خَفاجه، از تیرههای بنیعُقیلبن کعب از اعراب عدنانی (شمالی). نیای این تیره خفاجةبن عمروبن عُقَیل است که نسبش از طریق قیسبن عیلانبن مُضَر به عدنان میرسد (ابنکلبی، ج 1، ص 336؛ ابنحزم، ص 291، 469، 482؛ نیز رجوع کنید به بنیعُقَیل*).نسبشناسان یازده شاخه از شاخههای این تیره را برشمردهاند (رجوع کنید به ابنکلبی، ج 1، ص 336ـ341؛ نویری، ج 2، ص 340ـ341).بنیخفاجه قبل از اسلام در آبادیهای جنوبشرقی مدینه سکونت داشتهاند و ظاهرآ به علت نبردهایشان با قبیله حَنیفه، تا سرزمین یمامه، مرکز نجد، نیز پراکنده شدند (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). اصفهانی از نویسندگان سده سوم (ص 5ـ6)، مسکن اعراب خفاجه را در محدوده وادی بِیشَه و رَنْیَه ــکه اولی از کوههای یمن و دومی از کوههای سراة در تهامه سرچشمه میگرفته ــ ضبط کرده است. این گزارش درواقع پراکندگی خفاجهها را در محدودههای جنوبیتر، تا همسایگی یمن نشان میدهد.ظاهرآ بروز فتنههای قرامطه در نیمه نخست سده چهارم در یمامه، موجب کوچ جمعی خفاجهها به شمال و ورود آنها به عراق شد. اینان در اواخر این سده در سایه کفایت رؤسای خود، ثَمال و فرزندانش، در کوفه و حوالی آن به قدرت دست یافتند (د. اسلام، همانجا). با این همه، قدرت خفاجه، در سال 391 با حمله حاکم عُقَیلیِ موصل (از عموزادگان بنیخفاجه)، به کوفه، موقتآ افول کرد و اینان ناچار شهر را ترک کردند و روانه مناطق شام شدند (ابناثیر، ج 9، ص 165).اما سال بعد یکی از فرماندهان دستگاه خلافت عباسی، ابوجعفر حجاج، برای درهم کوبیدن اتحاد بنیعقیل و بنیمزید از بنیخفاجه یاری خواست و بدینترتیب، آنان دوباره امکان بازگشت به کوفه را یافتند (همان، ج 9، ص170).همراهی خفاجه با خلافت عباسی چندان پایدار نبود، چنانکه چند سال بعد در 402 در واقصه واقع در بیابانهای جنوبغربی کوفه به کاروان حُجاج حمله کردند و شمار بسیاری از کاروانیان را کشتند. در پی آن، فخرالملک از بغداد سپاهی به جنگشان فرستاد (همان، ج 9، ص 236). با این همه، بنیخفاجه از فتنهگری و غارتگری دست برنداشتند، چنانکه در همین سال شهر انبار، در کنار رود فرات، را محاصره و آبادیهای اطراف را غارت کردند. اما سپاه بغداد با حمایت بنیعقیل آنان را شکست داد و سلطانبن ثمال، رئیس آنان، را اسیر کرد (همان، ج 9، ص 235).سال بعد (404) سلطان که به شفاعت ابوالحسنبن مِزْیَد اسدی، آزاد شده بود، بنیخفاجه را گرد آورد و آبادیهای پیرامون کوفه را غارت کرد، اما در نبرد با سپاه بغداد شکست خورد (همان، ج 9، ص 245). پس از یک دوره کوتاه آرامش، خفاجهها به سواد کوفه ــکه قلمرو بنیعُقیل محسوب میشدــ حمله آوردند. قِرواش عقیلی که برای دفع آنان از موصل بدانجا لشکر کشید، در مقابل اتحاد سه جانبه خفاجه، بنیمزید، و سپاه بغداد تاب نیاورد و عقب نشست (همان، ج 9، ص 352). این پیمان موقت به زودی با هجوم بنیخفاجه به جامعین (حلّه بعدی)، که جزو قلمرو دُبیسبن صدقه مَزْیَدی بود و سپس با تسخیر کوفه درهم شکست (رجوع کنید به ابنخلدون، ج 4، ص 357). آنگاه بار دیگر بنیخفاجه انبار را به محاصره گرفتند، اما با آگاه شدن از عزیمت سپاه قِرواش عُقیلی بدان سو دست از محاصره کشیدند. خفاجهها که با هر دو همپیمان موقت خود، سپاهیان بغداد و حاکمان آلمزید، به دشمنی برخاسته بودند، در این شرایط راه احتیاط و مصلحتاندیشی پیش گرفتند، چنانکه منیعبن حسّان رئیس خفاجه با ابوکالیجار، سلطان بویهای پیمان وفاداری بست (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 355). این شیوه مصلحتآمیز در سال 428 نیز تکرار شد در این سال در پی شورش بارسطغان در بغداد، خفاجهها برای دفع آن شورش به یاری بساسیری فرمانده نظامی عباسیان شتافتند (همان، ج 9، ص 454). اما دستاندازی خفاجه به جامعین در 446، ارسلان بساسیری را بر آن داشت تا با حمایت از بنیمزید در مقابل خفاجهها قرار گیرد و آنان را تا بیابانهای اطراف تعقیب کند (همان، ج 9، ص 599). از این هنگام تا سال 485 که خفاجهها به کاروان حاجیان بغداد بر سر راه کوفه حمله بردند (رجوع کنید به همان، ج10، ص 217)، در منابع خبری از خفاجه نیست. در پی این حمله، خلیفه با ارسال سپاهی گران، بنیخفاجه را چندان گوشمال داد که از آن پس قدرت و مهابتشان سخت فروکاست و دیگر برای ادامه درگیریها و غارتگریها قدرت کافی نداشتند (رجوع کنید به همانجا)؛ چنانکه در ماجرای اختلاف بین آنان و قبیله عباده (از بنی طیء) در 499 بر سر تصاحب شتران، نتوانستند افراد لازم را برای مقابله با رقیب گرد آورند و تنها با یاری گرفتن از بنیمزید بدین مقصود نائل شدند. اما دو سال بعد از بنیعُباده شکست خوردند. در پی این شکست، گروههای زیادی از بنیخفاجه به جانب شام روانه شدند (همان، ج10، ص 421).تلاشهای ناکام بعدی آنها در حمله به عراق در 536 (همان، ج 11، ص90) و سپس تجمع آنها در پیرامون حله و کوفه برای دریافت مقرری در 556 همگی نشان از ضعف آنان در این سالها دارد. حاکمان این دو شهر نه تنها اعتنایی به درخواستشان نکردند، بلکه تا رحبةالشام به تعقیبشان پرداختند، گرچه در جنگی که در آنجا درگرفت سپاه بغداد شکست سختی خورد (رجوع کنید به همان، ج 11، ص 276ـ277). از این پس تا سه دهه بعد، از تحرکات و اقدامات احتمالی خفاجه خبری در منابع نیامده است در 588 خفاجه به همراه بنیمنتفق به کمک مردم بصره شتافتند که بنیعامر شهرشان را غارت کرده بودند، اما از بنیعامر شکست خوردند (همان، ج 12، ص80). پس از این واقعه در منابع ذکر چندانی از خفاجه نشده است.خفاجهها در انقلاب 1299ش/1920 عراق برضد اشغالگران بریتانیایی، نقش مهمی داشتند، به ویژه شاخه برصم در کربلا به ریاست شیخ عمر علوان، که از شخصیتهای بارز انقلابی آن دوره بود. وی نقش مهمی در طراحی مبارزه با اشغالگران و جذب اهالی کربلا و اطراف آن به صفوف جنبش ملی استقلالخواهان داشت تا جایی که نیروهای اشغالگر بریتانیایی در حمله به کربلا، او و برادرش، عثمان علوان، را بازداشت و به جزیره هنگام تبعید کردند (عامری، ج 7، ص 116).عشیرههای وابسته به طایفه خفاجه امروزه در نقاط مختلفی از عراق، سوریه، عربستان، مصر و ایران زندگی میکنند. عشیرههای عراق عبارتاند از: برصم/ زوربرصم، که در استانهای بغداد، بابل، دیالی/ دیاله، انبار، موصل، المثنی، التأمیم/ کرکوک، نجف و شهرستانهای الحویجه، بلد، فارس و ناحیه شنافیه زندگی میکنند (زبیدی، ج 2، ص 1487ـ1488)؛ عشیره معتوک که محل سکونت آنها در روستاهای استان موصل، روستای اَرکیه شرقی و غربی و سنجار است؛ عشیرههای خفاجه بغداد که در مناطق کاظمیه، شهر صدر، منصور، الدوره، بغداد جدید و شواکه ساکناند؛ عشیرههای خفاجه استان دیاله، که از تیرههای بزرگ و پرجمعیت خفاجه محسوب میشوند (همان، ج 2، ص 1487ـ1490؛ عامری، ج 7، ص 113)؛ عشیرههای استان دیاله ـ الخاص، که محل سکونت آنها در استانهای ذیقار، بغداد، بصره، موصل، میسان، دیاله و شهرستان الخاص است؛ عشیره عجمی، که در استان بابل و منطقه جازریه ساکناند (عامری، ج 7، ص 119؛ وائلی، ج 1، ص 372، 383، 398، ج 2، ص 495، ج 3، ص 919، ج 4، ص 1461، ج 5، ص 2102؛ سامرائی، ج 1، ص 219)؛ و عشیره مسیب که محل سکونت آنها جفجافه، کربلا و دیاله است (عزّاوی، ج 4، ص 92؛ وائلی، ج 1، ص 159). تعدادی از خفاجههای مصر در استانهای بحیره و قلیوبیه، دَقَهلَیه، شرقیه، منوفیه، قنا، سوهاج، فیوم، بنیسویف و دمیاط و خفاجههای سوریه نیز در حلب، دیرالزور و البوکمال زندگی میکنند (محمد سلیمان طیب، ج 2، ص 504ـ505). خفاجههای ایران در اهواز، خرمشهر، دشت آزادگان، شوش، آبادان، هندبال و دزفول سکونت دارند (سبهانی، ص 152؛ پورکاظم، ج 4، ص 162).منابع : ابناثیر؛ ابنحزم، جمهرةانسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1982[؛ ابنخلدون؛ ابنکلبی، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ حسنبن عبداللّه اصفهانی، بلادالعرب، چاپ حمد جاسر و صالح علی، ریاض 1388/1968؛ کاظم پورکاظم، مدخلی بر شناخت قبایل عرب خوزستان، ج 4، تهران 1376ش؛ ماجد زبیدی، معجمالعشائر العراقیة، بیروت 1426/2005؛ یونس سامرائی، القبائلالعراقیة، بغداد 1989؛ رؤوف سبهانی، انسابالقبائل العربیة فی ایران: خوزستان، بیروت 1426/2005؛ ثامرعبدالحسن عامری، موسوعةالعشائر العراقیة، بغداد 1992ـ1995؛ عباس عزّاوی، عشائرالعراق، بغداد 1937ـ1956، چاپ افست قم 1370ش؛ محمد سلیمان طیب، موسوعة القبائل العربیة، قاهره 1421/2001؛ احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایةالارب فی فنونالادب، ج 2، قاهره 1427/2007؛ عبدالحکیم وائلی، موسوعة قبائلالعرب، عَمّان 2002؛EI2, s.v. Khafadja " (by F. Krenkow-[A. A. A. Dixon]).