خِطّه، اصطلاحی کهن به جای محله یا شهر در دوره اسلامی. خطّه و نیز خِطّ به معنای زمین، خانه، محله یا هر جایی است که مالکی نداشته باشد و انسان به قصد محدود کردن و مستولیشدن، بر آن خطکشی و علامتگذاری کند و آنگاه با کسب اجازه از حاکم وقت، روی آن زمین به خانهسازی و آبادانی بپردازد (رجوع کنید به خلیلبن احمد، ذیل «خط»؛ ابنمنظور، ذیل «خطط»). در منابع اسلامی، این واژه اصطلاحآ به معنای محدوده معیّن و علامتگذاریشدهای از شهر بوده که به عنوان محله یا منطقه یا قلمروِ برخی افراد و خاندانها یا قبایل متمایز میشده است (رجوع کنید به عبدالحمید نافع، ص 7؛ عماد عبدالسلام رئوف، ص 3، پانویس 1).اختطاط یا تخطیط به مفهوم مشخص کردن حد و مرز خارجی خطه و نه ضرورتآ نقشههای درونی آن است و با اِقطاع به معنای تیولداری تفاوت دارد (جمیل عبدالقادر اکبر، ص 181ـ182؛ نیز رجوع کنید به اقطاع*؛ تیول*). در اغلب منابع کهن تاریخی، فعل خَطَّ یا اختَطَّ، به معنای خطکشیدن و علامتگذاری کردن زمین برای سکونت، همراه با فعل بنا کردن و ساختن ذکر شده است (برای نمونه رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص270ـ272، 337ـ338؛ یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص150ـ151، 472ـ473).واژه خطه به مرور زمان و بهویژه در مصر دگرگون شد و گسترش یافت، بهنحوی که طی سدههای بعدی کلماتی چون خُطّ (جمع آن: اخطاط)، قَطیعه (جمع آن: قطایع) و حارَه (جمع آن: حارات) جایگزین آن گردیدند و به یک طایفه یا قبیله یا قشر نیز اطلاق شدند (رجوع کنید به ابنعبدالحکم، ص 132ـ139؛ ابنعبدالظاهر، ص 21؛ ابندقماق، قسم 1، ص 12ـ13، قسم 2، ص 37ـ42؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 15؛ عبدالرحمان زکی، ص 18ـ19؛ مَقریزی، ج 3، مقدمه ایمن فؤاد سید، ص 37ـ43؛ عبدالحمید نافع، همانجا).هر خطه شبیه روستایی کوچک و مجموعهای از کوچهها، خانهها، کاخها، میدانها، بازارچهها، مساجد، مدارس و امثال آن بوده است (جمیل عبدالقادر اکبر، ص 188؛ محمدکمال سیدمحمد، ص40ـ41).در تخطیط شهرهای اسلامی، رسم و عادت چنین بود که پس از انتخاب محل، مسجدجامع در مرکز آن و در مجاورتش دارالاماره و بیتالمال ساخته شود (رجوع کنید به عبدالجبار ناجی، ص 187ـ188؛ محمد عبدالستار عثمان، ص 113ـ114، 117؛ نیز رجوع کنید به طبری، ج 4، ص 44).خطها با خیابانهای (سِکَک) وسیع و پهناوری از یکدیگر جدا میشدند و در میان هر خطه، میدان وسیعی به نام دَهْناء برای دفن مردگان و بستن اسبها وجود داشت و منازل (دُور، جمع دار) هر خطه در مجاورت یکدیگر قرار داشتند (ماوردی، ص 179ـ180؛ نیز رجوع کنید به ماسینیون، ص 17، 66ـ67؛ طاهر مظفر عمید، ص 213). در تقسیمبندی شهرها، بعضآ یک خطه کوچک، در عین حال بخشی از یک خطه بزرگتر هم بود (جمیل عبداقادر اکبر، ص 181ـ182).بنابر مشهور، عُتبَةبن غَزوان به فرمان خلیفه عمر در سال 14 یا 16 یا 17 بصره را تخطیط کرد و چند تن از همراهانش را مأمور ساخت برای سکونت هر عشیره (خاندان) خطهای را مشخص کنند (رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص 337ـ 341؛ یعقوبی، البلدان، ص 235، 233؛ طبری، ج 3، ص590ـ594).در هر خطه، مسئولی به نام عَریف* از میان افراد آن عشیره برای سرپرستی و اداره امور خطه خویش برگزیده میشد (صالح احمد علی، 1406، ص 51؛ همو، 1985، ج 1، ص 87ـ88). معمولا نام هر خطه از نام عشیره ساکن در خطه یا نام رئیس آن برگرفته میشد. بعضآ نام برخی از این خطط تا قرنهای متمادی باقی میماند (رجوع کنید به عبدالجبار ناجی، ص 164ـ166؛ صالح احمد علی، 1406، ص 49، 57؛ همو، 1985، همانجا).به نظر میرسد نخستین خطههای مسلمانان در اطراف مسجدجامع بصره شکل گرفت و با افزایش جمعیت شهر و سرازیر شدن افراد قبایل و عشایر دیگر به شهر تعداد خطط آن نیز رو به افزایش نهاد (صالح احمد علی، 1406، ص 49، 51ـ52). در توزیع و تقسیم خطط که دقیقآ معلوم نیست تا چه حد روابط نَسَبی و قبیلهای در آن تأثیر داشته است (همان، ص 52ـ53)، برخی از عشایر صاحب خطههای کمتری شدند و بعضی نیز بیش از یک خطه تصاحب کردند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 7، ص 241ـ242؛ نیز رجوع کنید به صالح احمد علی، 1406، ص 52)، در حالی که برخی از عشایر اصلا در بصره خطه نداشتند (رجوع کنید به ابندری، ج 2، ص 501).ظاهراً زیادبن ابیه در دوران امارت خود بر بصره، خطط این شهر را دگرگون ساخت و شهر را به دلایل مختلفی، بهویژه دلایل نظامی، به پنج خطه به نامهای تمیم، بکر، اهلالعالیه، اَزْد و عبدقیس تقسیم کرد که هرکدام خُمس (جمع آن: اخماس) نامیده میشدند؛ او در هر خمس تعدادی از عشایر و خاندانها را اسکان داد و برای هر کدام از این خطهها سرپرستی به نام رئیسالخُمْس، که دارای اختیارات وسیعی بود، تعیین کرد (رجوع کنید به بلاذری، 1936، ج 5، ص 259؛ طبری، ج 5، ص 357؛ نیز رجوع کنید به صالح احمد علی، 1969، ص 53ـ55؛ عبدالجبار ناجی، ص 163ـ165).کوفه را سعدبن ابیوقاص و یارانش تخطیط و به هفت بخش (سُبع، جمع آن: أسباع) تقسیم کردند و سپس این خطط میان عشایر مختلف برای سکونت توزیع شد (رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص270ـ272؛ یعقوبی، البلدان، ص 235، 310ـ311؛ طبری، ج 4، ص 44، 46، 48). ظاهرآ تخطیط کوفه در عصر خلفای نخستین تغییر نکرد (رجوع کنید به طبری، ج 4، ص 48؛ نیز رجوع کنید به ماسینیون، ص 49ـ52) تا اینکه در دوران امارت زیادبن ابیه، نظام ارباع بهجای اسباع به کار رفت و برای هر رُبع مسئولی تعیین شد که به آنان رؤسای ارباع میگفتند (طبری، همانجا؛ نیز رجوع کنید به عبدالجبار ناجی، ص 197). این نظام تا اوایل سده چهارم و انحطاط شأن و منزلت کوفه پابرجا ماند (ماسینیون، ص60ـ62؛ جنابی، ص80).مسلمانان همچنین شهرهای مدائن (رجوع کنید به بلاذری، 1413، ص 284ـ285)، فسطاط (ابنعبدالحکم، ص 91ـ128؛ ابندقماق، قسم 1، ص 3ـ5؛ قلقشندی، ج 3، ص 326ـ329)، قَیْروان (ابنعذاری، ج 1، ص 19ـ20)، بغداد (بلاذری، 1413، ص 289؛ خطیب بغدادی، ج 1، ص 378، 380، 394ـ415) و قاهره (ابنعبدالظاهر، ص 15ـ34؛ مقریزی، ج 3، ص 69ـ107) را به شیوه ارباع، تخطیط و میان عشایر مختلف تقسیم و توزیع کردند و هر خطه به نام آن عشیره مشهور گردید. منصور، دومین خلیفه عباسی، شهر مدور بغداد را در سال 141 یا 145 تخطیط و آن را به چهار بخش (ارباع) تقسیم کرد (یعقوبی، البلدان، ص 238ـ254؛ ابنحوقل، ص240ـ242؛ یاقوت حموی، ج 1، ص 679ـ684). مسلمانان پس از تسلط بر خراسان نیز آن را به پنج خطه (اخماس) تقسیم کردند که عبارت بودند از: تمیم، بکر، ازد، اهلالعالیه و عبدالقیس (صالح احمد علی، 1985، ج 1، ص 82). بهجز این چند شهر، دادههای تاریخی درباره تخطیط بسیاری از شهرهای اسلامی محدود و عمومی و بسیار متناقض است (شاکر مصطفی، ج 1، ص 322).در تخطیط و علامتگذاری خطط، وسایل مختلف بهکار میرفت که از آن جمله ریختن خاکستر و بعضاً گذاشتن دانههای پنبه و سوزاندن آن (طبری، ج 7، ص 618) یا ریختن آهک (صفدی، ص 123) بود.ترکیب جمعیتی و قبیلهای هر خطه به مرور زمان و بر اثر جنگها، حوادث طبیعی، رویدادهای سیاسی و توسعه شهر همواره دچار دگرگونی و تغییر بسیار شد و بافت پیشین خود را، مثل بغداد، کاملا از دست داد (صالح احمد علی، 1985، ج 1، ص 87ـ88؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی، البلدان، ص 254، 311).منابع : ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره 1426ـ1427/ 2005ـ2006؛ ابنحوقل؛ ابندرید، کتابالاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979؛ ابندقماق، کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار، بولاق 1310/1893، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، چاپ چارلز سی. توری، نیوهاون 1922، چاپ افست بغداد ] 1968[؛ ابنعبدالظاهر، الروضة البهیة الزاهرة فی خطط المُعزیة القاهرة، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره 1417/1996؛ ابنعذاری، البیان المُغرِب فی اخبار الاندلس و المَغرِب، ج 1، چاپ ژ.س. کولن و ا.لوی ـ پرووانسال، بیروت 1983؛ ابنمنظور؛ احمدبن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج 5، چاپ گویتین، اورشلیم 1936، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ همو، کتاب فتوحالبلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانکفورت 1413/1993؛ جمیل عبدالقادر اکبر، عمارةالارض فی الاسلام: مقارنة الشریعة بانظمة العمران الوضعیة، بیروت 1419/1998؛ کاظم جنابی، تخطیط مدینة الکوفة عن المصادر التاریخیة و الاثریة: خاصة فی العصر الاموی، بغداد 1386/1967؛ خطیب بغدادی؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ شاکر مصطفی، المدن فی الاسلام حتی العصر العثمانی، ]کویت[ 1988؛ صالح احمد علی، بغداد مدینةالاسلام: الجانب الغربی، بغداد 1985؛ همو، التنظیمات الاجتماعیة و الاقتصادیة فی البصرة فی القرن الاول الهجری، بیروت 1969؛ همو، خطط البصرة و منطقتها، بغداد 1406/1986؛ خلیلبن ایبک صفدی، نکت الهمیان فی نکت العُمیان، چاپ احمد زکیبک، مصر 1329/1911؛ طاهر مظفر عمید، تخطیط المدن العربیة الاسلامیة، بغداد 1986؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ عبدالجبار ناجی، دراسات فی تاریخ المدن العربیة الاسلامیة، بیروت 2001؛ عبدالحمید نافع، ذیل خطط المقریزی، تحقیق خالد عزب و محمد سیدحمدی متولی، قاهره 1426/2006؛ عبدالرحمان زکی، القاهرة: تاریخها و آثارها (969ـ 1825) من جوهر القائد الی الجبرتی المورخ، ]قاهره [1386/1966؛ عماد عبدالسلام رئوف، خطط بغداد فی دراسات المؤرخین المحدثین، بغداد 2002؛ قلقشندی؛ لوئی ماسینیون، خطط الکوفة و شرح خریطتها، ترجمة تقیمحمد مصعبی، چاپ کامل سلمان جبوری، نجف 1399/1979؛ علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، قاهره 1393/1973؛ محمد عبدالستار عثمان، المدینة الاسلامیة، کویت 1408/1988؛ محمدکمال سیدمحمد، اسماء و مسمّیات من تاریخ مصر ـ القاهرة، بغداد ] 1986[؛ احمدبن علی مَقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن 1422ـ1425/ 2002ـ2004؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ.