خطبه قاصعه، بلندترین خطبه نهجالبلاغه در نکوهش ابلیس و برحذر داشتن مردم از پیروی او. واژه قاصعه از ق ص ع به معنای فرو دادن آب و برطرف کردن عطش، نشخوار کردن، کوچک شمردن و خوار کردن آمده است (خلیلبن احمد؛ جوهری؛ ابنمنظور، ذیل «قصع»). شارحان نهجالبلاغه وجوه تسمیه گوناگونی برای این خطبه و موصوف شدن آن به قاصعه ذکر کردهاند که برگرفته از معانی لغوی آن است؛ از جمله این که حضرت علی علیهالسلام این سخنان را سوار بر شترش که در حال نشخوار کردن بوده، ایراد کرده است. ابنمیثم (ج 4، ص 234) این وجه را بر دیگر وجوه ترجیح داده است. براساس نقلی پیامبر اکرم نیز سوار بر مرکب، در حالیکه آن مرکب نشخوار میکرد، خطبهای خواندند (رجوع کنید به احمدبنحنبل، ج 4، ص 187؛ ابنماجه، ج 2، ص 905). دیگر آنکه، نصایح و مواعظ در این خطبه از آغاز تا پایان، پشت سرهم تکرار شده و ازاینرو به نشخوار دائم شتر تشبیه شدهاست. وجه تسمیه دیگر این است که در این خطبه، شیطان و پیروانش تحقیر و خوار شدهاند، و دیگر اینکه این سخنان غرور و خودخواهی متکبران را فرو مینشاند، چونان آبی که عطش را برطرف میسازد (قطب راوندی، ج 2، ص 227؛ ابنابیالحدید، ج 13، ص 128؛ ابنمیثم، همانجا).درباره سبب ایراد این خطبه آمده است که در اواخر خلافت علی علیهالسلام (دوره خلافت: 35ـ40)، قبایل متعدد کوفه به شدت دچار تعصبهای قبیلهای و جنگهای ناشی از آن شده بودند و حضرت این خطبه را در نکوهش این فرهنگ ناپسند جاهلی ایراد کردند (ابنمیثم، ج 4، ص 233ـ234). از آنجا که در اواخر خطبه سخن از جنگهای امام با ناکثین و قاسطین و مارقین به میان آمده، ظاهرآ تاریخ آن اندکی پیش از شهادت او در سال 39 یا 40 بوده است.امام در این خطبه که با عبارت «الحمدُللّهِ الذی لَبِسَ العزّ و الکبریاء» آغاز میشود، نخست عزت و کبریا را مختص خداوند دانسته و بر غیر او حرام و ممنوع خوانده است. سپس داستان آفرینش آدم و فرمان پروردگار به فرشتگان برای سجده کردن بر او و گردنکشی و خودبزرگبینی ابلیس را ترسیم کرده و او را بهدلیل سجده نکردن بر آدم و تعصبورزی و خودپرستی به شدت تحقیر کردهاست. آنگاه با این مقدمه، انسانها را از فریب خوردن از ابلیس و این صفت ناپسند، یعنی تکبر و خودپسندی ــکه ناشی از تعصب و حمیت بیجاست ــ برحذر داشته و به کنار نهادن عصبیت و کینههای جاهلی و برگزیدن سلاح فروتنی در برابر کبر و گردنکشی سفارش کرده و از فرمانبری از بزرگان متکبر قوم نهی کرده است چه ابلیس از ایشان به منزله لشکریان خویش بهره میگیرد. آنگاه برای نشان دادن پیامد خوی ناشایست تکبر و استکبار، مردمان را به عبرتگیری از رفتار و سرنوشت گذشتگان فرا خوانده و بدینمنظور فروتنی و خضوع پیامبران را مثال زده است. حکمتِ قراردادن کعبه در سرزمینی بیابانی و ناهموار و واجب کردن فرایضی نظیر نماز و روزه را خاضع کردن بندگان برشمرده است، گرچه تعصب در مکارم اخلاقی و کارها و امور شایسته را نیکو دانسته و نمونههایی برای آن ذکر کردهاست. مثالهایی از امم گذشته آورده و به تدبیر و تفکر در اعمال ناشایست و احوال پسندیده ایشان توصیه کرده و سرانجامِ ملتهایی را که بهدلیل اختلاف متفرق شدند، یادآوری کرده و با یادآوری نعمت بعثت رسول خدا در میان مردم عرب و ایجاد اتحاد و همبستگی میان ایشان، از تفرقه مسلمانان پس از پیامبر و بازگشت آنان به رفتارهای جاهلی گلایه کرده و مردم را به پیامد رفتار سوءشان و عاقبتِ فرو گذاشتن امر به معروف و نهی از منکر هشدار داده است. در بخش پایانی خطبه، حضرت جنگهای خویش را با ناکثین و قاسطین و مارقین وظیفهای الهی خواندهاست (برای روایتی با همین مضمون رجوع کنید به ابنبابویه، ج 1، ص 145)، سپس با یادآوری جایگاه خویش نسبت به پیامبر و تقدمش در پذیرش اسلام و حضورش در هنگام نزول وحی، سخن پیامبر را درباره آن حضرت، که «تو هر آنچه را من میشنوم و میبینم میشنوی و میبینی» با تأکید بر نفی نبوت از وی، نقل کرده و در نهایت از معجزه فراخواندن درخت توسط پیامبر و اتمام حجت بر مشرکان قریش سخن گفته است (برای نقلی دیگر از این معجزه رجوع کنید به ابنهشام، ج 1، ص 262ـ263؛ طبرانی، ج 12، ص330). خصیبی (ص 56ـ57) همین روایت از معجزه را به نقل از امام صادق علیهالسلام آورده است.با اینکه جز بخش اندکی از این خطبه در منابع معتبر پیش از تدوین نهجالبلاغه نیامده است (برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج 4، ص 198ـ201)، ابنطاووس (متوفی 664؛ ص 414، 504) گفته است که این خطبه را با اسنادش در کتابی عتیق ــتألیف شده به سال 208ــ دیده است (درباره اختلاف نقل در سال تألیف این کتاب رجوع کنید به کولبرگ، ص 232ـ233). در آثار متعددی پس از سیدرضی نیز بخشهایی از خطبه قاصعه آمدهاست (برای نمونه رجوع کنید به ماوردی، ص 191ـ192؛ زمخشری، ج 1، ص400ـ401؛ طبرسی، ج 1، ص 74؛ ابنشهر آشوب، ج 1، ص 112، ج 2، ص 28).برخی معاصران به سبب طولانی بودن خطبه، در انتساب آن به علی علیهالسلام تردید کردهاند، با این استدلال که در آن زمان اولا ایراد چنین خطبههای طولانی سابقه نداشته و ثانیآ حفظ آن تا زمان سیدرضی بعید به نظر میرسد (رجوع کنید به احمد زکی صفوت، ص 128ـ131؛ کیلانی، ص 56ـ57). بهعلاوه احمد زکی صفوت (همانجا) عبارات پایانی این خطبه را درباره وزارت امام شاهدی بر ساختگی بودن کل خطبه و ساخته شدن آن به دست شیعه و صوفیه برشمرده است. شهرستانی (ص 52ـ53) در پاسخ به این شبهه، ضمن تأکید بر توانمندی ویژه امام در سخنوری، به نقل معلقات سبع و دیگر قصاید وارده از دوره جاهلیت و نیز خطبهها و روایات رسیده از پیامبر اکرم و دیگران استناد جسته و در استبعاد ایشان خدشه کردهاست. همچنین اخبار رسیده از پیامبر اکرم در منابع اهل سنّت هرگونه ایراد و اشکالی را درباره وزارت امام منتفی میکند (برای نمونه رجوع کنید به طبری؛ سیوطی، ذیل شعراء: 214).این خطبه چند شرح دارد، از جمله شرح فارسی عبدالکریمبن محمدیحیی قزوینی که آن را در یکی از ابواب کتاب نظم الدرر و نضدالغرر آورده است (آقابزرگ طهرانی، ج 14، ص 133؛ حدایق شیرازی، ج 2، ص 108، 112)؛ و شرح خطبه قاصعه نوشته حسین علی منتظری (تهران 1368ش).منابع : آقابزرگ طهرانی؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنبابویه، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف 1956؛ ابنطاووس، الیقین باختصاص مولانا علی (ع) بامرةالمومنین، چاپ انصاری، بیروت 1410/1989؛ ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، ]قاهره 1373/ 1954[، چاپ افست ]بیروت، بیتا.[؛ ابنمنظور؛ ابنمیثم، شرح نهجالبلاغة، قم 1427؛ ابنهشام، سیرةالنبی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]قاهره[ 1383/1963؛ احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ احمد زکی صفوت، علیبن ابیطالب، قاهره 1922؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ ضیاءالدین حدایقشیرازی، فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار، ج 2، تهران 1318ش؛ حسینبن حمدان خصیبی، الهدایةالکبری، بیروت 1411/1991؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمودبن عمر زمخشری، ربیعالابرار و نصوصالاخبار، چاپ سلیم نعیمی، بغداد ]بیتا.[، چاپ افست قم 1410؛ سیوطی؛ هبةالدین شهرستانی، ماهو نهجالبلاغة، نجف 1380؛ سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت 1404ـ?ـ140؛ فضلبن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم 1417؛ طبری، جامع؛ سعیدبن هبةاللّه قطبراوندی، منهاجالبراعة فی شرح نهجالبلاغة، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم 1406؛ کلینی؛ محمد سید کیلانی، اثرالتشیع فی الادب العربی، قاهره 1996؛ علیبن محمد ماوردی، اعلامالنبوة، چاپ محمد معتصمباللّه بغدادی، بیروت 1407/1987؛Etan Kohlberg, A medieval Muslim scholar at work Ibn Tawus and his library, Leiden 1992.