خطّابی، نام دو تن از رهبران ضداستعماری کشور مغرب (مراکش).1) عبدالکریم خطّابی. عبدالکریمبن محمدبن عبدالکریم خطابی وریاغلی در 1277/1860 در اگادیر در نزدیکی شهر مِلیله (ملیلیه) به دنیا آمد. او به خاندان عربی مشهور خطابی در منطقه ریف در شمال مغرب منتسب بود و اجدادش در سده سوم هجری در شهر یَنبُع، نزدیک مدینه، سکونت داشتند (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3756؛ داهش، ص 131، پانویس 1). برخی معتقدند جد وی، سیدی عبدالکریم خطابی که نامش بر این خاندان قرار گرفته، از شریفان ادریسی بوده است. اما این خاندان خود را به عمربن خطّاب، خلیفه دوم، منتسب میدانند (هارت، ص 33؛ نجیب زبیب، 1415، ج 4، ص 306؛ عزوزی جزنائی، ص 37).عبدالکریم در جامع قرویین* در شهر فاس تحصیل کرد و پس از آن به اگادیر بازگشت و سلطان مولای حسن اول (حک: 1290ـ1311) او را در 1300 قاضی قلمرو قبیله بنیوریاغل، تعیین کرد. در دوران دو سلطان بعدی مغرب، مولای عبدالعزیزبن حسن (حک : 1312ـ1326) و برادرش مولای عبدالحفیظبن حسن (حک: 1326ـ1330) وی همچنان در این سمت باقیماند و سلطان عبدالعزیز مسئولیت نظارت بر سران بنیوریاغل را نیز به او واگذار کرد (معلمةالمغرب، همانجا؛ عبدالکریم الخطابی، ص 18).او با وجود مخالفت با هرگونه دستاندازی کشورهای اروپایی به منطقه ریف، به لزوم اصلاح و ایجاد تغییرات به کمک کشورهای دیگر معتقد بود. از نظر او اسپانیا به حکم همجواری با مغرب و پیشرفتهایی که به دست آورده بود، میتوانست در منطقه ریف اصلاحاتی اساسی انجام دهد. عبدالکریم خطابی با چنین دیدگاهی به برقراری مناسبات با مقامات اسپانیایی تأکید داشت (قلعجی، ص 197؛ نجیب زبیب، همانجا؛ معلمة المغرب، ج 11، ص 3757). او در بحران معادن که در 1327/1909 میان مردم ریف به رهبری شریف محمد امزیان و اسپانیاییها رخ داد، میانجیگری کرد ولی موفق به رفع تنش نشد. جنگ میان آنها در 1327/ 1909 آغاز شد و عبدالکریم خطابی در این جنگ بیطرف ماند (معملة المغرب، همانجا).مواضع دوستانه او نسبت به اسپانیا و فرستادن فرزندانش به اسپانیا برای تحصیل و دیدگاههای سازشکارانه او در برابر استعمارگران اروپایی، سبب نارضایتی مردم شد. از اینرو در 14 ذیقعده 1329/6 نوامبر 1911 شمار زیادی از مخالفانش به منزل وی یورش بردند که بر اثر آن تعدادی از بستگان او کشته شدند و بخشی از داراییهایش از دست رفت. خطابی ناگزیر همراه با خانوادهاش به تطاوین/ تطوان مهاجرت کرد، ولی در جمادیالاولی 1331 به زادگاهش بازگشت (همان، ج 11، ص 3757، 3767).در جنگ جهانی اول (1914ـ1918/ 1332ـ1337) نیروهای آلمانی مغرب را پایگاهی برای مبارزه با فرانسویان کردند و از روسای قبایل، از جمله عبدالکریم، درخواست همکاری نمودند. او نیز درخواست آنها را پذیرفت و نقش مهمی در برقراری ارتباط میان آلمانیها و عبدالمالکبن محییالدین جزایری، از مبارزان ضد فرانسوی، داشت و حتی در شوال 1336 به دیدار عبدالمالک رفت و نیازهای مالی او را تامین کرد. این فعالیتها سبب شد تا اسپانیاییها در صدد مقابله با او برآیند (همان، ج 11، ص 3757ـ3758).پس از اعلام قیمومت اسپانیا بر شمال مغرب، عبدالکریم به دولت اسپانیا و مغرب اعتراض کرد و از پذیرش آن سر باز زد. گسترش نفوذ نظامی و سیاسی اسپانیا سبب شد تا عبدالکریم ضمن قطع مناسبات با این کشور، به تدریج به مقاومت مسلحانه برای آزادسازی منطقه ریف و بسیج قبایل مختلف منطقه برای نبرد با استعمارگران اسپانیایی روی آورد (عبدالکریمالخطابی، ص 23؛ معلمةالمغرب، ج 11، ص 3758؛ جلال یحیی، ج 4، ص 128ـ 129؛ قلعجی، ص 198ـ199). عبدالکریم تا ذیقعده 1337 از مقاومت احمد ریسونی از رهبران قبایل جباله برضد اسپانیا حمایت کرد، ولی تا جمادیالآخره 1338 که نیروهای اسپانیایی به سوی غرب پیشروی کردند، به مبارزه مسلحانه با آنها نپرداخت. او پس از بسیج افراد قبایل ریف، در مقابل پایگاه نظامی اسپانیاییها در تَفَرسیت مرکز مهمی برای مبارزان برپا کرد. اما در ذیقعده 1338، زمانی که نیروهای اسپانیایی تفرسیت را تصرف کردند، عبدالکریم مجروح و به اگادیر منتقل شد و پس از چند روز وفات یافت و فرزندش محمد رهبری نهضت مقاومت را برعهده گرفت (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3758، 3761؛ داهش، ص 98ـ99).2) محمدبن عبدالکریم خطّابی. محمد در 1299 در اگادیر به دنیا آمد. او در زادگاهش زبان عربی، قرآن و علوم اسلامی را در محضر پدرش عبدالکریم و عمویش عبدالسلام فراگرفت و در حدود ده سالگی حافظ قرآن شد. پدرش وی را در 1320 برای ادامه تحصیل به جامع قرویین فرستاد. او در آنجا به تحصیل در رشته شریعت اسلامی و زبان عربی پرداخت. خطابی در مدت اقامتش در فاس با اندیشههای اصلاحگرانه کسانی چون سید جمالالدین اسدآبادی*، شیخمحمد عبده* و شکیب ارسلان*، آشنا شد و تحتتأثیر آن قرار گرفت (داهش، ص 131، پانویس 1؛ معلمةالمغرب، ج 11، ص 3759؛ عزوزی جزنائی، ص 19ـ20؛ یاغی، ص 425). پس از پایان تحصیلاتش در این مرکز علوم اسلامی در 1322 به اگادیر بازگشت و چون زبان اسپانیایی و تَمَزغت (زبان بومی بربرها) میدانست، مورد توجه اسپانیاییها قرار گرفت و در 1325/1907 در فرهنگستان عربی ملیله معلم زبان تمزغت شد. به علاوه در همان سال سردبیری روزنامه )تلگراف ریف( در ملیله را به عهده گرفت (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3759ـ3760).خطّابی در 1326 در دفتر امور ملی (مکتبالشوون الاهلیة) در ملیله که اداره و نظارت بر امور سیاسی در سراسر منطقه شرقی مغرب را برعهده داشت، مشغول به کار شد. او در 1328 قاضی شهر ملیله شد و در ذیحجه 1329 به سبب نبوغ و رشادتش نشان شوالیه و چهار ماه بعد در ربیعالاول 1329/ مارس 1912 به سبب نقش مؤثرش در آزادسازی اسیران اسپانیایی که به دست نیروهای شریف سیدی محمد امزیان به اسارت درآمده بودند، نشان صلیب سرخ را دریافت کرد. او همچنین در جمادیالاولی 1330 نشان صلیب سفید، نشان ملکه ایزابل و نشان افریقا را از دولت اسپانیا دریافت کرد (ساحلی، ص 132؛ معلمةالمغرب، ج 11، ص 3760).مخالفت او با قیمومت فرانسه بر مغرب سبب شد تا دولتمردان اسپانیایی بیش از پیش به او علاقهمند شوند. از اینرو در رمضان 1331/ اوت 1913 او را مشاور دادگاه و سپس قاضیالقضات و رئیس شورای قضایی تجدیدنظر در ملیله کردند. آنها همچنین تلاش کردند وی را حاکم ریف و دست نشانده خود در این منطقه کنند، اما او نپذیرفت (عزوزی جزنائی، ص 21؛ معلمةالمغرب، همانجا).در جنگ جهانی اول، خطّابی از سیاستهای آلمان و عثمانی برضد فرانسه در مغرب حمایت کرد. مخالفت او و پدرش با اسپانیاییها که ریف را در اشغال داشتند، سبب دستگیری وی به اتهام خیانت در 25 شوال 1333 شد. مقامات اسپانیایی او را محاکمه و زندانی کردند (نجیب زبیب، 1415، ج 4، ص 308؛ معلمةالمغرب، همانجا).خطابی پس از آزادی از زندان در 1335/1917 به اگادیر بازگشت و برای مدتی از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. اما در سالهای 1337ـ1338/ 1919ـ1920 به همراه پدرش در قیام بر استعمارگران اسپانیایی شرکت کرد و پس از مرگ پدرش در 21 ذیقعده 1338/ 7 اوت 1920، شورش مردم ریف بر اشغالگران اسپانیایی در شمال مغرب را رهبری کرد (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3761؛ نجیب زبیب، 1424، ص 59ـ60؛ پنل، ص 20).در فاصله سالهای 1300ـ1304ش/ 1921ـ1926 نظامیان اسپانیایی بارها به نیروهای خطابی حمله کردند و مناطق مهمی را به تصرف خود درآوردند، اما بهرغم برتری تجهیزات نظامی اسپانیا، نیروهای خطابی تمامی پایگاههای خود را در منطقه ریف باز پس گرفتند. پس از این پیروزیها و نگرانی فرانسویها از به خطر افتادن منافعشان در جنوب، دو کشور ضمن توافق با یکدیگر، در عملیات نظامی مشترک به منطقه ریف حمله کردند.سرانجام پس از محاصره کامل ریف، خطابی تسلیم و به جزیره رئونیون در اقیانوس هند تبعید شد (رجوع کنید به جلال یحیی، ج 4، ص 125ـ197؛ نجیب زبیب، 1424، ص 59ـ97؛ فاسی، ص 125ـ403؛ نیز رجوع کنید به ریف*، جنگ).خطابی حدود بیست سال در تبعید بود. ادامه مقاومت مسلحانه مردممغرب، شروع جنگهایداخلی در اسپانیاو بهقدرت رسیدن ژنرال فرانکو، سرسختترین دشمن خطابی، و شروع جنگ جهانی دوم از عواملی بود که مانع بررسی وضع خطابی در تبعید شد، تا اینکه در پی درخواستهای مکرر دولتها، شخصیتها و احزاب سیاسی، دولت فرانسه تصمیم گرفت وی و خانوادهاش را به فرانسه بازگرداند (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3756ـ3764؛ عبدالکریم الخطابی، ص 101؛ قلعجی، ص 216).او و خانوادهاش در اردیبهشت 1326/ آوریل 1947 جزیره رئونیون را ترک کردند. در این هنگام رهبران احزاب مغربی و اعضای دفتر مغرب عربی که در اسفند 1325/ فوریه 1947 در قاهره تأسیس شده بود، از دولت مصر خواستند که به وی پناهندگی سیاسی اعطا کند. این اقدام خشم دولت فرانسه را در پیداشت (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3764؛ عزوزی جزنائی، ص 63، 258؛ شوقی جمل و عبداللّه ابراهیم، ص 236). خطّابی پس از ملاقات با ملک فاروق، فعالیتهایش را در چهارچوب دفتر مغرب عربی آغاز کرد. اما پس از مدتی با رهبران دفتر اختلافنظر پیدا کرد و در 17 آذر 1326/ 9 دسامبر 1947 با کمک چند تن از شیوخ الازهر و یاران قدیمی و پناهندگان مغربی، کمیته آزادیبخش مغرب (لجنة تحریرالمغربالعربی) را تأسیس کرد و در 14 دی 1326/ 5 ژانویه 1948 ریاست آن را به عهده گرفت. خطابی هنگامی که پیبرد رهبران سیاسی مغرب تمایلی به جهاد مسلحانه ندارند، مناسباتش را با آنان قطع کرد (بنانی، ص 152، 177ـ180؛ معلمةالمغرب، ج 11، ص 3764؛ عبدالکریم غلاب، ج 1، ص 463ـ464؛ مالکی، ص 274).به دنبال قیام اول خرداد 1331/ 23 ژوئیه 1952 در مصر و سقوط نظام سلطنتی، مناسبات خطابی با جمال عبدالناصر*، که خواستار مقاومت مسلحانه در برابر استعمارگران در کشورهای شمال افریقا بود، صمیمانه شد. با استقلال مغرب در 1335ش/ 1956 پادشاه مغرب، محمد پنجم، از خطابی خواست به مغرب بازگردد، اما او ترجیح داد تا زمانی که بیگانگان در مغرب هستند در مصر بماند (ساحلی، ص 137؛ معلمةالمغرب، ج 11، ص 3756، 3766).در 1340ش/1961 ملک حسن دوم*، در سفری به قاهره از خطابی خواست به مغرب بازگردد، ولی او همچنان نپذیرفت و سرانجام در 17 بهمن 1341/ 6 فوریه 1963 در اثر سکته قلبی در قاهره درگذشت و پیکرش در مقبره شهدا در همان شهر به خاک سپرده شد (معلمةالمغرب، ج 11، ص 3756، 3766؛ عزوزی جزنائی، ص 65، 72، 280؛ ساحلی، همانجا).منابع :عثمان بنانی، «النشاط السیاسیللوطنیینالمغاربة بالقاهرة فی عام 1947»، در فی النهضة و التراکم: دراسات فی تاریخالمغرب و النهضةالعربیة، مهداة للاستاذ محمد المنونی، دارالبیضاء: دار توبقال للنشر، 1986؛ جلال یحیی، المغربالکبیر، ج 4: الفترة المعاصرة و حرکاتالتحریر و الاستقلال، بیروت 1981؛ محمدعلی داهش، صفحات منالجهاد و الکفاحالمغربی ضدالاستعمار: محمدبن عبدالکریم الخطابی، بغداد 2002؛ حمّادی ساحلی، تراجم و قضایا معاصرة، جمع و ترتیب محمد عزیز ساحلی، بیروت 1425/2005؛ شوقی جمل و عبداللّه ابراهیم، تاریخ افریقیا: الحدیث والمعاصر، دوحه 1408/1987؛ عبدالکریم الخطابی: بطلالریف، ]تألیف عزالدین اسماعیل و دیگران[ بیروت: دارالعودة، 1985؛ عبدالکریم غلاب، تاریخالحرکة الوطنیة بالمغرب: من نهایةالحرب الریفیة... حتی استرجاع الصحراء، دارالبیضاء 1420/2000؛ محمدبن عمر عزوزی جزنائی، محمدبن عبدالکریم نادرةالقرن العشرین فی قتالالمستعمرین، رباط 2007؛ علّال فاسی، الحرکات الاستقلالیة فی المغرب العربی؛ ]رباط [: موسسه علالالفاسی، ]بیتا.[؛ قدری قلعجی، ثمانیة من ابطال العرب :حکایات الایام الماضیة الابناء الایام الآتیة، بیروت 2002؛ امحمد مالکی، الحرکات الوطنیة و الاستعمار فیالمغرب العربی، بیروت 1994؛ معلمةالمغرب، سلا: مطابع سلا، 1410/1989ـ، ذیل «الخطّابی، عبدالکریمبن محمد» و «الخطّابی، محمدبن عبدالکریم» (از عثمان بنانی)؛ نجیب زبیب، عبدالکریم الخطابی: بطل حروب الریف المغربی، بیروت 1424/2003؛ همو، الموسوعةالعامة لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت 1415/1995؛ دیوید مونتگمری هارت، «المؤسسات الاجتماعیة ـ السیاسیة الریفیة و اصلاحات عبدالکریم»، در الخطابی و جمهوریة الریف، نقل الی العربیة باشراف صالح بشیر، ]بیروت [: دار ابنرشد للطباعة و النشر، 1980؛ اسماعیل احمد یاغی، تاریخالعالم العربیالمعاصر، ریاض 1421/2000؛C. R.Pennell, "Ideology and practical politics: a case study oftheRifWarinMorocco, 1921-1926",International journal ofMiddle East studies, vol.14, no.1 (Feb. 1982).