خط (۴)

معرف

خط (4)#
متن
خط (4)در هند، پیش از مهاجرت هندوآریاییان به شبه قاره هند، بومیان دره سِند از نشانه‌های متعددی بر روی اشیای گوناگون استفاده می‌کردند. حدود چهار هزار اثر با این نشانه‌ها به دست آمده است. این آثار به سالهای حدود 2500 تا 1900 پیش از میلاد تعلق دارند. بیشتر این آثار از موهنجودارو (در حوالی دره سند)، هرپا (در پنجاب) و چانهودارو (در پاکستان)، و کالیبانگان، لوتال، باناوالی و دلاویرا (در غرب هند) به دست آمده‌اند. به علاوه، حدود پنجاه اثر یا مُهر از این نوع در خاور نزدیک یافت شده است.آخرین نمونه‌های دارای این نشانه‌ها در دَیم‌آباد در مهاراشترا شناسایی شده است که به حدود 1700 پیش از میلاد تعلق دارند ()دایرة‌المعارف زبان و زبان‌شناسی(، ذیل "Indus script"). پیشتر این نشانه‌ها را خط تمدن دره سِند (خط ماقبل هندی رجوع کنید به فریدریش، ص 67) می‌دانستند و بر این باور بودند که این خط از نوع واژه‌نگار ـ هجانگار (یا تکواژنگار) است و از راست به چپ خوانده می‌شود. این خط را دارای حدود چهارصد نشانه اصلی می‌دانستند ()دایرة‌المعارف زبان و زبان‌شناسی(، همانجا؛ رابینسون، ص 148؛ فریدریش، ص 68). کوششهای بسیاری برای رمزگشایی این خط فرضی شده‌است (رجوع کنید به پارپولا، 1994)؛ اما سرانجام، فارمر، اسپروت و ویتسل (ص 19ـ 57) با دلایل قانع‌کننده ثابت کرده‌اند که این نشانه‌ها نمایانگر هیچ زبانی نیستند و ازاین‌رو، خط محسوب نمی‌شوند.به نظر می‌رسد که کاربرد خط در هند از نوآوریهای هندوآریاییان باشد. هندوآریاییان، گروهی از آریاییان بودند که در فاصله سالهای 1700 و 1200 پیش از میلاد با گذر از رشته‌کوههای هندوکش، در شمال افغانستان کنونی، به شمال‌غرب هند (پنجاب و نواحی مجاور آن) رفتند و سپس به‌تدریج مناطق شرقی و جنوبی شبه‌قاره هند را نیز تصرف کردند (رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ص 11). قرنها پس از استقرار هندوآریاییان در شبه‌قاره هند، آشوکا (حک : 259ـ222ق م) نخستین کسی بود که در کتیبه‌های خویش از دو خط استفاده کرد که بعدها کهَرُشتهی/ خَروشتی و براهمی خوانده شدند (گلب، ص 187).اگر واژه کهَرُشتهی اصل هندی داشته باشد، دو معنی می‌توان برای آن در نظر گرفت: 1) لبِ خر (قس سنسکریت: khara- «خر»؛ ostha- «لب»)، که شاید به سبب شکل حروفش آن را بدین‌نام خوانده بودند؛ 2) خَر و شُتُر (خط سرزمین خَر و شُتُر؛ قس سنسکریت : khara-«خر»؛ ustra-«شتر») که شاید به پنجاب و دیگر نواحی شمال‌غرب هند اشاره داشته باشد (رجوع کنید به چترجی، ص 69، پانویس 7؛ زالومون، ص 93). شایان ذکر است که برخی از محققان ریشه‌هایی سامی یا ایرانی برای این واژه ذکر کرده‌اند (رجوع کنید به همانجاها).خط خروشتی در قرن چهارم یا شاید حتی پنجم پیش از میلاد از خط آرامی هخامنشی گرفته شده بود (زالومون، ص 92ـ93؛ نیز رجوع کنید به بخش 3) و مانند آن از راست به چپ نوشته می‌شد (فیشر، ص 106). مرکز رواج خط خروشتی و احتمالا خاستگاه آن، منطقه گندهاره، در نزدیکی پیشاور کنونی در شمال‌غرب پاکستان، بود. این خط تا مناطق همجوار در شمال پاکستان کنونی، شمال‌غرب و شمال هند، شرق و شمال افغانستان کنونی، و بخشهای جنوبی ازبکستان و تاجیکستان کنونی (بلخ باستان) گسترش یافت. این خط حتی در برخی از شهرهای مسیر جاده ابریشم در اطراف حوضه تاریم، در ایالت سین‌کیانگ چین، به خطی مهم بدل شد (زالومون، ص 92). مهم‌ترین زبان هندوآریایی میانه که به خط خروشتی نوشته می‌شد، زبان گندهاری (یکی از پراکریتها) بود (راجرز، ص 206).کهن‌ترین نمونه‌های قابل تاریخ‌گذاری خط خروشتی، کتیبه‌های آشوکا، به‌خصوص سنگ‌نبشته‌های شاهبازگرهی و مانسِهرا در منطقه گندهاره است که تاریخ نگارش آنها به سال 250 پیش از میلاد می‌رسد (رجوع کنید به فیشر، همانجا). آثار خروشتی تا قرن نخست پیش از میلاد نسبتآ نادر است، اما پس از آن، به‌خصوص در قرنهای اول و دوم میلادی، تعداد آنها بیشتر می‌شود. بزرگ‌ترین حکومت مروج خط خروشتی حکومت کوشانیان بود، اما با انحطاط این امپراتوری، در قرن سوم میلادی، خط خروشتی مغلوب گونه‌های محلی خطوط مشتق از براهمی شد، هرچند گونه‌های محلی آن در بلخ و ایالت سین‌کیانگ دست‌کم یک یا دو قرن دیگر دوام آورد (زالومون، همانجا). از خط خروشتی هیچ اثری باقی‌نمانده است. بیشتر خطوط امروزی رایج در شبه‌قاره هند ــکه تعداد آنها به دویست خط می‌رسدــ مشتق از خط براهمی است (فیشر، همانجا). علاوه بر این، خط براهمی منشأ خطوط تبتی و بسیاری از خطوط رایج در کشورهای آسیای جنوب‌شرقی است (راجرز، ص 211؛ نیز رجوع کنید به بخش 6).از ویژگیهای خط خروشتی این است که غالبآ کوتاهی و کشیدگی مصوتها را نشان نمی‌دهد (همان، ص 206). خط خروشتی و براهمی و تمام خطوط بازمانده از خط براهمی جزو خطوط آبوگیدا محسوب می‌شوند (رجوع کنید به بخش1). در هر دوی این خطوط همه صامتها نوشته می‌شود و مصوتها (به‌جز یک مصوت، مصوت ذاتی) به صورت علایمی بر رو، زیر یا کنارِ آنها نشان داده می‌شود. در این خطوط، خوشه‌های صامتی به صورت نویسه‌های مرکّب درآمده است. در این نویسه‌های مرکّب نخستین صامت غالبآ در بالای دومین صامت نوشته شده است (مانند نشانه‌های ردیف آخر جدول 2). شکل نخستین صامت کامل است، اما شکل دومین صامت گاه تا حدودی کاهش یافته است. در خط براهمیِ آغازین نویسه‌های مرکّب عمومآ شفاف بوده (رجوع کنید به جدول2)، اما در خط خروشتی برخی از این نویسه‌های مرکّب تیره بوده‌اند (یعنی ساختار درونی‌شان مشخص نبود؛ مانند نویسه‌های ردیف آخر در جدول 1؛ راجرز، ص205ـ206) :خط براهمی نام خود را از برهما، خدای هندو، گرفته است که او را خالق این خط دانسته‌اند (زالومون، ص 89). درباره منشأ خط براهمی چهار نظریه وجود دارد: الف) خطی اصالتآ هندی است که مستقیم یا غیرمستقیم از خط تمدن دره سند گرفته شده که با توجه به آنچه پیشتر درباره خط فرضی تمدن دره سند گفته شد، این نظریه مردود است؛ ب) خطی قرضی، برگرفته یا برساخته بر پایه یک خط سامی (فنیقی یا آرامی) است؛ ج)خطی کاملا ابداعی از دوره آشوکاست و احتمالا زیرنظر مستقیم وی ابداع شده است؛ د) خطی برگرفته از خط خروشتی است (راجرز، ص 207ـ211؛ نیز رجوع کنید به ماسیکا، ص 133ـ134؛ چترجی، ص70ـ71). با این حال، به علت نداشتن اطلاعات کافی، هیچ‌یک از این نظرها را نمی‌توان با قطعیت درباره منشأ خط براهمی پذیرفت (راجرز، ص 207).خط براهمی اساسآ برای نگارش زبانهای هندوآریایی میانه (پراکریت) پدید آمده بود (زالومون، ص 89). پس از مدتی برای نگارش سنسکریت نیز به کار گرفته شد. قدیم‌ترین کتیبه سنسکریت به خط براهمی، سنگ‌نبشته‌ای از حدود نیمه دوم قرن نخست پیش از میلاد است (چترجی، ص 68).خط براهمی در یکی از فرمانهای آشوکا به گونه چرخشی، از راست به چپ و چپ به راست، نوشته شده است (نایک، ج 1، ص 5)، اما در همه آثار بعدی، جهت نگارش آن فقط از چپ به راست است.پس از آشوکا، خط براهمی به‌تدریج دارای دوگونه شمالی و جنوبی شد. در تقسیم‌بندی دقیق‌تر، گونه شمالی در سده‌های چهارم و پنجم میلادی به خط گوپته انجامید که در شمال‌غرب هند به صورت خط شاردا و در مرکز هند به صورت خط کوتیله (سده‌های ششم تا دهم میلادی) درآمد. خط تبتی نیز در قرن اول/ هفتم بر پایه گونه‌ای از خط گوپته ابداع شد. خطوط ناگری اولیه و بنگالی آغازین از خط کوتیله مشتق شده‌اند. گونه‌ای از خط شاردا ــکه تا همین اواخر خط برهمنان کشمیری بودــ لندا نامیده می‌شد و در میان هندوان پنجاب و سند رواج داشت. به روایتی، انگد، دومین پیشوای سیکها، خط گورموکی را در قرن دهم/ شانزدهم بر پایه خط لندا پدید آورد. گونه‌ای از خط شاردا که تا همین اواخر در هیماچال پرادش و جامو رواج داشت، تاکری خوانده می‌شد که خطوطی چون دُگری و چمآلی صورتهای اصلاح‌شده آن هستند. ناگری اولیه منشأ خطوط ناگری/ دوناگری (رجوع کنید به دوناگری*، خط)، کایتی، گجراتی، و مدی بود. از بنگالی آغازین نیز خطوط مایتیلی، بنگالی (و گونه آسامی آن)، اوریه، منیپوری، و نوری پدید آمد. خطوط منیپوری و نوری برای نگارش دو زبان از خانواده زبانهای تبتی ـ برمه‌ای به کار می‌رفتند. اکنون منیپوری به خط بنگالی نوشته می‌شود (ماسیکا، ص 143ـ144).گونه جنوبی خط براهمی از یک سو به خطوط کانّاده و تلوگو و از سوی دیگر از طریق خط پالّاوا به خطوط گرنته،مالایالام و تامیلی بدل شد. سومین مسیر تحول به خط سینهالی/ سیلانی منجر شد. خط پالّاوا همچنین منشأ چندین خط رایج در آسیای جنوب‌شرقی شد، مانند مون ـ برمه‌ای، کامبوجی، تایلندی، لائویی، جاوه‌ای، بالیایی، و خطوط رایج در سلب و سوماترا (همانجاها؛ نیز رجوع کنید به چترجی، ص69؛ بخش6).در همه خطوط شاخه جنوبی، شکل حروف منحنی است؛ در حالی که حروف در خطوط شاخه شمالی زاویه‌دارند (ماسیکا، ص 144). خطوط مشتق از براهمی که برای نگارش زبانهای هندوآریایی نو به کار می‌روند، به چهار گروه تقسیم می‌شوند: 1) گروه غربی ـ شمال‌غربی؛ شامل گورموکی، شاردا، تاکری، لندا و گونه‌های آنها؛ 2) گروه شمالی ـ مرکزی: شامل دوناگری، گجراتی و گونه‌های آنها؛ 3) گروه شرقی: شامل بنگالی (و گونه آسامی آن)، اوریه، و مایتیلی، کایتی و دیگر خطوط بهار؛ 4) گروه جنوبی: سینهالی (زالومون، ص 69).به‌طور کلی همه خطوط هند ساختار اولیه خط براهمی را حفظ کرده‌اند. خطوط شمالی دارای سادگی نسبی‌اند، اما خطوط جنوبی مغلق و پیچیده شده‌اند. تقسیم‌بندی خطوط هند به دو شاخه شمالی و جنوبی به خانواده زبانهای رایج در هند مربوط می‌شود که در ذیل دو دسته کلی زبانهای هندوآریایی و زبانهای دراویدی قرار می‌گیرند (راجرز، ص 211ـ212).سالهاست که خط دوناگری جایگاهی خاص و نزدیک به «خط ملی» در هند یافته و جایگزین بسیاری‌از خطوط محلی شده است (زالومون، ص 75). اکنون این خط، خط رسمی برای زبانهای هندی، مراتی و نپالی است. نیز برای نگارش ادبیات جدید راجستانی، دُگری و مایتیلی (و دیگرگویشهای‌بهاری)،و گویشهای پاهاری (مثلا کوماونی) به‌کار می‌رود.خطوط مایتیلی، کایتی، لندا، نوری، مدی، دگری، چمآلی (و دیگر خطوط تاکری) نیز تاحد زیادی کاربردشان را از دست داده‌اند (ماسیکا، ص 144).برای نگارش زبان سنسکریت بیشتر از خط دوناگری استفاده می‌شود، البته نگارش آن به دیگر خطوط مشتق از براهمی (نظیر گجراتی، بنگالی، اوریه و خطوط اصلی جنوب هند) نیز ممکن است (زالومون، ص 70). اخیرآ در هند برای انتشار متون پالی، از زبانهای هندی میانه و زبان متون مقدس بودایی، از خط دوناگری استفاده می‌شود. هرچند بنابر سنّت رایج در میان بوداییان، این زبان به خطوط محلی مناطق بودایی‌نشین (مانند سینهالی، برمه‌ای، تایلندی، لائویی و خمری) نوشته می‌شود (همانجا).خط گجراتی برای نوشتن زبانهای گجراتی* و کاچی به کار می‌رود. در گذشته نوشته‌های رسمی زبان گجراتی نظیر متون علمی و ادبی به خط دوناگری نوشته می‌شد اما با رواج صنعت چاپ (در 1215/1800) خط گجراتی عمومآ برای نوشتن متون منثور به کار رفت، هر چند متون منظوم هنوز هم گاه به خط دوناگری نوشته می‌شود. نخستین اسنادی که به خط گجراتی نوشته شده متعلق‌به سال 1000/1592 است (راجرز، ص212).خط بنگالی، برای نوشتن زبان بنگالی، زبان ملی بنگلادش*، به کار می‌رود. بنگال* ایالتی در غرب هند است که مردم آن مسلمان‌اند. اکثر زبانهایی که مسلمانان هند به آنها سخن می‌گویند یا فقط به خط عربی نوشته می‌شوند یا علاوه بر خطی دیگر به عربی نیز نوشته می‌شوند، اما زبان بنگالی تنها به خط بنگالی نوشته می‌شود. خط بنگالی برای نوشتن زبانهای آسامی مانیپوری و برخی زبانهای موندا نیز به کار می‌رود. در شمال هند سیکهای پنجابی‌زبان (رجوع کنید به پنجابی*) برای نوشتن زبان خود از خط گورموکی استفاده می‌کنند. پنجابی‌زبانهای پاکستان این زبان را به خط فارسی ـ عربی نیز می‌نویسند. زبان اوریه ــکه زبان اصلی ایالت اریسه است ــ به خط اوریه نوشته می‌شود. خط اوریه برای نوشتن بسیاری از زبانهای گفتاری کم گویشور رایج در ایالت اُریسه نیز به کار می‌رود. خطوط کاناده و تلوگو بسیار به هم شبیه‌اند و برای نوشتن زبانهای دراویدی کانّاده و تلوگو ــکه در جنوب هند رایج‌اندــ به کار می‌روند. خط مالایالام در جنوب هند به کار می‌رود؛ این خط دارای اشکال متعدد و خاصی از حروف مرکّب است. خط تامیلی برای نوشتن زبان گفتاری تامیلی در جنوب هند و سریلانکا به کار می‌رود. این خط در میان خطوط هندی به دو دلیل غیر معمول به نظر می‌رسد نخست آنکه مبتنی بر ویژگیهای واج‌شناختی زبانهای دراویدی است و شکل اولیه آن مناسب نوشتن زبان سنسکریت نیست برای این کار نیازمند به کارگیری چندین حرف اضافه است؛ دوم آنکه در این خط نویسه‌های مرکّب به کار نمی‌روند، چرا که این خط بیشتر از آنکه خطی آبوگیدا باشد خطی الفبایی است. از خط سینهالی برای نوشتن زبان سینهالی در سریلانکا استفاده می‌شود (راجرز، ص 212ـ213؛ کولماس، ص 41، 185ـ188).اردو، زبان ملی پاکستان و زبان اصلی مسلمانان هند، به خط اردو نوشته می‌شود. مهاجرتهای فارسی‌زبانان به شمال هند درحدود سده چهارم/ دهم، به‌ویژه در قالب بازرگانان، آموزگاران دینی و عارفان، زمینه پیدایی زبان اردو (رجوع کنید به اردو*، زبان و ادبیات) را، به عنوان زبان مستقل هندوآریایی نو، فراهم آورد. از سوی دیگر، گسترش اسلام در شبه‌قاره هند در نتیجه کوششهای مبلّغان و عارفان فارسی‌زبان، و کاربرد زبان فارسی به عنوان زبان رسمی دربار و اصلی‌ترین زبان اداری و ادبی در دوره حکومت مسلمانان، نخست در قلمرو غزنویان لاهور و سپس در بیشترِ مناطق شمالی و مرکزی هند (رضائی باغ‌بیدی، )«ارتباط زبانهای ایرانی و هندی»(، ص 43؛ نارنگ، ص 51ـ53؛ نیز رجوع کنید بهکینگ، ص 46)، سبب شد که خط فارسی ـ عربی با تغییراتی، برای نگارش زبان اردو به کار رود.الفبای اردو شامل بیش از سی حرف و تعدادی علائم زیر و زبری تکمیلی است. اغلب صامتهای زبان اردو تنها با یک حرف واحد نوشته می‌شوند، اما تعدادی نیز با بیش از یک حرف نمایش داده می‌شوند. برای مثال : در این خط، صامتهای دمیده را با افزودن حرف «ه » («به »، «په »، «ته »، «جه »، «چه »، «ده »، «ره »، «که »، «گه »، «مه »، «نه ») نشان می‌دهند. صامتهای برگشته را با قراردادن نشانه «ط» کوچک بر بالای آن (ب، به ، د، ده ، ر، ره ) می‌نمایانند. برای آوای غنه اخفاشده از حرف «ن» (نون بی‌نقطه) و برای نمایاندن یای مجهول در پایان کلمات از حرف(یای برگشته) استفاده می‌شود (نعیم، ج 1، ص5ـ6؛ اردولغت، ج1، مقدمه نسیم امروهوی، ص ذ). در خط اردو تنها دو مصوت از مصوتهای کشیده (آن‌هم در جایگاه پایانی واژه) با حروف نشان‌داده‌می‌شوند، بقیه‌مصوتها، به‌ویژه مصوتهای کوتاه، براساس بافت پیش‌بینی می‌شوند. خط اردو از راست‌به‌چپ و سرهم نوشته می‌شود (نعیم، همانجا). درباره تعداد حروف الفبای زبان اردو آرای مختلفی وجود دارد، برای مثال کولماس (ص 532) تعداد حروف الفبای اردو را 35 حرف، نشریه )اردو برای همه( که توسط شورای ملی هند برای توسعه زبان اردو منتشر می‌شود، 36 حرف و اشمیت (ص 344) 39 حرف ذکر کرده‌اند.اکنون زبان کشمیری*، که عضو شاخه شرقی زبانهای دردی (دردی*، زبانها) است نیز به خط برگرفته از فارسی ـ عربی نوشته می‌شود (ماسیکا، ص 144). دیگر مسلمانان شبه‌قاره هند نیز گاه برای نگارش زبان خویش (مثلا برای نگارش زبانهای پنجابی و سِندی) از خط فارسی ـ عربی استفاده می‌کنند (رجوع کنید به پناهی، ص 210ـ211).منابع: اردو لغت (تاریخی اصول پر)، کراچی: اردو لغت بورد، 1997ـ2007؛ ثریا پناهی، «خط فارسی در زبان‌های شبه‌قاره»، نامه فرهنگستان، دوره 7، ش 4 (زمستان 1384)؛ آندرو رابینسون، داستان نگارش، ترجمه مهردخت وزیرپور کشمیری و زهره میرحسینی، تهران 1388ش؛ حسن رضائی باغ‌بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، اوساکا 2009؛ یوهانس فریدریش، تاریخ خطهای جهان و سیر تحولات آنها از آغاز تا امروز، ترجمه فیروز رفاهی، تهران 1368ش؛ گوپی‌چند نارنگ، اردو زبان اور لسانیات، دهلی 2006؛Suniti Kumar Chatterji, "Linguistic survey of India: languages and scripts", in The cultural heritage of India, vol.1, Calcutta: The Ramakrishna Mission Institute of Culture, 1970; Florian Coulmas, The Blackwell encyclopedia of writing systems,Oxford 1999; The Encyclopedia oflanguage and linguistics, ed. R. E. Asher, Oxford: Pergamon Press, 1994- , s.v. "Indus script" (by Asko Parpola); Steve Farmer, Richard Sproat, and Michael Witzel, "The collapse of the Indus-script thesis: the myth of a literate harappan civilization", Electronic Journal of Vedic studies, no.11-12 (2004); Steven Roger Fischer,A history of writing, London 2001; Ignace Jay Gelb, A study of writing, [Chicago 1963]; Robert D. King, "Thepoisonous potency of script: Hindi and Urdu", International Journal of the sociology of language, no.150 (2001); Colin P. Masica, The Indo-Aryan languages, Cambridge 1991; Bapurao Naik, Typography of Devanagari,Bombay 1971; Choudhri, Mohammed Naim, Introductory Urdu, New Delhi 2006; Asko Parpola, Deciphering the Indus script, Cambridge 1994; Hassan RezaiBaghbidi, "Iranian and Indian languages in contact", Journal of the Research Institute for World Languages, no.1 (2009);Henry Rogers, Writing systems: a linguistic approach,Malden, Mass. 2005; Richard Salomon, "Writing systems of theIndo-Aryan languages", in The Indo-Aryan languages, ed.George Cardona and Dhanesh Jain, London: Routledge, 2003;,Ruth Laila Schmidt, "Urdu", in ibid; Urdu for all: an introduction to Urdu script, ed, Roop Krishen Bhat, New Delhi: National Council Promotion of Urdu Language, 2005.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 15
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده