خط (۱)

معرف

یا نظام نوشتاری، ابزاری برای ثبت یک زبان به کمک نشانه‌های دیداری یا بساوایی
متن
خط (1)، یا نظام نوشتاری، ابزاری برای ثبت یک زبان به کمک نشانه‌های دیداری یا بساوایی. خط در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی جایگاه ویژه‌ای داشته و برخی خطوط در همین تمدن بسط و تحول و تکامل یافته‌اند. در این مقاله با نظر به مباحث تاریخی و زبان‌شناختی، گستره و انواع خط در جهان اسلام مورد بررسی قرار می‌گیرد. (در نسخه اینترنتی این مقاله صورت دقیق آواها نیامده است، علاقمندان به نسخه چاپی مراجعه کنند). این مقاله شامل این بخشهاست :1) مباحث زبان‌شناختی2) در زبانهای سامی3) در ایران4) در هند5) در زبانهای ترکی6) در آسیای جنوب‌شرقی1) مباحث زبان‌شناختی. لازمه نظام نوشتاری وجود قراردادهایی ویژه برای کاربرد نشانه‌های دیداری یا بساوایی است (سامپسون، ص 21). انسانها از انواع مختلف ارتباطهای غیرزبانی دیداری بهره می‌گیرند، که هیچ‌یک از آنها نوشتار نیستند. نوشتار تنها برای بیان زبان به کار می‌رود (رجوع کنید بهگلب، ص 2؛ راجرز، ص 2). برای اصطلاح خط یا نظام نوشتاری اصطلاحات دیگری چون هجی (املا)، الفبا و زبان نوشتار نیز به کار رفته است که کاربرد دو اصطلاح خط و الفبا در معنی نظام نوشتاری سنّتی کهن است (ماونتفورد، ص 31ـ32).نظام نوشتاری به عنوان اصطلاحی فنی به دو معنای مختلف به کار می‌رود: نخست به معنای انواع اصلی نظامهای ترسیمی که برای بیان زبان به کار می‌روند، مانند نظامهای واژه‌نگار، هجانگار و الفبایی (رجوع کنید به ادامه مقاله)؛ و دیگری به معنای املا، یعنی نظامی از قواعد زیرساختی که در کاربرد نویسه‌های یک زبان اعمال می‌شود. در معنای دوم نظام نوشتاری زیرمجموعه‌ای از دستور زبان محسوب می‌شود (کولماس، 1999، ص 560). در این مقاله اصطلاح نظام نوشتاری یا خط در مفهوم نخست مورد نظر است. به نظر کولماس (1989، ص3، 5) برخلاف گفتار که مشخصه‌ای جهانی و طبیعی است، نوشتار یا خط دستاوردی فرهنگی است و ابزاری بسیار قدرتمند برای نظارت اجتماعی محسوب می‌شود.نقشهای متعدد خط عبارت‌اند از: الف)نقش کمک حافظه یا یادآورنده. حافظه انسان کوتاه‌مدت و گنجایش ذخیره اطلاعات مغز محدود است، خط بر این محدودیت حافظه فائق آمده و امکان ثبت حجم وسیعی از اطلاعات را بدون به کارگیری حافظه، میسر ساخته است. ب)نقش جابه‌جایی، به این معنی که خط امکان ارتباط از فواصل زمانی و مکانی را فراهم آورده است. خط به عنوان رساله‌ای انتقالی سبب انتقال اطلاعات از نسلی به نسل دیگر می‌گردد. ج)نقش نظارت اجتماعی، که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مفاهیمی چون قوانین و حقوق مستقیمآ با خط در ارتباط است. د)نقش تعاملی. وجود چکها، رسیدها، سفته‌ها و امثال آن در زندگی امروزی اهمیت نقش تعاملی نوشتار را به اثبات می‌رساند (رجوع کنید به همان، ص 11ـ14).تاریخ پیدایش خط. درباره اختراع خط نیز مانند پیدایش زبان افسانه و داستان وجود دارد. برای مثال در هند «گانش» (در سنسکریت: گنشه: ایزدِ خرد که سرِ فیل دارد) مخترع خط شناخته شده‌است. در این افسانه آمده‌است که او یکی از عاجهایش را شکست تا به عنوان قلم از آن استفاده کند (همان، ص 5). این افسانه بیانگر ارزش والای خط در میان هندیان است. از سوی دیگر مصریان نیز بر این باور بودند که رب‌النوع «توت» خالق خط بوده است. بابلیان نیز اختراع خط را به رب‌النوع «نبو» نسبت داده‌اند. در افسانه‌های چینی نیز «کانگ‌جی»، شخصیتِ افسانه‌ایِ چهار چشم، خط را اختراع کرده است (کولماس، 1989، ص 5؛ فرامکین و رادمن، ص 515). در اکثر افسانه‌ها و سنّتها و آیینهای شرقی، اختراع خط گونه‌ای اعجاز محسوب شده و به خدایان نسبت داده می‌شود. در سنّت اسلامی نیز اعتقاد بر این است که خداوند انسانها را به قلم و نوشتن با آن رهنمون شده و این نعمت را به آنان اعطا کرده است (رجوع کنید به طباطبائی، ج 19، ص 368). با این حال اولین نظام نوشتاری واقعی را سومریان در حدود 5200 سال پیش در بین‌النهرین اختراع کردند (ترسک، ص 184). تقریبآ 1500 سال پس از سومریان، چینیها خطی را اختراع کردند. آخرین خط را حدود 2000 سال پیش قبیله مایا، در مکزیک، اختراع کرد (راجرز، ص 4). البته پیش از تاریخهای مذکور نیز صورتهای ابتدایی خط وجود داشته است (ترسک، همانجا).صور ابتدایی خط: تصویرنگارها اندیشه‌نگارها و واژه‌نگارها. اختراع خط فرایندی تدریجی بوده است که مراحل اولیه آن را می‌توان نشانه‌ها و نقاشیهای باقی‌مانده بر دیواره غارها تلقی کرد. نقاشیهای دیواره غار آلتامیرا، در شمال اسپانیا یا غار لاسکو، در فرانسه، بیش از بیست هزار سال قدمت دارد. سیر تحول خط از غارنگاری تا خط الفبایی بوده است. نخستین نشانه‌های پیدایش آن را پژوهشگران در کتیبه‌های بازمانده از سه هزار سال پیش یافته‌اند. ماهیت غارنگاریهای اولیه بیشتر بیان زیبایی‌شناختی است تا ارتباطهای تصویری، اما به مرور تصاویر ساده‌تر و جزئیات زیبایی‌شناختی آنها کمتر شد و تصویرنگارها یا خط تصویری شکل گرفت (فرامکین و رادمن، ص 516؛ گور، ص 29). تفاوت میان یک تصویر و خط تصویری (تصویرنگار) در این است که اولی بیانگر وضعیتی ثابت بوده و دومی نوعی روایتگری است (گور، همانجا).هر تصویرنگار، تصویری مستقیم از شییء است که نماینده آن به شمار می‌رود. در اینجا میان صورت و معنای نشانه رابطه‌ای قراردادی وجود دارد. این صورت اولیه نوشتار هیچ‌گونه ارتباط مستقیمی با زبان گفتاری نداشته است، زیرا این تصاویر معرف اشیای موجود در جهان بوده‌اند نه بیانگر نامهای این اشیا در زبان (رجوع کنید به کولماس، 1999، ص 406ـ407). خط تصویرنگار از گذشته تا حال در بین ملل سراسر جهان و از جمله در میان قبایل افریقا، بومیان امریکا، اسکیموهای آلاسکا، اینکاهای پرو، یوکاگرنیهای سیبری و اهالی اقیانوسیه وجود داشته است (فرامکین و رادمن، همانجا). تصویرنگارها منحصر به نظامهای نوشتاری قدیمی نیستند، امروزه نیز تصویرنگارها در علایم بین‌المللی جاده‌ها و سایر مکانهایی به کار می‌روند که در آنها زبان بومی منطقه کفایت نمی‌کند. مزیت این نشانه‌ها در آن است که همه آن را درک می‌کنند، زیرا به کلمات هیچ زبانی وابسته نیستند (رجوع کنید به زنر، ص 5).به مرور و در طول تاریخ استفاده از نمادهای دیداری، حرکتی از عینیت به انتزاع یافته است و با ساده‌تر و همگانی‌تر شدن تصاویر و استفاده از آنها برای بیان مفاهیمی دیگر، تصویرنگاری کم‌رنگ شده و جای خود را به اندیشه‌نگاری داده است. به عبارت دیگر به مجرد اینکه یک تصویرنگار به عنوان نماینده یک شیء مورد قبول واقع می‌گشت معنای آن به صفات آن شیء یا مفاهیم مرتبط با آن بسط داده می‌شد. برای نمونه تصویر خورشید می‌توانست حاکی از گرما، حرارت، روشنایی، روز و غیره باشد. به این طریق به‌تدریج از تصویرنگارها بیشتر برای اشاره به مفاهیم استفاده شد تا اشیا. این‌گونه تصویرنگارها را اندیشه‌نگار یا خط مفهومی می‌نامند (فرامکین و رادمن، ص 517ـ518). در خط اندیشه‌نگار، واژه به کمک یک نشانه واحد نمایانده می‌شود که ارتباطی با آواهای سازنده آن واژه ندارد. این نشانه نمودار کل واژه و درنتیجه نمودار مفهومی است که واژه بیان می‌کند (سوسور، ص 38). این امر مزیت خط اندیشه‌نگار محسوب می‌شود، زیرا امکان انتقال مستقیم اندیشه از نویسنده به خواننده بدون میانجیگری زبانی خاص وجود دارد. به تدریج اندیشه‌نگارها جایگزین واژه‌ها شدند که معرف اندیشه‌ها بودند و به صورت نمادهای زبانی درآمدند. در این حالت اندیشه‌نگارها را واژه‌نگار می‌نامند. یعنی هر واژه مستقلا با اشاره تصویری خاص نمایش داده می‌شود (فردریش، ص 24ـ25). تقریبآ تمام نظامهای خطی دنیای قدیم از این نوع بوده‌است. خط میخی، خطوط هیروگلیف مصر و خط چینی همگی به همین روش پدید آمده‌اند (فلاد و سالوس، ص 136). خط چینی نمونه بسیار خوبی برای خط واژه‌نگار است. البته مشکل این خط کثرت نشانه‌های آن است که طبعآ همه آنها باید به خاطر سپرده شوند. تعداد این نشانه‌ها برای مقاصد ادبی حدود پنجاه هزار و برای استفاده‌های روزمره بین دو هزار تا چهار هزار نشانه است. ویژگیهای زبان چینی نیز به گونه‌ای است که با کاربرد این خط بسیار سازگار است (گور، ص 16). نشانه‌های خط چینی با تغییراتی برای نگارش زبانهای ژاپنی، کره‌ای، ویتنامی و دیگر زبانهای آسیای شرقی به کار می‌رود (رابینسون، ص 190؛ برای سیر تحول و تکامل احتمالی برخی از واژه‌های چینی از شکل تصویرنگار به اندیشه‌نگار و سپس واژه‌نگار رجوع کنید به تصویر 1).کاربرد اندیشه‌نگارها در خطوط اولیه میخی باستانی (خط میخی سومریها و اکدیها) رواج یافته و در کتیبه‌های میخی فارسی باستان (رجوع کنید به بخش 3) نیز تعداد اندکی از اندیشه‌نگارها برای واژه‌های کلیدی چون شاه، خدا و زمین به کار رفته است (د. ایرانیکا، ذیل "Ideographicwriting.I").با گذر زمان و تکامل ادوار خط، عناصر اندیشه‌نگار، که حاکی از مفهومی کامل یا واژه‌ای منفرد بودند، پشت سر گذارده شدند و عناصرآوایی در نهایت در قالب الگوهای هجایی، همخوانی و الفبایی تبلور یافتند. یکی از معایب خطوط آوانگار وابستگی به یک زبان خاص است. در این خطوط نخست اندیشه به آوا برگردانده می‌شود، سپس آواها به صورت نشانه‌های قراردادی و غالبآ مجرد نمایانده می‌شود، و در ادامه این نشانه‌ها به آواهای همان زبان و در نهایت به اندیشه اصلی برگردانده می‌شوند. امتیاز خطوط آوانگار (خواه همخوانی، خواه هجایی یا الفبایی) در این است که در مقایسه با پنجاه هزار یا دست کم دو هزار نشانه خط واژه‌نگار چینی یا هفتصد نشانه هیروگلیف مصری، می‌توانند کارآیی خود را با بیست تا شصت نشانه انجام دهند. چنین خطوطی به صرفه‌تر و برای یادگیری آسان‌ترند. این خطوط در حدود 4000 تا 3000 سال پیش از میلاد در منطقه هلال خصیب (فلسطین، سوریه، بین‌النهرین، مصر و دره سند (پاکستان کنونی)، حدود 2000 سال پیش از میلاد در خاور دور، و حدود 1000 سال پیش از میلاد در امریکای مرکزی رواج داشته‌اند (گور، ص 15ـ17).در خط هجانگار هر نشانه بیانگر یک هجا است که این هجا عمومآ هجای کوتاه است یعنی ترکیبی از یک همخوان و یک واکه. البته گاه یک نشانه صرفآ معرف یک واکه است. این خط مناسب زبانهایی است که ساختار هجایی نسبتآ ساده‌ای دارند، مانند زبان ژاپنی. در این زبان حداکثر صد هجا وجود دارد، این در حالی است که در زبانی مانند انگلیسی شمار هجاها به چندین هزار می‌رسد. در زبان ژاپنی دو خط هجانگار به نام کانا به کار می‌رود که هریک از آنها دارای 48 نشانه است. کاتاکانا برای واژه‌های قرضی و نیز برای ایجاد تأثیرهای خاص شبیه به صورت ایتالیک در نوشته‌های به زبانهای اروپایی استفاده می‌شود؛ و خط هجانگار هیراگانا، برای واژه‌های بومی استفاده می‌شود و ممکن است به همراه علامتهای چینی ــکه ژاپنیها آنها را کانجی می‌نامندــ به کار روند. در این حالت بخشی از خط ژاپنی واژه‌نگار و بخشی هجانگار است. از دیگر زبانهایی که خط هجایی دارند می‌توان از زبانهای بومی امریکایی مانند چروکیایی یاد کرد (فرامکین و رادمن، ص 528ـ529).خط میخی. در دوران باستان، برای نگارش بسیاری از زبانهای خاور نزدیک از خط میخی استفاده می‌کردند که خطی هجایی با تعدادی عناصر غیرهجایی است (رجوع کنید به د. ایرانیکا، ج 6، ص 456). خط میخی به انواع خطوطی گفته می‌شود که برای نوشتن آن از نقوش شبیه به میخ استفاده می‌شده است. نخستین خط میخی را سومریان در حدود 3200 سال پیش از میلاد در جنوب بین‌النهرین ابداع کردند. این خط بعدها با اعمال تغییراتی برای شمار زیادی از زبانهای خاور نزدیک باستان از جمله زبانهای گروه اکدی (اکدی باستان، آشوری و بابلی)، هیتی و عیلامی (رجوع کنید به بخش 3) به کار رفت. نشانه‌های خط میخی آغازین سومریان تصویرنگار بودند. بسیاری از این نشانه‌ها، از جمله آنهایی که معرف اشیا یا حیوانات بودند، به راحتی قابل تشخیص‌اند. برای مثال نشانه «دست» تصویر یک دست و نشانه «بازو» تصویری بود که دست را تا آرنج نشان می‌داد. البته همه نشانه‌های تصویری آنقدر واضح نبودند و برای تشخیص برخی از آنها به قوه تخیل قوی‌تری نیاز بود. برای مثال علامت مستطیلبه معنای درخت بوده است. در این نسخه، اولیه خطی میخی تعداد علائم نوشتاری قریب به هفتصد علامت بود (رجوع کنید به گرین، ص 43ـ45).زمانی که خط میخی متکامل‌تر شد، نشانه‌های میخی معرف نام اشیا شدند و درواقع خط میخی واژه‌نگار شد. اکدیها پس از غلبه بر سومریان خط میخی را وام گرفتند. بعدها ایرانیان نیز این خط را قرض گرفتند. وام‌گیرندگان در اقتباس خط میخی برای زبانهای خود، از آن برای نمایش آواهای موجود در هجاهای واژه‌های زبان خود استفاده می‌کردند. بدین‌ترتیب خط میخی به صورت یک نظام نوشتاری هجایی درآمد (فرامکین و رادمن، ص 520).بین هزاره‌های سوم و اول پیش از میلاد خط میخی در منطقه بین‌النهرین اختراع شد و در جنوب تا فلسطین و در شمال تا ارمنستان گسترش یافت. در حالی که خط میخی در سرتاسر بین‌النهرین انتشار می‌یافت، نظامهای نوشتاری دیگری در مصر و چین در حال پیدایش بود (ژان، ص 14ـ17).خط هیروگلیف. خطی که مصریان ابداع کرده بودند، هیروگلیف (خط مقدس) نام داشت و برخلاف خط هندسی و مبهم میخی، شاعرانه، زیبا و ظریف به نظر می‌رسید. قدیم‌ترین خط هیروگلیف شناخته شده متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد است. اصالت و پیچیدگی این خط در آن است که از سه نوع نظام نوشتاری شکل یافته است، خط تصویرنگار (اندیشه‌نگار) با طرح‌واره‌هایی از اشیا یا موجودات همراه با ترکیبی از همان علامتها برای بیان افکار و عقاید، خط آوانگار با اشکالی که نمایشگر آواها بودند (فیشر، ص 37ـ38، از این اشکال با نام مکملهای آوایی یاد می‌کند) و در نهایت معرفها که علامتهایی برای تشخیص نوع و ماهیت اشیا یا موجودیتهای موردنظر بودند (ژان، ص 14ـ21؛ فیشر، همانجا). آوانگارها به تلفظ صحیح کمک می‌کردند زیرا ممکن بود خواننده‌ای با استفاده از تصویرنگاری یا نشانه کلمه‌ای بداند که مطالب موردنظر به چه معنایی است، ولی به طرز تلفظ آن پی نمی‌برد. معرفها یا نشانه‌هایِ مقوله‌ای، به مشخص شدن انواع کلمه کمک می‌کردند (فلاد و سالوس، ص 140،142).تصویر شماره 3، مفهوم «رقصیدن» به خط هیروگلیف است؛ نشانه اول (دایره) در سمت چپ آوانگاری است که «ه ب» خوانده می‌شود، نشانه دوم (ساق پا) شناسه است، چون ساق پا نشان می‌دهد که واژه موردنظر مربوط به «پا» است؛ سومین نشانه یک مرد رقاص است که این سه نشانه در کل معنی «رقصیدن» را افاده می‌کند (ژان، ص 22).در ساختار خط مصری بخش آوایی نقش عمده‌ای ایفا می‌کند. در این خط تنها همخوانها نوشته می‌شوند و واکه‌ها نوشته نمی‌شوند. نویسه‌های مختلفی برای همه همخوانها به جز /L/وجود دارد، امروزه نوشته نشدن واکه‌ها برای دانشمندان ایجاد مشکل کرده‌است. در خط هیروگلیف علاوه بر نویسه‌های یک همخوانی، نویسه‌های دوهمخوانی، و سه‌همخوانی نیز وجود داشته است. برای مثال نویسه دوهمخوانی ــکه معادل mn)( است ــ می‌تواند به صورتهای men، mun، min. خوانده شود (راجرز، ص 105).این خط علاوه بر مقاصد دینی و ثبت تاریخ، در ثبت و ضبط حسابها، مجموعه‌های قوانین، ازدواجها، پیمانها یا صورت حسابهای فروش کالا نیز به کار گرفته می‌شد. خط مصریان وسیله‌ای برای ظهور ادبیات هم بود، ادبیات مصریان باستان بسیار غنی بوده‌است. یکی از مشهورترین نوشته‌ها در این حوزه )کتاب مردگان( است که در سده سیزدهم پیش از میلاد به خط هیروگلیف نوشته شده‌است (ژان، ص 23ـ30).انواع خط الفبایی. فنیقیها (کنعانیان) به تبعیت از مصریان در خط خود هر نشانه را با ارزش آوایی و معادل یک همخوان منفرد به کار گرفتند. این مرحله را می‌توان مرحله آغازین شکل‌گیری الفبای واقعی تلقی کرد (پی، ص 88). خطوط الفبایی رایج‌ترین نوع نوشتار در جهان امروز محسوب می‌شوند. در دستگاه نوشتار الفبایی ارتباط نظام‌مندی میان آواهای گفتاری یک زبان و تعداد محدودی نشانه یا حرف وجود دارد (کولماس، 1999، ص 9، 11).نظام نوشتاری الفبایی انواع مختلفی دارد :الف) الفبای همخوانی یعنی تنها صامتها در آن دارای علامت هستند که در این حالت خط الفبایی ابجد نامیده می‌شود. نام ابجد ترکیبی از نام چهار حرف نخست الفبای عربی قدیم است. مانند خط فنیقی آغازین، که ویژگی همخوانی بودن آن در اخلاف بعدی این خط (نظیر خط عبری و عربی) تا زمان حال باقی مانده است.ب) الفبای واجی. یعنی میان حروف و واجهای یک زبان (همخوانها و واکه‌ها) تطابق یک به یک وجود دارد. در واقع این نوع از خط الفبایی با اضافه شدن نشانه‌هایی برای واکه‌ها به نظام نوشتاری ابجدی حاصل شده‌است. خطوط زبانهایی چون اسپانیایی، فنلاندی و صربی ـ کرواتی را می‌توان از این نوع تلقی کرد (همانجاها). در الفبای ابجدی عربی واکه‌ها (در بافتهای خاص) با علامات زیر و زبری و نقطه نشان داده می‌شود و در عبری نیز معمولا واکه‌ها را با نقطه‌هایی در زیر همخوانها نشان داده می‌دهند. در هر دو خط اغلب نشانه‌های واکه‌ای حذف می‌شوند و تشخیص واکه‌ها برعهده خواننده گذاشته می‌شود (پی، ص 89ـ90).ج) آبوگیدا. در این خط همه واکه‌ها به جز یک واکه (واکه ذاتی یا ضمنی)، به صورت نشانه‌های زیر و زبری بر روی نشانه‌های همخوانی نشان داده می‌شوند. واکه ذاتی درواقع پرکاربردترین واکه زبانی است که با این خط نوشته می‌شود. برای مثال در خط خروشتی و براهمی (رجوع کنید به بخش 4) واکه a، که در زبان سنسکریت واکه ذاتی محسوب می‌شود، در جایگاه میانی و پایانی کلمه نوشته نمی‌شود. اگر حرفی هیچ‌گونه علامت زیر و زبری نداشته باشد نشانه حضور واکه a به‌طور ضمنی در کنارش است. بنابراین می‌توان گفت که بنابر سنّت هندی aدر نشانه همخوانی به صورت ذاتی وجود دارد. خط حبشی یک خط آبوگیدا است (راجرز، ص 138ـ139). فوریه (ص 333ـ 334) از اصطلاح نوهجایی برای اشاره به خط آبوگیدایِ حبشی استفاده کرده است. از این خط با عنوان خط الفبایی ـ هجایی نیز یاد می‌شود (رجوع کنید به کولماس، 1999، ص 484).منشأ خط آبوگیدایِ حبشی خط عربی جنوبی است (رجوع کنید به بخش 2). در حالی که ترتیب حروف در این خط از ترتیب معمول حروف در خط سامی شمالی متفاوت است، اما در برخی از متون مذهبی ترتیب حروف سامی شمالی به کار رفته و نام آبوگیدا از ترکیب چهار حرف اول الفبای عبری (آلف، بث، گیمل و دالِت) گرفته شده‌است (راجرز، ص140).تفاوت خط آبوگیدا با خط هجایی در این است که نشانه‌های خطوط هجایی ساختار درونی ندارند و هیچ‌گونه شباهتی میان نشانه‌های همخوانها و واکه‌های مختلف وجود ندارد، اما در مقابل، نشانه‌های موجود در خطوط آبوگیدا ساختار درونیِ قابل تجزیه دارند. برای مثال نشانه‌های ku, ki, ka در علامت + مشترک هستند و نشانه‌های ri, ti, ki در علامت زبر زنجیریاشتراک دارند (همان، ص 206؛ رجوع کنید به نیز رجوع کنید به تصویر 4).تاریخ تکامل و انتشار خطوط الفبایی. فنیقیها با اختراع الفبا، انقلابی بسیار مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ خط و نوشتار به وجود آوردند. آنها در کرانه غربی مدیترانه تا افریقای شمالی، جنوب اسپانیا، سیسیل، ساردنی، قبرس و حتی یونان و ایتالیا پراکنده بودند. فنیقیها در اصل دریانوردان و بازرگانانی بودند که بسیار سفر می‌کردند و با تمام ساکنان شرق مدیترانه معاملات تجاری داشتند. الفبای آنها از این راه منتشر شد (ژان، ص 45، 47). قدیم‌ترین و تاحدی خواناترین متن خط الفبایی سامی، کتیبه فنیقی سنگ مزار اهرام شاه بابل است که محققان آن را به هزاره اول پیش از میلاد نسبت داده‌اند. با وجود این قرنها پیش از آن تاریخ نشانه‌هایی از این خط وجود داشته است (فریدریش، ص 91). اولین نشانه‌های خط الفبایی در شکل کنونی در خط میخی اوگاریتی دیده شده که در قرون چهاردهم تا سیزدهم پیش از میلاد رواج داشته است (رجوع کنید به ناوه، ص 30؛ نیز رجوع کنید به بخش 2).کمی پس از خط فنیقی، خط آرامی پدیدار شد که با خط فنیقی خویشاوندی داشت. این خط در قرون سوم و دوم پیش از میلاد، پس از تشکیل لهجه‌های مختلف و پراکندگی سیاسی، شکل واحد خود را از دست داد و به چند گروه تقسیم شد؛ مهم‌ترین آنها خط عبری مربعی، پالمیری، نبطی و خط سریانی بوده‌است. زبان و خط آرامی در دوره‌های آشوری نو و در عهد هخامنشیان (حک : 559ـ330ق م)، وسیله ارتباط بین‌المللی کلیه ملل شرق نزدیک از مصر گرفته تا آسیای صغیر و هندوستان به شمار می‌رفت (فریدریش، ص 101ـ102). بسیاری از خطوط الفبایی جهان مشتق از خط سامی آغازین است که مادر دو خط فنیقی و سامی جنوبی بوده‌است. پرکاربردترین الفباهایی که امروزه در بیشتر نقاط جهان به کار می‌رود، به گونه‌ای از این دو خط ریشه گرفته‌اند. مانند الفباهای یونانی، لاتین، سیریلی، گرجی، ارمنی، حبشی و مغولی (رجوع کنید به تیلور، ج 1، ص 81؛ نیز رجوع کنید به بخش 2). علاوه بر این همان‌طور که الفبای لاتین توسط ملل مختلفی چون انگلیسیها، ایرلندیها، چکها و سوئدیها (با اعمال تغییراتی متناسب با زبان) به کار رفته، الفبای عربی نیز به واسطه دین اسلام و کتاب قرآن به تعداد نامحدودی از اقوام و زبانها گسترش یافته است. زبانهای فولایی/ فولانی، هوسایی و سواحلی (در افریقای مرکزی)، مالزیایی، جاوه‌ای، موروفیلیپینی، اردو، پنجابی، هندی، فارسی و برخی از زبانهای ترکی در شوروی سابق (در آسیا) از برخی اشکال الفبای عربی استفاده می‌کنند (پی، ص90؛ برای نمودار کامل‌تر نظامهای نوشتار الفبایی رجوع کنید به تیلور، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بخش 2).خط نشانه‌نگار. نظام نوشتاری که با همه نظامهای مذکور تفاوت دارد، خط نشانه‌نگار نامیده می‌شود. این نظام نوشتاری یک نظام نمادین است که در آن اشکال نوشتاری بازتاب نسبتآ مستقیم اشکال نشانه‌ای هستند. خط نشانه‌نگار اولین بار به طور رسمی در 1361ش/1982 برای آموزش ناشنوایان در دانمارک به کار گرفته شد. در حال حاضر این خط در بسیاری از کشورهای جهان برای نوشتن زبانهای اشاره به کار می‌رود (ترسک، ص 192ـ193).منابع :رابرت لارنس ترسک، مقدمات زبان‌شناسی، ترجمه فریار اخلاقی، تهران 1380ش؛ آندرو رابینسون،داستان نگارش، ترجمه مهردخت وزیر پورکشمیری و زهره میرحسینی، تهران 1388ش؛ ژرژ ژان، تاریخچه مصور الفبا و خط، ترجمه اکبر تبریزی، تهران 1382ش؛ فردینان دوسوسور، دوره زبان‌شناسی عمومی، ترجمه کوروش صفوی، تهران 1378ش؛ طباطبائی؛ ویکتوریا فرامکین و رابرت رادمن،درآمدی بر زبان و زبان‌شناسی، ترجمه محمود الیاسی، سبزوار 1386ش؛ یوهانس فریدریش، تاریخ خطهای جهان و سیر تحولات آنها از آغاز تا امروز، ترجمه فیروز رفاهی، تهران 1368ش؛ جیمز فلاد و پیتر اچ. سالوس، زبان و مهارت‌های زبانی، ترجمه علی آخشینی، مشهد 1369ش؛ جان ماونتفورد، «نظامهای نوشتاری»، در زبان‌های دنیا: چهار مقاله در زبان‌شناسی،برگردان کوروش صفوی، تهران: سعاد، 1384ش؛Florian Coulmas, The Blackwell encyclopedia of writing systems, Oxford 1999; idem,The writing systems of the world,Oxford 1989;EIr., s.vv. "Cuneiform script" (by Rudiger Schmitt), "Ideographic writing.I: terminology and conventions" (by N. Sims-Williams); James G. Fevrier, Histoire de l'ecriture, Paris 1959; Steven Roger Fischer, A history of writing, London 2001; Albertine Gaur, A history of writing, London 1992; Ignace Jay Gelb, A study of writing, [Chicago 1963]; M. W. Green, "Early cuneiform", in The Origins ofwriting, ed. wayne M. Senner, Lincoln: University of Nebraska Press, 1989; Joseph Naveh, Early history of the alphabet: an introduction to west Semitic epigraphy and palaeography,Jerusalem 1982; Mario Pei, The story of language, Philadelphia 1949; Henry Rogers, Writing systems: a linguistic approach, Malden, Mass. 2005; Geoffrey Sampson, Writing systems: a linguistic introduction, Stanford, Calif. 1985; Hussain Sarmad, "Complexity of Asian writing systems: a case study of Nafees Nasta'leeq for Urdu, Google docs. Retrieved Feb.13, 2011, from http:// docs. google.com; Wayne M. Senner, "Theories and myths on the origins of writing: a historical overview", in The origins of writing, ibid; Isaac Taylor, The alphabet: an account of the origin and development of letters, vol.I, New Delhi1991.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 15
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده