خَشْیَت، بیم همراه با آگاهی انسانی از عظمت و هیبت خداوند و نقصان خود و قصور بندگیاش در برابر او. واژه خشیت به معنای خوف و بیم است (خلیلبن احمد؛ ازهری؛ جوهری؛ ابنمنظور، ذیل «خشی»). این واژه، هشت بار و مشتقات آن، 48 بار در قرآن کریم بهکار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل «خشی»). خشیت نوعی بیم و خوف توأم با معرفت و تعظیم، از کسی است که به او خشیت ابراز میشود (مَخشیٌّمنه) و نیز آگاهی به نقصان بنده و قصور بندگی، یا گمان ترک ادب عبودیت یا اخلال در انجام دادن واجبی از واجبات (رجوع کنید به راغب اصفهانی، ص330؛ نصیرالدین طوسی، ص50). به عبارت دیگر، خشیت تألمِ قلب است بهسبب اینکه انتظار امر مکروهی را میکشد که در آینده رخ خواهد داد، که گاه ناشی از کثرت گناهان بنده است و گاه ناشی از آگاهی وی به جلال و عظمت الهی (جرجانی، ص 133). بنابراین خشیت نوعی خوف خاص است (نصیرالدین طوسی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به خوف و رجا*).از بررسی کاربردهای مختلف واژه خشیت در قرآن به دست میآید که در پارهای موارد، متعلَّق آن اموری غیر از خدا و شئون الهی است (برای نمونه رجوع کنید به نساء: 25؛ توبه: 24؛ کهف: 80؛ طه: 94)، ولی کاربرد اصلی و متعلَّق خاص آن خدا و شئون الهی است که از آن به کاربرد دینی این واژه تعبیر میشود (رجوع کنید به ادامه مقاله). براساس آیات قرآن مؤمنان سزاوارند که فقط از خداوند خشیت پیشه کنند (رجوع کنید به توبه: 13)، به کفار نباید خشیت ورزید (بقره: 150؛ مائده: 3)، اهل خشیت در زمره کسانیاند که امید هدایتشدنشان هست (توبه : 18)، قرآن ذکر و یادکردی برای آنان است (طه: 3)، چنانکه پوستشان از خواندن آن به لرزه میافتد (زمر: 23)، و چون خشیت ثمره معرفت است (رعد: 19ـ21؛ فاطر: 28)، این اهل خشیتاند که تذکار به یکتایی خدای آفریننده و مخلوقیت عالم را میپذیرند (اعلی : 10)، و پیامبر آنان را هشدار (انذار) میدهد (فاطر: 18؛ یس: 11)، آمرزش و پاداشی بزرگ نصیب اهل خشیت خواهد شد (ملک: 12)، آنان رستگار شده (نور: 52)، و در بهشت جاودان خواهند آرمید (بیّنه: 8). بهجز خداوند، از روز قیامت هم باید خشیت پیشه کرد (لقمان: 33؛ نازعات: 45). تکبر، صفت و خصلت مقابل خشیت است لذا در قصصِ راجع به موسی و فرعون، موسی فرعون را به خشیت ورزیدن دعوت میکند (نازعات: 19) و حتی خدا به موسی و برادرش هارون فرمان میدهد که با فرعون به نرمی سخن بگویند شاید وی تذکار پذیرد یا خشیت پیشه کند (طه: 44).حیری (ص 233ـ234) بر آن است که خشیت به سه وجه و معنی در قرآن کریم به کار رفته است: به معنای خوف (برای نمونه رجوع کنید به بقره: 74؛ رعد: 21)، به معنای علم (رجوع کنید به کهف: 80؛ فاطر: 28)، و به معنای عبادت (توبه: 18؛ نازعات: 19). ایزوتسو (ص 196) در بررسی خود در باب کاربردهای واژه خشیت، مخصوصآ آیه 49 سوره انبیاء، به این نتیجه رسیده که این واژه دقیقآ مترادف تقوا بهکار رفته است.مفسران، ذیل آیات راجع به خشیت، به بررسی ابعاد مختلف این صفت و حالت پرداختهاند. درباره آیه 28 سوره فاطر مبنی بر اینکه از میان بندگانِ خدا فقط عالمان به او خشیت میورزند (اِنّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عبادِهِ العُلَماءُ)، گفته شده منظور این است که هیچکس، چنانکه سزاوار است، از خداوند بیمناک نمیشود و از معاصی پرهیز نمیکند بهجز عالمان که حقیقتآ به این مطلب وقوف دارند اما جاهلان و کسانی که خدا را نمیشناسند از او بیمناک هم نمیشوند، همچنین تنها عالمان به حجتها و دلایل الهی نظر میکنند و در آنچه آنان را به معرفت وی رهنمون میشود به تفکر میپردازند (طوسی، ذیل آیه). طبرسی (ذیل آیه) یادآور شده است که خداوند عالمان را بهطور خاص ذکر کرده چون بیش از جاهلان از عقوبت الهی حذر میکنند چرا که آنان به توحید و عدل معرفت دارند و بعث و نشور و بهشت و دوزخ را تصدیق میکنند. به گفته طباطبائی (ذیل آیه) مراد از «علما» در این آیه خداشناسان (العُلَماءُ باللّهِ) است یعنی کسانی که به خداوند از حیث اسما و صفات و افعال معرفت دارند و این امر دلهای آنان را آرام میکند و شک و ناآرامی را میزداید و آثار آن در اعمال آنان پیداست؛ منظور از «خشیت» در این آیه نیز خشیت کامل و حقیقی است که به تبع آن درون آنان خاشع و برونشان خاضع میگردد. قرطبی (ذیل آیه) مراد از علما در این آیه را کسانی میداند که از قدرت الهی میهراسند به این معنی که هرکس به قدرت خداوند علم داشته باشد، به عقوبت وی بر معاصی یقین پیدا میکند. فخررازی ذیل آیه 31 سوره بقره، ضمن بحث درباره فضل علم، به آیه 28 سوره فاطر نیز پرداخته است. به نوشته وی در این آیه به چند وجه فضیلت علم استدلال شده است: پاداش اهل خشیت، بنابر آیه 8 سوره بیّنه، بهشت است و علما اهل خشیتاند. از جمع این دو آیه به دست میآید که اهل علم بهشتیاند و خشیت از خدا حاصل نمیگردد، جز پس از علم به اینکه خدا عالم به جمیع معلومات و قادر بر کل مقدورات و ناخشنود از منکرات و محرّمات است. بدینگونه ثابت میشود که خوف از لوازم علم به خداست. فخررازی (همانجا) از کلمه «انّما» در این آیه این نکته را استفاده میکند که فقط عالمان اهل بهشتاند. نکته دیگر این آیه آن است که عدم خشیت مستلزم عدم علم به خداست و بنابراین علمی که سبب قرب به خدا میشود خشیت را در پی دارد و انواع مجادلات علمی، هرچند دقیق و پیچیده، اگر به خشیت نینجامند در زمره علم مذموم محسوب میشوند. طوسی ذیل آیه 18 سوره فاطر یادآور شده که منظور آیه این است که تنها کسانی که در خلوت خود از خداوند میهراسند و به او خشیت میورزند و از معاصی اجتناب میکنند، از بیم دادن (انذار) حضرت رسول بهره میبرند. طبرسی (ذیل آیه) «بالغیب» را در این آیه به این معنی گرفته است که خشیت این خشیتورزندگان در ظرفِ غیبت از احکام و اهوال آخرت صورت میگیرد، یعنی پیش از ظهور قیامت و دیدن علایم آن به خداوند خشیت میورزند (نیز رجوع کنید به طبری، ذیل آیه).در معنای آیه 12 سوره مُلک گفته شده که خشیت ورزیدن این کسان در نهان است تا به دور از ریا و نفاق باشد و خشیتِ در نهان مستحق ثواب است. برخی هم «بِالغَیب» را در این آیه به این معنا گرفتهاند که این کسان در حالی که خدا را نمیبینند به او خشیت میورزند (رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل آیه). فخررازی در تفسیر آیه 33 سوره ق، نسبت خشیت با صفت رحمانیت خداوند را اینگونه توضیح داده است که وصف رحمت هرچند غالبآ در مقابل خشیت قرار میگیرد، خداوند این دو را کنار هم آورده و این دلالت بر مدح فرد باتقوا دارد به این صورت که رحمت خدا مانع نمیشود که متقی بهسبب عظمت خدا از او بیمناک باشد؛ تعبیر «وجاء بِقَلبٍ مُنیبٍ» در ادامه آیه هم مدح دیگری است در حق شخص خشیتورزنده، به این بیان که خشیتورزنده گاهی از «مَخشیٌمِنه» (در اینجا خداوند) میگریزد و قُرب او را ترک میکند و از این کار سودی نمیبرد، اما اگر بداند که در قلمرو حکم اوست خواهد دانست که گریختن از او سودی ندارد بنابراین به سوی او بازمیگردد؛ ازاینرو فعل «جاءَ» (آمد) در اینجا بهکار رفته است از آیه 19 سوره نازعات این نکته استفاده شده که معرفت خداوند مقدمه طاعت اوست و خشیت هم جز از طریق معرفت به دست نمیآید و خشیت ملاک نیکیها است زیرا کسی ــکه خشیت بورزد از او هرگونه خیری سرچشمه میگیرد و کسی که خود را ایمن بداند متجری میشود و به هر کار بد و ناشایست دست میزند (رجوع کنید به فخررازی، ذیل آیه). درباره آیه 74 سوره بقره که در آن صفت خشیت به برخی سنگها نسبت داده شده و دل بنیاسرائیل از برخی سنگها هم سختتر وصف شه، مفسران سخنان گوناگونی گفتهاند؛ از جمله اینکه منظور از هبوط سنگها از خشیت الهی خرد شدن کوه بهسبب تجلی پروردگار بر آن است. بعضی گفتهاند فرود آمدن هر سنگی از سر کوه همان خشیت آن سنگ است، و بنابر قولی، خدا به برخی کوهها معرفت و درک بخشیده است چنانکه آنها طاعت الهی را ادراک میکنند (رجوع کنید به طبری؛ طوسی، ذیل آیه). طوسی (همانجا) اضافه خشیت به سنگ را مجازی و نوعی تشبیه دانسته است. فخررازی ذیل آیه 57 سوره مؤمنون در باب ارتباط خشیت و اِشفاق (بیمناک شدن) اقوالی نقل کرده، از جمله اینکه اشفاق خود متضمن خشیت است، اما با رقت و ضعفِ بیشتر، و خداوند برای تأکید، خشیت و اشفاق را همراه هم آورده است، برخی اشفاق را به معنای اثر خشیت دانستهاند یعنی دوام طاعت خدا، اما خود فخررازی اشفاق را کمال خشیت دانسته است به این معنی که آنکس که در خشیت به حد اشفاق برسد در نهایت خوف از عقوبت دنیوی یا اخروی است و از معاصی احتراز خواهد کرد.خشیت در احادیث نیز مورد توجه قرار گرفته است. مثلا از رسول خدا نقل شده آن کس که از خشیت الهی بگرید از آتش دوزخ دور خواهد شد، به همین سبب پیامبر اکرم خود را دارای بیشترین معرفت و بیشترین خشیت نسبت به خداوند دانسته (رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج2، ص505، ج 4، ص 134ـ135، ج 6، ص45، 181) و آنکس را که چنین باشد نزدیکترین کس به خداوند معرفی کرده است (دارمی، ج 1، ص 97). حضرت علی علیهالسلام هم به مسلمانان فرموده که خشیت را شِعار خود یعنی صفتی درونی و مستقر، قرار دهند (نهجالبلاغة، خطبه 66). همچنین در احادیث، خشیت ورزیدن به خدا، چه آشکار و چه نهان، در زمره سه امری تلقی شده که مایه نجات است (رجوع کنید به ابنبابویه، ج 1، ص 84)، نیز خشیت میراث علم (ابنفهد حلّی، ص 68) معرفی شده است. در مصباحالشریعة منسوب به امام صادق علیهالسلام (ص 23) خشیت باب ورود به تقوا تلقی شده و راه خشیت، بزرگداشت خداوند و تمسک به طاعت بیشائبه اوامر او و خوف و حذر به همراه پرهیز از محرّمات ذکر شده است.امام صادق علیهالسلام در توضیح عبارت لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عَمَلا» درستترین عمل است و نه بیشترین عمل و درستی همان خشیت و نیت صادق است (رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 16). همچنین در حدیثی، چشمی که از خشیت الهی گریسته باشد از جمله چشمهایی تلقی شده که در روز قیامت گریان نخواهد بود (همان، ج 2، ص80). در سخنی از حضرت علی علیهالسلام به خشیت توصیه شده است، اما نه از سر عذرآوری (تعذیر؛ رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه 23). مجلسی (ج 69، ص 293) در توضیح این سخن پنج وجه ذکر کرده و این وجه را که تعذیر (عذرآوردن) به معنای قصور ورزیدن باشد ظاهرتر دانسته است. بدینگونه معنای سخن حضرت علی این است که خشیت شما نباید بهعلت قصور ورزیدنهای فراوان و بزرگ باشد بلکه باید با بذل تلاش در زمینه عملی همراه باشد.خشیت در پارهای از متون عرفانی هم مورد توجه و تفسیر بوده است. سُلَمی در تفسیر خود پارهای از اقوال مشایخ صوفیه را در این باب، ذیل آیات راجع به خشیت نقل کرده است. از جمله ذیل آیه 13 سوره توبه، از زبان ابوعلی جوزجانی نقل کرده که خشیت عبارت است از چنگ زدن مستمر به التجا به حضرت حق. وی ذیل آیه 21 سوره رعد از قول یکی از صوفیان آورده که خشیت مراقبت قلب است تا در همه احوال جز به حق ننگرد و از قول ابنعطا نقل کرده که خشیت چراغ دل است. او در تفسیر آیه 57 سوره مؤمنون نیز خشیت را دلشکستگی ناشی از قرارگرفتن بنده در برابر حضرت حق تعریف کرده و اشفاق را رقیقتر از خشیت و در مرتبه پس از آن دانسته است. ابنعربی (ج 1، ص 529) بر آن است که آنچه در آدمی مانع خشیت ورزیدن میشود همانا در پیوستگی روح و پیکر اوست و آنگاه که این دو به وقت مرگ از هم جدا شوند و هر کدام به سوی پروردگار خود بازگردد و عالِم به چیزهایی شود که قبلا نمیدانست، به خشیت دست مییابد، بنابراین میت هم از حیث روح و هم از جهت جسم در مقام خشیت است.منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنبابویه، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ ابنفهد حلّی، عدّةالداعی و نجاحالساعی، چاپ احمد موحدی قمی، قم، مکتبة الوجدانی، ]بیتا.[؛ ابنمنظور؛ احمدبن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول 1402/1982؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج 7، چاپ عبدالسلام سرحان، قاهره ]1386/ 1967[؛ علیبن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ اسماعیلبن احمد حیری، وجوهالقرآن، چاپ نجف عرشی، مشهد 1380ش؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، سننالدارمی، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مکتبةالاعتدال، ]بیتا.[؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة، چاپ ابویزید عجمی، قاهره ?]1407/ 1987[، چاپ افست قم 1373ش؛ محمدبن حسین سلمی، حقائقالتفسیر : تفسیرالقرآن العزیز، چاپ سیدعمران، بیروت 1421/2001؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بیتا.[؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت 1387/1967، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفتاحالغیب، چاپ عماد زکی بارودی، قاهره 2003؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985؛ کلینی؛ مجلسی؛ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرسلالفاظ القرآن الکریم، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?] 1397[؛ مصباحالشریعة، ]منسوب به[ امام جعفرصادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1400/1980؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد ?] 1357ش[؛Toshihiko Izutsu, Ethico-religious concepts in the Quran, Montral 1966.