خسروی کرمانشاهی، محمدباقرمیرزا، شاعر و نویسنده سده سیزدهم. او فرزند شاهزاده محمدرحیم (متوفی 1298) و از نوادگان فتحعلیشاه بود. در 24 ربیعالآخر 1266 در کرمانشاه به دنیا آمد (عبرت نائینی، ج 2، ص 798). محمدباقر میرزا در زادگاهش عربی و ادبیات را نزد پدرش آموخت و به سرودن شعر پرداخت، اما پدرش مخالف شعر سرودن او بود. حسین قلیخان سلطانی کلهر، از ادبای برجسته آن دوره، مشوق محمدباقرمیرزا در سرودن شعر بود و با اینکه خسروی تخلص شاعر دیگری بود، برای او تخلص خسروی را برگزید (همان، ج 2، ص 799) که به آن مشهور گردید. او بعدها براساس نام جدش محمدعلی میرزای دولتشاه، نامخانوادگی دولتداد را انتخاب کرد (خسروی کرمانشاهی، 1304ش، مقدمه رشیدیاسمی، ص 18؛ یوسفی، ج 2، ص190). پس از مرگ پدرش برای گرفتن مقرری یک سال در تهران اقامت نمود. پس از بازگشت به کرمانشاه پنج سال در تلگرافخانه کار کرد. حاکم کرمانشاه، علاءالدوله، خسروی را به ریاست دارالانشای ایالتی منصوب کرد. هنگامی که او از حکومت کرمانشاه عزل گردید و به شیراز رفت، خسروی را نیز به همراه خود برد. در مدت اقامت در شیراز پس از فراغت از کار روزانه در خدمت وفاعلیشاه ذوالریاستین شیرازی، سرسلسله درویشان شاهنعمتاللهی، بود (عبرت نائینی، ج 2، ص800ـ801). پس از بازگشت وی به کرمانشاه جنبش مشروطه آغاز شد. او در جنبش مشروطه فعالیت داشت و با تأسیس انجمن ولایتی در 1327 به طرفداری از مشروطه برخاست (شاکری، ص 44ـ45). حمایت او از مشروطه در جلب نظر مردم کرمانشاه به مشروطیت مؤثر بود (یوسفی، ج 2، ص 191). در پی لشکرکشی سالارالدوله، پسر مظفرالدینشاه که مدعی تاج و تخت بود، به غرب ایران، خسروی مجبور به ترک شهر و دیار شد. او در همین ایام به نگارش اثر مشهور خود رمان شمسوطغرا پرداخت، با لشکرکشی روسها به ایران و آغاز جنگ جهانی اول (1914ـ 1918) خسروی از معترضان به این لشکرکشی بود و باز هم به ناچار شهر را ترک کرد و به صحرا و ایلات پناهنده شد. پس از مدتی با قول و قرارهای روسها به شهر بازگشت که پس از ورود به شهر زندانی و سپس به سیستان تبعید شد. وی در برخی اشعارش (برای نمونه رجوع کنید به 1304ش، ص 51ـ52) به این موضوع اشاره کرده است. در میانه راه در همدان پس از دو ماه حبس با وساطت افخمالدوله قرهگزلو، حاکم آن شهر، او را به تهران فرستادند بدینشرط که از تهران خارج نشود (عبرت نائینی، ج 2، ص801؛ خسروی کرمانشاهی، 1304ش، همان مقدمه، ص 16). او باقی عمر را در تهران اقامت کرد تا اینکه بر اثر بیماری در 16 ربیعالآخر 1338 وفات کرد و در شهرری، بقعه ابنبابویه در کنار قبر آقامحمدحسن نقاش زرگر به خاک سپرده شد. مادّه تاریخ وفاتش را ملکالشعرای بهار سروده که بر سنگ قبرش حک گردیده است (رجوع کنید به خسروی کرمانشاهی، 1304ش، همانجا).آثار خسروی عبارتاند از: 1) رمان شمس و طغرا، در سه جلد که هر جلد عنوانی مستقل دارد: شمس و طغرا، ماری و نسی و طغرل و هما. در این رمان حوادث قرن هفتم در قالب داستان بیان شده است (رجوع کنید به ادامه مقاله). 2) «دیبای خسروی»، در شرححال ادبای عرب و سیر شاعری در دوره قبل و بعد از اسلام که منتشر نشده است. 3) رمانی در شرح احوال حسینقلیخان جهانسوز قاجار که درباره تأسیس سلسله قاجار است و هنوز منتشر نشده است. 4) رساله «تشریحالعلل»، در شرح زِحافات عروض به زبان ساده که چاپ نشده است. 5) تذکره «اقبالنامه»، در باب احوال خاندان غفاری و اقبالالدوله (حاکم کرمانشاه) و شاعرانی که وی را مدح گفتهاند. این تذکره در 1319 نوشته شده، اما چاپ نشده است. 6) ترجمه کتاب الهیئة و الاسلام تألیف سیدهبةالدین شهرستانی از علمای مشهور نجف، که چاپ نشده است. 7) دیوان اشعار وی که برای نخستین بار در 1304ش به چاپ رسیده است. رشیدیاسمی، نوه دختری او، مهارت وی در سرودن غزل و قصیده را ستوده است (همان مقدمه، ص20). شعر او متأثر از شاعران سبکهای خراسانی و عراقی است. به گفته دیوانبیگی (ج 1، ص 567)، استحکام اشعارش کم است. برخی از مضامین اشعار او عبارت است از: مدح امام رضا علیهالسلام (رجوع کنید به 1304ش، ص 237ـ 242)، مدح ادیبالممالک (ص28ـ30) و اقبالالدوله (ص134ـ 135) و سالارالدوله (ص 132ـ133)، در ستایش از بقعه بابا یادگار (ص 50ـ51)، در باب ضعف و ناتوانی (ص 46ـ 47) و مرثیه برای وفاعلیشاه ذوالریاستین (رجوع کنید به ص 109ـ110). رشیدیاسمی بر آثارش از جمله دیوان اشعار وی، مقدمه مفصّلی نگاشته که بسیاری از پژوهشگران بدان توجه کردهاند. 8) ترجمه داستان تاریخی عذراء قریش، از جرجی زیدان* (رجوع کنید به عبرت نائینی، ج 2، ص800؛ یوسفی، ج 2، ص 193).شهرت خسروی بهسبب نگارش رمان شمس و طغرا است که ظاهرآ نخستین رمان تاریخی فارسی است (رجوع کنید به غلام، ص 164). سه جلد آن برای نخستین بار به همت معتضدالدوله کرمانشاهی در 1328 منتشر شد. خسروی در مقدمه چاپ دوم این رمان درباره اثر و محتوای آن و منابع تاریخی خود توضیح داده است (رجوع کنید به خسرویکرمانشاهی، 1329ش، ص 17). او با استفاده از شخصیتهای تاریخی به وقایع 24 ساله فارس در دوران فرمانروایی ایلخانان (حک : ح 654ـ ح 750) در ایران، بهویژه زمان حکومت آبشخاتون (متوفی 685)، آخرین اتابک سُلغری فارس، پرداخته است. این اثر داستانی عاشقانه با نثری ادیبانه درباره ازدواج شاهزاده ایرانی، شمس، با دختر یکی از امرای مغول به نام طغرا و مخالفت قوانین یاسا با این موضوع است. نویسنده مانند مورخ از همان ابتدای داستان با اشاره دقیق به تاریخ و مکان و افراد، داستان را حکایت کرده و برای معرفی قهرمان داستان تاریخ شیراز را توضیح داده است (رجوع کنید به همان، ص 18ـ20). در این اثر هیچ اندیشه و فلسفه عمیق اجتماعی و جهانی مطرح نشده است و به نظر میرسد که هدف اصلی نویسنده بیشتر خلق داستانی مهیج و شیرین است که با خواننده ارتباط برقرار کند (رجوع کنید به آرینپور، ج 2، ص 248). حس وطندوستی و بیگانهستیزی در اثرش دیده میشود ولی از نوع ملیگرایی افراطی نیست. این رمان صبغه مذهبی نیز دارد. او که خود از آزادیخواهان و مشروطهطلبان بود، بیزاری خود از استبداد و آرزوی آزادی و خوشبختی برای ایرانیان را در این داستان نشان داده است (رجوع کنید به غلام، ص 226ـ229). نویسنده شخصیتهای داستانی را با واقعگرایی معرفی کرده است. او فضائل اخلاقی را به وضوح بازگو کرده است. وصف دقیق اندیشهها و حالات درونی افراد با کلمات بهخوبی منعکس شده است، از جمله شخصیت سعدی که از قهرمانان برجسته داستان و در مواردی بسیار تأثیرگذار است. قهرمان اصلی داستان، شمس، نمونه انسانی کامل است و تا آخر داستان، وقایع حول محور او میگردد و جالب توجه اینکه شمس سخت به آداب اسلامی نیز پایبند است (رجوع کنید به یوسفی، ج 2، ص 204ـ206، 226). نثر کتاب ساده است و گاه از لغات مهجور و عربی و عبارات قدیمی در آن استفاده شده است. شیوه داستاننویسی او روایی است. نویسنده گاهی لحن طنز و شوخی را به کار میگیرد و در این کار بهسبب افراط دچار ابتذال میشود (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 228ـ230؛ آرینپور، ج 2، ص 251). نثر کتاب به زمان قهرمانان داستان و به زبان گلستان نزدیکتر است تا زمان دوران تجدد و مشروطهخواهی (آرینپور، همانجا). خسروی در شمس و طغرا از یک سوی متأثر از رمانهای غربی، بهویژه آثار آلکساندر دوما (متوفی 1802 میلادی) و از سوی دیگر متأثر از داستانهای عامیانه فارسی نظیر امیر ارسلان است (رجوع کنید به آرینپور، ج 2، ص 249؛ میرعابدینی، ج 1، ص 34؛ بالائی، ص 353). خسروی داستان را عرصهای برای بازگویی افکار و عقاید خود دانسته است. او از جمله محافظهکارانی است که با نگارش اثری تاریخی، شکوه و عظمت گذشته ایران را بازگو کردهاند و در حسرت ارزشهای کهن به سر میبرند (میرعابدینی، همانجا).خسروی در خوشنویسی نیز تبحر داشت چنانکه در 1337، قریب به نُه هزار بیت از دیوان فرّخیسیستانی را به خطی خوش نوشته بود (خسروی کرمانشاهی، 1304ش، همان مقدمه، ص 19) معاصرانش فضائل اخلاقی او را ستودهاند (رجوع کنید به همان مقدمه، ص 18).منابع :یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج 2، تهران 1354ش؛ کریستف بالائی، پیدایش رمان فارسی، ترجمه مهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران 1377ش؛ محمدباقربن محمدرحیم خسروی کرمانشاهی، دیوان، ]تهران ?1304ش[؛ همو، شمس و طغرا، تهران 1329ش؛ احمد دیوانبیگی، حدیقة الشعراء، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1364ـ1366ش؛ باقر شاکری، تذکره مختصر شعرای کرمانشاه و انجمنهای ادبی ـ مطبوعات، کرمانشاه 1337ش؛ محمدعلی عبرت نائینی، تذکره مدینةالادب، چاپ عکسی تهران 1376ش، محمد غلام، رمان تاریخی: سیر و نقد و تحلیل رمانهای تاریخی فارسی، 1284 تا 1332، تهران 1381ش؛ حسن میرعابدینی، صد سال داستاننویسی ایران، تهران 1383ش؛ غلامحسین یوسفی، دیداری با اهل قلم: درباره بیست کتاب نثر فارسی، تهران 1370ش.