خسروپاشا قوجه، فرمانده، دریاسالار و صدراعظم عثمانی در دوره سلطانسلیم سوم، محمود دوم و عبدالمجید اول. محمدخسرو یا خسرومحمد برده ابخازیالاصل سعیدافندی چاوشباشی بود، که وارد دربار شد و در آنجا پرورش یافت و در اندرونی خدمت کرد. در پی جلوس سلیم سوم در 1203، محمدخسرو ابتدا «باشجوخهدار» گردید و سه سال بعد، با رسیدن کوچکحسینپاشا به سمت دریاسالاری، مُهردار وی شد و دربار را ترک کرد (ثریا، ج 2، ص 275؛ سامی، ذیل «خسروپاشا، محمد»). او در کنار کوچک حسینپاشا، از جمله اصلاحطلبان در ارتش و نیروی دریایی، در دوره «نظام جدید» (1206ـ1222) بود (رجوع کنید به اینالجق، ص 349).خسروآغا که در 1215 با رتبه میرمیران حاکم قرهحصار شده بود، در 1216 در اخراج فرانسویان رشادتها نشان داد و درنتیجه با رتبه وزارت، ابتدا استاندار اسکندریه و بعدآ والی مصر گردید (ثریا؛ سامی، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به فرید، ص 378ـ379؛ شاو، ج 2، ص 22، 24). او در مدت اقامتش در مصر، به منظور تثبیت موقعیت عثمانی در مقابل بزرگان مملوک و ارتش نامنظم بالکان، سعی کرد ارتش جدیدی تشکیل دهد، اما شیوه مستبدانه وی از محبوبیتش کاست و زمینهساز شورش ارتش نامنظم آلبانی بر ضد او شد و او در 1218 مجبور شد مصر را ترک کند (جودتپاشا، ج7، ص216ـ220؛ سامی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بروکلمان، ص348).خسروپاشا در 1218 والی دیاربکر، در 1219 والی سلانیک، در 1221 والی بوسنی، در 1223 والی ابرائیل و دوباره سلانیک و سپس قرهحصار و بولی، و در 1224 در ابتدای حکومت محمود دوم (رجوع کنید به محمود*)، والی سلستره، قرهحصار و ازمیت شد (ثریا، ج 2، ص 275ـ276). او که در جنگهای روس و عثمانی (1221ـ1227) در مقام فرمانده نظامی درخشید، در 1226 به فرماندهی نیروی دریایی (قپودانپاشا*، دریاسالار) رسید و حدود شش سال در این منصب ماند (سامی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 22). خسروپاشا در 1233 عزل شد و به حکومت طرابزون، ارزروم، قارص، بولی و آغریبوز رسید و در همان سال، فرمانده نظامی مرزهای شرقی عثمانی و والی ارزروم شد (سامی، همانجا؛ ثریا، ج 2، ص 276؛ نیز رجوع کنید به شاو، همانجا). در همین ایام، درگیریهای میان دولت عثمانی و حکومت ایران بر سر سفر زائران به کربلا، نجف و کاظمین، با ناآرامیهای قبایل کُرد در مرزهای عثمانی و ایران و شورش یونانیان برای کسب استقلال توأم شد و ایرانیان بخشهایی از مناطق شرقی عثمانی، از جمله بغداد، را تصرف کردند. ناکارآمدی خسروپاشا در ایجاد نظم میان قبایل آن مناطق و جلوگیری از حملات ایرانیان سبب عزل او از مناصبش در آن نواحی گردید (شاو، ج 2، ص 16).گسترش شورش یونانیان از موره تا جزایر اژه، باب عالی* را ناگزیر کرد تا بار دیگر در 1238 خسروپاشا را، برای ایجاد نیروی دریایی کارآمدتر و مقابله با دشمن، به فرماندهی نیروی دریایی منصوب نماید (یورگا، ص 248). او بیش از چهار سال در این سمت باقی ماند و در دریای مدیترانه به موفقیتهایی دستی یافت (سامی؛ ثریا، همانجاها). در 1239، محمود دوم از محمدعلیپاشا* (والی مصر) درخواست نیروی کمکی کرد. پیش از رسیدن نیروی کمکی او، خسروپاشا چند جزیره را در مدیترانه آزاد کرد و عاقبت با ملحق شدن نیروهای محمدعلیپاشا بر موره چیره گردید (یورگا، ص 254، 262ـ264؛ شاو، ج 2، ص 22). با این حال، رقابت و دشمنی ابراهیمپاشا* (پسر محمدعلیپاشا) به برکناری خسروپاشا در 1242 انجامید، اما اصلاحات تازهای که او در نیروی دریایی انجام داده بود، موجب شد که محمود دوم وی را برای ایجاد ارتشی جدید به نام عساکر منصوره محمدیه، به سرعسکری منصوب کند (شاو، ج 2، ص 22، 24؛ سامی، همانجا). خسروپاشا ده سال این منصب را داشت (سامی، همانجا). او در این مدت به نفوذ سیاسیاش در استانبول افزود تا آنجا که یکی از غلامان دستپرورده خود به نام محمدرشیدپاشا را در 1245 بر منصب صدارت نشاند (رجوع کنید به دانشمند، ج 4، ص 114).در پی شورش محمدعلیپاشا در سالهای 1246 تا 1249 و شکست عثمانیان و گسترش حوزه نفوذ مصریان تا فلسطین و لبنان و سوریه (رجوع کنید به یورگا، ص 319ـ330)، خسروپاشا در 1250 محمود دوم را متقاعد کرد برای تعلیم و بازسازی ارتش متخصصان نظامی خارجی را به کار گیرد (رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 45). خسروپاشا در 1253، بهسبب کهولت، از سرعسکری عزل شد. در 1254 به ریاست مجلس اعلای احکام عدلیه، که نهاد نیمهرسمی نظامی بود، منصوب گردید (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 55، 59؛ یورگا، ص 324، 329؛ ثریا؛ سامی، همانجاها). در دوره محمود دوم، خسروپاشا با لقب سیدالوزراء، بسیار معتمد سلطان بود (اینالجق، ص 349، پانویس 15). محمود دوم در 1255 درگذشت و عبدالمجید اول، خسروپاشا را به صدارت منصوب کرد (کارال، ج 5، ص 169). این اوضاع به خسروپاشا فرصت جدیدی داد تا قدرت را در استانبول به دست گیرد، اما مصطفی رشیدپاشا، وزیر امورخارجه جوان که تازه از اروپا بازگشته بود، سلطان هفده ساله را متقاعد کرد که بحران مصر فقط با حمایت قدرتهای اروپایی حل میشود. بهرغم مخالفت خسروپاشا، حمایت عبدالمجید از مصطفیپاشا اقتدار صدراعظم را خدشهدار کرد. اصلاحات جدید پیشنهادی و مدون رشیدپاشا تحت عنوان «اصلاحات خیریه» (دانشمند، ج 4، ص 122ـ123؛ کارال، ج 5، ص170) نشان آغاز دوره جدید در نظام اداری عثمانی بود (رجوع کنید به جودتپاشا، 1980، ص 238) و ضربه نهایی را بر سلطه و اقتدار خسروپاشا وارد کرد، زیرا در واقع مخالف اندیشههای اروپایی بود (کارال، ج 5، ص 144، 186؛ نیز رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 73؛ آیوردی، ص 553ـ554). در 1256، خسروپاشا ظاهرآ بهسبب کهولت (رجوع کنید به سامی، همانجا)، اما درواقع در پی اصرار محمدعلیپاشا، از صدارت عزل شد (دانشمند، ج 4، ص 128؛ یورگا، ص 329) و متعاقبآ در همان سال، مجلس اعلای احکام عدلیه وی را به رشوهخواری محکوم و تکیرداغ تبعید کرد (کارال، ج 5، ص 174؛ یورگا، ص 351).خسروپاشا در 1257، با در نظر گرفتن کهولتش، عفو شد و به استانبول بازگشت و مدتی در «مجالس عالیه» خدمت کرد. در 1262، بار دیگر به سرعکسری منصوب و بعد از حدود ده ماه، باز بهسبب کهولت، عزل و در مجلس خاص وزرا مشغول خدمت شد (سامی، همانجا). او در دوره سرعسکری اخیرش، تشکیلات پلیس را در استانبول پایهگذاری و وظایف مربوط به امنیت شهر را از عهده ارتش خارج کرد. همچنین مدرسه نظامی جدیدی تأسیس کرد اما در همان سال، هنگامی که مصطفیرشیدپاشا به صدارت رسید، خسروپاشا را از سرعسکری عزل کرد (رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 69) و دیگر اجازه نداد که وی صاحب هیچ منصبی گردد (د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «خسروپاشا، محمد»). خسروپاشا در 13 جمادیالآخره 1271، در 99 سالگی درگذشت و در محله ایوب در مقبره منسوب به ابوایوب انصاری دفن شد (شاو؛ ثریا؛ سامی، همانجاها).خسروپاشا را خوشمشرب، حلیم، سلیم، کریم، سخی و کاردان، اما حریص جاه و ثروت وصف کردهاند (رجوع کنید به سامی؛ ثریا، همانجاها). او فرزند نداشت و بهتربیت و آزادسازی بردگان اهتمام میورزید. بسیاری از بردههای آزادکرده او به مقامات عالی (از جمله صدارت عظمایی، وزیری و سرعسکری) رسیدند (ثریا، همانجا؛ نیز رجوع کنید به دانشمند، ج 4، ص 121ـ122؛ شاو، ج 2، ص 22، 24، 41، 69ـ70). خسروپاشا منتسب به نقشبندیه بود و در کنار مرقدش، خانقاه و کتابخانهای از او به جا مانده است (سامی؛ ثریا، همانجاها) که 714 نسخه خطی و 445 کتاب چاپی آن به کتابخانه سلیمانیه منتقل شده است (دنر، ص 71).منابع :محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ 1897، چاپ افست انگلستان 1971؛ احمد جودتپاشا، تاریخ جودت، استانبول 1309؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ محمدبک فرید، تاریخالدولة العلیةالعثمانیة، چاپ احسان حقی، بیروت 1408/1988؛Samiha Ayverdi, Turk tarihinde Osmanli asirlari, Istanbul1999; Carl Brockelmann, History of the Islamic peoples, tr. Joel Carmichael and Moshe Perlmann, London 1982; Ahmed Cevdet Pasa, Ma`ruzat, ed. Yusuf Halacoglu, Istanbul 1980; Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972; Halit Dener, Suleymaniye Umumi Kutuphanesi, Istanbul 1957; EI2, s.v. "KhosrewPasha,Mehmed"; Nicolae Iorga, Osmanli imparatorlugu tarihi, tr. Nilufer Epceli, Istanbul 2005; Halil Inalcik, Osmanliimparatorlugu: toplum ve ekonomi, Istanbul 1996; Enver Ziya Karal, Osmanli tarihi, vol.5, Ankara 1999; Stanford J. Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 2002.