خزرها، قبایلی نیمهکوچنشین با منشأ احتمالا ترکی و پیرو آیین یهود، ساکن مناطق میان دربند تا ساحل ولگا. آنان از 30 تا 354 حکومت قدرتمندی (خاقانات) تشکیل دادند که بر مناطقی وسیع از جنوب روسیه، کریمه، مشرق اوکراین، بخش اعظمی از قفقاز و سواحل غربی و شمالغربی دریای خزر حکومت میکرد. آنها را به ترکی سَبِیر، به فارسی خزران و به عربی الخزر مینامیدند. خزرها در منابع چینی دوران باستان دولگاس (ترکنژاد) خوانده شدهاند (رجوع کنید به مسعودی، التنبیه، ص 83؛ گومیلیف، 1999، ص200).درباره مفهوم واژه خزر نظر واحدی وجود ندارد. برخی آن را به معنای صحراگرد یا کوچنشین و برگرفته از ریشه ترکی گَز (گردیدن، گردش کردن) دانستهاند و برخی دیگر واژه مجاری هوسار و روسی قزاق، به معنای سوارهنظام، را مشتق از کلمه خزر ذکر کردهاند (رجوع کنید به دانلپ، ص 3؛ کستلر، ص 26). خزرها را همچون دیگر ترکان از نسل یافثبن نوح دانستهاند، اما شباهتی به ترکان ندارند. گروهی از ایشان با موهایی سیاه قراخزر نام گرفتهاند و دسته دیگر، پوستی روشن و سفید دارند (رجوع کنید به یعقوبی، ج 1، ص 20؛ مسعودی، مروج، ج 1، ص 154؛ اصطخری، ص 223؛ ابنحوقل، ص 394).پیشینه. زمان دقیق مهاجرت خزران به شمال قفقاز روشن نیست. موسی خورنی (ص 148ـ149) از حضور خزرها در سده دوم میلادی یاد کرده، اما دانلپ (ص 8ـ9) این نظر را بهسبب نداشتن سند تاریخی رد کرده است. کستلر (ص 27) به نقل از پریسکوس، مورخ روم شرقی سده پنجم میلادی، خزرها را از جمله اقوام تابع هونها و متحد آنها در برابر رومشرقی دانسته است. او (ص 26) همچنین با استناد به مطالب زکریا رهتور، تاریخنگار سریانی سده ششم میلادی، از حضور خزرها در این زمان یاد کردهاست.خزرها در اواسط قرن ششم میلادی به تابعیت جانشینان هونها، خاقانات بزرگ ترک (تورکوتها، گوکتورک ها رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ج 4، ص 1172)، درآمدند. در سال 9/630، تورکوتها به دو حکومت ترکان غربی و ترکان شرقی تقسیم شدند و منطقه خزرها در قلمرو ترکان غربی قرار گرفت. حکومت ترکان غربی در سال 29/650 براثر حملات مسلمانان از یک سو و مهاجمان چینی از سوی دیگر فروپاشید. خزرها در دوره حکومت ترکان غربی، حفاظت از مسیر بازرگانی ماوراءالنهر به ولگا را عهدهدار بودند و امنیت این مسیر را در مقابل بلغارها و غزها تأمین میکردند (گومیلیف، 1382ش، ص 88ـ89، 141).با سقوط ترکان غربی در اوایل سده اول/ نیمه سده هفتم، خزرها به دولتی قدرتمند بدل شدند. آنان که خود را وارث حقیقی ترکان غربی میدانستند،عنوان آنها یعنی خاقان را برگزیدند (همان، ص 88ـ89،140ـ145). خزرها با دو حکومت قدرتمند رومشرقی و ساسانیان همسایه بودند و روابطی طولانی و مستمر داشتند. آنان قدرتی مهم و تأثیرگذار در دوره خود بودند، به گونهای که از سه کرسی زرینی که در دربار خسرو انوشیروان وجود داشت، یکی متعلق به خاقان خزر بود (ابنبلخی، ص 97). همچنین در سده چهارم، مُهر طلایی که امپراتوران رومشرقی نامههای خاقان خزر را با آن ممهور میکردند، ارزشی به مراتب بیشتر از مهری داشت که برای پاپ رم یا جانشینان شارلمانی بهکار میبردند. وجود دشمنان مشترک خزرها و امپراتوری رومشرقی، یعنی ساسانیان و سپس مسلمانان از یک سو، و پارهای حکومتهای محلی نظیر بلغارها از سوی دیگر، بهطور طبیعی موجب اتحاد خزرها و رومشرقی شد (دانلپ، ص IX). در لشکرکشی یولیانوس، امپراتور رومشرقی، در برابر شاپور دوم (حک : 310ـ379 میلادی) خزرها بخش زیادی از سپاه او را تشکیل میدادند (طبری، ج 2، ص 58).در 625 میلادی هراکلیتوس، امپراتور رومشرقی، سفیری به نام آندری را نزد خاقان خزر فرستاد و برای مقابله با ساسانیان از وی کمک طلبید. جبو (یبغو) خاقان، هزار سوار به اردوگاه هراکلیتوس گسیل داشت. از آن زمان به بعد، در منابع رومشرقی از خزرها با عنوان «خاقانات بزرگ حاکم بر دشتهای خزر» یاد شده است. خزرها همچنین هراکلیتوس را در محاصره تفلیس یاری رساندند (رجوع کنید به گومیلیف، 1999، ص 234، 247). در درگیریهای هراکلیتوس و ساسانیان در دوره خسروپرویز (حک : 590ـ628 میلادی) نیز خزرها همواره نقش مهمی داشتند (همان، ص 248). مناسبات خزرها و رومشرقی با پیوندهای ازدواج بیش از پیش تحکیم یافت. یوستینیانوس دوم در 698 میلادی با تئودورا، خواهر خاقان خزر، ازدواج کرد. کنستانتین پنجم نیز در 733 با شاهزاده خزر، تزیتزاک یا چیچک (گل) که بعد از آن ایرنه نامیده شد (رجوع کنید به د.ا.د.ترک، ج 17، ص 117)، ازدواج کرد و فرزند آنان با عنوان لئوی چهارم (معروف به لئوی خزر) امپراتور رومشرقی شد. برخی از رهبران روحانی و نویسندگان رومشرقی نیز منشأ خزری داشتند، از جمله فوتیوس، بطریق قسطنطنیه، در نیمه دوم سده نهم میلادی (پریتساک، ص 267). خزرها در سده دوم/ هشتم فعالانه در درگیریهای جانشینی امپراتوری رومشرقی شرکت داشتند (گومیلیف، 2000، ص 212).مناسبات خزرها و ساسانیان غالبآ خصمانه بود. آنها همواره به مرزهای شمالغربی ساسانیان (جنوب قفقاز) هجوم میبردند و آن مناطق را غارت میکردند. نخستین درگیری میان خزرها و ساسانیان در عهد اردشیر، مؤسس شاهنشاهی ساسانی بود. خسروانوشیروان برای جلوگیری از ورود آنان و دیگر اقوام صحراگرد، در سالهای 562 تا 571 میلادی سد سنگی دربند را به طول چهل کیلومتر میان دریا و سلسله کوههای قفقاز بنا کرد (همو، 1382ش، ص 95ـ96). او در دربند قلعههای مستحکمی بنا نمود و نگهبانان موصلی و دیاربکری در آنجا گماشت (طوسی، ص 239ـ240، 247؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب، ص 254ـ255).هرچند که از حملات خزرها به ایران در دوره انوشیروان و ویرانیهای ناشی از آن یاد شده، اما او در مقابله با آنان غالبآ کامیاب بود. همچنین از رفت و آمد سفرای خزرها به دربار انوشیروان یاد شدهاست (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص100ـ101). در پی مصالحهای میان انوشیروان و خاقان خزر، دو طرف بر سر ازدواج دختر انوشیروان با خاقان خزر و شاهزاده خانم خزری با انوشیروان به توافق رسیدند. انوشیروان با دختر خاقان ازدواج کرد، اما کنیز خود را نزد خاقان خزر فرستاد (قزوینی، ص 341). حملات خزرها به دربند پس از انوشیروان نیز ادامه داشت (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 174).دوره اسلامی. جنگهای فرسایشی ساسانیان و رومیها، تضعیف این دو حکومت مقتدر، بهویژه ساسانیان، و قدرتمند شدن خزرها را در پی داشت. پس از سقوط ساسانیان (ح 31) نیز بیش از دو سده درگیری میان خزرها و مسلمانان ادامه یافت. در زمان خلافت عمر، در سال 22 عبدالرحمانبن ربیعه باهلی* دوبار به بَلِنْجِر*، از شهرهای خزرها (که مدتی پایتخت آنان بود) لشکر کشید (همان، ج 2، ص 158). او در سال 32 (در زمان عثمان) در نبرد با خزرها به سختی شکست خورد و کشته شد (رجوع کنید به همان، ج 4، ص 304ـ305). برادرش سلمانبن ربیعه نیز که بهجای او فرمانده سپاه مسلمانان در ناحیه مرزی بابالابواب و شهر بلنجر شده بود (رجوع کنید به همان، ج 4، ص 304ـ307؛ قس یعقوبی، ج 2، ص :168 حاکم ارمینیه/ ارمنستان) با لشکر چهار هزار نفری با خاقان خزر در حدود بلنجر درگیر جنگ شد، اما سپاه مسلمانان ناکام ماندند و همگی کشته شدند (یعقوبی، همانجا).در عهد خلفای اموی، نخستین حمله آشکار خزرها به قلمرو مسلمانان در دوره عمربن عبدالعزیز روی داد. در سال 99، سپاهیان خزر با گذشتن از دربند به آذربایجان هجوم بردند و جمعیت زیادی را به قتل رساندند. خلیفه، حاتمبن نعمان باهلی را به مقابله با آنان فرستاد، که موفق به شکست دادنشان شد و با پنجاه اسیر خزری بازگشت (طبری، ج 6، ص 553ـ554).در سال 104 در زمان خلافت یزیدبن عبدالملک، جراحبن عبداللّه حکمی* بلنجر را گرفت (یعقوبی، ج 2، ص 313). در زمان هشامبن عبدالملک نیز درگیری با خزرها به شدت ادامه یافت. در سال 110، مَسلمةبن عبدالملک از سوی دربند به قلمرو خزرها حمله برد و پیروز شد (طبری، ج 7، ص 54). جراحبن عبداللّه بار دیگر در 112 به جنگ خزرها رفت، اما به همراه تمام سپاهیانش در بلنجر کشته شد و خزرها بر آذربایجان و اران مسلط شدند. هشام، سپس سعیدبن عَمرو حرشی* را به مقابله با خزرها فرستاد، که سعید پیروزیهای چشمگیری به دست آورد (رجوع کنید به همان، ج 7، ص70ـ71). چندی بعد هشام، مروان حمار را به جنگ خزرها فرستاد و او بر بخشهایی از قلمرو آنان دست یافت و پس از آن بود که خاقان خزر اسلام آورد (حمداللّه مستوفی، تاریخگزیده، ص 284).پس از روی کار آمدن عباسیان، درگیری میان آنان و خزرها با شدت کمتری ادامه داشت. برخی بر این باورند که یکی از دلایل انتخاب بغداد به عنوان پایتخت در دوره عباسیان دورتر بودن آن از قلمرو خزرها بودهاست (برای نمونه رجوع کنید به مغربی، ص 149). در زمان منصور، خزرها با سپاهی انبوه، به سرکردگی رأسْ طرخان، در ارمینیه شورش کردند. منصور برای سرکوب آنان سپاهی به فرماندهی جبرئیلبن یحیی بَجَلی فرستاد. با پیروزی سپاهیان خزر، مسلمانان تا حدود قلعه خِرس در ارمنستان عقب نشستند. بهفرمان منصور، در مرزهای خزرها چندین شهر (از جمله کَمخ و محمدیه) ساخته شد و سپاهیان مسلمان در آنها جای گرفتند تا در برابر هجوم خزرها مقاومت کنند (یعقوبی، ج 2، ص371ـ372).در دوره خلافت هارونالرشید، به منظور ایجاد مناسبات دوستانه در 182، خاقان خزر دختر خود را برای ازدواج با فضلبن یحیی برمکی به همراه هیئتی به قلمرو مسلمانان فرستاد، اما شاهزاده خانم خزری در برذعه درگذشت. همراهان وی نزد خاقان بازگشتند و مرگ او را مشکوک جلوه دادند (طبری، ج 8، ص 269). در همین زمان، چون سعیدبن سَلَمبن قتیبه باهلی (والی ارمینیه) با مسیحیان ارمینیه بدرفتاری میکرد، مردم دربند بر او شوریدند. او رهبرشان را که بطریقی به نام نجمبن هاشم بود، کشت و پسر نجم، حیّون، به خاقان خزر متوسل شد و از وی یاری خواست (یعقوبی، ج 2، ص 427). بنابراین در سال 183، خاقان خزر با ادعای خونخواهی دخترش و نیز تقاضای ارامنه به حدود دربند لشکر کشید و مسلمانان را شکست داد و حدود یکصد هزار تن از آنها را به اسارت گرفت. در پی آن، هارونالرشید سپاهی به ارمینیه فرستاد، که موفق به آرامکردن اوضاع و بیرونراندن خزرها شدند (طبری، ج 8، ص270؛ ابنعبری، تاریخ مختصرالدول، ص 129). به نظر میرسد که از آن پس بیشتر خلفای عباسی بهسبب درگیری در مشرق قلمرو اسلامی در پی برقراری صلح با خزرها بودهاند، زیرا اخبار بهجا مانده درباره درگیریهای بین آنها بسیار اندک است.در دوره خلافت معتصم (218ـ227)، افشین* که با خشم خلیفه مواجه بود، بر آن شد تا خزرها را بر وی بشوراند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 6، ص 512). در دوره خلافت متوکل (232ـ247)، رومیها و خزرها و صقالبه (اسلاوها) و ارمنیان در برابر عباسیان با یکدیگر متحد شدند اما متوکل، خالدبن یزیدبن مزید را به حکومت ارمینیه فرستاد و غائله را ختم کرد (یعقوبی، ج 2، ص490). در این دوره، از فردی به نام ایتاخ خزری یاد شده که تا سال 232 حاجب دارالخلافه بودهاست (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 166ـ167). این امر نشان میدهد که خصومت میان خزرها و عباسیان تاحد بسیاری کاسته شده بوده است.سیاست خزرها در مقابله با خلافت اسلامی در سدههای نخستین اسلامی، اغلب با موفقیت همراه بود و مسلمانان هیچگاه پیروزی تعیینکنندهای در مقابل آنها به دست نیاورند. حتی تا سالها پس از سقوط خزرها، واژه «خزران ستان» در اشعار شاعران به عنوان صفت برخی فرمانروایان اسلامی به کار برده میشد (برای نمونه رجوع کنید به خاقانی، ص 456).در نامهای از یوسفشاه، خاقان خزرها در سده چهارم، اقوام و مردمان مختلفی خراجگزار خزرها ذکر شدهاند، از جمله پانزده طایفه در جنوب تا حدود دربند و سیزده طایفه در مغرب (رجوع کنید به )سیّاحان یهودی(، ص 34؛ کستلر، ص 89ـ91). هرچند اغراقآمیز به نظر میرسد، اما اگر روایت ابنفضلان (ص 171) را بپذیریم، که خاقان خزر 25 همسر داشته است و هرکدام از آنها دختر یکی از پادشاهان هممرز و تابع وی بودند، میتوان اقوام تابع خزرها را بسیار زیاد دانست.مهمترین معضِل خزرها در اواسط سده چهارم، قدرتگیری روسها و حملات بیشمار آنها به قلمرو ایشان بود. روسها در حدود سال 248 شهر کِیِف را از دست خزرها خارج کردند (رجوع کنید به کستلر، ص 141). آنها به همت دو برادر به نامهای ایگور و اولگ موفق به تشکیل دولتی نیرومند در کیف شدند و پچنگها*، بلغار*ها و غز*ها را نیز در برابر خزرها با خود همراه کردند (گومیلیف، 1382ش، ص 147). سرانجام در 354، امیر کِیِف (اسویاتوسلاو) شکست نهایی را بر خزرها وارد آورد. اغلب شهرهای خزرها و اِتِل (پایتخت آنها) سقوط کرد (رجوع کنید به همان، ص126ـ127، 147ـ148).ابناثیر (ج 8، ص 565) به اشتباه ذکر کرده است که ترکها در سال 354 به سرزمین خزرها حمله میکردند، اما ترکها در شمار متحدان روسها بودند. به گفته وی، خزرها در برابر این حملات از خوارزمیان یاری خواستند. گومیلیف (1382ش، ص 122ـ 123، 125ـ126) بر آن است که حملات روسها یگانه عامل سقوط خزرها نبوده، بلکه افزایش ارتفاع آب دریای خزر در نیمه دوم سده چهارم، سبب زیر آب رفتن بخش وسیعی از قلمرو آنان شده است که ساکنان آن ناگزیر به دامنه بلندیها پناه بردند.با فروپاشی دولت خزرها نخست پچنگها و سپس غزها جانشین آنها گردیدند. سپس در سال 452 قبایل پولووتسی بر خزریه سلطه یافتند. سرانجام نیز در سده هفتم، مغولها بر سراسر آن سرزمین چیره شدند (نونان، ص 331ـ332). به نظر میرسد که پس از ویرانی قلمرو خزرها، اغلب آنها مهاجرت کردهاند. در نخستین وقایعنامه روسی، سخن از یهودیان خزری به میان آمده است که در 376 به کیف مهاجرت کردند (رجوع کنید به کستلر، ص 161). علاوه بر اوکراین، خزرها به نقاط دیگری چون مجارستان، لهستان و دیگر نقاط اروپای شرقی نیز مهاجرت نمودند. پتاچیا که طی سالهای 565 تا 581/ 1170ـ1185 از سرزمین کریمه عبور کرده، به حضور یهودیان در آنجا اشاره نموده و آنها را به دلیل باور نداشتن تلمود، مرتد دانسته است. آنان بهطور قطع بازماندگان خزرها بودهاند، چون بخش اعظم کریمه همواره در حاکمیت مستقیم خزرها بوده است (رجوع کنید به پتاچیا، ص 7)، بنابراین احتمال دارد سلطه خزرها در کریمه تا پیش از ورود مغولان ادامه یافته باشد.بهطور کلی، حضور قدرتهایی چون روسها در بخش اعظمی از قلمرو خزرها، سلجوقیان قدرتمند در ایران، قراخانیان و خوارزمشاهیان در ماوراءالنهر، و در نهایت تسلط مغولان بر سراسر قلمرو خزرها، هرکدام نقش چشمگیری در فروپاشی حکومت آنان داشته است.بَلِنجِر، سمندر، خملیخ، اِتِل و سَرکَل از شهرهای مهم خزرها به شمار میآمدند. ظاهرآ خملیخ در دورهای پایتخت خزرها بود (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 124)، اما مسعودی (التنبیه، ص 62ـ63) اتل را پایتخت خزرها دانسته است. پیش از آن نیز بلنجر مرکز حکومت آنان بوده است (رجوع کنید به پریتساک، ص 262).مناصب دیوانی. به نظر میرسد که قدرت اصلی در خاقانات یا حکومت خزرها در سده اول هجری در اختیار خاقان بوده و عناوین دیگری چون «طرخان خاقان» (رجوع کنید به حدودالعالم، ص 193) نیز در مورد خاقان به کار میرفته است.در منابع اسلامی سدههای سوم و چهارم، درباره تقسیم قدرت در حاکمیت خزرها گفته شده که خاقان عنوانی ظاهری و افتخاری بوده و با وجود خدم و حشم فراوان، قدرت اجرایی نداشته است. قدرت اصلی در اختیار فردی بوده که وی را ملک، بیگ، خاقانبیگ و إیشا مینامیدهاند. حکومت بر قلمرو خزرها، اداره کشور و فرماندهی سپاه برعهده بیگ بود و تمام پادشاهانِ تابع خزرها از وی اطاعت میکردند. او هر روز با پای برهنه نزد خاقان حاضر میشد و مراتب فرمانبرداری خود را به وی اظهار میداشت (برای نمونه رجوع کنید به ابنرسته، ص140؛ ابنفضلان، ص 69ـ70؛ اصطخری، ص220). پس از اینها، وزیر بود که خاقان و احتمالا بیگ در امور مهم با وی مشورت میکردند (رجوع کنید به یهودا هَلِوی، ص 82). بهطور مرسوم، منصب وزارت را در حکومت خزرها فردی خوارزمی برعهده داشت (بکری، ج 1، ص 263). درواقع وزارت در دست ساکنان مسلمان قلمرو خزرها بود (رجوع کنید به مسعودی، مروج، ج 1، ص 213). تنها بیگ، وزیر و اشخاصی که جایگاه بالایی داشتند، میتوانستند خاقان را ملاقات کنند (اصطخری، ص 224). ابنفضلان (ص170) القاب دو تن دیگر (به جز بیگ) که اجازه ملاقات با خاقان را داشتند، کندرخاقان و جاویشغر ذکر کرده که احتمالا کندرخاقان همان وزیر بودهاست. درواقع، خاقان دست نیافتنی و در کاخ مجلل خود محصور بودهاست. به نظر محققان، در نظام پادشاهی دوگانه خزرها، خاقان مظهر قدرت آسمانی و بیگ مظهر قدرت زمینی به شمار میرفتهاند (کستلر، ص 65).تقسیم قدرت نزد خزرها در آغاز سده سوم روی داد. به این ترتیب که یکی از بیگها به نام عوبدیا/ عُبادیه، با اقدامی کودتاگونه ساختار حکومت را تغییر داد. او خاقان را از قدرت واقعی محروم کرد و منصبش را به منصبی تشریفاتی بدل نمود (گومیلیف، 1382ش، ص 145ـ146). به همین ترتیب، اِتِل (که در آن هنگام پایتخت خزرها بود) نیز به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و رود اِتِل جداکننده این دو بخش بود. خاقان در بخش غربی ساکن بود که خزران نامیده میشد و بیگ بر بخش شرقی که اتل نام داشت، حاکم بود (ابنحوقل، ص 389؛ حدودالعالم، ص 193). خاقان مقرری ویژهای داشت که از درآمد همه مردم قلمروش به او تخصیص مییافت (رجوع کنید به ابنحوقل، ص390، 396).منصب ضرابی نزد خزرها بسیار مهم بود، به گونهای که جایگاه ضراب نزد خاقان بالاتر از بیگ بود (اصطخری، ص 225). پارهای از آداب ملکداری آنان، همچون نحوه انتخاب خاقان، دفن وی و زندگی نیمهکوچنشینی آنها به سنّتهای قبیلهای نخستینشان بازمیگردد. مدت زمامداری خاقان چهل سال بود و در صورتی که حتی یک روز بیشتر از آن زنده میماند، به قتل میرسید؛ چون بر این عقیده بودند که پس از آن زمان از میزان درایت و کارآیی وی کاسته میشود (رجوع کنید به ابنفضلان، ص170، 172؛ ابنحوقل، ص390).در پایتخت، هفت قاضی باتوجه به مذهب ساکنان قلمرو خزرها، رسیدگی به دعاوی قضایی را عهدهدار بودند. دو تن برای مسلمانان، دو تن برای یهودیان، دو تن برای مسیحیان و یک تن برای اسلاوها، روسها و پیروان ادیان ابتدایی (رجوع کنید به مسعودی، مروج، ج 1، ص 214؛ ابنحوقل؛ حدودالعالم، همانجاها). هیچکس شخصآ به خاقان شکایت نمیبرد و شخصی به نام حاجب واسطه مردم و وی بود (ابنحوقل، همانجا). همچنین در روزی به نام روز قضا، قاضیان و نواب آنان گرد میآمدند و مسائل قضایی مهمی را که از قضاوت در مورد آنها ناتوان بودند، به عرض خاقان میرساندند (اصطخری، ص221).طبق گزارشهای منابع معاصرِ خزرها، بیگ صاحب سپاه دوازده هزار نفری ثابتی بود. این سپاه مقرری ثابت و معیّنی نداشت و در فواصل مختلف و نامنظم به آنها حقوق پرداخت میشد (برای نمونه رجوع کنید به اصطخری، ص220ـ221؛ ابنحوقل، همانجا). بخشی از سپاهیان خزرها را ایرانیان مسلمان اهل خوارزم تشکیل میدادند. فرمانده آنها الأرسیه خوانده میشد و اغلب وزارت خزرها را نیز عهدهدار بود. خوارزمیان با ملک خزر به توافق رسیده بودند که در جنگهای خزرها با مسلمانان شرکت نکنند (مسعودی، مروج، ج 1، ص 213). این امر نشان میدهد که خزرها سپاهیان غیرمسلمان نیز داشتهاند.خاقان خزر نیز سپاهیان مخصوص به خود داشت که از خزران یهودی تشکیل میشدند (رجوع کنید به ابنحوقل، ص 392ـ393). همچنین بخشی از سپاهیان خزرها در استخدام اشراف بودند (ابنرسته، ص140). به گفته ابنفضلان (ص 172)، سپاهیان در صورت شکست به سختی مجازات میشدند.در نیمه نخست سده چهارم، دستههایی از ترکان سلجوقی در سپاه خزرها خدمت میکردند. دقاق، جد سلجوقیان، در خدمت خاقان خزرها بود. پسرش، سلجوق، نیز در دربار خزرها تربیت شد، اما بر اثر خشم ملکه خزرها، به همراه طایفهاش سرزمین آنان را ترک کرد. نام فرزندان سلجوق چون موسی، ارسلان، اسرائیل و میکائیل، یادگار حضور ایشان در میان خزرهاست (ابنعبری، تاریخالزمان، ص 87).اعتقادات. در طول سه دهه حکومت خزرها، با اینکه رومیانشرقی و امویان و عباسیان به قبولاندن دین خود به آنان، اصرار داشتند، اما خزرها راهی را برگزیدند که مخالفت هیچکدام را در برنداشت. آنها یهودی شدند و از این طریق موجودیت و استقلال خود را حفظ کردند.درباره گرویدن آنان به آیین یهود، دو روایت یهودی و اسلامی در دست است. به روایت مسعودی (مروج، ج 1، ص 212)، خاقان خزر در زمان خلافت هارونالرشید (170ـ193) به مذهب یهودی درآمد و در پی آن، بسیاری از یهودیان سرزمینهای اسلامی و رومشرقی به قلمرو خزرها مهاجرت کردند. بکری، نویسنده سده پنجم (ج 1، ص 263) فشار امپراتور روم بر یهودیان رومشرقی و مهاجرت آنها به سرزمین خزران را سبب تغییر مذهب خاقان خزر دانسته است.یوسف (خاقان خزران در سده چهارم) در نامهای ذکر کرده که خزرها در زمان خاقانیِ بولان به مذهب یهودی گرویدند. در دوره نوه بولان (عوبدیا)، کنیسهها و مدارس مذهبی برپا شد و علمای یهودی به سرزمین خزرها دعوت شدند تا احکام کتاب مقدّس و تلمود و آیین یهود و آداب نماز را به آنان بیاموزند. یوسفشاه دهمین خاقان خزر پس از عوبدیا بوده است (رجوع کنید به کستلر، ص 89ـ91).طبق روایت یهودا هلوی (ص 35ـ36)، تغییر کیش خزرها به مذهب یهود حدود 123/740، یعنی چهارصد سال پیش از نگارش اثرش، بوده است. خاقان پس از برگزاری مناظره درباره ادیان مختلف، در نهایت به آیین یهود در آمد. پتاچیا، سیاح یهودی سده ششم، نیز (ص 47) اشاره کرده که پس از گرایش خزرها به مذهب یهود، به درخواست آنها عدهای از روحانیان یهود از بغداد و مصر به قلمرو خزرها رفتند تا احکام شریعت و تلمود را به آنان بیاموزند.با توجه به روایات مسعودی و یهودا هلوی، میتوان نتیجه گرفت که تغییر آیین خزرها در اواسط سده دوم روی دادهاست.ساکنان قلمرو خزرها را مردمانی با ادیان مختلف چون یهودیت، اسلام، مسیحیت و مذاهب اولیه تشکیل میدادهاند. در اتل، حدود ده هزار مسلمان ساکن بودند و سی مسجد در آن شهر وجود داشت که آزادانه امور دینی خود را انجام میدادند (رجوع کنید به ابنرسته، ص140؛ اصطخری،ص220؛ ابنحوقل، ص390؛ مسعودی، مروج، ج 1، ص 214). در سالهای نخستین سده چهارم، اسلاوها (بلغارهای ولگا) که تابع خزرها بودند، به همراه پادشاه خود، المشبن یلطوار، به اسلام گرویدند و سفیری نزد خلیفه مقتدر فرستادند تا هیئتی را برای آموزش مسائل شرعی اسلامی نزد آنها گسیل دارد (رجوع کنید به ابنفضلان، ص 67ـ68). رسیدگی به امور مسلمانان قلمرو خزرها و نیز بازرگانان مسلمانی که به قلمرو آنها وارد میشدند، برعهده یکی از غلامان مسلمان خاقان خزر بود که خز نامیده میشد (همان، ص 172).هرچند که خاقان و اطرافیان وی و قوم خزر کیش یهود داشتند، با این حال سنّتهای ناسازگار با یکتاپرستی هنوز نزد آنها شایع بود، از جمله سجده کردن به یکدیگر هنگام دیدار و بهویژه سجده کردن به خاقان و بیگ (ابنحوقل، همانجا).درباره پیروان آیین مسیحیت اطلاعات دقیقی در دست نیست. در 171، هفتمین شورای جهانی کلیسا در شهر نیقیه، در سرزمین خزرها، برگزار و تصمیم گرفته شد که هفت اسقفنشین در قلمرو خزرها تعیین گردد (پریتساک، ص 266). به نظر میرسد مسیحیان در بخش غربی قلمرو خزرها هممرز با رومشرقی، ساکن بودند.اقتصاد و معیشت. اقتصاد خزرها بر سه رکن کشاورزی، تجارت و صنعت استوار بود. در منابع معاصر آنان، تنها به کشاورزی و تجارت در این سرزمین اشاره شده، اما یافتههای باستانشناسی حاکی از وجود صنایع متنوعی در شهرهای آنان و وجود مزارع گسترده و حاصلخیز در بیشتر بخشهای قلمرو خزرها بوده است. محصولات آنان، بهویژه برنج، از طریق رودخانهها به شهرها منتقل میشد. انگور نیز یکی از محصولات اصلی خزرها بود و تنها در شهر سمندر چهلهزار درخت انگور وجود داشت (برای نمونه رجوع کنید به اصطخری، ص 222؛ ابنحوقل، ص 392).سرزمین خزرها جایگاه مهمی در مسیر تجاری میان اروپا و چین و هند داشت و در مسیر اصلی جادهای بود که قلمرو سامانیان (ماوراءالنهر و خراسان) را به اروپای شرقی و سواحل بالتیک متصل میکرد. این جاده به جاده خز (پوست) یا جاده نقره مشهور است، چون از این مسیر، نقرههای سامانیان به سواحل بالتیک و اروپای شرقی و پوستهای گرانقیمت آن نقاط به سرزمینهای اسلامی میرسید. در سدههای سوم و چهارم، امپراتوری خزرها اساسآ امپراتوری تجاری شده بود (رجوع کنید به اصطخری، ص 224؛ ابنحوقل، ص 394ـ395؛ دانلپ، ص 225ـ232).ایالت سرکل نزدیک دُن سفلا، مرکز کشتیرانی و جابهجایی کالاهای تجاری محسوب میشد و شهر سرکل مرکز اصلی گمرکات خزر بود و مأموری که نویسندگان مسلمان او را صاحبالخزر نامیدهاند، آنجا را اداره میکرد (رجوع کنید به پریتساک، ص 262).در منابع، تنها محصول صادراتی خزرها، سریشمِ ماهی ذکر شدهاست. برده، عسل، موم، خز و کرک از نقاط دیگر به سرزمین خزرها وارد میشد و از آنجا به نقاط دیگر صادر میگردید. پوشاک خزرها نیز از نواحی گرگان، طبرستان، آذربایجان و رومشرقی تأمین میشد (برای نمونه رجوع کنید به اصطخری؛ ابنحوقل؛ دانلپ، همانجاها). خزرها همچنین در انتقال کالاهای قلمرو سامانی چون سکه، ظروف نقرهای، سفال، پارچهها و جامههای کتانی و ابریشمین و نمد به سواحل ولگا و ماورای آن مشارکت داشتند. تجار خوارزمی خزهای گرانبهای بلغارها و اسلاوها را از سرزمین خزرها به خوارزم و دیگر سرزمینهای اسلامی میبردند (رجوع کنید به ابنحوقل، ص 392).چند دسته بازرگان با ملیتهای مختلف راذانی یهودی، بلغار، ایرانی، عرب و احتمالا چینی در سرزمین خزرها دادوستد میکردند. عواید گمرکی مهمترین منبع درآمد خزرها و برابر با یکدهم ارزش کالاهای تجاری بود (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 153ـ 154؛ اصطخری، ص 221؛ ابنحوقل، ص390). درآمد ناشی از مالیات بر تجارت خزرها به قدری بود که در دیوان خاقانی (ص 188) سالها پس از فروپاشی خزرها از «خراج خزران» یاد شده است.صنایع مختلف از جمله سفالگری و فلزکاری به وفور در شهرهای خزرها وجود داشتهاست. باستانشناسان چندین کارگاه آهنگری و فلزکاری در قلمرو آنان (جنوب روسیه) یافتهاند (نونان، ص 334). کوزههای تهباریک سفالی که در برخی نواحی نظیر فاناگوریا و تموترکان (در حدود کریمه) کشف شدهاند، با روغن و ادویه و مواد دیگر پر میگردیده و به سایر نقاط قلمرو خزرها و اروپای شرقی صادر میشدهاند. سلاح، یراق اسب و جواهرات کشفشده در گورستانهای خزرها نیز مؤید فلزکاری در قلمرو آنان است (همان، ص340ـ341). به نوشته بادر، باستانشناس روس، خزرها در انتشار سبک نقرهکاری ایرانی (ساسانی) در نواحی شمال قلمرو خود و اروپای شرقی نقش مهمی داشتهاند (رجوع کنید به کستلر، ص 58ـ59).درباره خط و زبان خزرها اطلاعات چندانی در اختیار نیست. ابنحوقل (ص 393) و اصطخری (ص 222) زبان مردمان خزر را متفاوت از فارسی، عربی و ترکی دانستهاند. بارتولد (ص 38ـ39) زبان آنان را نزدیک به زبان چوواشی (که در حوزه ولگا رواج داشته) دانسته است. چوواشی نزدیکیهایی با زبان ترکی دارد و برخی آن را اختلاطی از ترکی و فنلاندی دانستهاند. ترکشناسان احتمال دادهاند چوواشی بازمانده زبان بلغارها و خزرها باشد (همانجا؛ نیز رجوع کنید به ترکی*، زبان و ادبیات). مبارکشاهبن حسین مرورودی (ص 46) خط خزرها را برگرفته از خط روسها و طایفهای از رومشرقی که در همسایگی خزرها بودند، دانسته است. این خط که از چپ به راست نوشته میشد 21 حرف داشت و حروف آن به صورت مقطع نوشته میشدند. این خط را فقط یهودیان سرزمین خزرها به کار میبردند (همانجا). ابنندیم (ص 21) خط ترکان خزر را خط عبری ذکر کرده است. یهودا هلوی (ص 82) از کتابی به نام تاریخ خزران یاد کردهاست که امروزه در دست نیست و از زبان نگارش آن بیاطلاعیم.طبق شواهد باستانشناسی، خانهسازی در قلمرو خزرها به شیوه دایرهای بودهاست. این نوع خانهسازی نشان از تحول از چادرهای گنبدیشکل و قابل انتقال به مساکن دائمی، یعنی از صحرانشینی به شهرنشینی یا نیمهشهرنشینی دارد (کستلر، ص 21). در قلمرو خزرها، بهویژه شهر اتل، تنها قصر خاقان یا بیگ از آجر ساخته میشد و کس دیگری اجازه ساختن خانه با آجر را نداشت. خانههای شهر را خرگاههای ساختهشده از نمد تشکیل میدادند. چوبها را در نمد و پشم میپیچیدند و تنها از اندکی گِل در ساخت بنا استفاده میکردند (اصطخری، ص220؛ ابنحوقل، ص390).منابع :ابناثیر؛ ابنبلخی؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنرسته؛ ابنعبری، تاریخالزمان، نقلهالیالعربیة اسحاق أرمله، بیروت 1986؛ همو، تاریخ مختصرالدول، بیروت: دارالمسیرة، ]بیتا.[؛ ابنفضلان، رسالةابنفضلان، چاپ سامی دهان، دمشق 1379/1960؛ ابنندیم (تهران)؛ اصطخری؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمه غفار حسینی، تهران 1376ش؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتابالمسالکوالممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، تاریخگزیده؛ همو، نزهةالقلوب؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1357ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن محمود طوسی، عجایبالمخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1345ش؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ آرتور کستلر، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران 1361ش؛ لییف نیکالایویچ گومیلیف، کشف خزرستان، ترجمه ایرج کابلی، تهران 1382ش؛ مبارکشاهبن حسین مرورودی، تاریخ فخرالدین مبارکشاه مروروذی اندر احوال هند، چاپ ادوارد دنیسون راس، لندن 1927؛ مسعودی، التنبیه؛ همو، مروج (بیروت)؛ محمد عبدالشافی مغربی، مملکةالخزر الیهودیة و علاقتها بالبیزنطیین و المسلمین فیالعصورالوسطی، اسکندریه 2003؛ موسیخورنی، تاریخ ارمنیان، ترجمه ادیک باغداساریان، تهران 1380ش؛ یعقوبی، تاریخ؛D. M. Dunlop, The history of the Jewish Khazars, NewYork 1967; EI2, s.v."Khazar"(by W. Barthold and P. B. Golden); Lev Nikolaevich Gumilev, Eski Turkler, tr. Ahsen Batur, Istanbul 1999; idem, Hazar cevresinde bin yil: etno-tarih acisindan Turk halklarinin vecevre halkarininsekillenisiuzerine, tr. Ahsen Batur, Istanbul 2000; Jewish travellers, ed. Elkan Nathan Adler, London: RoutledgeCurzon, 2005; Judah Hallevi, Kitab al Khazari,translated [from the Arabic] by Hartwig Hirschfeld, [s.l.] 1905; Thomas S. Noonan, "What can archaeology tell us about the economy of Khazaria", in The Archaeology ofstepps: methods and strategies, Napoli 1994; RabbiPetachia, Travels of Rabbi Petachia of Ratisbon: who, in the latter end of the twelfth century, visited Poland, Russia, Little Tartary, the Crimea, Armenia, Assyria, Syria, the Holy Land, and Greece, translated from the Hebrew by A. Benisch, London 1856; Omeljan Pritsak, "The Khazar kingdom's conversion to Judaism", in Harvard Ukrainian studies, II, Cambridge, Mass. 1978, repr.in Omeljan Pritsak, Studies in medieval Eurasian history, London 1981; TDVIA, s.v. "Hazarlar" (by Ahmet Tasagil).