خَزْرَج، یکی از دو قبیله اصلی عرب در مدینه که در تاریخ اسلام به همراه قبیله اَوس*، انصار* نامیده شدند. بنابر نوشته نسبشناسان، خزرج نام جد این قبیله، برادر اوس و فرزند حارثةبن ثَعْلَبَةبن عمروبن عامربن حارثه، بود. در نهایت، نسب خزرج به اَزْد بن غَوْث، نیای یکی از قبایل جنوبی (یمنی)، میرسد (رجوع کنید به ابنکلبی، 1407، ج 1، ص 621؛ همو، 1408، ج 1، ص 364؛ ابنقتیبه، ص 109؛ ابنحزیم، ص330ـ331). مادر خزرج قَیْلَه بنت اَرْقم یا کاهل بود (رجوع کنید به ابنکلبی، همانجاها). به همین سبب، خزرج و اوس را اِبنا/ اَبناء قیله (پسران قیله) نیز گفتهاند (رجوع کنید به ابنقتیبه، همانجا؛ ابناثیر، ج 1، ص 655).خزرج پنج پسر به نامهای جُشَم، عَوف، حارث، عمرو و کعب داشت که بطون قبیله خزرج به شمار میرفتند (ابنقتیبه، همانجا؛ ابندرید، ج 2، ص 448ـ467؛ ابنحزم، ص 346ـ366، 471ـ472، که بهتفصیل فرزندان و تیرههای خزرج را ذکر کردهاند). بنونجَار، از مشهورترین تیرههای خزرج، به تَیْماللّه بن ثَعْلَبةبن عَمروبن خزرج منتسباند (رجوع کنید به ابنحزم، ص346ـ353).واژه خزرج را نسیم جنوب یا باد سرد یا تند معنی کردهاند (رجوع کنید به ابندرید، ج 2، ص 437؛ ابنمنظور، ذیل مادّه). در دوره جاهلیت، بهطور کلی دو قبیله اوس و خزرج را خزرج میگفتند (ابنکلبی، 1332، ص 14؛ یاقوت حموی، ذیل «مناة»).تاریخ اقامت قبیله خزرج در یَثرب (مدینه) را هنگامِ حادثه سیل عَرِم (رجوع کنید به سبأ: 16) و شکسته شدن سد مَأرِب دانستهاند. بنابر روایات، عمروبن عامر (جد اوس و خزرج) پس از آنکه از راه کهانت (پیشگویی) به خرابی قریبالوقوع سد مأرب و زیر آب رفتن سرزمین یمن آگاهی یافت، همراه با خاندانش از سرزمین سبا (در یمن) به سوی شمال مهاجرت کرد (رجوع کنید به ابنرسته، ص 62ـ63؛ یعقوبی، ج 1، ص 203؛ ابناثیر، ج 1، ص 655ـ656؛ قس ابنسعید مغربی، ج 1، ص 188، که گفته است حارثةبن ثعلبه، پدر اوس و خزرج، ابتدا به سوی نواحی شام رفت، سپس به سبب برخورد با رومیان، به همراه خانوادهاش راهی یثرب شد و در آنجا سکنا گزید). با این حال، درباره علل و زمان این مهاجرت، میان محققان اختلافنظر وجود دارد. برخی احتمال دادهاند مهاجرت اوس و خزرج دیرتر از دیگر قبایل یمنی و در حدود اواخر سده چهارم میلادی انجام گرفته است (رجوع کنید به احمد ابراهیم شریف، ص 314ـ316).قبیله خزرج به همراه قبیله اوس در یثرب، که اقلیم مناسبی برای کشاورزی داشت، اقامت گزیدند و طبق سنّتِ حِلف و جِوار، در پناه یهودیان یثرب که پیش از آن در این شهر سکنا داشتند، قرار گرفتند. مناسبات آنان بهتدریج تقویت شد و پیمان بستند از یکدیگر دفاع کنند و از گزند یکدیگر در امان باشند (ابنرسته، ص 63؛ سمهودی، ج 1، ص 178؛ جوادعلی، ج 4، ص 129). ظاهرآ مدتی طولانی به همین منوال گذشت و اوسیان و خزرجیان به ثروت و جمعیت فراوانی دست یافتند. قبایل یهودیبنینَضیر* و بنیقُرَیظه* از پیشرفت و ترقی آنها بیمناک شدند و پیمان خود را شکستند و بنای ناسازگاری و ستمگری بر قبایلِ عرب گذاشتند (رجوع کنید به ابنرسته؛ سمهودی، همانجاها). گفته شدهاست که در این زمان شخصی فاسق به نام فِطْیَوْن/ فیطوان/ فیطون رهبری یهودیان یثرب را برعهده داشت. عربها از ستمگریها و رفتار ناپسند وی و یهودیان به ستوه آمدند و مردی از قبیله خزرج بهنام مالکبن عَجلان وی را کشت و سپس نزد تُبَّعبن حَسّان، پادشاه یمن، و به روایتی نزد ابوجُبَیْلَه، پادشاه غسّانی شام فرار کرد و از وی برای مبارزه با یهودیان یثرب یاری خواست (یعقوبی، ج1، ص197، 203ـ204؛ ابناثیر، ج1، ص656ـ657؛ یاقوتحموی، ذیل «مدینة یثرب»؛ قس ابننجار، ص 88 ـ89؛ سمهودی، ج 1، ص 178ـ 179، که گفتهاند مالکبن عجلان یکی از خویشان خود را به نزد حاکم غسانی فرستاد). به هر حال تُبَّع یا ابوجبیله، یا هر دو، بلافاصله با گروهی از سپاهیان خویش عازم یثرب شدند و اوس و خزرج با یاری آنها بر یهودیان و یثرب غلبه کردند (یعقوبی، همانجاها؛ ابناثیر، ج 1، ص 657ـ 658؛ سمهودی، ج 1، ص 182). از آن پس، مالکبن عجلان رهبریِ اوس و خزرج را به دست گرفت (ابوالفرج اصفهانی، ج 3، ص 40). گفته شده است یهودیان تا مدتها در کنیسهها و عبادتگاهها او را لعن و نفرین میکردند (رجوع کنید به سمهودی، همانجا). برخی از نویسندگان معاصر در صحت داستان فطیون تردید کرده و آن را ساخته و پرداخته اذهان دوره جاهلیت دانستهاند (رجوع کنید به ولفنسون، ص 58؛ جوادعلی، ج 4، ص 135).خزرجیان پس از پیروزی بر یهودیان، مدت کوتاهی با قبیله اوس متحد باقیماندند و به آبادانی و بنای قلعهها پرداختند. بعضی نیز در روستاهای اطراف یثرب سکنا گزیدند (ابننجار، ص 90ـ91؛ سمهودی، ج 1، ص190، 198ـ214). پس از آن، بین خزرج و اوس اختلاف و دشمنی افتاد و جنگهای بسیار طولانی میان آنان روی داد که به روایتی، 120 سال به درازا کشید و تا آستانه هجرت پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم به یثرب ادامه یافت (رجوع کنید به سمهودی، ج 1، ص 215). این جنگها اغلب بر سر تصاحب ریاست و قدرت در یثرب بود. اگرچه عربها به دست مالک که از خزرج بود، بر یهودیان یثرب چیره شده بودند و خزرجیان از آن پس در شهر تفوق داشتند، اما قبیله اوس بهترین زمینهای زراعی را در اختیار داشتند و سیادت خزرج را نمیپذیرفتند (احمد ابراهیم شریف، ص 339).نخستینجنگیکه میان خزرجو اوس در همانروزگار مالکبن عجلان رخ داد، جنگ سُمَیْر بود. سبب این جنگ ــکه حدود بیست سال طول کشیدــ قتل مردی از همپیمانان مالک بود (ابناثیر، ج 1، ص 658ـ659؛ جادالمولی و همکاران، 63ـ67). منازعات بعدی با فواصل کم رخ داد که در جنگهای روزگار جاهلیت به نام ایامالعرب ذکر آنها آمده است: یوم کَعببن عَمرو، یومالسَّرارَة، یومالحُصَیْنبن الاَسْلَت، یوم ربیعالظَفَری، یوم فارع، یومحاطب، یومالربیع، یومالبقیع، یومالفِجار اول و دوم، یوم مُعَبِّس و مُضَرِّس و یوم بُعاث (رجوع کنید بهابناثیر، ج 1، ص660ـ684؛ قس سمهودی، همانجا؛ جادالمولی و همکاران، ص 69ـ72).این دو قبیله در این جنگها همواره با یکی از قبایل یهودی پیمان سیاسی و نظامی میبستند. از سوی دیگر، یهودیان نیز در دامن زدن به این اختلافات دخالت داشتند تا مانع وحدت اوس و خزرج و نیرو گرفتن آنها شوند (احمد ابراهیم شریف، ص 338ـ 339). در اکثر این جنگها، قبیله خزرج بر اوس پیروز شده و سیادت و قدرتشان فزونی گرفته بود (سمهودی، همانجا). از اینرو، در جنگ بُعاث که آخرین جنگ میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام بود، قبیله اوس با قبایل یهودی بنیقریظه و بنینضیر علیه خزرجیها همپیمان گردید (رجوع کنید به بعاث*). اگرچه این نبرد با شکست خزرج و کشته شدن فرمانده آنان، عَمروبن نُعمان، به پایان رسید، اوسیان از قتل و نابودی خزرجیها دست کشیدند، زیرا هنوز همسایگی آنان را بر جوار با یهودیان ترجیح میدادند (ابناثیر، ج 1، ص 681). شاعران هر دو قبیله درباره جنگ بعاث، اشعاری حماسی سرودهاند (رجوع کنید به جادالمولی و همکاران، ص 79ـ 84؛ جوادعلی، ج 1، ص140).وقوع جنگهای پیاپی خسارات فراوانی بر جان و مال هر دو قبیله وارد کرده بود. از همین رو، آنان از این روند به ستوه آمده و درپی صلح و آرامش بودند. توافقی نیز صورت گرفته بود که رئیس قبیله خزرج، عبداللّهبن اُبَیّ، را برای ریاست بر شهر یثرب برگزینند (رجوع کنید به عبداللّهبن اُبَیّ*). در سالهای یازدهم و دوازدهم بعثت، جمعیاز افراد دو قبیله خزرج و اوس در نخستین و دومین بیعت عَقَبه* با پیامبر پیمان بستند که از آن میان، شمار خزرجیان افزونتر بود. پساز هجرت پیامبر به یثرب، این دو قبیله به اسلام گرویدند و لقب انصار یافتند (رجوع کنید به ابنهشام، ج 2، ص 73ـ109؛ طبری، ج 2، ص 353ـ365؛ ابناثیر، ج 1، ص 655، 681).خزرجیان در بسیاری از حوادث مهم زمان پیامبر حضوری چشمگیر داشتند. چنانکه در میان نقیبان دوازدهگانه انصار، خزرجیها با نُه نماینده دارای اکثریت بودند (ابنهشام، ج 2، ص 85ـ87؛ بلاذری، ج 1، ص 292؛ طبری، ج 2، ص 363). در جنگ بدر، شمار جنگجویان خزرج 170 تن و شمار اوسیان 61 تن بود (ابناسحاق، ص 288؛ بلاذری، ج 1، ص 340).اگرچه اسلام آوردن خزرج و اوس تاحدود زیادی باعث شد آنان کینهها و اختلافات دوره جاهلیت را کنار بگذارند، در برخی از حوادث صدر اسلام، همچون واقعه اِفْک در سال پنجم یا ششم (رجوع کنید به واقدی، ج 2، ص 431ـ432) و ماجرای سقیفه در سال یازدهم (طبری، ج 3، ص 221ـ222)، اختلافات گذشته از نو میان آنها بروز کرد.قبیله خزرج قبل از اسلام بتپرست بودند و بت مَنات را میپرستیدند و هیچیک از قبایل عرب بهاندازه خزرج و اوس منات را بزرگ نمیداشتند (ابنکلبی، 1332، ص 13ـ14؛ یاقوت حموی، ذیل «مناة»). برخی از شخصیتهای معروف خزرج در دوره اسلامی از این قرارند: حَسّانبن ثابت، اُبَیّبن کعب، ابوایّوب، زیدبن ثابت، اسعدبن زُراره، اَنَسبن مالک، عبداللّهبن رَواحه، ثابتبن قیس، زیدبن ارقم، ابوسعید خُدری، سعدبن عُباده و پسرش قَیس، که بعضآ از صحابه بزرگ پیامبر اسلام بودند (ابندرید، ص 449ـ456).تیرههایی از قبیله خزرج بعدها به اندلس نقلمکان کردند (ابنحزم، ص 363؛ ابنعذاری، ج 2، ص 34). در طول حکومت امویان، قبیله خزرج عمدتآ از حکومت آنها طرفداری میکرد، اگرچه نُعمانبن بشیر (حاکم حِمْص از قبیله خزرج) در شورش عبداللّهبن زبیر با وی همدست شد (ابنکثیر، ج 8، ص 259، 263ـ265).منابع :ابناثیر؛ ابناسحاق، سیرة ابناسحاق، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه 1401/1981؛ ابنحزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1982[؛ ابندرید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979؛ ابنرسته؛ ابنسعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عَمّان 1402/ 1982؛ ابنعذاری، البیان المُغرِب فی اخبار الاندلس و المَغرِب، ج 2، چاپ ژ.س. کولن و ا. لوی ـ پرووانسال، بیروت 1983؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنکثیر، البدایةوالنهایة فی التاریخ، ]قاهره [1351ـ1358؛ ابنکلبی، جمهرة النسب، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ همو، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره 1332/1914؛ همو، نسبمَعَدّوالیمنالکبیر، چاپ ناجیحسن، بیروت 1408/1988؛ ابنمنظور؛ ابننجار، الدرةالثمینة فی اخبارالمدینة، چاپ صلاحالدینبن عباس شکر، مدینه 1427/2006؛ ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ]قاهره 1355/ 1936[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابوالفرج اصفهانی؛ احمد ابراهیم شریف، مکّة و المدینة فی الجاهلیة و عهدالرسول، ]قاهره ? 1965[؛ احمدبن یحیی بلاذری،انسابالاشراف، چاپ محمودفردوسعظم، دمشق1996ـ 2000؛ محمداحمد جادالمولی، علیمحمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم،ایامالعربفی الجاهلیة، بیروت 1408/1988؛ جوادعلی، المفصل فیتاریخ العرب قبلالاسلام، بیروت 1976ـ 1978؛ علیبن عبداللّه سمهودی،وفاءالوفاباخباردارالمصطفی، چاپمحمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1404/ 1984؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن عمر واقدی،کتابالمغازی، چاپ مارسدنجونز،لندن1966، چاپافست قاهره ]بیتا.[؛ اسرائیل ولفنسون، تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیة و صدر الاسلام، ]قاهره [1345/ 1927؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ.