خروس، جنس نر پرندهای پرورشیافته از راسته ماکیانسانان و خانواده ماکیانیان/ قرقاول، با نام علمی Gallus gallus، با جایگاهی ویژه در باورهای دینی و ایرانی. خروسها بیش از چهار هزار سال پیش در جنوبشرق آسیا اهلی شدند. نیای مرغ و خروسهایامروزی دستکم چهار نوع گوناگون خروس وحشی بودهاند ()دایرةالمعارف علوم مگیل(، ذیل "Domestication", "Chickens, turkeys, pheasant, and quail"؛ قس گژیمک، ج 8، ص 21؛ برای سیاه خروس با نام علمی Tetrao mlokosiewicziرجوع کنید بهاسکات و همکاران، ص 107ـ108؛ منصوری، ص 102).در زبانها و گویشهای قدیم و جدید ایران واژههای گوناگونی برای نامیدن خروس وجود دارد، مثلا در اوستایی: xraoasaka، xraosya، xraosyoit، پهلوی: xros، کردی: koros، بلوچی: kros(هرن، ج 1، ص 613ـ614). خروه و خروز نیز معادلهای قدیم خروساند (رجوع کنید بههمان، ج 1، ص 614ـ615). ریشه واژه خروس از مصدر خرئوس (khraos)، که در اوستا به معنای خروشیدن است، گرفته شده است (یاحقی، ذیل واژه). خروس در اوستا با نامهای پَرُدَرْش (= پیشبین، دوربین، از دور بیننده، تیزنگر؛ وندیداد، فرگرد 18، بند 15، 23، 29؛ پورداود، بخش 1، ص316ـ317)، کَرِتودانسو (= خمزننده؛ وندیداد، واژهنامه فرگرد 18، ص1649؛ بارتولومه، ستون454؛ بهرامی، دفتر1، ص360ـ 361) و کَهْرکَتاس (= پرنده شکلک درآور؛ وندیداد، فرگرد18، بند 15، 23؛ بهرامی، دفتر1، ص 372) آمده است. گاه واژه خروس به معنای جنس نر هرگونه پرنده بوده است (رجوع کنید به هرن، ج 1، ص 614). در عربی نیز اسامی و کنیههای بسیاری برای خروس بهکار رفته است، از جمله دیک، دیوک/ دیکه (جمع)، دُوَیْک (تصغیر)، ابوحسان، ابوحمّاد، ابوسلیمان، ابویقظان (رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 489؛ شاکر هادی شکر، ج 1، ص 85).ویژگیهای جسمی و رفتاری در منابع تاریخی. خروس از حیواناتی است که بسیار مورد توجه نویسندگان پیشین بوده است و حتی درباره آن رسائل مستقلی نوشتهاند. مثلا جاحظ (ج 1، ص 289، 296، ج 2، ص 149، 233) عباراتی را از شخصی به نام صاحب الدیک نقل کرده که احتمالا در زمان جاحظ معروف بوده است (نیز رجوع کنید به سزگین، ج 3، ص370ـ 371). نویسندگان دوره اسلامی درباره جنبههای گوناگون زیستی این پرنده، از جمله انواع، خصوصیات جسمی، تنکارشناسی و رفتاری، مطالب فراوانی نوشتهاند. جاحظ (ج 3، ص 145) انواع گوناگونی از خروس (از جمله هندی، خِلاسی و نبطی) را نام برده است. ظاهر پردار و زیبایش نیز مورد توجه بوده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 194، ج 2، ص 239، ج 5، ص210). رنگ و شکل تاج این پرنده باعث شده است که درگذشته برای نامیدن گوگرد سرخ و نیز قلعهای در شهر شیزر سوریه، از واژههای اعرافالدیکة (= تاجهای خروس) و عُرفالدیک استفاده شود (رجوع کنید به دمشقی، ص 77، 272). این پرنده را شجاع (جاحظ، ج 2، ص 233)، مغرور و خودشیفته (شهمردانبن ابیالخیر، ص 152) و نادان دانستهاند (جاحظ، ج 1، ص 196) و راست ایستادن و تناسبش در راه رفتن باعث شده است که بر طاووس ترجیح داده شود (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 243). مقابله با این حیوان شاید باعث کوری یا حتی مرگِ حملهکننده شود (همان، ج 1، ص 375ـ376). میل جنسی شدید و دیگر جنبههای تولیدمثلی او نیز مورد توجه فراوان بوده و گاه به خرافات آمیخته است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 373، ج 2، ص 9، 345، ج 3، ص 185ـ186، ج 7، ص 69؛ قزوینی، ص 434؛ دمیری، همانجا). رفتار دو جنس نر و ماده چنان متفاوت است که حتی جوجهها هم نشانههایی از این تفاوت را دارند و گاه راههایی برای تشخیص جوجههای نر و ماده از هم بیان شده است (رجوع کنید به جاحظ، ج 2، ص260؛ شهمردانبن ابیالخیر، ص 153ـ154؛ طوسی، ص 525؛ نیز رجوع کنید به جاحظ، ج 2، ص 154، 264؛ طوسی، ص 523).احکام، باورها، ادبیات. در آیین میترایی، خروس به عنوان نماد مهرپرستی، مقام شامخی دارد و در مراسم دینی، خروس سفید به میترا هدیه میشود (رضی، 1381ش الف، ج 1، ص 444ـ445) و در سحرگاهان پرهیزکاران را برای نیایش بیدار میکند (همو، 1381ش ب، ج 1، ص 557). نقش خروس بر مهرابهها و معابد مهری گواه اهمیت خروس در این آیین است (رجوع کنید به شین دشتگل، ص 36). حضور سر خروس در پیکرههای مفرغی لرستان (رجوع کنید به مفرغهای لرستان و صنایع فلزی اسلامی، ص 27ـ28، تصویر10؛ شین دشتگل، ص 36ـ37) نشان از حضور میترائیسم یا آیینی مرتبط و نزدیک به آن در این منطقه دارد (گیرشمن، 1378ـ1379ش، ج 2، ص 163). بر روی سنگ مهری از زمان ساسانیان، سه عدد سر انسان وجود دارد که بر روی خروسی پیوند خورده است (همان، ج 2، ص 166). نقشهای ویژه خروس روی پارچههای ساسانی، نشان از مفاهیم وابسته به فرّ ایزدی دارد (رجوع کنید به همو، 1962، تصویر280؛ ریاضی، ص 256ـ261، 264، 269، 271، 273 و تصاویر).در بندهش، خروس تنها پرنده نر تخمگذار (ص 85ـ86)، یکی از صد و ده سرده مرغان (ص 79) و آفریدهای اهورایی برای از بین بردن دیوان و جادوان (ص 103) است. مطابق شایست ناشایست (فصل10، بند 9) از کشتنش باید پرهیز کرد. ایرانیان به سبب تقدس خروس، خوردن گوشتش را روا نمیدانستند (رجوع کنید به اوشیدری، ذیل واژه) و حتی گاه آن را میپرستیدند (رجوع کنید به اسدیطوسی، ص196، 400). در اسطورههای ایران باستان خروس، پرنده ویژه امشاسپند بهمن است و از جانب سروش، ایزد شب زندهدار، گماشته شده است تا با بانگ خویش ظلمت را دور و مردم را بیدار کند (اوشیدری، همانجا). طهمورث، خروس و ماکیان را از بین پرندگان برای پرورش برگزید (فردوسی، دفتر1، ص 36، بیت 15 و 16). کیومرث نیز از مهربانی خروس به جفتش شگفت زده شد و او را به میان فرزندان خود برد تا پرورشش دهند (بلعمی، ج1، ص117ـ118؛ خواندمیر، ج 1، ص495ـ496).ایرانیان بانگ بهنگام خروس، بهویژه خروس سفید، را خجسته میدانند، زیرا به باور آنان، دور کننده اهریمن است (رجوع کنید به بلعمی، ج 1، ص 118)، اما بانگ بیهنگام او را ناخجسته میپندارند، زیرا کیومرث پس از بانگ نابهنگام خروسی در هنگام عبادت شام از دنیا رفت (خواندمیر، ج 1، ص 496). البته در اعتقادات زردشتی، بانگ بیوقت خروس بد یمن نیست (رجوع کنید به پورداود، بخش 1، ص 322، به نقل از صد در؛ رضی، 1381ش ب، همانجا). به نظر ایرانیان، خروس در روز هفدهم نوروز، که به نام سروش شب زندهدار است، برای برآمدن خورشید این روز بانگ برمیآورد (ابوریحان بیرونی، 1923، ص 219). شاهان و پهلوانان ایران هرجا میرفتند خروس را به عنوان نشانه سپاه با خود میبردند (پورداود، بخش 1، ص 328). اردشیر در نبرد با برادر خود، به زخمیکننده برادرش، خروسی زرین بخشید تا در جلو لشکر با خود داشته باشد. از اینرو، آن گروه را خروسان نامیدند (همان، بخش 1، ص 327ـ328). خروس سفید بیشتر از خروسهای دیگر مورد توجه بوده است، تا جایی که وجود آن را در کاروان، بهویژه خروس پیر را، موجب ترس شیر میدانستند (رجوع کنید به شهمردانبن ابیالخیر، ص 153). بنابر نوشته نرشخی (ص 32ـ33)، مغان بخارا هر ساله پیش از برآمدن آفتاب نوروزی به گرامیداشت سیاوش، بر مدفن او خروسی میکشتند. در زمان صفویه گاه بر مسکوکات مسین نقوش جانورانی از جمله خروس، حک میکردند (رجوع کنید بهاولئاریوس، ص 244). برخی باورهای ایرانیان درباره خروس هنوز هم پابرجاست (رجوع کنید به بختیاری، ص327ـ 328؛ وکیلیان، ج 1، ص 47ـ48).هرچند ابوریحان بیرونی (1377، ص 46) از ناشایست بودن پرورش ماکیان (مرغ و خروس) در هند سخن رانده، سیرافی (ص 71) از تعداد فراوان خروسهای هند و بانگ صبحگاهی آنها نوشته است.خروس در خروج موفق حضرت موسی علیهالسلام و بنیاسرائیل از مصر نقش داشته است، زیرا با بانگ نکردن صبحگاهی، فرعون از تعقیبِ بهنگام آنها بازماند (رجوع کنید به اسفراینی، ج 1، ص 311). در قرآن نامی از خروس برده نشده است، اما مفسران در تفسیر آیه 260 سوره بقره، براساس روایات خروس را یکی از چهار پرندهای میدانند که حضرت ابراهیم علیهالسلام برای به یقین رسیدن در مورد زنده شدن مردگان انتخاب کرد (همانجا؛ قمی؛ عیاشی، ذیل آیه؛ سورآبادی، ج 1، ص 229ـ 230؛ نسفی، ذیل آیه). در روایات، خروس (بهویژه خروس سفید) دوست پیامبر و دشمن شیطان دانسته شده است. همچنین برای خروس برخی ویژگیهای پیامبران را برشمردهاند، از جمله بخشندگی، شجاعت و دانستن هنگامِ نماز (رجوع کنید به مجلسی، ج 62، ص 3ـ9). گاه نیز صحابه در هنگام سفر، با خود خروس حمل میکردند (رجوع کنید به جاحظ، ج 2، ص 259؛ نیز رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص490ـ491). براساس روایات معراج، پیامبر در شب معراج خروس سفید بسیار بزرگی را در عرش دیده است. این موضوع دستمایه تصویرگران ایرانی معراجنامهها در دوره ایلخانان، تیموریان و صفویه، برای خلق آثاری زیبا و برگرفته از تقدس خروس نزد ایرانیان و روایات اسلامی، شده است (رجوع کنید به ایپشیراوغلو، ص 61ـ62؛ سِگی، لوحه 9؛ شین دشتگل، ص40ـ44). میل جنسی شدید خروس در نهجالبلاغه (خطبه 165، ص 236ـ237) مذموم شمرده شده است (نیز رجوع کنید به همان، خطبه 165، ص 236). عربها خروس را حافظ انسان در برابر شیطان و ذبح خروس سفید را مایه فرودآمدن بدبختی بر ذبحکننده و خانوادهاش میدانستند (رجوع کنید به جاحظ، ج 1، ص 377، ج 2، ص 207، 259).طبق احادیث و روایات، خروس به اوقات نماز آگاه است (رجوع کنید به ابنبابویه، 1401، ج 4، ص 3؛ همو، 1363ش، ج 1، ص 277؛ نیز رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 489، 492).مراسم جنگ خروس از قدیم از سرگرمیهای رایج بوده و خروسهایی از نژاد مخصوص برای این کار تربیت میشده است. شهمردانبن ابیالخیر (ص 156) جنگنده بودن خروس را از ویژگیهای لازم خروس خوب دانسته است. مراسم جنگ خروس از سرگرمیهای رایج در سراسر ایران، عثمانی، هند و سیلان بوده و مبالغ گزافی برای شرطبندی تعیین میشده است. مالیات آن نیز سنگین بوده است (رجوع کنید به سیرافی، ص 85؛ ابنخرداذبه، ص 68؛ بدلیسی، ج 2، ص 139؛ سیلوا ای فیگروآ، ص 245ـ246). هنوز هم در افغانستان و قسمتهایی از ایران مراسم جنگ خروس رایج است (رجوع کنید به یاحقی، همانجا).برای خوشطعم کردن گوشت خروس، آن را اخته میکردند (جاحظ، ج 1، ص 115، 131، ج 5، ص 341)، هرچند در احادیث این کار منع شده است (رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 492؛ مجلسی، ج 62، ص 10). ارمنیان ایران شیوه اخته کردن خروس را در زمان صفویه از اروپاییان یاد گرفتند و اولین خروسهای پروار شده را به شاهعباس تقدیم کردند (رجوع کنید به تاورنیه، ج 2، ص 106؛ برای گزارش خروس چینی ]؟[رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 2، ص640؛ ذبح خروس در روسیه رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 2، ص 838؛ در اساطیر یونانی رجوع کنید به دانشنامه اساطیر جهان، ص 508؛ در مصر رجوع کنید به دمشقی، ص 48ـ49).دیدن خروس در خواب به صورتهای گوناگون و گاه متناقض تعبیر شده است، از جمله مرگ قریبالوقوع (رجوع کنید به طوسی، ص 524)، پیروزی (بیهقی، ص 135)، مردی عجمی (طوسی، همانجا؛ آملی، ج 3، ص 246) و مرد نادان یا غلام (حزین لاهیجی، ص 301؛ نیز رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 496ـ497).شاید به پیروی از باورهای زردشتی (رجوع کنید به هرن، ج 1، ص 616)، برخی اندامهای خروس، بهویژه چشم او، در ادبیات حماسی وصف شده است. مراد از چشم خروس در توصیفات و احتمالا صحنههای تغزلی، سرخی و آراستگی و روشنی، و در صحنههای حماسی حدّت و صلابت است (رجوع کنید به فردوسی، دفتر1، ص10، بیت100، ص 322، بیت 539، دفتر3، ص 162، بیت 926، دفتر8، ص 116، بیت1522؛ عبداللهی، ج 1، ص 348ـ 349). تاج خروس هم، از حیث رنگ و شکل، موضوع تشبیه بوده است (رجوع کنید به هرن، ج 1، ص 614ـ615؛ بدلیسی، ج 1، ص 131). بانگ خروس نیز، که در نظر ایرانیان باستان رماننده نیروهای اهریمنی بوده (رجوع کنید به سطور پیشین؛ شایست ناشایست، فصل 10، بند30؛ نیز رجوع کنید به درمعرفتبعضیامورفلاحت، ص107)، به اشعار فارسی راه یافته است (رجوع کنید به فردوسی، دفتر1، ص 287، بیت 23، دفتر3، ص17، بیت 239، ص 368، بیت 861؛ ثعالبی، ص470؛ عبداللهی، ص 352؛ برای ترکیباتی نظیر خروس بیمحل، خروسخوان، شب به خروس گذاشتن، خروس جنگی رجوع کنید به هرن، ج 1، ص 615ـ616؛ دهخدا، ج 2، ص 737؛ یاحقی، همانجا). خصوصیات ظاهری و رفتاری خروس به اشعار عربی نیز راه یافته است (رجوع کنید به شاکر هادی شکر، ج 2، ص 86ـ113). در ادبیات عرب، خروس به سبب حیله کلاغ، به بند انسان درآمده و فاقد توان پرواز شده است (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 87).کاربردها. حکمای یونانی توصیفات مختصری از خواص دارویی این جانور دادهاند. دیوسکوریدس (ص 142) ضَماد گوشت القطورس (محرف واژه]آلِکتوریدِس[ و به معنای خروس) را در رفع اثر گزیدگیها، و پوست چینهدانش را برای درد معده مفید دانسته است. جالینوس نیز آب گوشت آن را روان کننده طبیعت بدن معرفی کرده است (به نقل رازی، ج20، ص 463؛ به نقل ابنبیطار، ج 2، ص 88). او از این جانور برای تشریح و آزمودن دارو استفاده میکرده است (به نقل رازی، ج 7، ص 19؛ به نقل شاپوربن سهل، گ 12). جاحظ (ج 1، ص 229) گفتهکه گوشتآن خشکاست. حکمایاسلامی خواصمتعددی برای اجزای مختلف این جانور ذکر کردهاند، از جمله اینکه آن را در رفع تب (اخوینیبخاری، ص750)، درمان قولنج (هروی، ص293)، درمان بیماریهای چشم (همان، ص328)، درمان سرطان و افزایش میل جنسی (شهمردانبن ابیالخیر، ص 154ـ 155) و درمان شبادراری (جمالییزدی، ص89) مفید دانستهاند. گاه نیز در بازداری، برای درمان امراض پرندگان شکاری از آن استفاده میکردهاند (رجوع کنید به بازیار عزیزباللّه، ص 88؛ بلدی، ص 251ـ252؛ برای دیگر خواص دارویی و عقاید خرافی درباره خروس رجوع کنید به جمالی یزدی، ص 89ـ90؛ قزوینی، ص 275، 371، 434؛ انصاری شیرازی، ص 171، 177؛ حمداللّه مستوفی، ص 152؛ دمیری، ج 1، ص 496؛ حکیم مؤمن، ص 114ـ115؛ حزین لاهیجی، همانجا؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 415ـ417). در آشپزی دوره صفویه هم از خروس استفاده میکردند (رجوع کنید به باورچی بغدادی، ص 164ـ165).منابع :شمسالدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 3، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران 1379؛ ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم 1363ش؛ همو، کتاب مَن لایحَضُرُه الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنبیطار؛ ابنخرداذبه؛ ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة عن القرونالخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ 1923؛ همو، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد، دکن 1377/1958؛ اخوینی بخاری؛ علیبن احمد اسدیطوسی، گرشاسبنامه، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1354ش؛ شهفوربن طاهر اسفراینی، تاجالتراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، چاپ نجیب مایلهروی و علیاکبر الهی خراسانی، ج 1، تهران 1375ش؛ درک ا. اسکات، حسین مروج همدانی، و علی ادهمی میرحسینی، پرندگان ایران، تهران 1354ش؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ اوستا، وندیداد، ترجمه هاشمرضی، تهران 1376ش؛ جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا: واژهنامه توضیحی آیین زرتشت، تهران 1371ش؛ آدام اولئاریوس، سفرنامه آدام الئاریوس: بخش ایران، ترجمه احمد بهپور، تهران 1363ش؛ حسنبن حسین بازیار عزیزباللّه، البیزرة، چاپ محمد کردعلی، بیروت 1416/1995؛ محمدعلیبن بوداق باورچی بغدادی، کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، در کارنامه و مادةالحیوة: متن دو رساله در آشپزی از دوره صفوی، چاپ ایرج افشار، تهران 1360ش؛ علیاکبر بختیاری، سیرجان در آیینه زمان، کرمان 1378ش؛ شرفالدینبن شمسالدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصّل کردستان، چاپ ولادیمیر ولیامینوف زرنوف، سنپترزبورگ 1276ـ1278/ 1860ـ1862، چاپ افست تهران 1377ش؛ عبدالرحمانبن محمد بلدی، کتاب الکافی فی البیزرة، چاپ احسان عباس و عبدالحفیظ منصور، بیروت 1403/1983؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران 1353ش؛ بندهش، ]گردآوری [فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ احسان بهرامی، فرهنگ واژههای اوستائی، تهران 1369ش؛ بیهقی؛ ابراهیم پورداود، فرهنگ ایران باستان، بخش 1، تهران 1356ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم،قاهره] 1985[؛ عمروبنبحر جاحظ، کتابالحیوان،چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?]1385ـ1389/1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت]بیتا.[؛ مطهربنمحمدجمالییزدی، فرّخنامه: دائرةالمعارفعلوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران 1346ش؛ محمدعلیبن ابیطالب حزین لاهیجی، رسائل حزین لاهیجی، چاپ علی اوجبی و دیگران، تهران 1377ش؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ حمداللّه مستوفی، کتاب نزهتالقلوب، چاپ سنگی بمبئی ] 1311[؛ خواندمیر؛ دانشنامه اساطیر جهان، زیرنظر رکس وارنر، برگردانِ ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران : اسطوره، 1386ش؛ درمعرفت بعضیامور فلاحت، ]از مؤلفی ناشناخته[، در احمدرضا یاوری، مقدمهای بر شناخت کشاورزیسنتیایران، تهران 1359ش؛ محمدبنابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت 1408/ 1988؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوانالکبری، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1357ش؛ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولیالطبفیالحشائشو السموم، ترجمة اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/1955ـ1973؛ هاشم رضی، آیینمهر :پژوهشهاییدر تاریخ آیین رازآمیز میترایی در شرق و غرب، تهران 1381ش الف؛ همو، دانشنامهایرانباستان :عصر اوستایی تا پایان دوران ساسانی، تهران 1381ش ب؛ محمدرضا ریاضی، طرحها و نقوش لباسها و بافتههایساسانی، تهران 1382ش؛ ماریرز سِگی، معراجنامه :سفر معجزهآسای پیامبر(ص)، ترجمه مهناز شایستهفر، تهران 1385ش؛ عتیقبن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی: تفسیرالتفاسیر، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1381ش؛ سلیمان تاجر سیرافی، اخبار الصینوالهند، تتمیم حسنبن یزید سیرافی، چاپ ابراهیم خوری، بیروت 1411/1991؛ گارسیاد سیلوا ای فیگروآ، سفرنامه دنگارسیاد سیلوا فیگوئروآسفیراسپانیا دردربارشاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1363ش؛ شاپوربن سهل، قرابادین، نسخه خطی کتابخانه ملک، ش4234؛ شاکرهادیشکر، الحیوانفیالادبالعربی، بیروت1405/ 1985؛ شایست ناشایست: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، آوانویسی و ترجمه کتایون مزداپور، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369ش؛ شهمردانبن ابیالخیر، نزهتنامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ هلنا شیندشتگل، «خروس سفید از متن تا تصویر»، فرهنگ مردم، ش 21 و 22 (بهار و تابستان 1386)؛ محمدبنمحمود طوسی، عجایبالمخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1345ش؛ منیژه عبداللهی، فرهنگنامهجانوراندر ادبپارسیبر پایه واژهشناسی،اساطیر،باورها،زیباییشناسیو...،تهران 1381ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ علیبن ابیطالب(ع)، اماماول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره1411/1991؛ محمدبنمسعود عیاشی، کتابالتفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، دفتر1، 3، 8، چاپ جلال خالقی مطلق، تهران 1388ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران [1361ش؛ علیبن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، بیروت 1412/1991؛ رومن گیرشمن، بیشاپور، ترجمه اصغر کریمی، تهران 1378ـ1379ش؛ مجلسی؛ مفرغهای لرستان و صنایع فلزی اسلامی: مجموعه موزه خرمآباد، ]بیجا: بینا، بیتا.[؛ جمشید منصوری، راهنمای صحرائی پرندگان ایران، تهران 1379ش؛ محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران 1351ش؛ عبداللّهبن احمد نسفی، تفسیر القرآن الجلیل، المسمی بمدارک التنزیل و حقائقالتأویل، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بیتا.[؛ احمد وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ج 1، تهران 1370ش؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، ]با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان[، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران 1356ش؛ هروی؛ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران 1369ش؛ یاقوت حموی؛Christian Bartholomae, Altiranisches Worterbuch, Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961; Roman Ghirshman, Iran parthes etsassanides, Paris 1962; Bernhard Grzimek, Grzimek's animal life encyclopedia, Detroit 2003-2004; Mazhar SevketIpsiroglu,Painting and culture of the Mongols,translated from German by E. D. Phillips, NewYork [n.d]; Magill'sencyclopedia of science: animal life, ed. Carl W. Hoagstrom, Pasadena, Calif.: Salem Press, 2002; Fuat Sezgin, Geschichtedes arabischen Schrifttums, Leiden 1967-; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages, de Turquie et de Perse, introduction etnotes de Stephane Yerasimos, Paris 1981.