خروار، از واحدهای بزرگ محلیِ اندازهگیری وزن و سطح در کشورهای فارسیزبان. خروار بزرگترین واحد وزن بین اوزان ایرانی تا پیش از ورود مقیاسهای جدید وزن کردن (براساس مقیاسهای جهانی) محسوب میشود.درباره ریشه واژه خروار دو رأی وجود دارد: یکی آنکه خروار مقدار باری است که خر بتواند بردارد یا بهقدر بلندی خر باشد و دیگر آنکه در این واژه، «خر» نه به معنای چهارپا بلکه به معنای «بزرگ» است. بر این اساس، خروار به معنای بار (وار) بزرگ خواهد بود (رجوع کنید به غیاثالدین رامپوری؛ داعیالاسلام؛ دهخدا، 1377ش، ذیل واژه). این آرا شاید به قرینه وجود واژگانی در زبان عربی باشد که آنها نیز بر حمل مقداری معیّنی از بار بهوسیله یک چهارپا دلالت دارند (وِقْر به معنای مقدار بار یک استر و وِسْق به معنای مقدار بار یک شتر رجوع کنید به جوهری، ذیل «وقر»، «وسق»؛ مؤمن استرآبادی، گ82 ر؛ همچنین، واژه حِمْل در زبان عربی به معنای مقدار بار حمل شده به وسیله شتر بوده و مقدار آن نیز به کمابیش مانند خروار بوده است رجوع کنید به هینتس، ص 13ـ14). بهدست آوردن مقدار واقعی وزن خروار با توجه به پیچیدگی اوزان محلی ایران، بسیار مشکل است. خروار به عنوان یک واحد بزرگ وزن عمومآ از تعدادی «مَن*» تشکیل میشده که مقدار آن در نواحی مختلف ایران متفاوت بوده است (رجوع کنید به جمالزاده، ص 168). نوسان وزن من در نقاط مختلف ایران و همچنین متفاوت بودن مقدار خروار برحسب جنسی که وزن میشد (مثلا برنج و گندم رجوع کنید به جدول) بر پیچیدگی موضوع افزوده است. عمدتآ یک خروار صد منِ تبریز بوده است (رجوع کنید به داعیالاسلام، همانجا؛ جمالزاده، ص 167)، اما اختلاف بین من تبریز با یکی دو نام دیگر، باعث درهمآمیختگی شده است. بر این اساس یک خروار برابر با 100 منِ دیوان، 50 منِ شاه و 25 منِ ری (کوچک) بوده است (قائممقامی، ص 169). این نوشته جمالزاده که هر منِ شاه دو برابر منِ تبریز است (همانجا) و دیگر نوشتههای او که اندازه من تبریز، شاه و ری کوچک را براساس مثقال آورده (ص 167ـ168) نشان میدهد منِ تبریز همان منِ دیوان موردنظر قائممقامی بوده و براساس محاسبه هر مثقال برابر 63ر4 گرم، مقدار هر خروار معادل 296 کیلوگرم است. این میزان به دیگر وزنهایی که برای خروار در نظر گرفته شده، بسیار نزدیک است (رجوع کنید به دیانت، ج 1، ص 184). اما مقدار خروار بر حسب کاربرد آن در نقاط مختلف، گوناگون بوده است. هر خروار براساس محاسبه من تبریز در استرآباد برابر 266 کیلوگرم (رجوع کنید به جمالزاده، ص 168؛ دیانت، ج 1، ص 183)، در گیلان و مازندران بین 132 تا 145 کیلوگرم (دیانت، ج 1، ص 184) و در افغانستان برابر 5ر56 کیلوگرم (همان، ج 1، ص 185) بوده است. به نوشته هینتس (ص 14)، هر خروار در قلمرو آلبویه (در قرن چهارم) برابر 10 فِتْر، معادل 100 کیلوگرم، بود. در قرن هشتم، خروار برابر 288کیلوگرم و در زمان اوزونحسن (در قرن نهم)، برابر 162 کیلوگرم بود. بهنوشته همو (ص 14ـ 15) «تغاری» که غازانخان، ایلخان مغولی ایران (حک : 694ـ703)، به عنوان بزرگترین واحد وزن در جریان اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی خود وضع کرد، معادل یک خروار بوده است (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1465؛ این تغار متشکل از ده «کیله» و هر کیله نیز شامل ده من تبریز بود). در قرن حاضر، مقدار هر خروار بین 120کیلوگرم در نوشهر (رجوع کنید به واحدهای محلی وزن وسطحدرایران، ص 32) تا 212 کیلوگرم در اسالم طوالش (برای یک خروار شلتوک، رجوع کنید به همان، ص 19) متغیر بوده و مقدار خروار برای هر نوع محصول نیز متفاوت بوده است. از جمله در سوادکوه، هر خروار گندم 150 کیلوگرم و هر خروار جو 120 کیلوگرم بوده است (رجوع کنید به همان، ص 39؛ نیز رجوع کنید به جدول).وجود واژه خروار در نوشتههای تاریخی و نیز مکاتبات تجاری و اسناد، نشاندهنده کاربرد آن در اعصار مختلف است، چنانکه ناصرخسرو (ص 67، 166) از آن یاد کرده است. در عهدنامهای بین شاهعباس صفوی و پادشاه عثمانی، دولت ایران متعهد شد سالیانه دویست خروار ابریشم بهاین کشور بفرستد (رجوع کنید به رمضانی، ص 32). همچنین در سندی متعلق به دوره شاهسلیمان صفوی در 1084 نیز وزن غلات با خروار ثبت شده است (رجوع کنید به بوسه، ص 204ـ207). این در حالی است که از واژه خروار برای نشان دادن مفهوم هر چیز زیاد و گسترده، به وفور در ادب فارسی استفاده شده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).خروار کمابیش واحد مساحت نیز بودهاست. مقدار محصولی که از مقدار معیّنی زمین به دست میآمده یا مقدار بذری که در یک قطعه زمین کشت میشده (برحسب خروار)، نشاندهنده مساحت معیّنی از زمین بوده است (رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص362؛ دیانت، همانجا). البته این واحد مساحت نیز دستخوش نابسامانیها و اختلافات فراوانی بوده که به عوامل متعدد جغرافیایی (که در تولید کشاورزی نقش داشتهاند) بستگی داشته است. به نوشته دولتشاه سمرقندی (همانجا)، از یک جریب چهار خروار محصول برداشت میشد. در قرن حاضر نیز مقایسه هکتار با خروار (براساس مساحت زمین و مقدار بذر یا محصول) نشان میدهد این مقدار از 56ر0 هکتار برای یک خروار (در لواسان تهران؛ رجوع کنید به واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، ص 198) تا چهار هکتار (در میاندوآب؛ رجوع کنید به همان، ص 258) متغیر است (نیز رجوع کنید به جدول).معین (ذیل واژه) از تثبیت وزن خروار معادل سیصد کیلوگرم در جریان اصلاح نظام مقیاس و اوزان ایران در سال 1304ش خبر داده است. این اطلاع که به نظر میرسد از لمتون (ص 406) به دیگر منابع راه یافته، صحیح نیست چرا که در قانون اوزان و مقیاسها، مصوب دوره پنجم قانونگذاری، از خروار سخنی به میان نیامده است (برای آگاهی از این قانون رجوع کنید به ایران. قوانین و احکام، ص 215ـ218). در مجموعه مذاکرات تصویب این قانون پیشنهاد شده بود هر خروار در نظام جدید برابر یک تُن (هزار کیلوگرم) محاسبه شود اما به تصویب نرسید (رجوع کنید به ایران. مجلس شورای ملی، قسمت 2، ص 1233).واژه خروار در معنای مقدار زیاد و سنگین و گسترده به کرّات در ادب فارسی بهکار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به فرخی سیستانی ص 113، بیت 2191، ص 137 بیت 2704؛ قطران تبریزی، ص 113، بیت 3؛ امیرمعزی، ص 273، بیت 6573، ص 338، بیت 8015، ص 416، بیت 9810). همچنین مَثَلهایی هست که در آنها خروار به معنای زیاد، آمده است (برای نمونه رجوع کنید به دهخدا، 1363ش، ج 2، ص 694، 736).تقسیم هر خروار به دو لنگه یا دو تَنگ (که هم به صورت مَثَل رجوع کنید به همان، ج 2، ص 841 و هم به صورت شعر رجوع کنید به انوری، ج 1، ص 74، بیت 1؛ نیز رجوع کنید به شهیدی، ص 199 آمده است)، اشاره به تقسیم هر خروار (در معنای بار هر حیوان بارکش) به دو بخش مساوی است که در دو سوی حیوان آویخته میشده است (رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذیل «تنگ»، «لنگه»).منابع :محمدبن عبدالملک امیرمعزی، دیوان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1318ش؛ محمدبن محمد(علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364ش؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین موضوعهومصوباتدورهپنجمقانونگذاری :از 22دلو1302 تا 21 بهمنماه 1304، تهران : مجلس شورایملی، 1350ش؛ ایران. مجلس شورای ملی، مذاکرات مجلس شورای ملی: دوره پنجم، قسمت :2 از تاریخ 16 رجب 1343 تا 27 رجب 1344، تهران ]بیتا.[؛ محمدعلی جمالزاده، گنج شایگان، یا، اوضاع اقتصادی ایران، برلین 1335، چاپ افست تهران 1362ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح فی اللغة و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1305ـ 1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن 1319/ 1901؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ همو، لغتنامه، زیرنظر محمد معین و جعفر شهیدی، تهران 1377ش؛ ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، تبریز 1367ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ عباس رمضانی، معاهداتتاریخیایران : 100قرارداد و معاهدهی تاریخیازعصر صفویه تا پایانعصر قاجاریه، تهران 1386ش؛ جعفر شهیدی، شرحلغاتومشکلاتدیوانانوریابیوردی، تهران1357ش؛ محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپوری، غیاثاللغات، چاپ منصور ثروت، تهران 1375ش؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1371ش؛ جهانگیر قائممقامی، «اوزان و مقادیر قدیم ایران»، مجله بررسیهای تاریخی، سال 3، ش 2 (خرداد ـ تیر 1347)؛ ابومنصور قطران تبریزی، دیوان، چاپ محمد نخجوانی، تبریز 1333ش؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران 1380ش؛ محمدمؤمنبن علی مؤمن استرآبادی، رساله در اوزان و مقادیر، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس، ش5293؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ واحدهای محلی وزن و سطح در ایران، تهران: مرکز آمار ایران، 1353ش؛Heribert Busse, Untersuchungen zum islamischen Kanzleiwesen: an Hand turkmenischer und safawidischer Urkunden, Cairo 1959; Walther Hinz, Islamiche Masse und Gewichte, Leiden 1970; Ann Katharine Swynford Lambton, Landlord and peasant in Persia: a study of land tenure and land revenue administration, London 1953.