خَرْگِرد (خَرْجِرد)، شهری قدیم در نزدیکی بوشنج هرات که امروزه مرکز دهستان میانخواف از بخش مرکزی شهرستان خواف استان خراسان رضوی است.خرگرد در ارتفاع 945 متری، در چهار کیلومتری جنوب شهر خواف*، در دشت واقع و دارای هوای معتدل خشک است. کوه شکسته کلاته، در شمالغربی خرگرد واقع و رودخانه فصلی خواجهیار از مغرب آبادی روان است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 55، ص 37؛ نادری، ص 77).از محصولات عمده آن، گندم، جو، زیره، پنبه، چغندرقند، زردآلو، انار، آلو، سیب و انجیر است (رزمآرا، ج 9، ص 146؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). دامداری و قالیچهبافی با طرح بلوچی و نقشهای گلسفید و گل کشمیری در آنجا رواج دارد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا). اهالی آن شیعه و سنّیاند و به فارسی تکلم میکنند (همانجا). این آبادی از طریق راه اصلی خواف ـ تربتحیدریه به مشهد (در شمال) و از طریق راه اصلی قائن، به بیرجند (در جنوب) میپیوندد (اطلس راههای ایران، ص 35).خرگرد دارای سیزده واحد آسیای بادی است. وجود بادهای 120 روزه در این منطقه سبب ساخت آسیابهای بادی شده و این منطقه را به مرکز خرید و فروش و حملونقل گندم و غلات تبدیل کرده است (نادری، همانجا؛ پشمچی، ص 38ـ39).«خر» به معنای خورشید است و این نواحی را مکان طلوع خورشید دانستهاند (مسعودی، ص 31). برخی خرگرد را مخفف خردگرد یا خردمندگرد دانستهاند به معنای مکانی که خردمندان و دانشمندان در آن گرد میآمدند (زنگنه قاسمآبادی، ج 1، ص200ـ202).ظاهرآ اولینبار اصطخری در قرن چهارم (ص 267ـ268، 285) از آن یاد کرده است و آنجا را یکی از سه شهر ناحیه بوشنج* ذکر کرده است (نیز رجوع کنید به همان، ترجمه فارسی، ص 211ـ212؛ ابنحوقل، ص 319، 334؛ مقدسی، ص50، 298، 308). در اوایل قرن هفتم یاقوت حموی (ذیل «خرجرد») و نیز در اوایل قرن هشتم ابوالفداء (ص 452ـ453) آن را شهری نزدیک بوشنج هرات ذکر کردهاند. در قرن هشتم حافظابرو (ج 2، ص 37) خرگرد را از قرای مشهور خواف شمرده است.از آثار تاریخی آنجاست: قلعه گبرها (یا کافر قلعه)، بقایای حصار و خندق در مغرب خرگرد، مدرسه غیاثیه شاهرخ، واقع در مشرق آبادی متعلق به 848 (رزمآرا؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجاها؛ لباف خانیکی، ص 53؛ زنگنه قاسمآبادی، ج1، ص 193، 196ـ197، 207؛ نیز رجوع کنید به غیاثیه خرگرد*، مدرسه)؛ و مدرسه ویرانشده نظامیه که تنها میتوان صحن و ایوان آن را که در انتهای آن محراب قرار گرفته است، بازشناخت (گدار، ص 242؛ نیز رجوع کنید به نظامیه*، مدارس).منابع :ابنحوقل؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ اصطخری؛ همان، ترجمه فارسی؛ اطلس راههای ایران، تهران: گیتاشناسی، 1385ش؛ سعید پشمچی، «آسیابهای بادی خواف و نشتیفان (استان خراسان) بیانگر تیزهوشی ایرانیان باستان»، شکار و دوستداران طبیعت، ش 82 (مهر و آبان 1383)؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، تاریخ حافظ ابرو، ج 2، چاپ کراولسکی، ویسبادن 1982؛ رزمآرا؛ ابراهیم زنگنه قاسمآبادی، تاریخ و رجال شرق خراسان، ج 1، مشهد 1370ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :55 تایباد، تهران: اداره جغرافیائی ارتش، 1363ش؛ آندره گدار، «خراسان»، در آثار ایران، اثر آندره گدار و دیگران، ترجمه ابوالحسن سروقدمقدم، ج 2، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1366ش؛ رجبعلی لبافخانیکی، سیمای میراث فرهنگی خراسان، تهران 1378ش؛ مسعودی، التنبیه؛ مقدسی؛ بقراط نادری، «آس بادهای خواف»، هنر و مردم، ش 177ـ178 (تیر و مرداد 1356)؛ یاقوتحموی.