خرس، پستانداری تنومند و پرمو از دو جنس Ursus و Selenarctos متعلق به خانواده خرسها. گونههای مختلف خرس دارای سر پهن، پوزه کشیده، گوشهای کوچک و گرد، چشمهای ریز و نزدیک به هم، دم بسیار کوتاه و ردپایی شبیه انسان و کمی پهنتر هستند. این جانوران کفروهستند و رنگ آنها از سفید (در خرس قطبی) تا قهوهای مایل به سیاه (در خرس سیاه) متغیر است. از تیره خرسها دوگونه خرس قهوهای و سیاه در ایران وجود دارد (اعتماد، ج 2، ص 58؛ ضیائی، ص 204؛ فیروز، ص 379ـ 380). خرس قهوهای یعنی گونه U. arctos بزرگترین گوشتخوار ایران است و از گذشته تا به امروز در نواحی جنگلی کوهستانهای البرز و زاگرس وجود داشته است (اعتماد، ج 2، ص 63؛ ضیائی، ص 205؛ فیروز، همانجا؛ هرینگتون، ص 20؛ جهت گزارشهای تاریخی رجوع کنید به شاردن، ج 3، ص 582؛ تاورنیه، ج 2، ص 104). خرس سیاه یا هیمالیایی، یعنی گونه S.thibetanus، از خرس قهوهای کوچکتر و رنگش تیرهتر است و در جنوبشرق ایران (کرمان و بلوچستان)، پاکستان و افغانستان زندگی میکند (اعتماد، ج 2، ص 66ـ70؛ ضیائی، ص 207؛ فیروز، ص380؛ هرینگتون، ص 66).خرس را در پهلوی به صورت xirs (فرهوشی، ذیل واژه)، در اوستایی aresa- (هرن، ذیل واژه؛ برای برخی دیگر از زبانها و لهجههای ایرانی رجوع کنید به همانجا؛ برهان، ج 2، ص 733، پانویس) و در عربی دُبّ (برای اسامی و کنیهها در زبان عربی رجوع کنید به ابنسیده، ج 2، ص 288؛ دمیری، ج 1، ص 463) آوردهاند.بنابر بندهش (ص 83) خرسها، برخلاف دیگر حیوانات، از «تخم کیومرث» بهوجود آمدهاند و از آنها با عبارت «بیشهای دنبدار که مانند گوسپندان موی بر تن دارد» یاد شده است. به نقلی دیگر پس از دور شدن فرّه از جم، وی بهسبب هراس از دیوها، دیوی را به زنی گرفت و جَمَگ خواهرش را به همسری دیوی درآورد. کَپی/ کُپّی ]میمون[، خرس بیشهای دنبدار و دیگر انواع جانوران تباهکننده از نسل آنها به وجود آمدهاند (همان، ص 84؛ نیز برای باورها در زبان عربی رجوع کنید به ابنسیده، همانجا). خرس در اساطیر کشورهای مختلف نماینده توأمان خیر و شر است (رجوع کنید به امام، ج 1، ص 183ـ184). به نوشته هاکس (ذیل واژه)، منظور از خرسی که در خواب دانیال نبی (رجوع کنید به کتاب دانیالنبی، 5:7) آمده، مملکت فارس است. در اساطیر یونانی، برخی قهرمانان داستانها پس از مرگ به خرس آسمانی بدل میگردند که صورت فلکی «دُبّ اکبر» نماد آن خرس اسطورهای بوده است (رجوع کنید به گریمال، ذیل "Callisto" و "Arcas"؛ نیز رجوع کنید به بناتالنعش*). بنابر احادیث، کفر قوم حضرت عیسی علیهالسلام موجب مسخ آنها به صور گوناگون از جمله خرس شد (رجوع کنید به مجلسی، ج14، ص235، ج 21، ص241ـ 242).طبیعیدانان از دیرباز به خرس توجه کردهاند، چنانکه ارسطو (ج 2، ص 29، 41) مطالبی درباره نحوه جفتگیری و تغذیه آن ذکر کرده است و برخی دیگر مطالبی درباره کاربردهای دارویی اندامهای مختلف خرس بیان کردهاند (رجوع کنید به ادامه مقاله). حکمای اسلامی نیز به جنبههای گوناگون زندگی خرس از قبیل تغذیه، خواب زمستانی، جفتگیری، زایمان و مراقبت از تولهها پرداختهاند (برای نمونه رجوع کنید به جاحظ، ج 7، ص 36، 207؛ کشاجم، ص 217؛ قزوینی، ص 413؛ دمیری، ج 1، ص 463ـ 464؛ قلقشندی، ج 2، ص 48؛ انطاکی، ج 1، ص 171). خرس حیوانی تربیتپذیر است، اما این کار به دشواری صورت میگیرد (رجوع کنید به دمیری، ج 1، ص 464). به نوشته عقیلی علوی شیرازی (ص 413) خرس حیوان باهوشی است که میتواند همانند انسان بر روی دو پا بایستد، عصا در دست گرفته و راه برود و سنگ بیاندازد. به همین سبب این حیوان را برای انجام برخی حرکات نمایشی به کار میگرفتند (رجوع کنید به آلمانی، ج 2، ص 618؛ فخرائی، ص 78؛ بشرا، ج 2، ص 228ـ 231).از بافتها و اندامهای خرس در درمان بیماریهای مختلف استفاده میشود. تنوع این کاربردها شاید به سبب، منابع متنوع تغذیهای خرس باشد (رجوع کنید به دمیری،ج1،ص463؛ضیائی، ص205). پیه این جانور برای درمان نوعی ورم سفت و بدون درد (رجوع کنید به رازی، ج 4، جزء11، ص 134، 139، به نقل از جالینوس و اغلوقن؛ نیز رجوع کنید بهابنسینا، ج 3، کتاب 4، ص 1943)، دررفتگی و شکستگی استخوان و کوفتگی عصب (رازی، ج 5، جزء13، ص 152، به نقل از اطهورسفس)، سُلاق (التهاب پلک؛ همان، ج 1، جزء2، ص 185)، داءالثعلب (همان، ج 8، جزء23، قسم 2، ص 62؛ ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 413)، درد پرده جنب (رازی، ج 4، ص 118) و موارد دیگر (رجوع کنید به ابنسینا، ج 2، کتاب 3، ص 941؛ ابنبیطار، ج 3، ص 57، 59؛ حکیم مؤمن، ص 114) به کار برده میشد. از دیگر اندامها و بافتهای این جانور از قبیل صفرا، خون گرم، ریه، پوست و چشم نیز استفادههای گوناگونی میشود (رجوع کنید به طبری، ص 429؛ رازی، ج 3، جزء7، ص 75؛ ج 7، جزء20، ص 173، جزء21، ص 241؛ ابنبیطار، ج 2، ص 87ـ88، 96، 147؛ دمیری، ج 1، ص 465). خوردن گوشت خرس در فقه اسلامی حرام است (طوسی، ص 577؛ برای احادیث رجوع کنید به مجلسی، ج 62، ص 175، 185).در ادبیات فارسی، ویژگیهایی برای خرس در مثلها آوردهاند؛ مثلا دوستی با شخص نادان را به دوستی با خرس و گرفتن چیزی از فرد بخیل را به کندن مو از خرس تشبیه کردهاند (رجوع کنید به دهخدا، ج2، ص731ـ732؛ شکورزاده، ص102، 547؛ نیز رجوع کنید به شکورزاده فهرست، ص 1112؛ دهگان، ص 367ـ368). در افسانههای ایرانی از این جانور به فراوانی یاد کردهاند. این افسانهها بیشتر درباره عشق خرس به دختران روستایی، مسخ شدن برخی انسانهای بد کار به خرس، ترسویی، بیعقلی و از این قبیل است (رجوع کنید به بشرا، ج 2، ص 228، 237ـ261). در ادبیات عرب نیز، این جانور مظهر حماقت (رجوع کنید به دمیری، همانجا) و بدسگالی است (سجاسی، ص 256ـ264، 324ـ329).منابع :هانریرنه د آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1378ش؛ ابنبابویه، عللالشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ ابنبیطار؛ ابنسیده، المُخصَّص، بیروت 1417/1996؛ ابنسینا؛ اسماعیل اعتماد، پستانداران ایران، تهران 1357ـ1364ش؛ امام عبدالفتاح امام، معجم دیانات و اساطیرالعالم، قاهره ?] 1995[؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب]و [الجامعللعجبالعُجاب، ]قاهره [1416/1996؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1361ش؛ محمد بشرا، افسانهها و باورداشتهای مردم شناختی جانوران و گیاهان در گیلان، ج 2، رشت 1383ش؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغدادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوانالکبری، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، تهران 1383ش؛ محمدبن زکریا رازی، الحاوی فیالطب، چاپ محمد محمداسماعیل، بیروت 1421/2000؛ اسحاقبن ابراهیم سجاسی، فرائدالسلوک، چاپ نورانی وصالو غلامرضاافراسیابی،تهران1368ش؛ ابراهیم شکورزاده،دوازدههزارمثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد 1380ش؛ هوشنگ ضیائی، راهنمای صحرائی پستانداران ایران، تهران 1375ش؛ علیبنسهل طبری، فردوسالحکمةفیالطب، چاپ محمدزبیر صدیقی،برلین 1928؛ محمدبن حسن طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی، بیروت 1400/1980؛ عقیلی علوی شیرازی؛ ابراهیم فخرائی، گیلان در گذرگاه زمان، ]تهران[ 1354ش؛ بهرام فرهوشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران 1358ش؛ اسکندر فیروز، حیاتوحش ایران: مهرهداران، تهران 1378ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایبالمخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران [1361ش؛ قلقشندی؛ محمودبن حسین کشاجم، المصاید و المطارد، چاپ محمد اسعد طلس، بغداد ?] 1954[؛ مجلسی؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، ]با توضیحات یوهان هاینریش هویشمان[، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران 1356ش؛Aristoteles, maqala tashtamil alafusul min kiab al-Hayawan li-Aristu, vol.2, ed. and tr. J. N. Mattock, Cambridge 1966;،Jean Chardin, Voyages du Chevalier Cardin en Perse et autres lieux de l'Orient, ed. L. Langles, Paris 1811; Pierre Grimal, Dictionnaire de la mytologie grecque et romaine, Paris 1986; Fred A. Harrington, A guide to the mammals of Iran, Tehran 1977, Jean- Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stephane Yerasimos, Paris 1981.