خراسان (4)گویشهای خراسانی. استانهای سهگانه خراسان وسیعترین ناحیهای از کشور ایران است که در آن به زبان فارسی تکلم میشود. گویشهای فارسی رایج در این ناحیه ارتباط تنگاتنگی با فارسی دری دارد و در این مقاله همگی آنها گویشهای خراسانی نامگذاری شدهاند.ایوانوف (ص 145) گویشهای خراسانی را به سه گروه اصلی تقسیم کرده است: گروه شمالی که در جوین سبزوار و نیشابور به آن تکلم میشود؛ گروه مرکزی که در ترشیز و گناباد رایج است؛ و گروه جنوبی که گویشوران آن در قائن، تون و بیرجند سکونت دارند. بهنظر او اختلاف میان این سه گروه بسیار اندک است و نمیتوان آنها را گویشهای مجزایی به حساب آورد؛ بهعلاوه، این گروهها واژههای بسیاری را از یکدیگر وام گرفتهاند. او (همانجا) این همانندی در خور توجه را به گویش شمالشرقی فارسی دری نسبت میدهد که از قرون چهارم و پنجم به بعد زبان ادبی فارسی را شکل داده و گویشهای خراسانی کنونی از آن مشتق شده است (نیز رجوع کنید به رضائی باغبیدی، ص 171؛ لازار، ص 129).اما کلباسی (ص سیوپنج)، برخلاف ایوانوف، گویشهای منطقه خراسان را ذیل زبانهای ایرانی نو جنوبغربی قرار داده و گونههای زبانی چون سبزواری، نیشابوری، کاخکی، قائنی و بیرجندی را در زمره گویشهای منطقه خراسان آورده، ضمن آنکه مشهدی را لهجهای از زبان فارسی معیار دانسته است (رجوع کنید به ذیل همینگونههای زبانی).براساس نظر ایوانوف (ص 146)، ساکنان روستاهای دامنه شمالی محدوده جغتای، در ناحیه جوین، قدیمترین اقوام فارسیزبان این ناحیهاند که از نواحی قدیمی قومس، ابیورد، سرخس و بخشی از سرجام به آنجا نقلمکان کردهاند. علاوه بر این در نواحی سبزوار و نیشابور، فارسیزبانها فقط اقلیتی کوچک را شکل میدهند. ایوانوف (ص 147) معتقد است که در نواحی بجستان، بشرویه، ارشک (روستایی در جنوب بشرویه)، کاخک (بخشی در شهرستان گناباد)، و خواف، جام و تایباد جمعیت فارسیزبانان بسیار اندک است. او نواحی گناباد، نیمبلوک قائن، تون و بیرجند را از نواحی بسیار قدیم خراسان دانسته است که بیشتر با هرات در ارتباط بودهاند. به نظر وی در طول مرزهای افغانستان و همچنین در نواحی مرزی سیستان و کرمان زبان دهقانان از زبان خراسانی فاصله میگیرد و بیشتر به زبان باستانی سیستان (سکایی*) نزدیک میشود، مانند زبان رایج در نهبندان.توصیفی که ایوانوف از توزیع جمعیت فارسی زبان خراسان ارائه داده، به حدود یک قرن پیش بازمیگردد و با توزیع کنونی آن تفاوتهای بسیاری دارد. امروزه این جمعیت بیشتر در نواحی مرکزی و جنوبی خراسان سکونت دارند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ص سیوشش).در قسمتهای شمالی خراسان تعدد قومی ـ زبانی بیشتر شده و شمار جمعیت کرد و ترکزبان بر شمار فارسیزبانان غلبه یافته است. گویشوران این گویشهای مختلف، در سطح استانهای خراسان شمالی، رضوی و جنوبی پراکندهاند، اگرچه بهسبب وسعت جغرافیایی و جمعیتی استان خراسان رضوی، تعدد گویشهای خراسانی در این استان بیش از استانهای دیگر است.گویشهایی چون قوچانی، سبزواری، نیشابوری، اسفراینی، تربتی (تربت حیدریه و تربت جام)، گویش خواف و گناباد در خراسان رضوی؛ گویش بیرجندی، قائنی و گویش فردوس در خراسان جنوبی؛ و اسفراینی، بجنوردی، جاجرمی و سنخواستی در خراسان شمالی، نمونههایی از تعدد گویشهای خراسانی محسوب میشوند. در ادامه مقاله به وجوه اشتراک و اختلاف گویشهای خراسانی بهطور کلی پرداخته میشود.الف. شباهتها و تفاوتهای نظام آواییهمخوانها. نظام همخوانی اغلب گویشهای خراسانی همانند نظام همخوانی زبان فارسی معیار است، با این تفاوت که در گویشهای خراسانی واج z/ ژ موجود نیست و به جای آن «ج» بهکار میرود (برای نمونه رجوع کنید به همایونفر، ص 26ـ27؛ وحیدیان کامیار، ص 102؛ زمردیان، 1388ش، ص 139؛ الیاسی، ص 13؛ محتشم، ص 15؛ بروغنی، ص 33). در برخی از گویشهای خراسانی در تعداد محدودی از واژهها آوای z وجود دارد، اما ارزش واجی ندارد و آن را میتوان واجگونهای از واج «ج» به شمار آورد (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 14). شایان ذکر است که در فارسی دری آغازین نیز «ژ» واجگونهای از واج «ج» بوده که بعدها تحت تأثیر زبانهایی چون پارتی و سغدی بهتدریج واجی مستقل شده است (رجوع کنید به رضائی باغبیدی، ص 173).دستگاه همخوانی اغلب گویشهای خراسانی 22 همخوان دارد، اما در برخی از موارد اختلافهای جزئی دیده میشود. برای مثال در گویش نیشابوری واج «غ» (y) مستقل از واج «ق» (q) است. این واج در واژهای نظیر چُغُند (فک) دیده میشود (رجوع کنید به ذاکرالحسینی، ص170). در دستگاه همخوانی فارسی دری قرون اولیه اسلامی واج غ به صورت مستقل وجود داشته است. در متون قرون چهارم و پنجم ــکه اساسآ در خراسان و ماوراءالنهر نوشته شدهاندــ غ در وسط کلمه بعد از واکه (مانند ارغوان) و گاهی در اول آن نیز میآمده است (رجوع کنید به علیاشرف صادقی، 1357ش، ص 27، 127، 129). بنابراین وجود این واج در گویش نیشابوری ممکن است گواه این باشد که برخی از ویژگیهای فارسی دری آغازین هنوز هم در برخی از گویشهای خراسانی باقیمانده است. یکی دیگر از این ویژگیهای همخوانی کهن در گویش تربتی (تربت حیدریه) و نیشابوری مشاهده میشود، چنانکه در این گویشها آوای سایشی و پشتدندانی ضعیف «ذ» (وجود دارد که در فارسی دری قرون نخستین هجری واجگونهای از واج «د» (d) بوده و فقط بعد از واکه حادث میشده است. برای مثال واژه «اینقدر» در گویش تربتحیدریه به صورت (اِقَذَر) eqaar؛ ترکیب «به او» به صورت (بذو) bu تلفظ میشود (رجوع کنید به همان، ص 126؛ فریادهای تربتی، ص 34، 180، 189). واژه «چهقدر» نیز در گویش نیشابوری به صورت ciqar (چیقذر) تلفظ میشود (مظلومی، ص 431). در برخی از متون کهن این آوا با حرف «ذ» کتابت شده و آن را ذال معجمه نامیدهاند (رجوع کنید به خانلری، 1373ش، ص 12). در خور ذکر است که آوای با آوای «ذ» عربی تفاوت دارد. عربی آوای سایشی میان دندانی قوی است (علیاشرف صادقی، همانجا). رخداد واجگونه از واج d در مقدمه شاهنامه ابومنصوری بسیار دیده میشود (برای نمونه رجوع کنید به ص30، 32، 35ـ37). رخداد این همخوان پس از یک واکه ظاهرآ تا سده هفتم رایج بوده و پس از آن به d «د» بدل شده است (ابوالقاسمی، ص 19).همخوان «همزه» (?) در برخی از گویشهای خراسانی (نظیر گویش قائنی) وجود ندارد مگر در کلمات عربی که وارد این گویش شدهاند و همیشه در وسط کلمه بعد از واکه قرار میگیرد، واژه (قلعه) qa(l?a( نمونهای از آن است (زمردیان، 1346ش، ص 77).نبودن واج همزه در برخی از گویشهای خراسانی گواهی بر قدمت این گویشهاست زیرا در نظام همخوانی فارسی دری نخستین نیز (که همان نظام همخوانی ایرانی میانه غربی بوده)، واج همزه وجود نداشته است. این واج بعدها تحت تأثیر زبان عربی به گونههایی از فارسی دری راه یافته است (رجوع کنید به رضائی باغبیدی، ص 173؛ ابوالقاسمی، ص 18).ساختار هجایی اغلب گویشهای خراسانی همانند ساختار هجایی زبان فارسی معیار است، اما در برخی از این گویشها مانند سبزواری و نیشابوری، خوشه همخوانی آغازین وجود دارد (رجوع کنید به محتشم، ص 16؛ بروغنی، ص 36ـ37؛ کلباسی، ص 421). واژههای prenna (روز سوم)، gleura (نوعی جمع کردن اشیا)، gr(ft (گرفت) نمونههایی از خوشه آغازین در گویش نیشابوری، و واژههای plexmu (فلاخن) و dlengovu(آویزان) نمونههایی از گویش سبزواری است (رجوع کنید به مظلومی، ص440؛ کلباسی، ص 841؛ محتشم، ص 16، 273). این مشخصه نیز بازمانده ویژگیهای زبان فارسی میانه در فارسی دری نخستین است. از سوی دیگر در تعداد محدودی از گویشهای خراسانی واج Xw «خو» فارسی میانه ــکه در تلفظ فارسی دری قرون اولیه اسلامی نیز وجود داشته ــ همچنان باقی مانده است. برای مثال در گویش مردم دشت بیاض، از توابع قائن، و نیز در گویش نیشابوری کلمه خواهر به صورت xwar تلفظ میشود (زمردیان، 1388ش، ص120ـ121 و پانویس 2؛ مظلومی، ص 432).واکهها. تعدد گویشهای خراسانی بیش از هر چیز حاصل دگرگونیهایی است که به دلایل مختلف بر دستگاه واکهای گویش فارسی دری نخستین اعمال شده است. تأثیر واکهها و نمود آنها در تنوع گویشهای خراسانی به چند شکل متمایز است: تغییر نوع واکهها از گویشی به گویشی دیگر؛ افزایش و کاهش کمیت آوایی واکهها؛ جابهجایی واکهها در واژهها؛ کاستن یا افزودن واکه یا واکههای درون واژهها (رجوع کنید به همایونفر، ص 21؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). در تمام گویشهای خراسانی علاوه بر شش واکهای که در دستگاه واکهای زبان فارسی معیار وجود دارد، واکههای دیگری نیز هست که تعداد و نوع آنها از گویشی به گویش دیگر تغییر میکند. در بسیاری از گویشهای خراسانی واکههای کشیدهای وجود دارد که میتوان آنها را بقایای دستگاه واکهای زبان فارسی دری نخستین دانست. در نظام واکهای فارسی دری هر هشت واکه زبان فارسی میانه (a, a(, i,(( , u, u(, e(, o()حفظ شده بود. واکههای e( و o( را در متون کهن به ترتیب «یای مجهول» و «واو مجهول» نامیدهاند. تفاوت واکههای کوتاه و بلند در فارسی دری، همچون فارسی میانه، در کمیت بوده است؛ به عبارت دیگر واکههای کوتاه a، iو u به ترتیب «آ» کوتاه، «ای» کوتاه و «او» کوتاه بودهاند و مانند فتحه، کسره و ضمه در فارسی امروز تلفظ نمیشدهاند (رضائی باغبیدی، ص 172). سه واکه کشیده a(، (( و u( بعدها درنتیجه تحول به a(، i و u(واکههای پایدار فارسی امروز) بدل شده است و این تحول به دلایل مختلف بعد از قرن نهم صورت گرفتهاست. دو مصوت e(و o( نیز بعدها به i یا ey و u یا owبدل شده است (علیاشرف صادقی، 1357ش، ص 129). اغلب گویشهای خراسانی برخی واکههای نظام هشت واکهای فارسی دری را حفظ کرده و برخی دیگر را از دست دادهاند یا تحت تأثیر دیگر زبانهای رایج منطقه (مانند کردی، ترکی) واکههای دیگری را کسب کردهاند. در اکثر گویشهای خراسانی (نظیر قائنی، بیرجندی، قوچانی، خوافی، تربت حیدریه، تربت جام) علاوه بر شش واکه اصلی زبان فارسی معیار، دو واکه o( و e( یا دستکم یکی از آن دو وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 14ـ17؛ راشد محصل، ص20؛ یاحقی، ص 615؛ رجب پورلاجی، ص 182ـ197؛ محرابی، ص 26؛ وحیدیان کامیار، ص 102؛ کلباسی، ص 689، 788؛ ذوقدار مقدم، ص 83؛ الیاسی، ضمیمه 5؛ بروغنی، ص 33). یکی دیگر از واکههای رایج در بسیاری از گویشهای خراسانی واکه نیمباز و پیشین ( است که در نظام واکهای گویشهایی مانند قائنی، خواف و تربتجام وجود دارد (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 15؛ رجب پورلاجی؛ الیاسی، همانجاها). در گویش قائن جفت کشیده واج (( به عنوان واجی مستقل در نظام واکهای این گویش نقش تمایزدهنده دارد. برای مثال واکه (( واژه p((lu(پلو: پهلو) را در تقابل با واژه p(lu(پلو: پلها)؛ قرار میدهد (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 14ـ17).دستگاه واکهای برخی از گویشهای خراسانی به دلیل مجاورت و تعامل بسیار با زبانها و دیگر گویشهای منطقه تغییرات آشکاری کرده است. برای نمونه در گویش فارسی قوچانی نُه واکه بسیط a, a(, e, e(, o, u, i, (, (وجود دارد. به نظر میرسد که دو واکه پیشین، گرد و بسته ( (برای مثال در واژه m(n بهمعنای «میان») و نیمبسته ( (در واژه r(z به معنای «روز») تحتتأثیر زبان کردی و ترکی وارد فارسی قوچانی شده باشد (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، همانجا).واکههای مرکّب (نیم واکهها). در اغلب گویشهای خراسانی واکههای مرکّب ey و ow وجود دارد. واژههای es(tow(اشتو: شتاب) در گویش تربتحیدریه، aftow (آفتو: آفتاب) در گویش بیرجند، mowra(مَورَه: مُهره) در گویش اسفراینی، low (لو: لب) در گویش قوچانی، و keyg (کَیگ: کک) در گویش خواف و tow(تو: تاب) در گویش سبزواری مثالهایی از این واکههای مرکّب هستند. البته علاوه بر این واکههای مرکّب، واکههای مرکّب دیگری نیز در برخی از گویشهای خراسانی رایج است، مثلا awدر گویش سبزواری، فردوس، قائن و تربتجام ( sawzسوز: سبز، kawk کوک: کبک) و (w(g(w: گو: گاو) در گویش تربتجام و ayدر گویش قائنی و اسفراینی (xoday خودی: با؛ رجوع کنید به فریادهای تربتی، ص 151،230؛ کلباسی، ص 203ـ207؛ دانشگر، ص 23، 151؛ رضائی، 1373ش، ص 66، 262؛ همایونفر، ص 31؛ ذوقدار مقدم، ص 86؛ شفائی، ص 66؛ بروغنی، ص 111؛ رجبپورلاجی، ص 182ـ183؛ الیاسی، ضمائم؛ یاحقی، ص 615).ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی. مشخصههای آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی به دو دسته تقسیم میشود: 1) مشخصههای آوایی بازمانده از گونه گفتاری زبان فارسی دری نخستین که در گویشهای خراسانی به همان شکل اولیه باقی مانده، اما در زبان فارسی معیار تحولاتی پذیرفته است. 2) مشخصههای آوایی که با مشخصههای آوایی فارسی دری نخستین و نیز زبان فارسی معیار تفاوت دارد و گاه در برخی از گویشهای ایرانی دیگر دیده میشود.مهمترین فرایندهای آوایی مشترک در نظام همخوانی گویشهای خراسانی عبارتاند از: ابدال، حذف، همگونی و ناهمگونی، قلب و درج که در خلال بیان این فرایندها به دستهبندی دوگانه مذکور نیز پرداخته میشود.1) ابدال. فرایند ابدال یک آوا به آوای دیگر گاه براثر همگونی و گاه براثر ناهمگونی یک مشخصه یا مشخصههایی از یک آوا با آواهای مجاورش صورت میگیرد (رجوع کنید به حقشناس، ص160). این فرایند در اغلب گویشهای خراسانی رایج است. ابدال همخوان «ر» به «ل» در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. برای مثال واژههای دیوار و برگ در گویش قائنی، بیرجندی و گویش فردوس «دیوال» و «بلگ» (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 37؛ رضائی، 1373ش، ص 96، 236؛ یاحقی، ص 626)، در گویشهای تربتحیدریه، سبزواری، و تربت جام به شکل «دیفال» و «بلک» (رجوع کنید به دانشگر، ص 127؛ فریادهای تربتی، ص 672؛ بروغنی، ص 67؛ الیاسی، ضمائم) و در گویشهای اسفراینی و خواف به صورت «دیفال» و «بلگ» تلفظ میشود (رجوع کنید به همایونفر، ص 118، 185؛ رجبپورلاجی، ص 183). به نظر میرسد که میل به واکرفتگی همخوانها در میان دو واکه یا در پایان واژه در گویشهای شمال خراسان در مقایسه با گویشهای جنوب خراسان، بسیار بیشتر است، تبدیل «و» به «ف» در واژه دیفال و تبدیل «گ» به «ک» در واژه بلک بیانگر چنین تمایلی است. فرایند ابدال «ر» به «ل» منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی نیز دیده میشود (رجوع کنید به درویشیان، ص 106). درخور ذکر است که در منابع زبان پهلوی ساسانی بسیاری از کلماتی که دارای یکی از این دو همخوان هستند با همخوان دیگر نیز آوانویسی شدهاند؛ برای مثال واژه برگ در پهلوی با دو صورت آوانویسی warg و walgآمده است (رجوع کنید به مکنزی ، ذیل "walg")؛بنابراین وجود این ویژگی آوایی در اغلب گویشهای خراسان نشاندهنده ویژگیهای کهن فارسی دری نخستین است که آن نیز به نوبه خود برگرفته از ویژگیهای زبان فارسی میانه بوده است. آثار باقی مانده از نخستین ترجمههایی که از قرآن کریم از قرون چهارم و پنجم به زبان فارسی برجای مانده و منعکسکننده گونههای گفتاری زبان فارسی دری نخستین پیش از شکلگیری زبان ادبی است، نشان میدهد که این ویژگی آوایی در دوره رشد و تکوین زبان فارسی دری نیز ثبت شده است (برای اطلاعات بیشتر درخصوص این دوره رجوع کنید به خانلری، 1352ش، ج 2، ص 105ـ124). مثلا در ترجمه تفسیر طبری (ج 1، ص 53، ج 5، ص 1286)، واژه برگ به صورت بلگ، در همین اثر (ج 1، ص 92، 196، ج 2، ص 502) و قرآن قدس (قرن چهارم؛ اعراف: 41) واژه سوراخ به صورت سولاخ و واژه دیوار در قرآن قدس (حشر: 15؛ منافقون: 5) به صورت دیوال نوشته شده است. واژه سوراخ در قرآن قدس (کهف: 10؛ اعراف: 41) هم بهشکل سوراخ و هم به شکل سولاخ آمده است. علاوه بر این در متن قرآن قدس شاهدی نیز وجود دارد که عکس این فرایند (یعنی تبدیل «ل» به «ر») را نشان میدهد: در ترجمه آیه 32 سوره مائده واژه گراغ بهجای کلاغ آمده است.در نخستین متون منثور و منظوم به زبان فارسی نیز چنین شواهدی یافت میشود، برای مثال واژه دیوار در متن تاریخ سیستان (ص 384) به صورت دیوال آمده است. علاوه بر این، در کتاب علینامه، منظومهای کهن احتمالا از قرن پنجم، واژه برگ به صورت بلک و واژه دلیر به صورت دلیل نوشته شده است (رجوع کنید به ربیع، ص 263، مقدمه شفیعی کدکنی، ص سیونه).یکی دیگر از ویژگیهای آوایی کهن گویشهای خراسانی بر جای مانده از زبان فارسی دری نخستین، این است که در مواردی که در فارسی معیار همخوانهای لبی و لب و دندانی غیرخیشومی «و»، «ب» و «ف» در پایان هجا یا در محیط بین دو واکه دیده میشود، به جای این همخوانها واج غلت w وجود دارد، برای مثال واژههای ga(v (گاو) و a(b (آب) در گویشهای قوچانی، اسفراینی، نیشابوری، سبزواری، گویش تربتحیدریه، خواف، قائن، بیرجند، تایباد و کاشمر به صورت gow و ow تلفظ میشود (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 86؛ همایونفر، ص 24؛ کلباسی، ص 204، 838؛ بروغنی، ص 44؛ رجبپورلاجی، ص 182ـ 183؛ دانشگر، ص 32، 206؛ رضائی، 1373ش، ص 72، 404؛ زمردیان، 1368ش، ص 48). این ویژگی آوایی نیز همانند ویژگی پیشین قدمتی بسیار دارد. مثالهای زیر نمونههایی از این ویژگی آوایی در متن قرآن قدس است: «شتاو: شتاب» (رجوع کنید به مریم: 85؛ انبیاء: 38)، «بشکاود: بشکافد» (مریم: 91)، «اوشانم: افشانم» (طه: 19)، «دویر: دبیر» (انبیاء: 105)، «آو: آب» (حج: 64)، «توه: تباه» (مؤمنون: 72)، و «شو: شب» (مؤمنون: 81؛ نور: 45). این ویژگی در دیگر ترجمههای کهن قرآن (مثلا تفسیری بر عشری از قرآن مجید) نیز وجود دارد. اگرچه به دلیل ویژگیهای خط عربی تفاوت واج w و v (هر دو با املای و) در این نمونهها قابل تشخیص نیست، همین نمونههای گویشی در زمان حال دلیلی است بر وجود واج غلت w در همه این مثالها.تبدیل واج «س» به «ش» در برخی از گویشهای خراسانی به ویژه گویشهای جنوبی خراسان دیده میشود، برای مثال واژه سخت در گویش بیرجندی، گنابادی و اسفراین به صورتشَخ (رجوع کنید به رضائی، 1377ش، ص 104؛ همایونفر، ص 209؛ اکبری شالچی، ص 208) و در گویش قائنی به صورت «شِخ» تلفظ میگردد (زمردیان، 1385ش، ص 125). نمونههاییاز این ویژگی در متن قرآن قدس: واژههای دست (مائده: 97)، پوشس (اسراء: 47)، فِریسته (انعام: 51) و کاسکی (کهف: 43) به جای واژههای دشت، پوشش، فرشته و کاشکی. در این گویشها تبدیل واج «ف» به «خ» نیز اتفاق میافتد، برای مثال واژه سفال در گویش بیرجندی و قائنی به صورت «سِخال» و «شخال» تلفظ میشود. این واژه در متن قرآن قدس به همین شکل گویشی (سخال) آمده است (رجوع کنید به الرحمن: 15).یکی دیگر از ویژگیهای آوایی گویشهای جنوب خراسان تبدیل واج h (ه ، ح) به واج x (خ) در برخی از واژههاست برای مثال واژه «پابرهنه) در گویش فردوس، قائن، بیرجند و تربتحیدریه به صورتهای paraxne , par(xn( تلفظ میشود (رجوع کنید به یاحقی، ص621؛ زمردیان، 1368ش، ص 35؛ رضائی، 1377ش، ص 115). در گویشهای قائنی، بیرجندی و تایبادی واژه حواس به صورتهای xavas و x(va(s(خواس) و واژه هسته به صورت xast((خسته) تلفظ میشود (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش؛ رضائی، 1377ش، همانجاها؛ مودودی و تیموری، ص 276، 281). در گویش تایباد واژه برهنه به صورت berexnaدرآمده است (رجوع کنید به فریادهای تربتی، ص 617). در متن قرآن قدس واژه پرهیزکار به صورت پرخیزگار (رجوع کنید به مریم: 14) یا واژه هزینه به صورت خزین (آلعمران: 18) و واژه هسته به شکل خسته آمده است (نساء: 50).2) حذف. حذف همخوانهای t، d یا n در پایان برخی از واژهها در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. حذف همخوان t از پایان واژه mast و حذف همخوان d از پایان واژه bud و تلفظ به صورتهای mas و bu در گویشهای اسفراینی، نیشابوری، سبزواری، کلیدری، کاخکی، قائنی، بیرجندی و تربت حیدریه (رجوع کنید به کلباسی، ذیل همین گویشها؛ همایونفر، ص 30) و حذف آوای n در پایان بسیاری از کلمات در گویشهای نیشابوری، کاشمری، خواف، قائنی، بیرجندی، رومی، کاخکی و تایباد برای مثال تلفظ واژه زن به صورت za (زَ) و تلفظ واژه نان به صورت nu (نو) نمونههایی از فرایند حذف است (رجوع کنید به رجب پورلاجی، ص 182؛ بروغنی، ص 53). واژههایی که همخوان پایانی آنها حذف شده است، اگر با پسوندی دیگر نظیر پسوند جمع ترکیب شوند، همخوان حذف شده آشکار میگردد. برای مثال جمع واژه nu((نو) nuna((نونا) است (رجوع کنید به بروغنی، ص 54ـ 55).حذف واج b (ب) در پایان واژه نیز در برخی از گویشهای خراسانی دیده میشود. برای مثال واژه چوب در گویشهای بیرجندی (رجوع کنید به رضائی، 1377ش، ص 118) و قائنی (زمردیان، 1385ش، ص80)، c(u (چو) و در گویشهای تربتحیدریه، اسفراینی و قوچانی c(ow (چو) تلفظ میشود (دانشگر، ص 99؛ همایونفر، ص160؛ ذوقدار مقدم، ص 96).همخوان چاکنایی «ه» (h) در بسیاری از گویشهای خراسانی در جایگاه پایانی و گاه میانی واژه حذف میگردد. برای مثال در گویشهای اسفراینی، سبزواری، قوچانی و گویش فردوس واژه پادشاه به صورت (پادشا) pa(des(a( و واژه قهر به صورت قار (qa(r) تلفظ میشود (رجوع کنید به بروغنی، ص 48ـ49؛ همایونفر، ص 30؛ یاحقی، ص 615؛ ذوقدار مقدم، ص 87). در گویشهای جنوب خراسان، نظیر قائنی و بیرجندی، تمایل به حذف همخوان پایانی بسیار بیشتر از گویشهای شمالیتر خراسان است. این دسته از فرایندهای حذف منحصر به گویشهای خراسانی نیست و در برخی از گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی کرمانشاهی نیز رخ میدهد (برای نمونه رجوع کنید به درویشیان، ذیل «پادشا» و «قر»).3) همگونی و ناهمگونی. در بسیاری از گویشهای خراسانی همخوان انسدادی «ق» به همخوان سایشی «خ» مبدل میشود. برای مثال در گویش اسفراینی، سبزواری، بیرجندی، قائنی، تربتحیدریه و کاشمری واژه وقت براثر فرایند ناهمگون شدن واج انسدادی «ق» با واج انسدادی «ت» و تبدیل آن به واج سایشی «خ» بهصورت vax(t) (وخ/ وخت) و واژه سقف براثر فرایند همگون شدن واج انسدادی «ق» با سایشی «ف» و تبدیل آن به سایشی «خ» بهصورت sax(f) (سخ/ سخف) تلفظ میشود رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 89؛ همایونفر، ص 26؛ بروغنی، ص60؛ زمردیان، 1385ش، ص 116، 190؛ همو، 1368ش، ص 34؛ دانشگر، ص 242؛ رضائی، 1377ش، ص 108؛ فریادهای تربتی، ص 632). در بسیاری از گویشهای خراسان عکس این فرایند نیز دیده میشود؛ یعنی همخوان سایشی «خ» به همخوان انسدادی «ق» تبدیل میگردد. برای مثال در گویش اسفراینی واژه استخوان به صورت osteqa(n (استقان؛ رجوع کنید به همایونفر، ص 102)، در گویش نیشابوری به صورت a(stoqo(مظلومی، ص 431)، در گویش تربتحیدریه astequ (دانشگر، ص 22)، در گویش قائن est(qu(زمردیان، 1385ش، ص 26)، در گویش سبزواری estuqu(بروغنی، ص 109) و در گویش تایباد به صورت estequn تلفظ میگردد (مودودی و تیموری، ص 228).4) قلب یا جابهجایی. در این فرایند دو همخوان در ترکیب براثر همنشینی جای خود را باهم عوض میکنند (حقشناس، ص 156). گاه فرایند قلب به تنهایی و گاه همراه با فرایند ابدال یا حذف صورت میگیرد. برای مثال واژه فتیله در گویش اسفراینی و تایبادی به شکل pelita (رجوع کنید به همایونفر، ص 133؛ فریادهای تربتی، ص 619)، در گویش سبزواری و تربتحیدریه به صورت plita(بروغنی، ص 69؛ دانشگر، ص 62)، در گویش قائنی به صورت p(lit( (زمردیان، 1368ش، ص 39)، در گویش بیرجندی به شکل falitta(رضائی، 1377ش، ص 128)، در قوچانی به صورت pelta (ذوقدار مقدم، ص 96)، و در نیشابوری به صورت pilta آمده است (مظلومی، ص 432).در گویش اسفراین واژه استخر براثر فرایند قلب به صورت (استرخ) estarx تلفظ میشود (رجوع کنید به همایونفر، ص 33). در گویش قائن و سبزوار علاوه بر فرایند قلب، فرایند ابدال نیز رخ داده و این واژه به صورت (استلخ) estalx درآمده است (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش؛ بروغنی، همانجاها). در گویشهای نیشابور، بیرجند و تربتحیدریه فرایند حذف در نهایت این واژه را به صورتتلخ (talx) درآورده است (رجوع کنید به ذاکرالحسینی، ص 165؛ رضائی، 1377ش، ص 129؛ دانشگر، ص 73).5) درج. در بسیاری از گویشهای خراسانی در واژههای مختوم به دو همخوان، یک واکه در میان این دو همخوان درج میگردد. برای مثال در گویش سبزواری واژه عصر به صورت aser و واژه گرم به صورت garomتلفظ میشود (شفائی، ص 68)؛ در فارسی قوچانی یا کاخکی گناباد واژه صبر به صورت saber و واژه تخم به صورت toxom ادا میشود (ذوقدار مقدم، ص 86ـ87؛ کلباسی، ص640)، در گویش تربتحیدریه واژه ترش به صورت torus( و واژه حکم به صورت hokom تلفظ میشود (دانشگر، ص 71، 80).ویژگیها و فرایندهای آوایی مشترک در نظام واکهای گویشهای خراسانی. نظام واکهای گویشهای خراسانی در مقایسه با زبان فارسی معیار، هنوز بسیاری از ویژگیهای آوایی گویش فارسی دری نخستین و به تبع آن زبان فارسی میانه را حفظ کرده است. برخی فرایندهای آوایی در نظام واکهای این گویشها از وجوه افتراق آنها با گویش فارسی معیار محسوب میشود.در بیشتر گویشهای خراسانی در هجای پایانی واژههایی که در فارسی معیار مختوم به واکه e هستند، واکه a قرار دارد، برای مثال واژه خانه (xa(ne) در اغلب گویشهای خراسانی نظیر سبزواری، قوچانی، اسفراینی، گویشهای تربتحیدریه، خواف به صورت خَنه (xana) تلفظ میشود (رجوع کنید به شفائی، ص 67؛ فریادهای تربتی، ص 29؛ ذوقدار مقدم، ص 85؛ همایونفر، ص 30؛ رجبپورلاجی، ص 182).واکه پایانی a در گویشهای خراسانی بازمانده پسوند -ag در فارسی میانه است (رجوع کنید به مکنزی، ذیل "xa(nag") که در فارسی معیار به e تبدیل شده، اما در گویشهای خراسانی و برخی از گویشهای ایرانی دیگر نظیر کردی کرمانشاهی (رجوع کنید به درویشیان، ذیل مشتقات واژه خانه) باقی مانده و همخوان g پایانی آن حذف شده است.یکی از ویژگیهای آوایی مشترک و کهن در گویشهای خراسانی باقی ماندن واکه آغازین e در آغاز واژههایی است که در فارسی معیار با واج «ش» (s() و «س» (s) آغاز میشوند. واژههایی مانند اشتو (es(taw)، اشکم (es(kam)، استره (estar()، اسپید (espid) در گویشهای تایباد، قائن، فردوس، تربت حیدریه، بیرجند، سبزواری و گنابادی شواهدی دالّ بر این ویژگیاند (رجوع کنید به مودودی و تیموری، ص 229؛ زمردیان، 1388ش، ص140؛ یاحقی، ص 615؛ دانشگر، ص 23؛ رضائی، 1373ش، ص 65ـ 66؛ بروغنی، ص 109؛ محتشم، ص 58؛ اکبری شالچی، ص 26). این ویژگی آوایی مشترک در میان گویشهای خراسانی بازمانده از فارسی دری قرون نخستین هجری است. در آن زمان در آغاز واژههایی که در فارسی میانه با خوشه همخوانی آغاز میشدند یک واکه درج میشده است (رجوع کنید به علیاشرف صادقی، 1357ش، ص 135؛ قرآن قدس، ج 1، مقدمه رواقی، ص چهلوهفت). علاوه بر این ویژگیهای تاریخی، در میان گویشهای خراسانی تنوع ابدالهای واکهای نیز بسیار زیاد است. این ابدالها گاه حاصل فرایند تخفیف (افتاده شدن واکههای افراشته) و گاه حاصل پیشین شدن یک واکه پسین و گاه براثر فرایندهایی معکوس این دو فرایند یا ترکیبی از این دو رخ میدهد.تبدیل واکه پسین و افراشته u به مصوت پسین و نیمافراشته o گونهای از فرایند تخفیف است که در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. برای نمونه در گویشهای تربتجام، اسفراینی، قوچانی و تربتحیدریه واژههای سوخت و فروخت به صورت سخت (soxt) و فُرُخْت (foroxt) تلفظ میشود (رجوع کنید به الیاسی، ضمیمه 5؛ همایونفر، ص 30؛ ذوقدار مقدم، ص 88؛ دانشگر، ص 144).فرایند تخفیف واکه پیشین و افراشته i به واکه پیشین و نیمافراشته e نیز در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود، برای مثال تلفظ واژه سیر در گویشهای سبزواری، تربتحیدریه، قائن، بیرجند و تایباد به صورت ser (رجوع کنید به محتشم، ص320؛ دانشگر، همانجا؛ زمردیان، 1368ش، ص 165؛ رضائی، 1377ش، ص 402؛ مودودی و تیموری، ص 168).نوع دیگری از فرایند تخفیف، تخفیف واکه پسین و افراشته u به واکه پسین و افتاده a( است. این نوع تخفیف نسبت به انواع دیگر کمتر دیده میشود. تلفظ واژه گوشه در گویش خواف به صورت ga(s(a(گاشَه) و تلفظ واژه روده و روزه در گویش سبزواری به صورت ra(da و ra(za، نمونههایی از این فرایند است (رجوع کنید به رجب پورلاجی، ص 182ـ183؛ محتشم، ص 291ـ293). علاوه بر این تبدیل واکه نیمافراشته o به واکه افتاده a( نیز در این گویشها، رواج دارد. برای مثال واژههای خود و نخود در گویش سبزواری به صورت xa(d (خاد) و noxa(d(نُخاد) تلفظ میشود (رجوع کنید به محتشم، ص 14، 231، 495).برخی دیگر از ابدالهای واکهای رایج در گویشهای خراسانی حاصل فرایند اشباع است. این فرایند عکس فرایند تخفیف است و در آن واکههای افتادهتر به واکههای افراشتهتر تبدیل میشوند. تبدیل واکه نیمافراشته و پسین o به واکه افراشته و پسین uحاصل فرایند اشباع است که در بسیاری از گویشهای خراسانی دیده میشود. تلفظ واژه ناخُن به صورت ناخون (na(xun) در گویش خواف و اسفراینی (رجوع کنید به رجب پورلاجی، ص 183؛ همایونفر، ص 29) و تلفظ واژه آجر به صورت آجور (a(jur) در گویش سبزواری (میهندوست، ص 135) و تلفظ واژههای مشت و مژه در گویش تربتحیدریه به صورت موشت (mus(t) و موجه (muja؛ دانشگر، ص 227) نمونههای آشکاری از این نوع فرایند اشباع محسوب میشود.نوع دیگری از فرایند اشباع واکهای در گویشهای خراسانی تبدیل واکه پیشین و نیمافراشته e به واکه پیشین و افراشته iاست. برای مثال تلفظ واژه مس (mes) در گویش اسفراینی و تربتحیدریه به صورت mis(رجوع کنید به همایونفر، ص 28؛ دانشگر، ص 228) و تلفظ واژه گرفت در گویش تایباد به صورت grift(مودودی و تیموری، ص 232) و تلفظ واژه gel به صورت gilدر گویش اسفراینی (رجوع کنید به افسانههای خراسان، ج 7، ص 43 و پانویس). این نوع ابدال در گویشهای خراسانی قدمتی بسیار دارد و در برخی از متون فارسی قرون نخستین هجری که در حوزه خراسان تألیف شدهاند شواهدی از رواج این فرایند وجود دارد (برای مثال رجوع کنید به ربیع، ص 237، مقدمه شفیعی کدکنی، ص سیو نه که در آنجا واژه «دیل» به جای «دل» به کار رفته است).نوع دیگری از فرایند اشباع تبدیل واکه پسین و افتاده a( به واکه پسین و افراشته u است. تلفظ واژههای خام، جام در گویش قوچانی و سبزواری به صورت خوم (xum)، جوم (jum؛ رجوع کنید به ذوقدارمقدم، ص 84؛ شفائی، ص 67)، تلفظ واژههای سلامتی و شانه در گویش قائنی به صورت سلومتی (s(lum(ti)، و شونه (s(un(؛ زمردیان، 1368ش، ص 25ـ27)، تلفظ واژههای استخوان و ستاندن در گویش تایباد به صورت استقون (estequn) و اِستوندن (estundan؛ مودودی و تیموری، ص 227ـ 228) نمونههایی از این ابدال است.در گویشهای خراسانی علاوه بر ابدالهای واکهای ــ که حاصل فرایندهای تخفیف و اشباع است ــ ابدالهای دیگری نیز رواج دارد که حاصل فرایند پسین یا پیشین شدگی واکههاست. چنانکه پیشین شدن واکه پسین a و تبدیل آن به a در اکثر گویشهای خراسانی رواج دارد. مثلا تلفظ واژه دانه در اغلب گویشهای خراسانی به صورت دنه (dana) است (برای نمونه رجوع کنید به محتشم، ص 14؛ همایونفر، ص 29).تبدیل واکه پسین و افراشته u به واکه پیشین و افراشته i در گویشهای قوچانی، سبزواری و اسفراینی نوع دیگری از ابدال به شمار میرود. برای مثال واژههای کوچه، و باروت در سبزواری به صورت کیچه (kic(a)، و باریت (ba(rit؛ رجوع کنید به میهندوست، ص 132ـ133؛ محتشم، ص 13) و واژههای کدو و صابون در گویش اسفراینی به صورت کدی (kadi) و صابین (sa(bin) تلفظ میشوند (رجوع کنید به همایونفر، ص 24).در برخی دیگر از گویشهای خراسانی ابدالهای واکهای حاصل فرایندهای ترکیبی هستند، فرایندهایی که درنتیجه پیشین شدن واکههای پسین و بهطور همزمان تغییر در میزان افراشتگی یا افتادگی آنها رخ میدهد. تبدیل واکه پسین و نیمافراشته o به واکه پیشین و نیمافتاده ( در گویش خواف، که در تلفظ واژههای خروس و شتر به صورت خِروس (x(rus) و شِتر (s((tor) دیده میشود. در گویشهای اسفراینی و تربتحیدریه تبدیل واکه پسین و نیمافراشته o به واکه پیشین و افراشته iنوع دیگری از این ابدالهای ترکیبی است. برای مثال در گویش اسفراینی واژههای نازک و سبک به صورت نازیک (nazik) و سبیک (sabik) در گویش تربتحیدریه واژه ناخن به صورت (ناخی) naxiتلفظ میشود (رجوع کنید به همان، ص 25؛ دانشگر، ص 234).فرایند هماهنگی واکهای نیز در این گویشها همانند بسیاری از زبانها و گویشهای ایرانی دیگر عمومیت دارد. در این فرایند یک واکه تحت تأثیر واکه دیگری که در هجای مجاور قرار دارد پارهای از مختصات آوایی خود را از دست میدهد و به جای آن یا مختصات واکه مجاور را به خود میگیرد یا مختصاتی نزدیک به آنچه در هجای مجاور وجود دارد، به دست میآورد (رجوع کنید به حقشناس، ص 155ـ156). رایجترین نوع همگونی واکهای در میان گویشهای خراسانی همگونی واکه پیشوندهای فعلی با واکه ریشهای است که به آن میپیوندد. حاصل این فرایند تعدد تکواژگونگی برای این پیشوند است. در بیشتر گویشهای خراسانی نظیر کلیدری، قائنی، بیرجندی، تربتحیدریه، سبزواری، نیشابوری، اسفراینی، تربت جام، خواف، قوچانی، کاشمری، فردوس و تایبادی تکواژ گونههای me، mo، mi برای پیشوند فعلی «می» و تکواژگونههای be، bo، bi برای پیشوند فعلی «ب» در بافتهای مختلف تجلی مییابند (رجوع کنید به کلباسی، ذیل «تربتحیدریه»، «سبزواری»، «کلیدری»، «نیشابوری»؛ زمردیان، 1368ش، ص 74ـ75؛ همایونفر، ص 52ـ53، 57ـ62؛ الیاسی، ضمیمه 5؛ رجبپورلاجی، ص 185؛ رضائی، 1377ش، ص 138، 256؛ استاجی، 1385ش، ص 33ـ39؛ ذوقدار مقدم، ص 90؛ مودودی و تیموری، ص 121ـ122، 126، 157؛ یاحقی، ص 617ـ620). اگر واکه ریشهای که این پیشوندها به آن میپیوندد پیشین باشد، تکواژگونههای be و meو اگر پسین باشد تکواژگونههای bo و mo تجلی مییابند. اگر تکواژ ریشه با واکه شروع شده باشد به واسطه واج میانجی «ی» (y) تکواژگونههای biو mi ظاهر میشوند. برای نمونه در گویش قوچانی هماهنگی واکهای در واژههای morom (مُرُم : میروم)، merim(مریم: میرویم)، borom (بُرُم: بروم)، berim(بریم: برویم) مشاهده میشود. البته در برخی از گویشهای خراسانی موارد استثنایی نیز وجود دارد. برای مثال در گویش قائنیافعالی نظیر me suz om(سوختن)، va me duz om (دوختن)، me junom (دزدیدن) و me su y om(نشستن) از این قواعد پیروی نمیکنند (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 77؛ ذوقدار مقدم، همانجا). در برخی از گویشهای خراسانی هماهنگی واکهای بیشتری صورت میگیرد و در موقعیتهای دیگری غیر از موقعیتهای مذکور نیز اتفاق میافتد. برای مثال در گویش سبزواری و کلیدری میان واکه حرف اضافه da (دَ: در) و واکه اسم پس از آن هماهنگی واکهای اتفاق میافتاد؛ مانند di min(دی مین: در میانِ)؛ do qottis(دُقوتیس: در قوطی)؛ de exer(دِاِخِر: در آخر)؛ du s(u (دوشو: در زیر)؛ و de zer(دِ زِر: در زیرِ) که تعدد تکواژگونگی را برای این حرف اضافه در گویش سبزواری نشان میدهد. در گویش کلیدری نیز این تکواژگونهها موجودند. در گویش سبزواری همین تعدد تکواژگونگی و هماهنگی واکهای برای حرف اضافه «به» نیز رخ میدهد (رجوع کنید به استاجی، 1385ش، ص 37ـ38؛ کلباسی، ص688).ب. شباهتها و تفاوتهای نظام صرفیاسم. در همه گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار، اسامی دارای دو شکل مفرد و جمعاند و نشانه جمع اسامی در بسیاری از این گویشها همانند گونه گفتاری زبان فارسی معیار است. در بیشتر این گویشها نشانه جمع در اسامی مختوم به همخوان، تکواژ -a( است مانند keta(ba( که جمع واژه کتاب است و در اسامی مختوم به واکه تکواژ-ha( یا تکواژگونه -ya( به کار میرود، برای مثال قالیا (qa(liya() جمع قالی (رجوع کنید به همایونفر، ص 35؛ محتشم، ص 17؛ شفائی، ص70؛ ذوقدار مقدم، ص 87؛ کلباسی، ص 206، 421، 642، 688،840). در برخی گویشهای خراسانی تکواژگونههای متفاوتی برای جمع بستن وجود دارد. برای مثال در گویش قائنی با دو تکواژگونه -uو -awاسامی را جمع میبندند. شرایط آوایی اتصال هریک از این تکواژگونهها به پایه اسمی، به بافت آوایی بستگی دارد (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 43، 47ـ48) :جمعمفردseraw(سراها) sera((سرا)xunaw(خانهها) xun((خانه)gaw(گاوها) gow(گاو)keduyu(کدوها) kedu(کدو)در گویش بیرجندی علاوه بر پسوند جمع -ha( که گاه به صورت -a( نیز دیده میشود، برای مثال جمع واژه xa(la (خاله) میشود xala( (خالا)، تکواژگونههای -o((n) یا -o((y) نیز به عنوان پسوند جمع بهکار میروند مانند واژههای ba(do( (بادو) و pa(yo((پایو) که جمع اسامی ba(d و pa( هستند (رجوع کنید به رضائی، 1377ش، ص 182، 186).در گویش فردوس نیز نشانه جمع پسوند -o است. جمع واژههای «در» و «ما» در این گویش درُ (daro) و مایو (ma(yo) است (یاحقی، ص 616). در گویش تایباد علاوه بر تکواژ جمع -ha(، تکواژگونه -ka( نیز برای جمع بستن اسامی بهکار میرود. برای مثال جمع واژه لب، لبکا (lebka() است (رجوع کنید به مودودی و تیموری، ص 308؛ فریادهای تربتی، ص 615). این تکواژگونه جمع در گویش تربتحیدریه نیز دیده میشود (رجوع کنید به فریادهای تربتی، ص 221، 224، 227). در اکثر گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار نشان ویژهای برای معرفگی اسم وجود ندارد، اما در برخی از گویشها چنین پسوندی وجود دارد. مثلا در گویش نیشابوری برای معرفگی از پسوندهای -aka یا -ga (sar-ba(z-ga و mard-aka) استفاده میشود (رجوع کنید به کلباسی، ص 397، 685، 837).علامت نکره در همه گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار کاربرد واژه «یک» (پیش از اسم) و پسوند «ـ ی» (پس از اسم) است. با این تفاوت که در اکثر گویشهای خراسانی تلفظ واژه «یک» به صورت یگ (yag) و تلفظ پسوند «ی» در بسیاری از گویشها نظیر بیرجندی، سبزواری، تربتحیدریه و قوچانی به صورت -e است. برای مثال یگ مردِ (yag mard-e) در این گویشها معادل یک مردی است (رجوع کنید به همان، ص 177، 206، 421، 614، 688، 840).نشانه مفعول صریح در بسیاری از گویشهای خراسانی، تکواژهای -e و -r(e) است مانند keta(be biya(r (کتابِ بیار) و kuza re (کوزه رِ: کوزه را)، در گویش تربتحیدریه و kila-r(کیله ـر: کوزه را) در گویش سبزواری (رجوع کنید به شفائی، ص70؛ کلباسی، ص 206، 398، 421، 788؛ همایونفر، ص 41).صفت. ساختار صفت و موصوف و صفت تفضیلی (برتر) در گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار است. در بسیاری از گویشهای خراسانی نظیر قوچانی، اسفراینی، تربتحیدریه، قائنی و بیرجندی کاربرد صفت عالی (برترین) بسیار نادر است و به جای آن از ترکیب «از همه + صفت + تر» استفاده میشود (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 88؛ همایونفر، ص 36؛ محرابی، ص 55؛ زمردیان، 1368ش، ص 54؛ رضائی، 1377ش، ص 199).قید. قیدها در گویشهای خراسانی همانندی بسیاری با زبان فارسی معیار دارند و تفاوت آنها با یکدیگر بیشتر آوایی و تلفظی است، برای مثال قید زمان دیشب در گویش سبزواری و اسفراینی به صورت dis(na، در قائنی dus(n( در بیرجندی dus(inaو در گویشهای قوچانی و تایباد به صورت dis(ow تلفظ میشود (رجوع کنید به محتشم، ص 284؛ همایونفر، ص 184؛ زمردیان، 1368ش، ص 55؛ رضائی، 1377ش، ص 217؛ ذوقدار مقدم، همانجا؛ فریادهای تربتی، ص 613).گاه این تفاوتهای آوایی بسیار زیاد شده و تشخیص معنای واژه از روی صورت آن مشکل به نظر میرسد برای مثال در گویشهای نیشابوری، سبزواری، تربتحیدریه و بیرجندی قید زمان دیروز به صورت dine/ dina و قید زمان پریروز به صورت perenna/ prenna (در گویش بیرجندی pare(na) تلفظ میشود (رجوع کنید به مظلومی، ص440؛ بروغنی، ص 91؛ محتشم، ص 135؛ رضائی، 1373ش، ص 113، 236).علاوه بر این قیود مشترکی که میان گویشهای خراسانیو زبان فارسی معیار (با تفاوتهای آوایی) وجود دارد، واژهها و ترکیبهای قیدی وجود دارد که در فارسی معیار موجودنیست؛ به ویژه تعدد واژهها و ترکیبهای قید زمان در اینگویشها درخور توجه است. ترکیبهای eftow-t(nok (میان صبح و ظهر که آفتاب کاملا در روی زمین پهن شده باشد)، aftam-va(r(حدود ساعت نه و ده صبح)، ru(z-var-a(mad یا ruz-(ru-m(dیا ruz-s(r-z(d(هر سه به معنی هنگام طلوع آفتاب)، aftaw-za(rdیا aftow-p(r(هنگام غروب خورشید، لحظه غروب)، ru(z-da-ku(-s(od (بعد از غروب آفتاب)، gaw-gom (سر شب که هوا تاریک روشن است)، bonge-s(om(وقتی هوا کاملا تاریک شده و شب شده) نمونهای از قیدهای ترکیبی است (رجوع کنید به محتشم، ص 61، 445؛ همایونفر، ص 103، 189؛ مودودی و تیموری، ص 296؛ زمردیان، 1385ش، ص 97، 107؛ یاحقی، ص 634ـ635؛ محسن صادقی، ص 87؛ رضائی، 1373ش، ص 66، 245).حروف اضافه. در گویشهای خراسانی علاوه بر حروف اضافه رایج در فارسی معیار که برخی با همان تلفظ معیار و برخی با تلفظ گویشی به کار میروند، حروف اضافه دیگری نیز وجود دارد. برای نمونه حرف اضافه «خد» (با) که در گویشهای مختلف خراسانی تلفظهای، متفاوتی از آن وجود دارد. برای مثال در گویشهای سبزواری و کلیدری آن را xa(d، در گویش قوچانی، رومی و بیرجندی xod، در گویش نیشابوری axa(d یا vaxa(d،در گویش اسفراینی xoday در گویش قائنی xod /xoday، در گویش خواف xode و در گویش تربتحیدریه xedeyتلفظ میکنند (رجوع کنید به شفائی، ص70؛ ذوقدار مقدم، ص 88؛ کلباسی، ص 206، 398، 688، 840؛ رضائی، 1377ش، ص 234ـ235؛ ذاکرالحسینی، ص 163؛ همایونفر، ص 40؛ زمردیان، 1388ش، ص 145؛ رجب پورلاجی، ص 185؛ دانشگر، ص 108؛ محرابی، ص 66).تفاوت در نظام آوایی گویشهای خراسانی سبب شده است که تکواژگونههای متعددی از حروف اضافه مشترک میان این گویشها و گویش فارسی معیار وجود داشته باشد. برای مثال در گویش سبزواری، نیشابوری، قائنی، بیرجندی، رومی برای حرف اضافه «به» تکواژگونههای be، ve، b(، va، h( (علاوه بر vaو beدر گویش قائنی) و ha (علاوه بر be در گویش رومی) وجود دارد. در اغلب گویشهای خراسانی حرف اضافه «در» به صورت de (برای مثال در گویشهای تربتحیدریه، کلیدری و سبزواری) دیده میشود.در بیشتر گویشهای خراسانی حرف اضافه «بر» به صورت ver یا var تلفظ میشود. در گویش اسفراینی حرف اضافه «بالا» به صورت (بَولَه) bowla تلفظ میگردد. در این گویش حرف اضافه دیگری نیز دیده میشود که مختص این گویش است، مانند tall(تل: مثل و مانند) یا az malla/ malley (ازمله/ ملی: از آن وقت/ تا آنوقت؛ رجوع کنید به شفائی، همانجا؛ کلباسی، ص 206، 398، 642، 688؛ زمردیان، 1388ش، ص 144؛ رضائی، 1377ش، ص 235؛ رجب پورلاجی؛ ذوقدار مقدم، همانجاها؛ همایونفر، ص40).ضمایر. ضمایر منفصل فاعلی در گویشهای خراسانی تفاوت چندانی با ضمایر فارسی معیار ندارد. در اغلب گویشهای خراسانی این ضمایر به صورت mo (گاه به صورت me و ma نیز دیده میشود)، to، /u/ (گاه به صورت o و i)، ma(، s(ema(/ s(oma(، una(تلفظ میشود. اما گاه اختلافات اندکی در برخی از گویشها به چشم میخورد. برای مثال ضمیر «آنها» در گویش قائنی inu/unu، در بیرجندی uno((n)/us(o((n) و در گویش فردوس onoاست؛ در گویش اسفراینی ضمیر شخصی «من» به کار نمیرود و همیشه از ضمیر مشخصی ma( بهجای آن استفاده میشود. در گویش قائنی صورتهای ترکیبی از ضمایر شخصی با حروف اضافه به کار میرود که ترکیبهای «هی» h( + i) hei: به او)، «وی» va + i) vai: به او)، «هینّو» h( + inu) heinu: به اینها)، و «وینو» va + inu) vainu: به اینها) نمونههایی از آن است (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 56؛ رضائی، 1377ش، ص 206؛ مودودی و تیموری، ص 166ـ167، 187؛ ذوقدار مقدم، همانجا؛ همایونفر، ص 37؛ شفائی، ص 71؛ وحیدیان کامیار، ص 105). ضمایر متصل ملکی و مفعولی در برخی از گویشهای خراسانی مانند قائنی و بیرجندی وجود ندارد. در این گویشها ضمایر منفصل فاعلی وظیفه ضمایر متصل ملکی را برعهده دارند. برای مثال در گویش قائنی معادل جمله «پولهایشان گم شده» جمله pulun inu gom s(od( (پولون اینو گم شده) است (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 57).در معدودی از گویشهای خراسانی برخی صورتهای ضمایر متصل مفعولی و ملکی، قدمتی دیرینه دارند، نظیر صیغههای جمع ضمایر متصل ملکی ma(x (ـمان)، ta(x (ـتان) و s(ax(ـشان) در گویش اسفراینی (رجوع کنید به بهار، ج 1، ص 303؛ نیز رجوع کنید به همایونفر، ص 36).تنها ضمیر مشترک موجود در گویشهای خراسانی همان «خود» فارسی است که در گویشهای متفاوت تلفظهای گوناگونی دارد، برای مثال در گویش قائنی و بیرجندی xo و در گویش سبزواری و نیشابور xa(d و در گویش تربتحیدریه xodتلفظ میشود (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، همانجا؛ رضائی، 1377ش، ص 208؛ محتشم، ص 23؛ مظلومی، ص 435؛ محرابی، ص 52).ضمایر اشاره دور و نزدیک در اکثر گویشهای خراسانی به صورت i و u و جمع آنها به صورت ina( و una( (در قائنی به صورت inu و unu) است. ضمایر پرسشی در گویشهای خراسانی غالبآ همان ضمایر پرسشی فارسی معیار هستند که در برخی از موارد تغییرات آوایی داشتهاند. پرسشواژه k(du(کدام)، es(tow (چطور) و koja (کجا) نمونههایی از این تغییرات آوایی است (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 58؛ همایونفر، ص 37؛ رضائی، 1377ش، ص210ـ211؛ ذوقدار مقدم؛ مظلومی، همانجاها).فعل. دستگاه فعل در بیشتر گویشهای خراسانی، در قیاس با فارسی معیار، امکانات متنوعتر و گستردهتری دارد. برخی از امکانات موجود در این دستگاه بازمانده ویژگیهای فعل در زبان فارسی میانه و فارسی دری آغازین است که اکنون در فارسی معیار از بین رفته است.اقسام فعل از نظر ساختمان در گویشهای خراسانی. در گویشهای خراسانی همانند زبان فارسی معیار، افعال به لحاظ ساختمان به سه دسته افعال ساده، پیشوندی و مرکّب تقسیم میشوند. بهرغم شباهتهای کلی اختلافاتی اساسی میان اقسام فعل در گویشهای خراسانی و فارسی معیار وجود دارد. برای مثال در گویشهای خراسانی افعال بسیطی وجود دارد که اکنون در فارسی معیار کارایی ندارد یا هرگز استفاده نشده است. مصدر jonda(جُنده: دزدیدن) در گویش قائنی (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 62)، bruftan(بروفتن: چیزی را مجبور به بیرون رفتن کردن، کسی را با اعمال فشار از محل خارج کردن و فراری دادن) در گویش تایبادی (مودودی و تیموری، ص 239)، jiridan(جیریدن: مکیدن) در گویش اسفراینی (همایونفر، ص 152)، jakidan(جکیدن: گریختن، جهیدن، مخفی شدن) در گویش تربتحیدریه (دانشگر، ص 89)، laqqid( (لَقِّیده: چسبیدن) در گویش بیرجندی (رضائی، 1373ش، ص 419) نمونههایی از این کاربرد است.افعال مرکّب نیز در گویشهای خراسانی با زبان فارسیمعیار تفاوتهایی دارد. برای نمونه برخی از افعال مرکّبدر گویشهای خراسانی با همکردی متفاوت از همکرد نظیر آن افعال در زبان فارسی معیار ساخته میشوند. برای نمونه در بسیاری از گویشهای خراسانی به جای همکرد «شدن» از همکرد «رفتن» استفاده میشود که گاه برعکس این حالت نیز دیده میشود، برای مثال ser raftan (سر رفتن : سیرشدن) درگویش تربتحیدریه (رجوع کنید به دانشگر، ص 145)، manda roftan(مندَه رُفتن: خسته شدن؛ رجوع کنید به شفائی، ص 74) و na(ka(r roftan(ناکار رفتن: مجروح شدن، از کار افتادن) در گویش سبزواری (رجوع کنید به محتشم، ص 494)، ba(la( s(oda(بالا شده: بالا رفتن)و h(ta s(oda (هه ته شده: پایین آمدن) در گویشهای قائنی(رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 81)، و kos(ta raftan (کشتهشدن) در گویش قوچانی (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 91). دراین گویشها فعل معین ساخت مجهول همیشه «رفتن» است. علاوه بر این در بسیاری از گویشهای خراسانی افعال مرکّبیبه کار میرود که معادل آنها در فارسی معیار فعل مرکّبدیگری است. برای مثال فعل «دلنگو(ن) کردن» با تلفظهای متفاوت گویشی که به معنای آویزان کردن است، در گویشهای اسفراینی، سبزواری، تربتحیدریه، تایباد، بیرجندی، قائنی دیده میشود (رجوع کنید به همایونفر، ص180؛ محتشم، ص 273؛ دانشگر، ص 124؛ مودودی و تیموری، ص 288).یکی دیگر از ویژگیهای مشترک در دستگاه فعلی گویشهای خراسانی تنوع افعال پیشوندی است. در این گویشها پیشوندهای فعلی وجود دارد که یا در زبان فارسی معیار معادلی ندارد یا گستره کاربرد آنها بسیار محدودتر از گویشهای خراسانی است. برای مثال پیشوند «ها» با تکواژگونههای متعددی نظیر h(، ho، ha( و h در برخی گویشهای خراسانی، بهویژه گویشهای جنوبیتر خراسان نظیر کاخکی، فردوس، قائنی، رومی و بیرجندی، در آغاز برخی از افعال واقع میشود و اغلب معنی «فرو» دارد (قس علیاشرف صادقی، 1381ش، ص 4، که معتقد است این پیشوند در متون کهن معنای «فرا» میدهد) و جهت فعل را به سوی پایین نشان میدهد یا معنی حرف اضافه «به» و «در» را داراست، اما گاه معنای خاصی ندارد. برای مثال معادل فعل پایین افتاد، در گویش قائنی h(-taft-i، در گویش رومی و کاخکی h-afti (هفتی) و در گویش بیرجندی h-ofta(d(هُفتاد) است. در گویش فردوس فعل پیشوندی astan ho-ns( به همان معنای «نشستن» است و پیشوند ho فاقد معناست (رجوع کنید به کلباسی ذیل «بیرجندی»، «رومی»، «قائنی»، «کاخکی»؛ یاحقی، ص 619؛ رضائی، 1377ش، ص 141). این پیشوند در فارسی معیار امروز وجود ندارد، اما کاربرد آن بر سر برخی افعالنظیر «هاگیر»، «هاده» و «هارو» در برخی از متون قدیمیفارسی دری مانند اسکندرنامه و برخی از ترجمهها و تفاسیر کهن قرآن کریم برجای مانده از قرون نخستین هجری، دیدهشده است. در برخی از این متون تکواژگونه «هو» از همین پیشوند نیز دیده میشود (رجوع کنید به علیاشرف صادقی، 1381ش، ص 5). ملکالشعرای بهار (ج 1، ص 343، ج 2، ص 141) استعمال این پیشوند را در این متون حاصل تأثیر لهجه جنوب طبرستان و مردم سمنان و شاهرود و قومس قدیم دانسته است. به گفته وی این پیشوند هنوز در برخی از گویشهای روستاهای ری، سمنان، دامغان و شمیران و مازندران متداول است (قس خانلری، 1373ش، ص 84 که استعمال این پیشوند را در متون فارسی دری تحتتأثیر یکی از گویشهای محلی میداند اما آن را تنها به گویشهای دریای خزر محدود نکرده است). مقدسی (ص 368) نیز به کاربرد این پیشوند در زبان مردم قومس و جرجان اشاره کرده است.در اغلب گویشهای خراسانی پیشوندهای فعلی «بر، باز، ب و در» که در فارسی معیار امروز بهکار میروند، تعدد تکواژگونگی و گستره معنایی و کاربردی بالایی دارند. در اکثر این گویشها تکواژگونههای v(r، ver، v(r، ve، va، v(، vo، d( و da، گونههای متعددی از چهار پیشوند مذکورند (رجوع کنید به کلباسی، ذیل «بیرجندی»، «رومی»، «سبزواری»، «قائنی»، «کاخکی»، «کلیدری»، «نیشابوری»). گاه ترکیب معنایی این پیشوندها با جزء فعلی حالت ترکیبی میگیرد و تجزیه اجزای معانی از یکدیگر به آسانی میسر نیست. برای مثال در گویش قائنی va-kos(t((خاموش کردن)، و va-kerda (باز کردن) و va-d(vida(به معنای پخش شدن) است (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 78ـ79). در گویش فردوس da-pac(c(ida-s(oda(n) (د پچّیده شدن: از چیزی بیزار شدن)، da-pokkonda(n) (دپُکُّند(ن): به طور کامل پوشانیدن با لحاف، لباس و غیره)، da-xosponda(n)(دخسپوند(ن): پر کردن و انباشتن کیسه) است (رجوع کنید به یاحقی، ص620). در ترجمه قرآن قدس نیز این تکواژگونگی در پیشوندهای فعلی دیده میشود (رجوع کنید به قرآن قدس، ج 1، همان مقدمه، ص شصتوچهار).اقسام فعل از نظر زمان در گویشهای خراسانی. در گویشهای خراسانی افعال به لحاظ زمان همانند زبان فارسی معیار دارای سهگونه گذشته، حال و آینده هستند، اما تعدد و تنوع هریک از این زمانهای سهگانه فعل در این گویشها بسیار بیشتر از زبان فارسی معیار است. برخی از این تنوعات ساختاری ریشه در فارسی میانه یا فارسی دری آغازین دارد که در زبان فارسی معیار کاربرد آن فراموش شده است.ساخت زمان گذشته ساده در گویشهای خراسانی صورتهای مختلفی دارد. در برخی از گویشهای خراسانی نظیر قائنی، بیرجندی، خانیکی، فردوس، خواف، تربت جام، سبزواری گذشته ساده از ترکیب پیشوند «ب » (با تکواژگونههای متعدد) + ستاک گذشته + شناسههای فعلی ساخته میشود. گاه به اقتضای فعل به کار رفته از پیشوندهای دیگری به غیر از «ب » نیز استفاده میشود، مانند افعال beraftom(رفتم) یا bo-xa(rd-om(خوردم) یا vargoftom (گفتم) و dabastom (بستم؛ رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 63؛ الیاسی، ضمیمه 5؛ رضائی، 1377ش، ص 256؛ لباف خانیکی، ص 91؛ رجب پورلاجی، ص 185؛ محتشم، ص 17).در برخی دیگر از گویشهای خراسانی نظیر اسفراینی، نیشابوری، قوچانی، تایباد، توس و تربت حیدریه، ساخت فعل گذشته ساده همانند زبان فارسی معیار از ترکیب ستاک گذشته به علاوه شناسههای شخص و شمار شکل میگیرد (رجوع کنید به همایونفر، ص 76؛ مودودی و تیموری، ص 121؛ میهندوست، ص 119؛ محرابی، ص 92).به نظر میرسد نوع اول ساخت گذشته ساده بازمانده زبان فارسی میانه باشد چرا که در برخی متون باقی مانده از فارسی میانه گاه پیشوند «ب» بر سر صیغه ماضی تام میآمده و برخی محققان عمل آن را «بیان اتمام و انجام یافتن فعل» دانستهاند،اما برخی آن را «باء زینت» و گاه «باء تأکید» نامیدهاند که اینتعبیر چندان معتبر نیست؛ زیرا در برخی دیگر از گویشهای کهن ایرانی نظیر گویش طبری آمدن پیشوند «ب» بر سر صیغه ماضی تام آن را از انواع دیگر ماضی متمایز کرده است (خانلری، 1373ش، ص 79).به نظر میرسد که این نوع ساخت ماضی در گویشهای جنوبیتر خراسان رایجتر است و این امر دالّ بر قدمت ویژگیهای این گویشها بر گویشهای شمالیتر است.از سوی دیگر در معدودی از گویشهای خراسانی نوع دیگری از ساخت ماضی مطلق (برای افعال متعددی) وجود دارد که در آن فعل ماضی بدون ضمایر متصل فاعلی (شناسهها) ساخته میشود و صیغههای آن برای تمام اشخاص یکسان است و صیغه فعل به کمک فاعل یا ضمیر جمله پیش از فعل تشخیص داده میشود. این نوع از صرف فعل ماضی مطلق در فارسی میانه وجود داشته و ویژه افعال متعددی بوده است (رضائی، 1355ش، ص 100ـ102)، در برخی از گویشهای خراسانی قدیم نظیر گویش هراتی کهن و در برخی از گویشهای خراسان کنونی نظیر گویش بیرجندی (با دو دسته از ضمایر) و گویش فردوس (با یک دسته ضمیر) این نوع از ساخت فعل ماضی متداول بوده و هست با این تفاوت که در این گویشها این نوع صرف فعل تعمیم یافته و هم افعال متعددی و هم افعال لازم را شامل میشود، در گویش بیرجندی mo ho ns(as(t) (من نشستم) و uno( ho ns(as(t)(آنان نشستند) و mo be bord (من بردم) و uno( bebord (آنها بردند) نمونههایی از این نوع است. در گویش بیرجندی این نوع از ساخت فعل ماضی با دسته دیگری از ضمایر (o(m، e(t، -e(s(، -ma(، -tu و -s(u) که در واقع گونه گویشی ضمایر متصل مفعولی و اضافی فارسی معیارند، نیز ساخته میشود مانند om gof(t) (گفتم) و s(u gof(t)(گفتید؛ همانجا؛ همو، 1377ش، ص 254ـ255؛ یاحقی، ص 622). در بیرجندی ترکیب پیشوند «ب»، بن ماضی و ضمیر متصل فاعلی (beraftom: رفتم) نیز برای ساخت ماضی ساده وجود دارد (رضائی، 1377ش، ص 256).علاوه بر این در دیگر ساختهای فعل ماضی نظیر ماضی استمراری، ماضی نقلی، ماضی نقلی استمراری، ماضی بعید و ماضی بعید استمراری نیز این تعدد ساختی (متناسب با نوع ضمیر) وجود دارد (رجوع کنید به همان، ص 257ـ270). صرف فعل ماضی «زدن» در گویش فردوس دو صورت نشان داده شده است (رجوع کنید به یاحقی، همانجا) :با صرف شناسه در آخرbe-zad-om(زدم) be-za-ma(زدیم)be-zad-et (زدی) be-za-ta(زدید)be-zad-es( (زد) be-za-s(a(زدند)با صرف ضمیر منفصل در آغاز و بدون شناسهma-be-za (منزدم) ma-be-za(ما زدیم)to-be-za (تو زدی) s(oma(-be-za(شما زدید)u(-be-za (او زد) ono-be-za(آنها زدند)شناسههای شخص و شمار افعال در زمان گذشتهدر اغلب گویشهای خراسانی عبارتاند از: -om؛ و -i in/en/ey ;em/im;an -a/(/ek/ و شناسههای em/im;-i,-om و anدر غالب گویشهای خراسانی مشترکاند اما تکواژگونه -a در اکثر گویشهای شمال خراسان نظیر سبزواری، کاخکی، کلیدری و نیشابوری، -( در غالب گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی، رومی و بیرجندی (رجوع کنید به کلباسی، ذیل همین گویشها)؛ -ek در گویشهای تربتحیدریه، تربت جام و لهجه مشهدیکه در قوچانی به صورت -ag تجلی مییابد (رجوع کنید به محرابی، ص 92؛ الیاسی، ضمیمه 5؛ وحیدیان کامیار، ص 103؛ ذوقدار مقدم، ص 89)؛ تکواژگونه تهی ( در گویش اسفراین (رجوع کنید به همایونفر، ص 76)؛ -inدر قوچانی و اسفراینی (رجوع کنید به همایونفر؛ ذوقدار مقدم، همانجاها)؛ تکواژگونه -en در تربتحیدریه، تربت جام و خواف (رجوع کنید به محرابی؛ الیاسی، همانجاها؛ رجب پورلاجی، ص 185)؛ و -eyدر قائنی و بیرجندی (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 83؛ رضائی، 1377ش، ص 253) رواج دارند (نیزرجوع کنید به کلباسی، ذیل گویشهای مختلف خراسانی). گاه در برخی از گویشهایی که ویژگیهای کهنتری را حفظ کردهاند، شناسههای فعلی تاحدودی با طرح کلی مذکور تفاوت دارد این شناسهها در قالب صرف فعل ماضی ساده در گویش خانیکی و گویش فردوس به صورتهای beraf-ma(رفتیم)، beraf-ta(رفتید)، beraf-s(a(رفتند)، beraft-om(رفتم)، braft-et(رفتی)،و beraft-es((رفت) دیده میشود. ساخت فعل در دیگرزمانهای ماضی نظیر ماضی استمراری، ماضی نقلی، ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید، ماضی ابعد و ماضی التزامی و ملموس و نیز مضارع اخباری و التزامی در اکثر گویشهای خراسانی بسیار مشابه زبان فارسی معیار است، اما به لحاظ آوایی تفاوتهای بسیاری میان این ساختها، در هریک از گویشهای خراسانی و ساختهای معادل آنها در زبان فارسی معیار دیده میشود (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 91؛ همایونفر، ص 79؛ محتشم،ص 18؛ محرابی، ص 99؛ زمردیان، 1368ش، ص 91؛ رضائی، 1377ش، ص 261). در برخی گویشهای خراسانی نظیر خانیکی، صرف زمانهای مختلف فعل با دیگر گویشها تفاوت دارد. برای مثال در این گویش صیغههای مصدر «رفتن» به شکل be.raftam.bo(رفته بودم)، berafta.ma.bo (رفته بودیم)، و be.raftatabo (رفته بودید) بیان میشود (رجوع کنید به لباف خانیکی، ص 92). چنانکه مشاهده میشود، شناسههای شخص و شمار برخلاف فارسی معیار به جای چسبیدن به فعل کمکی «بود» به فعل اصلی «رفتن» میپیوندند.در گویشهای خراسانی ساخت زمانهای مختلف فعل با دگرگونیهای آوایی درخور توجه در ریشه افعال همراه است. فرایند تخفیف در ریشه افعال گاه سبب میشود که فعلبه یک حرف تقلیل یابد. برای مثال اول شخص مفرد فعل «خواستن» در گویشهای قائنی (رجوع کنید به زمردیان، 1368ش، ص 87)، تربت حیدریه (محرابی، ص 112)، خانیکی (لباف خانیکی، ص 93)، نیشابوری (مظلومی، ص 438)، خواف (رجب پورلاجی، ص 185)، فریمان (الیاسی، ضمیمه 5)، تربت جام (همانجا)، قوچانی (جابانی، ص 349) به صورت mayom (مَیُم) بیان میشود.در گویشهای خراسانی صرف فعل در زمان آینده بسیار مشابه با زبان فارسی معیار است، اما علاوه بر اختلافات آوایی، اختلافات ساختاری نیز دیده میشود. برای مثال در برخی از گویشها نظیر سبزواری شناسه شخص و شمار فعل به جزء دوم فعل، یعنی فعل اصلی میپیوندد مثلا در سبزواری: Xa xa(d-om(خواهم خورد؛ رجوع کنید به محتشم، ص 20).منفی کردن فعل. در اکثر گویشهای خراسانی منفی کردنفعل درست همانند فارسی معیار با الحاق پیشوند ne-(تکواژگونههای دیگر آن) به ابتدای فعل بهدست میآید،اما در برخی از گویشهای خراسانی (بهویژه گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی، بیرجندی و خانیکی) که در آغاز برخیاز زمانهای افعال پیشوند be-وجود دارد، عنصر نفی پساز آن واقع میشود. در این گویشها پیشوند نفی بعد از پیشوند be- و پیشوند فعلی، پیش از پیشوند استمراری me میآید.برای نمونه در گویش خانیکی be-na-ma-raf (نرفتیم)، درگویش بیرجندی bo-no-poxt-( (نپخته است)، در گویش قائنی v(r.n(.me.g.an(نمیگویند) و در گویش طبسی be.na.raft(نرفت) نشاندهنده کاربرد پیشوند نفی است (رجوع کنید به لبافخانیکی، ص 95؛ رضائی، 1377ش، ص 319؛ زمردیان، 1368ش، ص 94؛ ریاضی، ص 27). وجود این ویژگیدر گویشهای جنوب خراسان دالّ بر قدمت آنهاست، چراکه در زبان پهلوی جنوبی نیز غالبآ جزء صرفی «ب» پیشاز حرف نفی میآمده است در متون بازمانده زبان فارسی دری آغازین نیز این ویژگی بهوفور دیده میشود (رجوع کنید به خانلری، 1373ش، ص 84).اشتقاق در گویشهای خراسانی. ساختمان واژهها و روشهای واژهسازی در گویشهای خراسانی کمابیش همانند زبان فارسی معیار است. پیشوندها و پسوندهای موجود در گویشهای خراسانی بیشتر همان پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی معیار است، که برخی از آنها عینآ و بعضی با اختلافاتی در لفظ یا معنی در این گویشها بهکار میرود (مانند تکواژگونههای مختلف پیشوندهای «ب»، «بر»، «در»، «فرو»). در گویشهای خراسانی وندهایی وجود دارد که در فارسی معیار کاربردی ندارد، برخی از این وندها بازمانده از زبان فارسی میانه یا زبان فارسی دری نخستین است.پیشوند kor- (کُر) در گویشهای جنوب خراسان نظیر قائنی و بیرجندی با اسم ترکیب شده و صفتی با مفهوم کوتاهی و بریدگی میسازد. kor-pa( (پاکوتاه) و kor-dom (دمبریده) نمونهای از این پیشوندهاست (رجوع کنید به رضائی، 1377ش، ص 137؛ زمردیان، 1368ش، ص 112). این پیشوند در فارسی محاورهای به صورت kol (کُل: بیتناسب و کوتاه) تلفظ میشود که در اصل صفت است نه پیشوند (رجوع کنید به فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «کل»). یکی از پسوندهای مشترک میان بسیاری از گویشهای خراسانی، پسوند -ukاست که به اسم پیوسته و صفت مبالغه میسازد، این پسوند در حقیقت شکل کهن پسوند -u در فارسی معیار است. این پسوند در اکثر گویشهای خراسانی نظیر اسفراینی، فردوس، قائنی، بیرجندی، رایج است، مانند واژه av-da-bar-u(k(بسیار آبکی)، در گویش فردوس و واژه اخموک axm-uk (بسیار اخمو)، در گویش اسفراینی واژه giryuk (بسیار گریان)، در گویش قائنی و بیرجندی (رجوع کنید به یاحقی، ص 615ـ616؛ همایونفر، ص 42؛ زمردیان، 1368ش، همانجا؛ رضائی، 1377ش، ص 148). یکی دیگر از پسوندهای رایج در گویشهای خراسانی پسوند نام آوا ساز -ast است؛ این پسوند در متون کهن فارسی دری نظیر قصص قرآن مجید، تفسیر شنشقی و تاجالمصادر نیز بهکار میرفته است (رجوع کنید به مایل هروی، ص 69ـ70). این پسوند به پایان یک نام آوا اضافه شده و تغییراتی در معنای آن پدید میآورد. به این ترتیب که مفهوم ناگهانی پدید آمدن و عدم استمرار (یا استمرار کوتاهمدت) نام آوا را میرساند (استاجی، 1380ش، ص290). این پسوند در گویشهای بیرجندی، قائنی، سبزواری، تربتحیدریه و حتی در لهجه مشهدی نیز دیده میشود. واژه gorombost (گُرُمبُست: صدای ناگهانی گرمب) و s(oloppas (شُلُپَس: صدای ناگهانی شُلُپ) مثالهایی از کاربرد این پسوند (با تغییراتی آوایی) در گویشهای خراسانی است (رجوع کنید به همان، ص 292ـ294؛ وحیدیان کامیار، ص 106). علاوه بر این پسوندهای مشترک میان گویشهای خراسانی، در برخی از گویشها پسوندهای کهنی دیده میشود، که در میان گویشهای دیگر رواج ندارد، مانند پسوند بُنوتّ، -o در گویش فردوس که پس از مضافالیهی که نام پدر باشد میآید. این پسوند در اصل در فارسی میانه «ـان» (ماننداردشیر بابکان، خسرو قبادان) بوده است. hasan boraym-o (حسن برایُمُ، حسن پسر ابراهیم) نمونهای از کاربرد آناست (رجوع کنید به یاحقی، ص 616). پسوند صفت شباهتساز -ixدر گویش نیشابوری (مانند ter-ix: به معنای راست وایستاده مانند تیر) نیز از پسوندهای کهن بهشمار میرود (ذاکرالحسینی، ص 161).واژگان در گویشهای خراسانی. در گنجینه غنی واژگان گویشهای خراسانی علاوه بر واژهها و ترکیباتی که در فارسی معیار وجود دارد (با تغییرات آوایی کم یا زیاد)، واژههای کهن و مشترکی یافت میشود که اکنون در زبان فارسی معیار از میان رفته است. بسیاری از این واژهها و ترکیبها در متون کهن پارسی بهویژه متون قرون نخستین هجری، چون قرآن قدس، ترجمه تفسیر طبری، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، تفسیر قرآنمجید نسخه محفوظ در کتابخانه کیمبریج، سفرنامه ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه، سرودههای عطار نیشابوری بهکار رفتهاند(رجوع کنید به نظریان، ص 29ـ30). شناخت این واژهها در گویشهای خراسانی مشکل درک برخی از متون کهن فارسی دری را برطرف میسازد (رجوع کنید به زمردیان، 1388ش، ص 199). برای مثال واژه کنگرش در بیت بار کژ به کنگرش اندرا/ چون از او سوداست مرشادی تو را، از اشعار رودکی، به معنای آرنج آمده است. این واژه اکنون در گویشهای جنوب خراسان نظیر بیرجندی و قائنی به صورت (کنگرشک) kongeres(k تلفظ میشود (رجوع کنید به بهنامفر، ص 108، 111؛ زمردیان، 1385ش، ص 152؛ رضائی، 1373ش، ص 381). همین واژه در اکثر گویشهای دیگرخراسان نظیر قوچانی، فریمانی، تربتجام، تربت حیدریه، اسفراینی، سبزواری و گویش خواف به صورت (زینگیچه) zingic(a دیده میشود (رجوع کنید به ذوقدار مقدم، ص 96؛ الیاسی،ضمیمه 5؛ همایونفر، ص194؛ محتشم،ص312؛ رجب پورلاجی، ص 184؛ محرابی، ص 164). واژه سمروق (somaruq)، در گویش قائنی به معنای قارچ است و در گویش بیرجندی و سبزواری نیز با اندک تفاوت آوایی به همینمعنا به کار میرود (رجوع کنید به زمردیان، 1388ش، ص 209؛رضائی، 1373ش، ص 289؛ محتشم، ص330). این واژه در تاریخ بلعمی (ص 563ـ564) نیز به صورت سماروغ به کاررفته است.در گویشهای خراسانی واژههایی وجود دارد که اگرچه در زبان فارسی معیار نیست، در دیگر گویشهای ایرانی یافت میشود. برای نمونه در اکثر گویشهای خراسانی واژه خُسُر/ خُسور (/xosur xosor) بهمعنای پدرزن و پدرشوهر وجود دارد (رجوع کنید به زمردیان، 1388ش، ص 207؛ محتشم، ص 241؛ همایونفر، ص 169؛ رضائی، 1373ش، ص 198؛ زمردیان، 1385ش، ص 86). این واژه در برخی از گویشهای کردینیز بهکار برده میشود (رجوع کنید به درویشیان، ذیل «خسوره»).برخی از واژههای موجود در گویشهای خراسانی از دیگرزبانها و گویشهای رایج در منطقه وارد شدهاست. برای مثالواژه قروت (qorut) در گویشهای فردوس، تربتحیدریه،قائنی، اسفراینی و سبزواری (در دو گویش اخیر این واژهبه صورت «قُریت» تلفظ میشود) وجود دارد که واژهایترکی است (رجوع کنید به یاحقی، ص 627؛ دانشگر، ص 179؛ زمردیان، 1385ش، ص 135؛ همایونفر، ص 226؛ محتشم، ص 339). دسته دیگری از واژههای موجود در گویشهای خراسانیمنحصر به همین گویشهاست. برای مثال در بیشتر این گویشها (با اندک اختلافات آوایی) واژه چقوک/ چغوک به معنای گنجشک و واژه چُخت (c(oxt) به معنای سقف است (رجوع کنید به محرابی، ص 157؛ همایونفر، ص 155؛ محتشم، ص 205؛ ذوقدار مقدم، همانجا). حروف آوانگاری در این مقاله در نسخه چاپی دقیق است و رجوع به آن به خواننده اینترنتی توصیه موکد می شود.منابع : محسن ابوالقاسمی، دستور تاریخی زبان فارسی، تهران 1375ش؛ اعظم استاجی، «بررسی ساختواژی پسوندی نام آوایی (ـ اَست) در گویشهای خراسان»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال 34، ش 1 و 2 (بهار و تابستان1380)؛ همو، «هماهنگی واکهای در گویش سبزواری»، گویششناسی (ضمیمه نامه فرهنگستان)، دوره 3، ش 1 و 2 (زمستان 1385)؛ افسانههای خراسان، ج 7، گردآوری و ویرایش حمیدرضا خزاعی، مشهد: ماهجان، 1382ش؛ امیرحسین اکبری شالچی، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران 1370ش؛ محمود الیاسی، «بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی 100 صورت زبانی در حدفاصل شهر تربتجام و شهر مشهد»، پایاننامه کارشناسیارشد زبانشناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد 1369ش؛ فاطمه بروغنی، «بررسی واجشناختی گویش سبزواری»، پایاننامه کارشناسیارشد زبانشناسی همگانی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس 1383ش؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران 1380ش؛ محمدتقی بهار، سبکشناسی، یا، تاریخ تطور نثر فارسی، تهران 1355ـ1356ش؛ محمد بهنامفر، «واژهها و ترکیبات گویشی جنوب خراسان در اشعار رودکی»، پاژ، سال 1، ش 2 (تابستان 1387)؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]1314ش[؛ تفسیری بر عشری از قرآن مجید، نسخه محفوظ در کتابخانه موزه بریتانیا، چاپ جلال متینی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران،1352ش؛ محمد جابانی، «مِیُمْ» ]شعر به لهجه قوچانی[، یغما، ج 32 (1370ش)؛ علیمحمد حقشناس، آواشناسی (فونتیک)، تهران 1386ش؛ پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج 2، تهران 1352ش؛ همو، دستور تاریخی زبان فارسی، به کوشش عفت مستشارنیا، تهران 1373ش؛ احمد دانشگر، فرهنگ واژههای رایج تربت حیدریه، مشهد 1374ش؛ علیاشرف درویشیان، فرهنگ کردی کرمانشاهی: کردی ـ فارسی، تهران 1375ش؛ محسن ذاکرالحسینی، «ارزش گویش نیشابوری»، در مجموعه مقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، 9 تا 11 اردیبهشت 1380، به کوشش حسن رضائی باغبیدی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1381ش؛ رضا ذوقدار مقدم، «فارسی قوچانی»، مجله زبانشناسی، سال 6، ش 2 (پاییز و زمستان 1368)؛ محمدتقی راشد محصل، «گویش بیرجند»، جهان کتاب، سال 3، ش 19 و 20 (آبان 1377)؛ ربیع، علینامه (منظومهای کهن)، سروده به سال 482ه . از سرایندهای متخلص به ربیع، با مقدمه محمدرضا شفیعی کدکنی و محمود امیدسالار، تهران 1388ش؛ عبدالحکیم رجبپورلاجی، «بررسی گسترش جغرافیایی و ترسیم اطلس زبانی صد صورت زبانی در 22 نقطه از چهار بخش شهرستان خواف»، پایاننامه کارشناسیارشد زبانشناسی همگانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد 1384ش؛ جمال رضائی، بررسی گویش بیرجند: واجشناسی ـ دستور، به اهتمام محمود رفیعی، تهران 1377ش؛ همو، «ساختمان و صرف فعل ماضی در گویش کهن هرات و مقایسه آن با صرف فعل ماضی در گویش کنونی بیرجند»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال 23، ش 4 (زمستان 1355)؛ همو، واژهنامه گویش بیرجند، به اهتمام محمود رفیعی، تهران 1373ش؛ حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، اوساکا 2009؛ غلامرضا ریاضی، «لهجه طبسی»، نشریه فرهنگ خراسان، سال 3، ش 1 (اردیبهشت 1339)؛ رضا زمردیان، زبانشناسی چیست: سیوسه مقاله در زبانشناسی، تهران 1388ش؛ همو، زبانشناسی عملی: بررسی گویش قاین، مشهد 1368ش؛ همو، «فونولوژی لهجه قاین»، مجله دانشکده ادبیات مشهد، سال 3، ش 1 (بهار 1346)؛ همو، واژهنامه گویش قاین، تهران 1385ش؛ احمدشفائی، «پارهای از ویژگیهای گویش سبزوار»، مجله زبانشناسی، سال 3، ش 2 (پاییز و زمستان 1365)؛ علیاشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، تهران ?]1357ش[؛ همو «گویششناسی ایران براساس متون فارسی: گویشهای مرکزی»، مجله زبانشناسی، سال 17، ش 1 (بهار و تابستان 1381)؛ محسن صادقی، «پارهای از ویژگیهای واژگانی گویش زیرکوه قاینات»، فرهنگ خراسان جنوبی، سال 1، ش 1 (بهار 1385)؛ محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، 350 تا 365 هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1367ش؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور: استان خراسان شمالی، شهرستان شیروان، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1384ش؛ فریادهای تربتی، گردآورنده: محمد قهرمان، تدوین، دستهبندی و آوانویسی: حمیدرضا خزاعی، مشهد: ماهجان، 1383ش؛ قرآن قدس: کهنترین برگردان قرآن به فارسی، پژوهش علی رواقی، تهران: مؤسسه فرهنگی شهید محمد رواقی، 1364ش؛ ایران کلباسی، فرهنگ توصیفی گونههای زبانی ایران، تهران 1388ش؛ مجید لباف خانیکی، «صرف فعل در گویش روستای خانیک»، خراسانپژوهی، سال 2، ش 1 (بهار و تابستان 1378)؛ نجیب مایل هروی، «پسوندی نامآوا ساز در گونههای فارسی خراسانی»، نامه فرهنگستان، سال 1، ش 2 (تابستان 1374)؛ حسن محتشم، فرهنگنامه بومی سبزوار، سبزوار 1375ش؛ ابوالقاسم محرابی، «بررسی و توصیف گویش تربت حیدریه»، پایاننامه کارشناسیارشد زبانشناسی همگانی، دانشکدهعلوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس 1374ش؛ رجبعلی مظلومی،«زبان غنی، اصیل و زیبای نیشابور»، در مجموعه سخنرانیهایهفتمین کنگره تحقیقاتایرانی : 30مرداد ـ 5 شهریور 2535، ج 2، بهکوشش محمدرسول دریاگشت، تهران: دانشگاه ملی ایران، ]بیتا.[؛ مقدسی؛ «مقدمه ]شاهنامه ابومنصوری[»، در محمد قزوینی، بیست مقاله، ج 2، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران1313ش؛ محمدناصر مودودیو زهرا تیموری، گزیدهایاز ادبیات شفاهی تایباد: چهاربیتیها، ضربالمثلهاو فرهنگ واژگان، مشهد1384ش؛ محسن میهندوست، کلّه فریاد: ترانههایی از خراسان، ]تهران [1355ش؛ حسن نظریان، «گویشهای محلی خراسان (گویش نیشابوری)»، بینالود، سال 1، ش 1 (تیر 1372)؛ تقی وحیدیان کامیار، «بررسیکوتاه ویژگیهای فارسی مشهدی»، فرهنگ و هنر خراسان، ش 13 (تابستان 1384)؛ بابا همایونفر، بررسی گویش اسفراین، تهران 1386ش؛ محمدجعفر یاحقی، «برخی از جنبههای زبانی و فرهنگی گویش فردوس»، در مجموعهمقالات نخستین هماندیشی گویششناسی ایران، همان؛GilbertVladimir lvanov, "Notes on the ethnology of Khurasan", The Geographical journal, vol 67, no.2 (Feb. 1926); Paris 1995; David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990.Lazard, La formation de la langue persane,