معرف
(یا درازگوش، الاغ (مأخوذ از ترکی)، در عربی: حِمار، اَتان (خر ماده))، پستانداری از راسته فَردسُمان از خانواده اسبها، با نام علمی Equus asinus، از نژاد خر وحشی افریقایی (Equus asinus africanus)؛ از قدیمترین حیواناتی که اهلی شده و عمومآ بهدلیل بردباری و استقامت، و نیز لجاجت و بلاهت، به ادبیات و مثلها راه یافته است
خر (یا درازگوش، الاغ (مأخوذ از ترکی)، در عربی: حِمار، اَتان (خر ماده))، پستانداری از راسته فَردسُمان از خانواده اسبها، با نام علمی Equus asinus، از نژاد خر وحشی افریقایی (Equus asinus africanus)؛ از قدیمترین حیواناتی که اهلی شده و عمومآ بهدلیل بردباری و استقامت، و نیز لجاجت و بلاهت، به ادبیات و مثلها راه یافته است.واژگان. واژه خر در اوستایی xara- و در پهلوی xar، در سنسکریت khara، در کردی harو ker، در بلوچی karو xar، در سمنانی xar و xara، و در گیلکی، فَریزَندی، سنگسری، و نطنزی xar آمده است (رجوع کنید به هُرن، ج 1، ص 606ـ607). در فارسی، علاوه بر نام حیوان، خر در واژههای ترکیبی به معنای بزرگ، نتراشیده و ناهموار نیز بهکار رفته است، مثلا در خرمگس، خرچنگ، خرسنگ، و خرپشته (رجوع کنید به معین، ذیل واژه). همچنین به عنوان بخشی از نامهای کسان نیز آمده است، مثلا خرزور و خرپوست (رجوع کنید به منهاج سراج، ج 2، تعلیقات حبیبی، ص 361ـ362 که در عین حال احتمال داده است که واژه خر در مواردی تصحیف واژه «غر» یا «غور» باشد).واژه xara در اوستا، موجودی اسطورهای با سه پاست که در میان دریای فراخکرت ایستاده است (یشتها، ج 1، ص 133؛ یسنا، بخش 2، هات 42، بند4؛ نیز رجوع کنید به مینوی خرد، فصل 61، ص 81، بند 26ـ27، تعلیقات تفضلی، ص 141ـ143). باتوجه به آنچه در بندهش (ص 101ـ102) ذکر شده است، منظور از آن را یکی از حوادث طبیعی چون طوفان و سیل دانستهاند (یشتها، ج 1، ص 133، پانویس 1). در وندیداد (ج2، واژنامه فرگرد 7، ص 819، ش 209)، واژه کَثْوَ به معنای خر به کاررفته است.واژه الاغ اصلا ترکی و از ریشه ula- (به معنای محکم بستن حیوان) است، نیز به معنای هر حیوان باربر، سپس به معنای برید (که مکرراً در دوره اردوی زرین بهکار میرفته)، نیز هممعنی با اسب کوچک، و به مرور مترادف با خر بهکار رفته است؛ این واژه در معنای خر به شکلهای olacو ulak از طریق عثمانی به زبانهای رومانیایی، آلبانیایی، صربی و بلغاری راه یافته است (دورفر، ج 2، ص 102ـ107).واژه عربی حِمار در متون اکدی به شکل «إمرو» ثبت شده است (سلّوم، ص20). همین واژه در آرامی به شکل حمارا و در عبری به صورت حمور از اکدی وارد شده است (همانجا). در تلمود hamorah و aton نیز به این معنی آمدهاند (رجوع کنید به د. جودائیکا، ذیل "Ass").در زبان عربی، کنیههایی برای خر وجود دارد از جمله ابوصابر، ابوزیاد، اُمّ محمود، اُمّ جَحش (رجوع کنید به دمیری، ج 2، ص 48ـ49؛ رفاعی و همکاران، ج 9، ص290).تاریخچه استفاده از خر. ظاهرآ خر برای اولینبار در حدود 3000 ق م در مصر، بینالنهرین و مناطق مجاور آنها اهلی شده است (رجوع کنید به دیگار، ص 25، 107). در نقاشیهای باقیمانده از مصر باستان، سر خر بر نگارههای سِت، ایزد شرور و بدکار مصر باستان، نقش شده است (ویو، ص 95ـ96). تصاویر مختلفی نیز از خر اهلی، بهویژه در حال حمل بار وجوددارد ()دایرةالمعارف مصر باستان(، ص 394، 399، 421).تا سدههای بعد، زیبایی خرهای مصری توجهها را به خودجلب میکرده است (رجوع کنید به ناصرخسرو، ص 95؛ عبداللطیف بغدادی، ص 38).در بینالنهرین، در قانوننامه حمورابی (ششمین پادشاه ازاولین سلسله سلاطین مملکت قدیم بابل) قوانینی برای مجازات دزدیدن، موفقیت یا ناکامی دامپزشک در درمان خر، کرایه کردن و کشتن آن آمده است (رجوع کنید به ص 33، 66، 68، 71)، که نشان میدهد خر اهلی، گرچه در مرتبهای فروتر از گاو، جزو داراییهای فرد و خانوادهاش بهشمار میآمده است. در اساطیر بینالنهرین، برخی موجودات عجیبالخلقه گوشهایی چون خر داشتند، از جمله لَمَشْتو، ایزدبانوی بدکار، که چهارپایش نیز خر بود، چنانکه در هنر یونانی نیز شیردال (گریفون)ها چنین گوشهایی داشتند (بلک و گرین، ص70ـ71).در اسطورههای ایرانی و هندی، در جایی خر از انواع اسب دانسته شده (رجوع کنید به بندهش، ص 79)، و در جایی گفته شده که همراه با اسب آفریده شده است (بندهش هندی، ص 91). آغاز استفاده از حیواناتی چون گاو و گوسفند و خر به هوشنگ، دومین پادشاه پیشدادی، منسوب است (رجوع کنید به فردوسی، کتاب 1، ج 1، ص20، سطر36). در وندیداد (ج 2، ص 749، بند42)، خر همچون گاو و شتر، ولی در مرتبهای پایینتر از آنها،معیار پرداخت دستمزد پزشکان ذکر شده است. پزشکی که بانویِ خانهسالار را درمان میکرد، دستمزدش به ارزش یک ماده خر بود.نیز از طریق هرودوت (متوفی 425ق م؛ کتاب 1، بند 133) میدانیم که ایرانیان پیش از اسلام، گوشت خر را میخوردند. از گزارش هرودوت چنین برمیآید که کباب الاغ درسته، بنابه رسم، غذای روز تولد ایرانیان بوده است.در اسطورههای ایرانی، جفت کردن خر و اسب و در نتیجه تولد قاطر را به طهمورث (بلعمی، ج 1، ص 129) یا جمشید (خیام، ص 17) نسبت دادهاند. در مورد قدمت استفاده از خر در ایران میتوان به گفته هرودوت (کتاب 4، بند 129) اشاره کرد که چون سرزمین سکاها به سبب سرمای شدید خر نداشت، در نبرد، اسبهای آنها با شنیدن صدای خرهای ایرانیان وحشت زده شدند و در نهایت، جنگ به سود ایرانیان پایان یافت. همچنین به نوشته ابوریحان بیرونی (ص 256)، در آیینهای پیش از اسلام، به نشانه وداع با زمستان و آمدن بهار، مردی کوسه بر خری مینشست، کلاغی بهدست میگرفت و به راه میافتاد. وی سپس ذکر کرده که در روزگار خود او هنوز در شیراز این رسم برقرار بوده است.در داستانهای دینی. در داستانهای ادیان سامی (یهودیت و مسیحیت)، بارها خر ذکر شده است. خر مرکبِ ارمیا، عُزیر و بَلْعم و از جمله حیوانات دوستداشتنی برای خِضر، و مرکب عیسی علیهالسلام بوده است (دمیری، ج2، ص62ـ64؛ جاحظ، ج7، ص 204؛ عبداللهی، ج 1، ص 315ـ317). فراوانی ذکر خر در عهدین، نشاندهنده کثرت کاربرد خر در آن سرزمینهاست ()فرهنگ جهانی کتاب مقدس(، ذیل "Ass"). در منابعقدیم یهودی، از خرهای بلند و قوی یاد شده است که مردمان طبقات بالا بر آنها سوار میشدند. همچنین، خر نه تنها نماد بردباری که نماد فهم، کار و زندگی صلحآمیز بوده است (رجوع کنید به سفر داوران،5: 10؛ د. جودائیکا، همانجا). برخی داستانهایتاریخی چنین به ذهن متبادر میکنند که فهیم بودن یا حتینوعی ملهَم بودن خر در اوایل دوره اسلامی هم امری پذیرفته شده بوده که به مرور تغییر یافته است، مثلا گُمیز کردن خرراهب در محلی، به تعبیر راهب نشاندهنده آن بود که درآینده در آنجا شهری و در آن نقطه مزگتی (مسجدی) ساخته میشود و همین باعث بنای شهر واسط شد (بلعمی، 1366ش، ج 2، ص 811).در عهد جدید نیز بارها از خر یاد شده است. حضرت عیسی بر الاغ و کره الاغ سوار میشد که به صلحدوستی وی اشاره دارد () رجوع کنید به دانشنامه معیار کتاب مقدس(، ذیل "Ass"؛ هاکس، ذیل «الاغ»). او هنگام ورود به بیتالمقدس بر خری سوار بود و کوران و بیماران را شفا داد و از آن پس روحانیان و پزشکان به تأسی از آن حضرت، بر خر سوار میشدند (یاحقی، 1386ش، ذیل واژه). خر عیسی به امثال و حکم فارسی نیز راه یافته است (رجوع کنید به دهخدا، 1363ش، ج 2، ص 733؛ برای آیات و روایات رجوع کنید به ادامه مقاله).پیشینه شناخت و وصف. از قدیم به درستی خر و اسب را از جنسی واحد، و آنها را تنها حیواناتی میدانستند که با غیر از خودشان جفتگیری میکنند. خر را دارای حافظهای قوی میدانستند. در منابع کهن ذکر شده است که خر همچون اسب و بز کیسه صفرا ندارد. چون طبع سرد دارد، تحمل سرما را ندارد و در سرزمینهای سرد یافت نمیشود، و کوچکی یا بزرگی اندام این حیوان تابعی از محل جغرافیایی زیست آن است (رجوع کنید به ارسطو، 1977، ص 26، 83، 365؛ ابنسینا، 1406، ج 3، فن 8، ص 7؛ قزوینی، ص 395). همچنین بیماری خاصی را وصف کردهاند که دردی در سر خر عارض میشود و سبب خونریزی از بینی آن میگردد و هرگاه این خون یا بلغم سرخ رنگ به ریه حیوان برسد، موجب مرگش میشود (ارسطو، 1977، ص360). ابنسینا (1406، ج3، فن8، ص 107) این بیماری را سرماخوردگی و ناشی از تحمل نداشتن خر در برابر سرما دانسته است. دندانهای خر نر بیش از خر ماده، و قلب خر بزرگ است و بیش از بیست سال عمر میکند (ارسطو، 1966، ج 2، ص 13، 73؛ همو، 1978، ص 74). در گزارشی جالب توجه، جاحظ (ح 160ـ255) گرایشات همجنسگرایانه خرها را ثبت کرده است (ج 4، ص 51ـ52). خرهای مصری، یمانی و مغربی را خرهای مرغوبی میدانستند (صاحب تاجالدین، ج1، ص139؛ ابنمُنذِر، ج 1، ص 329)، ابنمنذر (ج1، ص 283) هفت رنگ برای خرها برشمرده است.از برخی نژادهای مرغوب خران در ایران اطلاع داریم، از جمله تاورنیه (1014ـ1100/ 1605ـ1689؛ ج 2، ص 103) از گونهای خر از نژاد عربی نام برده که خوشحالت و تندرو، گرانتر از اسب، و مورد علاقه تاجران اصفهانی بوده است. همچنین مری شیل (متوفی 1286/1869) در خاطراتش (ص 144ـ145) از نژادی در منطقه یزد سخن گفته است که سفیدرنگ، بلندقد، بردبار و بسیار گرانقیمت و موردتوجه تجار و ملاها بوده است. به گمان او، این نوع شاید از نژاد گورخرهای اطراف یزد بوده است. مری شیل (همانجا) از الاغی کوچکجثه ولی بسیار قوی هم سخن گفته است که در قشون از آن استفاده میکردند. خر بندری که کوچکاندام و تیزتک است و در سواحل جنوبغربی ایران زندگی میکند نیز، به مثلهای فارسی راه یافته است (رجوع کنید به شاملو، حرف الف، دفتر1، ص 723ـ724).خواص. برای اجزای مختلف خر خواص درمانی قائل بودند، از جمله اینکه گذاشتن گوشت یا پیه خر بر زخم سبب بهبود آن میشود (دیوسکوریدس، ج 1، ص 164؛ ابنبیطار، ج 2، ص 35). جگر بریان شده خر برای درمان مصدوعین (افرادی که سردرد دارند) یا مصروعین و پیشگیری از ابتلا به آن مفید است (دیوسکوریدس، ج 1، ص 140؛ علیبن سهل طبری، ص423؛ اسحاقبن سلیمان اسرائیلی، ج 4، ص 31؛ ابنسینا، 1408، ج 1، کتاب2، ص 532؛ قزوینی، همانجا). مخلوط سرگین خر با شراب در درمان عقربگزیدگی بهکار میآید (دیوسکوریدس، ج1، ص 168؛ اسحاقبن سلیمان اسرائیلی، ج 4، ص30ـ32؛ دمیری، ج 2، ص 91ـ92؛ انطاکی، ج 1، ص 147ـ148؛ حکیم مؤمن، ص 94) و سرانجام اینکه خوردن گوشت بریان خر آفت سموم را باز میدارد (محمدبن ایوب طبری، ص 53). شیر خر نیز به عنوان دارو در درمان برخی بیماریها تجویز میشد (اخوینی بخاری، ص 164، 271، 318؛ نیز رجوع کنید به عبداللهی، ج1، ص320). طبیعتآ بسیاری از خواصی که به اجزای مختلف خر نسبت داده شده است، در زمره باورهای خرافی قرار میگیرد (رجوع کنید به ادامه مقاله؛ نیز رجوع کنید به ابنبیطار، همانجا؛ انصاری شیرازی، ص130؛ شاملو، حرف الف، دفتر1، ص720ـ722).در اسلام. در قرآن پنج بار در موارد مختلفی به خر اشاره شده است، مانند «الحِمارِ یَحمِلُ اَسفاراً» (جمعه: 5) که اشاره دارد به اینکه نسبت خر با مطالب علمی کتابهایی که حمل میکند نسبت تباین است و درسآموختگانی که به دانستههای خود پایبند نیستند نیز با دانش خود همین نسبت را دارند و «اَنکَرَ الاَصواتِ لَصَوتُ الحَمیر» (لقمان: 19) که به ناپسندی صدای خر و نهی از ایجاد صداهای گوشخراش اشاره دارد. در داستان نوح، ابلیس به دُم خر میچسبد و داخل کشتی میشود (سورآبادی، ص 129).احادیث فراوانی در مورد خر وجود دارد. در احادیث، حضرت عیسی را گاه راکبالحمار نامیدهاند (رجوع کنید به ابوالفتوح رازی، ج 3، ص 326؛ از پیامبر نقل شده است که با شنیدن صدای سگ و خر در شب باید به خدا پناه برد زیرا آنها چیزهایی را میبینند که آدمیان نمیبینند (مجلسی، 1403، ج 61، ص 196). بنابر این احادیث، پیامبر برای تواضع بر خر سوار میشد (رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه 160؛ مجلسی، 1403، ج 16، ص 215؛ همو، ج 73، ص 288، 299) و خوردن گوشت خر را مکروه و خوردن گوشت اسب را مجاز، اما در قحطی خوردن گوشت انواع فربه خر را مجاز میدانست (ابوداود، ج 3، ص 356ـ357؛ دمیری، ج 2، ص 87ـ88).بنابر روایات، هر دو خرِ پیامبر اسلام (عفیر و یعفور) تحفه پادشاهان برای او بودند (رجوع کنید به بلعمی، 1366ش، ج 1، ص 316). طبق روایتی، که برخی به جد آن را معتبر ندانستهاند یعفور از جمله غنایمی بود که در فتح خیبر به پیامبر رسید و از نسلی بود که تمام آنها خران پیامبران بودند. پیامبر با یعفور سخن میگفت و پس از درگذشت پیامبر، یعفور خود را در چاهی افکند (رجوع کنید به ابنجوزی، ج 1، ص 293ـ294؛ ابشیهی، ج 2، ص 235؛ مجلسی، 1403، ج16، ص 100ـ101؛ همو، ج 22، ص 457؛ نیز رجوع کنید به کلینی، ج 1، ص 237). ائمه نیز خر را به چهارپایان سواری دیگر ترجیح میدادند (رجوع کنید به مجلسی، 1369ش، ص277؛ برای احادیث بیشتر رجوع کنید به عبداللهی، ج1، ص 281ـ282، 284ـ 287). در داستانهای دینی شیعه حکایتهایی در باب سخن گفتن خرها وجود دارد (رجوع کنید به سبزواری، ص 261ـ267).اکنون جز در فقه شیعه که خوردن گوشت خر در آن مکروه ذکر شده (رجوع کنید به حرّعاملی، ج 25، ص 51؛ توضیحالمسائل مراجع، ج 2، ص 532)، در سایر مذاهب اسلامی خوردن گوشت خر حرام است (زحیلی، ج 4، ص 2593ـ2594، 2597). همین حکم در مورد شیر خر نیز صادق است (رجوع کنید به دمیری، ج 2، ص 88). عمومآ برای اسب و خر زکات قائل نیستند، مگر اینکه برای تجارت باشند (زحیلی، ج3، ص1914ـ 1915، 1929). همچنین، خر به عنوان خونبها قابل قبول نیست و مهریه همسر نیز نمیتواند تعیین شود (ابشیهی، همانجا). خر از جمله حیواناتی است که زدن آن حرام است (دمیری، همانجا).بهرغم این حرمت و کراهت، در سفرنامههای دورههای مختلف به مواردی از عرضه گوشت خر بهطور علنی برمیخوریم، مانند موردی که ناصرخسرو در شهر لحسا (اَحساء) دیده بود (رجوع کنید به ص 151) یا آنچه سیلوا ای فیگووآ از سفر به هرمز نقل کرده است که مردم به هنگام ضرورت گوشت اسب، شتر یا خر میخوردند (رجوع کنید به ص 419).در ادبیات. در ادبیات فارسی و عربی خر به کرّات ذکر شده است. در داستانهای کلیلهودمنه هرجا که خر حضور دارد، منظور نشان دادن بلاهت و ساده لوحی است (پنچاتنترا، ص 328ـ 331، 342، 374ـ377). تحت ستم بودن خر از مضامینی است که از قدیم مورد توجه بوده، از جمله در رساله بیستودوم از رسائل اخوانالصفا (ج 2، ص 187) خر از حیواناتی است که از اذیت و آزار آدمیان به پادشاه پریان شکایت میکند. داستانی با همین مضمون را در هزارویکشب (ج 1، ص 518) نیز مییابیم. در قصههای مثنوی مولوی، گاه نماد نفس بهیمی، گاه نماد عالمان ظاهری، گاه تقلیدکنندگان، گاه نماد نادانی و حماقت، و گاه نماد رامی و بردباری است (رجوع کنید به خیریّه، ص 67ـ78؛ شعبانی، ص 166ـ205). در برخی داستانها، خر گرچه نادان و فریبخورده است، ولی نوعی هوش هم برایش قائل شدهاند و در مواردی با ترفندهایی میتواند از مهلکه جان به در بَرَد، مثل داستان شگال خرسوار (رجوع کنید به سعدالدین وراوینی، ص 81ـ88). در مجموع در ادبیات فارسی، خر بیشتر نمادِ نادانی و غفلت است (رجوع کنید به کلیله و دمنه، ص 253ـ259؛ تقوی، ص 205ـ206، 286ـ 287؛ مجد خوافی، ص 163ـ165). خر ملانصرالدین مظهر انقیاد و نیز هماهنگی با طنزهای صاحبش است و در کنار او برجستگی خاصی دارد (یاحقی، 1386ش، همانجا). در ادبیات متأخر فارسی نیز به مواردی برخورد میکنیم که در غالب موارد از نام خر برای بیان نقد و هزل و هجو استفاده شده است؛ از جمله خرنامه از محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، که ظاهرآ ترجمه از متن فرانسوی خاطرات خر از کنتس دوسگور بوده و مطالب زیادی را اعتمادالسلطنه بنابه وضع اجتماعی آن زمان ایران در آن گنجانده است (اعتمادالسلطنه، مقدمه فریدون آدمیت، ص 23ـ24)، خر تو خر و خرنامه هر دو از هزلیات میرزاده عشقی و انتقاد تندی از اوضاع روزگار اوست (رجوع کنید به ص 382ـ384).در ادبیات ترکی نیز مثنوی خرنامه، هجونامهای در باب مسائل اجتماعی، از یوسف سنانالدین شیخی، شاعر سده نهم عثمانی، شهرت دارد (مینمنگی، ص 117ـ118).باشگاه خران در اوایل دهه 1320ش، گویا به وسیله نماینده نظامی دولت انگلستان، در شهر کرمانشاه تأسیس شد (رجوع کنید به قاسمی، ص ] 4[ـ7؛ قس افشار، ص 67ـ68، 70). در 1326ش نشریه توفیق* آن را دستمایه کار خود قرار داد که با توقیف این روزنامه، این موضوع نیز منتفی شد (قاسمی، ص ] 4[). در 1346ش، مجددآ روزنامه توفیق تشکیل رسمی آن را اعلام کرد و مستمسک دیگری برای نوشتههای طنزآمیز و انتقادی بود. مضامین تند انتقادی حزب خران تا سال توقیف روزنامه توفیق در 1350ش ادامه داشت (رجوع کنید به توفیق، ص50ـ67).در فرهنگ مردم، آیینها، مثلها. حداقل در چند سده اخیر، خر چهارپای طبقات متوسط، تاجران و اهل علم بوده است (رجوع کنید به شیل، ص 144؛ نجمی، ص69). خریدوفروش خر در بازار مالفروشها انجام میشد و در همین بازار در تهران سده سیزدهم، خرهای درشت ورامینی را رنگ تیره میزدند و به جای قاطر میفروختند، امری که ظاهرآ منشأ مَثَل «خر رنگ کردن» است (نجمی، ص70؛ شهری، 1367ـ1368ش، ج 1، ص 345). برای خرها از انواع پالانهای ساده تا طلاکوب استفاده میکردند (رجوع کنید به شهریباف، 1367ـ1368ش، ج 2، ص55ـ59).از دیگر موارد گفتنی در فرهنگ مردم، رفتن به دنبال ماما با خر مادهای که وضع حمل کرده، همراه با خرکچی بود. در این مواقع، خر را به زور و جبر نمیراندند و معتقد بودندکه تمام این کارها به زایمانِ راحتتر زائو کمک میکند (همان، ج 5، ص 655ـ656).شاید معروفترین روایت مربوط به خر در باورهای عامه ایرانیان مربوط به خر دَجّال باشد که در پایان دنیا از چاهی در کوفه، خراسان، یا یهودیّه اصفهان بیرون میآید. هر موی او سازی میزند و از گوشهایش نان دو آتشه بیرون میریزد و به جای مدفوع، خرما میریزد. دَجّال بر این خر سوار است و عوامالناس در دام این عوامفریبی میافتند و به دنبال آنمیروند (هدایت، ص144؛ ماسه، ج2، ص366؛ یاحقی، 1369ش، ذیل «دجّال»).در فرهنگ عامه از دیرباز عقیده بر این بود که به هنگام تولد، مهرهای زیر زبان یا در گردن کره الاغ، یا حتی خر بالغ، است که برای گزیدگیها، زخمها، ورمها و مسمومیتها سودمند است. زنان طالب آن بودند چون عقیده داشتند که با ساییدن و ریختن آن در غذای شویشان او را فرمانبردار خود میکنند (جمالییزدی، ص 37؛ کتیرائی، ص 423ـ425). پشکل ماچه الاغ را برای درمان بسیاری از ناخوشیها چون گلمژه به کار میبردند (شاملو، حرف الف، دفتر 1، ص 725)، البته باور به فایدههای درمانی سرگین خر از قدیمالایام وجود داشته است (رجوع کنید به دیوسکوریدس، ج 1، ص 168؛ اسحاقبن سلیمان اسرائیلی، ج4، ص 32؛ جرجانی، ص 158؛ حکیم مؤمن، همانجا). همچنین خوردن مغز خر را باعث نادانی میدانستند (کتیرائی، ص 426).در پیشگویی و تعبیر خواب، دیدن خر از قدیم معانی خاص داشته است؛ وجود واژه حمار در یکی از کتیبههای پیشگویی عراق باستان گزارش شده است (رجوع کنید به سلّوم، همانجا). همچنین در کتاب تعبیر الرویا اثر آرتمیدوروس/ اَرطامیدورس اِفِسیسی (سده دوم میلادی)، ترجمه حنینبن اسحاق (متوفی 260)، سرکشی خر یا قاطر بر کسی در خواب، نشاندهنده مکری است که از فردی فرودست بر او میرود (ص 221). در دوره اسلامی، دیدن خر در خواب نشانه بخت و بزرگواری تعبیر میشد و رنگ خر در خواب تعبیر ویژهای مییافت (رجوع کنید به تفلیسی، ص 219ـ 221). دیدن خواب خرِ عُزیر به معنای ظهور معجزه و گاه به معنای رها شدن از سختیها بود (حسنبن بهلول، ص 418؛ دمیری، ج 2، ص 92ـ94؛ نابلسی، ج 1، ص 165ـ167).در فارسی امروز نیز، خر به معنای نادان، لجباز، زودباور، و عاجز در برابر انجامدادن کارها بهکار میرود و اصطلاحات و مَثَلهای فراوانی درباره آن وجود دارد، از جمله: خرِدیزه که مَثَل لجبازی است (شهریباف، 1367ـ1368ش، ج 2، ص 59، ج 5، ص 41ـ42)؛ خر تب میکند، احتمالا با توجه به اینکه خر سرما را دوست ندارد؛ خر خود را راندن؛ خوشبخت آنکه کرهخر آمد الاغ رفت؛ الاغ پیش فلانی افلاطون است و بسیاری دیگر (رجوع کنید به دهخدا، 1377ش، ذیل «خر» و «الاغ»؛ فرهنگ کنایات سخن، ج1، ص490ـ493؛ شاملو، حرف الف، دفتر 1، ص720ـ 725؛ شکورزاده، فهرست، ذیل «الاغ» و «خر»؛ شهریباف، 1370ش، ص 322ـ331؛ نجفی، ج 1، ص 535ـ 540؛ برای امثال عربی رجوع کنید به میدانی، ج1، ص408ـ409، 453).در پایان، به این دو مورد نیز باید اشاره کرد: ذکر لقب حمار برای مروان، آخرین خلیفه اموی (حک : 127ـ132)، به دلیل بردباری بیش از حد او (رجوع کنید به ذهبی، حوادث و وفیات 121ـ140 ه .، ص 534)؛ و «قضیه حمار» در هندسه، به این معنی که به دلیل وضوح و بدیهی بودنش خر نیز بر آن وقوف دارد (برای بیانی موجز رجوع کنید به دایرةالمعارف فارسی، ذیل «قضیهی حمار»).برای حمار وحشی رجوع کنید به گورخر*؛ برای حمار هندی رجوع کنید به کرگدن*.منابع : آرتمیدوروس/ ارطامیدورس افسیسی، کتاب تعبیرالرویا، نقله من الیونانیة الی العربیة حنینبن اسحاق، چاپ توفیق فهد، دمشق 1964؛ محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1406/1986، چاپ افست قم 1368ش؛ ابنبیطار؛ ابنجوزی، کتابالموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، ]بیروت[ 1403/1983؛ ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ج 3، الفنالثامن: الحیوان، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، ]قاهره [1970، چاپ افست قم 1406؛ همو، القانون فیالطب، چاپ ادوار قش، بیروت 1408/1987؛ ابنمُنذِر، کاشف هَمِّ الویل فی معرفة امراض الخیل، او، کامل الصناعتین البیطرة و الزرطقة، المعروف بالناصری، چاپ عبدالرحمان دقّاق، پاریس 1411ـ1416/ 1991ـ1996؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجِنان و روح الجَنان، قم 1404؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ]قاهره، بیتا.[، چاپ افست ]بیروت، بیتا.[؛ ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362ش؛ اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلّانالوفاء، چاپ عارف تامر، بیروت 1415/1995؛ اخوینی بخاری؛ ارسطو، طباعالحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1977؛ همو، فی اعضاءالحیوان: المقالات 11ـ 14 من کتابالحیوان، الترجمة القدیمة من الیونانیة الیالعربیة، چاپ رمکه کروک، آمستردام 1978؛ اسحاقبن سلیمان اسرائیلی، کتاب الاغذیة، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1406/ 1986؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، خرنامه (منطق الحمار)، چاپ علی دهباشی، تهران 1379ش؛ ایرج افشار، «تازهها و پارههای ایرانشناسی»، بخارا، ش 67 (مهر ـ آبان 1387)؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب ]و [الجامع للعجبالعجاب، ]قاهره[ 1416/1996؛ اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم رضی، تهران 1376ش؛ همو، یسنا، گزارش پورداود، بخش 2، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1356ش؛ همو، یشتها، گزارش پورداود، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1356ش؛ محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروینگنابادی، تهران 1380ش؛ همو، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران 1366ش؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ بندهش هندی: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، تصحیح و ترجمه رقیه بهزادی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368ش؛ پنچاتنترا. فارسی، پنچاکیانه، یا، پنج داستان، برگردان مستقیم از متن سنسکریت به زبان فارسی، ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی عباسی، چاپ ]محمدرضا [جلالی نائینی، ]حسن [عابدی و تاراچند، تهران 1363ش؛ حبیشبن ابراهیم تفلیسی،کاملالتعبیر، چاپ محمدحسین رکنزاده آدمیت، تهران 1372ش؛ محمد تقوی، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، تهران 1376ش؛ توضیحالمسائل مراجع: مطابق با فتاوای دوازده نفر از مراجع معظم تقلید، گردآوری محمدحسن بنیهاشمی خمینی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1378ش؛ فریده توفیق، روزنامه توفیق و کاکاتوفیق، تهران 1383ش؛ عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ اسماعیلبن حسن جرجانی، خُفّی علائی (خفّ علائی یا الخفیةالعلائیة)، چاپ علیاکبر ولایتی و محمود نجمآبادی، تهران 1369ش؛ مطهربن محمد جمالی یزدی، فرّخنامه: دائرةالمعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران 1346ش؛ حرّ عاملی؛ حسنبن بهلول، کتابالدلائل، چاپ یوسف حبی، کویت 1408/1987؛ محمدمؤمنبن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفه حیکم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ حمورابی، شاه بابل، قانوننامه حمورابی، ]برگردان از ترجمه انگلیسی از[ کامیار عبدی، تهران 1373ش؛ عمربن ابراهیم خیام، نوروزنامه، چاپ علی حصوری، تهران 1357ش؛ بهروز خیریه، نقش حیوانات در داستانهای مثنوی معنوی، تهران 1385ش؛ دایرةالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوانالکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران 1363ش؛ همو، لغتنامه، زیرنظر محمدمعین و جعفر شهیدی، تهران 1377ش؛ ژانپیر دیگار، مردمشناسی انسان و حیوانات اهلی، ترجمه اصغر کریمی، تهران 1385ش؛ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولیالطب فی الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا.دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 121ـ140ه .، بیروت 1411/1991؛ عبدالسلام رفاعی، محمدمحسن عید، و انور عبدالحق، اسرار عالمالحیوان، در موسوعة اهلالبیت الکونیة، ج 9، بیروت 1423/2002؛ وهبه مصطفی زحیلی، الفقهالاسلامی و ادلّته، دمشق 1418/1997؛ اسماعیلبن محمدجعفر سبزواری، کتاب مجمعالنورین مشهور به حیوان، تهران ]بیتا.[؛ سعدالدین وراوینی، مرزباننامه: با معنی واژهها و شرح بیتها و جملههای دشوار و تعیین بحور اشعار تازی و پارسی و برخی نکتههای دستوری و ادبی و امثال و حکم، چاپ خلیل خطیبرهبر، تهران 1363ش؛ محمدداود سلّوم، معجمالکلمات الاکَّدیة فیاللغات الشرقیة القدیمة و الاغریقیة و اللاتینیة، بیروت 2003؛ عتیقبن محمد سورآبادی، قصص قرآن مجید، بر گرفته از تفسیرابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی، چاپ یحیی مهدوی،تهران 1365ش؛ گارسیا د سیلوا ایفیگروآ، سفرنامه دنگارسیاد سیلوا فیگوئروآ سفیر اسپانیا در دربار شاهعباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1363ش؛ احمد شاملو، کتاب کوچه، حرف الف، دفتر1، تهران 1377ش؛ معصومه شعبانی، شاخه مرجان : رمزپردازی حیوانات در مثنوی معنوی، تهران 1386ش؛ ابراهیم شکورزاده، ده هزار مثل فارسی و بیست و پنج هزار معادل آنها، مشهد 1372ش؛ جعفر شهریباف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛ همو، قند و نمک: ضربالمثلهای تهرانی، تهران 1370ش؛ مری لئو نورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی شیل: همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران 1368ش؛ محمدبن محمد صاحب تاجالدین، کتابالبیطرة، ج 1، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه فاتح، ش 3608، فرانکفورت 1405/1984؛ علیبن سهل طبری، فردوس الحکمة فیالطب، چاپ محمد زبیر صدیقی، برلین 1928؛ محمدبن ایوب طبری، تحفةالغرائب، چاپ جلال متینی، تهران 1371ش؛ عبداللطیفبن یوسف عبداللطیف بغدادی، کتاب الافادة و الاعتبار، چاپ احمد غسان سبانو، دمشق 1403/1983؛ منیژه عبداللهی، فرهنگنامه جانوران در ادب پارسی بر پایه واژهشناسی، اساطیر، باورها، زیباشناسی و...، تهران 1381ش؛ محمدرضا بن ابوالقاسم عشقی، گفتههای میرزاده عشقی، چاپ داود علی بابائی، تهران 1382ش؛ علیبن ابیطالب(ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره 1411/ 1991؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، چاپ ژولمول، تهران 1369ش؛ فرهنگ کنایات سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1383ش؛ فرید قاسمی، روزنامه حزب خران، تهران 1388ش؛ زکریا بن محمد قزوینی، عجایبالمخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران[ 1361ش؛ محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران 1378ش؛ کلیله و دمنه،ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصراللّه منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1343ش؛ کلینی؛ مجدخوافی، روضه خلد، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1345ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت 1403/1983؛ همو، کتاب حلیةالمتقین، قم 1369ش؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران 1381ش؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل 1342ـ1343ش؛ احمدبن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ مینویخرد، ترجمه احمد تفضلی، تهران : توس، 1364ش؛ عبدالغنیبن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیرالمنام، چاپ افست قم 1378؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ ابوالحسن نجفی، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران 1378ش؛ ناصر نجمی، دارالخلافه تهران، تهران 1362ش؛ ژ. ویو، اساطیر مصر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران 1375ش؛ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349ش؛ صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران 1378ش؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، ]با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان[، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران 1356ش؛ هزار و یکشب، بهکوشش بهرام افراسیابی، تهران: سخن، 1378ش؛ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران 1369ش؛ همو، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، تهران 1386ش؛Aristoteles, Maqala tashtamil ala fusul min kitab al-Hayawan li-Aristu, vol.2, ed. and tr. J. N. Mattock, Cambridge 1966; Jeremy Black and Anthony Green, Gods, demons and Symbols of ancient Mesopotamia,London1992; Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen Wiesbaden 1963-1975; Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982; The Encyclopedia of ancient Egypt, ed. Helen Strudwick, London: Amber Books, 2007; Herodotus, The history of Herodotus, tr. George Rawlinson, Chicago 1952; The International standard Bible encyclopedia, ed. Geoffrey W. Bromiley, Michigan: William B. Eerdmans, 1979- 1988, s.v. "Ass" (by Roland K. Harrison); Henri Masse, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938; Mine Mengi, Eski Turk edebiyati tarihi, Ankara 2007; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, introduction et notes de Stephane Yerasimos, Paris 1981; The Universal Bible dictionary, ed. A. R. Buckland, London: The Religious Tract Society, [n. d.].