خدا، مفهوم محوری اغلب ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی.1) واژگان. این واژه که معادل لفظ «اللّه» در عربی بهکار رفته است، بهویژه در ترکیب، به معنای صاحب و مالک نیز بهکار رفته است، مثل کدخدا به معنای صاحب خانه (رجوع کنید به برهان ذیل مادّه؛ شاد؛ داعیالاسلام، ذیل «خدا و خدای»).لفظ /xwaday/ در فارسی میانه به معنای «مولی» در عربی بوده و بر پادشاهان و بزرگان اطلاق میشده، اما در فارسی دری به «خدا(ی)» تبدیل شده و در ترجمه «اللّه» عربی بهکار رفته است (ابوالقاسمی، ص 68؛ نیز رجوع کنید به فخررازی، ص 94؛ برای الفاظ دیگر مرتبط با دو معنای خدا رجوع کنید به شاد، همانجا؛ هرن، ج 1، ص 601، 603ـ604؛ ابوالقاسمی، همانجا؛ برای معادلهای دیگر واژه خدا در فارسی رجوع کنید به یزدان*).کلمه خدا در اوستایی xvadhaya)xvaata-(، در پهلویxutaiو در هندی باستان svadha- بوده است (هرن، ج 1، ص 601). باقری (ص 77ـ78) میان این واژهها به نوعی قرابت خانوادگی قائل است و چگونگی اشتقاق واژه خدا در فارسی جدید را به این نحو تبیین میکند: گروه صوتی " "svهندواروپایی، در فارسیباستان به "(h)uv" تبدیل میشود که معادل اوستایی آن "xv" است، در فارسی میانه و فارسی دری نیز به "xv "تبدیل میشود و طی تحولی جدیدتر در دورهاخیر "v" از این گروه صوتی حذف میگردد (همانجا). بنابراین تحول صوتی در کلمه «خدا» به صورت زیر نمایش داده میشود (همانجا؛ برهان، همانجا) (لطفاً برای دیدن تحول صوتی به متن چاپی دانشنامه مراجعه شود)بارتولومه (ص 98) در عین تأیید این سیر تحول، اشاره میکند که در برخی زبانهای ایرانی چنین تحولی رخ نداده و لذا خوشه آغازین hu به همان شکل محفوظ مانده است، از جمله بلوچی (خدا = huda، رجوع کنید به هرن، همانجا).برخی محققان کلمه خدای را مشتق از صورت اوستایی xvadhaya-دانستهاند، اما نولدکه به این وجه اشتقاق شک دارد. هوبشمان تردید نولدکه را به حق دانسته است، بااین استدلال که خدای فارسی و xvataiپهلوی بر وجود صورت اوستایی xwataya* یا xwataa* دلالت میکند که شاید با صورت سنسکریت svatas+ayu (از خود زنده) و یا svatas+adi- (از خود آغاز کرده) مرتبط باشد؛ هرچند این اشتقاق هم قطعی نیست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 602، توضیحات هوبشمان). به اعتقاد فردریش مولر (به نقل هرن، ج 1، ص 602) کلمه خدای مشتق از صورت اوستایی xvato-ayao(جنبده به اراده خود) است، اما هرن (همانجا) آن را مردود میداند. شاید به همین دلیل در برخی فرهنگهای لغت، واژه خدا را مخفف «خودآ» خواندهاند (رجوع کنید به برهان، همانجا؛ غیاثالدین رامپوری، ذیل مادّه). البته برخی این وجه اشتقاق را صحیح نمیدانند (برای نمونه رجوع کنید به شاد، همانجا). معین نیز این وجه اشتقاق را عامیانه میخواند (رجوع کنید به برهان، ج 2، ص 718، پانویس 5).در سنسکریت hu به معنای توسل جستن به خدایان، واژهای مأخوذ از ریشه هندواروپایی gheuاست که از همین ریشه، ریشه gu-* در زبان ژرمنی اولیه و واژه god در انگلیسی مشتق شده است ()فرهنگ ریشهشناسی زبان انگلیسی آکسفورد(؛ پارتریج؛ )فرهنگ زبان انگلیسی امریکن هریتج(، ذیل مادّه).هوبشمان به نقل از لاگارد، واژه آلمانی gott به معنای «خدا» را عاریتی از صورت فارسی آن دانسته است (رجوع کنید به هرن، همانجا).منابع :محسن ابوالقاسمی، ریشهشناسی (اتیمولوژی)، تهران 1374ش؛ کریستیان بارتولومه، تاریخچه واجهای ایرانی، ترجمه، توضیح، و تدوین واهه دومانیان، تهران 1384ش؛ مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، تهران 1380ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران 1361ش؛ محمدعلی داعی الاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ محمدرحیم شایگان، «تحول مفهوم خدا»، در یشتِ فرزانگی: جشننامه دکتر محسن ابوالقاسمی، بهاهتمام سیروس نصراللّهزاده و عسکر بهرامی، تهران: هرمس، 1384ش؛ محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپوری، غیاثاللغات، چاپ منصور ثروت، تهران 1375ش؛ محمدبن عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، ]با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان[، ترجمه جلال خالقی مطلق، تهران 1356ش؛The American heritage dictionary of the English language, Boston: Houghton Mifflin Company, 1992; The Oxford dictionary of English etymology, ed. C. T. Onions, Oxford: University Press, 1983; Eric Partridge, Origins: an Oxford etymological dictionary of modern English, London 1966.