خجستانی احمدبن عبدالله

معرف

از امرای دوره طاهریان و صفاریان
متن
خُجستانی، احمدبن عبداللّه، از امرای دوره طاهریان و صفاریان. وی اهل خجستان، از توابع بادغیس* بود. تاریخ تولدش دانسته نیست. خجستانی در آغاز، از امیران محمدبن طاهر، از امرای طاهری، بود (ابن‌اثیر، ج 7، ص 296). وی پیش از ورود به عرصه سیاست، خربندگی می‌کرد و تحت‌تأثیر ابیاتی از دیوان حنظله بادغیسی به خدمت علی‌بن لیث صفاری درآمد. سپس به همراه یعقوب‌بن لیث به سیستان رفت و در شمار سالوکان (عیاران) درآمد (نظامی‌عروضی، ص 26ـ27؛ تاریخ سیستان، ص 224ـ225). خجستانی به موقعیت برادران شَرکُب (امرای یعقوب) نزد یعقوب حسد می‌ورزید. به همین سبب، حیله‌ای به کار بست و یعقوب را به آنان بدگمان ساخت و به دستور یعقوب، یکی از برادران شرکب به نام ابراهیم را به قتل رساند. پس از آن، یعقوب به خجستانی متمایل شد.در 261، یعقوب هنگام عزیمت به سیستان، عزیزبن سِرّی را به جانشینی خود در نیشابور گمارد و هرات را به برادرش عمرولیث واگذار کرد. خجستانی، علی‌بن لیث را برای کسب قلمرو از یعقوب برانگیخت و خود اندکی پس از دریافت خلعت از یعقوب، از فرمان او سرپیچید. وی سپس با همراهانش به بُست، نیشابور، بسطام، خواف و قومس حمله کرد و به کشتار و غارت اهالی پرداخت (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 7، ص 296ـ297؛ قس نظامی‌عروضی، ص 27). به نوشته بیهقی (ص 67)، یعقوب در سال 261 حکومت خراسان را به خجستانی تفویض کرد، اما گفته‌های ابن‌اثیر این مطلب را تأیید نمی‌کند.خجستانی در 262 وارد نیشابور شد و به نام طاهریان، مردم را به سوی خویش خواند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 7، ص 297). وی برای همراه ساختن اهالی نیشابور، در نامه‌هایش خود را احمدبن عبداللّه طاهری نامید (ابن‌خلّکان، ج 6، ص 423). همچنین به رافع‌بن هَرْثَمه*، از امرای صفاری، پیشنهاد دوستی داد و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرد. خجستانی کوشید تا با یَعْمَربن شرکب نیز طرح دوستی بریزد اما او به علت قتل برادرش به دست خجستانی، امتناع ورزید و به هرات حمله کرد. خجستانی نیز به سوی هرات رفت و در جنگهایی که میان آنان در گرفت، یعمر به قتل رسید. از سوی دیگر، ابوطلحة‌بن شرکب، برادر یَعْمَر به نیشابور حمله کرد و پس از تصرف شهر، به نام طاهریان خطبه خواند. خجستانی در پی اطلاع از این خبر، به سوی نیشابور رفت و برادرش، عباس، را در مقدمه سپاه فرستاد. برادر خجستانی در جنگ با ابوطلحه کشته شد و سپاهیان همراه وی پراکنده شدند. خجستانی به هرات بازگشت (بیهقی، ص 67ـ 68؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص 297ـ298).در 263 ابوطلحه نیشابور را محاصره کرد، اما خجستانی به دعوت اهالی شهر وارد نیشابور شد و ابوطلحه به نزد حسن‌بن زیدبن محمد* گریخت. در سالهای 265 و 266، خجستانی به جنگ حسن‌بن زید رفت و او را شکست داد و بر جرجان و مناطقی از طبرستان دست یافت (طبری، ج 9، ص 552؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص300، 335). به نوشته ابوالفرج اصفهانی (ص 713ـ714)، در حمله خجستانی به جرجان عده‌ای از علما به قتل رسیدند. به نوشته ابن‌اسفندیار (ج 1، ص 248)، حمله خجستانی به قلمرو حسن‌بن زید به تحریک رستم‌بن قارن اتفاق افتاد.پس از درگذشت یعقوب لیث در 265، عمرولیث جانشین او شد و به جنگ خجستانی رفت که از جرجان به نیشابور بازگشته بود، اما شکست خورد و به هرات بازگشت (ابن‌اثیر، ج 7، ص300) و برادرش، علی‌بن لیث، را به اتهام همکاری با خجستانی به بند کشید (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 557؛ تاریخ سیستان، ص 237).مقارن این رویدادها، در نیشابور شخصی به نام حَیکان (کیکان) گروهی از مُطَّوِّعه* و فقها را که طرفدار حکومت عمرو بودند، گرد آورد، اما خجستانی با جذب فقها و اکرام آنان اعتمادشان را به خود جلب کرد. خجستانی در 268 به هرات حمله کرد، اما بر آنجا دست نیافت. سپس به سیستان حمله کرد اما آنجا را نیز نتوانست تسخیر کند. در این مدت، با قدرتمند شدن عیاران (رجوع کنید به عیار/ عیاران*) و پیوستن مردم نیشابور به حیکان و عصیان بر نماینده خجستانی، او ناگزیر به شهر بازگشت و حیکان گریخت (گردیزی، ص 311ـ313؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص300ـ301).خجستانی در 267، رسمآ نام طاهریان را در نواحی مختلف خراسان از خطبه انداخت و از آن پس، به نام خود و معتمدباللّه، خلیفه عباسی، خطبه می‌خواند. وی همچنین سکه‌هایی به نام خود و معتمد ضرب کرد (طبری، ج 9، ص 589، 600؛ ابن‌اثیر، ج 7، ص 362). سکه‌هایی در 268 در نیشابور ضرب شده است که در آنها نام خجستانی به همراه نام خلیفه آمده است و نامی از طاهریان یا صفاریان نیست (رجوع کنید به حسینی، ص 7ـ8). در همان سال (268)، خجستانی به قصد تصرف عراق عجم، تا سمنان پیشروی کرد، اما با مقاومت اهالی شهر، از تسخیر آنجا منصرف شد و به خراسان بازگشت (طبری، ج 9، ص 599؛ ابن‌اثیر، همانجا). آنگاه به سرخس حمله کرد و با ابوطلحه جنگید و او را شکست داد. سپس به تخارستان* رفت و در آنجا ماند. چندی بعد در 268، مادر خجستانی در نیشابور به اسارت ابوطلحه درآمد و خجستانی به آنجا رفت، اما اهالی شهر از ورود وی به شهر ممانعت کردند. در این بین، مادر خجستانی به قتل رسید و چندی بعد، در همان سال، خجستانی نیز به دست دو تن از غلامانش که از وی کینه به دل داشتند، کشته شد و یاران وی به رافع‌بن هرثمه پیوستند (ابن‌اثیر، ج 7، ص 301، 303، 367؛ ذهبی، ص 148).خجستانی هفت سال حکومت کرد (بیهقی، ص 68). ابن‌اثیر (ج 7، ص 304) او را شجاع و بخشنده خوانده است، در حالی‌که به نوشته برخی از مورخان، او امیری ستمگر بود که علمای بسیاری را در نیشابور و جرجان کشت (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی؛ بیهقی، همانجاها؛ ابن‌جوزی، ج 12، ص 216).منابع :ابن‌اثیر؛ ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ?]1320ش[؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ ابن‌خلّکان؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره 1368/1949؛ علی‌بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، ]تهران 1361ش[؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]1314ش[؛ محمدباقر حسینی، «دراسة تحلیلیة للنقود العربیة عن المناسبات و الاعلام فی العصر الاسلامی»، المسکوکات: مجلة علمیة تبحث فی المسکوکات، ش 10ـ11 (1979ـ1980)؛ محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام، بیروت 1405/1985؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ احمدبن عمر نظامی‌عروضی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1327/1909، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 15
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده