خُتَّلی، ابوالفضلمحمدبن حسن، از صوفیان قرن چهارم و پنجم در ماوراءالنهر و مرشد علیبن عثمان هجویری*. خُتَّلی منسوب به خُتَّل/ ختّلان* است. اطلاعات درباره ختلی بیشتر منحصر به مطالبی است که هجویری در کشفالمحجوب نوشته است. از تاریخ تولد و زادگاه وی اطلاعی در دست نیست. ختلی پس از تحصیلات مقدماتی به بغداد سفر کرد و در آنجا مرید ابوالحسن علیبن ابراهیم حصری* (متوفی 371) شد، سپس به شام رفت و حدود شصت سال در جبل لُکام (واقع در شام) در زهد و انزوا به سر برد (رجوع کنید به هجویری، ص 252) و چون بیشتر عمر خود را در شام گذراند به او ابوالفضل شامی نیز گفتهاند (رجوع کنید به محمدبن منوّر، بخش 1، ص 368ـ369؛ هجویری، مقدمه عابدی، ص هجده). ختلی سفرهای بسیاری کرد. در هشتاد سالگی به قصد دیدار ابوسعید ابوالخیر* (متوفی 440) به میهنه رفت، اما ابوسعید درگذشته بود و او توانست فرزندان وی را ببیند و درباره حفظ حرمت بقعه شیخ به آنان سفارش کند (محمدبن منوّر، همانجا). ظاهرآ در همین سفر، هجویری مرید ختلی شد و با او به آذربایجان و شام رفت (رجوع کنید به هجویری، ص 77؛ نیز رجوع کنید به همان، مقدمه عابدی، همانجا).ختلی از اقران ابوعمرو قزوینی (متوفی 442) و ابوالحسن سالبه (متوفی 415) به شمار میرفت (هجویری، ص 252). غیر از هجویری، حسین زنجانی نیز از شاگردان ختلی بود. ختلی در زمان حکومت مسعود غزنوی، حسین زنجانی را، احتمالا برای تبلیغ، به پنجاب فرستاد (رجوع کنید به عبدالرشید، ص 20؛ رضوی، ج 1، ص 112). ختلی پس از عمری طولانی، در حالی که هجویری بر بالین او بود، در بیتالجن (دهی میان بانیاس و دمشق) درگذشت (هجویری، ص 252ـ253؛ جامی، ص 320). تاریخ دقیق وفات او معلوم نیست. غلام سرور لاهوری (ج 2، ص 231) درگذشت او را، با توجه به حاشیه یکی از نسخههای نفحاتالانس جامی، 453 ذکر کرده است. در دائرةالمعارف ایرانیکا (ذیل «ابوالفضل خُتَّلی») این تاریخ نامحتمل دانسته شده است. به گفته ذهبی، ختلی در 460 درگذشت (رجوع کنید به عبدالرشید، ص 22).ختلی در تفسیر و روایت عالم بود و بهویژه از حبیب راعی (متوفی قرن دوم؟) روایات بسیار داشت (رجوع کنید به هجویری، ص 139ـ252). او در تصوف از جنید بغدادی* پیروی میکرد (همان، ص 252) و شاید به همین سبب با سکر میانهای نداشت و آن را محل بازی کودکان و صحو را فناگاه مردان میدانست (رجوع کنید بههمان، ص 282؛ برای این دو اصطلاح رجوع کنید به سُکر و صحو*). وی سماع* را نیز «زادالمضطرّین» میشمرد و معتقد بود هر که به حق واصل شود از سماع مستغنی است (رجوع کنید به همان، ص 591). ختلی گرچه صوفی بود، لباس و رسوم صوفیه را نداشت و از «اهل رسم» سخت انتقاد میکرد (همان، ص 77)، تا جایی که هجویری (ص 252) گفته است کسی را مخالفتر و شدیداللحنتر از او نسبت به این امور ندیدهام. از ختلی درباره موضوعاتی مثل انس و هیبت و قبض و بسط نیز سخنانی نقل شده است (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص 549، 551ـ552).منابع :عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران 1386ش؛ عبدالرشید، داتا گنجبخش: زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علیبن عثمان هجویری جلابی غزنوی، ترجمه احمد سمیعی، تهران 1349ش؛ غلام سرور لاهوری، خزینةالاصفیا، چاپ سنگی کانپور 1332/1914؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران 1366ش؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران 1383ش؛EIr., s.v. "Abu'l-Fazl Kottali" (by H. Algar); Saiyid Athar Abbas Rizvi, A history of Sufism in India, New Delhi 1978-1983.