خبیر (الخبیر)، از اسمای حسنای الهی. الخبیر به معنی عالم به امور از ریشه خ ب ر آمده و به عنوان یکی از اسمای الهی 45 بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ پنج بار همراه لطیف، پنج بار همراه بصیر، چهار بار همراه حکیم، چهار بار همراه علیم و 27بار به تنهایی (رجوع کنید بهمحمدفؤاد عبدالباقی، ذیل واژه؛ برای دیگر معانی لغوی خبیر رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ازهری، ذیل «خبر»). خبیر در ادعیه نیز از جمله در دعای جوشن کبیر (رجوع کنید به کفعمی، 1414، بندهای 44، 45، 69، 79) و دعای مجیر (رجوع کنید به همان، ص 359) در کنار دیگر اسمای الهی آمده است.مفسران قرآن تقریبآ در همه موارد خبیر را معادل علیم آوردهاند، و با نظر به عبارات پیش و پس از کلمه خبیر و مضمون و شأن نزول آیه، متعلَّق این علم را مشخص کرده و معانی گوناگونی را ذکر کردهاند: عالم به خلق و آفریده خویش (رجوع کنید بهمیبدی، ذیل سبأ: 1)؛ عالم به تدابیر آشکار و نهان (بیضاوی، ذیل حج: 63)؛ عالم به اعمال بندگان (ابوالفتوح رازی، ذیل نساء : 128)؛ عالم به اعمالْ قبل از انجام آنها (طبرسی، ذیل نساء : 94)؛ عالم به فرمانبری و نافرمانی بندگان (ثعلبی، ذیل نور: 53)؛ عالم به مصالح و مضار بندگان (طبری، ذیل انعام: 18)؛ عالم به سرانجام کار بندگان (فخررازی، التفسیرالکبیر، ذیل سبأ: 1)؛ و عالم به آنچه از دل زمین بیرون میآید و برای آن مفید است (طوسی، ذیل حج: 63).در دیگر منابع اسلامی خبیر را عمومآ به این معانی به کار بردهاند :1) به معنای علیم، یعنی آگاه به همه معلومات (رجوع کنید به ابوحاتم رازی، ج 1، ص 108؛ زجّاجی، ص 127؛ ابنبابویه، ص 216؛ قشیری، 1427، ص 465؛ جوینی، ص 142).2) به معنای خاصتر از علیم، از جمله به معانی عالم به حقیقت و کنه امور (رجوع کنید به زجّاج، ص 33؛ غزالی، ص 112؛ کفعمی، 1412، ص 41؛ عسکری، ص 74)؛ عالم به چیزی پیش از پیدایی آن (بیهقی، ص 144)؛ عالم به جزئیات (طباطبائی، ذیل سبأ:1)؛ علمی که با نظر به ذات امور حاصل شود (جیلی، ص 118)؛ علمی که بعد از امتحان الهی حاصل شود (ابنعربی، ج 4، ص 239)؛ علم خداوند به افعال و اقوال بندگان (سمعانی، ص 258). خبیر فقط به معنای اول، به جز خدا، بر انسان نیز اطلاق میشود، چه انسان به خفایای درونی و نیکیها و بدیهای نفس خود آگاه است، با این تفاوت که این علم درخصوص انسان از راه خبر گرفتن و آزمودن حاصل میشود و بنابراین ممکن است در آن خطا راه یابد، اما در علم خداوند هیچشک و عجزی وجود ندارد و این معنا تنها مخصوص خداوند است (زجّاج، همانجا؛ اسفراینی، ج 1، ص 28؛ فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی، ص 248؛ قرطبی، ص 492).3) به معنای مُخبِر، مانند سمیع به معنی مُسمِع، یعنی خبر دهنده (رجوع کنید به قشیری، 1968، ص 54؛ فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی، ص 249).در منابع عرفانی آمده است که مداومت بر ذکر این اسم الهی موجب میشود آدمی در همه اقوال و افعال خود پروای خداوند را داشته باشد، به هر آنچه او برایش مقدر کرده است اعتماد کند و بدینسان دشواریها بر او آسان گردد و ریا و سالوس از او دور شود، چرا که خداوند به همه امور بندگان و نیازهای آنان پیش از آنکه بر زبان آورند آگاه است (رجوع کنید به زجّاج، همانجا؛ قشیری، 1968، ص 54ـ55؛ همو، 1427، ص 138ـ139؛ سمعانی، ص 259ـ 279).منابع :ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?]1357ش[؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیة، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روحالجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد 1365ـ1376ش؛ احمدبن حمدان ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیةالعربیة، چاپ حسینبن فیضاللّه همدانی، ج 1، قاهره 1957؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 7، چاپ عبدالسلام سرحان، قاهره ]1386/ 1967[؛ شهفوربن طاهر اسفراینی، تاجالتراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، چاپ نجیب مایل هروی و علیاکبر الهیخراسانی، ج 1، تهران 1375ش؛ عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، المعروف بتفسیرالبیضاوی، مصر 1330، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ احمدبن حسین بیهقی، کتابالاسماء و الصفات، بیروت 1405/1984؛ احمدبن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت 1422/2002؛ عبدالملکبن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت 1416/1996؛ عبدالکریمبن ابراهیم جیلی، الکمالات الالهیة فی الصفات المحمدیة، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره 1417/1997؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ?]1332ش[؛ ابراهیمبن سری زجّاج، تفسیر اسماءاللّهالحسنی، چاپ احمدیوسف دقاق، ]قاهره[ 1395/1975؛ عبدالرحمانبن اسحاق زَجّاجی، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت 1406/1986؛ احمدبن منصور سمعانی، روحالارواح فی شرح اسماءالملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1368ش؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ طوسی؛ حسنبن عبداللّه عسکری، الفروقاللغویة، قاهره 1353، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ محمدبن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت 1971؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره ]بیتا.[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ همو، شرح اسماءاللّه الحسنیللرازی، و هو الکتاب المسمی لوامعالبینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛ محمدبن احمد قرطبی، الاسنی فی شرح اسماءاللّه الحسنی و صفاته العُلی، چاپ شحات احمدطحان، منصوره، مصر 1427/2006؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، التحبیر فیالتذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1968؛ همو، شرحالقشیری لاسماءاللّهالحسنی، چاپ عاصم ابراهیم کیّالی، بیروت 1427/2006؛ ابراهیمبن علی کفعمی، المصباح، چاپ حسین اعلمی، بیروت 1414/1994؛ همو، المقام الاسنی فی تفسیرالاسماء الحسنی، چاپ فارس حسون، قم 1412؛ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظالقرآن الکریم، بیروت: دار احیاء التراثالعربی، ]بیتا.[؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدة الابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش.