خانه در کشورهای مسلمان (6) آسیای میانه و سرزمینهای ترکنشینج) آسیای میانه و سرزمینهای ترکنشین1. ترکیه و قفقازترکیه. پراکندگی عمده فرهنگی و تاریخی در ترکیه سه بخش اصلی را نشان میدهد: نخست، مناطق ساحلی و جاهایی که پل ارتباط با اروپا را تشکیل میدهد. این مناطق تحت تأثیر مداوم عوامل خارجی قرار دارد. دوم، منطقه داخلی که شاهد تحرک کمتر و پذیرای آخرین موج مهاجرت بزرگ ترکها بودهاست. این دشتِ بشقابی شکل را شاید بتوان منطقه درونی خواند. سوم، میان این دو منطقه یک کمربند مرکّب است که تحتتأثیر هر دو منطقه قرار داد. خانههای ترکی در ترکیه از منطقه درونی به سمت بیرون گسترش یافته است (کوچوک ارمان، ص 48ـ49).در نقاط مختلف ترکیه، در دوره میانسنگی، با تشکیل روستاها استقرار دائمی صورت گرفتهاست. در دوران نوسنگی، خانه دارای اتاقهایی وسیع، با ابعاد حداکثر 9 متر × 10 متر در اطراف حیاطی سنگفرش و چهارگوش، با پی سنگی و دیوار خشتچین بود. این اتاقها مستقل و گاه دارای ستونهای سنگی بودند. در وسط اتاق، اجاق پختوپز قرار داشت و کف اتاق با خشت و اندود گل پوشیده بود. در ادامه این دوره، اتاقها دوطبقه شدند که اتاق پایینی در نداشت و از طریق اتاق بالایی به آن وارد میشدند. سقف این خانهها مسطح، از چوب و نی و اندود کاهگل بود (فیروزمندی، ص 27، 41). از هزاره پنجم پیش از میلاد، در تپههای باستانی حاجیلار، خانههای حیاط دار احتمالا دوطبقه با اتاقهای مستطیلشکل ساخته میشدند (کوبان، ص 25). در ادامه دوره نوسنگی، تعداد اتاقها بیشتر و با سنگ و خشت و چوب فضاهای متنوعی ایجاد شد. این خانهها نیز در طبقه همکف ورودی نداشتند و از طریق نردبان و حفره بام وارد خانه میشدند (همان، ص 44، 51).تمدن تپه باستانی چتل هویوک، از هفتهزار تا پنجهزار سال پیش از میلاد را از نخستین تلاشهای بشر برای پیریزی زندگی شهری دانستهاند. حفاریها و یافتههای این محل نشان میدهند که خانهها به هم چسبیده و بدون در بودند و به همین سبب استحکام بیشتری داشتند و از طریق پشت بام به یکدیگر مرتبط میشدند. این خانهها نقشه واحد اما اندازههای متفاوت داشتند. دیوارهای آنها خشتی بود و با کلافهای چوبی تقویت میشد. دیوارها و کف اتاقها نقاشی و گچکاری میشد. از سکوهای کنار دیوار نیز برای خوابیدن، کار کردن و غذا خوردن استفاده میکردند (گاردنر، ج 1، ص 12، 13، تصویر 18).در عصر مس و سنگ، محلهای مسکونی با حصار محافظت میشد و تغییراتی در خانهها ایجاد گردید، مثلا دو اتاق بزرگ در خانه به یک راهرو باز میشد (فیروزمندی، ج 1، ص 136). در عصر مفرغ، خانهها به هم فشرده و اتاقها به صورت ردیفی نزدیک به هم، به شکل مستطیل کوچک و دیوارها از پی سنگی و خشتی بودند. این خانهها در و پنجره داشتند و به صورت مجتمع، با سقف مسطح، از چوب و نی ساخته میشدند (همان، ج 1، ص 146).در هزاره دوم پیش از میلاد، ساکنان بعضی مناطق ترکیه مانند کاپادوکیا، شهرهای زیرزمینی میساختند و درون اتاقهای کوچک و تاریکش سوراخهایی برای ورود و خروج هوا و نور ایجاد میکردند. ساخت خانههای زیرزمینی برای دفاع در برابر مهاجمان بود. تا 1331ش/1952، نمونههایی از این خانهها هنوز مسکونی بودند (ابوک، ص 23). حِتّیها و سپس یونانیها در حدود سال هزار پیش از میلاد، نخست روستاها و بعد شهرهایی در این سرزمین ساختند. خانههای ثروتمندان یونانی دارای آب جاری و کف موزاییککاری شده بود. اهالی روم شرقی (بیزانس) نیز بعد از یونانیها در این منطقه تا قرن هشتم سکونت داشتند (همان، ص 30ـ34).با ورود ترکان در قرن پنجم به آسیای صغیر، در طول یک سده، حدود یکسوم از جمعیت ترک دنیا به این سرزمین مهاجرت کردند و در اواخر این قرن، این ناحیه به سرزمینی ترکنشین تبدیل شد (محمد شکر، ص 27). آنان روستاهایی ساختند یا در خانههای روستاهای تخلیهشده ساکن شدند (همان، ص 102). با ورود ترکها، مسلمانان در مرکز شهر و رومیها و تاجران مسیحی هرکدام در محلههایی معیّن، که با حصاری از هم جدا میشدند، ساکن گردیدند (ابنبطوطه، ج 1، ص 313). اولین مسکن ترکان، چادر (یورت)، دارای فضاهای مختلفی مانند محل پخت و پز، محل نگهداری لباس و سلاح و مکانی برای نشستن و خواب بود. در وسط چادر نیز، مکانی برای خوردن غذا بود و در اطراف آن، صندوقهای وسایل قرار داشت. این فضاسازی چینش اشیا در یورت، در ساختار اتاق، در خانههای بعدی ترکی اثر گذاشت (زینالعابدین، ص 34؛ نیز رجوع کنید به کوبان، ص 43ـ44).به دلیل شرایط آب و هوایی، مصالح خانههای قدیمی ترکیه متفاوت است. در شمال ترکیه مانند استانبول، ادرنه، بورسه، سیواس و توقات از چوب، در مرکز از آجر و سنگ، در جنوب به طرف مغرب مانند اَدنه، مرسین و آنتالیا از چوب و سنگ و در مغرب از سنگ به عنوان مصالح اصلی استفاده شده است (کوچوکارمان، ص 32). ساختمایه اصلی در آناطولی سنگ بوده و آجر بیشتر در طاقسازی بناها و قلوهسنگ همراه با ساروج در قوسهای طاقی و دیوارها، و چوب گاه برای تمام بناها به کار میرفته است (اتینگهاوزن و گرابار، ص 333).در استانبول، برخلاف دیگر نواحی، قسمتهای چوبی را با اندود نمیپوشاندند. بهرهگیری از چوب و امثال آن در ساختن سقف اتاقها به خصوص ویژگی اقوام کوچنشین بودهاست (د.ا.د.ترک، ج 11، ص 509). درون خانههای چندطبقه، پی و طبقه پایین از سنگ و آجر است اما در طبقات بالا از الوارهای چوبی و آجر به عنوان مصالح استفاده شدهاست (گودوین، ص 17).در قرن دهم حتی در استانبول، خشت معمولترین ساختمایه در ساخت خانهها بود، اما پیش از آن، در دوره ترکها دیوارهای سنگی نتراشیده نقش مهمی داشتند. سنگهای تراش نخورده معمولا در طبقه زیرین یا همکف کاربرد داشتهاند (کوبان، ص 26). چوب در قسمتهای مختلف بنا به کار میرفت. پی یا شالوده چوبی با عمق کم و بیشتر برای مساکن سبک و کوچک استفاده میشد و شالوده سنگی که سنگینی بنا را به زمین منتقل و در مقابل سیل مقاومت میکرد، بیشتر در مناطق پرباران مانند سامسون، ریزا، ارتوین، سفرانبلو و بوجاک کاربرد داشت. در مناطق نزدیک دریای سیاه، ستونهای چوبی در اتاقهایی به کار میرفت که در آن محصولات کشاورزی را نگهداری میکردند. چوب شالودهها بهخصوص از درخت شاه بلوط بود، که به خوبی در مقابل آب مقاوم است و باگذشت زمان مانند سنگ مقاوم میگردد. یک سرِ تیرهای چوبی را برای فرورفتن در زمین، تیز میکردند (زینالعابدین، ص 135ـ137).از طرف دیگر، بهرهگیری از مصالح معماری به فراوانی آن در هر منطقه بستگی داشت؛ مثلا در مناطق جنگلی و روستاها خانهها از چوب ساخته میشد، اما در شهرها چوب با صرفهجویی کامل به کار میرفت. تنوع مصالح در خانههای شهری بیشتر بود، به گونهای که حتی در دیوارهای دارای اسکلت چوبی از سنگ و آجر برای مقاومت بیشتر دیوار استفاده میکردند. در اسکلتسازی چوبی، به تیرهای عمودی دیوارها چند تیر دیگر به صورت ضربدری متصل میگردید تا بر استحکام بنا بیفزاید (همان، ص 143، 148ـ150؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به همان، ص 159ـ161، 178).مطالعات درباره خانههای ترکی، براساس آثار باقیمانده از قرون پنجم تا هفتم در استانبول، بورسه، تکیرداغ و گبزه، نشان میدهد که خانهها بیشتر دوطبقه بودند و رو به درون و حیاط و باغ باز میشدند. اتاقهای طبقه همکف عمدتاً برای انبار و خدمات بود و زندگی بیشتر در طبقه بالای همکف جریان داشت (اورهان و همکاران، ص 475). بیشتر خانههای ترکی در مجموع دارای یک طرح و ویژگیهای مشترکاند که نخست در استانبول معمول گردیده و سپس در سایر مناطق ترکیه رواج یافته است. طرح یکسوم این خانهها شبیه خانهسازی ایران است. طبقه اول به بالا اسکلت چوبیِ سبک دارد و دیوار خانهها برای ایجاد حریمِ بلند است. در مرکز خانه، حیاطی با حوض و چاه و باغچه قرار دارد. از فضاهای دیگر در طبقه همکف، انباری و آخور است (د.ا.د. ترک، ج 11، ص 509). قسمت اصلی خانه طبقه بالاست که از طریق پلکانی چوبی در حیاط، به آن راه مییابند. معمولا شهرهای ترکیه در زمینهای هموار ساخته نمیشدند، اما برای خانهسازی زمینها را صاف میکردند. خانهها ابتدا یکطبقه بودند و به مرور دوطبقه شدند و دو قسمت اصلی داشتند: قسمت استقبال (سَلامْلِک)، مکان اصلی برای مهمانان و جشنها، و قسمت سکونت (حَرمْلِک)، حریم خصوصی خانواده (زینالعابدین، مقدمه اکملالدین احسان اوغلی، ص 11). در خانههای بزرگ، این دو قسمت بسیار گسترده بودهاند، سلاملک به حیاط و باغ متصل میشدهاست و در گوشهای از آن، آشپزخانه و رختشویخانه و حمام قرار داشتهاست، ولی در خانههای کوچک، تمام این فضاهای خدماتی در ساختمان اصلی بودهاند (اونسال، ص 68). در خانههای دوطبقه نیز، آشپزخانه و انبار در طبقه همکف قرار داشته و طبقه بالا بیشتر محل زندگی خانوادگی بوده، که به حیاط و خیابان اشراف داشته است (گودوین، ص 17).در بعضی خانهها، فضایی به نام جهاننما در تابستان استفاده میشدهاست. این فضا در کاخها و سراهای اعیانی و گاه خانههای معمولی وجود داشته و در بلندترین نقطه بنا، به صورت بالکنی کوچک قرار میگرفتهاست (کوبان، ص 96، 97، تصویر). درِ اصلی خانهها بزرگ و تنها ورودی به خانه بودهاست (زینالعابدین، ص 111؛ همان مقدمه، همانجا). مهمترین مکانهای خانه صفه و اتاق بوده است. کاشیکاری از تزیینات خانههای ترکی بوده که از پشت با ملاط و توسط استادکاران ایرانیِ مهاجر به دیوار نصب و در خانهها و قصرها نیز طی قرون یازدهم و دوازدهم اجرا میشده است. بر کاشیها، اشکال متنوع هندسی و گیاهی با رنگهای مختلف نقش میشد و گاه نقاشی زیر یا روی لعاب شفاف انجام میگرفت و از نقوش انسانی و حیوانی استفاده نمیگردید. در کاشیها از رنگ آبی نیلی، آبی آسمانی، سبز و قرمز استفاده میشد (زینالعابدین، ص 128). درِ خانههای چوبی، بهویژه در قسمتهای بالای خانه، نقاشی میشد که این ویژگی مشترک اقوام ترک است.همزمان با ورود اروپاییها به استانبول، خانههای ترکی با رنگهای متنوعی آراسته شدند. در خلال قرن یازدهم، رنگهای متنوع روشن، بهویژه قرمز، زرد، آبی و سفید، به کار میرفت و رنگ کردن بنا تا زمان بهرهگیری از پوشش ملاط سیمان معمول بود. ساختمانهای بزرگ قرن سیزدهم با رنگهای صورتی، انواع قرمز، سبز زیتونی و زرد تزیین میشدند که برگرفته از هنر باروک اروپای مرکزی است و شاید اصل آن به قرن دوازدهم/ هجدهم برگردد. نقوش و طرحهای نمای خانهها ریشه در فرهنگ مذهبی و تصوفگرایانه ترکان دارد. نقاشیهای طلسمگونه، شاخ گوزن و آهو، چشمهای افسونگر و کتیبههایی با جملات دعایی به همراه تاریخ ساخت خانه، نمونههای این نقوش است (کوبان، ص 186).انواع خانههای ترکی. 1)چادر مخصوص گروههای کوچ رو و به ویژه در نواحی شمالی کوههای توروس معمول و امکانات آن در حد زندگی روزمره است (زینالعابدین، ص 79). کلیه ادوات زندگی و وسایل چهارپایان در آنجا نگهداری میشود و زنان بافتهای سنّتی مانند سجاده را در آنجا تولید میکنند. مساحت، فضای دایرهشکل خاص نشستن و وسایل مورد استفاده مانند صندوق، بین اتاق و خیمه مشترکاند اما در خیمه اجاق در وسط و در اتاق درون دیوار تعبیه شده است (همان، ص 36، 38، 45).2) خانه سیار یا قابل انتقال شبیه چادر که حاصل مرحله انتقال از چادر به خانه ترکی است و عناصر آن نیز حملشدنی است و از یک یا دو اتاق رو به حیاط تشکیل شدهاست (همان، ص 79).زندگی روستاییان به زمین وابسته است. این نوع زندگی خانههای آنها را در موارد بسیار اساسی محدود میکند به گونهای که عمومآ تکطبقه و تنها یک یا دو اتاقه است.خانههای شهری یک یا چندطبقهاند و با اینکه بسیار دقیق ساخته شدهاند، معمولا بیتکلف و تا حدی منعکسکننده ویژگیهای منطقهای هستند (کوچوکارمان، ص 94).در ترکیه، خانههایی متفاوت با خانههای رایج نیز ساخته میشوند که مهمترین آنها خانههای مجلل بزرگ و ویلاهای تابستانیاند که در محوطههای باز و باغها و کنار رودها با منظرههای تماشایی ساخته شدهاند. همه این خانهها ویژگیهای خانه ترکی را دارند، جز قصرها که به سبب بهرهگیری از تأثیرات خارجی، ویژگیهای ترکی را از دست دادهاند (همان، ص 99).اندامهای خانههای ترکی. ورودی خانههای ترکی پیشتر محوطهای محدود با روزنهای کوچک بود که مانند ورودی قلعه ساخته میشد (کوبان، ص 20). درهای خانههای ترکی معمولا بزرگ و دولنگه بودند تا چهارپایان بتوانند از آنجا به اصطبل و فضاهای مخصوص خودشان در حیاط وارد شوند و گاه درِ کوچکی برای ورود و خروج افراد در یکی از لنگهها ساخته میشد. این لنگهها با تختههای سنگین بزرگ ساخته میشدند و با گُلمیخهای آهنی به هم وصل میگردیدند و قفلهای آهنی محکمی داشتند (همان، ص 162، 163 تصویر). از مشترکات خانهها، چهارچوبهای بود که در دیوار بنا کار میگذاشتند و از دیوار بیرون میزد. نمای بیرونی هر لنگه در، دو قاب عمودی بود که به سه قاب افقی متصل میشد (زینالعابدین، ص 109ـ110، 111، تصویر؛ کوبان، ص 125، 162).حیاط عنصری مهم در خانههای ترکی است و قدمت آن به اوایل تشکیل حکومت عثمانی میرسد. متأسفانه دادههای باستانشناختی اندکی درباره ویژگیهای خانهها در سدههای نخست تصرف آناطولی و بالکان در دست است (کوبان، ص 47)، اما شواهدی از وجود خانههای حیاطدار از سده نهم دیده شده است (رجوع کنید به همان، ص 50). در برخی نگارهها، از جمله نگارهای از نسخه خطی ترجمه شقایق نعمانیه در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم، خانههای حیاطدار مشاهده میشود (رجوع کنید به همان، ص 49). الگوی سنّتی خانههای حیاطدار حدودآ به سده دوازدهم بازمیگردد. در سدههای دوازدهم و سیزدهم، خانههای حیاطدار با سه اتاق در طبقه همکف، الگوی اصلی خانه بودند که گاه این فضا در جلوی اتاقهای طبقه دوم نیز حیاط نامیده میشود (همان، ص 57ـ66، 138ـ142). حیاط مکان بیشترِ فعالیتهای زنان بود و سعی میشد با کاشتن گیاهان و تعبیه حوض زیباتر شود، ضمن آنکه مرکز دسترسی به سایر فضاهای خانه نیز بود (زینالعابدین، ص 47؛ کوبان، ص 20، 144).از جمله فضاهای همراه و پیوسته به حیاط، ایوان بود و حیاط بدون ایوان شکل مطلوب نداشت. در واقع، حیاط دنباله محوطه ایوان بود (کوبان، ص 145). شاید به همین سبب، اصطلاح چارداک (از چهارطاق* فارسی) که نوعی ایوان سرپوشیده بود، در بخشهایی از عثمانی از علائیه/ آلانیه تا بالکان به جای کلمه حیاط متداول بوده است (همان، ص 137). در شهر سَفْرانبلو، حیاط طبقه همکف مسقف بود که صفه خوانده میشد و در آن، اجاق برای پخت و پز و حوضی کوچک با نردههایی در اطرافش برای شستشو قرار میدادند (همان، ص 134، 145، تصویر). به طور کلی و به تدریج حیاطها در خانههای ترکی کوچکتر و به صفه تبدیل گردید (همان، ص 66).صفه فضای مشترکی بین اتاقها بود. اتاقها معمولا به هم متصل نبودند و ورودی آنها به صفه باز میشد. از کنارههای صفه برای نشستن استفاده میشد (اورهان و همکاران، ص 475). صفهها به سه نوع داخلی، خارجی و مرکزی تقسیم میشدند. صفه خارجی در جهت طولی و در گوشهای از خانه بود و اتاقها در فضای مقابل آن قرار داشتند. انواع متفاوت اینگونه صفهها در خانههای مناطق بورسه و ادرنه ساخته شدهاست. صفه داخلی فضای خانه را به دو قسمت تقسیم میکرد و در وسط خانه قرار داشت و اتاقها در عقب و جلوی آن واقع میشدند. گونههای مختلف آن در استانبول، آماسیه، سیواس، توقات و آنتالیا کاربرد داشتند. ایوان صفهها، در سطح بالاتر قرار داشت و محلی برای نشستن بود (د. ا. د. ترک، ج 11، ص 510؛ کوبان، ص 146، تصویر خانه اسمزلر). از قرن سیزدهم به بعد، در وسط صفههای داخلی میانخانهای ایجاد شد که بیشتر در خانههای مجلل و سراهای تابستانی استانبول به کار میرفت (د. ا. د. ترک، همانجا). صفه مرکزی یا میانخانه به شکل ایوانی میان اتاقها و فضای بیرون خانه قرارداشت و خانه را به باغ متصل میکرد و نهتنها اتاقها به آن باز میشد، بلکه بیشتر محل اجتماعات و مراسم بود (زینالعابدین، ص 62).در خانههای اولیه ترکی، شکل اتاق به کاربری آن بستگی داشت اما بعدها بیشتر حاصل تعامل میان کاربری، مصالح و سازه بود (کوچوکارمان، ص 67). در حقیقت، تحول خانههای ترکی از خیمه به بعد، در نتیجه توجه بیشتر به اتاقها و تعداد آن بود (زینالعابدین، ص 63). از برخی اتاقها همیشه و از بعضی دیگر در برخی فصول استفاده میشد. معمولا اتاقهای باز برای فصول گرم و اتاقهای محصور برای فصول سرد ساخته میشدند. جاگیری مناسب برای استفاده از نسیم، پشت به آفتاب بودن، بهرهگیری از سازه سبک برای دیوار و سقف و کف، ابعاد گسترده، ارتفاع زیاد و پنجرههای بزرگ ویژگی اتاقهای سرد یا باز، و جاگیری مناسب برای وارد نشدن باد سرد، قرارگیری در دل ساختمان، عایقکاری ضخیم، پنجرههای کوچک و سادگیِ چیدمانِ داخلی ویژگی اتاقهای گرم یا محصور بودهاست (کوچوکارمان، ص 39، 42). اتاقهای خانههای ترکی از قرن دوازدهم بهبعد مستقل و فضای گذر بین دو اتاق به نمای تزیینی تبدیل شد (زینالعابدین، ص64). اتاقها محل غذا خوردن، خواب، نشستن، نماز و نیایش و کلیه اعمال فردی بود. گاهی اتاقهای مخصوص مانند نمازخانه یا کتابخانه ساخته میشد. گاه بخشی از اتاق را مشربیه (رجوع کنید به ادامه مقاله) اشغال میکرد (کوبان، ص 67).در ساختار اتاق، همانند چادر و خیمه، به چهار بخش توجه میشد: قسمت مرکزی برای فعالیتهای مختلف، ناحیه پیرامون مخصوص نشستن، فضای محصوری برای کمد و صندوق و رختخواب، و بخاری دیواری یا شومینه (کوچوک ارمان، ص 63، 65، تصویر 29). اتاق بزرگتر و پرتزیینتر به نام تالار نیز مخصوص پذیرایی بود. اتاقهای دوره جدیدتر دارای سه سطح متفاوت بودند. یکسوم اتاق همسطح صفه بود که ورودی اتاق در آنجا قرار داشت. قسمت دوم یا فضای اصلی اتاق با بیست تا سی سانتیمتر ارتفاع، با نرده از دو قسمت دیگر جدا میشد. قسمت سوم، شاهنشین، با بیست تا چهل سانتیمتر ارتفاع از سطح قسمت اصلی، با فرش و متکا تجهیز میگردید و محل نشستن بود (د. ا. د. ترک، همانجا؛ کوبان، ص 216، تصویر). معمولا کف با الوار چوبی و سپس حصیر پوشیده و لایهای از گل ورزداده روی آن کشیده میشد (کوچوکارمان، ص 139). اثاث داخلی اتاقها معمولا ثابت بود و تفاوت اصلی اتاقهای ترکی با اتاقهای اروپاییها در همین بود (زینالعابدین، ص 64).گنجهها از عناصر برجسته اتاق در خانههای ترکی، و عملکرد اصلی آنها نگهداری مایحتاج زندگی روزمره در اتاق است. جنس آنها معمولا از چوب است و سراسر دیوار را پوشش میدهند و با در و پنجره و سقف اتاق هماهنگاند. گنجهها و قفسهها بخشی از فضای بین دیوارها را پر میکنند. دو اتاق مجاور، به صورت پشت به هم ساخته و باعث پوشش عناصر سازهای میشوند. قفسهها، درها و پنجرهها را در خود جای میدهند و معمولا بدون دیوار جانبیاند. آنها اغلب در چندین دیوار یک اتاق ساخته میشوند (کوچوک ارمان، ص 180ـ181) و معمولا فضای اتاق را اشغال نمیکنند. ارتفاع گنجههای قفسهدار که برای نمایش آثار قیمتی به کار میروند، برخلاف گنجههای وسایل روزمره، گاه تا سقف اتاق هم میرسد. گنجهها گاه به گونهای قرار میگیرند که قابلیت حرکت در یک محور را برای نمایش اشیای بیشتر داشته باشند (زینالعابدین، ص 116ـ118). از عناصر خاص اتاقهای ترکی، مکانهای خاصی به جز گنجه برای ذخیرهسازی مواد بود که با در یا بدون در، در بخش بالای گنجه و نزدیک سقف اتاق ساخته میشدند و مُسَندِرَه نام داشتند. دسترسی به مسندرهها از طریق پلکانی بود که بیرون فضای اتاق قرار میگرفت (رجوع کنید به کوبان، ص 117، نقشه 69، ص 118 تصویر).اندازه درِ اتاق بر حسب فضای آن متفاوت بود. تزیینات در اتاق نسبت به در ورودی بیشتر بود (رجوع کنید به کوبان، ص 126، تصویر). میان اتاقها در مشترک وجود نداشت. درها معمولا در گوشه اتاق تعبیه میشدند تا با باز کردن آن، درون اتاق از بیرون دیده نشود. درها از نظر شکل با بقیه اجزای چوبی اتاق متناسب بودند. درِ اتاقها معمولا کوچک، کوتاه و یکلنگه، و ارتفاع متوسط آن نیز حدود یک و نیم تا دو متر بود، اما از اوایل قرن سیزدهم درِ اتاق دولنگه و مرتفعتر ساخته میشد. درِ تالار بیشترین تزیینات را داشت (زینالعابدین، ص109ـ110، 111، تصویر؛ کوبان، ص 125، 162).بام خانههای قدیمی در برخی نواحی مانند ارزروم، مسطح و در مناطق بارانی نظیر بورسه، شیروانیِ سفالپوش بود (رجوع کنید به کوبان، ص 17، 55). در میان انواع بامهای خانههای ترکیه، بام خانههای حرّان گنبدی شکل و سنگی بوده است (رجوع کنید به همان، ص18).سقف در خانههای ترکی عنصری هنری و تزیینی بوده است. برای ساختن آن، ابتدا تیرهای چوبی را کنار هم میگذاشتند، سپس روی آنها را با صفحات چوبی میپوشاندند و لایهای گل روی آن قرار میدادند. اخیرآ، روی لایه گلی را نیز با لایهای دیگر از آجر و ملاطِ گل میپوشانند. در زیر سقف، گاه ستونهایی با سرستونهای چوبی تعبیه میکنند. سقف اتاقها مسطح بوده و با قابهای چوبی و عناصر مختلف تزیین میگردیده و از یک قسمت اصلی مقاوم با ارتفاع مناسب و یک قسمت دیگر، کمی پایینتر از سقف اول، ساخته میشده است. تزیینات سقف گاهی با نقاشی و گچبری و کندهکاری همراه بوده است (زینالعابدین، ص 73ـ74، 183ـ189؛ نیز رجوع کنید به کوبان، ص 121). سقف داخلی با طرحهای هندسی و قطعات رنگی و ظریفِ ستارهای شکل چوبی تزیین میشده که یادآور منظره آسمان در شب بوده و نمونههای آن در آنکارا، بورسه و استانبول و سَفرانْبُلو باقیمانده است (اونسال، ص 68ـ69؛ نیز رجوع کنید به کوبان، ص 120).پنجرهها در دو ردیف بالا و پایین اتاقها تعبیه میشدند. پنجرههای ردیف بالا معمولا کوچک و ثابت بودند و از طرف داخل با مشبکهای چوبی و شیشههای رنگی تزیین میشدند. از قرن دوازدهم به بعد، این پنجرهها بلندتر شدند (زینالعابدین، ص 86ـ89). در طبقه پایین، اندازه و تعداد پنجرههای رو به بیرون به حداقل کاهش یافت و برای جلوگیری از دید خارج به داخل، جلوی این پنجرهها کرکره نصب میشد. پنجرههای طبقات فوقانی بسیار زیاد و در ابعاد بزرگ ساخته میشدند (کوچوک ارمان، ص 104).مشربیه، پنجرههای متصل بههم و بازشو در قسمتی از دیوار است، که به خارج دیوار کشیده میشود و عنصر مهم اتاق و محل نشستن و تماشای فضاهای اطراف است. مشربیه از قرن دوازدهم رواج یافت (برای نمونه جدید مشربیه رجوع کنید به تیلر، ص 36، تصویر) و روی تیرهای حمال چوبیِ برآمده از دیوار قرار میگرفت. این تیرها گاه برآمدگیهای پلکانی داشتند و میتوانستند سنگینی زیادی را تحمل کنند. ساخت مشربیه در آنکارا، جانکری، قسطمونی و ارزروم، استانبول، آماسیه، سفرانبلو، أفیون، بورسه و ارمناک رواج داشتهاست (زینالعابدین، ص 195).بخاری دیواری (شومینه) تنها عنصر پیشآمده در وسط دیوار اتاقهای زمستانی است که با هواکش و هماهنگ با گنجهها و سَدیر (سکوی نشستن در پیرامون اتاق) ساخته میشد. شومینه در خانههای مجلل به عنصری تزیینی تبدیل گردید که با مصالح متنوعی ساخته میشد ولی شکل آن تحت تأثیر کاربریاش بود (کوچوک ارمان، ص 178ـ179؛ نیز رجوع کنید به کوبان، تصاویر ص 114، 127، 129). معمولا گنجهها دو طرف شومینه قرار میگرفت و نمای خارجی آن با چوب و گچ تزیین میشد. از شومینه در قرن دهم و یازدهم نیز استفاده میشد. اما در قرن سیزدهم، شومینههای جدا از دیوار و قابل حمل و نقل معمول گردید (زینالعابدین، ص 120، 123ـ127).امروزه در مناطق دورافتاده ترکیه هنوز کلبههای محقر قدیمی وجود دارد اما در شهرها، بسیاری از خانههای عثمانی به عنوان مکانهای جهانگردی بازسازی شدهاند. ساختمانهای جدید اغلب خانههایی در حومه شهرها و آپارتمانهایی چندطبقهاند که نمونه آنها در سایر کشورها نیز رواج دارد. در عین حال، در بعضی شهرها چون آنکارا هنوز هم در بخشهای کوچکی از خیابانهای باریک خانههای گلی دیده میشوند (ابوک، ص 9، 22، 94، 124).غیرمسلمانان استانبول، بهویژه از نیمه دوم قرن سیزدهم به بعد، همگام با عثمانیان تحت تأثیر اروپاییان، خانههای ردیفی (کوبان، ص 193، 209) و آپارتمانی دو تا چهار طبقه را با وسعت و اتاقهای کم و تزیینات جدید به بافت شهر افزودند. اتاقها و طبقات بالایی این خانهها به طرف کوچه بیرونزدگی دارند. خانههای ردیفی با نمای خارجی و نقشه یکسان بیشتر تحت تأثیر اروپا و مورد استفاده تجار و اصناف مسیحی قرار گرفتند. آپارتمانهای بزرگتر ساختهشده در اواخر قرن سیزدهم نیز شبیه بناهای پایتختهای اروپایی بودند (د. ا. د. ترک، ج 11، ص 512). آپارتمانسازی به شیوه اروپایی در نخستین دهههای سده چهاردهم نیز رونق خود را ادامه داد و برای نمونه، معمارانی چون زکی سایار در اشاعه شیوه مذکور و انطباق آن با وضع بومی جامعه ترکیه تلاشهای در خور توجهی کردند (رجوع کنید به باتور، ص 78ـ79، 83، 85).منابع : ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ علی منتصرکتانی، بیروت 1395/1975؛ کریس ابوک، ترکیه، ترجمه مهسا خلیلی، تهران 1384ش؛ محمود زینالعابدین، جولة تاریخیة فی عمارة البیت العربی و البیت الترکی، ریاض 1419/1998؛ بهمن فیروزمندی، باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، ج 1، تهران 1378ش؛ محمد شکر، سلجوقیان: شکست بیزانس در ملازگرد و گسترش اسلام در آناتولی، ترجمه نصراللّه صالحی و علی ارطغرل، قم 1385ش؛Afife Batur, "A tribute to Zeki Sayar", Mimar, no.10 (1983); Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Harmondsworth, Engl. 1987; Helen Gardner, Gardner's art through the ages: the Western perspective, vol.1, [ed.] Fred S. Kleiner and Christin J. Mamiya, Australia 2006; Godfrey Goodwin, Islamic architecture: Ottoman Turkey, London 1977; Dogan Kuban, The Turkish hayat house, Istanbul 1995; Onder Kucukerman, Kendi mekaninin arayisi icinde Turk evi, Istanbui 1996; D. Orhun, B. Hillier, and J. Hanson, "Spatial types in traditional Turkish houses", Environment and planning B: planning and design, vol.22, no.4 (1995); Brian Brace Taylor, "Inkaya house: Mugla", Mimar, no.9 (1983); TDVIA, s.v. "Ev: tarihi gelisimi" (by Nur Akin); Behcet Unsal, Turkish Islamic architecture in Seljuk and Ottoman times, 1071-1923, London 1973.قفقاز، نخستین نشانههای خانهسازی در قفقاز به دوران ماقبل تاریخ و غارنشینی برمیگردد. غارهای طبیعی آزیخ، تاغلار، قوبوستان، قازما، و آویداغ از نخستین پناهگاههای انسان در قفقاز بودهاند. بعدها با ایجاد تغییراتی در غارهای طبیعی مانند دیوارکشی و بازکردن سوراخ برای خروج دود، بهتدریج نخستین مرحله خانهسازی در مناطق کوهستانی آغاز گردید (د.آ.، ج 3، ص 567).به تدریج ساکنان قفقاز خانههایی به ترتیب زیر در خارج از غارها ساختند: 1) کومه سرپناه چهارگوش و کوچک و سادهای از نی و شاخ و برگ بود که دیوارهای آن معمولا از خشت یا ترکه بافته ساخته و از داخل گل اندود میشد و بام آن با نِی و شاخ و برگ و پوشال پوشانده میشد. از کومه بعدها و تا این اواخر، برای نگهداری علوفه و گاهی گوسفندان استفاده میکردند (همان، ج 5، ص 454؛ برای ساختار متفاوت کومه در میان شاهسونها رجوع کنید به اسماعیلپور، ص 267ـ268).2) دَیَه، در ترکی بهمعنای خانه، منزلی موقت با استخوانبندی ترکه بود. یک سر ترکهها را روی دایرهای در خاک فرو میکردند و سر دیگر آنها را به هم میپیچیدند و آنها را از چند جا با ریسمان به هم میبستند و روی آن را معمولا با نمد میپوشاندند. به اطرافش هم چتن که از نی بافته میشد، میکشیدند. برای جلوگیری از ورود آب باران به داخل، دور تا دور دیه جوی باریکی برای هدایت آب به خارج از آن کنده میشد. هنوز هم در بعضی جاها، عشایر و چوپانها از دیه استفاده میکنند (د.آ.، ج 3، ص 394).3) داشقورا خانهای موقت بود که در ییلاق ساخته میشد. نیمه زیرین اینگونه خانهها زیرزمین بود و نیمه بالایی آنها با چیدن سنگهای کوچک و بزرگ، بیآنکه از ملاطی استفاده شود، بالا آورده میشد. سقف آن را با شاخ و برگ درخت و کف آن را با خاک کوبیده میپوشاندند. اجاق در وسط خانه یا کنار دیوار و سوراخی هم برای خروج دود و ورود روشنایی تعبیه میگردید. ارتفاع داشقورا به دو متر میرسید (همان، ج 3، ص 348ـ349).4) قازما بومْکَند زیرزمین سادهای است که سابقه آن به عصر پارینه سنگی میرسد. این خانههای چهارگوش یا دایرهای را با تعبیه تیرچوبی میساختند. دیوارهای داخلی معمولا با چوب، سنگ یا مصالح دیگر استوار میشدند. ورودی آن پلکانی بود (همان، ج 2، ص 581).پس از عصر پارینهسنگی، خانههای ساختهشده از مُهره (چینه)، قلوه سنگ، خشت با دیوارهایی که از درون و بیروناندود میشدند، با یک و گاه دو اتاق، چهارگوش یا دایرهایشکل، با اجاق و انبار غله و بعضی دارای اجزایی ویژه نگهداری ارزاق و ماکیان و دام پدیدار شدند. در همان دوره، خانههایی به نام قرادام هم در میان کشاورزان و دامداران رایج شده بود که شکل تکاملیافته غارهای مصنوعی و قازماها بود و به خانوادههای بزرگ تعلق داشت. قرادام برحسب موقعیت جایگیری خود، زیرزمینی، نیمهزیرزمینی یا روی زمینی بوده است و ویژگی آن بام ساخته شده از تیرکهایی است که بر روی تیرهای محکم چوبی قرار میگرفته و شکل پشت ماهی داشته است (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 567؛ )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 125). در این نوع خانهها که در ارمنستان قلخاتون و در گرجستان داربازی نامیده میشده، اتاقهای نشیمن و کار یکی بوده است. هنوز هم در بعضی نقاط دورافتاده این جمهوریها، این نوع خانهها دیده می شود (رجوع کنید به د.آ.، ج 3، ص 186، 336).خانههایی به نام چووستان یا چاوستان با مصالح محدود محلی و بیشتر در نواحی گرمسیر دارای نیزار مانند شروان و قراباغ ساخته میشدند. پس از آنکه دیوارهای اطراف را با ستونهای چوبی و خیزران و نی بر روی پی برپا میکردند، هر دو طرفِ آنها را گلاندود میکردند. برای ساختن سقف هم، تیرهایی را بهطور دوشیبی بر روی ستونهای اطراف و وسط و تیرحمال که بر روی دو ستون بلندتر در جلو و عقب ساختمان قرار میگرفت، تعبیه میکردند و پس از پوشاندنشان با نی و پوشال، بر روی آنها گِل میمالیدند. از چووستان تا دهههای نخستین قرن چهاردهم/بیستم استفادهمیشد(رجوع کنید به مصطفییف، ص 33؛ د.آ.، ج10، ص 371).کرتمه بیشتر در روستاهای مناطق بیشهزار، از سلسله جبال قفقاز کوچک، شکی، زاقاتالا، قوبه، خاچماز و بخش کوهستانی شروان و طالش بنا میگردید و در ساخت آن از چوب بیشترین استفاده میشد و در سدههای میانه در بسیاری از مناطق روستایی روسیه هم رواج داشت. کرتمهها یک یا دواتاقه و ندرتاً دو طبقه بنا میشدند. سقف خانههای بزرگتر چهار شیبه بود و در آن برای اتصالات بهجای میخ آهنی سر تیرها با چفت و بستهای چوبی به هم متصل میگردید. سقف را هم با نی بوریا و سفال میپوشاندند. این نوع خانهها از اواخر سده سیزدهم به تدریج منسوخ شدند (رجوع کنید به )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 125ـ126؛ د.آ.، ج 5، ص 357).خانههای قفقاز در قرن سیزدهم، بنابه شیوه گذران زندگی، به دو نوع خانههای دائمی و ثابت، متعلق به اهالی یکجانشین و خانههای موقت و سیار مخصوص ایلات و عشایر تقسیم میشوند (رجوع کنید به مصطفییف، ص 31). خانههای موقت در نقاط مختلف این منطقه، آلاچیق، جوما، دیه، موخور، قراکچه، دوننوکلواو و غیره نامیده میشدند (رجوع کنید به همان، ص 32؛ خلیلوف، ص 87؛ )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 126). دیه کوچکتر و کمدوامتر از آلاچیق بود و آلاچیق کوچک نامیده میشد. در مقابل، آلاچیق به توانگران تعلق داشت. داخل آنها بخش جداگانهای به نام نَمی یا بوجاق برای نگهداری حیوانات و خواربار وجود داشت ()دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، همانجا؛ خلیلوف، ص 86).در قراباغ، دو نوع عمده آلاچیق شناسایی شده است: قراکچه و موخور. قراکچه را میتوان نمد سیاه یا خانه سیاه و خانه بزرگ معنی کرد. از آنجا که رنگ نمد براثر دود اجاق درون آلاچیق با گذشت زمان سیاه میشود، آن را قراکچه مینامند. قراکچه نوعی آلاچیق بود که معمولا با سی ـ چهل چوبوق (ترکه بزرگ یا تیرک مخصوص خمیدهشده) ساخته میشد. اندازه قراکچه با وضع اقتصادی خانواده متناسب بود. پس از اندازهگیری محل برپایی آلاچیق، چوبوقها را روبهروی هم بر زمین مینشاندند، سرهای آنها را در بالا به هم متصل میکردند و برای آنکه محکم باشند، آنها را در جاهای مختلف با ریسمان و طناب پهن مخصوصی به نام اورکن به یکدیگر میبستند. آنگاه دورتادور آلاچیق را از بیرون و از پایین چتن میکشیدند و آن را به چوبوقها میبستند. سرانجام، سراسر آلاچیق را با قطعات نمد میپوشاندند. داخل و سردر آن را هم با منگولههای رنگارنگ میآراستند (رجوع کنید به همان، ص 87ـ89).موخور کاملترین نوع آلاچیق است. چنبره از اجزای موخور و دایرهای است به قطر حدوداً یک متر، با حلقههای آهنی در دورادور آن برای قرار گرفتن سر چوبوقها. در وسط چنبره سوراخی برای فروبردن سرستون تعبیه میشده و در حالی که بلندی چوبوقهای خمیده در حدود 5ر4 متر بوده، ارتفاع خود آلاچیق از سه متر فراتر نمیرفته است. گفته شده که موخور از آذربایجان ایران به قراباغ راه یافته است. موخور غالبآ به توانگران تعلق داشته و فقط مخصوص سکونت بوده و کف و دیوارههایش با قالیچه آراسته میشده است؛ در حالیکه قراکچه به خانوادههای متوسط و تنگدست تعلق داشته و گذشته از سکونت، برای کار هم استفاده میشده است (رجوع کنید به همان، ص 89ـ91؛ اسماعیلپور، ص 264ـ266). ساخت آلاچیق که معمولا در محلهایی چون اوبه، شَنْلیک، بینَه، قشلاق، ییلاق و یورد برپا میشد، سببِ گذار از مرحله کوچنشینی به یکجانشینی و مساکن دائمی (دهات) بود. وجود واژههایی چون اوبه، بینه، قشلاق و ییلاق در نام بعضی از دهات قفقاز حاکی از چنین تغییر و تحولی است (رجوع کنید به )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 121ـ122).خانههای یکجانشینی به دو نوع عمومی روستایی و شهری تقسیم میشوند. خانههای روستایی با مصالح و سنن خانهسازی محلی و با توجه به فعالیتهای کشاورزی و دامداری و امکانات مالی و معیشتی خانواده بنا میگردند. برای نمونه خانههای مناطق کوهستانی، که غالبآ دارای سقف مسطح و دیوارهای ساخته شده از سنگاند، داخال نامیده میشوند. سلیانی نام خانههای منطقه مغان و شروانی نام خانههای شروان است. این دو نوع خانه بام پشتماهی دارند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 125؛ مصطفییف، ص 34). با گذشت زمان و بهویژه در قرن سیزدهم، خانههای یک یا چند اتاقه و یک یا دو طبقه ــکه معمولا طبقه اول ویژه کار و طبقه دوم مخصوص نشیمن بود، ساخته میشد. در بعضی از دهات، بهندرت خانههای اربابی قصرگونه با دوطبقه و اتاقهای متعدد، کرسی (صُفّه) و آیینهبندی دیده میشود (رجوع کنید به )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 126).در قفقاز سدههای اول هجری، مثل اکثر شهرهای اسلامی، نمای خانههای رو به کوچه یک پارچه بوده است. در دورههای بعدی، پیشرفتهایی در زمینه خانهسازی صورت گرفت که درنتیجه خانههای پنجرهدار، دو و سه طبقه، کرسیدار و چند اتاقه با دیوارهای ساختهشده از خشت و آجر، سنگ تراشیده یا قلوه سنگ پدیدار شد. آنها معمولا شامل بالاخانه، چند اتاقنشیمن، مطبخ، انبار، تنورخانه، اصطبل و غیره بودند. در بسیاری از خانهها، اتاقهای کار جدا از بنای مسکونی ساخته میشدند. برخلاف خانههای تنگ و تاریک و عاری از امکانات رفاهی اکثر اهالی، وسایل اینگونه خانههای معروف به خانه روشن، اتاق سفید، خانه طنبی، خانه آیینهکاری شده، عمارت، مالکانه، ملک و قصر که مسلمآ به ثروتمندان تعلق داشتند، با سلیقه خاصی چیده میشدند. طاقچه، رف، اِشکاف، دولاب، جای رختخواب، بخاری جاسازی شده در دیوارها اجزای تفکیکناپذیر چنین خانههایی بودند (رجوع کنید به )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 126ـ127؛ د.آ.، ج 3، ص 567؛ خانه، در ترکیه). در این دوره، در برخی جاهای قفقاز، قصرها و خانههای اشرافی مجللی وجود داشت. قصرهای پناهخان جوانشیر و خورشید بانو ناتوان* در قراباغ و خانشکی در شکی از آن جملهاند. نقشهای روی دیوارهای قصر اخیر، از بهترین نمونههای نقاشی دیواری دوره خانات قفقاز به شمار رفته است (رجوع کنید به د.آ.، همانجا؛ اسماعیل و باقروا، ص 72). چون خانههای شهرهای دوره اسلامیِ قفقاز معمولا بدون نقشه هماهنگ با بافت شهر و در درون حصارهای بلند ساخته میشدند، کوچهها را کج و معوج میکردند (رجوع کنید به اسماعیل و باقروا، ص 71؛ بابایف و احمدوف، ص 44).با استیلای روسیه بر قفقاز در دهههای نخست قرن سیزدهم و افزایش امکانات اقتصادی و فنی در نیمه دوم همان قرن و بهویژه بهرهبرداری از معادن نفت باکو و ادامه خطآهن سراسری روسیه تا باکو، خانههای نوع جدید یک تا هفت اشکوبه متناسب با خواستهای مدنی و معیشتی اهالی پدید آمد و با افزایش ایوانها و پلکانهای دوطرفه و بالکنهای رو به خیابان و مانند آن، به آرایش نمای بیرونی بناهای جدید توجه خاصی شد. ویژگی اصلی چنین خانههایی عبارت بود از: افزایش بخشهایی با کاربری اقتصادی، تکامل ساختمانسازی و نو شدن اصول معماری. انواع مختلف چنین خانههایی اعم از تک یا چند اتاقه، کرسیدار، دو اشکوبه، نردهدار و غیره در شهرهایی چون باکو، شکی، گنجه، نخجوان، شماخی، و شوشی پراکنده بودند (د.آ.، ج 3، ص 567ـ 568؛ )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، همانجا). البته در کنار این خانههای جدید و دارای امکانات رفاهی، بیشتر خانههای شهری در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم از انواع خانههای دخمهای و کپری و بهطور کلی محقرانه بودند. کسانی که در واپسین سالهای قرن سیزدهم از باکو دیدن کردهاند، گزارش تکاندهندهای از بیغولههای کارگران نفت به دست دادهاند (برای نمونه رجوع کنید به اسماعیلپور، ص 259ـ 260؛ کلانتری باغمیشهیی، ص 77؛ انجمن، سال 1، ش 46، 6 محرّم 1325، ص 1، 4).در دوره حاکمیت شوروی، برنامه ساختن مجتمعها و شهرکهای کارگری و کارمندی در شهرها و حومه شهرها و نیز مجتمعهای مسکونی برای کارکنان کالخوزها و ساوخوزها با شعار تأمین خانه برای زحمتکشان به اجرا درآمد (رجوع کنید به ولییف و آقااوغلو، ص 67ـ68؛ )«نقطه عطفی در پیشرفت آذربایجان»(، ص 224ـ225؛ موسایوا، 2000ب، ص 248ـ 249، همو، 2000الف، ص 364ـ367؛ د.آ.، ج 3، ص 568؛ )دایرةالمعارف ملی آذربایجان(، ج 1، ص 123). ویژگی اصلی اینگونه خانههای آپارتمانی بتونی، کوچکی واحدها و شباهت آنها به یکدیگر بود که مزایا و معایب خود را داشتند.منابع : جمشید اسماعیلپور، عشایر آذربایجان و ایلات مغان، تبریز 1377ش؛ ابراهیم کلانتری باغمیشهیی، روزنامهی خاطرات شرفالدوله : 1324ـ1327 ه .ق.، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1377ش؛"Azarbayjan inkishafinda donush marhalasi" by Asaf Nadirov et al., in Azarbayjan tarikhi (in Cyrillic), vol.7, ed. F.Q. Maqsudov et al., Baku 2003; Azarbayjan milli ensiklopediyasi (in Cyrillic), ed. Ilham Heydaroglu Aliyev, Baku 2007, s.v. "Yasayis maskanlari ve evlar" (by Fazail Valiyav); Azarbayjan Savet ensiklopediyasi, Baku 1976- 1987; I. A. Babayev and Q.M. Ahmadov, Qabala (in Cyrillic) Baku1981; Mahmud Ismayil, Azarbayjan tarikhi, (in Cyillic), Baku 1993; Mahmud Ismayil and Maya Baghirov, Shaki khanlighi (in Cyrillic), Baku 1997; Kh. D. Khalilov, Qarabaghin elat, dunyasi (in Cyrillic), Baku 1992; T.H. Musayeva, "Madani qurujuluq", in Azarbayjan tarikhi (in Cyrillic) vol.6, ed. F.Q.Maqsudov etal., Baku 2000a; idem, "Madani qurujulughun bashanmasi", in ibid, 2000b; A.N. Mustafayev, Shirvanin maddi madaniyyati (in Cyrillic), Baku 1977; Ismayil Valiyev and Elman Aghaoghlu, Azarbayjan soratcha (in Cyrillic), Baku 1997.2. آسیایمیانه و چین. سابقه سکونت در آسیای میانه، شامل تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان به پیش از تاریخ میرسد. در غار اگزی ـ کیچیک در تاجیکستان، آثار مکشوفه در 1358ش/1979، همچون اجاقهای پخت و پز، نشاندهنده سکونت در دوره پارینهسنگی است (آلچین، ص86). غارهای مسکونی این دوره نقاشی شدهاند (درویانکو و لودزونه، ص 108). از دوره نوسنگی در تپه جیتون در شمال عشقآباد، خانههایی مستطیلشکل با اجاقی درون دیوار و کف گچاندود باقی مانده است.ساخت این خانهها که دیوارهایی از قطعات گِلی استوانهای و سپس خشتهای مستطیلی دارد، تا دوره مس ادامه داشته است (ساریانیدی، ص 116). این خانهها کوچک و متشکل از یک اتاق با مساحت بیست مترمربع است (بلنیتسکی، ص 65). در دوره برنز در بعضی مناطق آسیای میانه، اهالی در خانههای گردِ ساختهشده با خشت سکونت داشتهاند و در ترکمنستان نیز، خانههای بزرگ با دوازده تا پانزده اتاق، متعلق به چند خانواده خویشاوند، به دست آمده است (ماسون، ص231، 248). از هزاره دوم پیش از میلاد در تاجیکستان، خانههای تخممرغیشکل با سنگهای تزیینی به دست آمده و خانههای بعدی با گل و خاک زرد و سرخ و خاکستری ساخته شدهاند. گل که معمولا کاه و خار و خاشاک به آن اضافه میشد، در چینهکاری استفاده میگردید یا به شکل قالبهای خشتی چهارگوش در بنا به کار میرفت («سیر معماری در تاجیکستان»، ص 77). در دوره برنز، ساکنان قزاقستان در غارها، کلبهها و انواع سرپناههای ساده زندگی میکردند (فرامکین، ص 26). در تاجیکستان در محل قلعه میر، بقایای خانهای متعلق به قرون هفتم یا ششم پیش از میلاد به دست آمده است (همان، ص 67). حفاریهای مرو و بخارا و خوارزم نیز بر وجود آبادیهای پرجمعیت در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد دلالت دارد (فرای، ص 40). در دوره نوسنگی در خوارزم، کلبههای وسیع با مساحتی نزدیک به سیصد مترمربع، مسکن گروههای خانوادگی وسیع صد نفره بوده است (بلنیتسکی، ص 72). در همین دوره در آسیای میانه، خانههای یونانیانِ ساکن در این منطقه دارای حیاطی مرکزی بود که قسمتهای دیگر مانند آشپزخانه و حمام اطراف آن ساخته میشد. این شیوه جایگزین روشی گردید که در آن، حیاط بیرونی در جلوی خانه قرار داشت. اطراف اتاقنشیمن این خانهها راهرویی با طاق نعل اسبی وجود داشت (برنار ، ص 113ـ114). در قرون دوم و اول پیش از میلاد، معماران آسیای میانه بر خانههای محکم و بناهای حکومتی طاقهایی در اندازههای مختلف بنا میکردند («سیر معماری در تاجیکستان»، ص 78).در معماری قبل از اسلامِ آسیای میانه، در شالوده بنا قطعات سنگی به کار میرفت. دیوارها، ستونها و طاقچهها با خشت و سقف و بعضی جرزها با قطعات بزرگ چوبی ساخته میشدند. خانههای متمولان نقشهای مستطیل داشت و بهویژه در آبادیهای تاجیکستان امروزی، اتاقهای کوچک در اطراف و آبنمایی در مرکز حیاط تعبیه میشد. دیوارها معمولا با گچ پوشیده و اغلب نقاشی میشد. موضوعات نقاشی نیز بیشتر مذهبی و افسانهای یا غیردینی بود. معماری قدیم آسیای میانه تحت تأثیر ایران و یونان بوده است (آبازوف، ص 192ـ193). به گفته کلاویخو (ص 238ـ239، 242)، در این دوره در کنار ساخت خانههای دائمی با مصالح مقاوم، از چادرهای مجلل نیز برای سکونتهای موقت به خصوص هنگام جشن و مهمانی استفاده میشد. این چادرها چهارگوش با سقف معمولا گنبدی بودند که روی تیرهای چوبی قرار میگرفتند و درون آنها به قسمتهای مختلفی تقسیم میشد. جنس آنها از مواد گرانبهایی همچون پارچههای مخمل و ابریشم منقوش بود و حتی پنجره در دیوارهای آن تعبیه میگردید.خانههای سنّتی آسیای میانه دارای سقفهای مسطح، تزیینات کم در نمای بیرونی، درهای کندهکاری شده، گچکاری روی دیوارهای داخلی اتاقها و بالای رواق دور حیاط است و پنجره ندارد. در این خانهها، اتاقهایی دور حیاط داخلی ساخته شده که دیوارهای آنها خشتی و بلند و ورودی آنها مشترک است. تا اواسط قرن چهاردهم/ بیستم، در هر یک از این خانهها سه تا چهار نسل زندگی میکردند. گرچه بیشتر اوقات در کنار و پشت این خانهها، منازل دیگری برای سایر اعضای خانوادههای گسترده ساخته میشده است. این روش در بسیاری از نواحی شهری خوقند، خجند، اُش/ اچ، بخارا و سمرقند رایج بوده و هنوز نیز در محلات قدیمی شهرها و روستاهای قسمتهای جنوبی آسیای میانه دیده میشود (آبازوف، ص 203). خانههای سنّتی به قسمتهای زنانه و مردانه تقسیم میشده و هنوز نیز این رسم در بعضی مناطق تاجیکستان و ازبکستان جاری است. قسمت مشترکی نیز وجود داشته که محل ملاقات اعضای خانواده با همدیگر یا مهمانان بوده است. ثروتمندان نیز برای هر کدام از زنان خانه اتاقی مجزا فراهم میکردند (همان، ص 204). دیوارهای این خانهها معمولا بلند و در مناطقی چون ازبکستان کنگرهدار و بدون پنجره، با درهای بزرگ چوبی منبتکاری شده است (رجوع کنید به موزر، ص 179).در معماری آسیای میانه با بهرهگیری از چوب، سقف را به شیوه قبضه و فرومان (گام و زبانه)، بدون استفاده از میخ با ایجاد شکافهای نر و مادگی میساختند. هنوز هم در تاجیکستان، از جمله در پنجیکت، ستونهای خانهها و مساجد از چوب به ویژه الوار روسی تهیه میشود (ستوده، ج 2، ص 36). برای ایجاد سقف، درودگران از قبل همه اجزای چوبی را براساس نقشه اتاق یا کل بنا به هم وصل و جدا از سایر قسمتها نصب میکنند. روی اسکلت چوبی سقف، تختهپوش (وسّه) و سپس حصیر و نی قرار میدهند و بدین صورت بام خانه ساخته میشود. فضای بین دیوارها و شاهتیرها را نیز با آجر یا تختههای همعرض میپوشانند که موجب پیدایش یک خط افقی سراسری (عرق) میشود (یولداشف، ص 17ـ 18). در خانههای روستایی تاجیکستان، درون هر سقف تورفتگیهایی ایجاد میشده که از بیرون، گنبدهای روی بام را تشکیل میداده است. در خانههای پرجمعیت نیز سقفهای پلکانی رواج داشته است. بدین صورت که تیرها را روی هم قرار میدادند تا با بلندشدن سقف، جلوی آتشسوزی احتمالی را بگیرند و دود راحتتر از سقف خارج شود، اما از 1324ش/1945 با به کارگیری دستگاههای گرمکننده، نیاز به تهیه آتش و در نتیجه ایجاد سقف گنبدی از بین رفت و از آن پس سقفها مسطح گردید و سقف گنبدی فقط در ساخت اتاقهای بزرگ اجرا شد (همان، ص 13).در آسیای میانه بیشتر از مصالح محلی استفاده میشد، نظیر خشت یا چوب که در ساخت چهارچوب دیوارها به کار میرفت و سپس با گچ پوشانده میشد (آبازوف، ص192ـ193، 203). خانهها به ویژه در ازبکستان از خشت خام بنا میگردید و همه یک طبقه بود و در قسمت رو به کوچه، معمولا انبارها و اصطبل و فضاهای خدماتی قرار داشت. دیوارهای خانههای متمولان معمولا از بیرون و درون با آهک سفید پوشیده و منقوش میشد و در یک سمتِ بعضی اتاقها پنجره اُرسی نصب میگردید (پاشینو، ص 136). در خانههای تاشکند نیز به ترتیب، ورودی، هشتی، دالان طویل و در انتهای آن اتاقی بزرگ، حیاط و در اضلاع حیاط نیز قسمتهای مختلف قرار داشت (همان، ص 174ـ175). این خانهها در قرون دوازدهم و سیزدهم/ هجدهم و نوزدهم معمولا دوطبقه با چند اتاق و ایوان در طبقه دوم بود و در حیاطها نیز برای ایجاد سایه، کاشت بوته مو رواج داشت. ستونهای چوبی با مهارت کندهکاری میشد و طراحی داخلی خانه نظیر تغییر سطح و بیرونزدگیهای بام انجام میگرفت. در زیرزمین خانه اتاقهایی برای تابستان ساخته میشد (هردگ، ص 62ـ63). در بعضی روستاهای بخارا، خانههایی به نام پَخْسه با دیوارهای چینهساز و بامهای گلی وجود داشته است (ستوده، ج 2، ص 15؛ نیز رجوع کنید به خانه در افغانستان).خانههای سنّتی اقوام کوچرو در آسیای میانه، از قدیم نوعی سکونتگاه به نام یورت بوده است که بهویژه در اوایل بهار تا اواخر پاییز از آن استفاده میکردند. کوچنشینان معمولا در زمستانها در پناهگاههای موقت بسیار ساده با پنجرههای کوچک و اجاقی بدون دودکش زندگی میکردند (آبازوف، ص 204). یورت خانه قابل حملی با فضای دایرهای شکل، بسته، با سقف گنبدیشکل است. این ساختار استحکام بسیاری بدان میبخشد و موجب گردش باد در اطراف آن میشود. در زمستان، با ضخیمکردن دیوارها با نمدهای پشمی، داخل را گرم و در تابستان با برداشتن و کم کردن آنها، چادر را خنک نگه میدارند. نصب و جمع کردن یورت کمتر از یک ساعت وقت میگیرد و وسایل آن معمولا بر دو شتر حمل میشود. امروزه، یورتها معمولا وسایل گرما، برق و کف چوبی دارند. یورت از کنارههای دریای خزر در جنوب روسیه تا سراسر مغولستان و سیبری رواج دارد. یورتها به دو نوع کلی مغولی و ترکی تقسیم میشوند. از یورتهای ترکی، که در آنها با تیر چوبیِ خمیده سقف گنبدی ایجاد میکنند، مردم ترکزبان در غرب، قرقیزها، قزاقها، ازبکها و ترکمنها استفاده میکنند. یورت و نمد ابداع اقوام آسیای میانه است (فگره، ص50ـ51). لایههای نمد روی یورت در روزهای سرد گاه به هشت لایه میرسد. گاه نمای خارجی دیوارهای نمدی را به منظور جلوگیری از جذب رطوبت و باران روغنکاری میکنند. در یورتها هر کس و هرچیز جای مخصوص به خود را دارد، مثلا محل نشیمن زنان، مردان، کودکان، تشریفات و پذیرایی، خدمات، کیفها و جعبهها معیّن است (همان، ص 51). چادر نمونه دیگری از خانههای موقت به ویژه در میان ترکمنهاست (آشنایی با جمهوریهای مستقل آسیای میانه و قفقاز، ص 58). تا سده سیزدهم/ نوزدهم، ترکمنستان شاهد اسکان دائم بسیاری از گروههای مهاجر بود (سارلی، ص 61).تزیینات خانه، بیشتر شامل تزیین داخل اتاق با رنگآمیزی سقف از هنرهای قدیمی آسیای میانه است. تختهنویسی یعنی نوشتن مطالب روی تختههای سقف نیز از ویژگیهای تزیینی خانههای آسیای میانه به ویژه در تاجیکستان است، که نجاران و همسایگان هر کدام به عنوان یادگاری مطلبی روی تختهها مینویسند (ستوده، ج 2، ص 92ـ93). معمولا پوشش بیرونی خانهها در تاجیکستان خاکستری و نمای داخلی دیوارها تک رنگ است. طاقچهها عمومآ گچبری دارند و بیشتر تزیینات خانه معطوف به سقف است که با تیرچههای سه تا چهار متری پوشانده شدهاند. در بین این تیرچهها، چوبهای نیمدایره (وسّه) به بلندای حدود هفتاد سانتیمتر کنار هم قرار دارند. اندازه اتاق نیز به این تیرچهها بستگی دارد. معمولا پنج، هفت، نُه و بهندرت یازده تا سیزده تیرچه به کار میرود. در فضای خالی دیوارها و میان تیرچهها، تختههای کوچک (فرومان) هم اندازه تیرچهها قرار دارند (یولداشف، ص14). نقش و نگارهای معماری تاجیک شامل اسلیمی، گِرِه یا تلفیق هر دو است. معمولا تیرها و شاهتیرها را با دو تا سه رنگ نقاشی میکنند. اجزای تشکیلدهنده سقف نیز گاه کندهکاری میشود (همان، ص 14، 16ـ17).معماری آسیای میانه در سده سیزدهم/ نوزدهم و اوایل سده چهاردهم/ بیستم آمیزهای از معماری خاورمیانه، جنوب آسیا و تا حدودی چین بوده است. از اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم، بعضی ملزوماتِ به سبک اروپایی، مانند تختخواب و میز و صندلی و پیانو، به اثاث خانهها اضافه شده است.معماری آسیای میانه در قرن بیستم تغییر کرد. روسها در این قرن شهرها و مناطقی چون فرغانه، کراسنوودسک (ترکمنباشی)، بیشکک و آلماآتا را طی سالهای جنگ جهانی اول (1914ـ1918) به سبک اروپایی ساختند، خانههای قدیمی از بین رفتند و آپارتمانهای مدرن ایجاد شدند (آبازوف، ص 192، 204، 207). در دهههای 1300 و 1310ش/ 1920 و 1930، دولتهای آسیای میانه روش ساخت خانههای کوچک و مستقل با باغها و حیاطهای کوچک را ترغیب کردند و خانههای اروپایی یک طبقه با سقف شیروانی و پنجرههای بزرگ معمول شد و فضاسازیهای جدید شهری وسیع نیز بر ساخت چنین خانههایی تأثیر گذاشت. از دهههای 1330 و 1340ش/1950 و 1960، خانههای سه تا چهار طبقه آپارتمانی با آجر قرمز و یک یا دو اتاق خواب مرسوم گردید. در این دوره، این دولتها آپارتمانسازی را در مقیاسهای بزرگ در شهرها و حتی روستاها شروع کردند. در دهههای 1350 و 1360ش/ 1970 و 1980، بسیاری از این نوع آپارتمانها با بلوکهای سیمانی در عشقآباد، دوشنبه، بیشکک، تاشکند و سایر شهرها ساخته شد که البته با هوای گرم و خشک منطقه سازگاری نداشت (همان، ص 203ـ204). دولتها نیز در دهههای مذکور در شهرهای بزرگ و مراکز حکومتی، آپارتمانهای سه تا نهطبقه را بیشتر برای تسریع در اسکان زوجهای جوان، با آجرهای قرمز و سپس سیمان و بلوکهای سیمانی و بتنهای پیشساخته فراهم کردند. در دوره جدید نیز، خانههای قدیمی منحصر به فرد و خصوصی یا از بین رفتند یا به حومه شهرها منتقل شدند، اگرچه در بعضی کشورهای آسیای میانه مانند ازبکستان و تاجیکستان هنوز خانهسازی سنّتی مرسوم است (همان، ص208ـ210). در قشلاق بامک در پامیرِ تاجیکستان خانهای از قرن سیزدهم/ نوزدهم باقی است که تابلوهای دیواری آن به شیوه نقاشیهای ایرانی ترسیم شده و پیرامون اتاقها اشعاری به فارسی نوشته شده است (آشنایی با جمهوری مستقل آسیای میانه و قفقاز، ص 43).در شرق آسیای میانه، در قسمتهای مسلماننشین چین مانند شیان، خانهها حیاطدار و حیاط در جلوی بنای خانه است. خانههای شهری یا روستایی مسلمانان تورفان دوطبقه با ساختاری بستهاند (کلمان، ص 36ـ37). از نمونههای آن، خانههای دوطبقه با حیاط داخلی است که پسر ارشد با خانوادهاش در طبقه دوم آن زندگی میکند. در این صورت، اتاقهای طبقه پایین برای انبار استفاده میشود. معمولا پلکانی مجزا از حیاط به اتاق پسر راه دارد. قسمتهای دیگر خانه شامل اتاقهای ناهارخوری، آشپزخانه، نشیمن و خواب است (رجوع کنید به همان، ص 39). حیاط مرکزی خانههای مسلمانان در نزدیک تورفان به منظور فعالیتهای کشاورزی و دامداری وسیع است و با عقب بردن دیوار میتوان حیاط را گستردهتر کرد اما در شهر شیان این کار احتمال کمتری دارد چرا که ورودی خانههای این شهر از سمت خیابان و از طریق دالانی جانبی به سوی حیاط است. در حیاط معمولا دو اتاق قرار دارد. دالان ورودی سپس باریکتر میشود. ساکنان خانههای نزدیک مسجدجامع شیان با کندهکاری و مشبککاری روی چوب، خانههای خود را تزیین میکنند (همان، ص 38، 40).منابع : آشنایی با جمهوریهای مستقل آسیای میانه و قفقاز، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور فرهنگی، ?]1371ش[؛ آلکساندر مارکوویچ بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر (آسیای میانه)، ترجمه پرویز ورجاوند، تهران 1364ش؛ پتر ایوانوویچ پاشینو، سفرنامه ترکستان: ماوراءالنهر، ترجمه مادروس داؤدخانف، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1372ش؛ اراز محمد سارلی، ترکستان در تاریخ: نگرشی بر ترکستان در نیمه دوم قرن نوزدهم، تهران 1364ش؛ منوچهر ستوده، آثار تاریخی ورارود و خوارزم، تهران 1384ـ1388ش؛ «سیر معماری در تاجیکستان»، برگردان و توضیحات نورعلی مرادی، میراث فرهنگی، ش 17 (بهار و تابستان 1376)؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران 1344ش؛ هنری موزر، سفرنامه ترکستان و ایران: گذری در آسیای مرکزی، ترجمه علی مترجم، چاپ محمد گلبن، تهران 1356ش؛ کلاوس هردگ، ساختار شکل در معماری اسلامی ایران و ترکستان، ترجمه محمد تقیزاده مطلق، تهران 1376ش؛ حکمت یولداشف، نقش و نگارهای معماری در تاجیکستان، ترجمه نسترن زندی، تهران 1384ش؛Rafis Abazov, Culture and customs of the Central Asian republics, Westport 2007; Bridget Allchin, "Middle Palaeolithic culture" in History of civilizations of Central Asia, vol.1, ed. A. H. Dani and V. M. Masson, Paris: Unesco, 1992; P. Bernard, "The Greek kingdoms of Central Asia" in ibid, vol.2, ed. Janos Harmatta, Paris: Unesco, 1994; Pierre Clement, "Courtyard houses", Mimar, no.3 (January- March 1982); A. P. Derevyanko and Lu zun-E, "Upper Palaeolithic cultures", in History of civilizations of Central Asia, ibid, vol.1; Torvald Faegre, "The Kazak yurt", Mimar, no.4 (April-June 1982); Gregoire Frumkin, Archaeology in Soviet Central Asia, Leiden 1970; Richard Nelson Frye, The heritage of Persia, London 1976; V. M. Masson, "The Bronze age in Khorasan and Transoxania", in History of civilizations of Central Asia, ibid, vol.1; V. Sarianidi, "Food producing and other neolithic communities in Khorasan and Transoxania: eastern Iran, Soviet Central Asia and Afghanistan", in ibid.