خانواده، اولین نهاد اجتماعی و کوچک ترین واحد تشکیل دهنده جامعه. هر خانواده از مجموعه ای از افراد تشکیل می یابد که در پیوند خویشاوندی و زیستی قرار دارند و معمولا در یک خانوار زندگی می کنند. کلیات وضع و ساختار خانواده در نظام اجتماعی مسلمانان مشابه با ادیان پیشرفته دیگر است. گفته می شود که ساختار خانواده امروزی اسلامی را می توان در سه هزار سال قبل از میلاد در بین النهرین باستان در جامعه سومری، بابلی، آشوری و غیره یافت. همین سنّت سامی در میان یهودیان و مسیحیان نیز استمرار یافته و در میان عرب پیش از اسلام نیز رایج بوده است. این صورت از خانواده به صورت پدرخطی بوده که در بیشتر جوامع بشری نیز رواج داشته است. در جوامع پدرخطی نام فرزند و میراث از شاخه پدری انتقال می یابد و فرزندان به نام پدرانشان شناخته می شوند، گو اینکه تمام خانواده های پدر خطی به یکسان پدرسالار نیستند (رجوع کنید به >دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد<، ذیل "Family").با وجود شمار درخور ملاحظه آموزه ها و توصیه های قرآنی و حدیثی درباره خانواده، در منابع اصلی اسلام به هیچ ساختار یا گونه معیّن نظام خانوادگی تأکید یا اشاره نشده است. پیامبر اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم همواره در دوره حکومت اسلامی در مدینه در پی ایجاد نظام کارآمد حقوقی بود و در این زمینه اصلاحات درخور توجهی در حقوق فردی و اجتماعی، از جمله در قوانین و سنن مربوط به ازدواج (رجوع کنید به نکاح*) و تشکیل خانواده و طلاق*، پدید آورد اما در نظام و ساختار عمومی خانواده عربی تغییری نداد (رجوع کنید به همانجا؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «عائله»). بنابر اشارات قرآنی و ادبیات صدر اسلام، واژه های مختلفی بر مفهوم ساختار خانوادگی دلالت داشتند که با در نظر گرفتن تفاوتهای معنایی یا دست کم تفاوت در کاربرد آنها در متون قرآنی صدر اسلام، صورتهای مختلف خانواده، از خانواده هسته ای گرفته تا گسترده ترین انواع آن، در بافت قرآنی و سنّت عربی اسلامی اولیه نیز قابل شناسایی است. مثلا در قرآن یکی از معانی واژه آل خاندان است، از جمله آل ابراهیم (رجوع کنید به نساء: ۵۴) که مراد از آن گویا خاندانی بسیار گسترده، شامل همه فرزندان و نسل حضرت ابراهیم، است (>دایرة المعارف قرآن<، ذیل "Family"). واژه های قرآنی چون اهل (رجوع کنید به قصص : ۲۹؛ عنکبوت: ۳۲؛ ص:۴۳؛ طور: ۲۶؛ و دقیق تر در نساء: ۹۲؛ یوسف: ۹۳؛ زمر: ۱۵؛ مطففین: ۳۱؛ انشقاق: ۹، ۱۳) و بیت (رجوع کنید به قصص: ۲؛ هود: ۷۳؛ احزاب: ۳۳؛ نیز رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «بیت») به خانواده در مقیاسی کوچک تر اشاره دارند. واژه عشیره (رجوع کنید به شعراء: ۲۱۴)، ذوی القربی و واژگان مشابه (بقره: ۸۳، ۱۷۷؛ نساء: ۳۶)، اولوالارحام و واژگان مشابه (احزاب: ۶؛ ممتحنه: ۳؛ محمد: ۲۲)، در قرآن، بیشتر حاکی از روابط خویشاوندی است (>رجوع کنید به دایرة المعارف قرآن<، همانجا). برخی اسلام پژوهان غربی آیاتی از قرآن را که در آنها به خلقت زوجی اشاره شده است (مثلا فاطر: ۱۱؛ زمر: ۶؛ شوری: ۱۱ و جاهای دیگر؛ نجم : ۴۵؛ قیامت: ۳۹؛ نباء: ۸)، حاکی از آن گرفته اند که قرآن بر تشکیل خانواده هسته ای تأکید دارد (رجوع کنید به >دایرة المعارف قرآن<، همانجا)؛ در حالی که به نظر می رسد شکل خانواده و ابعاد آن از موضوعات و مضامین قرآنی محسوب نمی شود، بلکه در عمل، پیامبر اسلام ابتدا خانواده هسته ای تشکیل داد و سپس با افزودن بر تعداد همسران خود به نوعی به خانواده گسترده روی آورد، در عین حال که بر روابط خویشاوندی نیز تأکید داشت (رجوع کنید به صله رحم*). در واقع به طور کلی در جوامع اسلامی از صدر اسلام تا جهان امروز، همچون دیگر جوامع سه ساختار عمده خانواده همواره ملاحظه می شده است :
خانواده گسترده، معروف ترین گونه خانواده در جهان قدیم و شایع ترین ساختار خانوادگی در جوامع کشاورزی و توسعه نیافته. خانواده گسترده از چندین خانواده هسته ای و شماری از خویشاوندان مجرد یا وابسته تشکیل می شود که تحت ریاست پدر خانواده قرار دارند. نمونه شایع این نوع خانواده در عالم اسلام شامل پدری میان سال و همسر او بود. پدر و مادر پیر رئیس خانواده نیز با آنان زندگی می کردند. گاه ممکن بود رئیس خانواده چند همسر داشته باشد که طبعاً همه زنان و فرزندانشان نیز عضو خانوار بودند. همچنین برادران مجرد و نیز خواهران مجرد یا بیوه یا مطلّقه رئیس خانواده نیز عضو این خانواده گسترده بودند. چنین خانواده ای بین سی تا چهل عضو داشت که در مسکن مشترک می زیستند و با یکدیگر در زمینهای کشاورزی کار می کردند. این خانواده عملا به مثابه واحدی تولیدی و اجتماعی عمل می کرد که همه نیازهای اجتماعی و اقتصادی اعضایش را برآورده می ساخت (رجوع کنید به داس، ص ۳؛ >دایرة المعارف جهان اسلام<، ج ۳، ص۳۰ـ ۳۱، ج ۷، ص ۴۲؛ جمیل حنیفی، ص۱۰ـ۱۱؛ کونگار، ص ۱۲۲ـ ۱۲۳). این ساخت عمومی در مناطق مختلف جهان اسلام و براساس اقتضائات جغرافیای فرهنگی هر ناحیه و اوضاع بومی و محلی آن، با تنوع بسیار بروز و ظهور می یابد. در برخی مناطق ممکن است نسل اول خانواده یعنی پدربزرگ همچنان با حفظ اقتدار خود در خانواده گسترده، بر نسل دوم و سوم خانواده عملا ریاست کند. ممکن است پسران متأهل که با خانواده خود در مجموعه پدری زندگی می کنند و از آشپزخانه همین خانواده گسترده تغذیه می کنند، با مرگ پدر خانواده گسترده، زندگی جداگانه ای برای خانوار خود آغاز کنند (مثلا در بنگلادش رجوع کنید به >دایرة المعارف جهان اسلام<، ج ۵، ص ۲۷). ممکن است خانواده در خانه ای بزرگ یا در مجموعه ای از خانه های به هم پیوسته یا نزدیک به هم زندگی کنند (جمیل حنیفی، ص ۱۴). تعداد اعضا و میزان شاخه های وابستگی در خانواده گسترده نیز اشکال متنوعی از این نوع خانواده را پدید می آورد (برای خانواده گسترده در آسیای مرکزی> رجوع کنید بهدایرة المعارف زنان و فرهنگهای اسلامی<، ج ۲، ص ۱۴۱؛ درباره ساختار خانواده های مسلمانان جنوب هند رجوع کنید به حسین خان، ص ۳۷ـ۷۶؛ در میان آسامیهای مسلمان هند رجوع کنید به ارشادعلی، ص ۸ـ۱۲؛ در پاکستان رجوع کنید به دانن، ص ۷۷ـ۸۶).
خانواده گسترده محدود. در برخی از جوامعِ در حال گذار از نظام خانواده گسترده به خانواده هسته ای، نظام واسطه ای ملاحظه می شود. در این نظام تعداد اعضا و وابستگیهای خانواده گسترده کاهش می یابد. مثلا پسر خانواده تا زمانی با خانواده پدری زندگی می کند که بتواند به طور مستقل نیازهای مالی خانوار خود را تأمین کند و پس از آن خانوار مستقلی را تشکیل می دهد. با این حال این اجزای جدانشدنی از بدنه خانوار پدری در عین حال همچنان عضو وابسته خانواده گسترده محسوب می شوند و در فعالیتهای آن مشارکت دارند (>دایرة المعارف جهان اسلام<، همانجا؛ توبا، ص ۸۶).
خانواده هسته ای. این ساختار خانوادگی شامل پدر، مادر و فرزندان بی واسطه آنان است. گاه این ساختار صرفاً دربردارنده یک زوج و گاه شامل یکی از والدین به همراه فرزندان است که در یک خانوار زندگی می کنند. این ساختار بیشتر در دوران جدید، در جوامع پیشرفته تر و در شهرها دیده می شود. خانواده هسته ای به مثابه واحد اجتماعی مستقل عمل می کند و کمابیش به لحاظ سکونت و اقتصاد از دیگر واحدهای خانواده اصلی و خانوار پدری جداست (داس، ص ۴؛ >دایرة المعارف تاریخ اجتماعی<، ذیل "Family"؛ پرویز وکیل، ص ۵۹).صرف نظر از ساختار خانواده به طور کلی، معمولا هر خانواده از سه نسل تشکیل می شود که در کنار هم زندگی می کنند (>مردمان مسلمان<، ج ۲، ص ۸۳۷) و روابط میان این نسلها و تعامل آنان با یکدیگر، بخش بزرگی از رفتار خانوادگی را شکل می دهد. نسل اول، که پدربزرگ و مادربزرگ اند، در دورانی که یا قدرت تولید اقتصادی را از دست داده اند یا خانواده دیگر به تولید آنان متکی نیست، در بدنه خانواده حضور دارند و معمولا با ارائه خدمات معنوی و تربیتی به نسل سوم با نظام خانواده تعامل دارند. نسل دوم یعنی پدر خانواده، همسر و همراهانش بخش اصلی خانواده را تشکیل می دهند و قدرت اقتصادی و تولید خانوار به آنان متکی است. نسل سوم یعنی فرزندان در دوران کودکی حداقل مشارکت را در تولید دارند و در زمانی که نیروی والدین برای اداره اقتصادی خانواده صرف می شود، فرزندان بامراقبت نسل اول رشد و پرورش می یابند. به تدریج فرزندان، که تعدادشان در خانواده های بزرگ بیش از پنج نفر است (پرویز وکیل، ص ۶۱؛ >مردمان مسلمان<، ج ۲، ص ۸۳۸؛ ملکیان و عیسی، ص ۲۱۴)، به عنوان نیروی کار به نسل تولیدکننده خانوار ملحق می شوند. هر عضو خانواده در ازای خدماتی که از این واحد اجتماعی دریافت کرده به نوعی به ادای دین می پردازد. هر خانواده تکیه گاه عاطفی و اقتصادی اعضای خود است و هر فرد، هویت دینی، فرهنگی و نیز طبقه اجتماعی خود را از خانواده خود به ارث می برد (>دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد<، همانجا؛ ملیحه عونی القصیر، ص ۱۴۷). خانواده مانند شرکت تجاری، دفتر بیمه، مرکز مشاوره، مهدکودک، خانه سالمندان، بانک، مرکز بهزیستی برای ناتوانان جسمی و روانی، بیمارستان، و خوابگاه عمل می کند. ازاین رو اعضای خانواده در قراردادی نانوشته در ازای بهره مندی از خدمات، موظف اند در عین تعامل با بخشها و اعضای دیگر خانواده و تلاش برای تأمین نیازهای متنوع آن، با رفتار صحیح خود در اجتماع، شرافت، منزلت و احترام خانوادگی را حفظ کنند (رجوع کنید به >دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد<، همانجا).ضمن این قرارداد نانوشته، اسلام نیز همچون ادیان دیگر به تعریف حقوق متقابل اعضای خانواده پرداخته است (مثلا رجوع کنید به بقره: ۲۳۲؛ نساء: ۱۹؛ طلاق: ۶؛ نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص ۴۰۵؛ حرّعاملی، ج۲۰، ص ۲۳، ۳۲، ۳۴، ۳۹، ۱۶۳، ۱۶۸ـ ۱۶۹، ۱۷۰، ج ۲۱، ص ۳۶۷؛ نیز رجوع کنید به میرخانی، ص ۴۹، ۹۱ـ۹۵، ۲۰۸ـ۲۱۲، ۲۱۹ـ۲۲۱). هرچند اسلام نظام پدر خطی و پدرسالار خانواده عربی را تغییر نداد، ولی برخی تغییرات، از جمله در موقعیت زن در خانواده، حاصل شد (مثلا درباره تعلق ارث به زنان رجوع کنید به شجاعت حسین، ص ۱۸۵ـ۱۸۶؛ نیز رجوع کنید به ارث*؛ حقوق*؛ طلاق*؛ نکاح*). بخش بزرگی از آموزه های قرآنی و سنّت نبوی نیز در توصیه های متعدد به رفتار حسنه اعضا و نسلهای سه گانه خانواده در قبال یکدیگر آمده است. قرآن آرمانی اخلاقی را در مناسبات زناشویی مطرح ساخته است از جمله اینکه تشکیل خانواده باید به آرامش معنوی و مادّی برای زوجین منجر شود (رجوع کنید به اعراف: ۱۸۹؛ روم: ۲۱) و زن و مرد باید مانند لباسی برای یکدیگر باشند (بقره: ۱۸۷).مرد، رئیس و صاحب اقتدار نهایی و مطلق در خانواده است (معشوق بن علی، ص ۴۲۲؛ جمیل حنیفی، ص ۱۳؛ توبا، ص ۹۶؛ کتانی، ص ۱۰۱؛ شجاعت حسین، ص ۱۷۹ـ۱۸۴). در جامعه عرب جاهلی، مرد به حکم تفوق بنیه اش بر زن و قدرت عضلانی و مقاومت بیشتر در برابر طبیعت و خطرات، سرور خانواده (ربّ العائله/ بَعْل المرأة) خوانده می شد و حقوقی بیشتر از همسر خود داشت (جوادعلی، ج ۴، ص ۶۰۸). در جوامع مسلمانی که آموزه های اسلامی در آنها به عمق ساختارهای اجتماعی بومی و محلی نفوذ نکرده است نیز کمابیش همین مقوله در تعیین و توزیع حقوق میان زن و شوهر دخالت دارد (شجاعت حسین، ص۱۸۰) و چه بسا مرد خانواده همراه زنان و فرزندان خود غذا نمی خورد (مثلا نزد اهالی آچه رجوع کنید به >مردمان مسلمان<، ج ۱، ص ۷؛ در مصر رجوع کنید به احمد امین، ذیل «الأسرة»). در این قبیل جوامع، زنان عموماً فرصت و موقعیت کمتری برای پیشرفتهای تحصیلی و اجتماعی دارند و روابط اجتماعی آنان بسیار محدودتر از مردان است (>مردمان مسلمان<، ج ۱، ص ۷، ۶۲). مردان طبق تفکری مردسالارانه، زن را سست رأی می دانستند و از این رو همواره مستقلا در امور خانواده تصمیم می گرفتند (رجوع کنید به ثعالبی، ص ۳۰۶؛ جوادعلی، ج ۴، ص ۶۱۸؛ کتانی، همانجا). قدرت اقتصادی مرد خانه و وابستگی اهل عائله به درآمد او نیز مایه دیگری برای استمرار سنّت پدرسالارانه در خانواده اسلامی بوده است. بنابر حقوق اسلامی، شوهر مسئول تکفل امور خانواده است و باید به زن نفقه* بدهد و اگر زن شغل یا درآمدی داشته باشد شوهر حقی به آن ندارد (معشوق بن علی، ص ۴۲۲ـ۴۲۳؛ برای مطالعه درباره مفهوم قوّامیّت مرد بر زن در خانواده رجوع کنید به سجادی، ص ۱۳۲ـ۱۶۹). از نظر اقتصادی گاهی زنان برتریهایی کسب می کردند و همواره در موضع ضعف نبودند (رجوع کنید به تنوخی، ۱۳۹۸، ج ۴، ص ۴۲۶؛ سعد، ص ۳۶۵)، حتی در قرن چهارم غلبه زنان بر مردان از موضوعات گفتگوهای مجالس مردانه بود (رجوع کنید به تنوخی، ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳، ج ۳، ص۳۰؛ ابومطهّر اَزْدی، ص ۱۹؛ سعد، همانجا).برطبق سیره پیامبر که خود لباسهایش را رفو و در انجام کارهای خانه همکاری می کرد، شوهر وظیفه دارد در کارهای خانه به همسرش کمک کند (معشوق بن علی، ص ۴۲۳؛ برای نحوه زندگی خانوادگی پیامبر رجوع کنید به شجاعت حسین، ص ۷۵ـ۷۷؛ درباره وظایف زن و شوهر رجوع کنید به همان، ص ۷۷ـ۷۹، ۸۷ـ۹۰). زن وظیفه شرعی برای تکفل کامل و مطلق کارهای منزل ندارد، ولی عملا در جوامع سنّتی اسلامی زن مسئول امور منزل و تدبیر آن تلقی می شد و در عین حال در جوامع مختلف بخشی یا بخش بزرگی از بار تولید و اقتصاد خانواده را نیز به دوش می کشید. زنان در محیط عرب جاهلی تهیه غذا، دوشیدن شتران، شستشوی لباس، ریسیدن پشم و تهیه هیزم برای سوخت را به تنهایی انجام می دادند (جوادعلی، ج ۴، ص ۶۱۶) و حتی امروزه نیز در بسیاری از جوامع وضع به همین منوال است. در نگاه مردسالارانه سنّتی، زنی مطلوب بود که همچون کنیزی به شوهر خود خدمت می کرد (رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص ۹۱؛ نیز رجوع کنید به سعد، ص ۳۶۴).در ادوار جدید، با ارتقای موقعیت اجتماعی زنان، اشتغال و درآمدزایی آنان، طبعاً مساهمت آنان در قدرت اقتصادی بیشتر شده و در خانواده نیز از موقعیت بهتری برخوردار شده اند.
هدف اصلی ازدواج همچنان در جوامع اسلامی بقای نسل و به دنیا آوردن فرزندان است به طوری که تولد فرزند اصولا نشانه موفقیت ازدواج تلقی می شود و با تولد فرزند است که عملا خانواده شکل می گیرد (>دایرة المعارف جهان اسلام<، ج ۷، ص ۴۲، ۴۴؛ پرادرو، ص ۱۸۷ـ۱۸۸). مراکز تحقیقاتی و پزشکی همواره مورد مراجعه زوجهای نابارور است و با وجود سیاستهای تنظیم جمعیت در بسیاری از کشورها، داشتنِ خانواده بزرگ و فرزندان زیاد امری مطلوب به شمار می رود (>مردمان مسلمان<، ج ۲، ص ۸۳۸). پرورش و نگهداری از فرزندان وظیفه مشترک پدر و مادر است ولی چون پدر برای تأمین معاش معمولا بیرون از خانه به سر می برد، مسئولیت اصلی تربیت فرزندان برعهده مادر قرار می گیرد. فرزندان با مادر رابطه نزدیک تری دارند و گاه مادر واسطه ارتباط فرزندان با پدر تلقی می شود، یعنی هم پدر خواستها و اوامر خود را به واسطه مادر به فرزندان منتقل می کند و هم فرزندان نیازهای خود را از طریق مادر با پدر مطرح می کنند (همان، ج ۱، ص ۷؛ >دایرة المعارف جهان اسلام<، ج ۵، ص ۲۸؛ راسخ، ص۱۱۰). مادربزرگها و پدربزرگها در تربیت و نگهداری از کودکان به مادر کمک می کنند. فرزندان بزرگ تر خانواده نیز در این کار مساهمت دارند و در صورت مرگ پدر و مادر، معمولا فرزندان بزرگ تر خانواده مسئولیت برادران و خواهران کوچک تر از خود را برعهده می گیرند. درصورتی که فرزندان به هر علتی بی سرپرست بمانند، سرپرستی آنها با خانواده و خویشان پدری است. گاه بنابر سنن محلی و بومی وضع برعکس است، مثلا در میان اهالی آچه این وظیفه برعهده خویشان مادری قرار می گیرد (>مردمان مسلمان<، ج ۱، ص ۶).بنابر آموزه های قرآنی فرزندان باید به والدین احترام بگذارند، با آنان به درشتی سخن نگویند و صدای خود را در برابر والدین بلند نکنند (رجوع کنید به اسراء: ۲۳ـ۲۴؛ حق والدین*). این تعلیم صریح دینی، خود منشأ سنّت ریشه دار احترام گذاری به والدین در جوامع مسلمان شده است؛ به طوری که فرزندان از برخی رفتارها در حضور والدین احتراز می کنند، مثلا در برابر پدر دخانیات مصرف نمی کنند (احمد امین، همانجا؛ >مردمان مسلمان<، ج ۲، ص ۵۹۷؛ نیز رجوع کنید به د. دین و اخلاق، ذیل (Muslim)"Family"). در ادوار گذشته حتی انتخاب همسر برای فرزندان نیز در اختیار و اراده والدین و مخصوصاً پدر خانواده قرار داشت (مستوفی، ج ۱، ص ۴۳۳؛ توبا، ص۸۰؛ کتانی، همانجا) و فرزندان به نسبت ادوار متأخر (رجوع کنید به >مردمان مسلمان<، ج ۲، ص ۵۹۸، ۸۳۷)، چندان قدرت یا زمینه انتخاب نداشتند. این امر گاهی به انتخابهای دیگر از جمله انتخاب شغل نیز تسری می یافت و مثلا پسران معمولا حرفه پدران خود را دنبال می کردند. اصولا خانواده مجرایی بود که استعدادها و خواستهای فرزند را در مسیر معیّنی هدایت می کرد. در عین حال در خانواده های عادی و عامه و کسانی که تحصیل کرده نبودند یا از امتیازات خاص بی بهره بودند، تنها ملاک امتیاز به ویژه در اموری چون ازدواج و وجاهت اجتماعی، تربیت خانوادگی و اصالت نسب و حسب بود (مستوفی، ج ۳، ص ۳۱۵) و طبعآ میزان پیوستگی و احترام حاکم میان اعضای خانواده و به ویژه نحوه رفتار فرزندان با پدر و مادر یکی از ملاکهای شرافت و اصالت خانوادگی تلقی می شد. در دوران جدید با توجه به تنوع نیازها و میزان توانایی یا ناتوانی خانواده ها در برآوردن آنها و تعارضهای ارزشهای خانوادگی با معیارهای بیرونی، این احترام ورزی دچار چالشهایی شده است (درباره برخی مشکلات تربیتی در خانواده های امروز رجوع کنید به شریفی، ص ۱۰۹ـ۱۲۲؛ درباره کودکان و مسائل تربیتی آنان در خانواده های کشورهای مختلف اسلامی رجوع کنید به سنبل، ص ۴۵ـ۱۴۱). با این حال، اعضای خانواده های مسلمان همچنان بسیار به یکدیگر نزدیک اند و علاوه بر مناسبات عاطفی و بستگیهای درون خانوادگی، روابط خویشاوندی با عموها، عمه ها، خاله ها، داییها و فرزندان آنان نیز همچنان مورد توجه است (معشوق بن علی، ص ۴۲۶؛ برای نمونه هایی از امثال عربی که بر پیوندهای استوار خانوادگی دلالت دارد رجوع کنید به ابراهیم احمد شعلان، ص ۱۰۳ـ۱۴۴).فشارهای اقتصادی و به طور کلی تحولات اجتماعی باعث شده است که بسیاری از والدین یا هر دو در بیرون خانواده کار کنند و عملا نقش پدر به عنوان نان آور و مادر به عنوان مربی مطلق کودک به تدریج تغییر کرده است (احمد امین؛ >دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد<؛ >مردمان مسلمان<، همانجاها؛ درباره تأثیر توسعه اقتصادی و صنعتی در تغییر شکل وظایف در خانواده ها رجوع کنید به راسخ، ص ۱۴۶ـ۱۶۱).مهاجرت برای کار و تحصیل، بسیاری از اعضای خانواده را از هم جدا می کند. دولتها به تدریج بخشهای وسیعی از کارکردهای خانواده را برعهده می گیرند و نهادهای خدماتی اجتماعی چون مهدکودکها و خانه های سالمندان میان سه نسل تعریف شده خانواده فاصله می اندازند. با این حال، روابط خویشاوندی در جهان سنّتی اسلام آثار خود را حفظ کرده است، چنان که مهاجران به شهرهایی می روند که یکی از اعضای خانواده یا خویشاوندان پیشتر در آنجا استقرار یافته باشد یا در کارگاه و شرکتهایی به کارمی پردازند که خویشاوندانشان در آنجا به نحوی عضویت دارند. این حفظ روابط به گونه ای است که شاید یکی از علل رواج روابط به جای ضوابط در بیشتر جوامع اسلامی، استمرار و قوت پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی باشد (برای مطالعه درباره آداب و رسوم و سنّتهای خانوادگی در جهان اسلام رجوع کنید به جشن*؛ ختنه*؛ طلاق*؛ عروسی*؛ نام گذاری*؛ نکاح*؛ برای مباحث حقوقی و فقهی رجوع کنید به حقوق خانواده*).
منابع: علاوه بر قرآن؛ ابراهیم احمد شعلان، «الاسرة فی المثل الشعبی»، التراث الشعبی، سال ۱۲، ش ۶ـ۷ (حزیران ـ تموز ۱۹۸۱)؛ ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ش؛ ابومطهّر اَزْدی، حکایة ابی القاسم البغدادی، چاپ آدام متز، هایدلبرگ ۱۹۰۲، چاپ افست بغداد ]بی تا.[؛ احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیرالمصریة، قاهره ۱۹۵۳؛ محسن بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛ همو، نشوار المحاضرة و اخبارالمذاکرة، چاپ عبود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/ ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳؛ عبدالملک بن محمد ثعالبی، ثمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ] ۱۹۸۵[؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸؛ حرّعاملی؛ شاپور راسخ، «اثر توسعه اقتصادی و صنعتی در تغییر شکل و وظائف خانواده ایرانی»، در سخنرانیهای نخستین دوره جلسات سخنرانی و بحث درباره خانواده و فرهنگ، تهران: اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۳ش؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ?]۱۳۳۲ش[؛ ابراهیم سجادی، «قوامیّت مردان بر زنان در خانواده»، پژوهشهای قرآنی، ش ۲۵ـ۲۶ (بهار و تابستان ۱۳۸۰)؛ فهمی سعد، العامة فی بغداد فی القرنین الثالث و الرابع للهجرة: دراسة فی التاریخ الاجتماعی، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛ هادی شریفی، «مشکلات تربیتی خانواده امروز ایرانی»، در سخنرانیهای نخستین دوره جلسات سخنرانی و بحث درباره خانواده و فرهنگ، همان؛ علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم ]بی تا.[؛ ادریس کتانی، «الاسرة المغربیة التقلیدیة»، التراث الشعبی، سال ۹، ش ۳ (۱۳۹۸)؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش؛ محمد معشوق بن علی، «اسلام»، در اخلاق در شش دین جهان، ترجمه محمدحسین وقار، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۸ش؛ عزت السادات میرخانی، رویکردی نوین در روابط خانواده، تهران ۱۳۸۰ش؛Man Singh Das, "Introduction to the family in Muslim societies", in The family in the Muslim world, ed. Man Singh Das, New Delhi: M. D. Publications, ۱۹۹۱; Hastings Donnan, Marriage among Muslims: preference and choice in northen Pakistan, Delhi ۱۹۸۸; EI۲, s.v. "A۳۹;ila" (by J. Lecerf); Encyclopaedia of Muslim world, ed. Taru Bahl and M. H. Syed, New Delhi: Anmol Publications., ۲۰۰۳, Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, ۱۹۸۰-۱۹۸۱, s.v. "Family (Muslim)" (by Carra de Vaux); Encyclopaedia of the Qur۳۹;an, ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, ۲۰۰۱- , s.v. "Family" (by Avner Giladi); Encyclopedia of social history, ed. Peter N. Stearns, New York: Garland Publishing, Inc., ۱۹۹۴, s.v. "Family" (by Tamara K. Hareven); Encyclopedia of women and Islamic cultures, ed. Suad Joseph, Leiden: Brill, ۲۰۰۳-۲۰۰۷; C. G. Hussain Khan, Marriage and Kinship among Muslims in south India, Jaipur ۱۹۹۴; A. N. M. Irshad Ali, "Kinship and marriage among the Assamese Muslims", in Family, kinship and marriage among Muslims in India, ed. Imtiaz Ahmad, New Delhi ۱۹۸۵; Mohammed Jamil Hanifi, "The family in Afghanistan", in The family in the Muslim world , ibid; Emre Kongar, "The family in Turkey", in ibid; Maliha Awni al-Kassir, "The family in Iraq", ibid; Levon H. Melikian and Juhaina Sultan Isa, "The Qatari family", ibid; Muslim peoples: a world ethnographic survey, ed. Richard V. Weekes, Westport, Conn: Greenwood Press, ۱۹۸۴, s.v. "Acehnese" (by Robert Wessing), "Assamese" (by B. M. Das and Irshad Ali), "Ossetians" (by Sergei A. Shuiskii), "Uzbek" (by David C. Montgomery); The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York ۱۹۹۵, s.v. "Family" (by Elizabeth Warnock Fernea); Parvez Wakil, "Marriage and the family in Pakistan", in The family in the Muslim world, ibid, Edwin Terry Prothero, "The Muslim family in Lebanon: tradition and change", in ibid; Shujaat Husain, family life under Islam, New Delhi ۲۰۰۴; Amira al-Azhary Sonbol, "Adoption in Islamic society: a historical survey", in children in the Muslim Middle East, ed. Elizabeth Warnock Fernea, Austin: University of Texas Press, ۱۹۹۵; Jacquiline Touba, "Marriage and the family in Iran", in The family in the Muslim world, ibid.