خانلری، پرویز (پرویز ناتل خانلری)، از رجال برجسته ادبی معاصر ایران.شهرت خانلری را شاید بتوان حاصل کار و فعالیت او در دو زمینه اصلی دانست: تحقیقات و تألیفات و تدریس؛ و مدیریت و سازماندهی فرهنگی، به ویژه در بنیاد فرهنگ ایران* و مجله سخن*. آنچه خانلری را در میان ادیبان معاصر ممتاز می کند، تلاش او در راه دادن روش و نگرش علمی در پژوهش و آموزش زبانی ـ ادبی و معیارهای دقیق و سنجیده زیبایی شناخت هنری در مطالعات و نقد ادبی همراه با ذوق ادبی کم نظیر، توجه خاص به زبان و نثر معاصر فارسی، اصول درست نویسی، شیوا و زیبانویسی و تأکید ویژه بر اصالت و هویت فرهنگ ایرانی و شناخت اصول ودلایل آنهاست. ورود او به قلمرو سیاست و پذیرفتن برخی سمتهای سیاسی، گرچه در دوره خاصی مناسبات او و برخی از روشنفکران جامعه ایرانی را به تیرگی کشاند و انتقادهایی را در پی آورد، اما اعتبار علمی تحقیقی و ارزش خدمات فرهنگی وی را تحت الشعاع قرار نداد.شرح احوال. نام خانوادگی خانلری برگرفته از لقب جدش خانلرخان، نویسنده سفرنامه میرزاخانلرخان، است (خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۱). خانلری نام ناتل (شهری قدیمی در مازندران) را به پیشنهاد نیما یوشیج*، که پسرخاله مادرش بود، به نام خانوادگی خود افزود (همانجا). نام مستعارش «پژوهنده»، «ت.آ.» و کوته نوشت نامش «پ.ن.خ.» است که شماری از نوشته هایش را با آنها امضا کرده است. صادق هدایت از باب مزاح در جمع دوستانه، از او به عنوان «خانلرخان سوم» یاد می کرد (رجوع کنید به علوی، ۱۳۶۹ش، ص ۱۱).در اسفند ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. خانواده اش مازندرانی بودند و در عصر قاجار مشاغل دیوانی داشتند. جدش میرزا خانلرخان، ملقب به اعتصام الملک (لقبی که به پدر خانلری به ارث رسید)، در وزارت امورخارجه شاغل بود و مدیریت کل اداره انگلیس را به عهده داشت. پدرش ابوالحسن خان اعتصام الملک (۱۲۸۸ـ۱۳۴۹) اهل بابُل، تحصیل کرده رشته حقوق، کارمند وزارت عدلیه و امورخارجه بود. به زبان روسی تسلط و با انگلیسی و فرانسوی آشنایی داشت، به مأموریتهای خارج از کشور فرستاده شد و نایب سفیر ایران در تفلیس و سن پترزبورگ بود. او تعلیم و تربیت پسرش، پرویز را شخصاً به عهده گرفت، اما خانلری سرانجام اجازه یافت تحصیلات منظم را در مدرسه دنبال کند. به نظر می رسد که علاقه به ادبیات را پدر در او برانگیخته و از راه کتابخانه پدر کتاب خوان شده باشد. از شش ـ هفت سالگی روزنامه می خواند، شعر می گفت و از کودکی گوشش با وزن و موسیقی شعر آشنا و به آن حساس بود (خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۲۹ـ۴۳۰). این تأثیر عمیق بعدها در پژوهشهای بدیع وی در زمینه وزن شعر فارسی و علم عروض نمایان شد.در مدرسه سن لویی و در مدرسه امریکایی تحصیل کرد و با زبانهای فرانسوی و انگلیسی آشنا شد. در دبیرستان دارالفنون تحت تأثیر دبیرانی چون بدیع الزمان فروزانفر* و احمد بهمنیار*، که ادبیات فارسی تدریس می کردند، قرار گرفت. عبدالرحمان فرامرزی* و علی اکبر سیاسی* هم از معلمان او در دارالفنون بودند (همان، ص ۴۳۱). با روح اللّه خالقی* همدرس بود و آشنایی با خالقی ذوق موسیقی را در او برانگیخت، حتی مدتی هم به نواختن ویولن پرداخت و شعر کنسرتهای خالقی را سرود (همان، ص ۴۳۲؛ ملاح، ص ۳۹۷ـ۳۹۸). نخستین مقاله اش تکلیفی درسی بود که به تشویق عبدالرحمان فرامرزی در روزنامه اقدام عباس خلیلی* چاپ شد (خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۱). در دوره دبیرستان به شعرهای نیما یوشیج گرایش یافت و با او مأنوس شد و با همکاری یکی از دوستانش، شعرهای نیما را پاکنویسی می کرد. با رفتن نیما به مازندران، چندگاهی در مناسبات آنان وقفه افتاد (برای جزئیات بیشتر این مناسبات رجوع کنید به خانلری، ۱۳۷۰ش ج، ص ۴۴۷ـ۴۵۹).پس از پایان دوره تحصیلات در دارالفنون، وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. استادان او در دانشسرا، عباس اقبال و سعید نفیسی و همان دبیران وی در دارالفنون بودند. علی اکبر شهابی، بعدآ استاد عربی، از جمله همدوره های او بود (همو، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۲). خانلری که در دوره دانشجویی با علاقه بیشتری به شاعری و مباحث ادبی روی آورده بود، از انجمنهای ادبی، که فضا و رویکرد ادبی آنها باب طبع تازه جو، پرشور و نوگرای وی نبود، سرخورد؛ و این خود شاید عامل دیگری بود که در مشی ادبی و روش انتقادی او تأثیر گذاشت. در همین سالها، حدوداً پیش از ۱۳۱۴ش، با سمت دستیار یان ریپکا*، ایران شناس چک که برای تکمیل مطالعاتش در ایران به سر می برد، به همکاری با او پرداخت. خانلری هفته ای چند روز به منزل ریپکا می رفت و فارسی معاصر به او درس می داد. ریپکا که به آشنایی با نسل جدید ادبیات ایران راغب بود و با گروه رَبْعه (صادق هدایت، بزرگ علوی، مسعود فرزاد، مجتبی مینوی) آشنا شده بود، خانلری را با صادق هدایت و دوستانش آشنا کرد و این آشنایی از موجبات دیگر تحول در نگرش و روش ادبی خانلری بود (رجوع کنید به همان، ص ۴۳۲ـ۴۳۳؛ علوی، ۱۳۷۷ش، ص ۱۹۱ـ۱۹۲).از ۱۳۱۵ش به مدت یک سال دوره خدمت نظامی را در دانشکده افسری تهران گذراند و به رشت رفت. نیما و همسرش هم در آن شهر زندگی می کردند. خانلری حدود یک سال در رشت تدریس کرد و با نیما آمد و شد داشت. سپس به تهران بازگشت، به خدمت وزارت فرهنگ درآمد، در دبیرستانهای تهران و سپس در دانشسرای عالی به تدریس ادبیات پرداخت و معاش خانواده را به سختی اداره کرد (خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۳ـ۴۳۴). در ۱۳۲۰ش در دوره دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران پذیرفته شد و دو سال بعد از رساله خود، با عنوان «چگونگی تحول اوزان غزل و تحقیق انتقادی در عروض و قافیه»، به راهنمایی محمدتقی بهار* و نظارت بدیع الزمان فروزانفر و سیدمحمد تدین*، دفاع کرد. خانلری می گوید این رساله باب طبع فروزانفر نبود، اما او باهوش خود حس کرده بود حرفهای تازه ای در این رساله هست. بهار و تدین هم اصلا موافق نبودند و حتی بهار در جلسه دفاع از پایان نامه، بی علاقگی خود را به کاری که خانلری در این پایان نامه کرده بود آشکارا ابراز داشت (رجوع کنید به همان، ص ۴۳۵؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ادامه مقاله).خانلری در ۱۳۲۰ش با زهرا کیا همدرس خود در دوره دکتری ازدواج کرد که تا پایان عمر، یار وفادار و همکار او بود. در ۱۳۲۲ش با عنوان دانشیار در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی مشغول شد و همزمان مجله سخن را تأسیس کرد و فعالانه وارد صحنه ادبی شد. در ۱۳۲۵ش به دعوت دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران، مدیریت اداره تازه تأسیس انتشارات دانشگاه تهران را پذیرفت و سرپرست روابط فرهنگی دانشگاه نیز بود (رجوع کنید به افشار، ۱۳۷۶ش، ص ۸؛ برای خدمات او در انتشارات دانشگاه تهران رجوع کنید به همو، ۱۳۷۸ش، ص ۷۳ـ۷۵). در ۱۳۲۷ش برای تحصیل و مطالعه در زبان شناسی و آواشناسی به دانشگاه سوربن (پاریس) رفت و در آنجا نزدیک به سه سال به تحصیل و پژوهش، کار در آزمایشگاه آواشناسی و بازدید از مراکز مجامع فرهنگی پرداخت و دوره ای آزاد را نیز در علم زیبایی شناسی گذراند. در ۱۳۲۹ش به کشور بازگشت (نشر دانش، سال ۱۰، ش ۵، مرداد و شهریور ۱۳۶۹، ص ۱۰۲) و کرسی تاریخ زبان فارسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تأسیس کرد و به پرورش نخستین دانشجویان علاقه مند به زبان شناسی پرداخت. خانلری در اوایل دهه ۱۳۳۰ش، به جایگاه کم نظیری در میان استادان دانشکده ادبیات و نیز در صحنه ادبی کشور دست یافت. شهرت و اعتبار به او میدان فراخی برای فعالیت ثمربخش داد، اما در عین حال پایش را هم به عرصه سیاست گشود و سهمی از بدنامی حاصل از حکومتی ناموفق را نصیب وی ساخت (برای فعالیتهای سیاسی خانلری رجوع کنید به ادامه مقاله).در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ش همچنان فعال و پرکار بود و گذشته از تحقیق، تألیف، تدریس و انتشار مجله، مدیریت فرهنگی و سمتهایی سیاسی را عهده دار شد (رجوع کنید به ادامه مقاله). در ۱۳۳۲ش چند ماه در بیروت تدریس کرد. در ۱۳۳۶ش نیز مدتی در امریکا به سر برد و با بسیاری از استادان دانشگاههای امریکا از نزدیک آشنا شد. برای شرکت در مجامع و بازدید از مراکز مختلف فرهنگی به کشورهای بسیاری سفر کرد و از شماری دانشگاهها و مراکز علمی ـ فرهنگی دکترای افتخاری و جایزه های ادبی و نشان علمی ـ فرهنگی گرفت (خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۴۶). مرگ تنها پسرش آرمان، در تغییر حال و هوای ذهنی او تأثیری فوق العاده عمیق برجای نهاد (رجوع کنید به سخن، دوره ۱۱، ش ۱، اردیبهشت ۱۳۳۹، سرمقاله).خانلری در دهه ۱۳۵۰ش، هم به لحاظ سیر افولی اوضاع و احوال سیاسی و هم به جهت افزایش سن و زوال تدریجی انگیزه فعالیت ادبی، که بازتابی از آن را در افول مجله سخن می توان دید، دیگر درخشش دهه های پیش را نداشت و بیشتر به نظارت و سرپرستیِ مؤسسات متبوع و پژوهشهای شخصی می پرداخت.پس از انقلاب اسلامی، چند گاهی محبوس شد. دشواری این مدت بر وضع جسمی و روحی اش تأثیری بسیار عمیق گذاشت و نخستین نشانه های بیماری پارکینسون در او ظاهر شد. او نه در جریان انقلاب و نه پس از آزادی از زندان، با اینکه امکان خروج از کشور را داشت، ایران را ترک نگفت و به پیامها و وعده های چند گروه سیاسی مخالف جمهوری اسلامی که می خواستند به هر طریقی شده او را از ایران بیرون ببرند و در صف خود جای دهند، پاسخ رد داد (متینی، ص ۲۳۶ـ۲۳۷). او سالهای پایانی عمر را در انزوا و دور از هیاهو گذراند. اوقاتش با مطالعه، نوشتن و دیدار با دوستان قدیم به ویژه همکاران و اصحاب سخن می گذشت. در ۱۳۶۹ش براثر شدت بیماری پارکینسون در بیمارستان بستری شد و بیشتر در حالت اغما و نیمه هوشیاری بود. صبح پنجشنبه اول شهریور ۱۳۶۹ در ۷۷ سالگی درگذشت و در تهران به خاک سپرده شد. همسرش زهرا خانلری (کیا) هم شش ماه پس از او درگذشت. از خانلری دختری به نام ترانه بازمانده که در فرانسه در رشته معماری تحصیل کرده و مقیم آنجاست و بر تجدید چاپ آثار پدرش نظارت دارد. ماترک مادّی قابل توجهی از او به جا نمانده است. کتابخانه شخصی او و همسرش، در خانواده حفظ شده است (به نقل از ترانه خانلری).نزدیکان، همکاران و دوستان خانلری او را مردی آرام، صبور، خوش لباس، با دانشجویان و همکارانش فوق العاده همراه، مهربان و اهل مساعدت، اصولا بی توقع و خویشتن دار و متحمل توصیف کرده اند. بسیار پرکار بود، حافظه ای نیرومند داشت و هیچ گاه لحظه های عمرش را عاطل نمی گذاشت (رجوع کنید به کیا، ص ۳۳۹ـ۳۴۱؛ مجتبائی، ص ۱۹؛ طه، ص ۲۴۵).احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلری (تهران ۱۳۷۹ش) عنوان کتابی است که دکتر منصور رستگار فسایی، یکی از شاگردان خانلری، براساس آنچه تاکنون درباره او منتشر شده و بیشتر به قصد تجلیل و گرامی داشت، نه تحلیل و نقد آرا و آثارِ وی، گردآوری و منتشر کرده است. خانلری و نقد ادبی (تهران، ۱۳۸۷ش)، نوشته ایرج پارسی نژاد در بررسی و تحلیل جنبه های ادبی و سهم خانلری در زبان و ادب فارسی است.آثار. مشتمل است بر تألیف مبتنی بر تحقیق، سرپرستی و هدایت منابعی که حاصل کار جمعی تحقیقی است، تصحیح انتقادی، ترجمه، شعر، بررسی و نقد ادبی، توضیح و تحشیه، سرمقاله، مجموعه مقاله، خاطره نویسی و نگارش خودْزندگینامه، و نامه هایی که ارزشهای علمی، ادبی، تاریخی و پژوهشی دارند. ظاهرآ دو اثر او، زندگینامه ای خودْنوشت و کتابی درباره وزن شعر فارسی برای کودکان، هنوز منتشر نشده است و بقیه در قالب بیش از سی عنوان کتاب، بیش از ۱۲۰ مقاله و خطابه هایی که متن آنها چاپ شده، بین سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۶۹ش انتشار یافته است.تألیفات. ۱) روان شناسی و تطبیق آن با اصول پرورش (تهران ۱۳۱۶ش) که در زمان خود حاوی دیدگاههای تازه ای بود. ۲) تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل (تهران ۱۳۲۷ش) پایان نامه دکتری او که ده سال بعد با تغییرات اساسی و با دیدگاهها، روشها و تحلیلهای تازه تری با عنوان دیگری انتشار یافت (وزن شعر فارسی، تهران ۱۳۳۷ش). پژوهشها و تأملات خانلری در زمینه عروض و وزن شعر فارسی، که چکیده آن در این کتاب آمده است، نقطه عطف و سرمنشأ تحولی اساسی در زمینه مطالعات عروضی و راه گشای پژوهشهای جدید درباره مبحثی بود که در جامعه ادبیِ سنّت گرا و مقاوم در برابر هرگونه تغییر، به نوعی بن بست رسیده بود. خانلری در این کتاب عروض فارسی را از عروض عربی جدا ساخت و استقلال و هویت ویژه آن را به رسمیت شناخت (برای آشنایی با دیدگاهها و نقد و نظر او در این باره رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۶ش ب، ص ۲۴ـ۲۵؛ نیز رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۶۹ش، ص ۱۶). در این کتاب عروض قدیم به شیوه ای بدیع مورد تحلیل و انتقاد علمی قرار گرفته و بر پایه علم آواشناسی و ویژگیهای ساختاری زبان فارسی، طرح نوی ارائه شده و آموزش عروض به فراگیران از تنگنای قاعده های پیچیده رها شده است (مقربی، ص ۲۶۶ـ۲۷۰). ۳) تاریخ ایران از آغاز تا اسلام (تهران ۱۳۳۸ش) و ۴) تاریخ ایران دوره اسلامی (تهران ۱۳۳۹ش) دو کتاب درسی برای دانش آموزان سالهای آخر دبستان است. خانلری با این دو کتاب نشان داد که چگونه می توان کتاب درسی تاریخی را از نوشته ای ملال آور به اثری جذاب و خواندنی تبدیل کرد. این دو کتاب به منزله تحولی در شیوه تدوین کتابهای درسی بودند. ۵) زبان شناسی و زبان فارسی (تهران ۱۳۴۳ش، که چاپ نخست آن با مقالاتی کمتر، با عنوان درباره زبان فارسی، در ۱۳۴۰ش انتشار یافته بود)، حاوی مقالاتی درباره جنبه هایی از علم زبان شناسی و رهیافتهایی از این علم به ویژگیهای ساختاری زبان فارسی که بین سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۴۰ش در مجلات منتشر شده بودند. ۶) دستور زبان فارسی (تهران ۱۳۴۳ش) که در اصل آن را برای استفاده دانش آموزان دبیرستانی نوشت، اما بعدآ ویرایشهایی از آن به صورتها و برای کاربردهای مختلف انتشار یافت. او با این کتاب رهیافت به دستورنویسی فارسی را نیز متحول ساخت، جمله را واحد بررسی دستوری قرار داد نه کلمه منفرد، و دستور زبان را بر پایه این واحد سامان بخشید. ۷) تاریخ زبان فارسی (تهران ۱۳۴۸ش، ۳ج) که خانلری وقت عظیمی صرف آن کرد و توجهی خاص بدان داشت، نخستین کتاب در زبان فارسی است که تاریخ این زبان را بر پایه موازین علم زبان شناسی و تبحر در زبانهای ایرانی بررسی کرده است (صادقی، ص ۷۸۷). طرح تدوین مرحله دوم این اثر سترگ، از قرن هفتم تا امروز، در برنامه کار او بود، اما فرصت عملی کردن آن را نیافت. در ضمن، دو جلد از تاریخ زبان فارسی به انگلیسی ترجمه شده است (دهلی نو ۱۹۷۹). ۸) فرهنگ تاریخی زبان فارسی (تهران ۱۳۵۷ش ـ)، اثری ناتمام از گروهی که به سرپرستی و هدایت خانلری در بنیاد فرهنگ ایران به پژوهشهای زبانی مشغول بودند. یک مجلد از این اثر انتشار یافته که خود به تنهایی پژوهشی گسترده در متون فارسی و رویکردی جامع به تحول زبان فارسی طی تاریخ است. ۹) رساله کوچک منتشر نشده ای با عنوان «اصول شعرشناسی و نحوه آموزش اوزان شعر فارسی به دانش آموزان» (رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۶ش ب، ص ۲۴). خانلری برای تصنیف این کتاب کوچک، تعمق بسیار کرد و همه تجربه های طولانی خود را درباره عروض و درباره رابطه میان ذهن کودکان و شعر فارسی به خدمت گرفت (رجوع کنید به تقی زاده، ص ۱۵).تصحیح انتقادی. روش، اصول و دیدگاه خانلری در زمینه تصحیح انتقادی در شمار قابل توجهی مقاله که درباره جنبه های فنی متون ادبی و دیوانهای شعر نوشته، و نیز در این آثار آشکار است: غزلهای خواجه حافظ شیرازی (تهران ۱۳۳۷ش)؛ چند نکته در تصحیح دیوان حافظ (تهران ۱۳۳۸ش)؛ سمک عیّار (تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۵۳ش)؛ جلد ششم آن با عنوان شهر سمک : تمدن، فرهنگ و آیین عیّاری، لغات و امثال و حکم (۱۳۶۴ش)؛ دیوان شمس الدین محمد حافظ شیرازی (تهران ۱۳۵۹ش)؛ داستانهای بیدپای (۱۳۶۱ش، با همکاری محمد روشن). مهم ترین کار خانلری در زمینه تصحیح انتقادی، تصحیح دیوان حافظ است (مجتبائی، ص ۱۹). این تصحیح با نقد و بررسیهای متعددی روبه رو شد (برای بحث مفصّل و انتقادی رجوع کنید به نجفی، ص۳۰ـ۳۹). کتابِ چند نکته در تصحیح دیوان حافظ که آغاز رویکرد انتقادی خانلری به تصحیح دیوان حافظ بود، با مخالفتها و انتقادهایی روبه رو شد (از جمله رجوع کنید به فرزان، ۱۳۳۸ش، ص۵۸۰ـ۵۹۱، ۱۳۳۹ش، ص ۲۲۹ـ۲۳۴). با این حال تصحیح خانلری از حیث معیارها و اصولی که به کار گرفته و دیدگاه فراگیری که اختیار کرده است در میان تصحیحهای انتقادی شعر در زبان فارسی جایگاه کم نظیری دارد (برای آگاهی بیشتر از نظر خانلری در این باره رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۶ش الف، ص ۳۱ـ۳۲).ترجمه. خانلری چند کتاب را از زبان فرانسوی، یک کتاب از عربی و یک کتاب از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است. نخستین کار او ترجمه داستان دختر سلطان، اثر پوشکین، در ۱۳۱۰ش است که بعدها با تجدیدنظر و با عنوان دختر سروان بارها تجدید چاپ شد؛ چند نامه به شاعری جوان (اثر ریلکه، تهران ۱۳۲۰ش)؛ مخارج الحروف (اثری در حوزه زبان شناسی، از ابوعلی سینا، ترجمه از عربی، همراه با تصحیح و تعلیق، تهران ۱۳۳۲ش)؛ تریستان و ایزوت (اثر ژوزف بدیه، تهران ۱۳۳۴ش)، که شاید بهترین کار خانلری در میان ترجمه های او باشد و ظاهرآ با استقبال بیشتری هم روبه رو شده است؛ و شاهکارهای هنر ایران (اثر آرتور اپهام پوپ، ترجمه از انگلیسی، تهران ۱۳۳۸ش)؛ ترجمه های کوتاه دیگری هم دارد که بیشتر در شماره هایی از سخن چاپ شده است (برای ترجمه های دوره دانشجویی و جوانی او رجوع کنید به رستگار فسایی، ص ۱۰۴).شعر. از دیدگاه ناقدانی که شعر خانلری را نقد و بررسی کرده اند، در قریحه شعری و تسلط او به دقایق شاعری تردیدی نیست، اما جایگاه واقعی او در شعر فارسی، به ویژه در محدوده حایل میان شعر سنّتی و نو و عصر انتقال پس از نیما یوشیج، محل تعارض است (برای آرای مختلف در این باره رجوع کنید به خطیبی نوری، ص ۳۵۱؛ شفیعی کدکنی، ۱۳۸۰ش، ص ۴۶۹ـ ۴۷۱؛ شعر نو از آغاز تا امروز، ص ۵۱)؛ به ویژه آنکه گرایشهای سیاسی در شعر نو، بالاخص در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ش، به شعر فارغ از سیاست و صرفآ معطوف به ارزشهای زبانی و هنری خانلری، میدان نمی داد. ماه در مرداب (تهران ۱۳۳۴ش، چاپ سوم در ۱۳۷۹ش، همراه با سروده های بعدی او، که شماری از شعرهای آن به زبانهای دیگر هم ترجمه شده) تنها مجموعه شعری است که از خانلری انتشار یافته است. این مجموعه با استقبال چندانی روبه رو نشد و تاکنون در زمره مجموعه های شعر زنده، مطرح و دارای طرفداران خاص، قرار نگرفته است. خانلری به رغم نزدیکی با نیما یوشیج، از جریان ادبی تازه ای که او ایجاد کرد، فاصله گرفت (زرین کوب، ص ۴۰۶)؛ اما شعر بلند عقاب، که به صادق هدایت تقدیم شد، بهترین گواه استادی او در سرودن شعر در قالبهای کهن، با مضمونی بدیع و پرجاذبه است؛ هرچند که به رغم نظر بعضی، بن مایه آن از ادبیات غیرایرانی الهام گرفته شده است، یعنی حکایت کوتاهی که در کتاب دختر سلطان (۱۳۱۰ش/ دختر سروان) آمده است. شعر عقاب شاید تنها شعر خانلری است که فعلا در حافظه شعری جامعه به یاد مانده است. به لحاظ مشی سیاسی خانلری، چند شعر بر وزن آن و در رد مدعاهای آن سروده شده است. مجتبائی منتقد و صاحب نظر ادبی، شعر عقاب را از بهترین نمونه های شعر در تاریخ هزار و صدساله شعر فارسی، دانسته است (همانجا). شعر خانلری در ایجاد یا تسریع و تقویت جریانی در شعر نو فارسی، معروف به جریان «رمانتیک» که نادر نادرپور* بهترین نماینده آن است، تأثیرگذار بوده است.نثر خانلری. خانلری همه آثارش را، حتی مقاله های عادی مجله سخن را با نثری نگاشته است که ویژگیهای ممتازی دارد، از جمله: توجه به زیبایی کلام، خوش آهنگی، استفاده از واژه های ساده و روزمره، کاربرد جمله های استوار، اجتناب از حشو و اطناب، بهره وری کارآمد و در عین حال مبتکرانه از ادبیات کهن و واژه ها و عبارتهای به کار رفته در متون ادبی قدیم، به ویژه برای بیان مقاصد علمی و فرهنگی (رجوع کنید به نادرپور، ۱۳۷۰ش، ص ۲۴۹ـ ۲۵۳). نثر او نثر قوام یافته مکتب نثر دانشگاهی و وارث بلافصل نثرهای احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفر، سعید نفیسی* و امثال آنهاست. خود خانلری به تأثیر شیوه نگارش بهمنیار در نثر خود اذعان دارد (رجوع کنید به همان، ص ۲۴۸ـ۲۴۹). به نظر احسان یارشاطر (ص ۴۶۸)، نثر فارسی که با قائم مقام در راه سادگی و روشنی افتاده بود، در نوشته های خانلری به کمال رسید. نثر او به توانایی در بیان، نکته یابی، ایجاز و دلنشینیِ آهنگ ممتاز است و خانلری «بهترین نثرنویس زبان فارسی» است (همانجا). به نظر نادرپور (۱۳۷۰ش، ص ۲۵۳)، خانلری اگر «بنیانگذار نثر جدید دبیری در زبان پارسی نباشد، بی گمان مؤثرترین نویسنده این مکتب است». به عقیده حسین خطیبی نوری (ص ۳۵۰) خانلری «در نثرنویسی نه همان در دوران معاصر، بلکه در تاریخ تطور نثر پارسی پایگاهی بلند دارد».بررسی و نقد ادبی. آثار خانلری در این زمینه بیشتر به صورت مقاله و در مجله سخن منتشر شده و شامل این موضوعات است: بحثهای زبانی و زبان شناختی، نکته های دستوری، بررسی و نقد متون نثر و دیوان اشعار، دقایق ادبی، برخی نکته های تاریخی مرتبط با ادبیات، شیوه خط فارسی، روش آموزش زبان فارسی، بعضی مباحث هنری و زیبایی شناختی، جنبه هایی از سیاست فرهنگی کشور، زوایایی از مسائل اجتماعی و فرهنگی مربوط با ادبیات و بعضی نکات دیگر. ویژگی مشترکِ این مقالات نگاه کاونده، تحلیلگر و ریشه یاب، انصاف علمی، ذوق سلیم، شمّ هنری، پرهیز از افراط و تفریط، زبان بلیغ و فصیح، و دفاع صریح از زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی است (نیز رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۶۹ش، ص ۱۶). این نوشته ها در مجموعه های مدونی از مقالات خانلری منتشر شده اند (برای مثال رجوع کنید به زبان شناسی و زبان فارسی، تهران ۱۳۴۳ش؛ فرهنگ و اجتماع، تهران ۱۳۴۵ش؛ شعر و هنر، تهران ۱۳۴۵ش؛ هفتاد سخن، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ش).آثار دیگر خانلری عبارت اند از: توضیح و تحشیه برگزیده هایی از ادب فارسی که در انتشارات امیرکبیر با عنوان «سلسله شاهکارهای ادبیات فارسی» منتشر می شد، مانند داستان یوسف و زلیخا از کتاب تفسیر تربت جام؛ داستان رستم و سهراب از شاهنامه فردوسی و گزیده سفرنامه ناصرخسرو؛ تعدادی سرمقاله با نام و امضا یا بی نام و امضا یا با نام اختصاری در مجله سخن و شماری مقاله. در اواخر عمرش تعدادی مصاحبه با او در نشریات مختلف (از جمله آدینه ۱۳۶۶ش؛ آینده ۱۳۶۹ش) منتشر شده که در آنها به برخی نکاتِ شخصی و غیرشخصی، با صراحتی آمیخته به ادب و حزم و خویشتن داری، پرداخته است. به دفتری از خاطرات، که حاوی اطلاعاتی درباره زندگینامه اوست، اشاره کرده اند که هنوز منتشر نشده است (رجوع کنید به خانلری، ۱۳۷۰ش الف، ص ۳۸۸، پانویس). همه نامه های او هنوز گردآوری، تدوین و منتشر نشده است، اما شمار اندکی که این سو و آن سو انتشار یافته است، نشان می دهد که حتی نامه های شخصی و دوستانه اش همواره حاوی نکته هایی است که ارزش ادبی ـ فرهنگی دارند. نامه هایی که با دانشمندان و پژوهشگران و هنرمندان مبادله کرده است چه بسا ارزش پژوهشی به مراتب بیشتری داشته باشد.خانلری در آخرین مصاحبه خود (رجوع کنید به ۱۳۶۹ش ب، ص ۹) به چند نمایشنامه تک پرده ای منتشرنشده اش اشاره کرده است، اما به گفته دخترش نمایشنامه منتشرنشده ای از او در دست نیست و شاید طرحهایی بوده که در زمان حیات خانلری از بین رفته است. نمایشنامه هشتمین سفر سندباد، نوشته او را ظاهرآ کس دیگری به نام خود چاپ کرده است (رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۹ش ب، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر درباره آثار او رجوع کنید به افشار، ۱۳۶۹ش، ص ۶۵۸ـ۶۵۹؛ رستگار فسایی، ص۲۱۰ـ۲۴۴).مدیریت و سازماندهی فرهنگی. سهم خانلری در مدیریتها، سیاست گذاریها، برنامه ریزیها و اداره نهادها و فعالیتهای فرهنگی، به علت فقدان منابع و نقد و بررسی کارشناسانه در این باره، ناشناخته ترین بخش زندگی علمی ـ فرهنگی اوست. تصمیم گیری درباره تأثیرهای مستقیم و غیرمستقیم او در این عرصه، فعلا دشوار و به اسناد، اطلاعات و ارزیابیهای بیشتری نیاز است تا نشان دهد این وجه او چه نسبت و تناسبی با وجوه دیگر دارد و ارزش واقعی هر کدام چیست. جمعی سهم او را در تولید آثار نهادهای تابع وی به مراتب گسترده تر و مؤثرتر می دانند، و جمعی دیگر برتری را به آثار شخصی وی می دهند.بنیاد فرهنگ ایران (برای جزئیات رجوع کنید به «بنیاد فرهنگ ایران»*؛ برای روایتی دست اول درباره تأسیس و طرزکار رجوع کنید به سعیدی سیرجانی، ص ۳۰۱ به بعد؛ خانلری، ۱۳۷۰ش الف، ص ۳۸۸ـ ۳۹۱؛ همو، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۴۳؛ نیز رجوع کنید به بنیاد فرهنگ ایران، کارنامه) بهتر از هر نهاد دیگری، سهم خانلری را در پرورش پژوهشگران و هدایت فعالیتهای پژوهشی نشان می دهد. فرهنگستان ادب و هنر ایران (تأسیس ۱۳۵۱ش)، که ریاست آن با خانلری بود (رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۴۲ـ۴۴۳) و در آغاز انتظار می رفت نهاد پژوهشی فعالی در عرصه ادب فارسی و هنر ایرانی باشد، هرگز به توفیقهای بنیاد فرهنگ ایران دست نیافت و به لحاظ عمر کوتاه و مقارن شدن فعالیتهای آن با افول رژیم و حوادث انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش، تأثیر در خور توجهی نگذاشت.خانلری در مصاحبه اش (۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۸) صراحتآ گفته است که سپاه دانش را او تأسیس کرده است (نیز رجوع کنید به علوی، ۱۳۶۹ش، ص ۱۲). به گفته خانلری طرح سپاه دانش با مخالفت امریکاییها و ساواک و اعضایی از وزارت فرهنگ وقت، روبه رو و به فساد و خرابی کشانده شد. وی که از کارشکنیهای ساواک به تنگ آمده بود، بارها استعفا کرد (۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۸ـ۴۳۹). با این حال، و به رغم همه جنبه های منفی که برای عملکرد سپاه دانش برشمرده اند، تأثیرهای مثبت و گسترده فعالیتهای سوادآموزی این طرح ملی را، به ویژه در نخستین دوره فعالیت آن، در بسیاری از روستاها و نقاط دورافتاده کشور که برای نخستین بار از نعمت آموزش رایگان و عمومی بهره مند می شدند، نمی توان نادیده گرفت. خانلری مدتی مدیر مؤسسه پیکار با بی سوادی بود، اما براثر مشکلات و کارشکنیهای اشرف پهلوی و حتی یونسکو در کار این مؤسسه، ناگزیر به استعفا شد (همان، ص ۴۴۱).طرح خانلری در زمینه سامان دادن به تدوین، چاپ و نشر و توزیع کتابهای درسی مدارس در دوره وزارتش (رجوع کنید به ادامه مقاله) از مؤثرترین طرحهای ساماندهی آموزشی و فرهنگی بوده است. جزئیاتی از این طرح ملی در نوشته هایی از عبدالرحیم جعفری، از مدیران سازمان کتاب درسی، و محمدامین ریاحی که در دوره وزارت خانلری مسئولیت کتابهای درسی را داشته، آمده است (رجوع کنید به جعفری، ص ۱۵؛ ریاحی، ص ۷۱ـ۷۴). ریاحی (ص ۷۱ـ۷۳) به مداخله سفارت امریکا در ماجرای ارزان شدن کتابهای درسی، که به دخالت مستقیم شاه در این قضیه نیز انجامید و به موانعی که خانلری برای برطرف ساختن مشکل تهیه و توزیع کتابهای درسی باید بر آنها غلبه می کرد، اشاره کرده است.طرحها و فعالیتهای دیگر خانلری در زمینه مدیریت و سازماندهی فرهنگی عبارت اند از: مدیریت انتشارات دانشگاه تهران و تدوین اساسنامه انجمن تألیف و ترجمه و تنظیم مجموعه اصطلاحات علمی به کار رفته در کتابهای دانشگاهی و اجرای طرح پذیرش دانشجوی خارجی برای تحصیل در رشته زبان و ادب فارسی از سوی دانشگاه تهران (رجوع کنید به افشار، ۱۳۶۹ش، ص ۶۵۴ـ۶۵۵؛ همو، ۱۳۷۸ش، ص ۷۳، ۷۵)، برگزاری کنگره های تحقیقات ایرانی که شماری از مهم ترین خطابه های علمی و پژوهشی درباره زبان و ادب فارسی و تاریخ ایران در آنها ایراد شده است، طرحهای متعدد برای آموزش و گسترش زبان فارسی (رجوع کنید به مولائی، ص ۴۱۲، ۴۱۵)، طرحهای گسترش و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور به ویژه در افغانستان و شبه قاره هند و ماوراءالنهر و کشورهای عربی و بالاخص مصر، که روزگاری زبان فارسی جایگاه دیگری در آن داشته است (رجوع کنید به افشار، ۱۳۶۹ش، ص ۶۵۷). طراحی و سرپرستی مجموعه های ادبی و پژوهشی کتاب، نظیر مجموعه هایی که در بنیاد فرهنگ ایران انتشار یافت، یا مجموعه «شاهکارهای ادبیات فارسی» چاپ انتشارات امیرکبیر، از مصادیق بارز سرپرستی مجموعه کتاب و ایجاد امکان برای انتشار آثار علمی و فرهنگی دیگران است.خانلری و سیاست. خانلری ظاهرآ تا وقایع آذربایجان در ۱۳۲۵ش به حزب توده گرایش داشته است. او سپس تا ۱۳۳۴ش عملا در عرصه سیاست وارد نشده بود و رسماً جزو هیچ حزب و گروه سیاسی هم نبود، اما در این سال، یعنی دو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به سمت معاون وزیر کشور انتخاب شد. وزارت کشور را اسداللّه علم برعهده داشت و ظاهرآ از قدیم پیوندهایی میان خانواده های آن دو برقرار بود. خانلری (۱۳۳۴ش، ص ۲۷۴) از علم به عنوان دوستی یاد می کند که «پاکدلی و پاکدامنی و کاردانی» او را می ستوده و مشکلات را با او در میان می گذاشته است، تا آنکه روزی او خانلری را به یاری خواسته و نزد شاه برده است و شاه هم گفته است «روز کار امروز است» و خانلری «سرخدمت خم» کرده و این مسئولیت را پذیرفته است تا مردم «نگویند زبان آور است، اما مرد کار نیست». البته خانلری از دوستان نزدیک و صمیمی اسداللّه علم بود، و این پیوند نزدیک تا مرگ علم تداوم داشت.انتصاب خانلری به این سمت در اوضاع و احوالی که زخم جامعه از کودتا هنوز تازه بود، به ویژه با مخالفتها و انتقادهای روشنفکران سیاسی روبه رو شد و خانلری در پاسخ به گفته های آنها در سخن مطلبی نوشت و از خود دفاع کرد (رجوع کنید به همان، ص ۲۷۳ـ۲۷۶). خانلری مدت زیادی در این سمت باقی نماند و چندان هم معلوم نیست که با پذیرش آن سمت چه خدمت خاصی انجام داده است. مدت کوتاهی هم با حفظ سمتِ معاونت، کفالت استانداری آذربایجان را برعهده داشت. در جریان تأسیس حزب مردم به رهبری اسداللّه علم در اردیبهشت ۱۳۳۶، از خانلری به عنوان یکی از مؤسسان حزب نام برده شده است (سفری، ج ۲، ص ۲۷۱). جهانگیر تفضلی در یادداشتهایش (ص۱۰۰ـ۱۰۱) به مقدمات تشکیل حزب مردم اشاره ای دارد و می گوید اسداللّه علم، او، خانلری و چند تن دیگر را، به هتل دربند دعوت کرد و این دیدار هر هفته تکرار شد. او به این نکته هم اشاره دارد که اداره اطلاعات شهربانی و رکن دوم ارتش به مجله سخن بدگمان بودند. البته علم به این نکات آگاه بود و باتوجه به سیاستهایی که در سر داشت، از خانلری و این گونه محافل روشنفکری حمایت می کرد.خانلری پس از معاونت وزارت، در ۱۳۳۶ش به سناتوری انتصابی مازندران برگزیده شد (افشار، ۱۳۷۶ش، ص ۸) و گویا جوان ترین سناتور مجلس سنا بود. وی چند بار به همین سمت منصوب گردید و تا شروع انقلاب سناتور انتصابی مازندران بود. خانلری (۱۳۶۹ش الف، ص۴۴۰) در بیان علت پذیرش سمت سناتوری می گوید که «یک روز فرمانی از طرف شاه آوردند که سناتور بشوم. ناچار چون این را نمی شد قبول نکرد پذیرفتم».خانلری از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ش، در دوره ای که اسداللّه علم به نخست وزیری رسید، وزیر فرهنگ بود. او ظاهراً وزارت را به این دلیل پذیرفت که در نظام آموزشی کشور تحولاتی به وجود آورد. تشکیل سپاه دانش و ایجاد تحول در کتابهای درسی از مهم ترین اقدامات او در این سمت بود، اما با بروز مشکلات سیاسی، و به ویژه رویدادهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دولت علم ساقط شد. براساس متن مذاکرات هیئت دولت در جریان وقایع ۱۵ خرداد، خانلری هم طرفدار برقراری حکومت نظامی، تشکیل دادگاههای ویژه و محاکمات سریع و برخورد قاطع و شدید دولت با این ماجرا بوده است (متن کامل مذاکرات...، ص ۲۶؛ نیز رجوع کنید به تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج ۲، ص ۵۳). شاید عضویت او در دولت اسداللّه علم، علت اصلی بازداشت او پس از انقلاب و زندانی شدنش در زندان اوین بوده باشد. وی با وساطت شهید مرتضی مطهری از زندان آزاد شد.بزرگ علوی (۱۳۶۹ش، ص ۱۱) می گوید خانلری به این دلیل از مرد فرهنگی به مرد سیاسی تبدیل شد که جامعه ایران از پیشرفت بازمانده بود و خانلری گمان می کرد که با ورود به عرصه سیاست می تواند منشأ اثر و تحول باشد. به اعتقاد او (سخنواره، مقدمه، ص ۲۵) اگر با حکومت ارتباط نزدیک نمی داشت، نمی توانست منشأ این همه تأثیر قرار گیرد (نیز رجوع کنید به یارشاطر، ص ۴۷۰). نادر نادرپور (۱۳۶۹ش، ص ۶۴۷) می گوید که شیوه زندگی خانلری، حتی در دوره هایی که سمت سیاسی داشته است، نشان می دهد که مقام و منصب نه از فروتنی او کاسته و نه بر رفاه و تجمل وی افزوده است. «اگر خانلری به سرچشمه قدرت نزدیک شده، نه قصد خدمت به خویش، بلکه برای خدمت به خلق بوده است».شواهد بسیار و ماترک ناچیزی که پس از مرگش باقی ماند، گواه آن است که زندگی ساده اش هیچ تناسبی با مقامها و منصبهای وی نداشته است. خانلری به حکومت نزدیک بود و از مشاوران امین و خردمند بالاترین مقامات دولت به شمار می رفت. گفته اند که نزد شاه و فرح پهلوی از احترام خاصی برخوردار بود و امیرعباس هویدا در امور فرهنگی با وی مشورت می کرد. در شوراها و جلسات سیاست گذاری و فرهنگی بسیاری حضور و حرف و سخنش اعتبار داشت. با این حال، تاکنون هیچ نشانه ای از سوءاستفاده خانلری از مقام و موقعیت سیاسی اش به دست نیامده است. اشاره های صریحی که در مصاحبه هایش، پس از آزادی از زندان و پیش از مرگ، به مداخلات ساواک و بیگانگان در امور فرهنگی ایران دارد، نشان می دهد که در عین نزدیکی به حکومت و برخورداری از امکان دسترسی به مقامات بلندپایه، تا چه حد از سیر عمومی اوضاع در رژیم گذشته ناخشنود و درخصوص مسائل فرهنگی کشور نگران بوده است (به ویژه رجوع کنید به خانلری، ۱۳۶۹ش الف، ص ۴۳۹، ۴۴۱ـ۴۴۳؛ همو، ۱۳۷۰ش ب، ص ۴۶۹ـ۴۷۶).
منابع: علاوه بر اطلاعات و شنیده های مؤلف؛ ایرج افشار، «ایرج افشار و انتشارات دانشگاهی» (گفتگو)، به کوشش عبدالحسین آذرنگ و علی دهباشی، بخارا، سال ۱، ش ۵ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۸)؛ همو، «دکتر پرویز ناتل خانلری: ۱۲۹۲ـ۱۳۶۹»، آینده، سال ۱۶، ش ۹ـ۱۲ (آذرـ اسفند ۱۳۶۹)؛ همو، «سالشمار زندگی دکتر پرویز ناتل خانلری»، در سخنواره : پنجاه و پنج گفتار پژوهشی به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری، به کوشش ایرج افشار و هانس روبرت رویمر، تهران: توس، ۱۳۷۶ش؛ بنیاد فرهنگ ایران، کارنامه بنیاد فرهنگ ایران، تهران ۱۳۵۰ش؛ تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، مؤلف: جواد منصوری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷ـ۱۳۷۸ش؛ جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، به کوشش یعقوب توکلی، تهران ۱۳۷۶ش؛ صفدر تقی زاده، «آخرین نوشته ای که خانلری در دست داشت»، دنیای سخن، ش ۳۴ (مهر ۱۳۶۹)؛ عبدالرحیم جعفری، «سر و سامان دادن به کتابهای درسی»، همان؛ پرویز خانلری، «با دکتر خانلری: درباره حافظ، نیما، هدایت، آل احمد، مینوی، دهخدا، فرزاد و مجله سخن» (گفتگو)، آدینه، ش ۱۳ (خرداد ۱۳۶۶ش الف)؛ همو، «به دوستان جوانم»، سخن، دوره ۶، ش ۴ (خرداد ۱۳۳۴)؛ همو، «چند برگ از دفتر خاطرات دکتر خانلری»، مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۰الف)؛ همو، «خاطرات پرویز ناتل خانلری» ]گفتگوکننده: یداللّه جلالی پندری[، آینده، سال ۱۶، ش ۵ـ ۸ (مرداد ـ آبان ۱۳۶۹الف)؛ همو، «خیلی نترسیم از اینکه کلمه اصل خارجی داشته باشد» (گفتگو)، آدینه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۶۶ش ب)؛ همو، «دام بدنامی»، در قافله سالار سخن: خانلری، تهران: نشرالبرز، ۱۳۷۰ش ب؛ همو، «من و نیما»، در همان، ۱۳۷۰ش ج؛ همو، «هدایت یک تیپ منحصر به فرد بود (آخرین مصاحبه دکتر خانلری)»، دنیای سخن، ش ۳۴ (مهر ۱۳۶۹ب)؛ حسین خطیبی نوری، «به یاد دوست از دست رفته ام»، در قافله سالار سخن، همان؛ منصور رستگار فسایی، احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۷۹ش؛ محمدامین ریاحی، «ماجرای کتابهای درسی»، بخارا، سال ۱، ش ۲ (مهر و آبان ۱۳۷۷)؛ عبدالحسین زرین کوب، حکایت همچنان باقی، تهران ۱۳۷۶ش؛ سخنواره: پنجاه و پنج گفتار پژوهشی به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری، به کوشش ایرج افشار و هانس روبرت رویمر، تهران: توس، ۱۳۷۶ش؛ علی اکبر سعیدی سیرجانی، «یادی از بنیاد فرهنگ ایران»، قافله سالار سخن، همان؛ محمدعلی سفری، قلم و سیاست، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۸۰ش؛ شعر نو از آغاز تا امروز: ۱۳۵۰ـ ۱۳۰۱، انتخاب و مقدمه و تفسیر از محمد حقوقی، ]تهران[: یوشیج، ۱۳۶۹ش؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، «ادبیات ایران از روزگار جامی تا به امروز»، در ادبیات ایران از آغاز تا امروز، ترجمه یعقوب آژند، تهران: نشر گستره، ۱۳۸۰ش؛ همو، «خانلری و تحقیقات ادبی»، دنیای سخن، ش ۳۴ (مهر ۱۳۶۹)؛ علی اشرف صادقی، «]درباره [تاریخ زبان فارسی»، راهنمای کتاب، سال ۱۳، ش ۱۰ـ۱۲ (دی ـ اسفند ۱۳۴۹)؛ منیر طه، «دکتر خانلری و شاگردانش»، مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۰)؛ بزرگ علوی، خاطرات بزرگ علوی، چاپ حمید احمدی، تهران ۱۳۷۷ش؛ همو، «خانلری فرهنگی و خانلری سیاسی»، دنیای سخن، ش ۳۴ (مهر ۱۳۶۹)؛ محمد فرزان، «چند نکته در تصحیح دیوان حافظ»، راهنمای کتاب، سال ۲، ش ۴ (دی ۱۳۳۸)، سال ۳، ش ۲ (تیر ۱۳۳۹)؛ زهرا کیا (خانلری)، «من و پرویز»، در قافله سالار سخن، همان؛ متن کامل مذاکرات هیأت دولت طاغوت در پانزدهم خرداد :۱۳۴۲ اسناد فاش نشده ای از قیام خونین پانزده خرداد، تهران: دفتر هیأت دولت و روابط عمومی نخست وزیری، ?]۱۳۶۲ش[؛ جلال متینی، «پیمان پایدار با فرهنگ ایران»، مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۰)؛ فتح اللّه مجتبائی، «دوستان و دشمنان خانلری»، دنیای سخن، ش ۳۴ (مهر ۱۳۶۹)؛ مصطفی مقربی، «وزن شعر فارسی»، راهنمای کتاب، دوره ۲، ش ۲ (شهریور ۱۳۳۸)؛ حسینعلی ملاح، «خانلری و موسیقی»، در قافله سالار سخن، همان؛ محمدسرور مولائی، «بیست و دو سال با استاد»، همان؛ نادر نادرپور، «مردی از بلندیها: به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری»، آینده، سال ۱۶، ش ۹ـ۱۲ (آذر ـ اسفند ۱۳۶۹)؛ همو، «مکتب ۳۹;سخن۳۹;، و نثر ۳۹;دبیری۳۹; : پژوهشی کوتاه در شیوه نگارش دکتر پرویز ناتل خانلری»، مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۰)؛ ابوالحسن نجفی، «حافظ : نسخه نهایی»، نشر دانش، سال ۲، ش ۱ (آذر و دی ۱۳۶۰)؛ احسان یارشاطر، «درگذشت سخن سالار»، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۳ (پاییز ۱۳۶۹)؛EIr. s.v. "Bonyad-e Farhang-e Iran" (by Ahmad Tafaz(z(oli).