خانات کریمه، خاندان تاتار* تبار حاکم بر کریمه*، از حدود نیمه دوم سده نهم تا اواخر سده دوازدهم. آنان از اعقاب تغاتیمور*، پسر جوجی*، بودند که پس از تجزیه خانات اردوی زرین*، حکومت خود را در این منطقه آغاز کردند. نخستین گام اساسی برای استقلال کریمه را تاشتیمورخان برداشت. او افزون بر ضرب سکه به نام خود، کریمه را یورت (ملک موروثی) خویش خواند (رجوع کنید به فیشر، ص 3).از آغاز شکلگیری خانات کریمه تا وقتی حاجیگَرای* خان اول رسماً به عنوان نخستینخان آن برگزیده شد، چند دهه طول کشید و این خاندان کمتر از سه دهه و نیم به استقلال حکومت کرد ولی پس از آن، تحت سلطه بیش از سه قرنِ عثمانیان (رجوع کنید به ادامه مقاله) قرار گرفت. خانات کریمه که از اعقاب حاجیگرایخان بودند، لقب گرای داشتند (باسورث، ص 255ـ257؛ نیز رجوع کنید به گرای*، سلسله). استقلال خانات کریمه به سبب حملات خانات دیگر اردوی زرین تضعیف شد. سیداحمدخانبن محمدبن تمورخان، خان خانات اردوی زرین، به کریمه یورش برد و حاجیگرایخان گریخت (اوزترک، ص 483)، اما در 856 او توانست به پشتیبانی نیروهای لهستانی و لیتوانیایی، سیداحمدخان را شکست دهد (فیشر، ص 4).پس از استیلای سلاطین عثمانی بر کریمه، منگلیگرای خان (پسر حاجیگرای خان) در دوره دوم خانی خود (880ـ881)، به قلمرو خانات اردوی زرین حمله کرد اما احمدخان او را شکست داد. منگلیگرایخان گریخت و در قرقیر یا چفو قلعه (قس اولیاچلبی، ج 7، ص 584: جهود قلعه) پناه گرفت. احمدخان صلغات/ صلقات (بعدها اسکی قریم، روسی: استاریی کریم، هر دو به معنای کریمه قدیم رجوع کنید به سامی، ج 5، ص 3654؛ )دایرةالمعارف بزرگ شوروی(، ج 13، ص 228) را محاصره و نوردولتگرای را برای سومینبار به جای منگلیگرایخان بر تخت خانی خانات کریمه نشاند (اوزترک، ص 486). احمدخان همچنین، جانیبیگ، از عمال خود، را مأمور نظارت بر اعمال و رفتار نوردولتگرای کرد (فیشر، ص 11). احمدخان در 885، با توافق کازیمیر چهارم، پادشاه لهستان، به مسکو حمله کرد و روسها به ناچار شهر را ترک کردند. در همین زمان، منگلیگرایخان که متحد کنیاز (امیر) مسکو بود، با حمله به لهستان، مانع یاریرسانی نیروهای لهستانی به احمدخان شد (د. ا. د. ترک، ذیل "Altin Orda hanligi"). منگلیگرای خان همچنین با توپهایی که عثمانیها در اختیارش گذاشته بودند، به سرای، پایتخت اردوی زرین، حمله کرد. احمدخان ناگزیر به قلمرو خود بازگشت و سال بعد درگذشت. خانات اردوی زرین که بیش از دو و نیم سده روسها را تحت تابعیت خود درآورده بودند، سرانجام در زمان جانشین احمدخان، یعنی شیخ احمدخان با حمله منگلیگرای در 907 از هم فرو پاشید (سارای، ص 276).با شکلگیری خانات کریمه، حاجیگرای خان درصدد اعمال حاکمیت خود بر مستعمرات جنوایی در شبهجزیره کریمه برآمد و برخوردهایی بین نیروهای تاتار تحت فرمان وی و نیروهای جنوایی صورت گرفت. سرانجام حاجیگرایخان در 858/ 1454، جنواییها را خراجگزار خانات کریمه و عثمانی کرد، اما پس از مرگ حاجیگرایخان، کشمکشهایی بین اخلاف وی درگرفت و جنواییها بیشاز پیش امکان مداخله در امور داخلی خانات کریمه را یافتند (همان، ص 275). منگلیگرایخان، با حمایت امینکبیگ (بیگ قبیله شیرین) بر نوردولتگرای خان چیره شد (رجوع کنید به اوزترک، ص 507؛ اوزون چارشیلی، ج 2، ص 422). منگلیخان اندکی بعد ناگزیر تخت خانی را رها کرد و به دژ کفه، مهمترین پایگاه تجاری و سیاسی جنواییها در کریمه، پناه برد. او بار دیگر به یاری جنواییها بر نوردولتگرای غالب آمد و به خانی دست یافت. وی تحت فشار جنواییها، امینکبیگ را که مأمور ناظر خانات بر دریافت حقوق گمرکی جنواییها در بندر تجارتی کفه و متهم به جانبداری از عثمانی بود، برکنار کرد. این اقدام منجر به قیام امینکبیگ برضد منگلیگرایخان و واداشتن منگلی به پناه بردن به جنواییها شد (اوزون چارشیلی، همانجا). جنواییها هم با فرصتطلبی، با نوردولتگرایخان همدست شدند و منگلیگرایخان را زندانی کردند.امینکبیگ،که ضمنمخالفتبا جنواییهابا نوردولتگرایخان هم درافتاده بود، از سلطان عثمانی که از مدتها قبل با وی مناسباتی داشت، خواست تا در امور کریمه مداخله نماید. سلطان محمد فاتح هم این تقاضا را که رؤسای چند قبیله دیگر نیز مطرح کرده بودند، پذیرفت. این فرصتی مناسب بود برای اجرا و تکمیل بخشی از اهدافش، یعنی تبدیل دریای سیاه به یک دریای داخلی عثمانی. به این منظور سلطان محمد، گدیک احمدپاشا، وزیراعظم خود را مأمور لشکرکشی به کریمه کرد. احمدپاشا نیز در اوایل محرّم 880 بندر کفه را فتح کرد. پس از آن، عثمانیها یکی پس از دیگری پایگاههای جنواییها در شبهجزیره کریمه را متصرف شدند و به سه سده حاکمیت آنان در آنجا خاتمه دادند. با این اقدام عثمانیها، استقلال نوپدید خانات کریمه نیز پایان یافت و دوره وابستگی آنها به عثمانی آغاز شد (رجوع کنید به د.ا.ترک، ج 6، ص 746ـ747).سلطان محمدفاتح پس از فتح استانبول و طرابوزان، ابتدا حاکمیت عثمانی را بر سراسر سواحل جنوبی دریای سیاه برقرار کرد. سپس، برای جلوگیری از گسترش نفوذ کنیازِ مسکو، به جنوب و خاور و نیز برای تحت فشار قراردادن سرزمینهای شبهجزیره بالکان و ماورای آن در اروپا به سواحل شمالی آن روی آورد (رجوع کنید به دانشمند، ج 1، ص 333ـ334؛ کونت، ص 87ـ90). این مرحله از سیاست فاتح هم با درخواست امینکبیگ برای دخالت در امور کریمه امکان تحقق یافت.گفته شدهاست که پس از آزاد شدن منگلیگرایخان از زندان جنواییها و در جریان بازگرداندن او به تخت خانی کریمه، پیمانی به منظور تعیین حدود و حقوق دولتهای عثمانی و خانات کریمه در آن سرزمین بسته شد. اگرچه متن چنین پیمانی به دست نیامده، در نامهای که منگلیگرایخان به سلطان محمد فاتح نوشته و در آن، خود را «دشمن دشمن و دوست دوست» سلطان نامیده، به این قرارداد اشاره شدهاست (رجوع کنید به اوزترک، ص 486، 507؛ فیشر، ص 10ـ12). ظاهراً نخستینبار، اولیا چلبی (که در اواسط قرن یازدهم در کریمه حضور داشته) به قرارداد مذکور، البته به اشتباه در زمان سلطنت بایزید (دوم)، بدین صورت اشاره کرده است که گدیک احمدپاشا جمله قلاع عظیمه موجود در اطراف جزیره قریم (کریمه) را از جنواییهای فرنگی گرفت و با منگلیگرای خان عهد کرد آنچه در ساحل جزیره قریم است از آنِ آلعثمان و صحرای وسط جزیره به قوم تاتار تعلق داشته باشد. بعد از آن هم منگلیگرای، یکی از برادرانش را به عنوان گروگان به شهر یانبولی فرستاد (ج 7، ص 563). ذکر نام سلطان به عنوان خلیفه مسلمین پیش از نام خانها در خطبههای نماز جمعه از زمان خانی اسلامگرای خان دوم ــکه سالها به عنوان گروگان در استانبول و بعدها در قونیه به سر برد و دستنشانده دربار عثمانی بودــ متداول شد (اوزون چارشیلی، ج 3، بخش 2، ص 3ـ5). قراین موجود حاکی از آن است که قلاع و بلادی که پیشتر در تصرف جنواییها بود، پس از اخراج آنها از کریمه، تحت حاکمیت عثمانی درآمدند (اوزترک، ص 486). گذشته از این بخش خانات کریمه، که به سبب استقرار حکمران عثمانی آن در کفه، سنجق (ایالت) کفه نامیده میشد، بر بخش دیگر آن یعنی دشت خانات کریمه، که اراضی بین قلاع آزاق/ آزوف و تامان ـ آستراخان در شمالشرقی و بخشهای سفلای رودهای دنیپر و دنیستر (اوکراین جنوبی) در شمالغربی را دربرمیگرفت، خانهای خاندان گرای حکومت میراندند (فیشر، ص 12، 14، 34). آنان ضمن داشتن استقلال داخلی، از جهاتی به حکومت عثمانی وابسته بودند. البته، وقتی عثمانی بخش جنوایینشین خانات کریمه را تصرف کرد، احیانآ توانایی آن را نیز داشت که سراسر قلمرو خانات را به قلمرو در حال توسعه خود ملحق و آنجا را به یکی از ایالات عثمانی بدل نماید، اما با توجه به وجود دو جبهه بزرگ پیش روی خود، یعنی اتریش در مغرب و ایران در مشرق، و کشمکشهای دولتها و اقوامی چون اردوی زرین (که در 907 منحل گردید رجوع کنید به سطور بالا)، روسیه، قزاقها و چرکسها و نوغایها در دشت قپچاق، با حفظ خانات کریمه در حمایت خود، ضمن جلوگیری از گشودهشدن جبهه سومی در برابر خویش، بر آن بود تا از وجود آن مانند حایلی در فراسوی مرزهای عثمانی استفاده نماید (اوزترک، ص 487). با این حال، وجود خاننشینی چندان نیرومند را که درصدد استقلالخواهی باشد، برنمیتافت. چنانکه بارها خانهایی را که برای رهایی از وابستگی اقداماتی کرده بودند، برکنار کرده و حتی از میان برداشته بود؛ برای مثال، محمدگرای خان اول و عنایتگرایخان که هر دو به قتل رسیدند (همان، ص 495، 510). اگرچه بیگهای قبایل کریمه در ابتدا، حتی در مقابل خانهای منتصب دربار عثمانی مقاومت میکردند و شخص منتخب خود را به تصدیق سلطان میرساندند، به مرور عزل و نصب خانها بیشتر در اختیار دربار عثمانی قرار گرفت و عواملی چون جناحبندیهای موجود در دربار عثمانی، تغییر صدراعظمها، بدهبستانها و معاملات بین بیگها و داوطلبان خانی و درباریان عثمانی، و نیز برخی حوادث و تحولات سیاسی اغلب در این عزل و نصبها تأثیر داشتند (همان، ص 494ـ495،500ـ501).در اواخر دوره استیلای عثمانی برخانات کریمه، مقارن افزایش اقتدار و نفوذ روسها، تمایلات استقلالخواهی در میان نخبگان تاتار افزایش یافت و به رویگردانی آنها از عثمانیان منجر شد. حملات روسها که از نیمه دوم قرن دهم/ شانزدهم به سرحدات خانات صورت میگرفت (رجوع کنید به همان، ص 489ـ490، 495، 498) نیز، خانهای کریمه را به مستقلشدن از عثمانی و ارتباط با روسها تشویق میکرد (رجوع کنید به اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 406). سرانجام روسها در کشاندن بیگهای کریمه به سوی خود و رو در رو قرار دادن آنها با دولت عثمانی موفق شدند (رجوع کنید به یوجل و سویم، ج 2، ص 56ـ58). پیمان کوچوک قینارجه* که به دنبال مرحله نخست جنگهای عثمانی و روسیه (1183ـ1188/ 1769ـ1774) بین آن دو کشور بسته شد، به وابستگی کریمه به دولت عثمانی پایان داد و آنجا را خاناتی مستقل اعلام کرد و به تاتارها این حق را داد که خانشان را خود انتخاب بکنند. در عین حال، پذیرفته شد که خانات استقلال یافته کریمه، از نظر دینی، به مؤسسات مربوط به دستگاه خلافت وابسته باشد و در آنجا به نام سلطان عثمانی خطبه خوانده شود (د. ا. د. ترک، ذیل "Kucuk Kaynarca antlasmasi"؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 422ـ423). استقلال رسمی خانات کریمه از آن به بعد چندان نپایید و سرانجام، روسیه خانات مذکور را در 1197/1783 به قلمرو خود ملحق و آنجا را به یکی از ولایات روسیه بدل کرد ()دایرةالمعارف بزرگ شوروی(، ج 13، ص 225، 228؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 490ـ491).با توجه به تاریخ خانات کریمه، چنین به نظر میرسد که موجودیت نیمهمستقل آن پیوند تنگاتنگی با قدرت دولت عثمانی داشته است و اگر چنین وابستگیای در کار نبود، احیانآ خانات مذکور هم در همان اواسط قرن دهم/ شانزدهم که دو خانات قازان و استراخان به قلمرو روسیه ملحق شدند، در روسیه در حال توسعه ادغام میگردید (رجوع کنید به اوزترک، ص 499). پیوند خانات کریمه با عثمانی پابهپای به ضعف گراییدن عثمانیان، چندان سست شد که سرانجام به دست روسیه، که دستکم تا همان قرن دهم/ شانزدهم باجگزار خانات کریمه بود، قطع گردید. قطع این پیوند در عین حال یکی از علل تضعیف عثمانی بهشمار میرود، چرا که عثمانی با از دست دادن خانات کریمه، از یکی از منابع عمده نیروی نظامی و غلام و کنیز و بعضی کالاهای تجاری محروم شد (رجوع کنید به فیشر، ص 16ـ17، 28، 38؛ سارای، ص 277؛ اوزترک، ص 488، 500). دولت عثمانی در جبهههای جنگ در اروپا از همراهی نیروهای آقینچی (سواره نظام سبک اسلحه رجوع کنید به پاکالین، ذیل "Akinci") تحت فرمان خانها و بیگهای کریمهای سود میبرد. پای آقینچیهای کریمهای همراه عساکر عثمانی بارها به قلمرو پادشاهان صفوی نیز کشیده شد. حتی بعضی از خانزادههای کریمهای چون عادلگرایخان و غازیگرایخان، به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند که عادلگرایخان در ایران کشته شد (منشیقمی، ج 2، ص 682ـ 684، 687، 692، 696ـ697؛ پچوی، ج 2، ص 303ـ 305). غازیگرایخان که بعدها به نام غازیگرایخان دوم دوبار به مقامخانی رسید، پس از آنکه در 989 به اسارت نیروهای صفوی درآمد و در قلعه الموت محبوس گردید، سرانجام در 993، موفق به فرار و بالاخره جلوس به تختخانی شد (منشی قمی، ج 2، ص 756، 778؛ اسکندرمنشی، ج 1، ص 270ـ271؛ د. ا. د. ترک، ذیل "Gazi Giray II").منابع: اسکندرمنشی؛ اولیاچلبی؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ احمدبن حسین منشیقمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363ش؛Clifford Edmund Bosworth, The new Islamic dynasties: a chronological and genealogical manual, Edinburgh 2004; Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972; Alan Fisher, The Crimean Tatars, Stanford, Calif. 1987; Great Soviet encyclopedia, NewYork 1973-1983, s.vv. "Crimean Khanate" (by A.M. Sakharov), "Crimea"; IA, s.v. "Kirim. Kirim hanligi" (by Halil Inalcik); Metin Kunt, "Siyasal tarih (1300-1600)", in Turkiye tarihi, ed. Sina Aksin, vol.2, Istanbul: Cem Yayinevi, 1989; Yucel Ozturk, "Kirim hanligi, in Turkler, ed. Hasan Celal Guzel, Kemal Cicek, and Salim Koca, vol.8, Ankara: Yeni Turkiye Yayinlari, 2002; Mehmet Zeki Pakalin, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu, Istanbul 1971-1972; Ibrahim Pecevi, Pecevi tarihi, tr. Murat Uraz, Istanbul 1968-1969; Mehmet Saray, "The Turkish-Islamic states of Central Asia: the Hanate of Crimea", in A Short history of Turkish - Islamic states (excluding the Ottoman state), tr. Ahmet Edip Uysal, ed. E. Mercil and H.Y. Nuhoglu, Ankara: Turkish Historical Society Printing House, 1994; TDVIA, s.vv. "Altin Orda hanligi" (by Mehmet Saray), "Gazi Giray II" (by Halil Inalcik), "Kucuk Kaynarca antlasmasi" (by Kemal Beydilli); Ismail Hakki Uzuncarisli, Osmanli tarihi, Ankara, vol.2, 1998, vol.3, pt.2, 2003, vol.4, pt.1, 1995; Yasar Yucel and Ali Sevim, Turkiye tarihi, Ankara 1990-1992.