خانات چغتای

معرف

بازماندگان چغتای* که در قلمرو او بر قسمتی از ماوراءالنهر امارت کردند
متن
خانات چَغَتای، بازماندگان چغتای* که در قلمرو او بر قسمتی از ماوراءالنهر امارت کردند. اولوسِ چغتای سرزمین وسیعی از حدود اویغور تا سمرقند و بخارا را دربرمی‌گرفت. مرکز آن شهرک قوناس بر کرانه رودخانه ایلی بود (جوینی، ج 1، ص 31، 226؛ نیز رجوع کنید به بارتولد، ص 205). قلمرو خانات چغتای از نظر جغرافیایی بسیار متنوع بود و از کوهها و جلگه‌های نواحی غربی، که شهرهای پرجمعیتی چون سمرقند و بخارا را دربرمی‌گرفت، تا بیابانها و استپهای نواحی شرقی و شمالی و شهرهای نه چندان آباد را شامل می‌شد. ازاین‌رو، تفاوت ژرفی به لحاظ قومی، زبانی، دینی و اقتصادی در دو بخش وجود داشت. همین امر تأثیر بسزایی در تحول تاریخی اولوس چغتای داشت (رجوع کنید به حیدرمیرزا دوغلات، مقدمه الیاس، ص نود نودوهشت).پس از مرگ چغتای در 638، با نظر اوگتای قاآن*، قره‌هولاکو (نوه چغتای) جانشین او شد. در 644، گیوک* جانشین اوگتای شد و قره‌هولاکو را از حکومت خلع و یسو، پسر چغتای، را جانشین او کرد (جوینی، ج 1، ص 228ـ 229). با به حکومت رسیدن منگوقاآن، یسو از اطاعت او سرپیچید. منگوقاآن نیز او را به دربار باتو تبعید کرد (همان، ج 3، ص 59).در این زمان، خاندانهای اوگتای و چغتای فرودستان سیاسی (و دو خاندان تولوی* و جوجی* فرادستان سیاسی) محسوب می‌شدند. موقعیت خاندانهای اوگتای و چغتای سبب نزدیکی آنها شد (رجوع کنید به ادامه مقاله).با برکناری یسو، منگو بار دیگر قره‌هولاکو را به خانی اولوسِ چغتای منصوب کرد، اما او پیش از آنکه به اردوی خویش برسد، درگذشت. ازاین‌رو منگوقاآن، مبارکشاه (فرزند خردسال قره‌هلاکو) را جانشین او کرد و نیابتش را به مادر وی، اورقینه‌خاتون، واگذاشت (جوینی، ج 1، ص230) که ده سال بر اولوس چغتای حکومت کرد. این رویدادها و همچنین آشفتگی در تعیین سرحدات و دخالتهای خاندان تولوی، خانات چغتای را تضعیف کرده بود (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 34ـ39؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 540).منگوقاآن در 656 درگذشت و چون فرزند پسر نداشت، برادرش (اریغ بوکا) جانشین او شد. اَریغ بوکا، اَلْغُو (نواده چغتای) را به امارت خانات چغتای برگزید. در کشمکش میان قوبیلای و اریغ بوکا بر سر جانشینی منگوقاآن، الغو جانب قوبیلای را گرفت؛ اما پس از مدتی از فرمان او سرپیچید (رجوع کنید به رشیدالدین فضل‌اللّه، همانجا). وی در 662 درگذشت و پس از او بار دیگر، مبارکشاه به قدرت رسید. وی نخستین فرمانروای این خانات بود که اسلام آورد. اندکی بعد، بَراق خان* (نواده چغتای) با حمایت قوبیلای بر مبارکشاه شورید. براق در 663 در اوزگند، خزاین مبارکشاه را گرفت و بخش غربی اولوس چغتاییان را تصرف کرد (همان، ج 1، ص 536ـ537، 540ـ 541؛ وصّاف‌الحضره، ص 67).از سوی دیگر، قیدوخان* (نواده اوگتای) که از اریغ بوکا حمایت می‌کرد، در بخش شرقی سرزمین چغتاییان مدعی خانی شد. قوبیلای نیز بر آن شد تا با حمایت از براق، قیدو را سرکوب کند، اما حتی تلاشهای براق نیز نتوانست از پیشرفتهای نظامی قیدو جلوگیری کند (وصّاف‌الحضره، ص 66ـ68) و او سرانجام سازش با قیدو را پذیرفت. وقتی براق از قصد خود برای حمله به متصرفات اباقاخان (پسر هولاکو و ایلخان ایران) خبر داد، قیدو برای دور کردن براق از ماوراءالنهر و فرستادن او به معرکه‌ای نامعلوم، مخالفتی نکرد (رجوع کنید به همان، ص 68ـ70). براق در نبرد با اباقاخان شکست خورد و به قیدو پناه برد، اما در 668 به دستور قیدو به قتل رسید (رجوع کنید به همان، ص 72ـ76؛ خواندمیر، ص 261ـ 262). با مرگ براق، بازماندگان او در اتحاد با فرزندان الغو، به مبارزه با قیدو پرداختند اما نتیجه‌ای نگرفتند. در 671، اباقاخان لشکری روانه سرزمین چغتاییان کرد. آنان مردم گرگانج، خیوه و بخارا را قتل‌عام کردند. پس از بازگشت سپاهیان اباقاخان، بازماندگان براق در 674 به این شهرها حمله بردند و آنچنان غارت و کشتار کردند که تا هفت سال این منطقه خالی از سکنه ماند. در این میان، قیدو توانست بیشتر سپاهیان براق را به همراهی با خویش درآورد و نواحی شرقی و شمالی سرزمین چغتای را بار دیگر تصرف کند. او همچنین مسعودبیگ، پسر محمود یلواج* (وزیر چنگیزخان)، را روانه سمرقند کرد و بر بخش غربی نیز تسلط یافت (رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 548؛ وصّاف‌الحضره، ص 77ـ78). از زمان مرگ براق تا درگذشت قیدو در 700، خان‌زادگانی از سلاله چغتای، که عملا دست‌نشاندگان قیدو بودند، در بخش غربی اولوس چغتاییان به مسند خانی رسیدند؛ از جمله نیکپای نوه چغتای، از 668 تا 670؛ بغاتیمور نوه چغتای، از 670 تا 685؛ و دُوا، پسر براق، از 685 تا 705 (وصّاف‌الحضره، همانجا؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 1، ص 548، 573؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Cataygha aKhnate").پس از مرگ قیدو، پسرش چپر* جانشین او شد و به گفته پدر، فرمانروایی دوا را بر خانات چغتای پذیرفت و دوا نیز به‌تدریج قدرت را در سرزمین اجدادی‌اش به دست گرفت (رجوع کنید به وصّاف‌الحضره، ص450ـ451). دوا ضمن تصرف بخشهایی از قلمرو ایلخانان در خراسان، مناطقی از سرزمینهای قوبیلای را گرفت و برخی از شهرهای ماوراءالنهر را بازسازی کرد (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص 86ـ87).پس از مرگ دوا در 705، پسرانش اقتدار خود را بر اولوس چغتاییان حفظ کردند. کُبَک پس از پدر، یک سال‌ونیم عهده‌دار امور بود و با ورود برادر بزرگش، ایسین‌بوقا، مسند خانی را به وی واگذار کرد. کُبک و ایسین بوقا شاهزاده یسور را که با حمایت امپراتوری یوان (جانشینان قوبیلای در چین) به ماوراءالنهر حمله کرده بود، شکست دادند و یسور به ایران گریخت (همان، ص 87ـ88). ایسین بوقا در 709 درگذشت و کبک بار دیگر به خانی رسید، اما در جنگ با یسور که از سوی اولجایتو حمایت می‌شد، شکست خورد (رجوع کنید به سیفی‌هروی، ص 640ـ643). کبک نسبت به اسلافش اهمیت بیشتری به زندگی یکجانشینی در بخش غربی اولوس چغتاییان می‌داد. او در فاصله دو فرسنگی نخشب قصری بنا کرد که اهمیت شهر را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. این بنا به اصطلاح مغولی قَرشْی نامیده می‌شد (لسترنج، ص470). سکه‌های نقره او را، که کُبَکی خوانده می‌شد، می‌توان نخستین مسکوکات خانات چغتای به‌شمار آورد (د.اسلام، همانجا؛ ساندرز، ص 166).کبک در 721 درگذشت (معین‌الدین نطنزی، ص 89ـ90). حمداللّه مستوفی (ص 586) ایلچی‌کدای را جانشین بلافصل کبک دانسته است. به نظر می‌رسد کوتاه بودن دوره خانی ایلچی‌کدای سبب شده است که بیشتر مورخان، وی را نادیده بگیرند. پس از ایلچی‌کدای، تَرمَشیرین، خان اولوس چغتاییان شد و سیاستهای کبک را ادامه داد. او اسلام آورد و خود را علاءالدوله نامید. ظاهراً این تحول نشانه ناخرسندی از سنّتهای مغولی بود (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص90). ترمشیرین به نواحی شرقی اولوس چغتاییان توجه کمتری داشت و چون در مغرب و شمال سرزمینش با ایلخانان ایران و خانات قپچاق درگیر بود، به کشمیر و پنجاب تاخت (رجوع کنید به همانجا؛ ساندرز، همانجا). ترمشیرین در 726 در جنگ با امیر چوپان* در خراسان شکست خورد و به ماوراءالنهر گریخت و سال بعد (727) درگذشت (رجوع کنید به عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، دفتر1، ص 96).در منابع تاریخی، درباره رویدادهای ده سال بعد (از مرگ ترمشیرین تا جلوس قزان سلطان در 736) اطلاعات روشنی وجود ندارد. ظاهراً آشفتگی سیاسیِ ناشی از شکست ترمشیرین در خراسان، سبب این امر بوده است. به گفته معین‌الدین نطنزی (ص90ـ91)، در این دوره سه تن که از نسل دُواخان بودند، به قدرت رسیدند. ابتدا دورچی تا 729 حکومت کرد و پس از او چنگشی، پسر دوا، به خانی رسید. چنگشی بتخانه‌ها را دوباره رونق داد و مساجد را تعطیل کرد. وی در 731 کشته و در نخشب به خاک سپرده شد. پس از او، برادرش بوزان به قدرت رسید. وی در 736 به دست امرایش کشته شد. در این زمان، مرکز خانات چغتای به دره‌ایلی انتقال یافت و مبلّغان مسیحی اجازه یافتند مذهب خود را تبلیغ کنند (د.اسلام، همانجا). پس از این دوره آشفته، قزان سلطان (پسر یسور) به خانی رسید. او با در پیش گرفتن سیاستی خشن، توانست ماوراءالنهر را از شمال تورفان تا دشت قپچاق تصرف کند. قزان سلطان در 745 با شورش قَزغن، از امرای نظامی، روبه‌رو شد و سرانجام در 747، در جنگ با او کشته شد و از این پس، امرای نظامی بر اولوس چغتاییان چیره شدند (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص 91، 162؛ عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، دفتر1، ص 239ـ243).امیرقزغن، داشمنجه (دانشمندجی، از بازماندگان اوگتای) را به خانی رساند، اما پس از دو سال، در 749 به قتل او فرمان داد و بَیان قلی (نبیره دواخان) را به جای وی نشاند. حکومت واقعی ماوراءالنهر در دست امیر قزغن بود و خانهای دست‌نشانده او هیچ اراده‌ای بر حکومت نداشتند (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص 163ـ164). به نظر می‌رسد امیرقزغن به غربی‌ترین نواحی اولوس چغتاییان، که همجوار قلمرو ایلخانان ایران بود، توجه بیشتری داشت. در این زمان، درگیری میان ملک معزالدین کرت و امیرقزغن، زمینه شکل‌گیری شعبه‌ای مستقل از خانات چغتای را در بخش شرقی اولوس چغتای فراهم کرد که از نیمه دوم سده هشتم، به مثابه واحد سیاسی و جغرافیایی متمایزی به‌نام مغولستان، به وجود آمد. اولین خان این ناحیه تغلق تیمور* خان بود (رجوع کنید به عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، دفتر1، ص 328ـ329).امیرقزغن در 760 درگذشت و پسرش (عبداللّه) جای او را گرفت. عبداللّه، بیان‌قلی را کشت و فردی به‌نام تیمورشاه را به خانی منصوب کرد، اما امیران ماوراءالنهر که از عبداللّه در هراس بودند، سر به شورش برداشتند و سرزمین چغتاییان به آشوب کشیده شد و عبداللّه نیز کشته شد. سپس امیر بیان سُلدوز حکومت را در دست گرفت. امیر حاجی بُرلاس نیز بر نخشب، قرشی و کش چیره شد. با بروز وَضع ملوک‌الطوایفی، تغلق تیمور، خانِ مغولستان، سلطه خویش را بر ماوراءالنهر گسترش داد (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص 96، 167؛ عبدالرزاق سمرقندی، همانجا). تیمور گورکان* در 763 به سلطه خان‌نشین مغولستان پایان داد و به همراه امیرحسین، نوه امیرقزغن، کابل‌شاه را که از احفاد چغتای بود، به خانی نشاندند. کابل‌شاه یکسال و چهارماه حکومت کرد و پس از وی، پسرش عادل سلطان به خانی رسید، اما به دست تیمور کشته شد (رجوع کنید به معین‌الدین نطنزی، ص 104ـ105؛ عبدالرزاق سمرقندی، همانجا). تیمور سپس در 772، سیورغتمش (پسر داشمنجه) را به خانی برگزید. سیورغتمش تا 790 حکومت کرد و در این سال درگذشت و پسرش، محمود، جانشین او شد. محمود تا سه سال به نام پدرش خطبه خواند و سکه ضرب کرد (معین‌الدین نطنزی، ص 105، 213). او در جنگ آنقره همراه تیمور بود و ایلدرم بایزید را دستگیر کرد (رجوع کنید به عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، دفتر2، ص 926). تاریخ مرگ محمود روشن نیست. پس از وی دیگر از دودمان چغتای کسی عنوان خانی نگرفت. تیمور را می‌توان پایان‌دهنده حکومت خانات چغتای بر ماوراءالنهر دانست.منابع: واسیلی ولادیمیرویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمه غفار حسینی، تهران 1376ش؛ جوینی؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده؛ محمدحیدربن محمدحسین حیدرمیرزا دوغلات، تاریخ رشیدی، چاپ عباسقلی غفاری‌فرد، تهران 1383ش؛ غیاث‌الدین‌بن همام‌الدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317ش؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ، چاپ بهمن کریمی، تهران 1362ش؛ جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران 1361ش؛ سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته 1362/1943، چاپ افست تهران 1352ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1372ـ1383ش؛ معین‌الدین نظنزی، منتخب‌التواریخ معینی، چاپ پروین استخری، تهران 1383ش؛ عبداللّه‌بن فضل‌اللّه وصّاف‌الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269؛EI2, s.v. "CaKhatay ghanate" (by W. Barthold-[J. A. Boyle]); Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده