خالصی

معرف

مهدی، عالم مبارز امامی قرن چهاردهم
متن
خالصی، مهدی، عالم مبارز امامی قرن چهاردهم. نام او محمدمهدی نیز ذکر شده است (میرحامد حسین، ج 1، ص 163؛ حسین علی محفوظ، ص 90). پدرش حسین (متوفی 1312) و جدش عبدالعزیز (متوفی 1286) از عالمان کاظمین و خالص (شهری در شرق بغداد) بودند (رجوع کنید به امین، ج10، ص 157؛ صفی‌پوری، ذیل «خلص»).مهدی در 1276 در کَرْخ، از توابع کاظمین، به دنیا آمد. علوم دینی را در کاظمین، نجف و سامرا نزد پدرش و عالمانی چون عباس جَصّانی (متوفی 1306)، محمدحسین‌کاظمی (متوفی 1308)، میرزا حبیب‌اللّه رشتی* (متوفی 1312)، میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی 1312) و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی* (متوفی 1329) فراگرفت (حرزالدین، ج 3، ص 147؛ امین، همانجا؛ موسوی اصفهانی، ج 2، ص 123ـ124؛ کفائی، ص 139). او در کاظمین به تدریس فقه و اصول و کلام پرداخت و سالها بعد به مرجعیت و شهرت رسید (رجوع کنید به حرزالدین، ج 3، ص 148). خالصی در کاظمین مدرسه‌ای دینی با نام مدرسة‌الزهراء تأسیس کرد و برای تدریس، از عالمانی مانند شیخ حسین رشتی (متوفی 1348) دعوت کرد (همانجا؛ موسوی اصفهانی، ج 2، ص 125). در منابع از شاگردان او نامی برده نشده است.خالصی در جنگ جهانی اول (1914ـ1918) همگام با مرجع بزرگ شیعه، میرزا محمدتقی شیرازی* (متوفی 1338)، و شماری دیگر از علما، برضد انگلیسیها فتوای جهاد صادر کرد (یاسری، ص 9؛ امین، همانجا). او در 1337 در پی دعوت میرزای شیرازی برای مشاوره درباره نهضت مبارزه با استعمار به کربلا عزیمت کرد. در 1338، به درخواست سید ابوالقاسم کاشانی* به بهانه نظارت بر امور زوّار، که از کاظمین به کربلا می‌رفتند، به کاظمین رفت. سپس از آنجا به بغداد رفت و رهبری انقلاب ضد استعماری مردم عراق را برعهده گرفت (وردی، ج 5، قسم 1، ص 62؛ آل‌فرعون، ص 142ـ143؛ صادقی تهرانی، ص 41). فتوای او مبنی بر وجوب بذل مال در راه جهاد و وجوب مصادره اموال تخطی‌کنندگان از پرداخت آن، مخالفتهایی را در پی‌داشت، زیرا برخی آن را مُهر تأییدی بر عمل ترکهای عثمانی می‌دانستند که به نام وظیفه دوران جنگ، به مصادره اموال مردم می‌پرداختند (وردی، ج 4، ص 130).خالصی برای صدور فتوایی مشترک از جانب علمای کاظمین درباره جهاد در برابر استعمارگران تلاش کرد، ولی به نتیجه‌ای نرسید و به شیوه پیشین خود (یعنی مبارزه مسلحانه برضد انگلیس) ادامه داد (همانجا؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 501). وی با همراهی فرزندش محمد (متوفی 1383؛ رجوع کنید به خالصی‌زاده*، محمد) و برخی دیگر، رهبری جناح چپ جنگ را در منطقه بصره (به مرکزیت حویزه) برعهده گرفت (حرزالدین، همانجا؛ علوی، ص 67؛ نفیسی، ص 86). پس از ناکامی مجاهدان عراقی و در پی موافقت بریتانیا با استقلال عراق و تشکیل حکومت ملی، خالصی به بغداد بازگشت و در سخنرانیهای خود به تحلیل و افشای توطئه‌های سیاسی پرداخت (حرزالدین، همانجا؛ غروی، ج 2، ص 486؛ صادقی تهرانی، ص 95؛ میربصری، ص 266).خالصی در 1339 پس از درگذشت شیخ‌الشریعه اصفهانی، از مراجع تقلید شیعیان شد (آل‌فرعون، ص 512ـ 513؛ وردی، ج 6، قسم 1، ص 43) و پذیرفتن مناصب حکومتی را حرام دانست. او در همان سال پس از تشکیل حکومت مستقل در عراق، با امیرفیصل، حاکم عراق (متوفی 1352)، بیعت کرد؛ مشروط بر اینکه استقلال عراق را حفظ کند و آن را از سلطه بیگانگان دور نگهدارد و به تأسیس مجلس نمایندگان پایبند باشد (لانگریگ، ج 1، ص 217؛ آل‌فرعون، ص 516، 532؛ وردی، ج 6، قسم 1، ص 110؛ عبدالرزاق حسنی، 1384، ص 280ـ281). خالصی در 1340 ریاست کنفرانس کربلا را برعهده گرفت که در آن، حمله وهابیان به عراق محکوم شد (عبدالرزاق حسنی، 1380ـ1388، ج 1، ص 59، 69ـ70؛ نیز رجوع کنید به رهیمی، ص 245ـ247).خالصی پس از پای بند نماندن فیصل به شروط بیعت‌نامه و انعقاد معاهده با انگلستان در 1340/1922، که در آن مفهوم قیمومت گنجانده شده بود (لانگریگ، ج 1، ص 229، 231؛ نیز رجوع کنید به بزّاز، ص 148ـ150)، بیعت مردم عراق با فیصل را ملغا اعلام کرد (وردی، ج 6، قسم 1، ص 176؛ رهیمی، ص 255ـ 261). هنگامی که دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان برآمد تا معاهده مزبور را رسمی کند، تعدادی از علمای بزرگ از جمله خالصی، فتاوایی شدیداللحن در تحریم انتخابات صادر کردند (لانگریک، ج 1، ص 236، پانویس 19؛ وردی، ج 6، قسم 1، ص 203؛ سلیم حسنی، ص 39؛ رهیمی، ص260). آنان در این فتواها خواستار لغو نظام استعماری، خروج مستشاران انگلیسی، بازگشت تبعیدشدگان، آزادی بیان و اجازه تأسیس احزاب سیاسی شدند (منتشاشویلی، ص 234؛ رهیمی، همانجا).به گفته محمدرضا طبسی (ص 65ـ66)، خالصی با آنکه مجلس وقت عراق را فرمایشی می‌دانست، حضور نمایندگانی از شیعیان را در مجلس و دولت لازم می‌شمرد. او در پی تهدید مرزهای شمالی عراق از سوی ترکیه، فتوایی مبنی بر تحریم دفاع از عراق در مقابل ترکیه صادر کرد (لانگریگ، ج 1، ص 232؛ وردی، ج 6، قسم 1، ص 213ـ214؛ سلیم حسنی، ص 38؛ رهیمی، ص 267). در 1320ش، به‌رغم تلاش ملک فیصل برای متقاعد ساختن خالصی به تغییر دادن فتوای پیشینش، او بار دیگر به تحریم انتخابات فتوا داد (وردی، ج 6، قسم 1، ص 216ـ217) و در کاظمین تظاهراتی برضد فیصل بر پا ساخت. سرانجام خالصی و فرزندانش حسن و علی، نوه برادرش علی‌نقی خالصی و یکی از یارانش به نام سلمان قطیفی دستگیر و به بصره تبعید شدند (وردی، ج 6، قسم 1، ص 218ـ221، 224ـ227؛ عبدالرزاق حسنی، 1380ـ1388، ج 1، ص 131؛ رهیمی، ص 272).تبعید خالصی اعتراض مردم را در شهرهای مختلف از جمله بغداد، نجف و کاظمین در پی‌داشت (رجوع کنید به وردی، ج 6، قسم 1، ص 227ـ228). سپس او و همراهانش به جدّه تبعید شدند (حبیب‌آبادی، ج 6، ص 2147). در 1320ش، به درخواست دولت ایران، خالصی پس از انجام‌دادن مراسم حج راهی ایران شد (آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 3، ص 1160؛ موسوی اصفهانی، ج 2، ص 123؛ عبدالرزاق حسنی، 1380ـ 1388، ج 1، ص 134). در مراسم استقبال مردم بوشهر، او هدف ترور نافرجام مردی انگلیسی قرار گرفت. سپس به شیراز و اصفهان رفت و برای ملاقات با سید ابوالحسن اصفهانی* (متوفی 1325ش/1365) و میرزا محمدحسین نائینی* (متوفی 1315ش/1355) که به حمایت از او عراق را ترک کرده بودند، راهی قم شد. خالصی در 1321ش با علمای یادشده درباره چگونگی ادامه مبارزه اختلاف‌نظر پیدا کرد و به مشهد رفت (وردی، ج 6، قسم 1، ص 245ـ248؛ موسوی اصفهانی، همانجا). برخی، سبب رفتن وی را به مشهد، درخواست دولت ایران پس از پخش شایعه‌ای در جراید اروپایی مبنی بر نقش خالصی در تحریک به قتل ایمبری (کنسول ایالات متحده امریکا در تهران) دانسته‌اند (برای نمونه رجوع کنید به قزوینی، ص 41).خالصی در مشهد حزبی با نام «جمعیة استخلاص الحرمین الشریفین و بین‌النهرین» تأسیس کرد و از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست که با پیوستن به آن، اماکن مقدس حجاز و عراق را از وجود کافران پاک کنند. او که پیشتر در سفرش به قم فتوا داده بود دولت ایران می‌تواند زکات و خمس را برای نیروهای مسلح مسئولِ حفاظت از مرزها صرف کند، در خراسان فتوا به جواز استفاده از اموال موقوفه امام رضا علیه‌السلام برای رفع نیازهای مالی دولت داد. این دو فتوا همراه با فتوای وی مبنی بر جایزنبودن برگزاری جشن عید نوروز در آن سال به دلیل اشغال سرزمینهای مقدس مسلمانان به دست دشمنان، مخالفتهای برخی از رجال دینی را در پی‌داشت. حتی شایع کردند که او بهائی است، زیرا عید نوروز در آن سال مصادف با سالگرد مرگ عباس‌افندی، یکی از سران بهائیان، بود. از این‌رو، چندین تظاهرات در موافقت و مخالفت با خالصی برگزار شد. سرانجام او که به دلیل اهانتهای مختلف، سخت آزرده‌خاطر شده بود، تصمیم گرفت به تهران برود، اما پس از ابراز ندامت و اصرار مردم مشهد، همانجا ماند (وردی، ج 6، قسم 1، ص 248ـ251).خالصی را مردی زاهد، آراسته به اخلاق نیکو، کم‌حرف و اغلب اوقات متبسم وصف کرده‌اند (برای نمونه رجوع کنید به موسوی اصفهانی، ج 2، ص 124). او در 16 فروردین 1304 از دنیا رفت (همان، ج 2، ص 125؛ غروی، ج 2، ص 486) و در دارالحفاظ، نزدیک مرقد امام رضا علیه‌السلام، به خاک سپرده شد (حرزالدین، ج 3، ص 150؛ امین، ج10، ص 157).آثار مهم مهدی خالصی عبارت‌اند از: عَناوین‌الاصول یا العَناوین (بغداد 1342)؛ حاشیه بر کفایة‌الاصول آخوند خراسانی (بغداد 1328)، که اولین حاشیه چاپ‌شده بر کفایه به شمار می‌رود؛ مختصر الرسائل العملیّة و الاصول‌الدینیة، که بخش اول آن در 1343 در مشهد چاپ شده است (بروکلمان، )ذیل(، ج 2، ص 839؛ آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 15، ص 350، ج 20، ص 197؛ فضلی، ص 24، 40)؛ القواعدالفقهیة (چاپ اول: خراسان 1343)؛ الدَّراری اللامِعات فی شرح القَطَرات و الشَذَرات (بغداد 1331)، که حاشیه‌ای است بر کتاب الطهارة والوقف و الرضاع اثر آخوند خراسانی؛ رساله عملیه او با نامِ الشَّریعةُ السَمحاء فی احکام سیّدِالاَنْبیاء (بغداد 1339)؛ رساله فقهیِ (اثبات) تَداخلُ الاَغسال (بغداد 1342)؛ الوَجیزَة فی المواریث (بغداد 1341)؛ المتنجِّس الجافّ لایُنجِّس؛ رساله الحِسام البَتّار فی جهاد الکُفّار که در جریده صَدَی‌الاسلام بغداد چاپ شد (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 1، ص 87، ج 4، ص 17، ج 14، ص 186، ج 17، ص 188، ج 25، ص 52؛ عواد، ج 3، ص 250؛ موسوی اصفهانی، ج 2، ص 124ـ125؛ حرزالدین، ج 3، ص 149ـ150؛ فیاض، ص 151)؛ اثر کلامیِ بیان تصحیف‌المِنحة الالهیة عن النَفثة الشیطانیة، ردّیه‌ای بر ترجمه عربی ملخصِ شهاب‌الدین محمود آلوسی (متوفی 1270) از کتاب تحفه اثناعشریه، تألیف عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1239) در رد عقاید شیعه امامیه (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 3، ص 177)؛ حاشیه‌ای بر الالفیة شهید ثانی (بغداد 1341)؛ و اشعاری در ادبیات عرب (عواد، همانجا؛ حبیب‌آبادی، ج 6، ص 2146ـ2147؛ امین، ج 10، ص 157). همچنین برخی آثار و آرای فقهی او نقد شده‌اند (از جمله رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 1، ص 87، ج 5، ص 194، ج 15، ص 238).راضی و محمدصادق از جمله برادران خالصی بودند. راضی در 1274 در کاظمین به دنیا آمد، همراه با پدر و برادرانش به نجف رفت و پس از فراگیری ادبیات عرب، فقه و اصول به کاظمین بازگشت، اما بعد از درگذشت عباس جَصّانی، استادش در کاظمین، مجددآ به نجف بازگشت و نزد محمدحسین کاظمی و میرزا حبیب‌اللّه رشتی فقه و اصول خواند. سپس در درس میرزای شیرازی در سامرا حاضر شد و پس از فوت او به کاظمین بازگشت و به نشر احکام و تدریس و اقامه نماز جماعت پرداخت (امین، ج 6، ص 444؛ آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 2، ص 717ـ718).راضی خالصی، عالمی مشهور در عراق بود و تبحر او را در علوم عقلی و نقلی، فصاحت لسان و بلاغت کلام و نیز حافظه قوی‌اش را ستوده‌اند (برای نمونه رجوع کنید به موسوی اصفهانی، ج 2، ص 126ـ127). عبدالحسین بغدادی (متوفی 1325ش/ 1365)، عیسی اَعرجی، مهدی جَرقومی (متوفی 1339)، عبدالحسین و علی (فرزندان محمدتقی تستری کاظمی) از شاگردان وی بودند (امین، ج 6، ص 445). راضی در 1347 در کاظمین از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. فرزند وی، مرتضی، پس از وی عهده‌دار اقامه جماعت گردید (موسوی اصفهانی، ج 2، ص 127ـ128).برخی از آثار راضی خالصی عبارت‌اند از: شرح معالم الاصول حسن‌بن زین‌الدین عاملی، حاشیه بر قوانین‌الاصول ابوالقاسم قمی، حاشیه بر الرسائل شیخ انصاری؛ رساله‌های متعدد فقهی؛ و منظومه‌ای در فقه (رجوع کنید به امین، همانجا).محمدصادق خالصی نیز از علما و ائمه جماعت کاظمین بود. نورالدین‌بن حامد واعظی (متوفی 1391) از شاگردان وی بود. او در 1341 در کاظمین از دنیا رفت و همانجا مدفون شد (آقابزرگ طهرانی، 1404، قسم 2، ص 868؛ حسینی اشکوری، ج 2، ص 855).منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلام‌الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم 1ـ4، 1404؛ فریق مزهر آل‌فرعون، الحقائق الناصعة فی الثورة العراقیة سنة 1920 و نتائجها، بغداد 1415/1995؛ امین؛ عبدالرحمان بزّاز، العراق من الاحتلال حتی الاستقلال، بغداد 1967؛ محمدعلی حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، ج 6، اصفهان 1364ش؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم 1405؛ سلیم حسنی، رؤساء العراق : 1920ـ1958ه ، دراسة فی اتجاهات الحکم، لندن 1413/1992؛ عبدالرزاق حسنی، تاریخ الوزارات العراقیة، صیدا1380ـ1388؛ همو، الثورة العراقیة الکبری، ]لبنان ? 1384[؛ حسین علی محفوظ، «البیوتات العلمیة»، در موسوعة‌العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج10، جزء3، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1407/1987؛ احمد حسینی اشکوری، تراجم الرجال، قم 1414؛ عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (1900ـ 1924)، بیروت 1985؛ محمد صادقی‌تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم : دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ عبدالرحیم‌بن عبدالکریم صفی‌پوری، منتهی‌الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297ـ1298، چاپ افست 1377؛ محمدرضا طبسی، «مصاحبه با آیت‌اللّه حاج‌شیخ محمدرضا طبسی»، حوزه، سال 6، ش 4 (مهر و آبان 1368)؛ حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: 1914ـ 1990، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، ]بی‌تا.[؛ کورکیس عواد، معجم‌المؤلفین العراقیین فی القرنین التاسع عشر و العشرین، بغداد 1969؛ محمد غروی، مع علماءالنجف الاشرف، بیروت 1420/1999؛ عبدالهادی فضلی، دروس فی اصول فقه الامامیة، ]بیروت[ 1420؛ عبداللّه فیاض، الثورة العراقیة الکبری سنة 1920، بغداد 1975؛ محمد قزوینی، «وفیات معاصرین»، یادگار، سال 3، ش 5 (دی 1325)؛ عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور: زندگانی آخوند خراسانی، تهران 1359ش؛ گلشن ابرار: خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل از ثقة‌الاسلام کلینی تا آیة‌اللّه خامنه‌ای، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، قم: معروف، 1379ش؛ استیون همزلی لانگریگ، العراق الحدیث: من سنة 1900 الی سنة 1950، تاریخ سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی، ترجمة و تعلیق سلیم طه تکریتی، بغداد 1988؛ آلبرت منتشاشویلی، العراق فی سنوات الانتداب البریطانی، ترجمة هاشم صالح تکریکی، بغداد 1978؛ محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد ?] 1348[؛ میربصری، اعلام السیاسة فی العراق الحدیث، لندن 1987؛ میرحامد حسین، خلاصة عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، بقلم علی حسینی میلانی، قم 1404ـ1408؛ عبداللّه فهد نفیسی، دور الشیعة فی تطور العراق السیاسی الحدیث، بیروت 1405؛ علی وردی، لمحات اجتماعیّة من تاریخ‌العراق الحدیث، بغداد 1969ـ1979، چاپ افست ]قم [1371ش؛ عبدالشهید یاسری، البطولة فی ثورة العشرین، نجف 1386/1966؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litterature, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده