خالدبن سِنان عَبْسی، از شخصیتهای دوره فترت و از حنفا که به قول مشهور پیامبر بوده است. وی فرزند غَیثبن مَریطةبن مَخزوم، از خاندان بنوعَبْسبن بَغیض بود (برای تفصیل بیشتر درباره نسب او رجوع کنید به ابنکلبی، ص440ـ449؛ ابنبابویه، ج 2، ص 659؛ ابنماکولا، ج 4، ص 447). زمان دقیق حیات او مشخص نیست؛ اما چون دخترش با پیامبر اسلام دیدار داشته (رجوع کنید به ادامه مقاله) احتمالا اندکی پیش از ظهور اسلام میزیسته است، چنانکه او را معاصر انوشیروان (531ـ579) دانستهاند (دیار بکری، ج 1، ص 199).در منابع اسلامی قول پیامبراکرم درباره خالدبن سنان، یعنی «نبیٌ ضیَّعه/ اَضاعَه قومُه» (پیامبری که قومش او را ضایع ساختند)، در روایات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله گفته شده است که در جریان بیعت زنان مدینه با رسول خدا، پیامبر از پیرزنی به نام محیاة به گرمی استقبال کرد و فرمود: «او دختر برادر من و دختر پیامبری است که قومش او را ضایع ساختند» (جاحظ، ج 4، ص 477؛ ابنشبّه نمیری، ج 2، ص 421، 423؛ مسعودی، ج 2، ص 370؛ برای روایات دیگر رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 296؛ ابنشبّه نمیری، ج 2، ص 423، 433). همچنین از دختر وی نقل شده که خالد سوره توحید را ــپیش از پیامبر اسلام ــ تلاوت میکرده و به مضامین آن اعتقاد داشته و بنابر نقلی به ظهور پیامبر اسلام بشارت داده است (جاحظ، همانجا؛ ابنقتیبه، ص 62؛ مسعودی، ج 1، ص 75ـ76؛ مسعودی، ج 2، ص 369ـ 370؛ ابنحجر عسقلانی، ج 1، ص 467). برخی معاصران نیز نوشتهاند که خالد از حنفای سرزمین حجاز و معتقد به توحید و معاد بوده است (رجوع کنید به جوادعلی، ج 6، ص 462؛ تریمینگام، ص 264).در تواریخ و منابع مرتبط با فرهنگ و ادب جاهلی، نام خالدبن سنان در سخن از آتشی مشهور در میان عرب، یعنی نارالحرّتین ــکه ظاهراً در برخی نقلها به نارالحَدَثان تصحیف شده (مجلسی، ج 14، ص 449؛ برای نمونه رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج 2، ص 421؛ کلینی، ج 8، ص 342ـ343)ــ آمده است. بنابر این گزارشها خالد از جانب خدا مأموریت یافت تا این آتش را که بسیار عظیم و خطرناک بود و جماعتی از عرب آن را میپرستیدند (مقدسی، ج 3، ص 134) از بین ببرد. وی با حفر چاهی این آتش را مهار کرد و سپس خود در آن داخل شد و آن را به طور کامل نابود ساخت (جاحظ، ج 4، ص 476ـ477؛ ثعالبی، ص 573؛ قلقشندی، ج 1، ص 409ـ410). از برخی نقلهای تفصیلیتر بر میآید که خالد این کار را به منظور ایمان آوردن قومش انجام داده و در واقع معجزه نبوت او بوده (رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج 2، ص 426ـ427؛ سمهودی، ج 1، ص 152ـ 154)، چنانکه در منابع به معجزه بودن آن تصریح شده است (رجوع کنید به قلقشندی، ج 1، ص 410؛ برای توضیح بلاغیِ این ماجرا رجوع کنید به قرطبی، ذیل کهف: 83؛ دمیری، ج 1، ص 558). ظاهراً ده نفر از جمله سلیطبن مالکبن زهیر، خالد را در انجام این کار یاری دادند (ابنکلبی، ص 443؛ ابنحزم، ص 251). این ماجرا با تفاوتهایی در منابع حدیثی شیعه و سنّی ذکر شده است (برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج 8، ص 342ـ343؛ طبرانی، ج 11، ص 236؛ حاکم نیشابوری، ج 2، ص 599).در منابع، کرامات و خوارق عادات دیگری نیز به خالد نسبت دادهاند که برخی از آنها جنبه اسطورهای و افسانهای دارد، از جمله اینکه نسل پرندهای عجیب به نام عنقا، که خوراکش کودکان انسان بود و برای مردم مزاحمت ایجاد میکرد، با دعای خالد از بین رفت (مسعودی، ج 2، ص 369؛ زمخشری، ج 5، ص 457). همچنین گفتهاند که وی هنگام مرگ به قومش وصیت کرد که سه روز پس از دفن او بر سر قبرش حاضر شوند و با دیدن چهارپایانی در اطراف قبر، آن را نبش کنند تا وی برخیزد و آنها را از وقایع آینده تا روز قیامت (یا احوال پس از مرگ و قبر و برزخ) آگاه سازد. قوم پس از دیدن نشانهها تصمیم به نبش قبر گرفتند، اما جماعتی از خاندان وی، از جمله فرزندش عبداللّه، مانع از انجام این کار شدند زیرا آن را مایه ننگ و بدنامی خاندان خود میدانستند (جاحظ، ج 4، ص 477؛ ابنشبّه نمیری، ج 2، ص 422ـ426؛ ابنقتیبه، ص 62؛ مسعودی، ج 1، ص 75). به نقل از ابنعباس، پیامبر اکرم فرموده بود اگر قبر خالد را نبش میکردند، آنان را از نبوت من و امور مسلمانان باخبر میساخت (رجوع کنید به مقدسی، ج 3، ص 135).درباره نبوت خالدبن سنان میان عالمان اسلامی اختلاف هست. در برخی از منابع اهل سنّت با استناد به شواهدی آمده که وی نبی و نخستین پیامبر از نسل اسماعیل بوده است، برخی از این شواهد عبارتاند از: گفته پیامبر درباره خالد (نبیٌ ضیّعَه قومُه)، کرامات منسوب به او و نیز این قول اهل اخبار که در دوره فترت بین عیسی و محمد چهار پیامبر ظهور خواهند کرد که یکی از آنها عرب و همین خالد است (رجوع کنید به جاحظ، ج 4، ص 476؛ مسعودی، ج 2، ص 369؛ زمخشری، ج 1، ص 184). برخی نیز وی را پیامبر اصحابالرس دانستهاند (رجوع کنید به قاضی عیاض، ج 2، ص 303؛ ابنحجر عسقلانی، ج 1، ص 468). اما به نوشته جاحظ (ج 4، ص 478) متکلمان معتقدند که وی به سبب اعرابی و بیاباننشین بودنش پیامبر نبوده است، زیرا خداوند انبیا را از اهالی شهرها و آبادیها برگزیده است (نیز رجوع کنید به مقدسی، ج 3، ص 126ـ127؛ ثعالبی، ص 574). ابنکثیر (ج 1، ص 104ـ106) با استشهاد به آیات قرآن و حدیثی صحیح از پیامبر که «بین من و عیسی پیامبری نیست» (رجوع کنید به بخاری، ج 4، ص 142) و همچنین نقدِ متنی و سندیِ حدیث «نبیٌ ضیَّعه قومُه»، نبی بودن خالد را نپذیرفته و او را فردی صالح و دارای کرامات دانسته است (نیز رجوع کنید به ابن ابیالحدید، ج 6، ص 388؛ ابنقیم جوزیه، ج 3، ص 671، پانویس 1). برخی نیز بر آناند که خالد نبوت داشته ولی رسول نبوده است (رجوع کنید به ابنماکولا، ج 6، ص 272؛ دسوقی، ج 4، ص 312)، چنانکه ابنعربی (ج 1، ص 213) وی را مأمور به رسالت و تبلیغ ندانسته و معتقد است که او نبوت برزخی داشته، زیرا ادعا کرده است که پس از مرگ از احوال آنجا خبر میدهد.در منابع شیعی نیز اقوال و آرای متفاوتی درباره نبوت خالد وجود دارد. کلینی (ج 8، ص 342ـ343) و ابنبابویه (ج 2، ص 659ـ660) حدیث پیامبر درباره خالد را آوردهاند (نیز رجوع کنید به قطب راوندی، ص 275) و ابنبابویه (ج 2، ص 659) به مناسبت بحث از معنای فترت، از خالدبن سنان یاد کرده و او را پیامبری دانسته که کسی منکر وجود او نیست و حتی گفته که میان بعثت او و بعثت پیامبر اسلام پنجاه سال فاصله بوده است. در مقابل، احمدبن علی طبرسی در الاحتجاج (ج 2، ص 91) از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که خالد از عرب بادیه بوده نه پیامبر، و نبوت او صرفآ سخنی شایع میان مردم است. همچنین در برخی تفاسیر شیعه گفته شده هلاک اصحاب ابرهه، که در سوره فیل ذکر شده، از معجزات پیامبر آن زمان ــاحتمالا خالدبن سنان ــ بوده است (رجوع کنید به طوسی، ذیل فیل: 3؛ فضلبن حسن طبرسی، ذیل فیل5:). مجلسی (ج 14، ص 451) پس از نقل همه گزارشها درباره خالد نتیجه گرفته که اخبار دلالتکننده بر نبوت او بیشتر و قویتر است.درباره مرگ خالدبن سنان نیز اخبار مختلفی وجود دارد (رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ج 2، ص 599ـ600). گفته میشود قبر او در مشهدالنور، در شهر مَنبِـج* قرار دارد (هروی، ص 57).منابع: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنبابویه، کمالالدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363ش؛ ابنحجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر 1328، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنحزم، جمهرةانسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ] 1982[؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنشبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة: اخبار المدینةالنبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت 1410/19990؛ ابنعربی، فصوصالحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران 1366ش؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنقیم جوزیه، زادالمعاد فی هدی خیرالعباد، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت 1412/1992؛ ابنکثیر، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره 1383ـ1386/ 1964ـ1966، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ ابنکلبی، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجی حسن، بیروت 1407/1986؛ ابنماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عنالمؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی یمانی، بیروت ]بیتا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، ثمارالقلوب فیالمضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ] 1985[؛ عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?]1385ـ1389/1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علیالصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت 1406؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیةالدسوقی علیالشرحالکبیر، ]بیروت[ : داراحیاء الکتب العربیة، ]بیتا.[؛ محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش؛ حسینبن محمد دیاربکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، ]قاهره [1283/ 1866، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ محمودبن عمر زمخشری، ربیعالابرار و نصوصالاخبار، چاپ سلیم نعیمی، بغداد ]بیتا.[، چاپ افست قم 1410؛ علیبن عبداللّه سمهودی، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1404/1984؛ سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت 1404ـ?ـ140؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف 1386/1966، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ فضلبن حسن طبرسی؛ طوسی؛ عیاضبن موسی قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، بیروت 1409؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، قصصالانبیاء، چاپ غلامرضا عرفانیان یزدی، قم 1376ش؛ قلقشندی؛ کلینی؛ مجلسی؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛ علیبن ابیبکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ علیعمر، قاهره 1423/2002؛J. Spencer Trimingham, Christianity among the Arabs in pre-Islamic times, London 1979.