خالد بن جَریر بَجَلی، راوی و محدّث شیعی در قرن دوّم و از اصحاب امام صادق علیهالسلام. نام کامل وی، خالدبْن جَریربْن یَزیدبْن جَریربْن عَبْداللّه بَجَلی است (رجوع کنید به نجاشی، ص 71، 149ـ150؛ شوشتری، ج 4، ص 107). محمدبن عمر کشی یک بار نام وی را خالدبن جَریر بَجلی (ص 346) و بار دیگر بدون ذکر نام پدرش، خالد بَجَلی (ص 422) آورده که سبب این گمان شده که وی دو تن را معرفی کرده است، اما به نوشته شوشتری (ج 4، ص 106) هر دو عنوان بر یک تن دلالت دارد و اینگونه ذکر عنوان، روش معمول کشی است.شیخطوسی (ص 201) با تصریح بر این مطلب که خالدبن جریر، برادر اسحاقبن جریربن یزیدبن جریربن عبداللّه بجلی است (درباره او رجوع کنید به نجاشی، ص 71)، رجالشناسان را در فهم صحیح نسب وی یاری داده است (رجوع کنید به مقامانی، ج 25، ص 66؛ شوشتری، ج 4، ص 107). او همچنین از شخصی با عنوان خالدبن یزیدبن جریر بَجَلی کوفی نیز در میان اصحاب امام صادق علیهالسلام یاد کرده است (ص 197)، که برخی از رجالشناسان، وی را همان خالدبن جریر دانستهاند و یادآور شدهاند که در سلسله نسب، نام پدرش افتاده است (رجوع کنید به مامقانی، ج 25، ص 213؛ شوشتری، ج 4، ص 108). البته خویی (ج 8، ص 41) به دلیل اینکه مقتضای تعدد عنوان، تعدد شخص میباشد، وی را غیراز این خالدبن جریر و احتمالا عموی وی معرفی کرده است (درباره خاندان وی رجوع کنید به بَجَلی*، خاندان).درباره تاریخ دقیق ولادت و وفات وی اطلاع چندانی در دست نیست، ولی مسلم است که در قرن دوم میزیسته است. پدر وی، جریر، کسی بود که ابومسلم خراسانی را با نیرنگ و فریب از بازگشت به وطنش منصرف ساخت و به سوی منصور خلیفه عباسی (حک: 136ـ158) فرستاد، زیرا منصور آهنگ قتل او کرده بود (طبری، ج 7، ص 483).خالدبن جریر از امام صادق علیهالسلام، برادرش اسحاقبن جریر و ابوالربیع شامی روایت کرده است (نجاشی، ص 149ـ150، 455). حسنبن محبوب* از اصحاب اجماع (رجوع کنید به کشی، ص 556)، مهمترین راوی اوست و علاوه بر آنکه کتاب بجلی به روایت وی در میان امامیه باقی مانده، کتاب ابوالربیع شامی نیز که بجلی راوی آن است، از طریق حسنبن محبوب روایت شده است (رجوع کنید به نجاشی، ص150، 455؛ مدرسی طباطبائی، ج 1، ص 311).علیبن حسنبن فضّال از وی با صفت صالح یاد کرده است (رجوع کنید به کشی، ص 346؛ نیز رجوع کنید به مامقانی، ج 25، ص 66). نظر به اعتبار قول وی در توثیق اشخاص، خالدبن جریر را در شمار راویان قابل اعتماد قرار دادهاند (مامقانی، ج 25، ص 68ـ69؛ خویی، ج 7، ص 16). از دیگر مواردی که رجالشناسان وثاقت خالدبن جریر را از آن دریافت کردهاند، روایت حسنبن محبوب از وی است، با این فرض که اصحاب اجماع (از جمله حسنبن محبوب) از افراد ثقه روایت میکردهاند (رجوع کنید به مامقانی، ج 25، ص 69؛ خویی، ج 7، ص 17). برخی از رجالشناسان روایت کردن جعفربن بشیر از وی را دلیل بر وثاقت او دانستهاند؛ چرا که جعفر فقط از ثقات نقل میکند (رجوع کنید به خویی، ج 7، ص 16؛ موحدی ابطحی، ج 5، ص 375) ولی خویی (ج 7، ص 17) بر این امر اشکال وارد کرده و مراد از آنچه را که درباره جعفربن بشیر گفتهاند، توضیح دادهاست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 71ـ72).براساس گزارشی که در عمده کتابهای رجالی ذکر شده، خالدبن جریر بَجَلی دین و اعتقادات و امامان خود را بر امام صادق علیهالسلام عرضه کرد و ایشان آن را تصدیق فرمودند (رجوع کنید به کشی، ص 422ـ423؛ خویی، ج 7، ص 15ـ16). مامقانی (همانجا) و مازندرانی حائری (ج 3، ص 158) مُفاد این روایت را دلیلی بر ممدوح بودن وی دانستهاند. شهید ثانی (ج 2، ص 965)، این روایت را از حیث سند مجهول و مضطرب معرفی کرده، ولی شوشتری (ج 4، ص 107ـ108) به این اشکال که ناشی از خطای احتمالی علامه حلّی در موقع یادداشتبرداری از کتاب اختیار معرفةالرجال بوده، پاسخ داده است. با همهاینها، خویی (ج 7، ص 16) از این روایت، فقط مؤمن بودن خالد را نتیجه گرفته است.منابع: خویی؛ شوشتری؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، رسائل الشهید الثانی، قم 1379ـ1380ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1420؛ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛ محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهیالمقال فی احوال الرجال، قم 1416؛ عبداللّه مامقانی، تنقیحالمقال فی علم الرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم 1423ـ؛ محمدعلی موحدی ابطحی، تهذیبالمقال فی تنقیح کتاب الرجال للشیخ الجلیل ابیالعباس احمدبن علی النجاشی، ج 5، قم 1417؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛Hossein Modarressi Tabataba'i, Tradition and survival: a bibliographical survey of early Shi`ite literature, vol.1, Oxford 2003.