خاکدان، ولیاللّه، از نخستین و پرکارترین صحنهآراهای تئاتر و سینمای ایران و مشهورترین آنها از دهه 1320 تا 1340ش. وی در 1302ش در باکو به دنیا آمد (صانعی درهبیدی، ص130). در دبستان به نقاشی و سینما علاقهمند شد و به توصیه معلمش، طراحی و نقاشی را جدّیتر گرفت و در سالهای بعد، در نقاشی شاگرد ممتاز شناخته و به اردوهای تفریحی و آموزشی ویژه در حکومت شوروی فرستاده شد و تحتتأثیر افکار کمونیستی قرار گرفت (همان، ص 141ـ142). در 1318ش/ 1939 که دولت شوروی به خارجیهای مقیم آن کشور اخطار کرد که یا به تابعیت شوروی درآیند یا خاک آن کشور را ترک کنند، خانواده خاکدان از باکو اخراج و در مراغه، زادگاه پدرش، ساکن شدند (همان، ص 143). در آن سالها ایرانیهای اخراج شده از شوروی بهشدت تحت نظر حکومت پهلوی اول بودند. بدینسبب از کار کردن ولیاللّه و پدرش جلوگیری شد، تا اینکه خاکدانِ جوان پس از آشنایی با صمد صباحی، که در تئاتر فعالیت میکرد، به عنوان نقاش و صحنهآرا به کار دعوت شد (همانجا). صباحی در تدارک اجرای نمایش 1905 نوشته جعفر جبارلی* بود، و خاکدان نقاشیها و دکورهای این نمایش را طراحی و اجرا کرد و از آن پس همکاری خاکدان و صباحی گسترش یافت (همان، ص 144).پس از شهریور 1320 و رفع محدودیتها، خانواده خاکدان به تبریز نقلمکان کرد. خاکدان بهواسطه صباحی با عرباوغلی، کارگردان نامآور تئاتر تبریز، آشنا شد. طراحی و اجرای دکورهای نمایش شاهعباس و خورشید بانو، که ابعاد بزرگی داشتند، حاصل فعالیت او در این دوره است (همان، ص 144ـ145).در دوره حکومت فرقه دموکرات، تئاتر تبریز زیر نظر این فرقه قرار گرفت و صمد صباحی مدیر تئاتر آذربایجان بود. او به کمک خاکدان نمایشهای آرشین مالالان، کتاب مادرم، و ناموس را اجرا کرد (همان، ص146ـ 147). خاکدان با نام ولی رسام یا نقاش، علاوه بر طراحی صحنه، گاه به بازیگری نیز میپرداخت (رجوع کنید به رنجبر فخری، ص360، 365، 437، 524). در 20 آذر 1325 با ورود ارتش دولت مرکزی به آذربایجان، خاکدان دستگیر شد (صانعی درهبیدی، همانجا). او پس از آزادی در 1326ش به تهران رفت و با صمد صباحی در «تئاتر فرهنگ» به همکاری پرداخت. صحنهآرایی نمایشهای آرشین مالالان، اوژنی گرانده، چراغ گاز، و خسرو و شیرین حاصل این دوره از فعالیت اوست که در تماشاخانههای فرهنگ، سعدی، جامعه باربد، و فردوسی اجرا شدند (همان، ص 147ـ149؛ برای دیگر نمایشهای این دوره او رجوع کنید به بهارلو، 1383ش، ذیل مادّه).از ویژگیهای نقاشیها و طراحیهای خاکدان برای تئاتر، اغراق در جزئیات صحنه و رنگآمیزیهای تُند و گرم بود که عنصر مهمی در جلب توجه تماشاگر محسوب میشد (رامینفر، ص 106). خاکدان نخستین کار طراحی و صحنهآرایی فیلم را در 1330ش برای خوابهای طلایی (به کارگردانی معزدیوان فکری) انجام داد و برای طراحی و صحنهآرایی آن دستمزد کلانی گرفت. او این صحنهآرایی را به سیاق صحنهآراییهای تئاتر طراحی و اجرا کرد، چون هنوز تصوری از رسانه سینما و تفاوت صحنهآراییهای آن با تئاتر وجود نداشت. در آغاز دهه 1330ش، با تأسیس استودیو عصرطلایی، خاکدان در حیاط این استودیو پشت صحنهای به طول چهارده و عرض یازده متر ساخت که نخستین فیلم این استودیو، مشهدی عباد (1332ش)، به کارگردانی صمد صباحی، در آنجا فیلمبرداری شد. بهجز یک صحنه باغ، که در فضای باز فیلمبرداری شد (صانعیدرهبیدی، ص150ـ152).خاکدان سالها همه صحنهآراییهای «عصر طلایی» را میساخت. با انتقال استودیو «پارس فیلم» به جاده مخصوص کرج، اسماعیل کوشان* از خاکدان دعوت به همکاری کرد. امیرارسلان نامدار (به کارگردانی شاپور یاسمی، 1334ش) در پشتصحنههای این استودیو فیلمبرداری شد که خاکدان افزون بر طراحی و صحنهآرایی این فیلم، جلوههای ویژه آن را نیز انجام داد (همان، ص 155؛ بهارلو، 1381ش، ص 44). در همین ایام، خاکدان به نگارش فیلمنامه نیز پرداخت که حاصل آن فیلمنامه گمگشته (1331ش)، و راه زندگی (1332ش) بود (صانعی درهبیدی، ص 152ـ153).در این سالها که فیلمها و نمایشهای تاریخی با استقبال مخاطبان مواجه میشد، تجربه و تخیل قوی و صرفهجویی مالی خاکدان در این زمینه، تهیهکنندگان را به سوی وی میکشاند. عروس دجله (به کارگردانی نصرتاللّه محتشم، 1333ش)، یوسف و زلیخا (به کارگردانی سیامک یاسمی، 1335ش)، قزل ارسلان یا پسر امیرارسلان (به کارگردانی شاپور یاسمی، 1336ش)، و یعقوبلیث (به کارگردانی علی کسمایی، 1336ش) شماری از فیلمهای تاریخیاند که طراحی، فضاسازی، معماری و آرایش صحنه و لباس آنها بر عهده خاکدان بوده است (بهارلو، 1381ش، همانجا).خاکدان در دو دهه 1340 و 1350ش، همچنان فعال بود و برای نمونه صحنهآرای اصلی تئاتر آناهیتا به سرپرستی اسکویی بود (سرکیسیان، ص 109). در مجموع، ارزش کار وی در صحنهآرایی تئاتر به مراتب مهمتر و خلاقانهتر از فعالیت او در سینما ارزیابی شده است (رجوع کنید به رامینفر، ص 106). طراحی صحنه فیلمهای کمالالملک (به کارگردانی علی حاتمی، 1363ش)، کفشهای میرزانوروز (بهکارگردانی محمد متوسلانی، 1365ش)، وکیلاول (به کارگردانی جمشید حیدری، 1367ش)، روز باشکوه شهر کوچک (بهکارگردانی کیانوش عیاری، 1368ش)، آرزوی بزرگ (به کارگردانی خسرو شجاعی، 1374ش) و کاکادو (به کارگردانی تهمینه میلانی، 1374ش) از کارهای متأخر اوست (همو، 1381ش، همانجا). او برای فیلم کاکادو دیپلم افتخار بهترین جلوههای ویژه را از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر (1373ش) دریافت کرد (همو، 1383ش، همانجا). یکیاز کارهای ماندگار ولیاللّه خاکدان همکاری در ساختن شهرک سینمایی غزالی (زیر نظر علی حاتمی*) است (رامینفر، ص 107). ولیاللّه خاکدان در 1375ش در تهران درگذشت (بهارلو، 1381ش، ص 43) و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. از وی سه پسر و یک دختر باقی مانده است. هر سه پسر او در حوزه هنرهای تجسمی و نمایشی فعالاند و بزرگترین فرزندش، واحد (متولد 1329ش)، از نقاشان مطرح معاصر ایران است که همواره بر نقش پدرش در تربیت هنری خود تأکید داشتهاست (رجوع کنید به خاکدان، ص172ـ173).منابع: عباس بهارلو (غلام حیدری)، دانشنامه سینمای ایران، تهران 1383ش؛ همو، صد چهره سینمای ایران، تهران 1381ش؛ واحد خاکدان، «مصاحبه با واحد خاکدان»، ]گفتگوکننده[: شفق سعد، طاووس، سال 1، ش 3و4 (بهار و تابستان 1379)؛ ایرج رامینفر، طراحی فیلم، تهران 1379ش؛ محمود رنجبر فخری، نمایش در تبریز از انقلاب مشروطه تا نهضتملینفت، تهران1383ش؛ شاهین سرکیسیان، شاهین سرکیسیان: بنیانگذار تآتر نوین ایران، بهاهتمام جمشید لایق، غلامحسین دولتآبادی، و مینا رحمتی، تهران 1384ش؛ محسن صانعی درهبیدی، تاریخ طراحی صحنه: تئاتر در ایران، تهران 1381ش.