خاقان (معرّب قاغان)، عنوانی برای رؤسای قبایل و حکمرانان در آسیای مرکزی. از منابع چینی چنین برمیآید که این واژه (با ضبط کئوـ هان) را نخستین بار سین ـ پی / هسین ـ پی ها در اواسط سده سوم میلادی و توبا / تئوـ پا ها در اواسط سده چهارم بهکار بردهاند. با این همه، منشأ این عنوان معلوم نیست (برای کاربرد عنوان قاغان در دولت یوان و دولت گوک ـ تورکها رجوع کنید به خان*). جالبتوجه است که در سنگنبشتههای این دورهها هم قاغان به مثابه عالیترین لقب رسمی بهکار رفته است (اورکون، ج 1، ص 22، 28، 30). قاغان را فرمانروایان خزر هم در سدههای هفتم تا دهم میلادی چونان عالیترین عنوان حکمرانی بهکار میبردند و پس از گوکتورکها، در دولت اویغور حاکم بر منطقه اؤتوکن(745ـ 840میلادی) نیز عالیترین عنوان حکمران بود (جعفراوغلو، ص 109ـ114).عنوان قاغان از همان قرون نخستین اسلامی، در منابع عربی و فارسی، به صورت خاقان ظاهر شده است. در این منابع، عمدتآ از اطلاق عنوان خاقان بر شاهان چین و تبت و ترکستان و خزر صحبت شده و از مناسبات خصومتآمیز آنان با شاهان ساسانی، درگیری اخلاف آنان با فاتحان مسلمان و کارگزاران اموی و بالاخره از ظهور خاقانهای ترک در کسوت فرمانروایان محلی مسلمان در آسیای مرکزی فراوان سخن به میان آمده است (رجوع کنید به دینوری، ص 57، 95؛ یعقوبی، ج 1، ص 167، ج 2، ص 427؛ ابنخرداذبه، ص 16؛ طبری، ج 2، ص 76، 78، 172، ج 7، ص 68، 113؛ ابناعثم کوفی، ج 3، ص 225، 246؛ گردیزی، ص 548ـ549؛ منهاج سراج، ج 1، ص 98ـ99، 161، 163، 230، 496).استعمال عنوان خاقان در دوره قراخانیان/ ایلکخانیان* که خود را در آسیای مرکزی وارث دولتهای صحرانورد پیشین میدانستند، رواج بیشتری یافت. ظاهراً این عنوان نخستین بار در سکهای که در 381 به فرمان یکی از حکمرانان قراخانی ضرب گردیده، به صورت «ترک خاقان» درج شده است (رجوع کنید به کوچنف، 1995، ص 203؛ برای اَشکال عنوان خاقان در سکههای قراخانی رجوع کنید به همان، ص 205، 208ـ209، 212، 215، 227، 230، 235؛ همو، 1997، ص 219، 228، 253، 256، 265، 270). جالب توجه آنکه در سکهای که به فرمان ابراهیمبن ارسلان قراخانی در 530 در سمرقند ضرب گردیده، عنوان فرمانروای قراخانی به صورت الخاقانالمعظم و عنوان فرمانروای متبوعش، سنجر، به صورت السلطانالاعظم ذکر شده است (کوچنف، 1997، ص 262). بر این اساس، به نظر میرسد که خاقان در دوره قراخانیان علاوه بر آنکه چون گذشته دربردارنده مفهومی برتر از مفهوم خان بوده، بر عنوان «سلطان» هم ترجیح دادهمیشدهاست (خوارزمی، ص 120؛ نیز رجوع کنید به خان*).دانسته است که عنوان قاغان در آسیای مرکزی، در بین مغولان از دیرباز به صورت هاآن / خاآن / قاآن برای رؤسای قبایل استفاده میشده است. وقتی چنگیز در قوریلتای 602 به جای قاآن عنوان قان (=خان) را رسمآ برگزید (رجوع کنید به خان*؛ چنگیزخان*)، برخلاف روند گذشته و برای زمانی کوتاه از اهمیت خاقان تا حدی کاسته شد، اما با آغاز فرمانروایی جانشین و پسر چنگیز، اوکتای قاآن، در 626 عنوان قاآن بار دیگر کاربردی گسترده پیدا کرد (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 634ـ636؛ اشپولر، ص 224).هولاکو و اخلافش که در ایران استقرار داشتند، تابع فرمانروای بزرگ در خاور بودند. از سکههای ایلخانی چنین برمیآید که نام فرمانروای بزرگ عمومآ با عنوان قاآن همراه بوده و اسامی حکمرانان ایلخانی معمولا با عنوان ایلخان (تابع خان بزرگ) یا خان قید میگردیده است: قاآنالاعظم منگو/ منگوک قاآن، هولاکوخان، منگو قاآنالاعظم، هولاکو ایلخانالمعظم، اباقا ایلخانالمعظم (دیلر،ص 229ـ231، 233ـ235، 253، 255ـ 256، 310ـ311، 322). هم زمان با رسمیت یافتن اسلام در دوره غازان (694ـ703)، این ایلخان برای نخستین بار لقب قاآن را برای خود بهکار برد و اراده استقلالخواهی خود را آشکار ساخت (اشپولر، ص 225ـ226). پس از پذیرش اسلام، عناوینی چون ایلخان، خان و قاآن که دارای منشأ آسیای مرکزی بودند، بهتدریج جای به عناوینی چون سلطان، شاه، پادشاه و شاهنشاه دادند که دارای منشأ خاور نزدیکیاند. در همین حال کاربرد عنوان خاقان به جای قاآن عمومیت پیدا کرد. در کنار شکل ساده خاقان، عناوین مرکّبی چون خاقانالاعظم، خاقان اعظم و خاقان عادل نیز در کتیبهها و سکههای آن دوره دیده میشود (زنگی بخاری، ص30؛ شمسمنشی، ج 1، ص 127؛ آرتوق، ج 2، ص 775؛ چایرداغ، ص 85). همچنین، جمع عربی خاقان، خواقین، در کتابها و کتیبهها آمده است، مانند مولا خواقینالعرب و العجم (قوچانی، ص 19). با این همه، فرمانروایان ایلخانی در سکهها، وثیقهها و کتیبهها عنوان خان را به خاقان ترجیح میدادند.عنوان خاقان در سرزمین ایران، پس از ایلخانیان، در کاربرد رسمی جای به القاب و عناوینی چون سلطان و شاه داد. با این حال، این عنوان در منابع مکتوب عصر صفوی و افشاری همچنان برای فرمانروایان بهکار رفته است (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج 1، ص 25، 28، 379؛ استرآبادی، ص 486).در دوره قاجار، خاقان یکی از چند لقب سلاطین این سلسله، بهویژه فتحعلیشاه، بود (رجوع کنید به خاوری شیرازی، ج 2، ص640؛ مستوفی، ج 1، ص30). همچنین، با ترکیب کلماتی مانند مقرّب و امین به صورت القابی برای درباریان بهکار میرفت. در کتاب نامههایفروغالدوله، دختر ناصرالدینشاه، وی در 251 نامه پیشکار امور داخلی خود، حاجیخان، را مقرّب الخاقان خطاب کرده است (رجوع کنید به ص 51ـ262). لقب مقرّبالخاقان، علاوهبر دارندگان مناصبمیانی، به صاحبمنصبان عالیرتبه نیز کمابیش اعطا میشد (برای نمونههایی در دوره ناصرالدینشاه رجوع کنید به اسناد میرزاعبدالوهابخان آصفالدوله، ج 3، ص 31ـ34، 55، 216، 238، 284؛ برای لقب امینالخاقان رجوع کنید به ملیجک، ج 1، ص 23).در دولت عثمانی که در ادوار اولیه وابستگی بسیار به سنن قبایل کوچروی آسیای مرکزی وجود داشت، خان ترکی به همراه سلطان عربی به عنوان القاب رسمی فرمانروایان عثمانی در سکهها و طغراها درج میگردید. عنوان خاقان هم از اواسط قرن نهم در قلمرو عثمانی بهکار میرفت. کاربرد این سه عنوان در مقدمه اثری به نام فتحیه که ملاعلی قوشچی آن را به سلطان محمد دوم (فاتح) تقدیم کرده، جالب توجه است: سلطانالبر و خاقانالبحر سلطان محمدخان (رجوع کنید به قوشچی، گ 2ر). عناوین سلطانالبرین و خاقانالبحرین نیز از دوره احمد دوم (1102ـ 1106) به بعد در سکههای پادشاهان عثمانی بهکار برده شد (رجوع کنید به قاباقلارلی، ص 497، 545، 552، 560، 563). گاهی اوقات، ترکیبهایی چون خاقانالمعظم، خاقانالبرایا، خاقانالوَری، خاقانالافخم و خاقانِ خواقین زمان نیز برای سلاطین عثمانی بهکار میرفت (رجوع کنید به مصطفی برکات، ص 18،20ـ21). کاربرد خاقان تا سقوط دولت عثمانی ادامه یافت. این کلمه امروزه در ترکی ترکیه، ضمن حفظ معنای اصلی خود، به صورت حاقان به عنوان نام افراد مذکر بهکار میرود.منابع: ابناعثم کوفی، الفتوح، چاپ سهیل زکار، بیروت 1412/1992؛ ابنخرداذبه؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، دُرّه نادره: تاریخ عصر نادرشاه، چاپ جعفر شهیدی، تهران 1366ش؛ اسکندرمنشی؛ اسناد میرزا عبدالوهابخان آصفالدوله، چاپ عبدالحسین نوایی و نیلوفر کسری، تهران : مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377ـ1380ش؛ فضلاللّهبن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380ش؛ محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیحالعلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]1379/ 1959[، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ محمدبن محمود زنگی بخاری، بستانالعقول فی ترجمان المنقول، چاپ محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران 1374ش؛ محمدبن هندوشاه شمسمنشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو 1964ـ1976؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ فروغالدوله قاجار، نامههای فروغالدوله، مشهور به ملکه ایران (دختر ناصرالدین شاه همسر ظهیرالدوله)، چاپ ایرج افشار، تهران 1383ش؛ عبداللّه قوچانی، گنبد سلطانیه به استناد کتیبهها، تهران 1381ش؛ قوشچی، فتحیه، نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایاصوفیه، ش 1/2733؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران 1377ش؛ مصطفی برکات، الالقاب و الوظائف العثمانیة: دراسة فی تطور الالقاب و الوظائف منذ الفتح العثمانی لمصر حتی الغاء الخلافة العثمانیة (من خلال الآثار و الوثائق و المخطوطات)، 1517ـ1924م، قاهره 2000؛ غلامعلی ملیجک، روزنامه خاطرات عزیزالسلطان، چاپ محسن میرزائی، تهران 1376ش؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ یعقوبی، تاریخ؛Ibrahim Artuk and Cevriye Artuk, Istanbul arkeoloji muzeleri Teshirdeki Islami sikkeler katalogu, Istanbul 1970-1974; Ahmed Caferoglu, "Tukyu ve Uygurlarda Han unvanlari", Turk hukuk ve iktisat tarihi mecmuasi, 1 (1931); Mehmet Cayirdag, "Niksar-Tokat-Gumenek ve Kayseri-Palas'ta uc Kitabe", Turk Tarih Kurumu Belleten, no. 218 (1993); Omer Diler, Ilhanlar: Iran Mogollarinin sikkeleri, Istanbul 2006; Necdet Kabaklarli, Mangir: Osmanli Imparatolugu bakir paralari, Istanbul 1998; B. D. Kocnev, "Svod nadpisey na karakhanidskih monetah: antroponimi i titulatura (1)", Vostochnoye istoricheskoye istochnikovedeniye i spetsialniye istoricheskiye distsiplini, 4, Moscow 1995; idem, "Svod nadpisey na karakhanidskih monetah: antroponimi i titulatura (2)", in ibid, 5, Moscow 1997; Huseyin Namik Orkun, Eski Turk Yazitlari, Ankara 1987; Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran, Leiden 1985.