خازنی، عبدالرحمان، منجم و متخصص علمالحِیَل در قرن پنجم و ششم.1) زندگی. نام خازنی در برخی منابع، ابومنصور عبدالرحمان یا عبدالرحمان منصور ذکر شده است و گاهی نام وی را با ابنهیثم*، ابوجعفر خازن (ریاضیدان سده چهارم)، و ابوالفضل خازمی (منجم سده ششم در بغداد) اشتباه کردهاند (قربانی، ص 228؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). مهمترین منبع درباره زندگی خازنی کتاب تتمة صوانالحکمة بیهقی (ص161ـ 162) است که در آن، وی غلامی اصالتاً رومی از آنِ علی خازن مروزی معرفی شده است (نیز رجوع کنید به مایرهوف، ص 267، که نام او را قاضی العمید ابوالحسین علیبن محمد الخازن مروزی (مروی) نوشته است)؛ او به تحصیل هندسه پرداخت، به کمال رسید و زندگی زاهدانهای در پیش گرفت (نیز رجوع کنید به شهرزوری، ج 2، ص 82). ظاهراً خازنی ساکن شهر مرو بوده و تحت حمایت دربار سلجوقیان بهویژه سلطان سنجربن ملکشاه فعالیت میکرده است، چرا که وی مهمترین اثر نجومی خود یعنی زیج معتبر سنجری را به این سلطان تقدیم کرده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).از تاریخ تولد و وفات خازنی اطلاعی در دست نیست، اما چون جدول مختصات ستارگان در زیج معتبر سنجری، نسخه خطی کتابخانه واتیکان (گ 191 پ)، برای تاریخ 509 تنظیم شده و وی خلاصهای از این زیج را در 525 نگاشته است، رونق فعالیت او را در آغاز قرن ششم هجری دانستهاند (رجوع کنید به زندگینامه علمی دانشوران؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). همچنین در زیج معتبر سنجری، نسخه خطی کتابخانه واتیکان (گ 16پ 17ر)، از دوره فعالیت رصدی 35 ساله خازنی در تألیف زیج سخن به میان آمده است. ازاینرو شاید بتوان نتیجه گرفت که وی دستکم از سال 475 فعالیت نجومی داشته است (گیاهی یزدی، ص 77). درباره حضور و نقش خازنی در میان گروهی از منجمان دربار ملکشاه سلجوقی که گاهشماری جلالی یا ملکی را پایه گذاشتند، بحثهای فراوانی میان مورخان علم مطرح بوده است (برای آگاهی درباره گاهشماری جلالی رجوع کنید به تقویم*، بخش 4). برخی پژوهشگران، با استناد به نقل منابع تاریخی معدود، از نقش خازنی در پایهگذاری گاهشماری جلالی یاد کردهاند. خازنی در زیج معتبر سنجری (نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص 5)، به فرمان سلطان ملکشاه برای پایهگذاری تقویم جدید اشاره کرده و گفته است که آغاز این تقویم با تقویمهای قبلی تطبیق نداشته و وی آنها را با یکدیگر تطبیق داده است. جالبتوجه آنکه در همان اثر (ص 6) جدولی برای این منظور آمده است. مدرس رضوی (خازنی، 1346ش، تعلیقات، ص و، پانویس 2) از این نوشته چنین استنباط کرده که خازنی در اصلاح تاریخ و ابداع تقویم جلالی نقش داشته است، که نتیجهگیری دقیقی به نظر نمیرسد. محیط طباطبائی (ص 688ـ690)، باتوجه به اظهار علیشاهبن محمد بخاری در زیج عمدةالایلخانیة (گ 6 ر) درباره دستور سلطان ملکشاه به خازنی برای پایهگذاری تقویم جلالی، اصلا خازنی را پایهگذار گاهشماری جلالی (به نوشته خازنی تقویم سلطانی) دانسته و حتی ادعا کرده است که منجمان بعدی با حذف نام خازنی حق او را در پایهگذاری این گاهشماری ضایع کردهاند. صیاد (ص 205) گاهشماری سلطانی را جدا از جلالی دانسته است و به نظر او، خازنی آن را شخصآ پیش از گاهشماری جلالی، به امر سلطان ملکشاه، بین 467 و 468 پایهگذاری کرده بود. بهنظر تقیزاده (ص370)، حضور خازنی در این جمع بعید است، مگر اینکه فرض شود وی منجمی جوان بوده که با منجمان باسابقه در دربار سلطان ملکشاه همکاری میکرده است. احتمالا مهمترین منبع در این باره یکی از نسخههای زیج الغبیگ است که در آن به خازنی و خیام* به عنوان پایهگذاران تقویم جلالی اشاره شده است (رجوع کنید به الغبیگ، ص 309، پانویس 2)، البته معلوم نیست براساس کدام منبع تاریخی، برخی خازنی را شاگرد خیام دانستهاند (رجوع کنید به روزنفلد و احساناوغلو، ص 182؛ برای همکاری خازنی با خیام رجوع کنید به صاییلی، ص 165). گذشته از این، باید توجه داشت که خازنی در زیج معتبر سنجری (رجوع کنید به نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص 5؛ نسخه خطی کتابخانه واتیکان، گ 105 ر، 122 پ) به اینکه خود تقویم سلطانی را ابداع کرده یا در ابداع آن نقشی داشته، اشارهای نکرده است. جالبتوجه آنکه در این اثر، در بسیاری موارد، روشهای ابداعی خازنی صریحاً با ذکر نامش مشخص شدهاند (برای نمونه رجوع کنید به نسخه خطی کتابخانه واتیکان، گ 81 پ، 89 پ، 101ر؛ نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص 114). بهعلاوه محمدبن ایوب طبری*، منجم و ریاضیدان معاصر خازنی که در آمل رصد میکرد، نیز در زیج مفرد (گ 19 پ) ضمن توضیحاتی درباره تقویم جلالی، از آن با عنوان تاریخ سلطانی (بدون ذکر نام خازنی) یاد کرده است. بر این اساس، پژوهشگران عمومآ عنوان سلطانی، ملکی و محدّث را از دیگر نامهای گاهشماری جلالی (و نه یک گاهشماری مستقل از خازنی) دانستهاند (رجوع کنید به گینتسل، ج 1، ص 300؛ عبداللّهی، ص 297). در هر صورت، اظهارنظر قطعی درباره نقش خازنی در پایهگذاری گاهشماری جلالی به پژوهشهای بیشتری نیاز دارد.در یکی از نسخههای نهایةالادراک از قطبالدین شیرازی آمده است که خازنی در اصفهان رصدهایی انجام داد. احتمال میرود که این مطلب افزوده ناسخان بعدی باشد (رجوع کنید به زندگینامه علمی دانشوران، ص 336). خازنی در برخی جدولهای نجومیِ زیج معتبر سنجری که مقدار عددی عرض جغرافیایی لازم بوده، مقدار 37 و 40 (با ذکر نام شهر مرو) را بهکار برده است (برای نمونه رجوع کنید به نسخه خطی کتابخانه واتیکان، گ 160 پ ـ161ر؛ نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص100). در حاشیه تاریخ وصّاف (ص 52) آمده است که حسامالدین سالار، عبدالرحمان خازنی و اوحدالدین انوری در 527 رصد کردند و زیج شاهی تألیف مشترک آنهاست. از این زیج نسخهای در دست نیست، اما اگر حسامالدین سالار مذکور همان حسامالدین علیبن فضلاللّه(بن) سالارِ معاصر خواجه نصیر در قرن هفتم باشد، مطلب فوق قطعاً نادرست است (رجوع کنید به حسامالدین سالار*). نام خازنی نیز در زمره منجمانی آمده است که حوادث ناگواری را پیامد توفان ناشی از مقارنه سیارات در سال 582 پیشگویی کرده بودند و البته این توفان رخ نداد. در این باره تردید جدّی وجود دارد و احتمالا نام وی را با خازمی اشتباه کردهاند (رجوع کنید به مینوی، ص 28ـ31)، زیرا قفطی (ص 426ـ427) از پیشگویی نادرست خازمی در این باره یاد کرده است.به نوشته کندی (ص 198)، خازنی در زمره 22 منجم یا گروههای رصدی دوره اسلامی بوده که رصدهای مستقلی انجام داده است. قطبالدین شیرازی (گ 35 ر) نیز از رصد دقیق خازنی در اندازهگیری مِیل کلی (تمایل دایرةالبروج) یاد کرده و مقدار آن را مطابق عددی دانسته است که منجمان مأمون به دست آورده بودند. همچنین از حکیم حسن سمرقندی در زمره شاگردان خازنی یاد شده است (بیهقی، ص 162).2) آثار و دستاوردهای نجومی. از همه آثار نجومی شناختهشده خازنی، جز یک مورد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، نسخههایی موجود است. آثار وی عبارتاند از :الف) زیج معتبر سنجری. از این اثر چهار نسخه باقی مانده است که دو نسخه کتابخانه واتیکان و موزه بریتانیا نسبتاً کاملتر و نسخههای کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری و حمیدیه استانبول ناقصتر و حاوی خلاصهای از مطالب زیجاند (کندی، ص 26ـ27). البته این چهار نسخه در بعضی بخشها مکمل یکدیگرند (رجوع کنید به پینگری، ص 108ـ110؛ برای آگاهی از چکیده مطالب زیج معتبر سنجری رجوع کنید به کندی، ص 153ـ160). تاریخهای گوناگونی بین سالهای 500 تا 530 برای تألیف زیج معتبر ذکر کردهاند (رجوع کنید به کندی، ص 26؛ سوتر، ص 122)، اما به نظر میرسد تاریخ 509 که جدول مختصات ستارگان نیز در زیج براساس آن تنظیم شده، بهواقع نزدیکتر است. نسخه حمیدیه اساساً خلاصهای از زیج با عنوان وجیزالزیج است که خازنی آن را در 525 نگاشته است (زندگینامه علمی دانشوران، ص 377، به نقل از کراوس). پینگری (ص110) نسخه 682 کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری را نسخه دیگری از وجیز دانسته است. باتوجه به اینکه خازنی در این نسخه (ص 4) ضمن توصیف تحولات تقویم یزدگردی، تغییری مربوط به 525 را نقل کرده است، فرض اخیر درست مینماید.منتخبی از زیج معتبر سنجری را نیز افضلالدین بامیانی در 639 نگاشته است (رجوع کنید به خازنی، ]المنتخب [منالزیج المعتبر السلطانیالسنجری، ص 50ـ80). با تطبیق مطالب چهار نسخه مذکور، این فرضیه مطرح شده است که نسخههای مطهری و حمیدیه از روی نسخه کهنتری از زیج معتبر نگاشته شدهاند (پینگری، ص 112).از زیج معتبر سنجری با عنوان جامعالتواریخ سنجری نیز یاد شده است (رجوع کنید به نسخه خطی کتابخانه واتیکان، برگ نخست). احتمالا این نامگذاری بهسبب تفصیل بخش گاهشماری آن بوده است. در حدود سی برگ (شصت صفحه) از نسخه واتیکان (با احتساب متن و جدولهای مرتبط) به توصیف گاهشماریهای رایج و منسوخ در قلمرو اسلامی تا دوره خازنی اختصاص دارد. همچنین روشهایی برای تبدیل گاهشماریها به یکدیگر، جدولها و توضیحاتی درباره ایام روزه و جشنهای مسلمانان، رومیها، عبریان و مسیحیها وجود دارد. افزون بر این، در جدولهای پایان زیج، فهرست پادشاهان بابلی، هخامنشی، ساسانی، خلفای اموی و عباسی، فرمانروایان شمال افریقا، آلبویه و سلجوقیان به همراه مدت حکومت هریک آمدهاست (رجوع کنید به نسخهخطی کتابخانه واتیکان، گ 20رـ 31ر، برای جدولها رجوع کنید به گ 105 رـ 123 ر).خازنی در آرایهای که برای کبیسههای گاهشماری سلطانی عرضه کرده، برای نخستین بار به درستی روش بهکارگیری کبیسههای پنجساله (خماسی) را برای تدقیق بیشتر تقویم شمسی بیان نموده است (رجوع کنید به نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص 5 ر؛ نیز رجوع کنید به صیاد، ص 207ـ208). به نوشته خازنی (نسخه خطی کتابخانه واتیکان، گ 17پ ـ 18ر)، نقاط قوت زیج معتبر سنجری در تنظیم جدولهای دقیق تعدیل زمان، پرداختن به بحث تاریخ و تقویم و تبدیلهای میان آنها و رفع نقایص موجود در این زمینه، ابداع روش استخراج طالع با استفاده از ارتفاع ماه و نظریه گرفتها (کسوفات) و رؤیت هلال است. خازنی در زیج خود، در بیان نظر علمی اخترشناسان پیشین دوره اسلامی، بیشتر از ثابتبن قرّه*، بتّانی* و بیرونی* نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به نسخهخطی کتابخانه واتیکان، گ 89ر، 88ر، 80پ ـ 81ر؛ نسخهخطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ص40).به نوشته کندی (ص 158)، مبحث رؤیت هلال در زیج معتبر سنجری مفصّلترین بحث در این باره در تمام زیجهایی بوده که وی دیده است (نیز رجوع کنید به رؤیت هلال*). خازنی ضمن بیان آرای دانشمندان پیشین در این باره، دو جدول ابداعی خود را عرضه کرده است. جدول دوم که دقیقتر و پیچیدهتر است در کنار جدول ثابتبن قره آمده است و به لحاظ ساختاری شباهت زیادی با ضابطه ثابتبن قرّه در رؤیت هلال دارد، چنانکه میتوان آن را الگوی کاملشده این ضابطه دانست (رجوع کنید به ثابتبن قرّه*). در این جدول، خازنی رؤیت هلال را براساس مشخصههای عددی در سه سطح عام شایع (خوب)، معتدل (متوسط) و نادر (بد) ردهبندی کرده است (رجوع کنید به همانجا؛ نیز رجوع کنید به خازنی، نسخه خطی کتابخانه واتیکان، گ 143 ر)، که پس از انجام محاسبات، وضعیت هلال در این ردهبندی قابل بررسی است. به نظر میرسد خازنی با انگاشتی ابتدایی از مفهوم «احتمالات» در بحث رؤیت هلال آشنا بوده است.محاسبات نشان میدهد که خازنی از تأثیر تغییرات فاصله ماه از زمین و تغییرات و ضخامت زاویهای هلال بر رؤیت هلال آگاه بوده است. یکی از ضوابط رؤیت هلال خازنی را محمودبن عمر، منجم ساکن هند در قرن هفتم، در زیج ناصری که به فارسی تألیف کرده، ذکر نموده است (رجوع کنید به محمود عمر، گ 101 پ، جدول حدود الرویة).زیج معتبر سنجری از معدود زیجهای دوره اسلامی است که در قلمرو بیزانس شناخته شده بود. در اواخر 689/ 1290، کشیشی به نام گریگوری خیونیادس نسخهای از وجیزالزیج را از تبریز به قسطنطنیه برد و به یونانی ترجمه کرد. بعدها از این ترجمه، اخترشناسانی چون گئورگ خریسوکوکس (دوره رونقش از 735 تا 747/1335ـ1346 در طرابزون) و از طریق او، تئودور ملیتینوتس (دوره رونقش از 761 تا 790/ 1360ـ1388 در قسطنطنیه) بهره بردند (زندگینامه علمی دانشوران، همانجا؛ )دایرةالمعارف زندگینامه اخترشناسان(، ذیل مادّه؛ برای جدول ستارهای خریسوکوکس، برگرفته از زیج خازنی رجوع کنید به کونیچ، ص 391ـ392).ب) رسالة فی نُکَت کیفیة اعتبار مواضعالسیارة، معروف به رسالةالاعتبار این اثر در مجموعه 681 کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری (رجوع کنید به رساله 2، ص 34ـ49) به صورت رسالهای مستقل معرفی شده، اما در نسخه خطی کتابخانه واتیکان (گ 4ر، 16پ) به صورت بخشی از مقدمه زیج با عنوان مستقل آمده است. در این رساله خازنی به دلایل خطاهای رصدی و محاسباتی و به علل تفاوت میان رصد و محاسبه در موضع خورشید، ماه و سیارات پرداخته و روشهایی برای تصحیح خطاها عرضه کرده است.ج) رسالة فی الآلاتالعجیبة. این اثر از رسائل مهم موجود درباره ابزارهای نجومی دوره اسلامی است و تکنسخه آن به شماره 681 در کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری موجود است. در 1335ش/ 1956، صاییلی در دو مقاله به ترکی و انگلیسی با عنوان )«رساله خازنی درباره ابزارهای نجومی»( در )مجله دانشکده زبان و تاریخ ـ جغرافیای دانشگاه آنکارا( محتوای این رساله را بررسی کرد (رجوع کنید به صاییلی، ص 452). این رساله هفت مقاله دارد و در آن ابزارهای نجومی ذاتالشُعبَتین، ذاتالثُقبَتین، ذاتالمثلث، رُبع، ابزار انعکاسی و اسطرلاب همراه با تصویرهایی توصیف شدهاند. برخی از شکلها، مبانی هندسی اندازهگیریهای موردنظر را تبیین میکنند. خازنی در این رساله بعضآ به کاربردهای عملی و روزمره این ابزارها توجه کرده است، مثلا در بخش اسطرلاب، او فقط به کاربردهای این ابزار در اندازهگیری مسافت اشیا، عرض رودها و عمق چاهها پرداخته و از کاربردهای نجومی آن سخن به میان نیاورده است.د) فی اتخاذ کرة تدور بذاتها.... در مقدمه این رساله، نام مؤلف به تصحیف خازمی ذکر شده است (لورچ، 1980الف، ص 287ـ288)، اما این رساله از خازنی دانسته شده زیرا در آغاز آن مؤلف از حامی خود، ابوالحسین علیبن محمدبن عیسی، تمجید کرده و لورچ ( 1980الف، ص 288) تلویحآ این حامی را همان شخصی دانسته است که خازنی در جوانی غلام وی بود. همچنین، قرینههایی میان میزانالحکمة (رجوع کنید به بخش دوم) و این رساله به نظر میرسد. احتمال میرود که خازنی این رساله را پیش از میزانالحکمة و زیج معتبر سنجری تألیف کرده باشد، زیرا این دو اثر را به سلطان سنجربن ملکشاه تقدیم کرده است. از طرفی بعید به نظر میرسد خازنی این رساله را پس از این دو، بدون ذکر نام سلطان سنجر، تألیف کرده باشد. بهعلاوه، او در مقدمه این رساله از تفاوتها و نقایص زیجها یاد کرده، اما به زیجی که خود نگاشته اشارهای نکرده است (رجوع کنید به همانجا). خازنی در این رساله نمونهای از یک کره سماوی را توصیف کرده است که به صورت خودکار براساس سازوکاری مکانیکی میچرخیده و کاربر ضمن اینکه میتوانسته کمانهای مهم در نجوم کروی را بر آن مشاهده کند، با استفاده از خطکش متحرک روی آن، مشخصههایی چون سمت و ارتفاع ستارهها و خورشید، مطالع بروج، سِعَت مشرق، عرض اقلیم رؤیت و موارد دیگر را مستقیماً اندازه میگرفته است (همان، ص 305ـ326). کره فلکی خازنی با کره توصیفشده قسطابن لوقا در قرن سوم شباهتهایی دارد (همان، ص 295).ظاهراً ساخت ابزارهایی از این دست، در تمدنهای یونان و چین سابقه داشته، اما نیروی محرکه آنها آب بوده نه حرکت ماسه، چنانکه در کره نمونه خازنی بهکار رفته است (رجوع کنید به همان، ص 289ـ292). البته این سازوکار دستکم از یک قرن پیش از خازنی در قلمرو اسلامی شناخته شده بوده، چنانکه ابوعبداللّه خوارزمی در مفاتیحالعلوم (ص 271ـ274) آن را تشریح کرده است.علاوه بر این آثار، خازنی در پایان رساله کیفیةالاعتبار، از رساله دیگر خود، کتاب ترکیبالافلاک و الاکرالسماویة، یاد کرده که از آن نسخهای به جا نمانده است (نیز رجوع کنید به خازنی، 1346ش، تعلیقات مدرس رضوی، ص ی).دو اثر ریاضی نیز به خازنی نسبت دادهاند که بیتردید هر دو در زمره تألیفات ابوجعفر خازناند (رجوع کنید به همانجا؛ قس قربانی، ص 64، 66). یکی از مباحث جالبتوجه و بحثبرانگیز، جدول قبلهیابی منسوب به خازنی است که در نزهةالقلوب از حمداللّه مستوفی (ص 25 و جدول مقابل، ص 26) آمده است. در این جدول، زاویه انحراف قبله برای مکانهایی با اختلاف طول و عرض جغرافیایی ْ0 تا ْ20 نسبت به مکه ذکر شده است. لورچ ( 1980ب، ص 261) با بررسی تحلیلی این جدول به این نتیجه رسیده که به احتمال بسیار، دادههای عددی جدول بر مبنای رابطه (برای دیدن این رابطه به نسخه چاپی مراجعه کنید) محاسبه شده است. در این رابطه، زاویه انحراف قبله، وبه ترتیب اختلاف طول و عرض جغرافیایی مکان موردنظر با مکه و عرض جغرافیایی مکه (با فرض 20 و ْ21) است. البته نتایج محاسبه براساس این رابطه، در مواردی تفاوت چشمگیری با مقادیر مندرج در جدول دارد. بهسبب آنکه موضع این خطاها در جدول پراکنده نیست و از آرایه هندسی منظمی پیروی میکند، احتمال میرود که این بخشهای جدول از جدول دیگری اقتباس شده، یا براساس رابطه دیگری محاسبه شده باشد (همان، ص 263ـ264). کینگ (1993، ص 134ـ138) با دلایلی بعداً این فرضیه را مطرح کرد که جدول نزهةالقلوب از خازنی نیست و اقتباس پراشتباهی، احتمالا از جدولی دقیق در قبلهیابی، از مؤلفی ناشناس در دوره عباسی است. در هر صورت، جدول اخیر در آثار بهجامانده از خازنی موجود نیست، اما جدول دیگری برای قبلهیابی در زیج معتبر سنجری نسخه موزه بریتانیا موجود است که در آن انحراف قبله برای حدود 250 شهر با ذکر مختصات جغرافیایی آنها آمده است. مختصات طول و عرض جغرافیایی شهرها، گِردشده مقادیری است که بیرونی در قانون مسعودی ذکر کرده است (همو، 1999، ص 71). به دلیل برخی خطاهای عددی در این جدول، احتمال میرود که منبع خازنی در تهیه آن، نقشه جغرافیایی ]نادقیقی [بوده است (رجوع کنید به همان، ص 73ـ74، پانویس60). ظاهراً برخی اخترشناسان متأخر دوره اسلامی، چون سنجر کمالی و ابنشاطر، از این جدول استفاده کردهاند (همان، ص 74؛ برای آگاهی از مقادیر جدول قبلهیابی خازنی در نسخههای مختلف و دقت محاسباتی آن رجوع کنید به همان، ص 564ـ 585).منابع: الغبیگ، زیج الغبیگ، چاپ سدیو، پاریس 1847؛ علیشاهبن محمد بخاری، زیج عمدةالایلخانیه، نسخهخطیکتابخانهملیفرانسه، ش Persan 173، میکروفیلم موجود در کتابخانه بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ علیبن زید بیهقی، کتاب تتمة صوانالحکمة، لاهور 1351؛ حمداللّه مستوفی، کتاب نزهةالقلوب، چاپ گی لسترنج، لیدن 1331/1913؛ عبدالرحمان خازنی، ترجمه میزانالحکمة، چاپ مدرس رضوی، تهران 1346ش؛ همو، الزیجالمعتبر السنجری، نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ش 682؛ همان، نسخه خطی کتابخانه واتیکان، ش 761. Arab، نسخه عکسی کتابخانه بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ همو، ]المنتخب [من الزیج المعتبرالسلطانی السنجری، در عبدالرحمان خازنی، رسالة فی الآلات العجیبیة، نسخه خطی کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری، ش 681؛ محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1404/1984؛ محمدبن محمود شهرزوری، نزهة الارواح و روضة الافراح فی تاریخ الحکماء و الفلاسفة، چاپ خورشید احمد، حیدرآباد، دکن 1396/1976؛ محمدرضا صیاد، «خواجه عبدالرحمن خازنی مروزی: پیشاهنگ اصلاح تقویم در ایران»، تحقیقات اسلامی، سال 8، ش 1 و 2 (1372ش)؛ محمدبن ایوب طبری، زیج مفرد، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه کیمبریج، ش Browne 0.1. (10)، نسخه عکسی کتابخانه بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ رضا عبداللّهی، تاریخ تاریخ در ایران، تهران 1375ش؛ ابوالقاسم قربانی، زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامی: از سده سوم تا سده یازدهم هجری، تهران 1365ش؛ محمودبن مسعود قطبالدین شیرازی، نهایة الادراک فی درایة الافلاک، نسخه خطی کتابخانه ملی ملک، ش 3409؛ علیبن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ 1903؛ ادوارد استوارت کندی، پژوهشی در زیجهای دوره اسلامی، ترجمه محمدباقری، تهران 1374ش؛ حمیدرضا گیاهی یزدی، «زیج معتبر سنجری: جایگاه و اهمیت آن در تاریخ نجوم دوره اسلامی»، تاریخ علم، ش 1 (پاییز 1382)؛ محمود عمر، الزیجالناصری، نسخه خطی کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی، ش 9176، نسخه عکسی موجود در کتابخانه بنیاد دایرةالمعارف اسلامی؛ محمد محیط طباطبائی، «احقاق حق خازنی مظلوم»، گوهر، سال 1، ش 8 (شهریور 1352)؛ مجتبی مینوی، «اجتماع کواکب در سال 582»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال 2، ش 4 (تیر 1334)؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269، چاپ افست ]تهران[ 1338؛The Biographical encyclopedia of astronomers, ed. Thomas Hockey, New York: Springer, c2007, s.v. "Khazini, Abu al-Fath `Abd al-Rahman" (by Mohammed Abattouy); Dictionary of scientific biography, ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner's Sons, 1981. s.v. "Al-Khazini, Abu'l-Fath Abd al-Rahman" (by Robert E. Hall); EI2, s.v. "Al. Khazini, Abul-Fath Abd al-Rahman" (by J. Vernet); Freidrich Kart Ginzel, Handbuch der mathematischen und technischen Chronologie, Leipzig 1906-1916; David A. King, "The earliest Islamic mathematical methods and tables for finding the direction of Mecca", Zeitschrift fur Geschichte der arabisch-islamischen Wissenschuften, 3(1986), repr.in David A King, Astronomy in the service of Islam, Aldershot, Engle. c1993; idem, World-maps for finding the direction and distance to Mecca: innovation and tradition in Islamic science, London 1999; Paul Kunitzsch, "Das fixsternver zeichnis in der `persischen syntaxis' des Georgios Chrysokokkes", Byzantinische Zeitschrift, 57 (1964), repr. in Paul Kunitzsch, The Arabs and thd stars: texts and traditions on the fixed stars, and their influence in medieval Europe, Northampton 1989; Richard P. Lorch, "Al-Khazini's ،sphere that rotates by itself'",مجلة تاریخ العلوم العربیة، ج 4، ش 2 (تشرین الثانی 1980الف)؛idem, "The Qible-table attributed to al-Khazini",همان ( 1980ب)؛Max Meyerhof, Ali al-Bayhaqi's Tatimmat Siwan، " al-hikma: a biographical work on learned men of the Islam", Osiris, 8 (1948), repr. in Islamic Medicine, vol. 97: Studies on the history of Islamic medicine and related fields, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfort am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University 1997; David Pingree, "A Preliminary assessment of the problems of editing the Zij al-Sanjari of al-Khazini", in Editing Islamic manuscripts on science: proceedings of the fourth Conference of al-Furqan Islamic Heritage Foundation 29th-30th November 1997, London: Al- Furqan Islamic Heritage Foundation, 1999; Boris Abramovich Rozenfeld and Ekmeleddin Ihsanoglu, Mathematicians, astronomers, and other scholars of Islamic civilization and their works (7th-19th.), Istanbul 2003; Aydin Sayili, The observatory in Islam, Ankara 1960; Heinrich Suter, Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig 1900, repr. Amsterdam 1981; Hasan Taqizadeh, "Various eras and calenders used in the countries of Islam", Bulletin of the School of Oriental Studies, 10 (1940-1942), repr. in Islamic mathematics and astronomy, vol. 65: Calenders and chronology in the Islamic world, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfurt am Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 1998.2) دستاوردهای خازنی در دانش مکانیک. در زمینه دانش مکانیک مهمترین اثر خازنی، میزانالحکمة اوست که در 515 برای سلطان سنجر سلجوقی تألیف کرد (خازنی، 1359، ص 9). خازنی (ص 11) کتابش را «میزانالجامع» نیز نامیده است. هر دو عنوان، نامهاییاند که ابوحاتم مظفر اسفزاری* بر ترازوی خود گذاشته بود (رجوع کنید به همان، ص 8). میزانالحکمة از جمله جامعترین، معروفترین و کاملترین متون در زمینه مکانیک و بهویژه طراحی و ساخت ترازوها در دوره اسلامی بهشمار میرود (قاری، ص 63؛ حسن و هیل، ص 27؛ نیز رجوع کنید به ترازو*). در این اثر، خازنی نقلقولها و بعضاً نوشتههایی را از دانشمندان پیش از خود آورده که در مواردی جز نقل خازنی، اثری از اصل آنها باقی نمانده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).میزانالحکمة از هشت مقاله تشکیل شده است، که در شکل کلی مقالات، ساختار واحدی وجود ندارد. در این کتاب، هر مقاله به بابها و هر باب به فصلهایی تقسیم شده، اما مقالات دوم و سوم به چند قسم و هریک از این قسمها به چند باب، و هر باب نیز به فصلهایی تقسیم شده است (برای آگاهی از تعداد بابها و فصول هر مقاله رجوع کنید به خازنی، 1359، ص11ـ15). خازنی همچنین کتاب را به دو بخش اصلی (قِسم) تقسیم کرده است. قسم اول (از ابتدا تا ص92 براساس چاپ حرفی 1359 حیدرآباد دکن از میزانالحکمة)، که شامل آگاهیهای پایه درباره علم اوزان، علم تعیین وزن، وزن مخصوص اجسام، انواع ترازوها و نقل آرای پیشینیان در این زمینه است. قسم دوم (همان، ص 92ـ 165)، مطالبی درباره طرح ساخت ترازوی حکمت، که ابداع خازنی است، در بردارد. خازنی در مقدمه اثر (ص 4ـ5)، طراحی میزانالحکمة را بر پایه فکر، تجربه و آزمایش دانسته است و هفت فایده برای این ترازو برشمرده است: دقت بسیار آن، یافتن فلزات خالص از غشدار، تعیین مقدار فلز بهکار رفته در یک همبسته (آلیاژ)، تعیین جرم حجمی فلزات، تعیین جوهر اشیا از لحاظ آنکه از چه جنسی ساخته شدهاند، تعیین عیار فلزات سازنده اجسام، و درنهایت منفعتی که از همه بالاتر است یعنی تشخیص گوهر اصلی از بدل.خازنی در نیمه نخست میزانالحکمة به دستاوردهای دانشمندان یونانی و دانشمندان دوره اسلامی پیش از خود توجه کرده و در فهرستی اجمالی فعالیتهای دانشمندان پیش از خود، از ارشمیدس تا اسفزاری، را گزارش کرده است (رجوع کنید به ص 7ـ8).خازنی و دانشمندان اسلامی، در میان دانشمندان یونانی به آرای ارشمیدس* و منلائوس اسکندرانی* بیشتر توجه کردهاند. خازنی در باب دوم از مقاله اول کتاب (ص 20ـ21) مبحثی کوتاه از ارشمیدس با عنوان فی الثقل و الخفة را بازنویسی کرده است. این رساله درباره وزن مخصوص اجسام و غوطهوری اجسام در مایعات است. وی در باب دوم از مقاله چهارم میزانالحکمة (ص 79ـ83) روش منلائوس درباره استفاده از ترازو در حالی که یک کفه آن در آب و دیگری در هواست یا اینکه هر دوی آنها در آب باشند، را توضیح داده است.خازنی به آثار دانشمندان دوره اسلامی در زمینه مکانیک، بهویژه در ساخت ترازوها، توجه کرده است. وی در ابتدای مقاله دوم میزانالحکمة (ص 33ـ38)، به ذکر مطالبی از کتابٌ فی صفة الوزن و اختلافها (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج 2، ص 96) اثر ثابتبن قرّه پرداخته، و احتمالا آن را به صورت کامل آورده است. همچنین خازنی در فصل اول از باب سوم از مقاله چهارم میزانالحکمة (ص 83ـ86)، ]رسالة [فی المیزان الطبیعی و العمل به (درباره ترازوها) از محمدبن زکریا رازی (متوفی 313) را نقل کرده که از آن نسخهای باقی نمانده است. خازنی (1359، ص 16ـ20) در بحث ثقل اجسام، مطالبی را از ]رسالة [فی مراکز الاثقالِ ابنهیثم (متوفی 430) و ابوسهل کوهی (متوفی ح 405) نقل کرده است. افزون بر این ابنابیاصیبعه نیز (ص 559) رسالهای را با همین نام به ابنهیثم منسوب دانسته است. البته معلوم نیست که ابوسهل هم رسالهای مستقل با همین عنوان، یا شاید مطالبی مشابه آن، داشته است که خازنی آرای وی را در لابهلای مباحث نقل شده از ابنهیثم آورده است. در میان نقلقولهای خازنی از دانشمندان پیشین بهویژه به دو متن بیش از همه توجه شده است: یکی، متنی از عمر خیام با عنوان فی میزان الماء المطلق... (رجوع کنید به خازنی، 1359، ص 87ـ92) که امروزه به رسالة فی الاحتیال لمعرفة مقدارَیْ الذهب و الفضة فی جسمٍ مرکّبٍ منهما شناخته میشود و دیگری، مقالة فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم و الوزن از ابوریحان بیرونی (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج 2، ص 317ـ318؛ خیام، یادداشت رضازاده ملک، ص 288ـ292). خازنی (1359، ص 55ـ78) تمام مقاله سوم میزانالحکمة را به این کتابِ بیرونی اختصاص داده است. البته از این رساله ابوریحان (بهجز صورت نقل شده از خازنی) تنها یکدستنویس باقیمانده است (رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، ج2، ص 294)، که پس از دوران زندگی خازنی دیگر نویسندگان و دانشمندان اسلامی از جمله کمالالدین فارسی (متوفی 718؛ ص 437ـ 439)، تفتازانی (متوفی 792؛ ج 3، ص240) و غیاثالدین جمشید کاشانی (متوفی 832؛ ص 173ـ175) آن را نقل کردهاند. عمومآ این نقلها مربوط به تعیین وزن مخصوص 59 کانی، فلز و جز آن است. اما بین همه این آثار، تنها خازنی با ذکر جزئیات به نقل مقالة فیالنسب بیرونی پرداخته است. آرای ابوریحان بیرونی درباره وزن مخصوص اجسام، احتمالا براساس همین روایتخازنی بسیارموردتوجه دانشمندانمعاصر قرارگرفته و پژوهشهای چندی درباره آن انجام شده است (برای گزارشی از این پژوهشها رجوع کنید به بیرونی*، ابوریحان، بخش 5: کانیشناسی).علاوه بر مورد اخیر، در ابتدای مقاله هفتم میزانالحکمة (خازنی، 1359، ص 141ـ143) عباراتی وجود دارد که بدون تردید منشأ آنها نسخه عربی التفهیم* ابوریحان بیرونی (ص 11ـ16) بوده است. از لحاظ تاریخی آخرین دانشمندی که خازنی از وی مطلبی نقل کرده، ابوحاتم مظفر اسفزاری، مؤلف ]رسالة[ فی مراکز الاثقال و صنعة القفان است که وی در قسم دوم از مقاله دوم میزانالحکمة (ص 38ـ54) آن را آورده است. همچنین خازنی در فهرست آغاز کتاب (ص 8) به کوششهای ناتمام اسفزاری در تألیف اثرش در ساخت ترازوها، به دلیل فوت وی، اشاره کرده است (نیز رجوع کنید به اسفزاری*، ابوحاتم). در این صورت شاید بتوان خازنی را ادامهدهنده راه اسفزاری بهشمار آورد. نیمه دوم کتاب به ساز و کار ترازوی حکمت اختصاص دارد. ترازوی حکمت بسیار دقیق بود، چنانکه به نوشته خازنی (ص 5) اگر سازنده ترازو چیرهدست باشد، ترازو با دقتی معادل یک حبّه ( 68 1 مثقال) تعیین وزن میکند (برای آگاهی از دقت و ویژگیهای این ترازو رجوع کنید به ترازو*). خازنی (ص 93ـ96) ابتدا مهمترین اجزای ترازو را توضیح داده و سپس (ص 96ـ110) اصول کلی ساخت و سوار کردن اجزای وسیله را برشمارده است. خازنی در ادامه (ص110ـ120) به چگونگی وزن کردن فلزات و اجسام در هوا و آب پرداخته است. پس از این توضیح، او (ص120ـ126) به شیوهای تجریدی، روش اندازهگیری وزن مخصوص فلزات همبسته براساس روشهای مختلف حسابی، هندسی و حساب جبر و مقابله را تبیین کرده است. در ادامه و در شرح دیگر کاربردهای ترازوی حکمت، خازنی (ص 126ـ 141) به توضیح درباره به دست آوردن وزن مخصوص فلزات در آب و هوا و نیز وزن مخصوص چند کانی ــ که در زمره سنگهای گرانبها قرار میگیرندــ به نقل از ابوریحان بیرونی پرداخته است. در بخش بعدی کتاب (ص 141ـ150) مباحثی درباره انواع نسبتها آمده و سپس درباره وزن سکهها و مقایسه همبستهها و عیار سکهها و مسائل مرتبط با آنها بحث شده است. خازنی در ادامه «میزانالارض»، وسیلهای برای ترازیابی سطح زمین (ص150ـ151)، و «قسطاس المستقیم»، ترازوی ساخته شده بهوسیله خیام، را معرفی کرده است (ص 151ـ 153). در بخش پایانی کتاب (ص 153ـ165) شرح دوگونه ابزار ترازو شکل آمده است. یکی میزان کلّی (ص 153ـ 163) که نوعی ساعت شنی یا آبی است، که با هر کدام از این مواد کار میکرده، و دیگری میزاناللطیف (ص 164ـ 165) که وسیلهای برای نشان گذشت زمان در گامهای شصتگانی است.نکات بدیع و شاخص در میزانالحکمة. خازنی نظریات روشنی درباره مسائل فیزیکی مربوط به وزن اجسام داشت که آنها را در مقاله اول کتاب میزانالحکمة آورده است. وی وزن را قوه ذاتی جسم دانسته است که جسم را به سمت مرکز عالم میکشاند (همان، ص 16). وزن مخصوص اجسام را هم به قوه آنها تعبیر کرده و آن را که قوه بیشتری دارد متراکم یا کثیف و آن را که قوه کمتری دارد لطیف یا سخیف نامیده است (همانجا). خازنی (ص 16ـ17) مفهوم گرانروی مایعات را با اصطلاح «رطوبت» معرفی کرده است، که با افزایش رطوبت مایع، جسم جامد در آن سریعتر حرکت میکند. وی در ادامه به پدیده اصطکاک حرکت اجسام در مایعات اشاره کرده و گفته است که اگر دو جسم متحرک در مایع، حجم و وزن یکسان ولی شکلهای متفاوتی داشته باشند آنکه سطح تماس آن با مایع کمتر است (و درنتیجه کمتر در معرض اصطکاک است) سریعتر حرکت میکند. خازنی (ص 17) مرکز ثقل یک جسم را نقطهای از آن دانسته است که وقتی بر مرکز عالم منطبق شود جسم ساکن بماند. همچنین (ص 17ـ19) به بحث تعادل دو جسم حول مرکز ثقل مجموعه (نقطه گرانیگاه) اشاره کرده و به درستی گفته است که مرکز ثقل مجموعه، نقطهای بر خط گذرنده از مراکز ثقل دو جسم و بین آن دو مرکز واقع است. او به وزن و وزن مخصوص جوّ آگاه بوده او در این باره گفته است که وزن اجسام در جوّی متراکمتر سبکتر است (ص 23). درواقع با بیان این نکته تلویحاً به نیروی شناوری اجسام در جوّ اشاره کرده است. وی اصول شناوری اجسام در مایعات را هم تشریح کرده است (ص 24). خازنی قوه جاذبه را میشناخت و تأثیر آن را بر وزن اجسام بهصورت دوری و نزدیکی از مرکز عالم بیان کرده بود، البته خازنی این تأثیر را بهصورت نسبتی خطی و ساده میپنداشت که این باور براساس دانش امروز نادرست است (رجوع کنید به همانجا). وی در ادامه به سقوط آزاد اجسام به سمت مرکز عالم (زمین) اشاره کرده است (ص 24ـ25). خازنی برای نخستین بار در تاریخ مکانیک فرضیه تغییر جاذبه را برحسب فاصله جسم از مرکز زمین بیان کرد. هیچیک از آثار شناخته شده از سدههای میانی به این مسئله نپرداختهاند. نخستینبار نیوتن در سده یازدهم/ هفدهم رابطه ریاضی تغییر نیروی جاذبه براساس فاصله اجسام از مرکز زمین را کشف کرد (رجوع کنید به روژنسکایا، ص 622). خازنی (ص 69) به فنِّ سوراخکاریِ اجسامِ سخت، مثل یاقوت سرخ، با الماس برای خارج کردن هوا از داخل حفرههای آن نیز اشاره کرده است. خازنی (ص 109ـ110) در بحث ترازوی حکمت، به وزنههای ترازوی رایج آن دوره (شامل وزنههایی معادل یک، دو، پنج، ده، بیست و پنجاه و مانند آن برحسب واحد وزن) انتقاد کرده و سپس وزنههای مضارب سه (شامل وزنههای معادل یک، سه، نه، بیستوهفت و جز آن) را برحسب واحد وزن مناسب دانسته است (1، 3، 23، 33،...). بدینترتیب تعداد وزنههای لازم برای اندازهگیری وزن به حداقل ممکن میرسد به شرط آنکه استفاده از کفه مقابل نیز مجاز باشد. اگر اندازهگیری وزن تنها در یک کفه ممکن باشد باید وزنههایی را با مضارب دو (یعنی 1، 2، 22، 32، 42، ...) بهکار برد. به عقیده روژنسکایا (ص 634) خازنی مسئلهای از اندازهگیری وزن را، که اروپاییان در سدههای بعدی به آن پرداختند، حل کرده است.اگرچه ماهیت آرای خازنی درباره مفاهیم پایه مکانیک از منظر دانشمندان اسلامی برآمده از آرای ارسطو ـ ارشمیدس بود، اما وی با دقت نظری درخور توجه ضمن بیان آرای گذشتگان نوآوریهای متعددی در زمینه ساخت ابزارهای مکانیکی داشته است. به نوشته هیل (ص70) میزانالحکمة یکی از بهترین آثار بهجا مانده از سدههای میانی است که در آن توجه زیادی به دقت نظر علمی شده است.نسخهشناسی و پژوهشها درباره میزانالحکمة. از میزانالحکمة چند نسخه خطی باقی مانده است که ماتویفسکایا و روزنفلد (ج 2، ص340)، آنها را فهرست کردهاند. به این فهرست باید نسخهای کهن از این کتاب در تبریز (رجوع کنید به سیدیونسی، ج 3، ص 1362ـ1363) و نسخهای ناقص در تهران (دانشپژوه و علمی انواری، ج 1، ص 317) را افزود. میزانالحکمة تاکنون چند بار به چاپ رسیده است. نخستین بار این کتاب را خانیکوف در 1380/1860 به چاپ رسانده و سزگین در مجموعه )علوم طبیعی در اسلام( (ج 47، فرانکفورت 2001/1379ش) تجدید چاپ کرده است. این چاپ گزیدهای از متن کتاب و تنها شامل قسمت اعظم مقاله اول و نیز نوشتههای بیرونی درباره وزن مخصوص اجسام است. در این چاپ (خازنی، 2001، ص 24) بین تعداد بابها و فصول این کتاب با چاپ حیدرآباد (همو، 1359، ص 15) اختلاف وجود دارد. چاپ متن کامل کتاب برای نخستین بار در 1359 در حیدرآباد هند انجام شد (برای آگاهی از تاریخ چاپهای این کتاب رجوع کنید به عبدالجبار عبدالرحمان، ج 1، ص 487؛ آباتوی، ص 142). جدیدترین چاپ کتاب بهوسیله منتصر محمود مجاهد (قاهره 2005/ 1384ش) انجام شده که عملا تکرار چاپ حیدرآباد بدون هیچتغییری است. بخشهاییاز میزانالحکمة نیزترجمه شدهاست. نخستین این ترجمهها ترجمه انگلیسی خانیکوف است که به همراه چاپ گزیده او از کتاب انجام شده است (برای آگاهی از دیگر ترجمهها رجوع کنید به ماتویفسکایا و روزنفلد، همانجا). از این کتاب ترجمهای نیز به زبان فارسی وجود دارد که تنها شامل بخشهایی از اصل عربی کتاب است (برای آگاهی بیشتر درباره این ترجمه رجوع کنید به خازنی، ترجمه فارسی، مقدمه مدرسرضوی، ص لب ـ لز).منابع: ابنابیاصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ] 1965[؛ ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعةالتنجیم، با ترجمهانگلیسی از رمزیرایت، لندن1934؛ مسعودبنعمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره 1409/1989، چاپ افست قم 1370ـ 1371ش؛ عبدالرحمان خازنی، کتاب میزانالحکمة، حیدرآباد، دکن 1359؛ همان، ترجمه فارسی، چاپ مدرسرضوی، تهران 1346ش؛ همو، کتاب میزانالحکمة، ]ترجمه و شرح متن خلاصه از نیکلاخانیکوف[، درJournal of the American Oriental Society, no.6 (1860), repr.in Natural sciences in Islam, vol.47: Mizan al-hikma, collected and reprinted by Fuat Sezgin, Frankfort on the Main: Institute for the History of Arabic -Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 2001;عمربنابراهیم خیام، دانشنامه خیامی : مجموعهرسائل علمی،فلسفی و ادبی، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران 1377ش؛ محمدتقی دانشپژوه و بهاءالدین علمی انواری، فهرست کتابهای خطی کتابخانه مجلس سنا، ج 1، تهران ]بیتا.[؛ میرودود سید یونسی، فهرست کتابخانه ملی تبریز، ج 3، تبریز 1350ش؛ عبدالجبار عبدالرحمان، ذخائرالتراث العربی الاسلامی، بصره 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ غیاثالدین جمشید کاشانی، مفتاحالحساب، چاپ احمدسعید دمرداش و محمد حمدی حفنی شیخ، قاهره ?] 1967[؛ لطفاللّه قاری، «الآلات المیکانیکیة فی تراثنا العلمی و موقع کتاب الرسالة القدسیة»، مجلة تاریخالعلوم العربیة، ج 11، ش 1 و 2 (1995ـ1997)؛ محمدبن حسن کمالالدین فارسی، اساس القواعد فی اصولالفوائد، چاپ مصطفی موالدی، قاهره 1994؛M. Abattouy, The history of Arabic sciences: a selected bibliography, Berlin 1996; Ahmad Y. Hassan and Donald Routledge Hill, Islamic technology: an illustrated history, Paris 1992; Donald Routledge Hill, Islamic science and engineering, Edinburgh 1993; Galina P. Matvievskaya and Boris Rozenfeld, Matematiki i astronomi musulmanskogo srednevekovia i ikh trudi (VIIIth-XVIIth cent.), Moscow 1983; Mariam Rozhanskaya, "Statics", in Encyclopedia of the history of Arabic science, ed. Roshdi Rashed, vol.2, London: Routledge, 1996.