خازِر، نام جنگ میان ابراهیم بن مالک اشتر نخعی* و عُبَیداللّهبن زیاد* که در کنار خازِر یا خازَر (شاخابه راست رودخانه زاب*) درگرفت. به گفته یاقوت حموی (ذیل مادّه)، خازر رودخانهای است بین اربل و موصل و سپس بین زاب بالا و موصل. این رودخانه از قریه اربون در ناحیه نخلا سرچشمه میگیرد و سرانجام به دجله میریزد (همانجا). در برخی منابع، نام این رود جازر ثبت شده است (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 2، ص 31؛ بکری، ج 1، ص 484؛ ذهبی، 1410، حوادث و وفیات 61ـ80ه ، ص 55). بکری (همانجا) به روایتی، خازر را شهری از مدائن دانسته است. به نوشته طبری (ج 6، ص 86)، خازر جزو منطقه موصل و نزدیک روستای باربیثا بود و از خازر تا موصل پنج فرسنگ راه بود.در این منطقه، یکی از نبردهای حساس سده اول هجری رخداد و اکثر مورخان و جغرافیدانان مسلمان درباره این واقعه سخن گفتهاند، بعضی مانند طبری، به تفصیل و بعضی مانند خلیفةبن خیاط و یاقوت حموی، به اختصار. این دومین قیام بر ضدجنایتکاران حادثه کربلا و کشندگان امام حسین بوده است (برای اولین قیام رجوع کنید به توّابین*). درباره زمان وقوع جنگ خازر اختلافنظر وجود دارد. بعضی سال 66 (برای مثال رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، ص 164؛ یاقوت حموی، همانجا) و برخی (رجوع کنید به طبری، همانجا؛ ابناثیر، ج 4، ص 261) سال 67 را ضبط کردهاند. در این نبرد، جمع کثیری از عاملان حادثه کربلا از جمله عبیداللّهبن زیاد کشته شدند. درباره زمان آن، با ذکر شواهدی میتوان گفت که سال 67 به صحت نزدیکتر است. طبری (همانجا)، با ذکر روایت ابومخنف که به زمان وقوع حادثه از نظر تاریخی نزدیک است، سال 67 را ثبت کرده است (نیز رجوع کنید به ابناثیر، همانجا). ذهبی (1984، ج 1، ص 73ـ74) و ابنکثیر (ج 8، ص 310ـ311) نیز سال 67 را درست دانستهاند. ذهبی در جای دیگر (رجوع کنید به 1410، همانجا)، این واقعه را در محرّم 67 و به قولی روز عاشورا دانسته است.پس از مرگ یزیدبن معاویه در سال 64 و کنارهگیری معاویةبن یزید از خلافت، اوضاع شام و عراق آشفته و بحرانی شد و عبیداللّهبن زیاد، والی امویان در عراق، که لشکری به جنگ امام حسین علیهالسلام فرستاده بود، ناگزیر به شام رفت و عراقیان تلاشهایی برای رهایی از سلطه امویان کردند، از جمله مختار ثقفی* (متوفی 67) که در کوفه برضد امویان و به خونخواهی امام حسین قیام کرده بود، ابراهیمبن مالک اشتر را که از شخصیتهای سرشناس شیعه بود، با لشکر بسیار از کوفه به سوی شمال (شام) فرستاد تا قبل از آنکه لشکر عبیداللّهبن زیاد وارد عراق شود، با او نبرد کند. عبیداللّهبن زیاد که از طرف عبدالملکبن مروان، خلیفه اموی، مأمور آرام کردن عراق و بازگرداندن آن تحت سلطه دولت اموی در شام شده بود، از شام خارج گردید. در اولین نبرد در ذیحجه 66، وی از نیروهای مختار به فرماندهی یزیدبن انس شکست خورد. پس از آن، بین عبیداللّهبن زیاد و لشکر مختار به فرماندهی ابراهیمبن مالک در خازر جنگ درگرفت (طبری، ج 6، ص 38ـ42، 86). ذهبی (1410، همانجا) شمار سپاه ابراهیم را در این نبرد هشتهزار نفر و سپاه عبیداللّه را چهلهزار نفر نوشته است. ابراهیمبن مالکاشتر، طُفَیلبن لَقیط نخعی را که مردی دلیر بود، به عنوان فرمانده پیشاهنگ سپاه به سوی عبیداللّه فرستاد. ابراهیم پیوسته با آرایش جنگی حرکت میکرد و سربازان سواره و پیادهاش را از خود جدا نمیکرد. او ارکان سپاه خود را آرایش نظامی داد و سواران را که شمارشان اندک بود، کنار خود در قلب و میمنه نگه داشت. ابراهیم یاران خود را به خونخواهی امام حسین و برضد عبیداللّهبن زیاد و لشکر وی ترغیب میکرد. حُصَیْنبن نُمَیْر*، سردار میمنه عبیداللّه، بر میسره سپاه عراق غلبه کرد. در پی آن، ابراهیم به فرمانده میمنه و پرچمدار خود فرمان پیشروی داد و خود به یاری پیادگان به دشمن حمله کرد و آنان را پس از نبردی سخت، شکست داد. از طرفین، بسیاری کشته شدند. ابراهیمبن مالک، عبیداللّهبن زیاد را کشت. بسیاری از بزرگان اشراف شام نیز که در سپاه اموی بودند، از جمله حصینبن نمیر و شُرَحبیلبن ذیالکَلاع کشته شدند. یاران ابراهیم به تعقیب فراریان پرداختند و اردوگاه آنها را تصرف کردند. عده دشمنانی که هنگام فرار در رودخانه غرق شدند از کشتهشدگان میدان جنگ بیشتر بود (طبری، ج 6، ص 38ـ42، 86ـ92؛ نیز رجوع کنید به خلیفةبن خیاط، همانجا؛ ابنقتیبه، ج 2، ص 24ـ25؛ مسعودی، ج 3، ص 298). گفته شده که عُمَیْربن حُباب سُلَمی، سردار میسره عبیداللّه، پیش از آغاز جنگ مخفیانه با ابراهیم بیعت کرده و به وی وعده داده بود که هنگام جنگ بگریزد، اما به وعده خود عمل نکرد و در جنگ با سپاه ابراهیم پایداری نمود (طبری، ج 6، ص 86، 89). او از آنرو به ابراهیم پیشنهاد همکاری داد که گروهی از مردم قبیله مُضَر و دیگر طوایف نِزار که با وی هم قبیله بودند، در مَرْج راهِط* کشته شده بودند و از مروان کینه به دل داشتند. بهاین ترتیب، میخواست تا با حمله کردن به عربهای قحطانی که در سپاه شام بودند، انتقام خون همقبیلهایهای خود را بگیرد (مسعودی، همانجا؛ ابناثیر، ج 4، ص 261، 309). ابراهیم فرمان داد تا سرعبیداللّهبن زیاد را بریدند و آن را با مژده پیروزی خود، همراه سر سرداران عبیداللّه، نزد مختار به مداین فرستاد و پیکر عبیداللّه را سوزاندند (مسعودی، همانجا؛ ابناثیر، ج 4، ص 264ـ265).منابع: ابناثیر؛ ابنقتیبه، الامامة و السیاسة، المعروف بتاریخ الخلفاء، چاپ علی شیری، بیروت 1410/1990؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت 1403/1983؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت 1415/1995؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 61ـ80ه ، بیروت 1410/ 1990؛ همو، العبر فی خبر من غَبَر، ج 1، چاپ صلاحالدین مُنَجِّد، کویت 1984؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ یاقوت حموی.