خارپشت، امروزه نام پستانداری کوچک و خاردار از خانواده خارپشتان که در منابع قدیم دربرگیرنده دو خانواده از پستانداران یعنی خارپشتان و تَشیها، و یک خانواده از ماهیها به نام خارپشتماهیان بوده است.1) خارپشت یا جوجهتیغی یا قُنفُذ/ قنفذ بَرّی. پستانداری کوچک و شبگرد متعلق به جنسهای Erinaceus و Hemiechinusاز خانواده خارپشتها و راسته حشرهخواران. این جانوران با وجود جثه کوچک، میتوانند مارهای سمّی را شکار کنند. بدن خاردار آنها هنگام احساس خطر به شکل یک توپ درمیآید. از جنس Erinaceus، یکگونه و از جنس Hemiechinus، سهگونه در مناطق مختلف ایران و خاورمیانه و افریقا زندگی میکند (فیروز، ص 342؛ اعتماد، ج 3، ص 9ـ10؛ د. ایرانیکا، ذیل "Hedgehog").2) تَشی یا قنفذ هندی/ قنفذ جبلی. پستانداری شبگرد، تیغدار و علفخوار با نام علمی Hystrix indica از خانواده تشیها و راسته جوندگان. تیغها، موهای بزرگ سفتشدهای هستند که هنگام احساس خطر، به وسیله عضلات زیر پوست بلند میشوند. برخلاف تصور عموم، این جانور تیغهایش را پرتاب نمیکند بلکه هنگام تماس با دشمن، تیغهای تشی در بدن مهاجم فرو میروند. طول تشی گاهی به یک متر و وزنش هم به بیست کیلوگرم میرسد. این جانور در بیشتر کشورهای آسیایی وجود دارد (رجوع کنید به فیروز، ص 412؛ اعتماد، ج 1، ص 37؛ بوتیکر و هریسون، ج 4، ص 489).3) خارپشت دریایی یا قنفذ بحری. در منابع قدیمی به نوعی ماهی خاردار گفته میشد که احتمالا همان خارپشتماهی یا ماهی پفی امروزی مخصوصاً گونه Diodon hystrix است. وقتی جانور آب یا هوا را میبلعد، بدنش گرد و متورم و خارهایش نیز بلند میشود (اسدی و دهقانی پشترودی، ص 55؛ موزه تاریخ طبیعی فلوریدا، ذیل "Porcupine fish").واژگان. خارپشت (خار + پشت) را در اوستایی sizdra(بهرامی، ج 3، ص 1425، ذیل "Sizdra") و در فارسی میانه، راورا (اسدی طوسی، 1365ش، ذیل «راوَرا»)، خارپشت (فرهوشی، ذیل واژه؛ هرن، ج 1، ص 589ـ591، ش 461)، ژوژَک/ ژوژَگ/ ژوژَه (بندهش، ص 79؛ شایست ناشایست، فصل 2، بند59، فصل 10، بند31؛ فرهوشی، ذیل «خارپشت» و «ژوژه» (خارپشت)؛ مکنزی، ذیل "zuzag")و دوژَکَه (وندیداد، فرگرد1، بند10، ص 218، یادداشت 73) گفتهاند. صورتهای پهلوی خارپشت با تغییراتی جزئی در زبانها و گویشهای امروز ایرانی وجود دارد (ایزدپناه، 1363ش؛ همو، 1367ش، ذیل، «ژژو»؛ شرفکندی، ذیل «ژژو»، «ژوژو»، «ژوژی»، «ژوشک»؛ رضائی، ذیل «جج» و «خارپش»؛ افشار سیستانی، ذیل «جج»؛ تاریخ سیستان، ص 85). در عربی، به آن قُنْفُذ/ قُنْفَذ/ قنفذ برّی میگویند (رجوع کنید به ادامه مقاله؛ نیز برای واژههای دیگر در عربی و در برخی زبانهای دیگر رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، ص 511، ش 865).تَشی در زبان اوستایی sukurna، در پهلوی sukur(بهرامی، ج 3، ص 1426، ذیل "Sukurna"؛ برهان، ج 2، ص 1157 و پانویس 2) و در فارسی دری سَغُر/ سنغر/ شنگر/ سنگه، تشی و زنکرت گفته شده است (اسدی طوسی، 1354ش، ص 279؛ همو، 1365ش، ذیل «سَغُر»؛ شهمردانبن ابیالخیر، ص 115؛ نیز رجوع کنید به فرخی سیستانی، ص 116). سیخول (رجوع کنید به جمالالدین انجو، ذیل «سیخول»)، چکاسه، چوله، خارپشت و روباه ترکی از جمله نامهای دیگر این جانور است (رجوع کنید به اسدیطوسی، 1319ش، ذیل «سکنه»؛ قوام فاروقی، ج 1، ص 308). دُلْدُل، حِسْکِک و شیهم از معادلهای عربی تشی است (ابوریحان بیرونی، ص 270، ش 434). امروزه به اشتباه، حتی در برخی کتابها، واژه جوجهتیغی (خارپشت) را برای تشی بهکار میبرند (مثلا رجوع کنید به حبیبی و راعی، ج 4، ص 525؛ ایزدپناه، 1363ش، ذیل «چوله»؛ همو، 1367ش، ذیل «چولی»، که این واژگان را که معادلهای لری و لکی تشی هستند، به معنای جوجهتیغی آورده است؛ فرهنگ واژگان تبری، ذیل «تشی»).پیشینه. به نظر ارسطو (350ق م؛ 1995، )تاریخ حیوانات(، 612ب 6)، خارپشت غریزه پیشبینی جهت وزش باد دارد (نیز رجوع کنید به جاحظ، ج 4، ص 229؛ شهمردانبن ابیالخیر، ص 114) و دارای پنج دندان و تخمگذار است (1978، ص 181). او در مورد تشی (رجوع کنید به کروک، ص 206) و به تفصیل، در مورد انواع قنفذ بحری مطالبی آورده است (رجوع کنید به 1977، ص 174ـ176). دیوسکوریدس (ص 127، ش 2) از خارپشت بیابانی با نام خینوس خرساوس (echinos cheraios) و جالینوس (به نقل رازی، ج 21، ص 282ـ283؛ به نقل ابوریحان بیرونی، همانجا) از خارپشت دشتی (= خارپشت)، کوهی (=تشی) و دریایی نام بردهاند. به نوشته جاحظ (ج 4، ص 168ـ169، ج 7، ص 255)، خارپشت مارها را شکار میکند و به همین جهت عبدالرحمانبن سَمُره* کشتن خارپشت را ممنوع کرده بود (رجوع کنید به تاریخ سیستان، همانجا). در نسخهای خطی از نعت/ نعوتالحیوان و منافعالحیوان عبیداللّهبن جبرئیلبن بختیشوع، تصویر یک تشی (قنفذ هندی) در زیر درخت انگور دیده میشود (رجوع کنید به کروک، ص 209؛ نیز رجوع کنید به نویری، ج10، ص 163، که میوه مورد علاقه خارپشت را انگور دانسته است؛ کوپر، ذیل «جوجهتیغی»). ابنسینا (ج 1، کتاب 2، ص 718)، قنفذ بحری را نوعی ماهی صدفدار دانسته است (نیز رجوع کنید به رازی، ج 21، ص 282ـ284). قزوینی (ص 149) تفاوت بین خارپشت و تشی را توضیح داده و خارپشت دریایی را جانوری دانسته که بدنش از جلو شبیه خارپشت و از آخر شبیه ماهی است (نیز رجوع کنید به دمشقی، ص 158 و ص 157، تصویر7، که برای جانوری دیگر آمده، اما احتمالا تصویر مربوط به قنفذ بحری است). از آن پس، بیشتر مؤلفان خارپشت را دو نوع دشتی یا بیابانی و کوهی دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به انصاری شیرازی، ص 358؛ انطاکی، ج 1، ص 301) و حتی انصاری شیرازی (همانجا) خارپشت دریایی را نوعی خارپشت دشتی معرفی کرده است. مواردی از مرگ انسان یا جانوران با تیغهای تشی مشاهده شده است (رجوع کنید به تاورنیه، ج 2، ص 104).طبع و کاربردها. بقراط (به نقل انصاریشیرازی، همانجا) گوشت خارپشت را برای مبتلایان به جذام، تشنج معده و درد کلیه و مفاصل مفید دانسته است. ارسطو (1977، ص 174) خارپشت دریایی را درمان بیماری حبس ادرار ذکر کرده است و دیوسکوریدس (همانجا) خارپشت بیابانی را برای درمان داءالثَعلَب*، داءالفیل* و چند بیماری دیگر و جالینوس (به نقل رازی، ج 21، ص 283) سوزانده گوشت خارپشت دشتی و دریایی را برای از بین بردن گوشت زائد و درمان جراحات، مفید دانستهاند (نیز رجوع کنید به علیبن سهل طبری، ص 431؛ ابنسینا، همانجا؛ ابنبیطار، ج 4، ص 38ـ39؛ جمالی یزدی، ص 66ـ68؛ حکیم مؤمن، ص 211؛ انطاکی، همانجا؛ عقیلی علوی شیرازی، ص 716ـ718). خارپشت به مصرف تغذیه هم میرسیده است، چنانکه عربها آن را میخوردهاند (جاحظ، ج 6، ص 461؛ میبدی، ج 3، ص 32؛ نیز رجوع کنید به محمدبن ایوب طبری، ص 37؛ قزوینی، همانجا، که به عقیده آنها مجوسان کرمان، قنفذ بحری را میخوردهاند؛ برای حلیت و حرمت خارپشت رجوع کنید به مجلسی، ج 62، ص 185؛ میبدی، همانجا؛ دمیری، ج 3، ص 547ـ 548). ظاهراً ایرانیان قدیم، از پوست قنفذ بحری طبلی میساختند که صدایش باعث فرار و حتی مرگ حیوانات موذی میشد (رجوع کنید به محمدبن ایوب طبری، همانجا؛ قزوینی، ص 149؛ نیز رجوع کنید به محمدبن ایوب طبری، ص 77). در بین مسلمانان، برخی عقاید عجیب درباره خارپشتها وجود داشته است (رجوع کنید به دُنیسری، ص 232؛ دمیری، ج 3، ص 544ـ547). در برخی مثلها، به شبگردیِ خارپشت اشاره کردهاند (رجوع کنید به دمیری، ج 3، ص 548) و بههمین سبب، کسی را که خجالتی است یا شبها از خانه خارج میشود، به خارپشت تشبیه میکنند (جاحظ، ج 6، ص 462؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «قنفذ»).منابع: ابنبیطار؛ ابنسینا؛ ابوریحان بیرونی، الصیدنة؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمة ]من الیونانیة الی العربیة[ یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1978؛ همو، طباعالحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت 1977؛ هدایت اسدی و رضا دهقانی پشترودی، اطلس ماهیان خلیجفارس و دریای عمان، عکاس: محمد جهانبخش، تهران 1375ش؛ علیبن احمد اسدی طوسی، گرشاسبنامه، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1354ش؛ همو، لغت فرس، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1319ش؛ همان، چاپ فتحاللّه مجتبائی و علی اشرف صادقی، تهران 1365ش؛ اسماعیل اعتماد، پستانداران ایران، تهران 1357ـ1364ش؛ ایرج افشار سیستانی، واژهنامه سیستانی، تهران 1365ش؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش؛ داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولیالالباب ]و [الجامعللعجب العُجاب، ]قاهره [1416/1996؛ اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم رضی، تهران 1376ش؛ حمید ایزدپناه، فرهنگ لری، تهران 1363ش؛ همو، فرهنگ لکی، تهران 1367ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران 1361ش؛ بندهش، ]گردآوری[ فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛ احسان بهرامی، فرهنگ واژههای اوستائی، تهران 1369ش؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]1314ش[؛ عمروبن بحر جاحظ، کتابالحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]1385ـ1389/ 1965ـ 1969[، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ حسینبن حسن جمالالدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد 1351ـ1354ش؛ مطهربن محمد جمالی یزدی، فرّخنامه: دائرةالمعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ایرج افشار، تهران 1346ش؛ طلعت حبیبی و محمدمهدی راعی، جانورشناسی عمومی، ج 4، تهران 1380ش؛ محمدمؤمنبن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ترجمه حمید طبیبیان، تهران 1357ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1426/2005؛ محمدبن ایوب دُنیسری، نوادر التبادر لتحفةالبهادر، چاپ محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران ?]1350ش[؛ دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان 1952؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد، دکن 1374ـ1393/ 1955ـ 1973؛ جمال رضائی، واژهنامه گویش بیرجند، به اهتمام محمود رفیعی، تهران 1373ش؛ شایست ناشایست: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، آوانویسی و ترجمه کتایون مزداپور، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369ش؛ عبدالرحمان شرفکندی، فرهنگ کردی ـ فارسی = هه نبانه بورینه، تهران 1369ش؛ شهمردانبن ابیالخیر، نزهتنامه علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛ علیبن سهل طبری، فردوسالحکمة فیالطب، چاپ محمدزبیر صدیقی، برلین 1928؛ محمدبن ایوب طبری، تحفةالغرائب، چاپ جلال متینی، تهران 1371ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ علیبن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، چاپ محمود دبیرسیاقی، تهران 1371ش؛ فرهنگ واژگان تبری با همانندهای مازندرانی، استاربادی، گیلی، قصرانی، زیرنظر جهانگیر نصری اشرفی، تهران: احیاء کتاب، 1381ش؛ بهرام فرهوشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران 1358ش؛ اسکندر فیروز، حیات وحش ایران: مهرهداران، تهران 1378ش؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، ]تهران [1361ش؛ ابراهیم قوام فاروقی، شرفنامه منیری، یا، فرهنگی ابراهیمی، چاپ حکیمه دبیران، تهران 1385ـ1386ش؛ جین کوپر، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران 1380ش؛ مجلسی؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار وعدة الابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش؛ احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره ] 1923[ـ1990؛ پاول هرن، اساس اشتقاق فارسی، ]با توضیحات یوهان هاینریش هوبشمان[، ترجمه جلال خالقیمطلق، تهران 1356؛Aristoteles, The complete works of Aristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N. J. 1995; W. Buttiker and D. L. Harrison, "Mammals of Saudi Arabia on a collection of rodentia from Saudi Arabia", in Founa of Saudi Arabia, vol.4, ed. W. Wittmer and W. Buttiker, Basle, Switzerland: Pro Entomologia C/O Natural History Museum, 1982; EIr., s.v. "Hedgehog" (by Steven C. Anderson); EI2. s.v. "Kunfudh" (by F. Vire); Florida Museum of Natural History, 2009. Retrieved Oct. 7, 2009, from http://www.flmnh.ufl.edu/; R. Kruk, "Hedgehogs and their `chicks': a case history of the Aristotelian reception in Arabic zoology", Zeitschrift fur Geschichte der arabisch-islamischen Wissenschaften, 2(1985); David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, Oxford 1990; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, Introduction et notes de Stephane Yarasimos, Paris 1981.