خابور، ناحیهای باستانی در شمال سوریه و نام دو رودخانه در شمال بینالنهرین.1) ناحیه خابور. ناحیه باستانی خابور در شمالشرقی سوریه و بخش کوچکی از عراق قرار دارد. مرزهای ناحیه خابور، به جز مغرب آن، به درستی مشخص نیست. این ناحیه از شمال به ناهمواریهای جنوبی ترکیه مانند کوه مَزیداغی و رشته کوه ماردینداغلری، از مشرق به دشتهای منتهی به دجله، از جنوب به دشتهای جنوبی خابور که به رود فرات منتهی میشود و از مغرب به رود فرات محدود میشود. این ناحیه که تا حدودی مثلث شکل است، امروزه در استانهای حلب*، رقّه*، دیرالزور* و حَسَکه در سوریه و بخشی از استان نینوای عراق قرار گرفته است (رجوع کنید به )نقشه جمهوری عربی سوریه(؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، نقشه 35).کوههای عبدالعزیز در جنوبغربی شهر حسکه و سِنجار در مشرق شهر حسکه از مهمترین ارتفاعات خابور بهشمار میرود (رجوع کنید به همانجاها). مهمترین رودهای این ناحیه، خابور بزرگ (رجوع کنید به ادامه مقاله) و بلیخ، به فرات میپیوندند (رجوع کنید به )نقشه جمهوری عربی سوریه(؛ بهنسی، ص 58ـ60).ناحیه خابور در شمال بینالنهرین* و بخش غربی جزیره واقع است (رجوع کنید به جزیره*). این ناحیه از مهمترین نواحی شهرنشین در سوریه است و براساس پژوهشهای انجام شده، شهرهای بزرگ و پرجمعیتی در دوره مفرغ اولیه در این ناحیه به وجود آمد که کشاورزی و حاصلخیزی خاک نقش بارزی در شکلگیری آنها داشت (رجوع کنید به کوپر، ص 2). احتمالا نخستین بار شهرنشینی در تلّلیلان، در 25 کیلومتری جنوبشرقی شهر قامشلی (در مرز سوریه با ترکیه و جنوب شهر نصیبین)، توسعه یافت که در 2600 قبل از میلاد، صد هکتار وسعت داشت (بهنسی، ص100؛ کوپر، همانجا؛ نیز رجوع کنید به اسماعیل، ص 122).بنابر شواهد، برخی گروههای بنیاسرائیل*، مانند آشوریان و آرامیان، در ناحیه خابور ساکن شدند. در قرنهای شانزدهم ـ چهاردهم قبل از میلاد، خابور تابع امپراتوری باستانی شمال فرات به نام میتانی و در قرن دهم قبل از میلاد، تابع پادشاهی آرامیها بود و تلّحَلَف یا جوزان، در مغرب شهر قامشلی و نزدیک رأسالعین، مرکز آرامیها بهشمار میرفت (رجوع کنید به د.جودائیکا، ذیل مادّه؛ المعجمالجغرافی للقطر العربیالسوری، ج 1، ص50؛ ابوعساف، ص 451؛ نیز رجوع کنید به بهنسی، ص 99). در قرنهای نهم و هشتم قبل از میلاد، آشوریها این ناحیه را فتح کردند و آنجا را پایتخت خود قرار دادند (رجوع کنید به د. جودائیکا، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر از دوره آشوریها رجوع کنید به لاکنبیل، ج 1، ص 86، 115، 131، 136؛ مزر، ص 183ـ184).پیش از اسلام، ناحیه خابور همانند دیگر بخشهای جزیره جزو امپراتوری روم شرقی بود و احتمالا شهر عَرَبان از مراکز مهم آن بهشمار میرفت (رجوع کنید به ابنشداد، ج 3، قسم 1، مقدمه عبّاره، ص 41؛ )اطلس تاریخی اسلام(، ص 19ـ20). دوره اسلامی ناحیه خابور از سال 16 آغاز میشود که مسلمانان به قرقیسیا ــ شهری قدیمی در محل پیوستن رود خابور به فرات ــ در جنوب ناحیه لشکرکشی کردند (رجوع کنید به بلاذری، ص241ـ242، 246؛ ابناثیر، ج 2، ص 532، 535). واقدی (متوفی 207) با اشاره به اینکه ناحیه خابور و شهرهای آن مانند عربان و ماکسین با صلح فتح شدند (ج 1، ص 117)، تاریخ فتح شهرهای ناحیه را به تفصیل بیان کرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 98ـ117). در سده اول، گروهی از قبیله تَغلِب* که در بخشهایی از ناحیه خابور مانند سُکَیر یا سکیرالعباس، بلیخ و فُدَین بهسر میبردند، منازعاتی با ساکنان خابور داشتهاند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 4، ص310، 313ـ 315). بر این ناحیه در زمان خلافت مأمون عباسی، افراد مختلفی حکمرانی میکردند؛ مثلا در رأسالعین در شمال خابور، حبیببن جهم و برکَیْسوم و بر پیرامون آن که دیار مضر به شمار میرفت، نصربن شبث نصری حکومت میکرد (یعقوبی، ج 2، ص 445).ناحیه خابور در تقسیمات جغرافیایی دوره اسلامی، با عناوین ناحیهای در جزیره (رجوع کنید به ابنرسته، ص 106؛ اصطخری، ص 71ـ72؛ ابنحوقل، ص210)، ناحیهای در شام (مقدسی، ص 138؛ ابناثیر، ج 4، ص310، ج 7، ص 49)، ناحیهای تابع اقلیم اقور (مقدسی، ص 136، 138)، استان (کوره) یا ولایتی وسیع (ابنخرداذبه، ص 74؛ یاقوت حموی، ذیل مادّه) و غالباً مسکن قوم ربیعه معرفی شده است (رجوع کنید به ابنفقیه، ص 133؛ قدامةبن جعفر، ص 245؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 245). بهجز قوم ربیعه، عشایر ابوخابور، بکیر، ابوشعبان، عفادله، ابوعسّاف و خدعان از طوایف ناحیه خابور به شمار میروند (رجوع کنید به زکریا، ج 2، ص 578ـ579، 586ـ590، 593). شهرهای صُوَر، طابان، تُنَیْنیر علیا و سفلی و مِجْدَل از آبادیهای مهم دوره اسلامی خابور هستند (رجوع کنید به ابنفقیه، همانجا؛ قدامةبن جعفر، ص 216؛ مقدسی، ص 138). قصبه این ناحیه، عرابان بود (مقدسی، همانجا).براساس مطالب ابناثیر، دستکم تا اوایل سده ششم خابور بیشتر از آنکه تابع دمشق باشد، به موصل وابسته بود (برای نمونه رجوع کنید به ج10، ص341ـ343، 428ـ430). در 318، ناصرالدوله حمدانی با تصرف ناحیه خابور، قلمرو حکومت خود در موصل را گسترش داد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 217؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 298). در 433، سلجوقیان با حمله به این ناحیه، بهویژه بخشهایی که مسکن قوم بکر بود، آنجا را غارت کردند (ابناثیر، ج 9، ص 385ـ387). در قرن بعد، که امرای زنگی بر بخشهایی از موصل و شام حاکم شدند، خابور به حکومت آنان ضمیمه شد و سیفالدین غازی، حاکم موصل، در 575 خابور را تصرف کرد (رجوع کنید به همان، ج 11، ص 605ـ608)، اما در 578، صلاحالدین ایوبی حکومت ایوبیان را در خابور گسترش داد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 11، ص 484؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 107).در 584، عمادالدین زنگیبن قطبالدین مودود، حاکم ناحیهای شامل سنجار، نصیبین، رقّه و خابور بود (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص 6، 20، 132؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 134، 183) که نشان میدهد قلمرو ناحیه خابور محدودتر شده است. در 606 و اندکی پیش از حمله مغول، ملک عادل ایوبی با حمله به یاران قطبالدین محمد (فرزند عمادالدین زنگی) خابور را تصرف کرد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص 284ـ286؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 135، 185ـ186). مغولها در دهه سوم قرن هفتم به ناحیه خابور حمله و شهرهای آن از جمله عربان را غارت کردند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص500، 503). از وضع ناحیه خابور پس از حمله مغولها، اطلاعات پراکندهای در دست است. در سده هشتم، حمداللّه مستوفی (ص 104) تنها از شهر خابور در اقلیم چهارم نامبرده که قبادبن فیروز ساسانی آن را ساخته بود و در سده دهم، ابنسباهیزاده (ص 304) تنها از وادی خابور نام برده است. آنچه مسلّم است، ناحیه خابور از سده دهم تابع عثمانیها بود و شهرهای آن مانند رقّه و رأسالعین در تقسیمات ولایات عثمانی، قضا (شهرستان) بودند (رجوع کنید به سامی، ذیل «رأسالعین»، «رقّه»). این ناحیه پس از کشمکشهای سیاسی دولت عثمانی و استعمارگران در سدههای سیزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بیستم، با تشکیل کشور سوریه در 1319ش/1941 در محدوده این کشور قرار گرفت (رجوع کنید به سوریه*).از تپهها و مراکز شهری بسیاری که در ناحیه خابور وجود داشته است، نام تلّ احمر در شمالغربی رقّه و نزدیک فرات، تلّ خِنْزیر در جنوبغربی رأسالعین و نزدیک مرز سوریه و ترکیه، تلّ کوجِک در شمالشرقی شهر حسکه و نزدیک مرز سوریه و عراق، تلهای تَمِر و بَیْدَر در شمالغربی حسکه در نقشهها دیده میشود (رجوع کنید به )نقشه جمهوری عربی سوریه(؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، همانجا؛ بهنسی، ص 14ـ15). آثار متعددی از قبل از اسلام و دوره اسلامی در این ناحیه به دست آمده است، از جمله در تلّ بیعه، در مشرق رقّه؛ تلّ حمام ترکمان، در هشتاد کیلومتری شمال تلّ رقّه؛ تلّ صُوَّر، در شمال دیرالزّور و کرانه رود خابور بزرگ؛ فخیریهواشوکانی، در دو کیلومتری جنوبی رأسالعین و تلحَلَف (رجوع کنید به بهنسی، ص70، 72ـ73، 84، 96ـ 99؛ هول، ص 67ـ69؛ نیز رجوع کنید به ابوعساف، ص 17ـ18، 24ـ 25، 54ـ57). ابوریان سریحبن ریانبن سریح خابوری (از اهالی عربان) از بزرگان خابور در سده ششم است (سمعانی، ج 2، ص 302).2) رود خابور بزرگ. نام آن در اصل، خابور (خابور فرات) است و برای آنکه با خابورِ دجله اشتباه نشود، خابور بزرگ نامیده میشود. رود خابور بزرگ، مهمترین ریزابه ساحل چپ فرات، در مرکز ناحیه خابور و شمالشرقی کشور سوریه در استانهای حسکه و دیرالزّور جریان دارد (رجوع کنید به )نقشه جمهوری عربی سوریه(؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، همانجا). این رود، پس از فرات و نهرالعاصی، سومین رود مهم سوریه است و حدود 430 کیلومتر طول و 28 تا 50 متر عرض دارد (رجوع کنید به المعجم الجغرافی للقطرالعربی السوری، ج 1، ص 256؛ الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 723). خابور از چشمههای بسیاری در رأسالعین در ارتفاع 347 متری سرچشمه میگیرد و پس از طی 124 کیلومتر در جهت عمومی شمالغربی ـ جنوبشرقی، به شهر حسکه (مرکز استان) در ارتفاع 294 متری میرسد. پس از حسکه، رود خابور با جهت عمومی جنوبی، در آبادی بصیره در ارتفاع 187 متری به فرات میپیوندد (رجوع کنید به المعجمالجغرافی للقطر العربیالسوری، ج 1، ص 257؛ الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 722). طبق منابع، خابور از حدود سیصد چشمه در رأسالعین تغذیه میشود که به مقدار ده آسیاب آب دارند و رود هرماس از شاخههای مهم آن است (برای نمونه رجوع کنید به حمداللّه مستوفی، ص 226؛ دمشقی، ص 256). امروزه، مهمترین چشمههایی که خابور از آنها تغذیه میشود، حصان، زرقاء شمالی، زرقاء جنوبی، فواره و دو چشمه به نام کبریت است؛ چشمه کبریت دوم بالغ بر پنجهزار لیتر بر ثانیه و چشمه زرقاء شمالی بالغ بر دوهزار لیتر بر ثانیه آب دارد که پرآبترین چشمههای خابور هستند (رجوع کنید به المعجمالجغرافی للقطر العربی السوری، ج 1، ص 256؛ الموسوعةالعربیة، همانجا). میانگین آبدهی سالیانه خابور، پنجاه متر مکعب بر ثانیه است (المعجمالجغرافی للقطر العربی السوری، ج 1، ص 257؛ نیز رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج 8، ص 723). این میزان آب، کرانههای خابور را به یکی از حاصلخیزترین مناطق با آبادیهای بسیار تبدیل کرده است (رجوع کنید به الموسوعةالعربیة، ج 8، ص300). در سده چهارم بهگفته اصطخری (ص 74) مزارع بسیاری در نزدیکی قرقیسیا* و کرانههای خابور وجود داشته است. در همین سده ابنحوقل (ص 222، 227)، با نامبردن برخی آبادیهای مجاور رود خابور، از حاصلخیزی پیرامون رود سخن گفته است. بهنوشته وی میوههای خابور در زمستانها به عراق صادر میشد (نیز رجوع کنید به ابنشداد، ج 3، قسم 1، همان مقدمه، ص 44).رود خابور بزرگ در تاریخ باستان (رجوع کنید به دبویس، ص 238، پانویس 121، ص 254) و دوره اسلامی ناحیه خابور، جزیره و شام اهمیت بسیاری داشته است. ازاینرو، جغرافیدانان مسلمان به توصیف و کیفیت آن پرداختهاند، از جمله مؤلف حدودالعالم که از آن نام برده است (رجوع کنید به ص 154) و مؤلفانی چون ابنخرداذبه (ص 175)، ابنفقیه (ص 133ـ134) و یاقوت حموی (همانجا) که هریک مطالبی درباره این رود ذکر کردهاند (نیز رجوع کنید به دمشقی، همانجا؛ سامی، ذیل مادّه). بنابر مطالب این مؤلفان، بهجز رأسالعین و قیساریه، شهرهای طابان، عربان، سکیر، شمسانیه، ماکسین و صور از شهرهای مهم در ساحل رود خابور بزرگ بودهاند. کرانههای رود خابور بزرگ مورد توجه باستانشناسان متعددی از جمله زاخاو بوده است که در آن حفاری و آثاری کشف کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به زاخاو، ص 134ـ137؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).3) رود خابور کوچک. از ریزابههای سمت چپ رود دجله در شمال عراق است. این رود به طول حدود صد کیلومتر در کشورهای ترکیه و عراق جریان دارد و حدود سی کیلومتر از آن، مرز عراق و ترکیه را تشکیل میدهد (رجوع کنید به سامی، همانجا؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، نقشه 37). خابور کوچک از دو سرشاخه مهم تشکیل میشود. سرشاخه اصلی با نام خابور از ارتفاعات جنوبی استان وان در ترکیه سرچشمه میگیرد و به سمت جنوب جریان دارد و با شاخه دیگری که از ناهمواریهای شرقی استان دَهوک در شمال عراق سرچشمه میگیرد، در محلی در مغرب بامرنی بههم میپیوندند و رود خابور کوچک را تشکیل میدهند. این رود، پس از بامرنی به سمت غرب جریان دارد و با عبور از شهر زاخو، در شمال آبادی فیش خابور، به دجله میریزد (رجوع کنید به )اطلس جامع جهان تایمز(؛ د. اسلام، همانجاها). در نوشتههای قدیم اسلامی، این رود با نام خابور حَسَنیّه معرفی شده است، چرا که از شهری به نام حسنیّه عبور میکرد (برای نمونه رجوع کنید به مقدسی، ص 139؛ یاقوتحموی، همانجا؛ ابناثیر، ج 9، ص 35).منابع: ابناثیر؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنرسته؛ ابنسباهیزاده، اوضح المسالک الی معرفة البلدان و الممالک، چاپ مهدی عیدالرواضیه، بیروت 2008؛ ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة، ج 3، قسم 1، چاپ یحیی زکریا عبّاره، دمشق 1978؛ ابنفقیه؛ علی ابوعسّاف، آثارالممالک القدیمة فی سوریة: 8500ق .م الی 535ق.م، دمشق 1988؛ فاروق اسماعیل، «اخبار جدیدة عن نفوذ مملکة یمخد (حلب) فی منطقة الخابور»، دراسات تاریخیة، سال 14، ش 1ـ2 (آذار حزیران 1993)؛ اصطخری؛ بلاذری (بیروت)؛ عفیف بهنسی، سوریة، التاریخ و الحضارة: منطقةالجزیرة و الفرات محافظات الرقة، دیرالزور، الحسکة، ]دمشق[ 2001؛ حدودالعالم؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت 1408/ 1988؛ احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، دمشق 1403/1983؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ سمعانی؛ قدامةبن جعفر، کتابالخراج، چاپ دخویه، لیدن 1889، چاپ افست 1967؛ المعجم الجغرافیللقطر العربی السوری، باشراف عماد مصطفی طلاس، ]دمشق[: مرکز الدراسات العسکریة، 1990ـ؛ مقدسی؛ الموسوعةالعربیة، دمشق: هیئة الموسوعةالعربیة، 1998ـ، ذیل «الخابور (نهر)» (از علی موسی)، «الحسکة» (از شاهر جمال آغا)؛ محمدبن عمر واقدی، فتوحالشام، بیروت: دارالجیل، ]بیتا.[؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ؛Lisa Cooper, Early urbanism on the Syrian Euphrates, New York 2006; Neilson C. Debevoise, A political history of Parthia, Chicago 1938; Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Habor" (by Michael Avi- Yonah); EI2, s.v. "Khabur" (by J. Lassner); An Historical atlas of Islam, ed. William C. Brice, Leiden: Brill, 1981; Frank Hole, "A radio carbon chronology for the middle Khabur, Syria", Iraq, LXIII (2001); Daniel David Luckenbill, Ancient records of Assyria and Babylonia, Chicago 1926-1927; Map of the Syrian Arab Republic, scale: 1:1'000'000, Beirut: GEO Projects, 2000; Amihai Mazar, Archaeology of the land of the Bible: 10.000-586 B.C.E., New York 1992; Eduard Sachau, Am Euphrat und Tigris: Reisenotizen aus dem winter 1897-1898, Leipzig 1900, repr. in The Islamic world in foreign travel accounts, vol. 23, ed. Fuat Sezgin, Frankfort on the Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 1995; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.