حیص بیص

معرف

لقب امیر سعدبن محمدبن سعد صَیْفی تمیمی، شاعر، ادیب، فقیه و دانشمند شیعی سده ششم
متن
حَیْصَ بَیْصَ، لقب امیر سعدبن محمدبن سعد صَیْفی تمیمی، شاعر، ادیب، فقیه و دانشمند شیعی سده ششم. کنیه‌اش ابوالفوارس و لقبش شهاب‌الدین ذکر شده است. لقب امیر را نیز به عنوان صله برای شعری که در سرخس در مدح سلطان‌سنجر سلجوقی سروده بود دریافت کرد (رجوع کنید به حَیْصَ بَیْصَ، ج 1، ص 228ـ 231؛ نیز رجوع کنید به همان، ج 1، مقدمه مکی سیدجاسم و شاکر هادی شکر، ص 35). دیگر لقب او ملک‌الشعرا بود (ابن‌عدیم، ج 9، ص 4269). جد پدری وی در منطقه کَرخ بغداد سکنا گزید و حیص‌بیص در 492 در ناحیه درب منصور کرخ زاده شد (همان، ج 9، ص 4262، 4269، 4271). او از نوادگان اَکْثَم‌بن صیفی*، حکیم دوره جاهلی عرب، بود (رجوع کنید به عمادالدین کاتب، ج 1، قسم شعراءالعراق، جزء1، ص 202) از این‌رو او را صیفی (رجوع کنید به ابن‌نقطه، ج 3، ص 643) و ابن‌صیفی (ابن‌صابونی، ص 371؛ دمیری، ج 1، ص 186) نیز نامیده‌اند. هر چند برخی در این انتساب تردید کرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌خلّکان، ج 2، ص 365؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 4، ص 35). مینوی (ج 1، ص 161) با استناد به ابن‌خلّکان گفته که حیص‌بیص ظاهراً ایرانی بوده است.واژه حیص‌بیص در لغت به معنی گرفتاری، تنگنا و سختیِ گریزناپذیر است و بنابر قول مشهور از نظر نحوی آخر هر دو جزء کلمه مبنی بر فتح است (رجوع کنید به جوهری؛ ابن‌منظور، ذیل «بیص»، «حیص»؛ برای دیگر آرا رجوع کنید به همانجاها). در مثلهای عربی نیز این واژه به‌کار رفته است (رجوع کنید به میدانی، ج 1، ص 224). درباره سبب دادنِ این لقب به امیرسعدبن محمد نوشته‌اند که او در اصفهان این واژه را برای فردی به کار برد و سپس در بیتی به آن اشاره کرد و به همان لقب مشهور شد (رجوع کنید به ابن‌عدیم، ج 9، ص 4269؛ ابن‌حجر عسقلانی، همانجا). برخی نیز برآن‌اند که او با دیدن مردمِ در سختی و فشار گفت: «مردم را چه شده که در حیص‌بیص هستند؟» و سپس به همین لقب نامیده شد (رجوع کنید به ابن‌خلّکان، همانجا؛ سبکی، ج 7، ص 91). به‌گفته ابن ابی‌اُصَیْبعه (ص 380)، این لقب را ابن‌قَطّان*، طبیب و شاعر هجوگو و مخالف سرسخت حیص بیص، به او داده است.حیص‌بیص از سیزده سالگی به دانش‌اندوزی روی آورد و علم نحو را از فصیحی نحوی، مدرّس نظامیه بغداد، فراگرفت (ابن‌انباری، ص 375؛ یاقوت حموی، ج 5، ص 1964). سپس به ری رفت و فقه و مسائل خِلاف ]= اختلاف آرای فقیهان[ را از محمدبن عبدالکریم وَزّان آموخت و با فقها به مناظره پرداخت. دیگر استاد وی در فقه اسعد مَیْهَنی از مدرّسان نظامیه بغداد بود. استادان وی در حدیث ابوطالب حسین زینبی، علی‌بن طِراد زینبی و ابوالمجد محمدبن جَهْوَر واسطی بودند (رجوع کنید به ابن‌دُبَیْثی، ص 195، 196؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4262، 4269؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 362). جمع کثیری نیز از وی روایت کرده‌اند که از مشاهیر آنان شیخ الشیوخ ابن‌سُکَیْنه و عبدالکریم سمعانی*اند (رجوع کنید به ابن‌عدیم، ج 9، ص 4262). نام حیص‌بیص در سند برخی روایات نیز آمده است (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 4262ـ4263). با این مقام علمی، حیص بیص به شعر و ادب روی آورد و در دوران خود سرآمد دیگران شد (عمادالدین کاتب، همانجا؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4269؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 362ـ363).کهن‌ترین آگاهیها از زندگانی حیص‌بیص را سمعانی (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1352ـ1353) و عمادالدین کاتب (همانجا) داده‌اند که هر دو اشعار و رسائل حیص‌بیص را نزد خود او خوانده بودند. حیص‌بیص سلاطین، خلفا، امیران و بزرگان را مدح می‌کرد (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 95، 101، 267)، ولی هیچگاه زبان به هجو نگشود (فرّوخ، ج 3، ص 369) و همیشه در سروده‌هایش دیانت و جوانمردی را مراعات می‌کرد (ابن‌عدیم، ج 9، ص 4262). او در مقدمه دیوانش (ج 1، ص 71) به صراحت بیان کرده که هیچگاه متعرض آبروی کسی نشده است. حیص‌بیص به غایت محترم، باوقار و بزرگ‌منش بود و همیشه به‌زبان عربی فصیح سخن می‌گفت. وی جامه عربی می‌پوشید و شمشیری بر کمر می‌بست (عمادالدین کاتب، همانجا؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4269؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 21، ص 62). مردم بسیاری از دانش و فضل او بهره بردند، زیرا وی در زمان خود از آگاه‌ترین افراد به شعر و گویشهای عربی بود (ابن‌دبیثی؛ یاقوت حموی، همانجاها). دانش فراوان او را در ادبیات، لغت، فقه و توانایی‌اش را در فن مناظره ستوده‌اند (رجوع کنید به ابن‌دبیثی، ص 195؛ ذهبی، 1405، ج 3، ص 65). به گفته سبکی (همانجا) و ابن‌حجر عسقلانی (ج 4، ص 34) در تمام دانشها سرآمد بود و خود نیز به این مطلب اشاره کرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 361، بیت 14).دیوان حیص‌بیص از دیرباز مشهور بود و در بسیاری از منابع به شهرت وی در شاعری و دیوان او اشاره شده است (از جمله رجوع کنید به ذهبی، 1405، همانجا؛ ابن‌کثیر، ج12، ص301). ابن‌جوزی (ج 18، ص 253) حیص‌بیص را شاعر ناقد نامیده و سمعانی از فصاحت لهجه و خط خوش او یاد کرده است (رجوع کنید به ابن‌عدیم، ج 9، ص 4268). به حُسن ابتداء و حسن تخلص اشعار او توجه کرده‌اند (رجوع کنید به عمادالدین کاتب، ج 1، همان، ص 205؛ فرّوخ، همانجا) و برخی نیز اشعار نیکوی او را نقل نموده‌اند (رجوع کنید به ابن‌شاکر کتبی، ج 1، ص 372؛ ابن‌کثیر، همانجا). اخوانیات یکی از بخشهای درخور توجه سروده‌های اوست (برای نمونه رجوع کنید به حیص‌بیص، ج 1، همان مقدمه، ص 56ـ57). سروده‌های فی‌البداهه او نیز در منابع ثبت شده است (برای نمونه رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1354ـ1355؛ ابن‌خلّکان، ج 6، ص 236ـ 237). درخصوص آرایه‌های ادبی (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج 2، ص 170ـ 171؛ ابن‌ابی‌الحدید، ص 204) و بحث مجاز عقلی در علم بیان* (مراغی، ص 357؛ عتیق، ص 345) از سروده‌های حیص‌بیص شاهد مثال آورده‌اند. ملک‌النُحاة ابونزار آرزو داشت که به‌جای تمامی سروده‌هایش دو بیت از سروده‌های حیص‌بیص از آنِ او باشد (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 2، ص 873؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4267).بیشتر سروده‌های حیص‌بیص در مدح، فخر و مرثیه است، ولی وصف، تغزل و حکمت نیز در اشعارش وجود دارد (فرّوخ، همانجا). مضمون دو بیت از سروده‌های حیص‌بیص درباره بیماری و درمان آن برمبنای مشابهت، که دَمیری (ج 1، ص 187) نقل کرده، با روش هومئوپاتی ــ که پزشک آلمانی ساموئل کریستین هانمان (متوفی 1843/1259) پایه‌گذاری کردــ یکی دانسته شده است (برای تفصیل رجوع کنید به د. ا. د. ترک، ذیل مادّه؛ گِوتیس، ص 604 به بعد).گزیده‌هایی از سروده‌های حیص‌بیص را برای نخستین‌بار عمادالدین کاتب به ترتیب الفبایی گردآورد (رجوع کنید به ج 1، همان، ص 206ـ 350) و سپس مکی سیدجاسم و شاکر هادی شکر تمام سروده‌های او را در سه مجلد در 1353ـ1354ش/ 1974ـ 1975 در بغداد به چاپ رساندند. نثر حیص‌بیص نیز بسیار ممتاز بود تا بدانجا که در ترسل کم‌نظیر دانسته شده است (رجوع کنید به ابن‌کثیر، همانجا). رساله‌ها و نامه‌های او بلاغت درخور توجهی داشت (رجوع کنید به ابن‌دبیثی، ص 196؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 21، ص 62) که بخشهایی از آن نگاشته‌ها را عمادالدین کاتب (ج 1، همان، ص 202ـ204، 351ـ366)، یاقوت حموی (ج 3، ص 1353ـ 1354) و ابن‌خلّکان (ج 5، ص 146) آورده‌اند. در کتابهای شرح‌حال چندین حکایت از مخالفت و دشمنی ابن‌قَطّان با حیص‌بیص نقل شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌عدیم، ج 9، ص 4270؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، ص 380، 387؛ ابن‌خلّکان، ج 6، ص 54ـ57). حیص‌بیص بسیار سفر می‌کرد و در منابع از سفر وی به شام، حلب، واسط، اصفهان و حلّه یاد شده است (رجوع کنید به ابن‌دبیثی، همانجا؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4262، 4269ـ4271؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 4، ص 34). در دیوان وی نیز به سفر او به مراغه، مرو، سرخس و همدان اشاره شده است (رجوع کنید به حیص‌بیص، ج 1، ص 228، 232، 267، 355).برخی حیص‌بیص را شافعی دانسته‌اند (رجوع کنید به ابن‌خلّکان، ج 2، ص 362؛ ذهبی، 1401ـ1409، همانجا)، ولی مستنداتی تاریخی، بر تشیع وی دلالت دارند که عبارت‌اند از: دفاع حیص‌بیص از ایمان عموی پیامبر، ابوطالب علیه‌السلام، در محضر یحیی‌بن هُبَیْره، وزیر دوره عباسی (موسوی، ص 410ـ 412)؛ سرودن ابیاتی در فضائل حضرت علی علیه‌السلام (رجوع کنید به ابن‌شهرآشوب، ج 2، ص 95، 252)؛ اشاره به واقعه غدیرخم و برخی کرامتهای امیرمؤمنان (حیص‌بیص، ج 1، ص 131، ابیات 48ـ55)؛ سرودن قطعه‌ای که در آن به کشتار علویان و خون‌ریزی امویان سخت اعتراض شده است (یاقوت حموی، ج 3، ص 1355؛ ابن‌عدیم، ج 9، ص 4266ـ 4267؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 364ـ365 و بسیاری منابع دیگر)؛ سرودن اشعاری در مرثیه امام حسین علیه‌السلام؛ و سوگند خوردن به نام اهل‌بیت علیهم‌السلام (رجوع کنید به ابن‌خلّکان، ج 2، ص 363؛ آقابزرگ طهرانی، ص 123). افزون بر اینها به امامی بودن حیص‌بیص تصریح نیز شده است (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی، همانجا).حیص‌بیص در 82 سالگی و به اتفاق همه منابع در 574 درگذشت. در نظامیه بر پیکر او نماز گزاردند و در باب تبن (رجوع کنید به ابن‌کثیر، همانجا)، در قسمت غربی مقابر قریش (شهر کاظمینِ کنونی)، به خاک سپرده شد (ابن‌عدیم، ج 9، ص 4271؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 365). به تصریح اکثر منابع حیص‌بیص فرزند نداشت (برای نمونه رجوع کنید به ابن‌دبیثی؛ ابن‌خلّکان، همانجاها؛ ابن‌کثیر، ج 12، ص 301ـ302) ولی ابن‌عماد (ج 4، ص 247) از پسر و دختر حیص‌بیص و لقبهای عجیب آنان یاد کرده که در دیگر منابع این لقبها برای خواهر و برادر وی آمده است (رجوع کنید به ابن‌عدیم، ج 9، ص 4270؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج 4، ص 34). ابن‌انباری (متوفی 577) کتابی درباره حیص‌بیص داشته (رجوع کنید به سیوطی، ج 2، ص 87) که به دست ما نرسیده است. همچنین در 1366ش/ 1987 یک پایان‌نامه فوق‌لیسانس درباره حیص‌بیص و سروده‌هایش در دانشگاه موصل تألیف شده است (رجوع کنید به معجم‌الشعراء العباسیین، ص 146).منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام‌الشیعة: الثقات العیون فی سادس‌القرون، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت 1392/1972؛ ابن ابی‌اصیبعه، عیون‌الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ] 1965[؛ ابن ابی‌الحدید، الفلک الدائر علی‌المثل السائر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض 1404/1984؛ ابن‌اثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض 1403ـ 1404/1983ـ1984؛ ابن‌انباری، نزهة‌الالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ?]1386/ 1967[؛ ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت 1423/2002؛ ابن‌خلّکان؛ ابن‌دبیثی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن‌الدّبیثی، اختصار محمدبن احمد ذهبی، در احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چاپ صدقی جمیل عطار، ج 15، بیروت 1424/2004؛ ابن‌شاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ1974؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، چاپ یوسف بقاعی، قم 1385ش؛ ابن‌صابونی، تکملة اکمال‌الکمال فی الانساب و الاسماء و الالقاب، چاپ مصطفی جواد، ]بغداد [1377/ 1957؛ ابن‌عدیم، بغیة‌الطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت ?]1408/ 1988[؛ ابن‌عماد؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، ]قاهره [1351ـ1358؛ ابن‌منظور؛ ابن‌نقطه، تکملة الاکمال، چاپ عبدالقیوم عبدرب‌النبی، مکه 1408ـ1418؛ اسماعیل‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بی‌تا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ حَیْصَ بَیْصَ، دیوان‌الامیر شهاب‌الدین ابی‌الفوارس سعدبن محمدبن سعدبن الصیفی التمیمی البغدادی، المعروف ب «حَیْص بَیْص»، چاپ مکی سیدجاسم و شاکر هادی شکر، ]بغداد 1394ـ1395/ 1974ـ 1975[؛ محمدبن موسی دمیری، حیاة‌الحیوان الکبری، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش؛ محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام‌النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ همو، العبر فی خبر من غبر، چاپ محمدسعیدبن بسیونی زغلول، بیروت 1405/ 1985؛ عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات‌الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره[ 1964ـ] 1976[؛ عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1384؛ عبدالعزیز عتیق، علم‌المعانی، البیان، البدیع، بیروت: دارالنهضة العربیة، ]بی‌تا.[؛ محمدبن محمد عمادالدین کاتب، خریدة‌القصر و جریدة‌العصر، ج 1، قسم شعراءالعراق، جزء1، چاپ محمد بهجة اثری، ]بغداد [1375/ 1955؛ عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 3، بیروت 1989؛ احمد مصطفی مراغی، علوم‌البلاغة: البیان و المعانی و البدیع، قاهره 1420/ 2000؛ معجم‌الشعراء العباسیین، اعداد عفیف عبدالرحمان، بیروت: دارصادر، 2000؛ فخاربن معد موسوی، ایمان ابی‌طالب، المعروف بکتاب «الحجة علی الذّاهب الی تکفیر ابی‌طالب»، چاپ محمد بحرالعلوم، بیروت 1408/1987؛ احمدبن محمد میدانی، مجمع‌الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ مجتبی مینوی، یادداشتهای مینوی، به کوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران 1375ش ـ ؛ یاقوت حموی، معجم‌الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993؛Norman Gevitz, "Unorthodox medical theories", in Companion encyclopedia of the history of medicine, ed. W.F.Bynum and Roy Porter, vol.1, London: Routledge, 1997; TDVIA, s.v. "Haysa Beysa" (by Ibrahim Sarmis).‌NNNN حیض رجوع کنید به دماء ثلاثهNNNN حَیْفا، لواء (استان) و شهری بندری در ساحل جنوبی خلیج عکّا*، در بخش اشغالی فلسطین.1) لوای حیفا، در قسمت شمالی سرزمین فلسطین واقع شده و دریای مدیترانه در مغرب آن است. کوه کَْرمِل در امتداد رشته‌کوه نابلس، در لوای حیفا قرار دارد (شُرّاب، 1407، ص 308). رودهای دائمی مُقَطَّع یا حیفا (در قدیم معروف به قَیْشون، سومین رود بزرگ فلسطین)، دفلی/ الدفله، زرقاء (تمساح) و رودهای فصلی طیره، فلاح و مغاره در لوای حیفا جریان دارند (همان، ص 307ـ308؛ دبّاغ، 1973، ج 1، قسم 1، ص 29، 33). شغل اهالی آن زراعت، باغداری، دامداری و ماهیگیری است (کی‌لاننسی، ص 69، 72، 78، 86، 93، 104، 116). ساکنان لوای حیفا از اقوام عرب و یهود و پیرو مذاهب اسلام، یهودی و مسیحی‌اند (بحری، ص 17؛ برای اطلاع از مهاجرت یهویان به این شهر رجوع کنید به ادامه مقاله).مراکز صنایع این لواء عمدتاً در شهر حیفا (رجوع کنید به ادامه مقاله) مستقر است. شهر بُرَیْکَه، در 29 کیلومتری جنوب شهر حیفا، از مراکز صنایع نظامی است (کی‌لاننسی، ص 75). پس از اشغال این استان در 1327ش/ 1948 توسط صهیونیستها، شمار شهرکهای یهودی‌نشین در این لواء افزایش یافت (طهبوب، ص 396ـ 397؛ موسوعة‌المدن‌الفلسطینیة، ص 208؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). برخی شهرهای آن قدیمی‌اند، از جمله قیصریه*، کَفرِلام، عَتْلِیْتْ، و طَنْطورَه. قدمت طنطوره به قرن سیزدهم پیش از میلاد می‌رسد و امروزه در آن بقایای قلعه و خانه‌ای قدیمی، منسوب به آل‌یحیی دیده می‌شود (کی‌لاننسی، ص 106، 108). یاقوت حموی (ذیل «کَفَرلاب») کفرلام را شهری در کنار ساحل شام، نزدیک قیصریه ذکر کرده که به دستور هشام‌بن عبدالملک (حک : 105ـ125) بنا شده است.برخی آثار قدیمیِ لوای حیفا عبارت‌اند از: سنگ قبر و مدرسه‌ای قدیمی (امروزه کنیسه یهودیان) در آبادی اِجْرِم، در حدود بیست کیلومتری جنوب حیفا؛ مزار شیخ عزالدین قَسّام* در بَلَدالشَیْخ، در هفت کیلومتری جنوب‌شرقی حیفا؛ باغی قدیمی در آبادی خِرْبَة السَعْسَعْ، در پانزده کیلومتری و چاهی قدیمی در آبادی خِرْبَة‌الکَسایِر، در سیزده کیلومتری مشرق حیفا (کی‌لاننسی، ص70ـ71، 79، 88، 92، 116).2) شهر بندری حَیْفا، مرکز لوای حیفا، در قسمت شمالی آن و در ساحل جنوبی خلیج عَکّا، در دامنه شمالی کوه کَرمِل، در ارتفاع حدود دویست متری واقع است. رود حیفا در آن جریان دارد. حیفا دومین بندر تجاری و دومین شهر صنعتی (پس از تل‌حبیب/ تل‌آویو)، و سومین شهر بزرگ از لحاظ جمعیت (پس از قدس و تل‌آویو) در فلسطین اشغالی است (صبّاغ، ص130؛ موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص200، 209).حیفا آب و هوای مدیترانه‌ای دارد و میانگین درجه حرارت سالیانه آن ْ20 است. حداقل دمای آن به حدود ْ12 در ژانویه (بهمن) و حداکثر دمای آن به حدود ْ29 در اوت (مرداد) می‌رسد. میانگین بارش سالیانه آن حدود ششصد میلیمتر و رطوبت آن 62 تا 70% (بیشتر در زمستان) است (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص 189).حیفا بر مسیر راههای اصلی فلسطین با تمام نقاط آن قرار گرفته است و با راههای خشکی و آبی به دیگر نقاط مربوط می‌شود. راه ساحلی شمالی ـ جنوبیِ عکّا ـ تل‌آویو از حیفا می‌گذرد. همچنین، راه اصلی ساحلی عکّا ـ نتانیا، حیفا را به بخشهای مرکزی فلسطین مانند قدس و رام‌اللّه در جنوب‌شرقی وصل می‌کند. میان حیفا و شهرهای صور، صیدا و بیروت در لبنان و رفح و عَریش در شمال مصر و شهرهای دیگر فلسطین مانند طولکَرْم، نابلس و جنین راه‌آهن سراسری وجود دارد. فرودگاه شهر، در قسمت جنوبی خلیج عکّا واقع شده است (همان، ص 200).مهم‌ترین صنایع حیفا صنایع وابسته به نفت است (رجوع کنید به الموسوعة الفلسطینیة، ج 2، ص 305). در 1312ش/ 1933، خط لوله نفت عراق، از کرکوک به حیفا کشیده شد (همان، ج 2، ص299). شرکت شیمیایی حیفا مهم‌ترین تولیدکننده نیترات پتاسیم در جهان است و از این مواد در صنایع شیمیایی و کود استفاده‌می‌شود. صنایع ورق حیفا 80% کل تولید سرزمین فلسطین را شامل می‌شود. صنایع فولاد، صنایع غذایی، کشتی‌سازی و اتومبیل‌سازی، چوب و منسوجات از دیگر صنایع آن است. همچنین یکی از پنج مرکز ساخت سلاحهای شیمیایی و میکروبیِ فلسطین اشغالی، در این شهر قرار دارد (موسوعة المدن الفلسطینیة، همانجا؛ سیاست‌و حکومت رژیم صهیونیستی، ص 196، 198). جمعیت شهر، طبق آمار 1371ش/1992 600،223 تن ضبط شده‌است ()دایرة‌المعارف فلسطینیها(، ذیل مادّه).شهر حیفا دارای مسجدجامع، دیر فرانسیسکان، دیر و کنیسه کرملیها، برج ساعت، موزه، باغها و گردشگاههای عمومی است (موسوعة‌المدن‌الفلسطینیة، ص 203). آثار قدیمی آن عبارت‌اند از: مقابر تاریخی و کنده‌کاریهای سنگی؛ تَلِّ اَلْمَسَک در قسمت شرقی حیفا، با آثاری مربوط به زمان رومیان و مقابری که در تخته‌سنگها حفر شده‌اند؛ محلی به نام شیقومُونا (به یونانی : شیکومونا)، دارای مقابر صخره‌ای با کف کاشی‌کاری شده؛ عمارت قدیمی «مدرسه انبیا»، شامل مسجد، و غاری مقدّس نزد مسلمانان و مسیحیان و یهودیان، با آثاری از دوره یونانیان؛ کنیسه‌ای به نام مار الیاس، که نزدیک مدرسه انبیا در دل کوه کنده شده است (همانجا؛ ابوالسعود، ص 27؛ نیز رجوع کنید به غنایم، ص252ـ254).پیشینه. ریشه واژه حیفا را حِیْفْ به‌معنای جور و ستم (رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل مادّه)، حَیْفه به معنای ناحیه، حَف به معنای ساحل، یا إیفا به معنای خوش‌چهره (شرّاب، 1407، ص 308؛ همو، 2000، ص 114) دانسته‌اند. حیفا را از حیفه به معنای در سایه قرار گرفته و مخفی شده (به‌سبب واقع شدن کوه کرمل به صورت سایبان در نزدیکی حیفا) نیز در نظر گرفته‌اند (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص 185).در عهد قدیم، هنگامی که از تقسیم «ارض کنعان» (فلسطین کنونی) میان اسباط اسرائیل سخن گفته شده، از «اَکشاف» یاد شده است (رجوع کنید به صحیفه یوشع‌بن نون، 20:12، 25:19) که برخی مانند بحری (ص 1)، آن را حیفا دانسته‌اند (قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه، که ذکر کرده نام حیفا در عهد قدیم نیامده است).صلیبیان، هنگام جنگهای صلیبی، حیفا را به‌سبب وجود صدفهای فراوان در سواحل آن، که کاربرد رنگرزی دارد، پورفیر و برای تمایز آن از شهری به همین نام در هشتاد فرسنگی صیدا، پورفیریای جدید خوانده‌اند که امروزه نیز در سرودهای کلیسایی به همین نام خوانده می‌شود (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، همانجا؛ بحری، ص 4). ظاهراً در ناحیه حیفا، در زمان رومیان، شهری به نام کَلَمون یا قَلَمون وجود داشت که امروزه به تَلّ اَبوحوّام معروف است، و نام آن از کلمه یونانی «کلیما» به معنای ناحیه و اقلیم اخذ شده‌است (الموسوعة الفلسطینیة، ج 2، ص300).حیفا به سبب برخی رویدادهای مذهبی منزلت ویژه‌ای پیدا کرده است، چنان‌که گفته شده پیامبرانی چون الیاس و یوشع در «الخضر» یا مدرسه انبیای حیفا به شاگردان خود درس دینی می‌دادند. کوه کرمل نیز از زمان پیامبری الیاس (که بر بت‌پرستان بالای کوه فائق آمد) مشهور شده است (الموسوعة الفلسطینیة، همانجا).فتح ناحیه حیفا در زمان عمربن خطّاب (13ـ23)، هنگام فتوحات مسلمانان در شام و از جمله قیصریه، صورت گرفت (رجوع کنید به ازدی، ص 274، 276ـ283). پس از آن، قبایل عربی مانند بنی‌عامربن لام در دشت مرج‌بن عامر و قبیله بنی‌لام* در ناحیه کفرلام مستقر شدند (رجوع کنید به دبّاغ، 1400، ص 144ـ145، پانویس 2). حیفا در این دوره معروف به دیار حَیْفاویه و شامل حیفا، قیصریه، شفرعم (شفاعمرو)، بیت زمارا (زمارین)، اعبلین، قیمون (قامون) و مَجْدَل مَلحا بود (همان، ص 322ـ 323). در نیمه اول سده پنجم هجری، به نوشته ناصرخسرو (ص 31) حیفا دیه‌ای بر لب دریا با نخلستان و درخت بسیار بود که کشتی‌سازی در آن رواج داشت و کشتیهای بزرگ به نام جودی در آنجا ساخته می‌شد. حیفا تا دهه‌های آخر همین سده، نسبتاً مهم و یکی از مسیرهای اصلی عبور کشتیهای اسکندریه به انطاکیه بود (رجوع کنید به بکری، ج 2، ص 761)، اما در واقعه حمله صلیبیان در 494 تسخیر و اهالی آن قتل‌عام شدند (مَقریزی، ج 3، ص 26). در سده ششم، ادریسی (ج 1، ص 365) حیفا را بندر و لنگرگاهی مناسب در سه مرحله‌ای طبریه در کنار کوه کرمل ذکر کرده است. یاقوت حموی در قرن هفتم، از قلعه حیفا در ساحل بحر شام نزدیک یافا سخن گفته است (همانجا).در 504، صلیبیان به فرماندهی تانکِرد، پس از محاصره‌ای طولانی شهر حیفا را ویران و اهالی آن را قتل‌عام کردند (رانسیمان، ج 1، ص 316ـ317). صلاح‌الدین ایوبی در 583 در جنگ حطین* حیفا و دیگر شهرهای فلسطین را تصرف کرد. حیفا در 587 تسلیم صلیبیان شد (عمادالدین کاتب، ص 199ـ 201؛ ابن‌شدّاد، ج 2، قسم 2، ص 177ـ178). در 663، بَیْبَرس اول* (سلطان مملوکی مصر) حیفا را بازپس گرفت. اما شهر دوباره به تصرف صلیبیان درآمد. در 690، سلطان مملوک اشرف خلیل‌بن قلاوون، حیفا را فتح کرد (رجوع کنید به مقریزی، ج 3، ص 19ـ 22؛ ابن‌تغری بردی، ج8، ص 8ـ9). در جریان این درگیریها حیفا و چندین شهر ساحلی ویران شدند، به طوری‌که در اوایل سده هشتم، ابن‌فضل‌اللّه عُمَری (ص 136) حیفا را ویرانه‌ای بر ساحل دریا خوانده است. حیفا در این دوره، وابسته به لَجّون و تابع صَفَد (امروزه استانی در بخش شمالی سرزمین فلسطین) بود و پنجمین پایگاه نظامی مملکت شام به شمار می‌رفت (همانجا؛ نیز رجوع کنید به موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص 193؛ طراونه، ص 122ـ123).حیفا در زمان حکومت سلیم اول در 922 پس از فتح فلسطین، در قلمرو عثمانیان قرار گرفت (موسوعة المدن الفلسطینیة، همانجا). در این دوره، هشت منطقه مسکونی یهودی‌نشین در اطراف شهر ایجاد شد (همان، ص 206). در 1026، دولت عثمانی به نوسازی شهر پرداخت و تجارت در آنجا رونق گرفت (الموسوعة الفلسطینیة، ج 2، ص 302). در نیمه قرن دوازدهم، شیخ‌ظاهر اَلْعُمَر، حاکم عکّا، شهر جدیدی به همین نام (حیفا) در حدود 5ر2 کیلومتری جنوب‌شرقی شهر قدیمی احداث کرد (حیفای کنونی) و سپس برج و قلعه‌ای در قسمت جنوب، مشرف به شهر بنا کرد و دیواری نیز به دور آن کشید (صیقلی، ص 27؛ موسوعة المدن الفلسطینیة، ص 193). در 1214، فرانسویان حیفا را اشغال کردند (موسوعة المدن الفلسطینیة، همانجا). در ابتدای سده سیزدهم، مهاجرت یهودیان شمال افریقا به حیفا آغاز شد. در 1247، ابراهیم‌پاشا، خدیو مصر، حیفا را تصرف کرد. این شهر تا 1256 تحت حکومت او بود (تلمی، ص 206).حیفا که تا قرن سیزدهم بندر ماهیگیری و روستایی کم‌اهمیت بود و در اوایل این سده چهار هزار تن جمعیت داشت، پس از آن به‌سرعت رونق گرفت ()دایرة‌المعارف فلسطینیها(، همانجا) و مهاجرانی از کشورهای دیگر برای کار و اقامت به‌آنجا رفتند. در 1284، عده‌ای از جنوب‌غربی آلمان در قسمت غربی شهر اقامت کردند. آلمانها در 1285 شهرکهای آلمانی‌نشین را در حیفا بنا کردند و جدیدترین وسایل مکانیزه را برای رونق کشاورزی به کار بردند (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص194). ظاهراً همین رونق کشاورزی یکی‌از دلایل اشغال سرزمین فلسطین به دست دولت صهیونیستی بود و در 1287 یهودیان بسیاری در شهر مستقر شده بودند (تلمی، همانجا). پس از تبعید میرزاحسینعلی بهاءاللّه در 1285 به عکّا و درگذشت او در حیفا، قبر او قبله پیروانش شد و بعد از استقرار انگلیسیها در فلسطین، این شهر به یکی از مراکز مهم بهائیان بدل شد (رجوع کنید به بهائیت*).اولین جاده ماشین‌رو در 1304 میان حیفا و شهر طبریه احداث شد (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، همانجا). در 1305، شهر حیفا مرکز اداری قضاء (شهرستان) حیفا و تابع لوای عکّا از ولایت بیروت شد و ساختمانهای جدیدی در خارج از دیوار شهر تا ساحل آن احداث گردید (همانجا). در 1310 در قسمت شرقی شهر، راه‌آهن حیفا ـ دمشق راه‌اندازی شد، و زمانی که امپراتور آلمان در سفر خود در 1316 به شهر قدس، از شهر حیفا دیدن می‌کرد، اسکله‌ای برای کشتیِ حامل وی در منطقه آلمانی‌نشین احداث گردید. همچنین پلها ترمیم و جاده حیفا ـ یافا احداث شد (همانجا؛ بحری، ص 14).عثمانیها در 1326 احداث تأسیسات بندری در حیفا را آغاز کردند (شرّاب، 1407، ص 309). در 13 جمادی‌الآخره 1334/ 16 آوریل 1916 طی موافقت‌نامه‌ای معروف به پیمان سازونوف که میان سه دولت انگلیس، فرانسه و روسیه به امضا رسید و مکمل پیمان سایکس ـ پیکو در 1333/ 1915 بود، بندر حیفا و عکّا در قیمومت انگلیسیها قرار گرفت (حمیدی، ص 248). بریتانیا، که در اندیشه تأسیس دولتی برای یهودیان در فلسطین بود، مهاجرت یهودیان به فلسطین و تملک اراضی و راندن عربها را تشویق می‌کرد. به‌طوری که 62 مجتمع یهودی‌نشین در استان حیفا برپا شد که 52 مورد آن در شهر حیفا بود (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص 194). با آنکه در 1300ش تظاهراتی در مخالفت با تأسیس دولت یهودی در فلسطین در حیفا برپا شد و تعدادی یهودی نیز کشته شدند، ولی مهاجرت یهودیان بین سالهای 1299 تا 1304ش رو به فزونی نهاد و در این مدت قریب به شصت هزار تن وارد حیفا شدند (رهبر، ص 357). در 1304ش، سازمانی به منظور دفاع از حقوق کارگران عرب فلسطینی و مبارزه با مهاجرت یهودیان به فلسطین در حیفا تشکیل شد (برند، ص 86). بندر حیفا تحت قیمومت بریتانیا توسعه یافت و مرکز مهمی در مسیر خط لوله نفت عراق و مرکز استان شد (شرّاب، 1407، همانجا). در 1312ش، بندر حیفا رسماً افتتاح شد این بندر پس از مارسی بزرگ‌ترین بندر مدیترانه به شمار می‌آمد. بندر حیفا شریان حیات فلسطین، اردن، سوریه، عراق، ایران و دیگر کشورهای آسیایی به شمار می‌آمد (الموسوعة‌الفلسطینیة، همانجا). خط لوله نفت عراق از کرکوک به حیفا و نیز وجود پالایشگاه نفت بر اهمیت شهر می‌افزود ()دایرة‌المعارف فلسطینیها(، همانجا). حیفا به سبب بندر بودن و وجود راه‌آهن، خطوط نفتی و پالایشگاه، برای صهیونیستها ارزش بسیاری داشت. تصویب طرح تقسیم فلسطین در آذر 1326/ نوامبر 1947 به اعتراض مسلمانان و درگیری میان مسلمانان و یهودیان حیفا انجامید (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص196). در 1327ش/آوریل 1948 با حمله نیروهای صهیونیست به حیفا، سه هزار تن از مسلمانان مجبور به ترک شهر شدند ()دایرة‌المعارف فلسطینیها(، همانجا؛ نیز رجوع کنید به مَصالحه، ص 201؛ القضیة‌الفلسطینیة، ص 258).در 1333ش/1954 یهودیان بندر جدید دیگری به نام حیفا (به عنوان بندر متمم حیفا) بر ساحل رود حیفا احداث کردند (موسوعة المدن‌الفلسطینیة، ص 201).منابع: ابن‌تغری بردی، النجوم‌الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/ ?] 1963[ـ1972؛ ابن‌شداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراءالشام و الجزیرة، ج 2، قسم 2، چاپ سامی دهان، دمشق 1382/1962؛ ابن‌فضل‌اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار : ممالک مصر و الشام و الحجاز و الیمن، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره 1985؛ حاتم محیی‌الدین ابوالسعود، مدن فلسطین: غریب‌الدیار فی الدیار، بیروت 1993؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة‌المشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره: مکتبة‌الثقافة الدینیة، ]بی‌تا.[؛ محمدبن عبداللّه ازدی، تاریخ فتوح‌الشام، چاپ عبدالمنعم عبداللّه عامر، قاهره 1970؛ جمیل بحری، تاریخ حیفا، دمشق 1982؛ لوری ا.برند، الفلسطینیون فی‌العالم‌العربی: بناءالمؤسسات و البحث عن‌الدولة، بیروت 1991؛ عبداللّه‌بن عبدالعزیز بکری، کتاب‌المسالک و الممالک، چاپ ادریان فان‌لیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ افرایم تلمی و مناحم تلمی، معجم‌المصطلحات الصهیونیة، ترجمة احمد برکات عجرمی، عَمّان 1988؛ جعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم (بیت‌المقدس)، تهران 1364ش؛ مصطفی‌مراد دبّاغ، بلادنا فلسطین، ج 1، قسم 1، خلیل ] 1973[؛ همو، الموجز فی تاریخ الدول‌العربیة و عهودها فی بلادنا فلسطین، بیروت 1400/1980؛ پرویز رهبر، تاریخ یهود: از اسارت بابل تا امروز، با خلاصه‌ای از اعصار قدیم تا اسارت بابل، ]تهران [1325ش؛ سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی، تألیف مؤسسه مطالعات فلسطینی، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشه‌سازان نور، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش؛ محمد محمدحسن شُرّاب، معجم اسماءالمدن و القری‌الفلسطینیة، عَمّان 2000؛ همو، معجم بلدان فلسطین، دمشق 1407/1987؛ لیلی صبّاغ، فلسطین: بشریآـ اقتصادیآـ اجتماعیآ، بیروت 1416/1996؛ می‌ابراهیم صیقلی، حیفاالعربیة، 1918ـ 1939 (التطورالاجتماعی و الاقتصادی)، بیروت 1998؛ طه‌ثلجی طراونه، مملکة صفد فی عهدالممالیک، بیروت 1402/1982؛ فائق حمدی طهبوب، الحرکه‌العمالیة و النقابیة فی فلسطین: 1920ـ 1948، کویت 1982؛ محمدبن محمد عمادالدین کاتب، الفتح‌القسی فی‌الفتح القدسی، چاپ محمد محمود صبح، ]قاهره 1965[؛ زُهَیر غنایم، لواء عکّا فی عهدالتنظیمات العثمانیة : 1281ـ1337ه / 1864ـ1918م، بیروت 1999؛ القضیة الفلسطینیة و الخطر الصهیونی، لوزارة الدفاع الوطنی، الجیش اللبنانی الارکان العامة، بیروت: مؤسسة‌الدراسات الفلسطینیة، 1973؛ کی‌لاننسی: قری فلسطین التی دمّرتها اسرائیل سنة 1948 و اسماء شهدائها، رئیس‌التحریر: ولید خالدی، ترجمة حسینی زینه، بیروت: مؤسسة الدراسات‌الفلسطینیة، 1998؛ نورالدین مَصالحه، طردالفلسطینین: مفهوم «الترانسفیر» فی‌الفکر و التخطیط الصهیونیین، 1882ـ 1948، بیروت 1992؛ احمدبن علی مَقریزی، اتعاظ‌الحنفا، ج 3، چاپ محمد حلمی محمد احمد، قاهره 1393/1973؛ الموسوعة‌الفلسطینیة، دمشق: هیئة الموسوعة الفلسطینیة، 1984؛ موسوعة المدن‌الفلسطینیة، دمشق: المنظمة العربیة للتربیة و الثقافة و العلوم، دائره‌الثقافة، منظمة‌التحریر الفلسطینیة، 1990، ذیل «حیفا» (از احمد عبدالرحمان حموده)؛ ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش؛ یاقوت حموی؛EI2, s.v. "Hayfa"; Encyclopedia of the Palestinians, ed. Philip Mattar, Chicago: Fitzroy Dearborn Publishers, 2000, s.v. "Haifa" (by Michael R. Fischabach); Steven Runciman, A history of the crusades, Middlesex, Engl. 1980-1981; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده