حیدریان، علیمحمد، نقاش ایرانی معاصر. وی در 1314/ 1275ش در اصفهان متولد شد. پدرش، حیدرعلیخان مرصّعکار جواهرساز بود. علیمحمد پس از اتمام تحصیل در مدارس خرد و آلیانس تهران، در مدرسه صنایع مستظرفه نزد کمالالملک* به آموختن نقاشی پرداخت، سپس به توصیه وی، معلم رنگ و روغن همان مدرسه شد و تا زمان تعطیل آنجا، به این فعالیت ادامه داد (ممیز، ص600ـ601). به گفته هادی سیف (مصاحبه مورخ مهر 1383)، حیدریان در تدریس اصول طراحی بسیار استاد بود.حیدریان پس از اتمام کار و هنرآموزی در مدرسه صنایع مستظرفه برای ادامه فراگیری نقاشی و آشنایی با مکاتب هنری به فرانسه و بلژیک سفر کرد. این سفرها موجب تحول نگرش او به دنیای نقش و رنگ شد. وی ضمن حفظ شیوه و دید ایرانی، از تجارب هنری نقاشان کلاسیک مغرب زمین و پیشروان مکتب امپرسیونیسم نیز بهره گرفت. او برای تکمیل هنر خود، آثار استادان شرقی و غربی را به دقت نسخهبرداری میکرد، به طوری که تشخیص نسخه بدل مسیح، اثر رافائل، و جنگل، اثر شیشکین (1330ش)، از اصل اثر مشکل است (رجوع کنید به کاشفی، ص 70؛ ملانوروزی، ص 44).حیدریان پس از بازگشت، به همراه ابوالحسن صدیقی* و حسنعلی وزیری* و محسن مقدّم، از استادان هنرهای تجسمی در 1319ش هنرکدهای تأسیس کرد که اساس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد (ممیز، ص 601).وی مدت کوتاهی نیز در هنرکده خصوصی عفتالملوک و شوکتالملوک شقاقی شاگرد کمالالملک که مدرسهای مخصوص دختران و بانوان بود، به تدریس نقاشی پرداخت (ملانوروزی، ص 43؛ ممیز، همانجا).حیدریان از 1319ش تا زمان بازنشستگی در 1345ش، مدرّس و سرپرست رشته نقاشی و معاون دانشکده هنرهای زیبا، بود. صدها تن از فارغالتحصیلان رشته نقاشی، که جمعی از ایشان از جمله محمود جوادیپور، عبداللّه عامری و مهدی ویشکایی از هنرمندان بنام نقاش معاصر ایراناند، از شاگردان وی بودهاند (رجوع کنید به «استاد علیمحمد حیدریان»؛ ص 5؛ ممیز، همانجا؛ پاکباز، ذیل مادّه).وی به خصوص در اواخر عمر از شیوه استاد خود، کمالالملک، فاصله گرفت و به رنگهای روشنتاب و شیوه قلمزنی آزاد روی آورد (پاکباز، همانجا) و به نظر وزیریمقدّم (ص 285) او حتی از استاد پیشی گرفت.به گفته هادی سیف (همان مصاحبه)، نقاش بعد از مرگِ همسرش، که یار و ندیم واقعی او بود، منزوی شد و مدتی دست از نقاشی کشید، اما به تشویق شاگردانش، در سالهای آخر زندگی دوباره به نقاشی پرداخت.وی در 24 شهریور 1369 درگذشت و در بهشت زهرا بهخاک سپرده شد (ممیز، ص 600). حیدریان، معلمی منظم، سختگیر و معتقد به رعایت اصول و موازین نقاشی کلاسیک و در عین حال، رها از ایجاد هرگونه قید و شرط در عرصه نقاشی و هنرمندی پرکار بود، اما به عرضه نقاشیهایش تمایل نداشت (هادیسیف، همان مصاحبه).از وی علاوه بر کپیها، آثار بسیاری چون تک چهره (پرتره) مادر (رجوع کنید به فصلنامه هنر، ش 19، ص 116)، منظره (1347ش)، طبیعت بیجان (1359ش)، منظره لاهیجان (1356ش)، چهره کودکان، خرمن و پیرمرد برجامانده است (پاکباز، همانجا؛ سرمدی، ذیل مادّه). از برخی نقاشیهای حیدریان در نگارخانه سعدآباد نگهداری میشود (رجوع کنید به ملانوروزی، ص 44).منابع: «استاد علیمحمد حیدریان: نقاشی فوق عرفان است»، مصاحبه با علیمحمد حیدریان و دیگران، کیهان فرهنگی، سال 2، ش 11 (بهمن 1364)؛ روئین پاکباز، دایرةالمعارف هنر: نقاشی، پیکرهسازی، گرافیک، تهران 1378ش؛ عباس سرمدی، دانشنامه هنرمندان ایران و جهان اسلام: از مانی تا معاصرین کمالالملک، تهران 1380ش؛ فصلنامه هنر، ش 19 (تابستان ـ پاییز 1369)؛ جلالالدین کاشفی، «نقاشیهای معاصر ایران: بازتاب مکاتب غربی در آثار هنرمندان ایرانی»، فصلنامه هنر، ش 12 (پاییز 1365)؛ مجید ملانوروزی، «در مکتب کمالالملک»، کیهان فرهنگی، سال 9، ش 10 (دی 1371)؛ مرتضی ممیز، «علیمحمد حیدریان»، آینده، سال 16، ش 5ـ8 (مردادـ آبان 1369)؛ محسن وزیریمقدم، «کمالالملک و پیروان او»، در یادنامه کمالالملک، به کوشش داراب بهنام شباهنگ و علی دهباشی، تهران: نشر چکامه، 1366ش.