حیدرمَلِک، دولتمرد، مورخ و معمار کشمیری معاصر اکبر و جهانگیر بابری. او در خانواده پرنفوذی از شیعیان کشمیر، در چادوره واقع در جنوب سرینگر بهدنیا آمد. پدرش، حسنملک، از سرداران کشمیری بود که در کنار یوسفشاه چَک (حک : 987ـ 992؛ رجوع کنید به چکها*)، آخرین سلطان مستقل کشمیر، با ارتش اکبر شاه جنگید. پدربزرگ حیدرملک (ملک محمدناجی) نیز وزیر حسینشاه چک (حک: 970ـ977) بود (صوفی، ج 1، ص 257؛ اته، ج 1، ستون 1543). حسنبن علی کشمیری کتاب تاریخ خود را به نام همین وزیر نوشته است (آفتاب اصغر، ص 272).حیدرملک در ابتدای زندگی به خدمت یوسفشاه چک درآمد و 24 سال، ظاهراً تا پایان عمر یوسفشاه، در خدمت او بود (رجوع کنید به استوری، ج 1، بخش 1، ص 680؛ کهویهامی، حصه 1، ص 100، پانویس 250؛ صوفی، همانجا). وی در عین حال، در دولت بابریان* هند، فوجدار روستای جائس بود (صوفی، همانجا) و بهسبب نقشی که در رساندن مهرالنساء (نورجهان بیگم) به دربار جهانگیر* و ازدواج آن دو داشت، تحت حمایت پادشاه و ملکه قرار گرفت. مدتی بعد، جهانگیر به توصیه نورجهان، عناوین چغتای و رئیسالملک را به حیدرملک اعطا کرد (رجوع کنید به صوفی، همانجا؛ کهویهامی، حصه 1، ص 101؛ آفتاب اصغر، ص 273) و به خواهش حیدرملک بود که جهانگیر نام چادوره را به نورپور، که اشاره به نام ملکه نورجهانبیگم است، تغییر داد (جهانگیر، ص 345).بعد از مرگ یوسفشاه، حیدرملک یکسره به خدمت جهانگیر درآمد و برای تصدی مقامی دولتی، راهی زادگاه خود شد. از کارهای مهم او در کشمیر، بازسازی مسجدجامع سرینگر پس از آتشسوزی سال 1029 بود. این مسجد در اصل بهفرمان سلطان سکندر لودی (حک : 894ـ915 یا 923) ساخته شده و قبل از جهانگیر نیز دو بار بر اثر آتشسوزی تخریب شده بود. براثر آتشسوزی اخیر، سه هزار خانه سوخت و مسجدجامع کاملا ویران شد. پدر حیدرملک متهم شد که در این آتشسوزی مقصر بوده است و حیدرملک، برای حل اختلاف، مسجد را با وسعتی بیشتر و با هزینه شخصی خود از نو بنا کرد (آزاد، ج 1، ص190؛ کهویهامی، حصه 2، ص 480؛ صوفی، ج 1، ص258). وی همچنین آبراههای برای انتقال آب سند از دره لار به باغ نورافزا ساخت (جهانگیر، ص 396). از دیگر اقدامات او، ساخت یک حوض برای چشمه ویرناگ و عماراتی زیبا در اطراف آن در زمان جهانگیر، و نیز ساخت باغ شاهآباد در نزدیکی همین چشمه بود که آبشاری هم در آن تعبیه گردید و ساخت آن در 1036 به پایان رسید (کهویهامی، حصه 1، ص 121ـ 122). او همچنین خانقاه میرشمسالدین عراقی را که در درگیریهای بعد از آتشسوزی سال 1029، تخریب شده بود، از نو بنا کرد (صوفی، همانجا).بعد از 1036، از حیدرملک اطلاعی نداریم، اما به احتمال بسیار، شغلی در دولت شاهجهان (حک : 1037ـ1068) داشته است. وی در کشمیر از دنیا رفت (رجوع کنید به کهویهامی، حصه 1، ص 122). منزوی (1374ش، ج 2، ص1200ـ1201) وفات او را قبل از 1030 نوشته است، که با توجه به آنچه گفته شد، درست به نظر نمیرسد.حیدرملک، تاریخ کشمیر را بین سالهای 1027 تا 1030 به فارسی نوشت (استوری، همانجا). این کتاب دارای دو قسمت است: احوال پادشاهان کشمیر؛ و تاریخ عمومی خانوادههای معاصر که در شش باب نگاشته شده و شامل تاریخ کشمیر از آغاز تا زمان فتح آن بهدست سپاه اکبر شاه است (کلهن کشمیری، مقدمه آفاقی، ص 24؛ منزوی، 1362ـ 1370ش، ج 10، ص 418؛ نوشاهی، ص 714). بعضی نسخههای این اثر، علاوه بر تاریخ کشمیر، تاریخ عمومی کشورهای همجوار و تاریخ سالهای اول دوره جهانگیر را نیز دربردارد (رجوع کنید به آفتاب اصغر، همانجا؛ کهویهامی، حصه 1، ص 9؛ اته، همانجا). اگرچه قسمت اعظم کتاب برگرفته از راجترنگینی، تألیف پاندت کلهن، است (کلهن کشمیری، همانجا؛ استوری، ج 1، بخش 1، ص 681؛ اته، همانجا)، میتوان آن را کاملترین تاریخ کشمیر تا زمان حیدرملک دانست. مؤلف به سبب موقعیت سیاسی و اجتماعیاش، در بسیاری از وقایع مهم عهد اکبر و جهانگیر حاضر بوده است، که این امر، ارزش قسمت اخیر کتاب را بیشتر میکند (آفتاب اصغر، همانجا). این کتاب هنوز بهچاپ نرسیده است. نسخههای خطی آن در هند (ایندیا آفیس) و پاکستان و ایران (کتابخانه مجلس) یافت میشود (اته، همانجا).منابع: محمود آزاد، تاریخ کشمیر، راولپندی 1990؛ آفتاب اصغر، تاریخنویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور 1364ش؛ جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ]یا[ توزیک جهانگیری، چاپ محمد هاشم، تهران 1359ش؛ پاندت کلهنکشمیری، راج ترنگینی = تاریخ کشمیر، ترجمه فارسی شاهمحمد شاهآبادی، چاپ صابر آفاقی، راولپندی 1353ش؛ غلامحسن کهویهامی، تاریخ حسن، سرینگر، حصه 1، ?] 1954[، حصه 2، ]بیتا.[؛ احمد منزوی، فهرست مشترک نسخههای فارسی پاکستان، اسلامآباد 1362ـ1370ش؛ همو، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران 1374ش ـ ؛ عارف نوشاهی، فهرست نسخههای خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلامآباد 1362ش؛Hermann Ethe, Catalogue of Persian manuscripts in the Library of the India Office, Oxford 1903-1937; Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibliographical survey, vol.7, pt.1, [London] 1989; Ghulam Muhyi'd Din Sufi, Kashir: being a history of Kashmir from the earliest times to our own, Lahore 1948-1949.