حیدرعلیخان بهادر، حاکم مستقل ایالت مِیْسور در جنوب هند، و مبارز ضداستعمار. خاندان او از مهاجران به هند و مدعی انتساببه قبیله قریش بودند. جد اعلای او شیخولیمحمد نام داشت که در اواخر قرن دهم از مکه به شهر گلْبَرگه هند مهاجرت کرد و از شیوخ آن منطقه شد. فرزند او، علیصاحب، نیز از مشایخ صوفیه و مورد احترام اهالی بود. این خاندان شافعیمذهب بودند (کرمانی، ص 6؛ بریتل بنک، ص 79ـ80؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). پسران علیصاحب، برخلاف او، به سپاهیگری روی آوردند و در زمان عادلشاهیان* در بیجاپور قدرت گرفتند. صاحبْ فتحمحمد (پدر حیدرعلی) چندی به درگاه (آستانه) سیدمحمد گیسودراز* پیوست (بریتل بنک، ص80). وی بعدها به صوبه ارکات، در مشرق دکن و به مقام جمعداری رسید و در 1133 به صوبه سرا رفت و به منصب فرماندهی چهارصد پیاده و یکصد سوار رسید (کرمانی، ص 8ـ11؛ بوریج، ج 2، ص 217). فتحمحمد در 1137 در یکی از جنگهای نواب سِرا کشته شد (کرمانی، ص 11، 13).حیدرعلی در 1134 در بالاپور به دنیا آمد. پس از مرگ پدرش، عباسقلیخان، حاکم بالاپور، وی را همراه مادر و برادرش، زندانی کرد و دارایی فتحمحمد را غارت نمود. سرانجام، حیدرصاحب، عموزاده حیدرعلی بهادر که موقعیت نظامی خوبی داشت، با پرداخت مبلغی آنان را آزاد کرد (رجوع کنید به کرمانی، ص 11ـ15؛ بوریج، ج 2، ص 217ـ218؛ د.اسلام، همانجا).حیدرعلی در نوزده سالگی داوطلبانه به خدمت راجا نندراج، حاکم میسور، درآمد. در حدود 1153، به دلیل شجاعتی که حیدرعلی از خود نشان داد، سرکرده عدهای تفنگچی و فرمانده 500 ،1 سوار و سه ـ چهار هزار پیاده شد (رجوع کنید به کرمانی، ص 17ـ18) و نیز در 1163 برای جنگ به دیونهلی اعزام شد (کبیر کوثر، ص 336؛ د.اسلام، همانجا). از این پس، سراسر زندگی حیدرعلی در جنگ سپری شد. در 1165، در میسور علیه نندراج شورش شد. حیدرعلیخان با شورشیان جنگید و آنها را دستگیر کرد (کرمانی، ص 21ـ22). همچنین در 1166ـ1167، نندراج و حیدرعلی نیروهای نواب محمدعلیخان سراجالدوله و متحدان فرانسویاش را شکست دادند. به پاداش این پیروزی، حیدرعلی فوجدار دیندگل، در جنوب کرناتک، شد (رجوع کنید به کرمانی، ص 22ـ30؛ قس بریتلبنک، ص 19؛ کبیر کوثر؛ د. اسلام، همانجاها).با حمایت حیدرعلی، نندراج به حکومت خود بر میسور ادامه داد و به این دلیل، نندراج به حیدرعلی عنوان خان و دَلَوای (سپهسالار) داد (بریتلبنک؛ د. اسلام، همانجاها). در 1169 که قدرت نندراج رو به ضعف نهاد، کریشناراجای دوم (از حاکمان همجوار میسور) برای تصرف سرنگاپتم حرکت کرد و حیدرعلی نیز از او حمایت و نندراج را عزل کرد (بریتلبنک، همانجا).در سالهای 1169 تا 1175 حیدرعلی با استفاده از اختلاف بین راجاها بر قلمرو خود افزود. وی با میرسید شریف علیخان ناظم، از آصفجاهیان دکن، متحد شد و در 1171، کرناتکِ پایین گهات (کویمتور) را تصرف کرد و به نام خود سکه زد. در 1172، بالاپور و در 1173 بدنور به تصرف وی درآمد. تصرف بدنور بر قدرت او افزود زیرا مرکز دکن بود و راههای اصلی مَنْگَلور به گهات از آن میگذشت. حیدرعلی، بدنور را حیدرنگر نامید و به پایتختی خود برگزید و به نام خود سکه زد. وی با غنایمی که طی سالها جنگ با حاکمان هندو کسب کرده بود، قدرت اصلی میسور شد و لقب نواب بهادر را بر خود نهاد (رجوع کنید به کرمانی، ص 55ـ75؛ بریتلبنک، ص20ـ21؛ دولافوس، ص 238).حیدرعلی بهادر در 1175، پس از خلع راجای هندوی میسور، در حیدرنگر اعلام استقلال کرد و خود را سلطان میسور خواند (بریتلبنک، ص 21؛ دولافوس، ص 237). اعلام استقلال او همزمان با رقابت فرانسه و بریتانیا بر سر هند بود. حیدرعلی بهادر که همواره از سوی بیگانگان احساس خطر میکرد، سعی داشت تا با برنامهریزی حساب شده، انگلیسیها را به عقب براند (رجوع کنید به کرمانی، ص 24؛ بریتلبنک، همانجا). او پس از اتحاد با نظام علیخان، نظام دکن، جنگ با انگلیسیها را آغاز کرد. انگلیسیها با کمک محمدعلیخان سراجالدوله، بر کرناتک پایین گهات مسلط شدند (رجوع کنید به کرمانی، ص 126ـ136؛ د. اسلام، همانجا). حیدر از انگلیس تقاضای صلح کرد که پذیرفته نشد. حیدرعلیخان حملات خود را ادامه داد و پس از مدت کوتاهی به حوالی مدرس رسید. پس از آن، حکومت انگلیسی مدرس ناگزیر به صلح تن داد و قرارداد صلح منعقد گردید (ذیقعده 1182/ آوریل 1769). طبق آن، قرار شد حیدرعلیخان نواحی متصرفی را مسترد کند و قوای دو طرف در صورت بروز جنگ از یکدیگر حمایت کنند (رجوع کنید به کرمانی، ص 136ـ 147؛ بوریج، ج 2، ص 278ـ281؛ دولافوس، ص 238ـ240؛ د. اسلام، همانجا).در 1187، مراتههها برای تسخیر متصرفات حیدرعلی بهادر از پونا حرکت کردند. حیدرعلی به اتکای قرارداد صلح از انگلیسیها کمک خواست اما آنان نپذیرفتند و حیدرعلی شکست خورد (رجوع کنید به کرمانی، ص 158ـ164؛ بوریج، ج 2، 292، 500؛ کبیر کوثر؛ د. اسلام، همانجاها). این پیمانشکنی حیدرعلی بهادر را به دشمنی با انگلیسیها و اتحاد با فرانسویها واداشت. نیروهای انگلیس در بندرماهی، از متصرفات فرانسه که در اختیار حیدرعلی بود، نیرو پیاده کردند. حیدرعلی بهادر به کرناتک حمله کرد و تا پنجاه مایلی شهر مدرس را ویران نمود و در 1194، کلنل بیلی، فرمانده انگلیسی، را اسیر کرد. جنگ ادامه یافت و حیدرعلی درصدد لشکرکشی عظیمی با کمک نیروهای فرانسوی بود که دچار بیماری سیاهزخم شد و اول محرّم 1197 در نزدیکی چیتور درگذشت. پس از وی پسرش، تیپوسلطان*، به تخت نشست (رجوع کنید به کرمانی، ص 226ـ249؛ بوریج، ج2، ص440ـ441، 473ـ474، 507؛ د. اسلام، همانجا؛ دولافوس، ص 253ـ256).حیدرعلی بهادر از نخستین مبارزان مسلمان ضداستعمار هند و شجاع و باهوش بود. او از خواندن و نوشتن بهرهای نداشت اما فرماندهی قدرتمند و سیاستمداری توانا بود. در زیرکی، او را با چنگیز، تیمور و نادرشاه افشار مقایسه کردهاند (بریتلبنک، ص 19؛ د. اسلام، همانجا). او در جنگها از شیوههای نظامی بریتانیایی و فرانسوی استفاده میکرد (بریتلبنک، ص 21ـ22).او در اعتقادش به اسلام ثابت قدم بود. بین شیعه و سنّی فرقی نمینهاد. به علی علیهالسلام ارادت خاص داشت و بر مُهر دیوانش جمله «لافتی الّاعلی لاسیف الّا ذوالفقار» حک شده بود. با این همه به هندوها احترام میگذاشت و در جشنها و آیینهای مذهبیِ آنان شرکت میکرد (کرمانی، ص 254، 257ـ 258؛ بوریج، ج 1، ص 632).مملکتداری حیدرعلیخان بهادر بر پایه عدالت بود. در قلمرو خود به جز اخبارنویس، خفیهنویس و جاسوس نیز داشت تا او را از ظلم یا سستی مأموران با خبر کنند. لباس رسمی او سرخرنگ بود و دستار سرخی نیز بر سر مینهاد اما شبها جامه سیاه میپوشید و برای آگاهی از احوال لشکریان، مسافران و غریبان به تجسس میپرداخت (کرمانی، ص 250ـ252).منابع: کلود فریزر دولافوس، تاریخ هند، ترجمه محمدتقی فخرداعی گیلانی، ]تهران[ 1316ش؛ میرحسین علیبن عبدالقادر کرمانی، نشان حیدری (تاریخ تیپوسلطان)، چاپ سنگی بمبئی 1307/1890؛William Henry Beveridge, A comprehensive history of India: civil, military and social, London 1871; Kate Brittlebank, Tipu Sultan's search for legitimacy, Delhi 1997; EI2, s.v. "Haydar Ali Khan Bahadur" (by Mohibbul Hasan); Kabir Kausar, Secret correspondence of Tipu Sultan, Lahore 1980.