حَوْزی، خَمیسبن علی، محدّث و عالم قرن پنجم. زادگاه وی احتمالا روستای حوز، در بخش شرقی واسط، بوده است (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 3، ص 1274). ابننقطه (ج 2، ص 381) تاریخ تولد او را شعبان 442 دانسته، اما حافظ ابوطاهر احمدبن محمد سِلَفی (ص 69)، به نقل از خود حوزی، سال 447 را تاریخ تولد وی ذکر کرده است. حوزی در واسط از ابوتمّام محمدبن عبدالکریمبن محمدبن أبی زَنْبَقَه، ابوالمفضّل هِبةاللّهبن محمدبن محمدبن مَخْلَد، ابیالحسن علیبن محمد جُلاَّبی و ابوسعد احمدبن محمدبن خَطَّاب و برخی محدّثان دیگر حدیث شنید (رجوع کنید به ابننقطه، ج 2، ص380). ذهبی (1424، ج 11، ص 135)، بدون ذکر تاریخ دقیق، از سفر وی به بغداد سخن گفته است. بهنوشته ابننقطه (همانجا)، حوزی در بغداد از ابوالقاسم عبدالعزیزبن علی أنماطِی، ابومنصور محمدبن محمد ندیم عُکْبَری و ابوالقاسم علیبن احمدبن بُسْری حدیث شنید. به گفته یاقوت حموی (همانجا)، حوزی حافظ قرآن و حدیث و دانا به رجال حدیث بوده و ریاست علمی این علوم در واسط به او رسیده بود. وی شعر نیز میسرود؛ یاقوت حموی (ج 3، ص 1275)، سمعانی (1952، ص 175) و ذهبی (1424، ج11، ص 135ـ136) نمونهای از اشعار او را نقل کردهاند. در شعری که ذهبی (1424، همانجا) از او نقل کرده، وی بر اشاعره و معتزله خرده گرفته و به ستایش اهل حدیث و احمدبن حنبل پرداخته و خود را از این گروه دانسته است. مطلبی درباره جرح او در منابع نقل نشده است و، باتوجه به استنادِ محدّثانِ پس از وی به کتابش در جرح و تعدیل راویان واسط، به نظر میرسد که او را ثقه میدانستهاند (رجوع کنید به ادامه مقاله). از جمله شاگردان او، ابوالجوائز سعدبن عبدالکریم، ابوطاهر سلفی، و ابوبکر عبداللّهبن عمران باقلانی مقری (آخرین راوی او) بودند (ذهبی، 1424، ج 11، ص 135). سمعانی (1408، ج 2، ص 288) به گروهی از شاگردان او در واسط اشاره کرده که خود آنها را دیده است. حوزی در شعبان 510 در واسط درگذشت و احتمالا در همان شهر به خاک سپرده شد (رجوع کنید به ابننقطه، ج 2، ص 381).ذهبی (1424، همانجا) به چندین تألیف وی اشاره کرده، اما فقط یکی از آثار او موجود است. این اثر حاوی پاسخهای حوزی به سؤالات حافظ ابوطاهر سلفی درباره برخی محدّثان ساکنِ واسط است. به نوشته سلفی (همانجا)، این جزء اثری حجیم است. این اثر که سؤالات الحافظ السلفی لخمیس الحوزی عن جماعة من اهل واسط نام دارد و مورد استفاده رجالیان پس از او قرار گرفته بهکوشش مطاع طرابیشی (دمشق 1396/1976) بهچاپ رسیده است. ذهبی در آثارش از آن نقلقول کرده است، از جمله در سِیَراعلام النبلاء (برای نمونه رجوع کنید به ج16، ص 352، ج 18، ص 236، 408، 607، ج 19، ص111)، و کتاب تذکرة الحفاظ (برای نمونه رجوع کنید به ج 3، ص 966، ج 4، ص 1226، 1236). ابنحجر عسقلانی نیز در لسان المیزان (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 388، ج 3، ص 316) از این کتاب استفاده کرده است. ابننقطه (همانجا) از این کتاب حوزی به عنوان جزء یاد کرده و نوشته که آن را در اسکندریه سماع کرده است.منابع: ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، حیدرآباد، دکن 1329ـ1331، چاپ افست بیروت 1390/1971؛ ابننقطه، تکملة الاکمال، چاپ عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه 1408ـ1418؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشّار عواد معروف، بیروت 1424/2003؛ همو، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ همو، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد، دکن 1388ـ1390/ 1968ـ1970؛ احمدبن محمد سِلَفی، معجم السفر، چاپ شیرمحمدزمان، اسلامآباد 1408/1988؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، بیروت 1408/1988؛ همو، کتاب الاملاء و الاستملاء، چاپ مکس ویسویلر، لیدن 1952؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت 1993.