حوزه علمیه مشهد

معرف

حوزه علمیه مشهد

متن

حوزه علمیه مشهدحوزه علمیه مشهد که اینک در شمار مهم ترین و معتبرترین حوزه های علمیه شیعی است، مراحل تاریخی مختلفی را پشت سر گذاشته است. در مقاله حاضر روند تاریخی تکوین و تکامل این حوزه در پنج مرحله بررسی می شود :الف) پیش از صفویهب) دوران صفویهج) از آغاز افشاریه تا انقلاب مشروطهد) از انقلاب مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰ه ) از شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب اسلامیو) دوران جمهوری اسلامیالف) پیش از صفویه. حوزه علمیه مشهد، از دوره صفویه و به ویژه با مهاجرت گسترده علمای جبل عامل به شهرهای ایران و از جمله مشهد، و برپایی مدارس متعدد در این شهر، صورت کامل و مستقلی پیدا کرد. با این حال، براساس اطلاعات جسته و گریخته در منابع، برخی از فعالیتهای علمی از قبیل نقل حدیث و تدریس برخی کتابها و مباحث علمی در این ناحیه، خاصه در حرم امام رضا علیه السلام در سده های پیش از این دوره نیز رواج داشته است و حتی برخی عالمان بزرگ در این شهر ساکن بوده اند. مثلا می دانیم که پنج مجلس از مجموع مجالس املای حدیث ابن بابویه (متوفی ۳۸۱)، فقیه و محدّث معروف امامی قرن چهارم، آن چنان که در کتاب امالی وی (برای نمونه رجوع کنید به ص ۱۰۳ـ۱۰۶، ۵۳۶ـ۵۴۰)، انعکاس یافته در مشهد و در حرم حضرت امام رضا علیه السلام برگزار شده است. محمدبن حسن طوسی* معروف به شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) هم که دوران جوانی خود را در طوس و مشهد گذرانده بود، به احتمال قوی در همین ناحیه و در محافل شیعی، فقه و حدیث شیعه را به اندازه ای تحصیل کرده بود که پس از مهاجرت به بغداد در سال ۴۰۸، تألیف کتاب مفصّل فقهی ـ حدیثی تهذیب الاحکام* را در شرح مقنعه شیخ مفید آغاز کرد (طوسی، مقدمه محمد واعظ زاده خراسانی، ص۲۶؛ عطاردی قوچانی، ج ۲، ص۱۲۹). فقیه و متکلم شیعی قرنهای پنجم و ششم، محمدبن جریربن رستم (متوفی ۵۲۵) نیز مدتها در مشهد اقامت داشته است (ابن اسفندیار، ج ۱، ص۱۳۰). فقیه شیعی نامدار، ابوجعفرمحمدبن حسین شوهانی هم که در این عصر در مشهد ساکن بوده از شاگردان ابوعلی طوسی محسوب می شده است (منتجب الدین رازی، ص۱۶۵؛ نیز رجوع کنید به ابن شهر آشوب، ص۱۲). از جمله شاگردان ابوجعفر شوهانی، نصیرالدین ابوطالب عبداللّه بن حمزه بن عبداللّه طوسی شارحی مشهدی است (رجوع کنید به بیهقی نیشابوری کیدری، ج ۱، ص ۴۰۲، ج ۲، ص ۴۱۲). وی تألیفاتی در موضوعات فقهی و کلامی و فلسفی داشته است (رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۲۱۵ـ۲۱۶)؛ شاگرد دیگر او فقیه مشهور ابن حمزه طوسی مشهدی است که به گفته خودش (ص ۱۲۷، ۳۶۹) در منزل شوهانی در مشهد از او سماع حدیث کرده است. ابوعلی فضل بن حسن طَبْرِسی*، فقیه، مفسر و مؤلف مجمع البیان نیز مدتی در مشهد ساکن بوده و مدفنش نیز همانجاست (بیهقی، ص ۲۴۲). ابوالبرکات محمدبن اسماعیل مشهدی (متوفی ۵۷۱) هم در قرن ششم در مشهد سکونت داشته است (رجوع کنید به منتجب الدین رازی، ص ۱۶۳)، ابن عساکر (متوفی ۵۷۱) در سفر علمی بلند مدت خود به مناطق شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان، در حرم امام رضا علیه السلام از ابوالبرکات سماع حدیث کرده است (رجوع کنید به ج۲، ص۸۹۳). سمعانی دوست و همراه ابن عساکر در برخی از این سفرها، نیز از همین شخص در حرم امام رضا احادیثی، از جمله صحیفه علی بن موسی الرضا را شنیده و او را مقدّم سادات علوی و از معمرین وصف کرده است (رجوع کنید به ج۲، ص۹۶ـ۹۷). این ابوالبرکات مشهدی که مناظره ای هم با ابوبکربن اسحاق کرّامی در باب امامت ابوبکر داشته است (رجوع کنید به تبصرة العوام، ص۷۰)، در قزوین نزد حسین بن مظفر حمدانی تحصیل علم کرده بود (منتجب الدین رازی، همانجا) و حسین بن مظفر حمدانی خود از شاگردان مبرِّز شیخ طوسی بود که به مدت سی سال در نجف همه تصنیفات طوسی را بر او قرائت کرده بود (همان، ص ۴۳). بنابراین به نظر می رسد که در قرن ششم، میراث علمی شیخ طوسی در زمینه های فقهی ـ اصولی، کلامی و حدیثی از طریق شاگردان وی و شاگردان آنان به دیگر شهرها، از جمله مشهد، منتقل شده بود.هرچند درباره فعالیتهای علمی در مشهد قرن هفتم که مقارن با یورش مغولان به مناطق شرقی جهان اسلام، خاصه خراسان بزرگ، و در پی آن مهاجرت پاره ای از اهل علم و فرهنگ به دیگر نقاط جهان اسلام بود، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ با این همه بالیدن خواجه نصیرالدین طوسی* در مشهد و در خانواده ای اهل علم و نزد استادانی که گرایش شیعی امامی داشته اند، شاهد و قرینه مهمی است بر اینکه حیات حوزه فقهی و کلامی شیعیِ پاگرفته در مشهد در قرن ششم، دست کم تا حمله مغول و حتی پس از آن، در این شهر بیش و کم استمرار داشته است.کهن ترین اطلاع درباره وجود نهاد مدرسه در مشهد مربوط به اوایل قرن هشتم است، زمانی که ابن بطوطه در دیدار خویش از مشهد در ۷۳۴، ضمن توصیف ساختمان بقعه امام رضا، از وجود مدرسه ای در مجاورت آن خبر داده است (رجوع کنید به ج ۱، ص۳۹۴). گزارش ابن بطوطه متعلق به دوره حاکمیت ایلخانان و پیش از ظهور سربداران* در خراسان است و به نظر می رسد فعالیتهای سیاسی و تبلیغی برخی از امیران سربداری هم که گرایش امامی داشتند و در اواخر دوران ایلخانان مغول در مقطعی مشهد را مرکز فعالیتهای خود قرار داده بودند، در آماده کردن زمینه برای ایجاد نوعی حوزه علمی شیعی در دوره های بعدی تأثیر مثبت داشته است (رجوع کنید به سیدی، ص ۵۱ـ۵۲).در قرن نهم و اوایل قرن دهم، در دوره جانشینان تیمور، آرامش و امنیت نسبی به خراسان بازگشت و مشهد مرکزیت یافت و مدارسی به همت برخی از سلاطین و امیران و دیگر بزرگان تیموری در این شهر بنا شد و فعالیتهای علمی بار دیگر رونق گرفت. در این دوره ضمن گسترش و بازسازی شهر و توسعه بناهای متعلق به حرم، مدارسی چون پریزاد* و دودر و شاهرخیه (بالاسر*) در مشهد ساخته شد. براساس منابعِ در دسترس، اطلاعی در زمینه حضور عالمان شیعی در این مدارس در این مقطع زمانی نداریم. با این حال براساس برخی گزارشها، در این دوره پاره ای از محافل علمی و جلسات درسی شیعه در منازل عالمان تشکیل می شده است. از جمله در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم خاندانی از سادات رضوی در مشهد ساکن بوده که نقابت سادات این شهر را هم برعهده داشته است. از این خاندان دست کم دو تن را می شناسیم که خود عالم بوده اند و منزل آنان محل نزول و تدریس دانشمندانی بوده است که به مشهد وارد می شدند؛ یکی از آنان سیدمحمدبن پادشاه رضوی مشهدی است که متکلم، عارف و فقیه مشهور این عصر، ابن ابی جمهورِ احسائی* که وارث فقه علمای نجف و مکتب حِکْمی ـ عرفانی سیدحیدر آملی بوده (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، طبقات: احیاء، ص۲۱۴) او را به علم و تقوا ستوده است (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص۴)؛ و دیگری، فرزند وی سیدمحسن بن محمد رضوی مشهدی است که ابن ابی جمهور مراتب علم و فقه و حکمت او را به انحای مختلف ستایش کرده و در ایام اقامتش در مشهد کتاب غوالی اللالی خود را با شرح و توضیح مشکلات آن بر او خوانده و در نیمه ذیقعده ۸۹۷ اجازه علمی مفصّلی برای وی صادر کرده است (رجوع کنید به همان، ج ۱۰۵، ص ۴ـ۷).ابن ابی جمهور که مکرر به مشهد سفر می کرده، مدتها در این شهر اقامت و افاده علمی داشته است؛ از جمله در یکی از اقامتهایش در این شهر مباحث کتاب کشف البراهین خود را، که کتابی کلامی و شرحی است بر رساله زادالمسافرین خود او، به صورت درس در منزل همین سیدمحسن بن محمد رضوی القا و املا کرده و در ۸۷۸ از املای آن فارغ شده است (رجوع کنید به ابن ابی جمهور، ص۴۸۲). هم در این سال است که ابن ابی جمهور با عالمی سنّی مذهب که از او با وصف «فاضل هروی» یاد کرده طی سه مجلس در باب حقانیت مذهب تشیع در منزل این سیدمحسن بن محمد و نیز در «مدرسه»ای که نامی از آن نیاورده مناظره کرده است (رجوع کنید به خوانساری، ج ۷، ص ۲۷ـ۲۸). ابن ابی جمهور در آغاز این مناظره اظهار می دارد که سیدمحسن بن محمد رضوی و کثیری از مردم مشهد در جلسات درسی فقه و کلام وی حضور می یافته اند (رجوع کنید به همان، ج ۷، ص ۲۷). به نظر می رسد ابن ابی جمهور تا پایان عمر در مشهد مانده و به فعالیت علمی خود ادامه داده و هم در این شهر وفات یافته باشد. حضور طولانی مدت دانشمندی چون ابن ابی جمهور در مشهد و تألیف چند کتاب در این شهر و برگزاری جلسات درس و مناظره، وجود محیط علمی فعال در این شهر را محتمل تر می سازد.از دیگر شواهد موجود در زمینه فعالیت علمی در مشهد در این دوره منشوری است که از سوی سلطان حسین بایقرا (متوفی ۹۱۱) صادر شده درباره یک تن از سادات دانشمند به نام افضل الدین سیدمحمد موسوی که در آن از او به عنوان «افضل اکابر المحدثین» و «مستجمع جمیع کمالات صوری و معنوی» یاد شده است، و ظاهرآ وی باید از عالمان شیعه این ناحیه باشد که به عنوان متصدی تعلیم و تدریس علم حدیث و صدور احکام شرعی در حرم حضرت رضا علیه السلام منسوب شده و نافذ بودن احکام صادره از سوی دیگر علما و قضات این ناحیه نیز به تأیید و امضای وی موکول شده است (رجوع کنید به نظامی باخرزی، ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۳).ب) دوران صفویه. در دوران صفویه تشیع امامی که قرنها پیش از ظهور این دولت به تدریج در مناطق مختلف ایران بالیده بود به مرحله تثبیت نهایی رسید. مشهد هم در دوره صفویه، علاوه بر اهمیت سیاسی، از جهت علمی نیز اهمیت خاص یافت. رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران از یک سو و تلاش برای مقابله علمی با دو دشمن سرسخت صفویه، یعنی ازبکان در شرق و عثمانیان در غرب از سوی دیگر، موجب توجه جدّی دولت صفوی به مسئله تعلیم و تعلم و تبلیغات دینی در خراسان و به طور اخص در مشهد شد. آنچه در این میان به ترویج تشیع و توسعه و تقویت محافل علمیِ بازمانده از قبل کمک کرد و این محافل را رفته رفته به یک حوزه علمی پرمایه و نیرومند مبدل ساخت، همانا مهاجرت شمار درخور توجهی از عالمان شیعه جبل عامل لبنان به مشهد بود. یکی از مهم ترین این شخصیتها حسین بن عبدالصمد حارثی*، پدر شیخ بهائی، است که مدتی هم سمت شیخ الاسلامی مشهد را عهده دار بود و پاره ای از کتابهای خود را در مشهد نوشت (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج ۱، ص ۱۵۶)، و از او مهم تر و تأثیرگذارتر شیخ حرّ عاملی* بود که در دوران پختگی علمی خود به مشهد مهاجرت کرد و سالیان دراز به تدریس فقه و حدیث و تألیف عمده آثار خود در این شهر پرداخت. برادر او نیز پس از مرگ وی شیخ الاسلام مشهد شد و سالها در این شهر به تألیف و تدریس مشغول بود. حرّ عاملی شرح حال شماری از دیگر عالمان مهاجر از جبل عامل لبنان به مشهد را در امل الآمل خود آورده است (برای نمونه رجوع کنید به قسم ۱، ص۳۰، ۴۲، ۷۹، ۱۷۵).از جمله عالمان مشهور که در حوزه علمیه مشهد در دوره صفویه تحصیل یا تدریس کرده اند میرداماد است که پیش از سفر به قزوین، نخستین دوره تحصیلات خود را در علوم عقلی و نقلی و ریاضی در مشهد گذراند و در همین شهر به مرحله استادی در این فنون رسید (رجوع کنید به میرداماد*، محمدباقر). قاضی نوراللّه شوشتری* هم در آغاز دوران تحصیلات خود از ۹۷۹ تا ۹۹۲ در مشهد اقامت داشت و درس خواند. استاد اصلی او در بیشتر علوم نیز دانشمند پرمایه ای به نام میرعبدالواحدبن علی شوشتری بود (رجوع کنید به علاءالملک بن نوراللّه شوشتری، ص ۲۵). نوراللّه شوشتری، ضمن تمجید از استاد خود، از مباحث کلامی مطرح در آن عهد میان استادش با برخی از طلاب و علما سخن به میان آورده است (رجوع کنید به همان، ص ۶۱ـ۶۲). یکی دیگر از شاگردان مولی عبدالواحد شخصی به نام سیدمحسن بن شریف حسینی است که در علوم عقلی و نقلی تألیفاتی داشته و در فتنه ازبکان در مشهد به قتل رسیده است (رجوع کنید به همان، ص ۳۷). شیخ لطف اللّهِ میسی* نیز در جوانی از جبل عامل لبنان به مشهد کوچ کرد و در این شهر نزد استادانی چون مولی عبداللّه بن محمود تستری (مقتول در ۹۹۷ در حمله ازبکان به مشهد) تحصیل کرد و پس از شهادت استادش به اصفهان رفت (اسکندرمنشی، ج ۱، ص ۱۵۷). حسین اردکانی یزدی متکلم بزرگ عصر شاه طهماسب و از مهم ترین شاگردان شیخ بهائی نیز در مشهد تدریس داشته و بر کتابهایی چون خلاصة الحساب شیخ بهائی و تجرید طوسی شرح نوشته است (رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۱۹۱ـ۱۹۶). یکی از مشاهیر اواخر عصر صفوی آقاابراهیم مشهدی (متوفی ۱۱۴۸) است که در حکمت و کلام و فقه شهرت داشته و کتابهای زیادی در این زمینه ها نوشته است (قزوینی، ص ۵۵). شرح حال عمده علمای مشهد در این عصر در کتابهایی چون امل الآمل و ریاض العلماء آمده است. صفویان برای تقویت مذهب شیعه و تربیت عالمان و مبلّغان شیعی، علاوه بر تعمیر مدارس پیشین به ساخت مدارس جدید در مشهد همت گماردند. روند تأسیس این مدارس به صورت جدّی و پیوسته از نیمه دوم قرن یازدهم، یعنی از زمان سلطنت شاه عباس دوم، آغاز شد و تا پایان حکومت صفویه کمابیش استمرار یافت.از جمله در دوران سلطنت او در ۱۰۵۷ مدرسه خیرات خان (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج ۲، ص ۵۴۸) و در ۱۰۵۹ مدرسه میرزاجعفر (همان، ج ۲، ص ۵۳۵ـ۵۳۸) و سپس مدرسه فاضل خان یا فاضلیه در ۱۰۷۵ ساخته شد (همان، ج ۲، ص ۵۳۸ـ۵۳۹). مدرسه عباسقلی خان هم درست در سال مرگ وی یعنی ۱۰۷۷ تأسیس شد (همان، ج ۲، ص ۵۴۷ـ۵۴۸). در زمان سلطنت جانشین وی یعنی شاه سلیمان هم در ۱۰۸۳ مدرسه ملامحمدباقر مشهور به سمیعیه به همت مولی محمد سمیع و تجویز و تشویق ملامحمدباقر خراسانی سبزواری، نویسنده کفایة الاحکام، احداث شد (همان، ج ۲، ص۵۴۰)، در ۱۰۸۶ مدرسه نواب یا صالحیه بنا شد (همان، ج ۲، ص۵۴۰ـ۵۴۱). در مجموع در دوره صفویه تا ۱۱۰۰، در مشهد ده مدرسه مهم احداث گردید (رجوع کنید به امیرشیبانی، ص ۲۷). بدین ترتیب، روند احداث مدارس در این عهد و اختصاص موقوفات ارزشمند فراوان به آنها از سوی دولتمردان صفوی، مشهد را در آن عهد یکی از فرهنگی ترین شهرهای ایران کرده بود (همانجا).از کمّ و کیف کتابهای درسی و نحوه تدریس و احیانآ امتحان محصلان در این عهد اطلاعات تفصیلی در دست نیست، اما از مطالعه برخی اجازات صادره از سوی برخی از علما معلومات ارزشمندی در این زمینه به دست می آید. مثلا در اجازه علمی حرّ عاملی (متوفی ۱۱۰۴) برای سیدعلاءالملک پسر میرزاابوطالب علوی موسوی ساکن مشهد که در نیمه ربیع الآخر ۱۰۸۶ صادر شده از پاره ای از مهم ترین کتب حدیث شیعه از جمله کتب اربعه نام برده شده که نشان می دهد چنین کتابهایی در آن عهد مدار بحثها و پژوهشهای حدیثی بوده است. در این اجازه همچنین حرّ عاملی اجازه نقل پاره ای از کتابهای خود از جمله تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة و رسالة الرجعة (نام آن: الایقاظ من الهجعة) را داده است که نشان می دهد برخی از تصنیفات او از همان زمان تألیف مورد توجه و مدار مباحثات علمی بوده است (رجوع کنید به حرّعاملی، ۱۳۸۵ش، مقدمه فاضلی، ص ۱۱ـ۱۵). در اجازه علمی دیگری که حرّعاملی برای مولی محمدصادق مشهدی در ۱۹ شعبان ۱۰۹۲ صادر کرده (رجوع کنید به همان مقدمه، ص ۱۵) وی اجازه خود را پس از مباحثه با شخص مُجاز و در واقع امتحان میزان استعداد وی در درک و فهم دقایق و ظرایف احادیث صادر کرده است و این می رساند که در این عصر دست کم در مراحل عالی تحصیلی و در برخی رشته ها چیزی شبیه امتحان امروزی، البته در مقیاسی خردتر و شخصی تر، وجود داشته است.درباره مقدار شهریه طلاب و حقوق مدرّسان حوزه علمیه مشهد در عصر صفوی، به جز پاره ای اسناد مالی بازمانده، اطلاعات درخور توجهی در دست نیست. مثلا براساس یک سند به تاریخ ربیع الاول ۱۰۲۴، میرزاجعفر رضوی که در ۱۰۰۷ و بعد از تصرف مشهد به دست شاه عباس به صورت رسمی به عنوان مدرّس آستان قدس رضوی تعیین شد (رجوع کنید به منجم یزدی، ص ۱۷۱)، از بابت یک سال تدریس ده تومان تبریزی رایج در خراسان دریافت کرد. از متن سند چنین برمی آید که مقدار وجه پرداختی به مدرّسان در این زمان احتمالا بستگی به تعداد طلاب و سطح علمی مدرّس داشته است (حسن آبادی، ص ۱۷۶، ۴۱۶). در فرمانی از شاه سلیمان در ۱۰۷۸، مقرر شده است که به میرزامحمد ابراهیم مدرّس آستان قدس سالانه نود تومان تبریزی حق التدریس داده شود (گزیده اسناد: فرمان ها و رقم های آستان قدس رضوی، ص ۲۵). نمونه دیگر در این باب سندی است مورخ جمادی الاولی ۱۰۸۴ که براساس آن یکی دیگر از مدرّسان آستان قدس رضوی حقوق سالیانه خود را به صورت جنسی، ۲۸ خروار و ۲۵ من غلّه به صورت مناصفه و به وزن تبریز، دریافت کرده است (حسن آبادی، ص ۱۷۶ـ۱۷۷).از جمله شواهدی که رونق و نشاط علمی حوزه مشهد را در این مقطع نشان می دهد فراوانی تألیف و تصنیف و نیز کثرت کتابت کتابهای درسی و غیردرسی در رشته های مختلف است. نگاهی گذرا فقط به الذریعه آقابزرگ طهرانی گواه این مدعاست (برای نمونه ای از کتابهایی که در این عصر در مشهد تألیف شده رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱، ص ۳۷۳، ۴۱۲، ج ۲، ص ۴۰۴، ج ۳، ص ۵۶، ۵۹، ج ۵، ص۱۱۰، برای نمونه ای از نسخه های کتابت شده در مشهد رجوع کنید به همان، ج ۳، ص ۱۲۱، ج ۴، ص ۴۵۲، ج ۶، ص ۴۸، ج ۷، ص۵۰ـ۵۱، ج۱۰، ص ۱۱۵، ج ۱۳، ص ۵۴، ۱۴۴). همچنین پاره ای از عالمان ساکن مشهد کتابهایی را به نام و برای برخی از سلاطین صفوی تألیف یا ترجمه کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به همان، ج ۳، ص ۴۳۵، ج ۱۱، ص ۳۱، ج ۲۶، ص ۱۹۷).یکی از مهم ترین مسائلی که دولت و جامعه و حوزه های علمیه عصر صفوی با آن درگیر بودند مسئله چگونگی تعامل فکری و عملی با جهان اهل سنّت بود. طبعآ این مسئله در خراسان و خصوصآ در مشهد، که از دو سو با مناطق وسیع سنّی نشین هم مرز بود و بارها از سوی آنان مورد تعرض و نهب و غارت قرار گرفته بود حادتر می نمود. کتاب الفوائد الطوسیه حرّعاملی را می توان تا اندازه ای منعکس کننده جریانها و مسائل فکری مطرح در حوزه علمیه مشهد و رواج بحثهای کلامی و اعتقادی میان شیعه و سنّی در این عصر قلمداد کرد. حرّ عاملی این کتاب را که مشتمل بر ۱۰۲ فائده است، چنان که در مقدمه کتاب (ص ۶) یادآور شده در طوس و در جواب برخی از اهل علم نوشته و در آن با اتکا به تخصص خود که علم حدیث و فقه است به حل و توضیح پاره ای از شبهات، معضِلات و مسائل فقهی، اصولی و کلامی که در احادیث انعکاس یافته و به احتمال قوی در محیط علمی و احیاناً اجتماعی مشهد محل بحث بوده پرداخته است.ج) از آغاز افشاریه تا انقلاب مشروطه. حوزه علمیه مشهد در این دوره استمرار یافت و صورت متکامل حوزه در دوره صفویه بود. در دوره افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰) با وجود بی ثباتی سیاسی، حوزه علمیه مشهد به حیات خود ادامه داد و علمای بارزی در مشهد ظهور کردند. مدارس پیشین به حیات خود ادامه دادند و مدرسه جدیدی هم به نام مدرسه خواجه رضوان تأسیس گردید (مولوی، ص ۲۰۶). مولا محمدرفیع گیلانی، مشهور به رفیعا (متوفی ح ۱۱۵۵)، و مولاشفیع گیلانی (متوفی ۱۱۴۴)، از دانشمندان مهم و مشهور این دوره به شمار می روند. مولامحمد رفیع گیلانی در فقه و اصول و تفسیر و کلام و حکمت ید طولائی داشته و مرجع علمی و دینی مشهد محسوب می شد (رجوع کنید به قزوینی، ص ۱۵۹ـ۱۶۱). وی کتابهایی چون شرح مقاصد و شرح تهذیب تفتازانی و تفسیر بیضاوی و الهیات شفا را تدریس می کرد و تألیفاتی داشت، از جمله رساله ای در باب وجوب تعیینی نماز جمعه (رجوع کنید به همان، ص ۱۶۱). وی مشرب اصولی داشت و با اخباریان مخالف بود (جزایری، ص ۱۳۸). پسر وی آقامحمدشریف مشهدی نیز عالمی معتبر و رئیس علمای مشهد بود (قزوینی، ص ۱۷۸). میرمحمدتقی بن معزالدین محمد رضوی مشهور به شاهی (متوفی ۱۱۵۰) هم در این عهد از بزرگ ترین عارفان و متألهان محسوب می شد (همان، ص ۸۴ـ۸۶). یکی دیگر از علمای مهم این عصر در مشهد میرمحمدتقی مشهدی مشهور به پاچناری بوده که در مسئله وجوب تعیینی یا تخییری نماز جمعه میان او و مولامحمدرفیع گیلانی رسائلی ردوبدل شده است (همان، ص ۸۳). همچنین سیدمحمد سبزواری (متوفی ۱۱۹۸) در عصر افشاری مرجعیت داشت و به حکم میرزانصراللّه پسر نادرشاه به امامت جمعه مشهد منصوب شده بود (مدرس، ص ۴۶).در این دوره و دوره های زندیه و قاجاریه باید از چند خاندان علمی بزرگ نام برد که در مشهد پدید آمدند و طی چند نسل ریاست علمی و مرجعیت شرعی را برعهده داشتند و غالبآ از سادات رضوی بودند. از جمله خاندان معروف شهیدی که به مناسبت شهادت سرسلسله این خاندان، میرزامحمدمهدی خراسانی* (متوفی ۱۳۱۸) به این نام موسوم شده اند. از وصف بلیغ محمدحسن زنوزی، شاگرد دانشمند وی در ریاض الجنة (روضه ۴، قسم ۴، ص ۶۱۹ـ۶۲۰) درباره مقام علمی و اخلاقی میرزامحمدمهدی، تسلط وی بر عمده علوم عصر خاصه علوم عقلی و ریاضیات آشکار می شود. وی از شاگردان وحید بهبهانی بوده است (رجوع کنید به مدرس، ص ۵۵). زنوزی در مشهد نزد وی کتب بسیاری از جمله اشارات ابن سینا و عیون الحساب محمدباقر یزدی (متوفی قبل از ۱۰۵۶) را به درس خوانده است (روضه ۴، قسم ۴، ص۶۲۰، ۶۲۲). وی در فقه شرحی بر کفایة المقتصد ملامحمدباقر سبزواری نوشته است (همان، روضه ۴، قسم ۴، ص۶۲۰). وی سه پسر داشت که هر سه عالم بودند. پسر بزرگش میرزاهدایت اللّه (متوفی ۱۲۴۸) نزد پدر درس خوانده بود (رجوع کنید به مدرس، ص ۶۷) و مثل او از بسیاری از علوم آن عصر آگاهی داشت (زنوزی، روضه ۴، قسم ۴، ص ۶۲۱) و در واقع ریاست علمی خراسان آن عصر را در دست داشت (مدرس، همانجا). پسر کوچکش میرزا داوود (متوفی ۱۲۴۰) نیز عالم بزرگی بود و خاصه در ریاضیات تبحر ویژه داشت. وی سرآمد علمای عصر بود، چنان که طالبان این علم از دیگر شهرها برای استفاده از وی به مشهد می آمدند. همچنین وی در سفری که شیخ محمدتقی اصفهانی*، مؤلف هدایة المسترشدین، به مشهد کرد، به مدت چهارده ماه در نزد او فقه خواند (همان، ص ۶۸). دو پسر میرزاهدایت اللّه، یکی میرزاهاشم (متوفی ۱۲۶۹) بود که نزد پدر خود درس خواند و به تدریس و ترویج احکام در مشهد مشغول شد و دیگری میرزاعسکر (متوفی ۱۲۸۰) که بعد از پدر امام جمعه مشهد شد (همان، ص ۹۲، ۹۴).خاندان معروف علمی دیگر در مشهد خاندان قصیر است. سرسلسله این خاندان سیدمحمدبن میرزامعصوم رضوی معروف به سیّد قصیرِ رضوی* (متوفی ۱۲۵۵) است که از شاگردان سیدبحرالعلوم و وحید بهبهانی بود و سالها ضمن تدریس و تألیف در مشهد، تولیت افتا و احکام قضایی در کل خراسان را برعهده داشت (آزاد کشمیری، ص ۴۰۴ـ۴۰۵؛ مدرس، ص۸۰ـ۸۱). از جمله تألیفات وی در فقه کتاب مصابیح، شامل یک دوره کامل فقه، است (مدرس، ص ۸۲). برادر وی سیدحاج میرزا حسن (متوفی ۱۲۸۷) نزد او در مشهد و نزد شیخ محمدتقی اصفهانی در اصفهان درس خواند و پس از مرگ پدر در مشهد مرجعیت و ریاست عام یافت (همان، ص ۹۲ـ۹۳). فرزند سیدمحمد قصیر، میرزامهدی رضوی (متوفی ۱۲۶۷)، هم شاگرد پدر خود و هم شاگرد صاحب جواهر در نجف بود و از او اجازه اجتهاد گرفت و در مشهد به تدریس مشغول شد (همان، ص ۸۹ـ۹۰؛ برای برخی عالمان دیگر از این خاندان رجوع کنید به رضوی، ص ۳۳۹ـ۳۴۰، ۳۴۴ـ۳۴۷).خاندان رضوی یکی دیگر از خاندانهای معروف علمی در این دوره است. محمدباقر رضوی (متوفی ۱۳۴۲) نویسنده کتاب شجره طیّبه در انساب سادات رضوی خود عالم و مدرّس معتبری در حوزه علمیه مشهد در اواخر عصر قاجار بوده و شرح لمعه و قوانین و فصول را درس می داده و تألیفاتی هم در این زمینه داشته است (رضوی، مقدمه مدرس رضوی، ص ۳۸ـ۳۹). وی در کتاب خود عالمان این خاندان را معرفی کرده است. از آن جمله میرزاحبیب اللّه رضوی (زنده تا ۱۱۹۶) که از علمای عصر خود و ملجأ همگان بوده است (رضوی، ص ۳۰۵). دیگری عالم بزرگ میرزامحمد رضوی (متوفی ۱۲۶۶) است که در نجف نزد صاحب ریاض تلمذ کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت (رجوع کنید به همان، ص ۳۰۵ـ۳۰۶) و در مشهد نیز از سیدمحمدقصیر مُجاز شد (رجوع کنید به همان، ص ۳۰۶ـ۳۰۷) و در این عصر ریاست عام و مرجعیت تام یافت (همان، ص ۳۰۹ـ۳۱۰). میرزامحمدعلی رضوی (متوفی ۱۳۱۱) نیز شاگرد شیخ انصاری بود و از او اجازه اجتهاد گرفت و سالها در مشهد به تدریس پرداخت و کتابهای فقهی زیادی تألیف کرد (رجوع کنید به همان، ص ۲۹۵ـ۲۹۷). به جز خاندانهای یاد شده عالمان بسیار دیگری در مشهد خا صه در عهد قاجار وجود داشتند که شرح حال آنان در کتابهایی چون تاریخ علماء خراسان از عبدالرحمان مدرس و فردوس التواریخ نوروزعلی بسطامی، که خود از عالمان مبرِّز اواخر قاجار در مشهد بودند، آمده است. حوزه علمیه مشهد در این دوره به تبع رشد و غلبه علمای اصولی در محافل علمی عراق و اصفهان و تحصیل پاره ای از طلاب و علمای مشهد در این محافل و انتقال میراث آنها به مشهد، گرایش اصولی بارزی پیدا کرد. به علاوه، این حوزه در همه جا به علوم ریاضی شهرت داشت (رجوع کنید به مدرس، ص ۱۰۸).در عصر قاجار در کنار مدارس موجود، دو مدرسه جدید در مشهد بنا شد: یکی مدرسه سلیمان خان و دیگری مدرسه نو (حاج صالح) بخارایی که هنگام تخریب اطراف حرم در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خراب شد (مولوی، ص ۲۰۶ـ ۲۰۷). در زمان فتحعلی شاه از مجموع شانزده مدرسه مشهد، مدرسه های نواب، ملامحمدباقر (باقریه*)، فاضل خان*، میرزاجعفر، سعدالدین (پایین پا) و بالاسر فعال و منظم بوده است (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج۲، ص۳۱۳ـ۳۱۶). ظاهراً در این دوره به طلاب و مدرّسان شهریه ثابتی داده نمی شد (رجوع کنید به همان، ج۲، ص ۳۱۹).درباره شیوه اداره مدارس حوزه علمیه مشهد در دوره های مختلف، اطلاعات زیادی در دست نیست. در این میان اطلاعات موجود درباره مدرسه فاضل خان یا فاضلیه، به ویژه در سالهای پایانی حکومت ناصرالدین شاه (متوفی ۱۳۱۳)، بیشتر است. از مجموع گزارشها و اسناد راجع به این مدرسه روشن می شود که دست کم در اوایل قرن چهاردهم، این مدرسه را یک مدیر، سه مدرّس، یک کتابدار، یک ناظم یا همان غایب نویس و یک مسئول امور مالی اداره می کردند، خادمی هم به امور نظافت مدرسه رسیدگی می کرده است (جهان پور، ص ۱۳۹). در این مدرسه هر روز گزارش حاضران و غایبان و اتفاقات روزانه به دقت نوشته و به رئیس مدرسه ارائه می گردید (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص ۱۴۷ـ۱۵۰). براساس اسناد، مدرسه در اعیاد دینی و ملی، وفیات معصومین علیهم السلام، روزهای پنجشنبه و جمعه، ایام عرفه و عید قربان (هشتم، نهم و دهم ذیحجه) و دهه اول محرّم تعطیل بود (رجوع کنید به همان، ص۱۴۰). شمار طلاب این مدرسه پیش از خراب شدن آن، به سال ۱۳۰۸ش، ۲۶۰ تن بود (همانجا). در این مدرسه طلاب شهریه ای به صورت نقدی دریافت نمی کردند بلکه از انبار مدرسه به صورت جنسی و مثالثه یعنی دو قسمت گندم و یک قسمت جو در چند نوبت به آنان پرداخت می شد (همانجا). حقوق مدرّسان این مدرسه نیز به دو صورت نقدی و جنسی پرداخت می شد که میزان آن به نسبت رتبه افراد، متفاوت بود (رجوع کنید به همان، ص ۱۴۳).دراین دوره اغلب طلاب مدارس مشهد از شهرها و روستاهای مختلف خراسان بودند. اهداف و انگیزه های آنان نیز تابع نیازهای منطقه ای بود که از آن می آمدند، مثل روضه خوانی و پیشنمازی و وعظ و امورحقوقی (پروین گنابادی، ص۱۵۶ـ۱۵۷). طلاب با استعدادتر برای ادامه تحصیل به نجف رهسپار می شدند و معدودی هم به آموختن فلسفه و حکمت یا ادبیات عالی عرب می پرداختند (همان، ص ۱۵۷). در نیمه دوم عصر قاجار و پیش از حضور حاج ملاهادی سبزواری*، در حوزه مشهد از علوم عقلی استقبال نمی شد و طلاب وقت خود را بیشتر صرف علوم دینی و علوم ادبی می کردند و از زمان حضور وی در مشهد بار دیگر بازار علوم عقلی گرم شد (رجوع کنید به ادامه مقاله).د) از انقلاب مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰. حوزه علمیه مشهد در مقطع زمانی پس از انقلاب مشروطه یعنی ۱۲۸۵ش تا ۱۳۱۴ش که واقعه گوهرشاد* رخ داد، و خاصه پس از مهاجرت دو روحانی دانشمند به مشهد، حاج آقامحمد نجفی معروف به آقازاده خراسانی* (متوفی ۱۳۱۶ش)، فرزند آخوند خراسانی، و حاج آقا حسین قمی* (متوفی ۱۳۲۶ش) که هر دو درس خوانده نجف بودند، و نیز شیخ مرتضی آشتیانی*، به ویژه از حیث دروس خارج فقه و اصول بیش از پیش رونق گرفت. در این مقطع برخی از علمای درجه اول مشهد عبارت بودند از : میرزاسیدعلی یزدی حائری معروف به خانی که صاحب فتوا و مقدّم بر دیگران بود و درس خارج می گفت (تربتی، ص سی وهفت)؛ شیخ حسنعلی تهرانی که مقبول عام و خاص بود (همانجا)؛ میرزاحبیبِ خراسانی* که از حیث وجاهت عمومی و نفوذ کلمه در درجه اول قرار داشت (همانجا)؛ ملامحمدعلی معروف به حاجی فاضل (رجوع کنید به ادامه مقاله)؛ محمدتقی بجنوردی (همان، ص سی وهشت ـ سی ونه)؛ و سیدعلی سیستانی (متوفی ۱۳۴۰) که از شاگردان سیداسماعیل صدر و میرزامحمدحسن شیرازی بود و در مشهد به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۴، ص ۱۴۳۴؛ شریف رازی، ج ۵، ص ۲۱۶ـ۲۱۷).حضور آقازاده خراسانی که به دنبال درخواست مردم و علمای مشهد از آخوند خراسانی، به مشهد رهسپار شد، از جهت سیاسی و به دلیل انتسابش به آخوند خراسانی، مایه تقویت مشروطه خواهان در خراسان گردید (محمدعلی شوشتری، ص۲۴۰). او در ۱۳۲۵ یعنی یک سال پس از پیروزی مشروطه در شرایطی وارد مشهد شد که بین علما و اهل علم مشهد، همچون دیگر شهرها، بر سر تأیید یا رد مشروطیت شکاف افتاده بود. برخی چون سیدعلی سیستانی و محمدحسین نجفی از نظر فقهی منتقد مشروطه بودند و با جدّیت در مقابل مشروطه خواهان ایستادند، و کسانی دیگر از جمله شیخ ذبیح اللّه قوچانی، از شاگردان میرزای شیرازی و آخوند خراسانی و از مروجان اندیشه های آخوند خراسانی، به حمایت جدّی از مشروطه برخاستند (رجوع کنید به جلالی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۳۷ـ۱۴۰). روحانیان طرفدار مشروطه به جز فعالیت در انجمنها، در انتخابات مجلس هم به کوشش پرداختند و این تلاشها به برگزیده شدن میرزاعلی آقا مجتهد تبریزی از علمای درجه اول مشهد به عنوان یکی از نمایندگان مشهد در مجلس شورای ملی انجامید (همان، ص ۱۴۳، ۱۴۵). عالمانی همچون میرزاحبیب خراسانی هم بودند که راه میانه را در پیش گرفته بودند (برای تفصیل رجوع کنید به همان، ص ۱۵۱ـ۱۵۴).از سوی دیگر، حضور آقازاده حوزه مشهد را از حیث علمی قوت بخشید و درس او بر دیگر درسها ترجیح یافت (محمدعلی شوشتری، ص۲۴۰ـ۲۴۱). درس خارج وی در این برهه یکی از مهم ترین و پرمایه ترین درسهای حوزه مشهد بود که مبنای آن کفایة الاصول پدرش بود. وی چند سالی در مسجد گوهرشاد تدریس می کرد و در اواخر عمر در اثر فشار حکومت رضاشاه در منزل درس می گفت (رجوع کنید به پروین گنابادی، ص ۱۵۶؛ مجتهدی، ص ۲۰۷). شمار شاگردان درس او سیصد تن گفته شده است (پروین گنابادی، ص ۱۶۲). آقازاده در مدت اقامت خود در مشهد، عملا ریاست حوزه علمیه این شهر را برعهده داشت (محمدعلی شوشتری، همانجا). اهمیت درس وی به اندازه ای بود که چه بسا طلابی هم از نجف برای استفاده به مشهد می آمدند (پروین گنابادی، همانجا).حاج آقاحسین قمی هم مرجعی بود که در رونق بخشیدن به دروس عالی فقه و اصول در این برهه از تاریخ مشهد سهم اساسی داشت. وی در تهران نزد استادانی چون میرزاابوالحسن جلوه، آقاعلی مدرس نوری، میرزاحسن کرمانشاهی، میرزامحمود قمی، محمدحسن آشتیانی و شیخ فضل اللّه نوری فلسفه و عرفان و ریاضیات و فقه و اصول خوانده و در نجف و سامرا مراحل عالی فقه و اصول را نزد آخوندخراسانی و میرزامحمدتقی شیرازی و سید محمدکاظم طباطبائی یزدی و دیگران گذرانده بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نقباء، قسم ۲، ص ۶۵۳). قمی در پی دعوت و درخواست علما و طبقات مختلف مردم مشهد از میرزامحمدتقی شیرازی مبنی بر گسیل داشتن وی به این شهر، در ۱۳۳۱ به توصیه میرزای شیرازی عازم مشهد شد و در مدت بیش از دو دهه اقامت در این شهر به تدریس فقه و اصول مشغول گردید و در بین عوام و خواص مرجعیت عام یافت. وی که از نظر علمی در زمان خود عالم درجه اول خراسان محسوب می گردید، متجاوز از سیصد شاگرد زبده تربیت کرد که بیشتر آنان جزو استادان و مدرّسان حوزه مشهد و برخی از شهرهای دیگر شدند و شماری از آنان نیز خود به مرتبه مرجعیت رسیدند (رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص ۶۵۴ـ۶۵۵؛ صالحی، «خاطرات سیدمیرزا حسن صالحی»، موجود در آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش ۲۱۷، ص ۲۴ـ۲۵). مدت حضور قمی در مشهد را می توان به دو مقطع تقسیم کرد، در مقطع اول وی به دور از قضایای سیاسی به صورت تمام وقت به تدریس و تربیت شاگرد می پرداخت، اما در مقطع دوم در کنار رسیدگی به امور علمی و دینی در موارد لزوم در امور سیاسی دخالت می کرد (صالحی، همان، ص ۲۵). بدین گونه در اثر مساعی قمی حوزه علمیه مشهد حوزه ای نیرومند و خود بسنده شد (همان، ص ۲۸، ۳۳) و به لحاظ تدریس همه رده های علوم دینی در آن، از مقدمات تا خارج، حتی با حوزه نجف رقابت می کرد (دوانی، ج ۱۱، بخش ۱، ص ۶۵).در زمان اجرای قانون متحدالشکل کردن لباس در سال ۱۳۰۸ش، مقرر شد روحانیان برای در برداشتن لباس مخصوص اهل علم از نظر صلاحیت علمی امتحان شوند و فقط تعدادی از روحانیان در مشهد از این امر مستثنا گردیدند (مروارید، ص ۱۷۶؛ برای گزارشی دیگر از این ماجرا رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص۵۳ـ۵۴).دو ویژگی عمده حوزه علمیه مشهد در این زمان، یکی توجه جدّی به ادبیات عرب و دیگری تدریس علوم عقلی خصوصاً فلسفه بود (رجوع کنید به واعظ زاده خراسانی، ص ۱۹۶)، استادانی چون عبدالجواد نیشابوری معروف به ادیب اول در ادبیات عربی و فارسی و حکیم آقابزرگ شهیدی و فرزندش میرزامهدی و حاجی فاضل خراسانی و شیخ اسداللّه یزدی در تدریس علوم عقلی و عرفان مشهور بودند (رجوع کنید به همانجا). در این دوره، حلقه درسی ادیب نیشابوری* (متوفی ۱۳۰۵ش) به دلیل دانش وسیع ادبی و تسلط و مهارت خاصی که وی در تدریس متون ادب عربی داشت از دیگر دروس ممتاز بود. ویژگی عمده شیوه تدریس ادیب در این بود که وی از آغاز تا پایان جلسه درس به روش خطابی سخن می گفت و در اثنای تدریسش اجازه سخن گفتن و اشکال کردن به هیچ کدام از شاگردان نمی داد و خود با مهارت کامل تمامی اشکالات احتمالی و ابهامات درس را به دقت بیان می کرد (پروین گنابادی، ص ۱۶۴ـ۱۶۵). در درس ادیب بیش از سیصد طالب علم شرکت می کردند (همان، ص ۱۶۵). طلاب علاقه مند پس از خواندن جامع المقدمات و شرح قَطْرالنَّدی از ابن هشام و شرح جامی بر کافیه ابن حاجب و الفیه ابن مالک و شرح سیوطی بر آن و شرح نظّام نیشابوری بر کتاب ابن حاجب و مغنی اللبیب ابن هشام و مطول تفتازانی، در مرحله عالی ادبیات به خواندن معلقات سبع و مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری می پرداختند (همان، ص ۱۵۸ـ۱۵۹)، و بعد به خواندن دواوین شاعران عرب از قبیل بُحْتُری و متنّبی و فرزدق و حماسه ابوتمّام و آثار منثور عربی چون البیان و التبیین و دیگر کتابهای جاحظ و رسائل خوارزمی و اطواق الذهب زمخشری و المستطرف ابشیهی و یتیمة الدهر ثعالبی و الاغانی و امثال آنها مبادرت می ورزیدند. طالب علمانی که به این مرحله می رسیدند، به توصیه استادان مطالعه متون ادبی فارسی اعم از موزون و منثور و کتابهای لغت را شروع می کردند (همان، ص ۱۵۹).تدریس فلسفه و عرفان، بیش و کم در همه ادوار حیات حوزه علمیه مشهد رواج داشته است (رجوع کنید به بخشهای قبلی مقاله)، اما در این دوره و با حضور شاگردان حاج ملاهادی سبزواری همچون ملاغلامحسین شیخ الاسلام (متوفی ۱۳۱۹ش؛ بامداد، ج ۶، ص ۱۷۲ـ۱۷۳) در مشهد این امر رونق بی سابقه ای یافت. حکیم آقابزرگ شهیدی (متوفی ۱۳۵۵) که در تهران نزد میرزاابوالحسن جلوه و میرزا ابراهیم گیلانی اشکوری به تحصیل علوم عقلی و فلسفه پرداخته و فقه و اصول را در نجف نزد آخوند خراسانی خوانده بود (رجوع کنید به ریاضی، ۱۳۳۶ش، ص ۲۲۸ـ ۲۲۹)، از ۱۳۳۳ تا پایان عمر به مدت ۲۳ سال در حوزه مشهد به تدریس تمام کتب کلامی و فلسفی از قبیل شرح تجرید قوشجی و شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی و شوارق الالهام و شواهد الربوبیة و المبدأ و المعاد و شرح الهدایة الاثیریة ملاصدرا و شرح منظومه اشتغال داشت (رجوع کنید به همان، ص۲۳۰) و شاگردان بسیاری پرورد، نظیر حسینعلی راشد و محمود شهابی و مهدی الهی قمشه ای و سیدحسن بجنوردی (برای فهرست کامل شاگردان وی رجوع کنید به مدرس گیلانی، ص ۲۱ و حاشیه صدوقی سها، ص ۲۴ـ۳۲). وی با آنکه آثار ملاصدرا را هم تدریس می کرد، در فلسفه بیشتر گرایش مشائی داشت (رجوع کنید به ریاضی، ۱۳۳۶ش، ص ۲۲۹). ملامحمدعلی فاضل مشهور به حاجی فاضل خراسانی (متوفی ۱۳۴۲) از مشاهیر فلاسفه معاصر است که فلسفه را نزد حاج ملاهادی سبزواری و ملاغلامحسین شیخ الاسلام و آقامیرزامحمد سروقدی آموخته و در نجف و سامرا نزد میرزاحبیب اللّه رشتی و میرزای بزرگ شیرازی، فقه و اصول تحصیل کرده بود و کسانی چون سیدحسن بجنوردی و صدرالدین بادکوبه ای و شیخ اسداللّه یزدی در مشهد نزد وی فلسفه خواندند (رجوع کنید به مدرس گیلانی، ص ۱۵۵؛ فاضل خراسانی، مقدمه آشتیانی، ص ۶). وی در علوم معقول و منقول از مدرّسان نامی زمان خود بود (فاضل خراسانی، همان مقدمه، ص ۵). در اواخر دوره رضاشاه با وجود کثرت روحانیان در مشهد، سیاست خلع لباس روحانیت به نحوی اجرا شد که بنابر مشهور به جز چند تن از روحانیان سرشناس و معتبر کس دیگری مجاز به برسر نهادن عمامه نبود (رجوع کنید به مدیرشانه چی، ص۱۰).براساس قرائن و مدارک ناقص موجود وضع مالی و معیشتی حوزه علمیه مشهد در دوره ریاست آقازاده خراسانی و حاج آقاحسین قمی چندان مناسب نبوده است (خامنه ای، ص۱۱۰). مثلا حقوق ماهیانه ادیب، استاد یگانه ادبیات عرب در حوزه مشهد، از محل موقوفات مدرسه نواب ۱۵۰ ریال (گلشن آزادی، ص ۶۱) و به قولی دیگر سالیانه بین سی تا پنجاه تومان بود و سالیانه ۳۶ تومان هم از بابت حق التدریس از آستان قدس دریافت می کرد (رجوع کنید به ادیب نیشابوری، مقدمه جلالی پندری، ص ۲۲).حوزه علمیه مشهد تحت زعامت علمای بزرگی چون حاج آقا حسین قمی و آقازاده خراسانی در دوره پهلوی اول در موارد متعدد به علمکردهای گوناگون سیاسی و اجتماعی حکومت که با شئونات دینی جامعه منافات داشت واکنش نشان داد. از جمله در ۱۳۰۶ش، طی تلگرامی به دولت وقت، که به امضای عمده علمای وقت مشهد رسید، به ابلاغیه دولت مبنی بر منع امر به معروف و نهی از منکر اعتراض کردند (رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص۲۴۰ـ۲۴۲). مورد دیگر اعتراض آنان به قضیه جمهوری خواهی رضاخان بود (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به همان، ص ۲۵۲ـ۲۵۳). اما مهم ترین اقدام علمای مشهد در این باب اعتراض به قضیه کشفِ حجاب* بود که در مقابله با آن بسیاری از علمای مشهد زندانی و تبعید شدند. از علمای درجه اول مشهد هم حاج آقامحمد آقازاده دستگیر شد و به تهران انتقال یافت و در این شهر محبوس ماند و در ۱۳۱۶ش درگذشت (محمدعلی شوشتری، ص ۲۳۹) و حاج آقاحسین قمی که برای پیشگیری از اجرای قانون منع حجاب راهی تهران شده بود تا با شاه دیدار کند و او را از این اقدام باز دارد، در محل اقامت خود در حضرت عبدالعظیم (شهر ری) تحت نظر و ممنوع الملاقات شد و در پی قیام گوهرشاد به کربلا تبعید شد («مرحوم آیة اللّه العظمی حاج آقاحسین قمی»، ص ۸۵ـ۸۸) و بدینگونه حوزه مشهد از هم پاشید و تقریبآ به حال تعطیل درآمد (رجوع کنید به ادامه مقاله).ه ) از شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب اسلامی. حوزه علمیه مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد دوره ویژه ای از حیات خود شد. احیای دوباره حوزه علمیه مشهد پس از سقوط رضاشاه به طور خاص مرهون کوششهای سه شخصیت علمی برجسته یعنی میرزااحمد کفایی و شیخ مرتضی آشتیانی و میرزامهدی اصفهانی بود (رجوع کنید به خامنه ای، ص ۲۸). کفایی فرزند آخوند محمدکاظم خراسانی بود که نزد وی و دیگر استادان حوزه نجف درس خوانده و سپس به مشهد، که برادر بزرگ ترش میرزامحمد آقازاده زعامت حوزه علمیه و ریاست دینی آن را سالها برعهده داشت، مهاجرت و خود سالها در آنجا تدریس کرده بود. وی در شرایطی که از یک سو حوزه علمیه مشهد در اثر رخدادهای پس از واقعه گوهرشاد و ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت، تقریباً خالی از استادان و طلاب شده و به حالت تعطیل درآمده بود (رجوع کنید به مروارید، ص ۱۷۶)، و از سوی دیگر تبلیغات ضدمذهبی توده ایها در فضای آزاد اوایل سلطنت پهلوی دوم فضای دینی و سیاسی مشهد را تحت تأثیر قرار داده بود، با تکیه بر جایگاه و پشتوانه دینی، علمی و خانوادگی خود و با جلب اطمینان حکومت، مدارس و موقوفات آنها را از دولت پس گرفت و تمام موقوفات این مدارس را اجاره بندی کرد و برای مدارس متصدی تعیین نمود و از طریق اجاره این موقوفات برای مخارج مدارس و طلاب و استادان عایداتی فراهم ساخت. درنتیجه بسیاری از استادان و طلاب به حوزه بازگشتند. وی همچنین برای احیای حوزه مشهد، برخی از علمای دیگر شهرها نظیر آقابزرگ اشرفی شاهرودی، از شاگردان برجسته میرزا محمدحسین نائینی*، را به مشهد دعوت کرد (کفایی، ص ۹۶ـ۹۷).میرزامهدی اصفهانی* (متوفی ۱۳۲۵ش) هم که از دانش آموختگان نجف و مسلط بر مبانی فقهی و اصولی مکتبهای نجف و سامرا و از شاگردان نامبردار نائینی بود و از حدود ۱۳۰۰ش در مشهد سکونت و تدریس داشت و در این شرایط با تشویق پاره ای از طلاب با تصرف حجرات مدرسه نواب که تحت تصرف دولت بود (مدیرشانه چی، ص ۱۵) بار دیگر درس خارج فقه و اصول خود را، که در اواخر دوره رضاشاه در منزل برگزار می کرد، به طور علنی در مدرسه نواب آغاز کرد (همان، ص ۱۱، ۱۶). وی نخستین عالمی بود که مبانی اصولی استاد خود نائینی را در مشهد مطرح کرد (همان، ص ۱۲). به جز ارائه موفقیت آمیز درس خارج، آنچه که اصفهانی را از دیگران ممتاز می ساخت، ارائه معارف و عقاید شیعی به شیوه ای خاص بود، شیوه ای که بعدها به «مکتب معارفی خراسان» شهرت یافت و مدعای اصلی آن عدم آمیختگی عقاید دینی با هرگونه فراورده فکر بشری و مشخصاً فلسفه و عرفان است. اصفهانی در ارائه آرا و عقاید خود چنان موفق بود که بسیاری از طلاب و استادان مبرِّز حوزه مشهد که برخی از آنان هم اهل فلسفه بودند به مکتب وی گرویدند. آنچه اصفهانی پی ریزی کرد به وسیله شاگردانش خاصه شیخ مجتبی قزوینی (متوفی ۱۳۴۶ش) تحکیم و تفصیل داده شد و پس از او چنان گسترش یافت که به عنوان ویژگی اصلی حوزه علمیه مشهد در چند دهه اخیر شناخته شد (رجوع کنید به حکیمی، ص ۲۱۲ـ۲۳۵).آشتیانی هم که از مجتهدان برجسته ای بود که در نزد پدر خود محمدحسن آشتیانی در تهران و آخوند خراسانی در نجف، تحصیلات عالی را به انجام رسانده و در دوره رضاشاه به مشهد آمده بود و سالها در این شهر تدریس کرده و پس از ماجرای گوهرشاد به تهران تبعید شده بود، در این دوره به مشهد بازگشت و ارائه درس خارج را آغاز کرد (شریف رازی، ج ۷، ص ۹۵). در کنار این دو تن، استادان دیگری چون کفایی و شیخ هاشم قزوینی و شیخ مجتبی قزوینی، به طور محدودتری درس خارج می گفتند (رجوع کنید به مدیرشانه چی، ص ۱۳). دروس ادبیات و سطوح مقدماتی و عالی هم به قوت خود باقی بود و استادان برجسته ای چون میرزااحمد مدرس یزدی و شیخ کاظم دامغانی و میرزامحمدتقی ادیب نیشابوری در این مقاطع تدریس می کردند (همان، ص ۱۱ـ۱۲). از دیگر علمای این دوره سیدیونس اردبیلی* (متوفی ۱۳۳۷ش) است که پیش از واقعه گوهرشاد در مشهد به تدریس و فعالیت علمی و دینی اشتغال داشت، سپس از مشهد تبعید شد و پس از سقوط پهلوی اول به این شهر بازگشت و فعالیت علمی خود را از سرگرفت (شریف رازی، ج ۳، ص ۶۱ـ۶۳)؛ همچنین شیخ غلامحسین مجتهد تبریزی (متوفی ۱۳۵۹ش) از دوره پهلوی اول در مشهد به تدریس و اقامه جماعت اشتغال داشت و اقدامات سیاسی و فعالیتهای اجتماعی او مشهور است (همان، ج ۷، ص ۱۲۰ـ ۱۲۲؛ مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج ۱، ص ۹۲ـ۹۴).از جمله عواملی که در آغاز راه اندازی دوباره حوزه علمیه مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰، مایه تقویت آن گردید و نفوذ و اقتدار دینی حوزه های علمیه را نیز به طور کلی و حوزه علمیه مشهد را به طور خاص در آنچه با سیاست و اجتماع مرتبط است نشان داد، بازگشت مقتدرانه حاج آقاحسین قمی در ۱۳۲۲ش از عراق به ایران بود که در همه شهرهای واقع در مسیر او تا مشهد با استقبال گسترده علما و مردم مواجه شد. وی در واقع در این سفر چندین هدف داشت که یکی از مهم ترین آنها رفع مشکل حجاب برای بانوان بود (مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص ۲۶۴). از این رو وی در ۱۴ مرداد ۱۳۲۲ طی مکتوبی از نخست وزیر وقت تحقق اموری را خواستار شد که مهم ترین آنها از این قرار است: دولت طی اعلامیه ای رسمی قانون منع حجاب را در سراسر کشور لغو کند، همه موقوفاتی که دولت تصرف کرده، خصوصآ موقوفات مدارس دینی به حالت قبلی آن برگردد، مدارس مختلط که در دوره پهلوی اول ایجاد شده بود منحل گردد، تعلیم قرآن و شرعیات جزو برنامه درسی مدارس جدید باشد، و مشکلات مربوط به ارزاق عمومی به طور اطمینان بخشی اصلاح شود (رجوع کنید به همان، ص ۲۶۹ـ۲۷۰). با پیگیری مکرر این درخواستها دولت به اجرای این موارد گردن نهاد و قمی پس از درنگ کوتاه در مشهد، به کربلا بازگشت (رجوع کنید به همان، ص ۲۷۱ـ ۲۷۲؛ «مرحوم آیة اللّه العظمی حاج آقاحسین قمی»، ص۸۹).از جمله عواملی که در حدود نیمه اول دهه ۱۳۲۰ش تقویت حوزه علمیه مشهد را موجب شد حضور کوتاه مدت آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی* در مشهد بود. وی پس از مهاجرت به قم در ۱۳۲۳ش و استقرار در این شهر در مقام مرجع تقلید، در تیر ۱۳۲۴ عازم مشهد شد و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در این شهر سپری کرد. حضور وی در مشهد، دیدارهایش با علما و طلاب و هیئتهای مذهبی و نیز رسیدگیش به امور مدارس علمیه، حوزه علمیه مشهد را جان تازه ای بخشید (رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص ۴۱۳؛ بدلا، ص۹۴ـ۹۵).در این برهه شهریه درخوری به طلاب حوزه علمیه مشهد پرداخت نمی شد. مقدار این شهریه گوناگون ذکر شده است. مثلا گفته شده که شیخ علی اکبر نهاوندی برای مدت کوتاهی ماهیانه پنج تومان به طلاب پرداخت می کرده است (واعظ زاده خراسانی، ص ۱۹۸ـ۱۹۹)، یا اینکه در مدرسه سلیمان خان به هریک از طلاب ماهیانه ۲۵ ریال از درآمد موقوفه پرداخت می شده است (همان، ص ۱۹۹). در همین سالها سیدابوالحسن اصفهانی که مرجعیت شیعه را برعهده داشت مقرر کرد تا مقلدانش در خراسان وجوهاتشان را به نجف نفرستند و در همان مشهد پرداخت کنند، از این رهگذر مبالغی پول نزد نهاوندی و کفایی گرد آمد و میان طلاب مدارس به طور مساوی ماهیانه بین پنج قران تا سه تومان توزیع گردید (علم الهدی، «خاطرات سیدعبدالجواد علم الهدی»، موجود در آرشیو تاریخ شفاهی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش۲/۲۶۶، ص۴۹ـ۵۰). در سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ش، میرزامحمدتقی ادیب نیشابوری برای درس سیوطی ماهیانه دو تومان و برای درس مطول سه تومان از شاگردان خود دریافت می کرد (رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۶۲).در اثر مساعی میرزااحمد کفایی و تلاش دیگر مقامات علمی و استادان، شمار مجموع طالب علمان این حوزه در سال ۱۳۲۷ش به هفتصد تن رسید (رجوع کنید به جعفریان، ص ۲۹، پانویس). با بهبود یافتن اوضاع، شمار طلاب علوم دینی در سالهای بعد، هرچند به کندی، رو به ازدیاد نهاد. در اوایل دهه ۱۳۳۰ش درآمد حاصل از موقوفات که صرف هزینه های جاری مدارس و طلاب و مدرّسان می شد به این قرار بود: مدرسه نواب ۰۰۰، ۵۵۰ ریال، مدرسه میرزاجعفر ۶۰،۰۰۰ ریال، مدرسه خیرات خان ۹۶،۰۰۰ ریال، مدرسه عباسقلی خان ۰۰۰، ۱۱۷ ریال، مدرسه باقریه ۰۰۰، ۲۰۴ ریال، مدرسه بالاسر ۰۰۰، ۱۳ ریال، مدرسه دودر ۰۰۰ ،۴۸ ریال، مدرسه پریزاد ۰۰۰ ،۱۷ریال، مدرسه بهزادیه:۰۰۰، ۵ ریال، مدرسه سلیمان خان ۰۰۰، ۱۹۵ ریال، مدرسه ابدال خان ۰۰۰، ۱۴۲ریال، و مدرسه رضوان ۵۰۰، ۱۸ ریال (ریاضی، ۱۳۳۴ش، ص ۶۲ـ۶۴).حوزه علمیه مشهد پس از گذراندن مرحله تجدید حیات و سپس تثبیت در دهه ۱۳۲۰ش، در دهه ۱۳۳۰ش تحول و جهش درخور توجهی را آغاز کرد. سبب اصلی و عمده این تحول و جهش که جایگاه علمی و دینی این حوزه را بیش از پیش استوار کرد و ارتقا بخشید، مهاجرت آیت اللّه سیدمحمدهادی میلانی* (متوفی ۱۳۵۴ش) به مشهد و استقرار وی بیش از دو دهه در این شهر بود. در ۱۳۳۲ش علمای برجسته مشهد در جهت تقویت حوزه و جلوگیری از مهاجرت طلابِ با استعداد و مدرّسان مشهد به شهرهایی چون قم و نجف، با امضای طوماری از سیدمحمدهادی میلانی، از نامورترین استادان حوزه نجف که در آن زمان در کربلا به سر می برد، درخواست مهاجرت به مشهد و اقامت و تدریس در این شهر کردند (رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۰). میلانی در ۱۳۳۳ش به مشهد وارد شد و به دعوت و اصرار علمای بزرگ این شهر در مشهد ماند و در مدت ۲۲ سال در عمل ریاست حوزه علمیه مشهد را برعهده گرفت و علاوه بر قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت، به ویژه پس از درگذشت آیت اللّه بروجردی، با تأسیس مدارسی به سبک جدید و ساماندهی برنامه های آموزشی و پژوهشی حوزه گامهای مؤثری در ارتقای کیفی حوزه برداشت (رجوع کنید به شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳ـ۱۰۴). محور درس خارج اصول میلانی مبانی متخذ از استادان اصلیش شیخ محمدحسین اصفهانی و میرزای نائینی بود (شمس، ص ۷۱ـ۷۲). در درس او نزدیک به چهارصد طالب علم قریب الاجتهاد شرکت می کردند (شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳).میلانی در جهت ساماندهی حوزه دست به تأسیس چهار مدرسه زد: مدرسه ای برای دروس مقدماتی و متوسطه، که خاص آموزش خط و انشا و املا و اندکی ریاضیات و صرف و نحو و منطق بود و آموزش در آن شش سال طول می کشید. در ادامه آن شاگردان به مدرسه متون عالی می رفتند. در این مدرسه طلاب تحت تعلیم و نظارت استادان به آموختن متون عالی فقه و اصول و کلام می پرداختند و در کنار این دروس، دروس جنبی تفسیر و حدیث و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و تاریخ ادیان گنجانده شده بود. این دوره هم پنج سال طول می کشید (حسینی میلانی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ پسندیده، ج ۱، ص ۲۹۸ـ۲۹۹). طلاب، این مرحله را در چهارده دوره آموزشی می گذراندند و پاره ای از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی و فقه و اصول را نیز براساس کتابهای تازه تألیفی که خواندن آنها قبلا در حوزه مشهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر، به درس می خواندند (رجوع کنید به پسندیده، ج ۱، ص ۲۹۶، ۲۹۸). اولین مدرسه که خاص این مرحله بود تحت عنوان مدرسه آیت اللّه میلانی در ۱۳۴۵ش تأسیس شد (همان، ج ۱، ص ۲۹۶). طلاب پس از گذراندن دوره های آموزشی این مدرسه برای مراحل بالاتر تحصیل مخیر بودند که به طور تخصصی به فقه و اصول بپردازند یا به تحصیل در دیگر علوم اسلامی و نیز زبان خارجی، که تخصص در آنها برای یک مبلّغ اسلامی ضرورت دارد، مشغول شوند (حسینی میلانی، ج ۱، ص ۱۵۵ـ۱۵۶). برای این مرحله دو مدرسه در نظر گرفته شده بود. یکی مدرسه امام صادق علیه السلام که در ۱۳۴۹ش تأسیس شد و به صورت تخصصی به فقه و اصول می پرداخت و طلاب آن لازم بود در پایان هر سال درسی رساله ای در موضوعاتی که خوانده بودند ارائه کنند؛ دوره این مدرسه چهار سال بود (همان، ج ۱، ص ۱۵۶؛ پسندیده، ج ۱، ص ۳۰۵). دیگری مدرسه عالی حسینی بود که آن هم در ۱۳۴۹ش تأسیس شد و طلاب آن به صورت تخصصی به تحصیل در علومی از قبیل حدیث و تفسیر و کلام و فلسفه و تاریخ و تاریخ ادیان می پرداختند و در کنار این دروس ضمن یادگیری یک زبان خارجی در زمینه سخنرانی و مناظره هم تخصص می یافتند، طول این دوره هم چهار سال بود (حسینی میلانی، همانجا؛ پسندیده، ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۰۹). این مدرسه تحت اشراف گروهی متشکل از برخی مدرّسان برجسته حوزه و بعضی از استادان دانشگاه اداره می شد (رجوع کنید به حسینی میلانی، همانجا؛ میلانی، پیشگفتار علی اکبر الهی خراسانی، ص ۱۰). در برنامه درسی این مدارس موادی گنجانده شده بود که پیش از آن دست کم در حوزه مشهد سابقه نداشت. به نظر می رسد مدارس تأسیس شده زیر نظر آیت اللّه میلانی اولین مدارس حوزوی مشهد بودند که در آنها به طور رسمی امتحان برگزار گردید، هرچند این کار در سنّت حوزوی چندان شناخته شده نبود. میلانی همچنین به امر تبلیغ دینی اهمیت زیادی می داد، ازاین رو شمار فراوانی از روحانیان به همین منظور تحت اشراف وی ساماندهی و در اوقات مشخصی به نقاط مختلف ایران اعزام می شدند و بدون تبلیغات ظاهری در جهت تقویت بنیه دینی مردم شهرها و روستاها و آگاه کردن آنان از تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامی فعالیت می کردند (رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۰۴، ۱۰۸ـ۱۰۹).از دیگر اقدامات آیت اللّه میلانی پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیر حوزویِ مروّج معارف اسلامی، همچون کانون نشر حقایق اسلامی، بود. این کانون را محمدتقی شریعتی با همکاری تنی چند از روحانیان مشهد تأسیس کرد. کانون نشر حقایق اسلامی در ترویج تفکر نواندیشانه اسلامی و به ویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضددینی در بین جوانان و تحصیل کرده های دانشگاهی مشهد، در دهه های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ش، سهم عمده داشت (رجوع کنید به وحدتی، ص ۸۰۹).حوزه علمیه مشهد در اوایل دهه چهل شمسی از جهت مالی مجموعآ نسبت به دهه های قبل وضع مناسب تری پیدا کرد (خامنه ای، ص۱۱۰؛ ظریف، ص ۸۳؛ واعظ زاده خراسانی، ص۱۹۹ـ۲۰۰). اما در اواخر این دهه حوزه مشهد وضع مالی مطلوبی نداشت (رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۲۹ـ۱۳۰). شمار طلاب مجموع مدارس مشهد در اواسط دهه پنجاه شمسی به حدود ۲۵۰۰ تن رسید (شریف رازی، ج ۷، ص ۱۰۳).پس از فوت میلانی با وجود علمای برجسته ای که در آن وقت در حوزه مشهد، به تدریس اشتغال داشتند (از جمله شیخ محمدکاظم دامغانی، متوفی ۱۳۶۰ش)، زعامت علمی این حوزه عملا برعهده دو تن قرار گرفت: یکی شاگرد خاص و برجسته میلانی، سیدابراهیم علم الهدی سبزواری (متوفی ۱۳۷۸ش، برای شرح حال وی رجوع کنید به مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج ۱، ص ۲۱۳ـ۲۱۴) و دیگری میرزاعلی فلسفی (متوفی ۱۳۸۴ش، برای شرح حال وی رجوع کنید به شریف رازی، ج ۷، ص ۱۵۳ـ۱۵۴)، شاگرد برجسته آیت اللّه خوئی که از مدتی قبل به دعوت میلانی و به منظور تقویت بنیه علمی حوزه مشهد، در این شهر ساکن و به تدریس مشغول شده بود (رجوع کنید به صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۳۸ـ۱۳۹).حوزه علمیه مشهد به نوبه خود در پاره ای از جنبشهای اجتماعی دهه های سی، چهل و پنجاه شمسی بیش و کم نقش داشته است. در جنبش ملی کردن صنعت نفت، با وجود برخی فعالیتهای سیاسی پاره ای از گروه ها و جمعیتهای مذهبی و غیرمذهبی در مشهد، حوزه علمیه که مراحل نضج گیری دوباره پس از تعطیل دوره پهلوی اول را تجربه می کرد، فعالیت گسترده و متشکلی ارائه نکرد. بااین همه، چند تن از علما نظیر سیدیونس اردبیلی و میرزاحسین سبزواری و حاج آقاحسن قمی طرف مشورت احزاب و گروه های سیاسی قرار می گرفتند و در موارد مقتضی تلگرامی صادر می کردند (رجوع کنید به همان، ص۹۰). فعال ترین روحانی مشهد در جریان نهضت ملی نفت که نماینده طلاب تلقی می شد شیخ محمود حلبی از خطبا و مدرّسان مبرّز مشهد بود (برای نمونه رجوع کنید به جلالی، ۱۳۷۷ش، ص ۱۱۹ـ۱۲۱؛ صالحی، ۱۳۸۵ش، ص ۹۱ـ۹۲).در آستانه شکل گیری قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، در حوزه علمیه مشهد چهار جناح حضور فعال داشتند: طرفداران سیدمحمدهادی میلانی که درواقع ریاست علمی حوزه مشهد را برعهده داشت؛ طرفداران حاج آقاحسن قمی فرزند مبارز حاج آقا حسین قمی و از مراجع مشهد که در مخالفت با رژیم پهلوی بی پروا عمل می کرد؛ طرفداران شیخ مجتبی قزوینی از مهم ترین شاگردان میرزامهدی اصفهانی و استاد برجسته فقه و نیز معارف و دارای مشرب مخالف با فلسفه، که در جریان نهضت امام خمینی از ایشان حمایت می کرد؛ و طرفداران میرزااحمد کفایی و میرزاحسین فقیه سبزواری که در واقع در جهت خدمت به مردم و حوزه با رژیم پهلوی مماشات می کردند، هرچند در چشم مردم، وابسته به رژیم تلقی می شدند (جلالی، ۱۳۷۸ش، ص ۹۴ـ۱۰۱). در این قضایا بیشترین فعالیت سیاسی از آنِ میلانی و قمی بود. این دو، رسمآ با لایحه جدید انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالفت کردند، در مسئله اصلاحات ارضی موضع صریح گرفتند و در مقابله با همه پرسی لوایح شش گانه دولت معروف به انقلاب سفید فعالیت جدّی کردند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به همان، ص ۱۲۹ـ۱۳۰، ۱۴۱ـ۲۱۲). در پی همین مواجهات صریح بود که پس از قیام ۱۵ خرداد، آیت اللّه حاج آقاحسن قمی، هم زمان با امام خمینی در قم و آیت اللّه محلاتی در شیراز، دستگیر و به زندان تهران منتقل شد. از این رو، آیت اللّه میلانی، هماهنگ با شماری دیگر از مراجع قم و علمای بزرگ برخی شهرهای ایران، در اعتراض به دستگیری این سه مرجع تقلید راهی تهران شدند و پس از اطمینان کامل از مصونیت جانی آنان، به شهرهای خود بازگشتند (رجوع کنید به پانزده خرداد*، قیام). پس از دستگیری مجدد امام خمینی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ و تبعید ایشان به ترکیه نیز حوزه علمیه مشهد واکنش تندی نشان داد و با پیشگامی میلانی و قمی، تلگرامهایی در جهت اعلام همبستگی با اهداف امام خمینی برای علمای قم ارسال شد (رجوع کنید به همان، ص ۲۲۶ـ۲۳۰).در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش روحانیان مشهد شرکت فعال داشتند و منازل علمایی چون سیدعبداللّه شیرازی و حاج آقاحسن قمی، که در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ از تبعید و اقامت دوازده ساله اش در کرج به مشهد بازگشت (شاکری، ص ۹۴)، کانون تصمیم گیری و پناهگاه مردم بود و پیگیری و اجرای توصیه های رهبران نهضت و در رأس آنان امام خمینی و اداره راه پیماییها توسط علما و روحانیان مبارزی چون میرزاجوادآقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، سیدکاظم مرعشی، سیدعلی خامنه ای، شیخ عباس واعظ طبسی و سیدعبدالکریم هاشمی نژاد صورت می گرفت (همان، ص ۲۸). شروع حرکت سیاسی مردم مشهد را در این سال باید تشییع جنازه واعظ معروف تهران، شیخ احمد کافی در ۳۱ تیر ۱۳۵۷ دانست که در جریان آن مدرسه نواب مورد هجوم و غارت نظامیان قرار گرفت (همان، ص ۸۵). برگزاری مراسم چهلم واقعه مدرسه نواب در ۹ شهریور ۱۳۵۷ نیز که موجب بازگشایی آن مدرسه پس از چهل روز شد و در آن سیدعبدالکریم هاشمی نژاد سخنرانی کرد و علمای مهمی چون سیدعبداللّه شیرازی شرکت کردند به راه پیمایی بزرگ و تأثیرگذاری انجامید (همان، ص۹۰ـ۹۲). درواقع در این سال مدرسه نواب همواره موقعیتی مرکزی برای ساماندهی مبارزات و راهپیماییهای مردم مشهد داشت. بدین ترتیب، روحانیان مشهد که معرف حوزه این شهر بودند، تا پیروزی انقلاب رهبری مبارزات مردمی را برعهده گرفتند.و) دوران جمهوری اسلامی. طی سه دهه اخیر، هم زمان با تحولات عمیق اجتماعی، دگرگونیهای عمده ای در حوزه علمیه مشهد رخ داده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی حوزه علمیه مشهد در مسیر آرمانهای آن بازسازی شد. عباس واعظ طبسی، از روحانیان فعال سیاسی که در مبارزات پیش از انقلاب در مشهد سهم مؤثری داشت، از سوی امام خمینی به ریاست حوزه علمیه خراسان به طور عام و حوزه علمیه مشهد به طور خاص گمارده شد. وی در آغاز با تشکیل هیئت بررسی حوزه علمیه خراسان در ۱۳۶۲ش («گزارشی از شورای برنامه ریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان»، ص ۲۱۶)، که در سالهای اخیر به مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان تغییر عنوان داده و از تشکیلات و اختیارات گسترده ای برخوردار شده است (رجوع کنید به ادامه مقاله)، مرکّب از برخی مدرّسان و کادر اداری، به ساماندهی امور علمی و معیشتی حوزه مشهد همت گمارد.در دوره پس از انقلاب، مدارس فراوانی با گرایشهای مختلف فکری بر مدارس پیشین افزوده شد. برخی از مدارس قدیم مشهد بازسازی شد، از جمله مدرسه میرزاجعفر (این مدرسه در سالهای پیش از انقلاب، ظاهراً به قصد تعمیرات، بسته شده بود) و مدرسه خیرات خان که هم اینک در ضمن مجموعه دانشگاه علوم اسلامی رضوی (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به پسندیده، ج ۱، ص ۳۷۹ـ۳۸۰) مورد استفاده طلاب قرار می گیرند و برخی دیگر مثل مدرسه های پریزاد و دودر، که هرچند به نحو مطلوبی بازسازی شده اند، اینک دروس حوزه در آنها تدریس نمی شود و به دلیل واقع شدن در مجموعه حرم رضوی، عمدتاً کاربری تبلیغی و ترویجی برای زائران یافته اند. برخی از مدارس قدیم هم، عمدتاً به سبب گسترش و نوسازی محیط و ابنیه اطراف حرم امام رضا علیه السلام تخریب شده اند، نظیرِ مدرسه بالاسر که رواق دارالولایه برجای آن ساخته شده است. مدرسه نواب نیز در همین طرح نوسازی تخریب و بر جای آن مدرسه جدیدی بنا شده است که به مدرسه عالی نواب شهرت دارد و از مهم ترین مدارس مشهد برای ارائه دروس عالی محسوب می شود (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۰۸ـ ۲۴۱). مدرسه سلیمان خان یا سلیمانیه نیز تخریب شده و در زمان تألیف این مقاله (۱۳۸۸ش) به جای آن در جای دیگری مدرسه ای به همین عنوان در حال ساخت است.مهم ترین مدرسه عالی مشهد که اینک دروس سطح عالی و خارج در آن عرضه می شود مدرسه آیت اللّه خوئی است که درواقع یک مجتمع بزرگ آموزش علوم اسلامی است و در آستانه پیروزی انقلاب و به عنوان جایگزین مدارسِ تخریب شده در طرح نوسازی محیط اطراف حرم امام رضا، در ساختمانی قدیمی افتتاح شد و پس از انقلاب ساختمان اصلی آن به تدریج طی سه دهه بنا و تکمیل گردید (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۳۵۸ـ۳۶۷).براساس اطلاعات موجود در مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان در سال تحصیلی ۱۳۸۷ـ۱۳۸۸ش در حوزه علمیه مشهد ۳۱ مدرسه سطح یک، و سه مدرسه سطح دو و سه و براساس آمار سال تحصیلی ۱۳۸۶ـ۱۳۸۷ش، پنج مدرسه خوابگاهی وجود دارد. همچنین اینک در حوزه علمیه مشهد دوازده مدرسه علمیه ویژه خواهران مشغول به کار است. در مجموع در شهرهای سه استان خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی غیر از مشهد هم ۴۶ مدرسه وجود دارد. برطبق آمار رسمی موجود در کارنمای عملکرد سال ۱۳۸۶ مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان که در فروردین ۱۳۸۷ منتشر شده، تعداد طلاب سطح یک مشهد ۲،۴۱۰، سطح دو و سه ۹۰۱،۳، و شرکت کنندگان در امتحانات خارج فقه ۷۳۰ و شرکت کنندگان در امتحانات خارج اصول ۲۸۳ تن بوده است (مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان، ص ۹ـ ۱۱). تعداد مدرّسان دارای پرونده سطح یک ۲۳۶، و بدون پرونده ۱۲۱، کل استادان سطح دو و سه ۱۱۳، استادان دروس عمومی ۸۶ و استادان دروس خارج فقه و اصول ۲۰ تن بوده است (همانجا). براساس اطلاعات مندرج در جدیدترین خبرنامه روابط عمومی مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان (ش ۱۱، آبان ۱۳۸۸، ص ۶۹ـ۷۲) هم اینک در حوزه علمیه مشهد گذشته از دروس مقدماتی، و علاوه بر ارائه دهها درس رسائل و مکاسب و کفایه، حدود هجده درس خارج فقه و پانزده درس خارج اصول به توسط استادان ماهر و بعضاً صاحب نظر و مشهور و عمدتآ در مدرسه آیت اللّه خوئی و مدرسه عالی نواب عرضه می گردد.در سالهای اخیر، طلاب حوزه های علمیه به رسم دانشگاهیان در مدارج مختلف تحصیلی مدرک دریافت می دارند. در حوزه علمیه مشهد این مدارک را که پس از ارزیابی طلاب ارائه می شود، مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان صادر می کند. مثلا براساس آمار رسمی، این مرکز در ۱۳۸۶ش تعداد ۲۴۲ مدرک رسمی برای طلاب صادر کرده است (مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان، ص ۱۲).اداره و برنامه ریزی برای مجموع مدراس حوزه علمیه خراسان اینک برعهده تشکیلاتی است تحت عنوان «مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان» که متشکل از بخشهای زیر است: ۱) کمیسیونهای تهذیب و اخلاق، پژوهش، آموزش، اجتماعی و ارتباطات، و معیشت و رفاه، ۲) مدیر اجرایی، ۳) پذیرش، ۴) آموزش و پژوهش، ۵) فرهنگی سیاسی، ۶) مرکز مشاوره، ۷) دفتر امور خواهران، ۸) اهل سنّت (همان، ص ۲ـ۲۵).در دوران پس از انقلاب اسلامی، مکتب معارفی خراسان معروف به مکتب تفکیک (درباره این اصطلاح رجوع کنید به حکیمی، ص ۴۶ـ۷۶)، با اتکا بر شخصیتهای عمده ای نظیر آیت اللّه حسنعلی مروارید (متوفی ۱۳۸۳ش) و میرزاجوادآقا تهرانی (متوفی ۱۳۶۸ش) و خاصه سیدجعفر سیدان به حیات خود ادامه داده و تا حد زیادی غلبه خود را به عنوان جریان فکریِ ناقد تفکر فلسفی از منظر آموزه های دینی، و در برابر، ارائه کننده نظامی معرفتی مبتنی بر قرآن و حدیث، حفظ کرده است. با این همه تفکر فلسفی و تدریس متون فلسفه اسلامی نیز در این سالها در حوزه مشهد رواج پیدا کرده است. در دو دهه اخیر دفتر تبلیغات اسلامی خراسان در این زمینه البته سهم بسیار مؤثری داشته است، نه تنها در ترویج فلسفه و کلام اسلامی بلکه همچنین در آشناسازی طلاب با فلسفه غرب و به طور کلی دین پژوهی با روشها و رویکردهای جدید، از طریق برگزاری دوره های متعدد درسی؛ حتی دروسی چون نهایة الحکمه و اسفار، در کنار تفسیر و عقاید جزو دروس رسمی حوزه علمیه قرار گرفته است (رجوع کنید به خبرنامه روابط عمومی مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان، ص ۷۲). گفتنی است که دفتر تبلیغات اسلامی خراسان نهادی است که در عمر بیش از دو دهه فعالیت خود در مشهد با برقرار کردن ارتباط نزدیک با بدنه حوزه، و از رهگذر تأسیس رشته ها و برگزاری دوره ها و تکدرسهای مختلف مورد نیاز حوزه که در دروس رسمی به طور جدّی جایی برای آنها در نظر گرفته نشده و نیز انتشار مجلات و ارائه دیگر خدمات آموزشی و پژوهشی، عملا بیشترین تأثیر را بر مجموعه حوزه علمیه مشهد گذاشته است و توجه طلاب را به آموختن و پژوهیدن دیگر علوم اسلامی از جمله علوم قرآنی و تفسیر و حدیث و فلسفه و کلام و نیز پاره ای از علوم انسانی جلب کرده است.

منابع: محمدعلی بن صادق آزاد کشمیری، نجوم السماء فی تراجم العلماء: شرح حال علمای شیعه قرن های یازدهم و دوازدهم و سیزدهم هجری قمری، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۸۲ش؛ محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشیعة : احیاءالداثر من القرن العاشر، چاپ علی نقی منزوی، تهران ۱۳۶۶ش؛ همو طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴؛ ابن ابی جمهور، کشف البراهین فی شرح رسالة زادالمسافرین، چاپ وجیه بن محمد مسبِّح، بیروت ۱۴۲۲؛ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ?]۱۳۲۰ش[؛ ابن بابویه، امالی الصدوق، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛ ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ ابن حمزه، الثاقب فی المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم ۱۴۱۲؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن عساکر، معجم الشیوخ، چاپ وفاء تقی الدین، دمشق ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ عبدالجواد ادیب نیشابوری، زندگی و اشعار ادیب نیشابوری، چاپ یداللّه جلالی پندری، تهران ۱۳۶۷ش؛ اسکندرمنشی؛ محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۱ـ۱۳۰۳، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ش؛ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱-؛ عبدالرضا امیرشیبانی، «سیمای وقف خراسان در گفتگو با عبدالرضا امیر شیبانی: مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان خراسان»، وقف: میراث جاویدان، سال ۹، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۸۰)؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش؛ حسین بدلا، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سیدحسین بدلا»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، ]تهران ۱۳۶۱ش[؛ محمدبن حسین بیهقی نیشابوری کیدری، حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغة، چاپ عزیزاللّه عطاردی، تهران ۱۳۷۵ش؛ محمد پروین گنابادی، «مدارس قدیم مشهد و شیوه تدریس آنها»، سخن، دوره ۲۴، ش ۲ (بهمن ۱۳۵۳)؛ محمود پسندیده، حوزه علمیه خراسان، ج ۱، مشهد ۱۳۸۵ش؛ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، منسوب به سید مرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش؛ عبدالسلام تربتی، اندیشه شهاب: گزیده ای از آثار منظوم و منثور عالم وارسته حاج شیخ عبدالسلام (شهاب الدین) تربتی قدس سرّه، چاپ علی اکبر شهابی، ]تهران ?۱۳۵۷ش[؛ عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹؛ رسول جعفریان، برگ هایی از تاریخ حوزه علمیه قم، تهران ۱۳۸۱ش؛ غلامرضا جلالی، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۷۷ش؛ همو، مشهد در بامداد نهضت امام خمینی (ره)، تهران ۱۳۷۸ش؛ همو، «نهضت مشروطه و سرنوشت سه رویکرد سیاسی علمای مشهد»، در روحانیت و مشروطه، تهیه و تدوین مجله حوزه، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش؛ فاطمه جهان پور، تاریخچه مکتب خانه ها و مدارس قدیم آستان قدس رضوی با تکیه بر اسناد (صفویه تا قاجاریه)، مشهد ۱۳۸۷ش؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ همو، الرجال، چاپ علی فاضلی، قم ۱۳۸۵ش؛ همو، الفوائد الطوسیة، چاپ مهدی لاجوردی حسینی و محمد درودی، قم ۱۴۰۳؛ ابوالفضل حسن آبادی، سادات رضوی در مشهد از آغاز تا پایان قاجاریه، مشهد ۱۳۸۷ش؛ محمدعلی حسینی میلانی، علم و جهاد: حیاة آیة اللّه العظمی السید محمدهادی الحسینی المیلانی قدس سرّه، ج ۱، قم ۱۴۲۷؛ محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک، قم ۱۳۸۳ش؛ علی خامنه ای، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه عملیه مشهد، مشهد ۱۳۶۵ش؛ خوانساری؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۱، تهران ۱۳۷۷ش؛ محمدباقربن اسماعیل رضوی، شجره طیّبه در انساب سلسله سادات علویه رضویه، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، مشهد ۱۳۸۴ش؛ غلامرضا ریاضی، دانشوران خراسان، مشهد ۱۳۳۶ش؛ همو، راهنمای مشهد، مشهد ۱۳۳۴ش؛ محمدحسن بن عبدالرسول زنوزی، ریاض الجنة، روضه ۴، قسم ۴، چاپ علی رفیعی، قم ۱۳۸۶ش؛ عبدالکریم بن محمد سمعانی، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛ مهدی سیدی، تاریخ شهر مشهد: از آغاز تا مشروطه، تهران ۱۳۷۸ش؛ رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی، مشهد ۱۳۵۹ش؛ محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش؛ حسین شمس، «گفت و گو با آیة اللّه سیدحسین شمس»، پژوهش و حوزه، سال ۲، ش ۸ (زمستان ۱۳۸۰)؛ علاءالملک بن نوراللّه شوشتری، فردوس در تاریخ شوشتر و برخی از مشاهیر آن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۷۸ش؛ محمدعلی شوشتری، خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری : خفیه نویس رضاشاه پهلوی، چاپ غلامحسین میرزا صالح، تهران ۱۳۷۹ش؛ حسن صالحی، «نیم قرن تکاپو: خاطرات آیت اللّه سید میرزا حسن صالحی»، به کوشش غلامرضا جلالی، در مدرّس صالح: نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمی آیت اللّه سید میرزا حسن صالحی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۵ش؛ محمدبن حسن طوسی، الرسائل العشر، قم ?] ۱۴۰۳[؛ رضا ظریف، «مدارس قدیمه مشهد»، پایان نامه لیسانس، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۳ش؛ عزیزاللّه عطاردی قوچانی، فرهنگ خراسان : بخش طوس، تهران ۱۳۸۱ش؛ محمدعلی فاضل خراسانی، شرح دعاء عرفة، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۸۱ش؛ عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم امل الآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۷؛ عبدالرضا کفایی، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین عبدالرضا کفایی (نوه مرحوم آخوند خراسانی)»، در حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی: مجموعه گفتار، به کوشش محسن دریابیگی، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۶ش؛ «گزارشی از شورای برنامه ریزی مدیریت حوزه علمیه خراسان»، اندیشه حوزه، سال ۱، ش ۲ (پاییز ۱۳۷۴)؛ گزیده اسناد: فرمان ها و رقم های آستان قدس رضوی از دوره صفویه تا قاجاریه، به کوشش ربابه معتقدی، مشهد: سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش؛ علی اکبر گلشن آزادی، صد سال شعر خراسان، به کوشش احمد کمالپور، مشهد ۱۳۷۳ش؛ مجتهدی، «گفتگو با آقای مجتهدی (داماد مرحوم آیت اللّه آقازاده)»، در سینا واحد، قیام گوهرشاد، تهران ۱۳۶۶ش؛ مجلسی؛ عبدالرحمان بن نصراللّه مدرس، تاریخ علماء خراسان، چاپ محمدباقر ساعدی خراسانی، مشهد ۱۳۴۱ش؛ مرتضی مدرس گیلانی، منتخب معجم الحکماء، چاپ منوچهر صدوقی سها، تهران ۱۳۸۴ش؛ کاظم مدیرشانه چی، پژوهشی درباره حدیث و فقه: مصاحبه و مجموعه مقالات، مشهد ۱۳۸۰ش؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارش هایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ «مرحوم آیة اللّه العظمی حاج آقاحسین قمی»، نورعلم، دوره ۲، ش ۱ (دی ۱۳۶۴)؛ مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان، کارنمای عملکرد سال ۱۳۸۶ مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان، مشهد ۱۳۸۷ش؛ حسنعلی مروارید، «گفتگو با آیت اللّه مروارید»، در سینا واحد، همان منبع؛ مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ]تدوین[ ابراهیم زنگنه و دیگران، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۲ش ـ؛ علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، فهرست اسماء علماءالشیعة و مصنفیهم، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال، چاپ سیف اللّه وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ش؛ عبدالحمید مولوی، «مدرسه قدیمه دینیه نواب»، نامه آستان قدس، سال ۶، ش ۲ و ۳ (بهمن ۱۳۴۴)؛ محمدهادی میلانی، دیدگاههای علمی آیة اللّه العظمی سید محمدهادی میلانی قدس سرّه: پاسخ به پرسشهای فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی، تفسیری و تاریخی، به کوشش غلامرضا جلالی، مشهد ۱۳۸۴ش؛ عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، منشأ الانشاء، ]تدوین [ابوالقاسم شهاب الدین احمد خوافی، ج ۱، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۵۷ش؛ محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰)؛ حسین وحدتی، «کانون نشر حقایق اسلامی از آغاز تا انجام»، در مجموعه آثار همایش استاد محمدتقی شریعتی : مجموعه مقالات، ج ۲، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، ۱۳۸۵ش.

نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده