حوزه علمیه جبل عامل. مجموعه ای از مراکز علمی ـ آموزشی شیعی در برخی شهرها و روستاهای جبل عامل از میانه قرن هشتم تا میانه قرن دهم. این مراکز، حوزه به مفهوم امروزی، که سنّتهای آموزشی معیّن و ثابتی دارند، نبوده اند. از این رو، حتی نمی توان این مراکز را با نمونه های پیش تر (مانند حوزه حلّه) یا نمونه بعدی (حوزه اصفهان) همانند دانست. حوزه های جبل عامل عمومآ با وجود استادی فاضل پا می گرفت که طلاب به قصد تحصیل نزد او می رفتند و با مرگ استاد و به علت نبود استاد مبرِّز دیگری در آنجا، حوزه از میان می رفت.مراد از جبل عامل در این مقاله، جبل عامل فرهنگی است که نباید با جبل عامل تاریخی یکی گرفته شود. جبل عامل هیچ گاه واحدی سیاسی با حد و مرز مشخص نبوده است. این منطقه، در واقع، یک محدوده بزرگ مسکون بوده که پس از مهاجرت قبیله یمنی عامله بدانجا، نام نخستین آن، یعنی جبل الجلیل، به تدریج متروک شده و به جای آن جبل عامل به کار رفته است.در عصر ممالیک و تحت تأثیر اِعمالِ نظام رَوک* (نوعی نظام تقسیم بندی اراضی برای گرفتن مالیات و نیز اقطاع زمینها)، جبل عامل به دو شهر صور و نبطیه محدود شد و سرانجام براثر نهضت علمی شیعی، که عامل پیوند بخش اصلی ساکنان جبل عامل به یکدیگر بود، این منطقه اهمیت فرهنگی ویژه ای یافت و بخشهایی از مغرب و مرکز دشت بقاع نیز به این جغرافیای فرهنگی پیوستند و دو شهر مَشْغَره و کَرَک نیز بدانها اضافه شدند. بر مبنای این حیطه جغرافیایی بود که نخستین و مهم ترین کتاب تاریخی شرح حرکتهای علمی در جبل عامل و عالمان آن، یعنی کتاب امل الآمل* فی علماء جبل عامل، را شیخ حرّ عاملی* تألیف کرد (برای تفصیل رجوع کنید به مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۱۹ـ۳۰؛ نیز رجوع کنید به جبل عامل*).درباره پیشینه فرهنگی حوزه جبل عامل، شواهدی در دست نیست که نشان دهد وضع فرهنگی آنجا پیش از فعالیتهای محمدبن مکی عاملی (متوفی ۷۸۶) معروف به شهید اول* و تأسیس حوزه جزین، با وضع فرهنگی شام و تشیع شامی چه تفاوتی داشته است. ویژگی تشیع شامی، نداشتن فرهنگ مکتوب و فقدان سنّت فکری بود؛ اما دو شهر حلب و طرابلس، به سبب ارتباط علمی با حوزه های بغداد و حلّه، وضع متفاوتی داشتند. البته نباید اقدامات فردیِ برخی عالمان جبل عامل را، در طول دو قرن پیش از شهید اول، نادیده گرفت. از جمله این عالمان، اسماعیل بن حسین عَودی جزینی (متوفی ۵۸۰)، جمال الدین یوسف بن حاتم مشغری (متوفی ح ۶۶۴)، طومان بن احمد مناری (متوفی۷۲۸) و صالح بن مشرف طَلُّوسی (حدوداوایل قرن هشتم، نیای اعلای شهید ثانی)، از تربیت شدگان حوزه حلّه بودند. اقدامات این افراد در هموار کردن راه برای شهید اول و تأسیس حوزه جبل عامل سهم اساسی داشته است (برای شرح احوال این افراد رجوع کنید به مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۶۷ـ۷۶). نام ابوالقاسم بن حسین بن محمدبن عَود حلبی (متوفی ۶۷۷ یا ۶۷۹)، فقیه حلبی دیگری را که به اجبار به جزین مهاجرت کرده بود، باید به این افراد افزود (رجوع کنید به سبط بن عجمی، ج ۱، ص ۳۶۲ـ۳۶۵) که جمعی از عالمانِ نه چندان مشهور عاملی نزد وی تحصیل کردند؛ از جمله جمال الدین ابراهیم بن ابی الغیث بخاری (متوفی ح ۷۳۶)، که نقش مهمی در شکل گیری اولیه حوزه جبل عامل داشت، اما ظاهراً سیطره و سخت گیریهای شدید ممالیک مانع فعالیتهای جدّی و گسترده وی می شد (رجوع کنید به صَفَدی، ۱۹۶۲، ج ۶، ص۷۹ـ۸۳؛ همو، ۱۴۱۸، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۱۰؛ مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۷۸ـ۸۹). پدر شهید اول، مکی بن محمد جزینی (متوفی ح ۷۲۸)، نزد طومان بن احمد مناری عاملی شاگردی کرده بود و مناری خود از شاگردان ابراهیم بخاری و بخاری شاگرد ابن عود بود (افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۲۲). در نتیجه همین تلاشهای مستمرِ تقریباً دو قرنه، حوزه جبل عامل آرام آرام شکل گرفت، هر چند بخش عمده و مهم حرکت علمی در جبل عامل، حاصل کوششهای شهید اول است. اهمّ حوزه های علمی جبل عامل برای این شهرها یا روستاها پایه گذاری شده اند :الف) جِزّین، از شهرهای مرزهای شمالی منطقه جبل عامل. حوزه علمیه این شهر را می توان اساس تشکیل دیگر حوزه های علمیه در جبل عامل دانست. بنیان گذار حوزه جزّین، محمدبن مکی بن محمد مشهور به شهید اول است. وی پس از تحصیلات اولیه، برای تکمیل دانش خود نزد عالمان مشهور آن عصر، مدتی در مدینه اقامت گزید و در آنجا بخشی از مجموعه مشهور خود را، که تاریخ کتابت آن را ۷۵۰ ذکر کرده است، تألیف کرد (رجوع کنید به مختاری، ص ۳۹). سپس به حلّه رفت که در آن روزگار مهم ترین مرکز علمی شیعه بود. حدود هفت سال در آنجا اقامت گزید و نزد عالمان برجسته حلّه، خاصه فخرالمحققین، تحصیل کرد و برخی از مهم ترین آثار فقهی (از جمله کتاب ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد را که شرح فخرالمحققین بر قواعد الاحکام علامه حلّی است) خواند و فخرالمحققین به او اجازه ای عام برای روایت آثار خود و تألیفات پدرش در علوم نقلی و عقلی و در فروع و اصول داد (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۱۷۷ـ۱۷۸). شهید بار دیگر از مراکز علمی بغداد، دمشق، الخلیل، مصر، مکه و مدینه دیدن کرد و از بسیاری از عالمان این شهرها اجازه گرفت. او شمار عالمان اهل سنّتی را که در حین سفرهایش دیده و از آنها اجازه داشته، چهل تن ذکر کرده است (رجوع کنید به همان، ج ۱۰۴، ص ۱۹۰). متن چند اجازه که باقی مانده، نشان می دهد که وی نزد عالمان اهل سنّت فقط مجامع حدیثی اهل سنّت و برخی متون ادبی، همچون الفیه ابن مالک، را قرائت کرده است (رجوع کنید به همان، ج ۱۰۴، ص ۱۹۱ـ۱۹۲، ۱۹۹ـ۲۰۲). شهید در حدود ۷۶۰ به زادگاه خود، جزّین، بازگشت. بنابر شواهدی، او برای ایجاد برخی تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برنامه ای منسجم داشته است. در جنبه فرهنگی، به تربیت شاگردان توجه فراوانی نشان داد و بسیاری از آنان را که از مناطق گوناگون، همچون حلب و شهرهای عراق، بودند تربیت کرد. بعدها این شاگردان در گسترش حوزه جبل عامل نقش مهمی ایفا کردند. نام ۲۹ تن از این افراد دانسته است، اما بی تردید شمار شاگردان شهید بیش از این بوده است (مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۱۵۶ـ۱۵۹؛ همو، الشهیدالاول، فصل ۴، بخش ۵). شهید در جزّین مدرسه ای بنا نهاد که یکی از شاگردان او، به نام محمدبن علی بِتِدّینی (گ ۷ر)، آن را مدرسه ای بزرگ خوانده است. دو تن از شاگردان شهید اول از حلّه نیز وی را در تأسیس مدرسه یاری کردند. شهید همچنین دو کتاب مهم خود، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة و ذِکرَی الشیعة فی احکام الشریعة، را به درخواست شاگردان خود نگاشت. نسخه ای کهن از این کتاب باقی است که آن را یکی از شاگردان شهید در همان سالِ شهادت استاد، کتابت کرده است، که نشان می دهد شاگردان وی، بلافاصله بعد از فراغت استاد از نگارش، به استنساخ نگاشته های او می پرداخته اند (آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ص ۴۰).در جنبه اجتماعی، شهید کوشید تغییراتی در جامعه شیعیان جبل عامل پدید آورد. وی با پیروی از نظام وکالت، که در عصر حضور ائمه برای جمع آوری مالیاتهای شرعی وجود داشت، نایبانی را از میان شاگردان برگزیده خود به مناطق مختلف جبل عامل فرستاد. وی در آثار فقهی خود از فقیه جامع الشرایط با عنوان نایب عام امام یاد کرده که ظاهرآ به معنای آن است که وی قائل به شمول دامنه اختیارات فقیه جامع الشرایط در تصدی برخی مناصب سیاسی بوده است که شیعیان، امام را متولی آن مناصب می دانسته اند. در این اندیشه، شهید از فضای فکری عمومی حاکم بر حلّه متأثر بوده است (رجوع کنید به مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۱۳۱ـ۱۳۳؛ همو، الشهیدالاول، فصل ۷، بخش ۲). فعالیتهای شهید در زمینه اجتماعی، اولین سازماندهی اجتماعی شیعیان در جبل عامل به شمار می رود. تلاشهای اجتماعی او باعث شکل گیری برخی فعالیتهای سیاسی شیعیان شد. شیعیان جبل عامل ــکه پیشتر در نواحی ساحلی، از لاذقیه تا رأس ناقوره، اقامت داشتندــ به سبب حملات پی در پی صلیبیان مجبور به ترک زادگاههای خود شدند؛ شیعیان طرابلس به جبل لبنان و ساکنان صور به جبل عامل پناه بردند. در دوره مملوکی نیز مهاجرتهای اجباری ادامه یافت. ممالیک، پس از بیرون راندن صلیبیان، دو شهر طرابلس و صور را نابود کردند تا امکان بازگشت شیعیان وجود نداشته باشد. همچنین به مناطق شیعه نشین جبلِ لبنان* (همچون کَسْرَوان، و جُبَیْل) مدام حمله می کردند و سعی در بیرون راندن شیعیان داشتند و در این راه حتی به کشتار شیعیان نیز دست زدند (برای کشتار شیعیان جبل لبنان توسط ممالیک در ۷۰۵ رجوع کنید به مَقریزی، ج ۲، قسم ۱، ص ۱۲، ۱۴ـ۱۵؛ صالح بن یحیی، ص ۵۷ـ۵۸). ممالیک، پس از بیرون راندن شیعیان، جمعیتهای ترکمنان وفادار به خود را در این مناطق اسکان دادند. این فشارها از یک سو و فعالیتهای شهید از سوی دیگر، به حرکت گسترده شیعیان انجامید. به گفته صالح بن یحیی (ص ۱۱۱)، شیعیان با در دست گرفتن فرمان سلطانی (رجوع کنید به قلقشندی، ج ۱۳، ص ۱۳ـ۲۰) مبنی بر ممنوعیت پایبندی به تشیع، تظاهر به اجرای سنّت کردند، ولی در باطن در پی ترویج مذهب شیعه بودند. احتمالا این حوادث اندکی پیش از ۷۸۴ (رجوع کنید به صالح بن یحیی، همانجا) رخ داده، یعنی زمانی که شهید اول در اوج فعالیتهای علمی خود بوده است. این فرمان، نشان دهنده دامنه فعالیتهای شیعیان است که پیش از آن نمایندگان شهید به میان آنان فرستاده شده بودند. از پیامدهای این فعالیتها، شهادت محمدبن مکی در ۷۸۶ بود، اما شاگردان فراوان وی (همچون مقدادبن عبداللّه سیوری، حسن بن ایوب بن نجم الدین حسینی، شمس الدین محمدبن نجده، شمس الدین محمدبن ضحاک صهیونی و شمس الدین محمدبن مجاهد) سنّتی را که شهید بنا نهاده بود، زنده نگاه داشتند و حوزه جزین را در دیگر مناطق جبل عامل تداوم بخشیدند (رجوع کنید به شهید اول*).ب) عَیناتا، شهری در بلندیهای جنوب غربی جبل عامل. تاریخچه حوزه عیناتا با زندگانی دو خاندان برجسته شیعه این شهر پیوند دارد: بنوحسام، و آل خاتون. بنیان گذار حوزه عیناتا، زین الدین جعفربن حسام عیناتی، از بنوحسام است. حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۴۵) او را از مشایخ برجسته شمرده و مجلسی (ج ۱۰۷، ص ۶۹) از وی با تعبیر شیخ اعظم اعلم یاد کرده است. با وجود این تعابیر، که نشان دهنده جایگاه بلند علمی اوست، درباره فعالیتها و نگاشته های او اطلاع چندانی در دست نیست. حرّ عاملی (همانجا) گفته که وی از سید حسن بن ایوب بن نجم الدین حسینی، مشهور به ابن نجم الدین، روایت کرده است. بنابراین، جعفربن حسام نزد ابن نجم الدین، که خود شاگرد شهید اول بود، درس خوانده است. بر اساس این اطلاعات، تاریخ تقریبی حیات او نیمه نخست قرن نهم بوده است. وی در جزین تحصیل کرد و سپس به عیناتا بازگشت و حوزه عیناتا را تأسیس کرد. از جمله شاگردان ابن حسام، برادرش زین الدین علی (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۲۳)، جمال الدین احمدبن حاج علی عیناتی (متوفی ح ۸۲۹؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص ۳۴؛ مجلسی، ج ۱۰۷، ص ۳۹؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۴۷) و علی بن محمدبن دَقْماق بودند (آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، همانجا). جمال الدین احمد عیناتی در تثبیت حوزه عیناتا سهم مهمی داشت. اطلاع ما درباره نقش جمال الدین براساس این نکته است که وی استاد دو تن از عالمان برجسته عاملی، به نامهای محمدبن احمدبن محمد صَهیونی (متوفی ح ۸۷۹؛ مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۳۸، ۵۳) و محمدبن علی بن محمدبن خاتون عیناتی (متوفی ح ۹۰۰؛ حرّعاملی، همانجا؛ مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۱)، بود. ناصربن ابراهیم احسایی بویهی (متوفی ۸۵۳)، از ساکنان احساء (افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۲۳۲ـ۲۳۵)، نیز در جوانی به جبل عامل مهاجرت کرد و تا پایان عمر در عیناتا سکونت گزید (حرّعاملی، قسم ۱، ص ۱۸۷). با توجه به تاریخ درگذشت وی، بویهی نیز احتمالا از شاگردان جمال الدین بوده است. شاگردی این اشخاص نزد جمال الدین نشان می دهد که وی برجسته ترین فقیه عصر خود بوده است، به طوری که بویهی برای فراگیری فقه، از منطقه احساء به عیناتا مهاجرت کرد.در میان شاگردان جمال الدین، شخصی که اهمیت فراوانی دارد و بعدها با کم شدن نقش خاندان بنوحسام، تأثیر مهمی در تداوم فعالیتهای حوزه عیناتا گذاشته، شمس الدین محمدبن علی مشهور به ابن خاتون است (درباره خاندان ابن خاتون رجوع کنید به مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۱۶۸ـ۱۷۵). دو تن از مشهورترین شاگردان او، فرزندش ابوالعباس جمال الدین احمد (متوفی ح ۹۷۷؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص ۳۳) و علی بن عبدالعالی کَرَکی مشهور به محقق کرکی و محقق ثانی* (متوفی ۹۴۰؛ برای اجازه ابن خاتون به محقق ثانی رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۲۰ـ۲۷)، در تحولات حوزه جبل عامل نقش مهمی ایفا کردند. در روزگار ابوالعباس احمد و فرزندش نعمت اللّه علی بن احمد (متوفی ح ۹۸۸) و نوه اش احمد، حوزه عیناتا به اوجِ شکوه خود رسید و دو تن از برجسته ترین فقیهان شیعه، یعنی علی بن عبدالعالی کرکی و زین الدین بن علی جُبعی/ جُباعی معروف به شهیدثانی* (متوفی ۹۶۶؛ حرّعاملی، قسم ۱، ص۳۵)، نزد برخی از افراد خاندان ابن خاتون درس خواندند و از آنان اجازه گرفتند. عالم و فقیه برجسته ایرانی، ملاعبداللّه بن حسین تستری* (متوفی ۱۰۲۱)، به عیناتا سفر کرد و نزد نعمت اللّه علی (متوفی ح ۹۸۸) مشهور به ابن خاتون و فرزندش احمد تحصیل کرد و از هر دو اجازه عام گرفت (برای متن اجازه ها رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۸۸ـ۹۶). همچنین فقیه برجسته عاملی، علی بن هلال کرکی مشهوربه شیخ علی منشار (متوفی ۹۸۴؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۱۵، ص۱۸۶)، از جمال الدین احمدبن محمدبن علی بن خاتون عیناتی روایت کرده است (افندی اصفهانی، ج۴، ص۲۸۴). علی بن هلال بعدها به ایران سفر کرد و در روزگار شاه طهماسب (متوفی ۹۸۴) شیخ الاسلام اصفهان شد (رجوع کنید به منشی قمی، ج ۱، ص ۶۱۴؛ اسکندرمنشی، ج ۱، ص ۱۵۴، ۱۵۶). رونق حوزه عیناتا، که بیش از یک قرن به طول انجامید، با مهاجرت برخی افراد آل خاتون (رجوع کنید به خاتون*، آل) به ایران و هند از میان رفت (رجوع کنید به مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۱۷۳ـ۱۷۴).ج) کَرَک/ کرک نوح، واقع در مرکز جبل لبنان. نخستین عالمِ شناخته شده این منطقه، احمدبن طارق کرکی (متوفی ۵۹۲) است. ذهبی (ج ۲۱، ص ۲۷۰ـ۲۷۱) از او با وصف محدّث و عالم یاد کرده و گفته که تاجری شیعه بوده است. اما پیش گامِ تأسیس حوزه کرک، حسین بن محمدبن هلال کرکی (متوفی ح ۷۵۷)، شاگرد شهید اول، است. وی با شهید در حلّه آشنا شد و نزد وی شاگردی و از او اجازه دریافت کرد (برای متن اجازه رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج ۳، ص ۳۷۴ـ۳۷۵). دانسته های ما درباره وی محدود به همین مطالب است. با این حال، حوزه کرک در روزگار وی اهمیت عیناتا را نیافت. از دیگر عالمان کرک، محمدبن عبدالعالی کرکی (متوفی ۸۰۸)، از شاگردان شهید اول، است (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۸ـ۲۹). وی مطمئناً در کرک ساکن بوده، اما از اینکه در شکل گیری حوزه کرک نقشی داشته است یا خیر، اطلاعی در دست نیست. شخصیت اصلی در تحول حوزه کرک، عزالدین حسن بن یوسف مشهور به ابن عشره کسروانی (متوفی ۸۶۲) است. درباره وی اطلاع چندانی در دست نیست. در ضبط نام او، در منابع اختلافاتی وجود دارد (برای نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۳۶ـ۳۷، ۳۹) و صورت صحیح نام او، یعنی کسروانی، براساس مطلبی است که شاگرد وی، محمدبن علی جباعی/ جبعی، آورده است (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۹ـ ۲۱۰). وی نزد دو تن از شاگردان شهید، یعنی حسن بن ایوب (همانجا) و محمدبن علی بن نَجْده (افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۲۶۴)، و به احتمال بسیار در جزین تحصیل کرده و پس از اتمام تحصیلات، به کرک بازگشته است، زیرا شاگردانش برای تحصیل نزد وی به کرک می رفته اند. از میان شاگردان ابن عشره کسروانی، نام شش تن شناخته شده است که از میان آنان، دو تن شهرت چندانی ندارند، یکی محمد اسکاف کرکی (رجوع کنید به افندی، همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۱۱۷)، و دیگری محمدبن احمدبن محمد مطاری. آقابزرگ طهرانی (۱۳۶۲ش، ص ۴۸ـ ۴۹) در ضمن شرح حال سیدحسین بن علی حسینی سبزواری نوشته که وی نسخه ای از کتاب الدروس شهید اول را در ۸۷۲ در کرک کتابت کرده و در اجازه ای که در آخر آن درج شده، مطاری استاد خود را ابن عشره معرفی کرده و گفته که پدربزرگ او، محمدبن عبدعلی بن نجده، از شاگردان شهید اول است (همان، ص ۱۳۱ـ۱۳۲).دیگر شاگردان ابن عشره از عالمان و فقیهان مشهور بودند، که عبارت اند از: محمدبن علی جباعی (متوفی ۸۷۶؛ رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۸)، بنیان گذار حوزه جُباع یا جُبَع (رجوع کنید به ادامه مقاله)؛ محمدبن محمدبن مؤذن جزینی، که در اجازه خود به علی بن عبدالعالی میسی از استاد خود، ابن عشره کسروانی، با عنوان «شیخ افضل» یاد کرده است (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۶)؛ محمدبن احمد صهیونی (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۸ـ۳۹)؛ و علی بن هلال جزائری (متوفی ح ۹۱۰)، که اصالتاً اهل منطقه جزائر در جنوب هورهای عراق بود و به کرک مهاجرت کرد و در آنجا نزد ابن عشره به فراگیری فقه پرداخت. وی در اجازه ای، از ابن عشره با عبارتهای بلند و توصیفاتی همچون استادم، شیخ بزرگوار، عالم، و فاضل کامل یاد کرده است (رجوع کنید به همان، ج ۱۰۵، ص ۳۱). علی بن هلال بخش اعظمی از عمر خود را در کرک به سر برد و به تعبیر شاگرد نامورش، علی بن عبدالعالی کرکی، شیخ و بزرگ بلامنازع امامیه در روزگار خویش بود (رجوع کنید به همان، ج۱۰۵، ص ۷۰). ابن عشره در ۸۲۶ در کرک درگذشت (همان، ج ۱۰۴، ص۲۰۹ـ ۲۱۰).نکته مهم دیگر درباره حوزه کرک، اقامت خاندان سادات بنواعرج در آنجاست که تا زمان مهاجرت به ایران، جایگاه و اهمیت ویژه ای در کرک داشتند و، برخلاف آل خاتون، در ایران نیز مقام ممتازی به دست آوردند. حسن بن ایوب مشهور به ابن نجم الدین (از شاگردان شهید اول و از استادان جعفربن حسام عیناتی و ابن عشره کسروانی)، فرزندش جعفر (صدر، ج ۱، ص ۷۱) و نواده اش بدرالدین حسن بن جعفر کرکی (متوفی ۹۳۳)، از شخصیتهای شناخته شده خاندان بنواعرج اند. حسن بن جعفر نخستین فرد این خاندان است که در کرک اقامت گزید (رجوع کنید به حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۵۶). از محضر درس او در کرک، کسانی چون شیخ علی منشار و شهید ثانی (عودی جزینی، ص ۱۵۹) که جملگی از عالمان مشهور دوران خود بودند، استفاده کردند. اطلاعات جامعی درباره حسن بن جعفر کرکی در دست است. پس از شهید اول، وی نخستین استاد حوزه جبل عامل است که درباره تألیفاتش دانسته های کاملی در دست داریم که برای شناخت فضای فکری و دانشهای مورد توجه در حوزه کرک سودمند است. از نوشته های اوست: الطیبة الجزریة فی القراءات العشر، در شرح کتاب طَیْبة النشْرفی القراءات العشر، از محمدبن محمد جزری؛ العمدة الجلیّة فی الاصول الفقهیة، در اصول فقه؛ المحجة البیضاء و الحجة الغراء، که در آن به مباحثی درباره فروع شریعت و حدیث و تفسیر پرداخته است؛ و مقنع الطلاب فیما یتعلق بکلام الأعراب، در دانش نحو و تصریف و معانی و بیان. از این کتابها تاکنون نسخه ای شناخته نشده است (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۵۱؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۱۶۶ـ۱۶۷). وی، دختر محقق کرکی را به همسری گرفت و فرزندش سیدحسین نخستین فرد از خاندان سادات بنواعرج بود که به ایران مهاجرت کرد و در آنجا به مقامات بلندی دست یافت و بعدها فرزندانش در تمام دوره صفویه مناصب مهمی داشتند (رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۶۳).د) مَیس، روستایی در بلندیهای جنوبی جبل عامل که بر دشتهای حوله مشرف است. شخصیت محوری در شکل گیری حوزه میس، علی بن عبدالعالی میسی مشهور به ابن مُفلح (متوفی ۹۳۸) است. به طور کلی، او در تحولات فرهنگی جبل عامل سهم بزرگی داشته است. میسی نزد محمدبن محمد مشهور به ابن مؤذن جزینی و محمدبن احمد صهیونی، هر دو از شاگردان ابن عشره در کرک، تحصیل کرد و در ۸۸۴ از ابن مؤذن (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۳۵ـ۳۸) و در ۸۷۹ از صهیونی اجازه روایت گرفت (همان، ج ۱۰۵، ص ۳۸ـ۳۹). در متن اجازه نامه ها به مکان صدور آنها اشاره نشده است؛ از این رو، فقط می توانیم بگوییم که میسی پس از اتمام تحصیلات خود، که زودتر از ۸۸۴ نیست، به میس بازگشته و همانجا اقامت گزیده است. شهیدثانی ــکه از سال ۹۲۵ تا ۹۳۳ در میس شاگرد میسی بوده (عودی جزینی، ص ۱۵۸)ــ از وی با تعابیری چون امام اعظم، شیخ بزرگان عصر و تربیت کننده علما (مربی العلماء) یاد کرده است (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۴۹). از میان این علما، حسن بن جعفربن ایوب کرکی و نورالدین علی بن احمدبن حَجّه جُباعی را می شناسیم (رجوع کنید به حرّعاملی، قسم ۱، ص ۱۸۸؛ عودی جزینی، همانجا). میسی شاگردان دیگری نیز داشته، زیرا عبارت «تربیت کننده علما» که شهید در وصف او به کار برده، نشان دهنده گستردگی حوزه درس و بحث اوست. حوزه میس که در عمر کوتاه خود خوش درخشیده بود، پس از درگذشت میسی در ۹۳۸ و به ویژه تحت فشارهای حکومت عثمانی، ضعیف شد.از اجازه ای که ابراهیم، فرزند دانشمندِ میسی، در سال ۹۷۵ برای فرزند خود، عبدالکریم، در نجف صادر کرد (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۱۸۰ـ۱۸۱)، می توان دریافت که در پی مرگ میسی، ابراهیم و پسرش به نجف کوچیدند. عبدالکریم از نجف به ایران مهاجرت کرد و به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت. پسر عبدالکریم، شیخ لطف اللّه میسی است که مسجد مشهور شیخ لطف اللّه در اصفهان به نام اوست (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج ۱، ص ۱۵۷، با این ملاحظه که به جای میسی طیسی ضبط شده است؛ افندی اصفهانی، ج ۴، ص ۱۱۷).ه ) مَشْغَرَه، شهری واقع در دامنه های جبل لبنان، بر کناره وادی ای که نهر لیتانی آن را به دو بخش دشت بقاع و جبل عامل تقسیم کرده است. علمای مشغره خیلی زود در راه زمینه سازی جنبش علمی شیعی جبل عامل تلاشهای خود را شروع کردند. نام یوسف بن حاتِم مشغری که به حلّه رفت و در آنجا درس خواند، دانسته است (مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۶۸ـ۷۲). پس از او تا روزگار محمدبن حسین بن محمدبن محمدبن مکی (متوفی ح ۹۰۳) وقفه ای طولانی در فعالیتهای علمی مشغره پدید آمد. وی نیای خاندان حرّ است. تاریخ این خاندان، در واقع تاریخ فرهنگی مشغره است. تنها اطلاع ما درباره آغاز تاریخچه آل حرّ، اجازه علی بن عبدالعالی کرکی به شیخ حسین بن شیخ شمس الدین محمد حرّبن شیخ شمس الدین محمدبن مکّی است، که متن کامل آن در بحار (مجلسی، ج ۱۰۵، ص ۵۴ـ۵۷) آمده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۳۶۲ش، ص ۱۲۱). این اجازه ــکه در ۱۶ رمضان ۹۰۳ در دمشق داده شده ــ نشان می دهد که فرد اجازه گرفته (مُجاز)، یعنی شیخ حسین، در آن هنگام ساکن دمشق بوده است و پدر و جدّ این خاندان اهل مشغره نبوده اند. همچنین براساس تعابیر به کار رفته در وصف خاندان حرّ، آنان از علما و فقهای امامیه بوده اند. با این حال، شگفت انگیز است که شیخ حرّ عاملی به شرح حال هیچ یک از آنان، که اسلاف او بوده اند، اشاره ای نکرده است.نخستین کسی که حرّ عاملی از میان اسلاف خود معرفی کرده، جدّ پدرش، محمدبن حسین حرّعاملی مشغری، است. شهرت او به مشغری نشان می دهد که وی، به احتمال بسیار، نخستین فرد از خاندان حرّ است که از دمشق به مشغره مهاجرت کرده است. شیخ حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۱۵۴) پدر بزرگ پدرش، محمد، را عالم و فقیهی ارجمند و عالی قدر خوانده و گفته که وی برترین مردمان روزگارش در امور دینی بوده؛ اما، توصیف اخیر تا حد زیادی اغراق آمیز است، چرا که وی با بزرگانی چون علی بن عبدالعالی میسی، علی بن عبدالعالی کرکی و شهیدثانی هم دوره بوده است. احتمالا مهاجرت وی از دمشق به مشغره، با سقوط ممالیک شام و افتادن شام به دست حکومت عثمانی و سیاستهای ضد شیعی آنان مرتبط بوده است. بر این اساس، تاریخ مهاجرت وی باید بعد از ۹۲۲ و نبرد مَرْجِ دابِق باشد. هر سه فرزند او، محمد و عبدالسلام و علی، اهل علم بودند. شیخ حرّعاملی (قسم ۱، ص ۱۷۷ـ۱۷۸) از عموی پدر خود، محمدبن محمد، با وصف عالم فاضل محقق و مدقق یاد کرده و از تبحر وی در زبان عربی سخن گفته و افزوده که او شاعر و ادیب و توانا در فن انشا بوده و در جایی دیگر (قسم ۱، ص ۱۵۴) وی را برترینِ اهل عصر خود در علوم عقلی شمرده است. به نوشته حرّعاملی (قسم ۱، ص ۱۷۸)، وی نزد پدرش و شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک درس خوانده است. اما چنین می نماید که گفته شیخ حرّ درباره تحصیل او نزد صاحب معالم و مدارک نادرست باشد و در واقع، او شاگرد شهید ثانی بوده است (عودی جزینی، ص ۱۹۱). این محمد نخستین فرد مهاجر از خاندان حرّ به ایران است. او در ایران با شیخ بهائی دیدار کرد و دو قصیده در ستایش وی سرود (رجوع کنید به حرّ عاملی، قسم ۱، ص ۱۶۰). او علاوه بر به نظم کشیدن تلخیص المفتاح، رساله ای در اصول و رساله ای در عروض نیز تألیف کرد (همان، قسم ۱، ص ۱۷۸). عبدالسلام، پسر دیگر محمدبن حسین، در مشغره نزد پدر و برادر خود علی و سپس نزد حسن بن زین الدین (صاحب معالم) و سیدمحمد عامِلی (صاحب مدارک) تحصیل کرد. وی رساله ای با نام ارشاد المنصف البصیر الی طریق الجمع بین أخبارالتقصیر، رساله ای در مفطرات و رساله ای درباره نماز جمعه داشته است (همان، قسم ۱، ص ۱۰۷). عبدالسلام اولین استاد شیخ حرّ عاملی بود و شیخ حرّ او را ماهر در فقه و ادبیات عرب وصف کرده و گفته که در ده سالگی خواندن متون درسی را نزد او آغاز کرده است (همانجا). بر همین اساس، فعالیت حوزه مشغره تا ۱۰۴۳، که حرّعاملی در آن هنگام ده ساله بوده، ادامه داشته است. علی، دیگر فرزند محمدبن حسین، در قیاس با دیگر برادران خود جایگاه و مقام علمی چندانی نداشت، اما نسل خاندان حرّ از طریق او باقی ماند. وی سه پسر به نامهای حسین، حسن و محمد داشت. حسین دومین فرد از خاندان حرّ بود که به ایران مهاجرت کرد و در اصفهان در خانه شیخ بهائی اقامت گزید و نزد او درس خواند و اندکی پس از مرگ شیخ بهائی (۱۰۳۰) درگذشت (همان، قسم۱، ص۷۸). حسن پدر شیخ حرّ عاملی بود و خود چهار فرزند داشت که از میان آنها محمد و زین العابدین به ایران مهاجرت کردند و احمد و علی در مشغره از دنیا رفتند (رجوع کنید به حرّ عاملی*). محمد، دیگر فرزند علی بن محمدبن حسین، از مشغره به جباع مهاجرت کرد که تا اکنون نیز نوادگان او در همانجا سکونت دارند. وی نخستین فرد از خاندان حرّ است که شیخ حرّ عاملی (قسم۱، ص۱۷۰) از او با وصف مشغری جبعی یاد کرده است. با مهاجرت این افراد، حوزه علمیه مشغره نیز از میان رفت، اما دانش آموختگان این حوزه در مکانهای دیگر به فعالیت علمی مشغول شدند.ویژگی مهم خاندان حرّ گرایش اخباری آنهاست. اما این گرایش ــکه به صورت مشخص در شیخ حرّ عاملی، بنیان گذار واقعی اخباریگری در ایران، دیده می شود و حتی نام کتاب وی، یعنی وسائل الشیعة لتحصیل مسائل الشریعة (درباره این کتاب و جایگاه آن نزد فقهای شیعه رجوع کنید به وسائل الشیعه*)، نیز به وضوح بر آن دلالت داردــ از کجا ریشه گرفته است؟ این پرسش، پاسخ روشنی ندارد، اما احتمالا آنان اخباریگری را یا بعدها اخذ کرده اند یا این گرایش نتیجه تحولات فکری خود اعضای این خاندان علمی بوده است که به نظر می رسد احتمال نخست درست باشد، خاصه آنکه شیخ حرّ عاملی (قسم ۱، ص ۷۰) از عالمی به نام حسین بن حسن ظهیری عیناتی/عیناثی ساکن در جبع، به عنوان یکی از استادان مهم خود یاد کرده است. این دانشمند گرایش اخباری داشته و در المسائل الظهیریة (ص ۵۴۷ـ۵۴۹) به این گرایش خود تصریح کرده است.و) جُبَع/ جُباع، شهری مشرف بر صیدا. درباره تاریخ ارتباط جبع با مراکز علمی شیعه تا پیش از قرن نهم اطلاعی در دست نیست. احتمالا مهاجرت شیعیان به این شهر، در پی فتح شام و مصر به دست حکومت عثمانی و تغییر اوضاع جبل عامل، باعث شکل گیری حوزه جباع شده است، زیرا اجداد محمدبن علی بن حسن جباعی (متوفی ۸۸۶) در روستای لویزه، در نزدیکی جباع، اقامت داشته اند (مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین، ص ۲۰۹). محمد جباعی نیز نزد ابن عشره کسروانی در کرک تحصیل نمود و به تصریح خود، متون گوناگون را نزد او خواند (رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۰۴، ص ۲۰۸ـ۲۱۰). شهیدثانی در اجازه ای که به نواده جباعی، حسین بن عبدالصمد جباعی، داده وی را «شیخ امام» خوانده است (رجوع کنید به همان، ج ۱۰۵، ص ۱۴۸). علت واقعی این تعبیر بسیار عالی، روشن نیست، به ویژه آنکه از شاگردانش بی خبریم و از تألیفاتش نیز تقریباً چیزی نمی دانیم، جز آنکه نسخه خطی تنها اثر برجای مانده اش، المجموع یا مجموع الجباعی، در دو مجلد، در کتابخانه ملک تهران و نسخه ای دیگر از آن، همراه با تعلیقات محمدبن زهره جباعی (متوفی ۹۴۴) و بهاءالدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰)، در کتابخانه مدرسه بروجردی در نجف نگهداری می شود. به این کتاب، به دلیل در برداشتن تحقیقات و اطلاعات تاریخی ارزشمند، بسیار استناد می شود. شهیدثانی و فرزندانش، که در حوزه جبع تدریس می کردند، سبب رونق فراوان و به اوج رسیدن این حوزه شدند. پیش از شهید نیز عالمانی در حوزه جبع به فعالیت و تدریس اشتغال داشتند، از جمله علی بن احمد نحاریری (متوفی ۹۲۵)، پدر شهید؛ عبدالصمدبن محمد جباعی (متوفی ۹۳۵)؛ و حسین بن ابی الحسن موسوی (متوفی ۹۶۳)، نیای آل ابی الحسن، که نَسَب خاندان صدر به او می رسد. با این همه، اوج رونق حوزه جبع در دوره شهیدثانی بوده است. شهید ثانی نخست نزد پدرش به فراگیری فقه پرداخت و نزد او متون چندی، از جمله المختصرالنافع و شرائع الاسلام و اللمعة الدمشقیة، را خواند که نشان می دهد متون مذکور متنهای درسیِ مراکز علمی شیعه در آن روزگار بوده اند. وی پس از درگذشت پدرش به میس رفت و نزد علی بن عبدالعالی میسی متون فقهی، چون شرائع الاسلام، إرشاد الأذهان و قواعدالاحکام، را آموخت. سپس به کرک رفت و نزد حسن بن جعفر کرکی متون دیگری، از جمله القواعدالإلهیة، التهذیب، و العمدة الجلیة، را خواند (رجوع کنید به عودی جزینی، ص ۱۵۸ـ۱۵۹). او از ۹۲۰ تا ۹۳۸ نزد عالمان مشهور شیعی عصر خود تحصیل کرد. در سال ۹۴۲ برای تکمیل دانسته های خود به سفر رفت و در دمشق و قاهره نزد برجسته ترین عالمان عصر به خواندن متون متداول فقهی و غیره پرداخت و از بسیاری از عالمان اهل سنّت، از جمله ابن طولون دمشقی، اجازاتی دریافت کرد. وی پس از گزاردن حج، در ۹۴۴ به زادگاهش جبع بازگشت و تا سال ۹۵۱ در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت (رجوع کنید به همان، ص ۱۵۹ـ۱۷۰). در ۹۵۲ به استانبول سفر کرد و توانست اجازه تدریس در مدرسه نوریه شهر بعلبک را به دست آورد. وی آنجا به تدریس مذاهب چهارگانه و فقه شیعه پرداخت و در میان اَتباع مذاهب مختلف، مرجعیت علمی یافت (همان، ص ۱۷۴ـ۱۷۵، ۱۸۲). شهیدثانی پس از مدتی تدریس در بعلبک*، به زادگاهش بازگشت، زیرا دیگر اوضاع آنجا را مناسب ادامه فعالیتهای علمی خود نمی دید. وی بعدها مدت اقامتش در بعلبک را روزگار خجسته و لحظات بهجت زا خوانده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۸۲). او در جبع، تا ۹۵۵، به تدریس و تألیف پرداخت. به نوشته عودی جزینی (ص ۱۸۲ـ ۱۸۳)، در ۹۵۵ آرامش شهید به پایان رسید و دشمنانش به او هجوم بردند و این دشمنیها به شهادت وی انجامید. با شهادت او، رفته رفته حوزه جبع نیز کم فروغ شد، هر چند شهید شاگردان بسیاری تربیت کرد و آثار فراوانی نگاشت که برخی از آنها هنوز هم تدریس می شوند و محل مراجعه اند (رجوع کنید به شهیدثانی*). درس آموختگان حوزه جبل عامل و آثار تألیف شده این حوزه بیشترین سهم و تأثیر را در شکل گیری حوزه اصفهان و حوزه های سپسین شیعه و حتی حوزه نجفِ متأخر داشته است.
منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: الضیاءاللامع فی القرن التاسع، چاپ علی نقی منزوی، تهران ۱۳۶۲ش؛ اسکندرمنشی؛ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ۱۳۵۹ش؛ محمدبن علی بتدینی، مختصر نسیم السحر، به اختصار محمد مکی بن محمد شهیدی، نسخه خطی کتابخانه مدرسه بروجردی نجف، ش ۸/۳۹۹؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ ذهبی؛ احمدبن ابراهیم سبط بن عجمی، کنوزالذهب فی تاریخ حلب، چاپ شوقی شعث و فالح بکّور، حلب ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸/ ۱۹۹۶ـ۱۹۹۷؛ صالح بن یحیی، تاریخ بیروت و امراء بنی الغرب، بیروت ۱۹۹۰؛ حسن صدر، تکملة امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ خلیل بن ایبک صفدی، اعیان العصر و اعوان النصر، چاپ علی ابوزید و دیگران، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۸؛ همو، کتاب الوافی بالوفیات، ویسبادن ۱۹۶۲ـ؛ حسین بن حسن ظهیری عیناثی، المسائل الظهیریة، در محمدامین بن محمد شریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمة اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴؛ محمدبن علی عودی جزینی، رسالة بغیة المرید فی الکشف عن احوال الشهید، در علی بن محمد عاملی، الدر المنثور من المأثور و غیرالمأثور، ج ۲، قم ۱۳۹۸؛ قلقشندی؛ مجلسی؛ رضا مختاری، الشهیدالاوّل: حیاته و آثاره، قم ۱۳۸۴ش؛ احمدبن علی مَقریزی، کتاب السلوک لمعرفة دول الملوک، ج ۲، قسم ۱، چاپ محمد مصطفی زیاده، قاهره ۱۹۴۱؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصة التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش؛ جعفر مهاجر، جبل عامل بین الشهیدین : الحرکة الفکریة فی جبل عامل فی قرنین من اواسط القرن الثامن للهجرة/ الرابع عشر للمیلاد حتی اواسط القرن العاشر/ السادس عشر، دمشق ۲۰۰۵؛ همو، الشهیدالاول: عصره، سیرته، اعماله و مابقی منها (زیر چاپ).