حوزه علمیه بغداد. نُضج گرفتن حوزه شیعی در بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این شهر نبوده است. تقارن تاریخ بنای بغداد* (سال ۱۴۸) با شروع امامتِ امام موسی کاظم، از قدمت بنیانها و ریشه های علمی و معنوی حوزه بغداد نشان دارد. امام موسی کاظم در زمان خلافت هارون الرشید، از مدینه به بغداد آورده شد و در این شهر زندانی گردید و سپس در همین شهر از دنیا رفت و در مقابر قریش (امروزه شهر کاظمین) به خاک سپرده شد. در واقع از همان آغاز، شماری از شیعیان در این شهر اقامت گزیدند. این پیوند در سالهای بعد نیز، با توجه به حضور امام جواد* در بغداد از ۲۱۵ تا هنگام وفات (سال ۲۲۰) و انتقال اجباری امام علی بن محمد الهادی به سامرا، در ۱۲۴ کیلومتری شمال بغداد، و سپس اقامت امام حسن عسکری در همین شهر و آنگاه فعالیت همه نوّاب اربعه* در بغداد همچنان قابل ملاحظه است. این سخن البته به معنای اطلاع دقیق ما از تاریخ مشخص تأسیس مراکز تدریس و معارف شیعی در بغداد نیست. گرچه با بررسی زندگینامه شماری از عالمان شیعی چنین به نظر می آید که شیعیان از اواخر سده دوم در بغداد در کار تعلیم و تعلم علوم اسلامی بوده اند.یکی از قدیم ترین خاندانهای شیعی، که از اواخر سده دوم به این سو در بغداد فعالیتهای علمی داشته، خاندان یقطینی است. علی بن یقطین* بغدادی (متوفی ۱۸۲) که از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم بوده، به ویژه از امام کاظم احادیث بسیار نقل کرده است. وی کتاب ماسُئِل عنه الصادق من امور الملاحم و کتاب مناظرته للشاکِّ بحضرة جعفر را نوشته است (ابن ندیم، ص ۲۷۹؛ نجاشی، ج ۲، ص ۱۰۷ـ۱۰۸). از همین خاندان، محمدبن عیسی بن عُبَیْد از اصحاب امام محمدتقی و از راویان برجسته حدیث بود. وی کتابهای بسیاری تألیف کرد، از جمله: کتاب الامامة، کتاب المعرفة، کتاب الوصایا، کتاب الفَیْءِ و الخمس و کتاب الرّجال (نجاشی، ج ۲، ص ۲۱۸ـ۲۱۹). از میان وابستگان خاندان یقطینی نیز عالم و فقیه و محدّث و مفسر بسیار پراعتبار، یونس بن عبدالرحمان* (قبل از ۱۲۵ـ۲۰۸)، ظهور کرد. وی که از موالی علی بن یقطین بود، از امام موسی کاظم و امام علی بن موسی الرضا سلام اللّه علیهما احادیث بسیار نقل کرده است. یونس از بزرگانی است که علمای شیعه بر دانش و صدق گفتار او اتفاق نظر دارند و امام رضا شیعیان را به مراجعه علمی به او توصیه می کرده است. وی بیش از سی کتاب نوشته، از جمله: جامع الآثار، کتاب الشرایع، کتاب العلل الکبیر، کتاب الصیام و اختلاف الحدیث (رجوع کنید به ابن ندیم، ص ۲۷۶؛ نجاشی، ج۲، ص۴۲۰ـ۴۲۲؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۵۱۱). از مهم ترین رویدادهای زندگی یونس، مقابله با جریان وقف (رجوع کنید به واقفه/ واقفیه*)، پس از شهادت امام کاظم و دفاع از امامت حضرت علی بن موسی الرضا بود (نجاشی، ج ۲، ص :۴۲۱ ثَبَتَ علی الحقّ).محمدبن ابی عمیر (متوفی ۲۱۷) از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا علیهماالسلام نیز در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر زیست و با جدیت و پیگیری شمار زیادی از آثار اصحاب امامیه را روایت کرد. وی در نظر پیروان همه مذاهب اسلامی محترم بود. او در دوره خلافت رشید دستگیر شد و برای آشکار کردن نام و نشانی شیعیان، هزار تازیانه به او زدند ولی با مقاومت سرسختانه او مواجه شدند. خواهرش در هنگام حبس چهارساله او، کتابهایش را در زمین پنهان کرد که این موجب از میان رفتن آنها شد. وی سپس از حفظ حدیث می گفت، ولی وثاقت او موجب شد که به روایات مرسَلِ وی اعتماد کنند (همان، ج ۲، ص ۲۰۵ـ۲۰۶). وی بیش از ۹۴ کتاب نوشت، از جمله اختلاف الحدیث، و الاحتجاج فی الامامة (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱، ص ۲۸۳، ۳۶۱).هَمّام بن سهیل و فرزندش محمدبن هَمّام اسکافی و دیگر وابستگان این خانواده ایرانی تبار بغداد، از راویان حدیث بودند. همام در بین علمای امامی منزلت ویژه ای داشت و با امام حسن عسکری مکاتبه می کرد. فرزندش محمد اسکافی (متوفی ۳۳۶) نیز از محدّثان بزرگ شیعه بود. کتاب الانوار فی تاریخ الائمة از اوست (نجاشی، ج ۲، ص ۲۹۵ـ۲۹۷).فعالیتهای علمی این علما، که فقط گزیده ای از انبوه عالمان شیعیِ قرن دوم و سوم در بغدادند، در قرنهای چهارم و پنجم با شتاب و عمق بیشتری پی گرفته شد و به طور کلی چشمگیرترین دوره فعالیت حوزه بغداد مربوط به دهه های نخستین قرن چهارم تا میانه سده پنجم است، به ویژه در بیش از صد سالی که خلفای عباسی تحت سلطه حاکمان شیعه مذهب آل بویه دیگر قدرت چندانی نداشتند. در این دوره با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل ابن جنید، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی حوزه بغداد به اوج شکوفایی خود رسید. ظهور این دانشمندان برجسته و پرورش شاگردان فراوان شایسته به دست آنها در حوزه بغداد، خود از مقتضیات زمانه این دانشمندان بوده است. حوزه بغداد، برخلاف حوزه قم، در محیط تقریبآ یک دست شیعه نشین پانگرفت. در بغداد به ویژه در سده چهارم در کنار شیعیان، مسلمانان پرشمار سنّی، از مذاهب مختلف زندگی می کردند. اینان برخلاف شیعیان، بسیار زود به گرایشهای اجتهادی توجه نشان دادند. اختلافات گسترده کلامی میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی و نیز میان شیعیان بسیار نظرگیر بود. در این فضای فکری، مکتب صرفآ حدیثی قم و ری نمی توانست با مکتب فقهی شکل پذیرفته اهل سنّت در بغداد، هماوردی کند؛ چنان که مقابله با گرایشهای کلامی متعدد که بسیاری از آنها خود متأثر از سیطره فلسفه و منطق یونانی بر روح فکری حاکم بر بغداد بود، کار را بر شیعیان دشوار کرده بود. چنین بود که حوزه علمی شیعیان بغداد برای نگاهبانی از مکتب تشیع و دفاع از اصول آن و مرزبندی کردن میان معارف شیعی و مذاهب رقیب نقش منحصر به فردی بر عهده گرفت. البته مقتضای ایفای این نقش، در آن جامعه مذهبی متکثر، آن بود که عالمان شیعه مقتضیات زمان را در نظر آورند و به تعامل علمی با سایر دانشمندان روی آورند و با توجه به اوضاع جدید، به ویژه وقوع غیبت امام دوازدهم، در همه حوزه های علمی و در همه مباحثات متنازَعٌ فیه به پژوهش و تحقیق و تدریس بپردازند و به دانشهایی چون اصول فقه، فقه، تفسیر و کلام توجه ویژه نشان دهند. دانشهای رایج در حوزه علمی بغداد این رویکرد را به خوبی نشان می دهد :فقه و اصول فقه. تدریس فقه از برنامه های اصلی حوزه علمی بغداد بود. در این حوزه، افزون بر فراوانی فقه پژوهان برجسته، مانند ابن جنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید مشهور به ابن المعلّم (متوفی ۴۱۳)، سیدمرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶)، سلّار دیلمی (متوفی ۴۴۸)، شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) و ابن برّاج (متوفی ۴۸۱)، شاهد رویکردی نو در نظام فقهی هستیم. پیش از حوزه بغدادِ سده های چهارم و پنجم، جدّی ترین و رایج ترین روش فقهی، روش حدیث گرایان یعنی معتقدان به فقه منصوص بود. اینان مانند کلینی و شیخ صدوق، استدلالهای اجتهادی را در استنباط احکام دخالت نمی دادند و بیشتر بر نصوص تکیه داشتند و البته، متن حدیث را به مثابه فتوای خود بیان می کردند، ضمن آنکه روایات را براساس موازین علم رجال نقادی می کردند.در برابر آنان، روش و رویکرد ابن جنید اسکافی بود که از قیاس در استنباط احکام استفاده می کرد. ابن جنید دو کتاب فقهی مهم داشت، تهذیب الشریعة لاحکام الشریعة و الاحمدی فی الفقه المحمدی. وی در کنار بحث از فقه شیعه به فقه دیگر مذاهب نیز توجه می کرد (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۳۱۰). با این همه، سیدمرتضی و فقهای متأخری چون شهید اول، شهید دوم و فاضل مقداد سیوری در عین مخالفت با قیاس، آرای ابن جنید را معتبر دانسته اند. برخی نیز کوشیده اند گرایش ابن جنید به قیاس را به نحوی موجه سازند (رجوع کنید به دوانی، ج ۳، ص ۲۰۸).در این میان، رویکرد شیخ مفید و شاگردان حوزه درسی او توانست غالب فقهای شیعه بغداد را با خود همراه سازد. این گروه در عین توجه به اخبار و استفاده گسترده از آن در استنباط احکام، رویکرد و گرایش اجتهادی داشتند. اینان نه روش محدّثان را در استنباط احکام کافی می دیدند و نه با استفاده از داده های شبه عقلی و قیاس موافقتی داشتند. مفید برای تبیین دیدگاه سوم، کتاب المقنعة را نوشت که همه ابواب فقه را دربردارد. وی به سلطه فقهی محدّثان بر فقه پایان داد و با استدلالهای استوار عقلی و با تمسک به سیره اهل بیت علیهم السلام، در رد ظاهرگرایی آنان می کوشید. شیخ مفید را باید نخستین فقیهی دانست که به گردآوری مسائل اصولی پرداخت. وی گزیده این مسائل را در کتابی گردآورد و نام آن را التذکرة باصول الفقه نهاد (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۲۰۹). پس از شیخ مفید، شاگرد ممتاز او، سیدمرتضی، کتاب الذریعة الی اصول الشریعة را در اصول فقه و کتاب الانتصار و ناصریات را در فقه نگاشت. کتاب الذریعه او پس از اصول الفقه شیخ مفید، جامع ترین کتاب اصولی شیعه است (رجوع کنید به همان، ج۲، ص ۳۶۰، ج ۱۰، ص ۲۶، ج۲۰، ص۳۷۰ـ ۳۷۱). سید در این کتاب اقوال علمای اصولی دیگر مذاهب را بررسی و سپس دیدگاه خود را تبیین کرده است. عقل در مبانی اصولی سید جایگاه ویژه داشت. وی نه تنها با اشاعره که با ظاهرگرایان شیعه نیز مخالفت می کرد.پس از سید، شاگرد او شیخ طوسی، آثار متعددی در فقه و اصول با نوآوریهای فراوان پدید آورد. مکتب فقهی ای که او بنیاد نهاده بود تا سده ششم و آغاز درخشش حوزه علمیه حلّه همچنان برپا بود و تا زمان ابن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) کسی را تصور مخالفت با آرای شیخ طوسی نبود (رجوع کنید به بخش ۶). شیخ طوسی در موضوع اصول، کتاب عُدّة الاصول را نوشت و در مقدمه این کتاب (ج ۱، ص ۳ـ۶)، تصریح کرد که وی نخستین کسی در شیعه است که در این فن کتابی جامع نوشته است. وی همچنین کتاب المبسوط را با گرایش اجتهادی تألیف کرد. شیخ در این کتاب به تفریع فروع پرداخت و از این راه، بدون نیاز به قیاس و استحسان و دیگر داده های شبه عقلی، درصدد برآمد به نیازهای فقهی جامعه پاسخ دهد. وی پیش از تألیف المبسوط، برای آماده ساختن ذهن جامعه علمی شیعه برای پذیرش این روش، کتاب النّهایه را به روش فقهای پیشین نوشته بوده است. این کتاب تا پیش از تألیف شرائع الاسلام تألیف محقق حلّی، کتاب درسی حوزه های علمی شیعی بود و علما آن را به شاگردان خود اجازه می دادند (طباطبائی، ص ۳۶۸).شیخ طوسی در کتاب دیگرش، الخلاف، به گستردگی به مقایسه میان آرای فقهای مذاهب پرداخته است. این کتاب امروزه نیز یکی از منابع شناخت آرای فقهی مذاهب اسلامی و مرجع پژوهشگران است.علم حدیث. حوزه علمی بغداد نیز مانند حوزه ری و قم قدیم و به طور کلی عموم حوزه های علمی شیعی پیش از سده چهارم، در مراحل نخستینِ تکوین عمدتآ حوزه ای حدیثی بوده است. حضور محدّثانی که در حلقه های درسی امام صادق و امامان بعدی شیعه حدیث آموخته بودند در شهر بغداد، زمینه های چنین رویکردی را هموار می کرد. علاوه بر محدّثان بزرگی چون ابن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمان، حَفْص بن بُخْتُری از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام (نجاشی، ج ۱، ص ۳۲۴)، یعقوب بن یزید انباری از اصحاب امام جواد علیه السلام که به بغداد نقل مکان کرد و کاتب منتصر عباسی شد (همان، ج ۲، ص ۴۲۶ـ۴۲۷)، نضربن سُوَید کوفی که بغداد را برای سکونت برگزید (همان، ج۲، ص ۳۸۴) و محمدبن محمد بَجَلی، محدّث کوفی که در محله کرخ بغداد ساکن شد و جایگاهی معتبر در میان شیعیان یافت، ولی در پی از دست دادن بینایی خود به کوفه بازگشت (همان، ج۲، ص۳۱۷ـ ۳۱۸)، کسان دیگری نیز در تقویت بنیه حدیثی این حوزه سهم جدّی داشتند، از جمله در این میان، بزرگ ترین و مشهورترین و معتبرترین مجموعه حدیثیِ منتشر شده در بغداد جامع کافی* تألیف محمدبن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) بود. کلینی که خود از مشایخ بزرگ ری بود (همان، ج ۲، ص۲۹۰ـ:۲۹۱ شیخُ اصحابِنا فی وقتِه بالریّ)، این کتاب را در بغداد روایت کرد و هارون بن موسی تَلِّعُکْبَری* (متوفی ۳۸۵) و ابوغالب زُراری و ابوعبداللّه کاتب نعمانی و ابوعبداللّه محمدبن احمدبن عبداللّه صفوانی آن را نوشتند (کلینی، ج۱، مقدمه حسین علی محفوظ، ص۱۹ـ۲۰). این کتاب بلافاصله پس از تألیف در شمار متون درسی حوزه علمی بغداد درآمد (رجوع کنید به نجاشی، ج۲، ص ۲۹۱). تألیف دو کتاب دیگر از مجموعه کتب اربعه شیعه، الاستبصاروتهذیب، نیز مدیون حوزه بغداداست. این هر دو کتاب را شیخ طوسی تألیف کرده است (رجوع کنید به استبصار*؛ تهذیب الاحکام*). جعفربن محمدبن قولویه قمی (متوفی ۳۶۸)، از استادان شیخ مفید نیز در بغداد به نشر حدیث پرداخت و کتاب کامل الزیارات و آثار متعدد فقهی نوشت (نجاشی، ج۱، ص۳۰۵ـ ۳۰۶).در حوزه حدیثی بغداد نیز نقادی روایات کاری جدّی بود. محدّثان بغداد مانند مفید و شیخ طوسی، با بررسی روایات، صحیح و سقیم آنها را از یکدیگر جدا می کردند. شیخ مفید در مباحث فقهی و کلامی، احادیثی را که با عقل صریح در تعارض می دید، نمی پذیرفت، همچنان که احادیث را از نظر اطمینان به صدور مورد بررسی قرار می داد. عده ای دیگر از محدّثان شیعه بغداد نیز کتابهایی در شناخت روایات ساختگی و موضوعات تألیف کردند. چنان که ابومحمد ثُبَیْت بن محمد عسکری، از اصحاب امام دهم و یازدهم، کتاب تولیدات بنی امیة فی الحدیث و ذکر الاحادیث الموضوعة را نوشت (همان، ج ۱، ص ۲۹۳). نجاشی و شیخ طوسی نیز در کتابهای فهرست و رجال خود، علاوه بر بر گزارش آثار و شخصیتهای مهم شیعه از آغاز تا آن زمان، راویان ساده اندیش و کم دقت و غالی و امثال آنها را نیز معرفی کردند.کلام و حکمت. فضای فکری و فرهنگی بغداد، از قرن سوم به بعد، و مشاجرات مستمر فلسفی و کلامی میان مذاهب فکری مختلف، به ویژه دو فرقه بزرگ معتزله و اشعری، موضوعات و مباحث و مناقشات کلامی و فلسفی متعددی را در میان آورد. حوزه شیعی بغداد که در کانون این مجادلات فعالیت می کرد، هم به سبب تبعیت از توصیه امامان شیعه به مباحثات عقلانی و هم به تبع ضرورتهای زمان، به دروس و موضوعات کلامی توجه ویژه نشان داد. از این رو درس کلام در شمار برنامه های درسی حوزه بغداد قرار گرفت و استادان ناموری مشغول تدریس مباحث کلامی شدند.یکی از قدیم ترین متکلمان شیعی هشام بن حکم بود. وی که در کوفه زاده شد و سپس در مکتب امام صادق و امام کاظم پرورش یافت، در سال ۱۹۹ به بغداد آمد و ضمن تجارت، به مباحثات کلامی پرداخت. او دست کم ۲۷ کتاب در حوزه باورهای دینی و رد بر مخالفان نوشت، مانند الردّ علی الزنادقة، کتاب الشیخ والغلام فی التوحید، که ظاهرآ به سبک پرسش و پاسخ میان شاگرد و استاد بوده است، کتاب اختلاف الناس فی الامامة، کتاب الرّد علی ارسطاطالیس فی التوحید، و کتاب المجالس فی التوحید (همان، ج ۲، ص ۳۹۷ـ۳۹۸). کتابهایی که در نقد و بررسی آرای کلامی هشام نوشته شده نشانه جایگاه ویژه او در دانش کلام است؛ از جمله این کتابها الاستطاعة علی مذهب هشام نوشته حسن بن موسی نوبختی است (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۲۷). شاگردان هشام نیز در نشر مکتب کلامی او نقش ارزنده ای داشتند، چنان که ابوالحسن علی بن منصور سخنان کلامی استادش، هشام، را در کتاب التدبیر فی التوحید و الامامة گرد آورد (نجاشی، ج ۲، ص ۷۱، ۳۹۷ـ ۳۹۸).یکی از شاخص ترین خاندانهای علمی که متکلمان برجسته ای از میان آنها برخاسته اند، خاندان نوبختی (رجوع کنید به نوبختیان*) است. مهم ترین فرد این خاندان در عصر غیبت ابوسهل اسماعیل بن علی (۲۳۷ـ۳۱۱) است که در زمان خود از بزرگان شیعه و به تعبیر نجاشی (ج ۱، ص ۱۲۱) شیخ متکلمان امامی و غیر امامی و در شمار اصحاب امام عسکری بوده است. شیخ طوسی هفده کتاب از وی را خود نام برده و چند کتاب دیگر را نیز از ابن ندیم نقل کرده است، از جمله: الاستیفاء فی الامامة، الرّدّ علی الیهود، الرّد علی الغلاة و کتابٌ فی الصفات (رجوع کنید به ابن ندیم، ص۲۲۵؛ طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳۱ـ۳۲؛ نیز رجوع کنید به نجاشی، همانجا). وی در مناظرات خود با سران مذاهب کلامی دیگر، می کوشید نظر شیعه را از گروههای منحرف جدا سازد. وی در حوزه بغداد تدریس می کرد و مجلس درس او کانون نقد و کندوکاو مسائل کلامی بود. تلاش او در کلام از دو جهت اهمیت دارد؛ نخست آنکه وی علاوه بر دفاع از عقاید مدون کلامی شیعه، کوشید روشهای معتزله را در تقریر مسائل کلامی امامیان به کارگیرد و حتی آموزه های آن دو را به یکدیگر نزدیک کند (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص۱۰۲)؛ و دوم آنکه ابوسهل نوبختی از اولین کسانی بود که در اثبات وجوب امامت و بیان اوصاف امام دلایل عقلی آورد و برخلاف متکلمان گذشته به ادله نقلی اکتفا نکرد (همان، ص ۱۰۲ـ۱۰۳).ابوسهل نوبختی شاگردان برجسته ای در کلام تربیت کرد که از مهم ترین آنان ابوالجیشِ بلخی* (متوفی ۳۶۷) متکلم و محدّث مشهور خراسانی است که کتابهایی چون النکت و الاغراض فی الامامة، و نقض العثمانیة علی الجاحظ را نوشته است. شیخ مفید از او کلام آموخت و کتابهایش را برای ابوالعباس احمدبن علی نجاشی معرفی کرد (رجوع کنید به نجاشی، ج۲، ص ۳۷۳ـ۳۷۴). دیگر متکلم برجسته خاندان نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی بین ۳۰۱ـ۳۱۰) خواهرزاده ابوسهل نوبختی است. وی حدود چهل کتاب در حکمت و کلام به ویژه در موضوع توحید و در رد بر مخالفان نوشته که از آن همه فقط فرق الشیعه او به دست ما رسیده است. کتاب الآراء و الدیانات او را، که حاوی دانشهای فراوان بود، شیخ مفید در حوزه بغداد تدریس می کرد (همان، ج ۱، ص ۱۸۰).ابواسحاق ابراهیم نوبختی نیز از بزرگان و قدمای متکلمان شیعه در نیمه اول قرن چهارم است.علامه حلّی (ص۲)از او با وصف «شیخ اقدم و امام اعظم» یاد کرده است. از جمله تألیفات وی کتاب الابتهاج فی اثبات اللذة العقلیه للّه تعالی و نیز کتاب الیاقوت است که علامه حلّی آن را شرح کرده است. کتاب الیاقوت از قدیم ترین کتابهای کلامی شیعه است (اقبال آشتیانی، ص۱۷۱، ۱۷۷).یکی از شاگردان ابوسهل نوبختی در حوزه علم کلام، علی بن عبداللّه بن وصیف بغدادی (متوفی ۳۶۵) بود. وی در مناظره ها با شور و حرارت از معتقدات امامی دفاع می کرد. همچنین اشعار بسیاری در مدح اهل بیت سرود (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج ۴، ص۱۷۸۴ـ ۱۷۸۶). ابن جنید اسکافی، که پیش از این از او یاد شد، نیز بیش از سی کتاب در کلام نوشت، از جمله کتاب التحریر و التقریر، و کتاب کشف الاسرار (رجوع کنید به نجاشی، ج۲، ص۳۰۶ـ۳۱۰).یکی از بزرگ ترین استادان کلام در حوزه بغداد و بلکه در سرتاسر جهان اسلام، محمدبن محمدبن نعمان حارثی، معروف به شیخ مفید یا ابن المعلّم بود که کتابهای متعددی در موضوعات مختلف کلامی تألیف کرد (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۱؛ نیز رجوع کنید به مفید*، محمدبن محمد). وی در مناظره های کلامی، به ویژه در مسئله امامت، با جریان پرقدرت معتزله روبه رو بود که آرای مشترکی نیز با زیدیه داشتند و سخت سرگرم تبلیغ و ترویج دیدگاههای خود و مناقشه جدّی در عقاید شیعیان امامی بودند؛ او هم زمان درصدد ارائه مستدل و مدون باورهای شیعی بود. وی چندین رساله در نقد دیدگاههای کلامی معتزله تألیف کرد و آثار متعددی نیز در ساماندهی استدلالی آموزه های شیعی و مقابله با حدیث گرایی غیرعلمی پدید آورد. کتاب تصحیح الاعتقاد او، حاوی توضیحات و نیز نقدها و اعتراضات او بر اعتقادالامامیه شیخ صدوق، نمونه ای از فعالیتهای علمی وی در همین مسیر است. وی که مردی زبان آور نیز بود، در جلسات مناظره با رقیبان شرکت می کرد. مناظره وی با قاضی عبدالجبار معتزلی درباره امامت معروف است. پیروزی وی در این مناظره به کسب جایگاه والای او نزد عضدالدوله دیلمی منجر شد (افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۱۷۸).شاگردان مفید چون سیدمرتضی و شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی نیز در کلام خبره بودند. سیدمرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء، بر نقطه مرکزی اختلاف نظر در میان امامیه و معتزله درباره عصمت انبیا انگشت می نهد. امامیه برآن اند که پیامبران مرتکب هیچ گونه خطا نمی شوند، ولی معتزله فقط ارتکاب گناهان کبیره و گناهانی را که موجب استخفاف آنها می شود محال می دانند. سید در این کتاب ضمن رد نظر معتزله، به شبهه های زندیقان بر پیامبران نیز پاسخ داده است (رجوع کنید به تنزیه الانبیاء*). شیخ طوسی نیز چندین اثر کلامی تألیف کرد که از همه مهم تر، شرح بخش کلام کتاب جمل العلم و العمل سید مرتضی است با عنوان تمهیدالاصول، و نیز المفصح فی الامامة و مقدمة فی المدخل الی علم الکلام (رجوع کنید به نجاشی، ج ۲، ص ۳۳۲ـ۳۳۳).از مهم ترین موضوعات کلامی مطرح در حوزه بغداد و بلکه در محافل علمی این شهر، موضوع امامت و غیبت امام بود. حوزه بغداد که مدافع امامت و غیبت بود، رقیبان و مخالفان سرسختی داشت. در رأس مخالفان امامت، خلفای عباسی بودند که همواره به امامان به چشم رقبای سیاسی خود می نگریستند و برای تضعیف و نابودی جریان امامت از هیچ کوششی خودداری نمی کردند. از دیگر مخالفان امامت حنبلیها بودند. جریان پرقدرت معتزله نیز گرچه علی علیه السلام امام اول شیعیان را، از نظر علمی، بر دیگر خلفا رجحان می نهاد، با باور امامیه در امامت و وحیانی دانستن منشأ آن مخالف بود. مدعیان بابیت امام زمان در دوره غیبت صغری و مخالفت کنندگان با نواب و وکلای ائمه نیز از فتنه های درون مذهبی بودند. اینان با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از غیبت امام و تنگناها و دشواریهای سیاسی جامعه شیعه، ادعای نمایندگی امام و دعویهای نادرست دیگر می کردند. نام برخی از این مدعیان دروغین اینهاست: ابومحمد شریعی از اصحاب امام دهم و یازدهم، مدعی بابیت امام زمان (طوسی، ۱۳۹۸، ص ۲۴۴)؛ احمدبن هلال کرخی (متوفی ۲۶۷) از اصحاب امام حسن عسکری که از پذیرش وکالت محمدبن عثمان سرپیچید؛ ابوطاهر محمدبن علی بن بلال که از تسلیم کردن اموال امام به محمدبن عثمان خودداری و خود دعوی وکالت کرد (همان، ص ۲۴۵)؛ محمدبن احمد معروف به ابوبکر بغدادی، برادرزاده محمد بن عثمان عَمْری مدعی نیابت امام زمان؛ محمدبن مظفّر معروف به ابودُلَف مجنون از غالیان و مفوضه؛ و محمدبن علی شلمغانی (متوفی ۳۲۲) از عالمان بزرگ و مبرِّز شیعه که بعدها در پی مخالفت با نیابت حسین بن روح نوبختی و سپس دعوی بابیت امام زمان و ادعای حلول روح خداوندی در خود انحرافش آشکار شد (همان، ص ۲۴۸ـ۲۵۰، ۲۵۴ـ۲۵۶).در این وضع، رسالت جدّی و دشوار حوزه بغداد، تبیین مبانی امامت و دفع شبهه های فرقه های رقیب و مقابله با فتنه انگیزیهای درون مذهبی به ویژه مدعیان نیابت امام زمان علیه السلام بود. چنین بود که متکلمان و محدّثان خردگرای بغداد به تبیین جایگاه معنوی و سیاسی امامت و بیان اوصاف و شروط امامان و تفهیم موضوع غیبت همت گماشتند. ابوعیسی محمدبن هارون ورّاق چند کتاب در اثبات معتقدات شیعه در امامت نوشت، مانند کتاب الامامة، السقیفة، و اختلاف الشیعة و المقالات (نجاشی، ج ۲، ص ۲۸۰ـ۲۸۱). کلینی افزون بر گردآوری و تدریس و شرح صدها حدیث درباره امامت و موضوع غیبت، کتابی نیز در رد جریان قرامطه نوشت (رجوع کنید به طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳۹۴) و با تفکیک آرای شیعه امامی از آنان، اتهام همسویی قرمطیان و شیعیان را که عباسیان بدان دامن می زدند، رد کرد. محمدبن ابراهیم بن جعفر معروف به کاتب نعمانی (متوفی بعد از ۳۴۲) از مشایخ شیعه بغداد که در درس کلینی شرکت می کرد و از راویان کافی بود، کتاب الغیبة و کتاب الرد علی الاسماعیلیة را نوشت (ابن ابی زینب، ص۶۰، ۱۳۸ـ۱۳۹، ۱۸۸، ۲۰۲، مقدمه، ص۱۲). به نوشته نجاشی (ج ۲، ص ۳۰۲)، کتاب الغیبة در مشهدالعتیقه واقع در جنوب شرقی بغداد تدریس می شده است. محمدبن قاسم معروف به ابوبکر بغدادی، محدّث شیعی و از معاصران ابن همّام اسکافی (۲۵۸ـ۳۳۶) کتاب الغیبة را نوشت (همان، ج ۲، ص ۲۹۸). ابوسهل نوبختی نیز کتابی در باب غیبت به نام التنبیه تألیف کرد. این کتاب اکنون در دست نیست اما قطعه هایی از آن را ابن بابویه در کتاب کمال الدین (ج ۱، ص ۸۸ـ۹۴) درج کرده است. شیخ مفید نیز علاوه بر چند کتاب در بحث امامت، چند اثر درباره امام زمان و غیبت پدید آورد، از جمله: المسائل العشرة فی الغیبة، کتابٌ مختصرٌ فی الغیبة، النقض علی الطلحی فی الغیبة، الجوابات فی خروج ]الامام[ المهدی ]علیه السلام[ (نجاشی، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۰). سیدمرتضی علم الهدی نیز در موضوع امامت کتابهای ارزشمندی نوشت از جمله الشّافی. وی این کتاب را در پاسخ مطالب بخش امامت المغنی، اثر قاضی عبدالجبار معتزلی نوشت (۱۴۱۰، ج ۱، ص ۳۳). این کتاب را شیخ طوسی، شاگرد سیدمرتضی، تلخیص کرد (تلخیص الشافی) و بعدها ابوالحسین بصری در رد آن نقض الشافی را نوشت که ابویَعْلی سلّار دیلمی در رد این اثر اخیر، النقض علی النقض را منتشر ساخت و همه اینها در مدت حیات سیدمرتضی اتفاق افتاد (همو، ۱۳۴۶ـ ۱۳۴۸ش، قسمت۱، مقدمه گرجی، ص پانزده). این کتاب اثری بسیار مفید در شناخت عمق عقیده امامت در تعلیم شیعی است و تفاوت میان دیدگاههای شیعه با زیدیه و با معتزله را به خوبی نشان می دهد (همانجا). نویسنده الشافی، در موضوع غیبت نیز کتابی با نام المقنع فی الغیبة نوشته است (رجوع کنید به علم الهدی*). شیخ طوسی نیز درباره غیبت کتاب مبسوطی با نام الغیبة نگاشت. وی این کتاب را به توصیه استادش شیخ مفید در تبیین جوانب مختلف غیبت و پاسخ به شبهه های مخالفان نوشت. شیخ طوسی در این اثر به همه جوانب مسئله غیبت به گونه ای دقیق و مستدل پاسخ داده است (طوسی، ۱۳۹۸، ص ۲).تفسیر قرآن. در حوزه بغداد قرآن پژوهان برجسته ای تربیت شدند: ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی ۳۱۰) کتاب التنزیه و ذکر متشابه القرآن را نوشت (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۴۵۵). ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری کتاب مانزل فی القرآن فی صاحب الزمان را تألیف کرد (نجاشی، ج ۱، ص ۲۲۵). محمدبن عباس معروف به ابن جُحام (زنده در ۳۲۸) از عالمان ثقه بغداد، علاوه بر تألیف چند کتاب فقهی، کتاب مانزل من القرآن فی اهل البیت را در هزار ورق نوشت که به شهادت گروهی از عالمان هم روزگارش مانند آن تا زمان او تألیف نشده بود (همان، ج ۲، ص ۲۹۴ـ۲۹۵). شیخ مفید نیز، کتابهایی ویژه علوم قرآن و تفسیر نوشته بود، مانند الکلام فی وجوه اعجازالقرآن، البیان فی تألیف القرآن، و البیان عن غلط قُطْرُب فی القرآن (نجاشی، ج ۲، ص ۳۲۷ـ۳۳۱). سیدرضی (متوفی ۴۰۶) شاگرد مفید و برادر سیدمرتضی، چندین اثر قرآنی تألیف کرد، از جمله حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، و معانی القرآن.سید مرتضی نیز از قرآن پژوهان بزرگ حوزه بغداد بود. وی در مهم ترین اثر قرآنی خود، المُوضِح عن جهة اعجازالقرآن، نظریه صرفه* را در باب اعجاز قرآن مطرح کرد، که مورد توجه و نقد قرآن پژوهان قرار گرفت. کتاب امالی یا غررالفوائد و دُرَرالقلائد او، در تفسیر شمار زیادی از آیات مشکل، حاصل هشتاد جلسه تدریس وی در خانه اش در بغداد است که متناوبآ برگزار می شد و در سال ۴۱۳ به پایان رسید (علم الهدی، ۱۳۷۳، قسم ۱، مقدمه محمدابوالفضل ابراهیم، ص ۲۰). مهم ترین و جامع ترین و مشهورترین تفسیر را در حوزه بغداد، آخرین استاد برجسته این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است. وی در تفسیر مشهور التبیان به جنبه های گوناگون لغوی، بدیعی، صرفی و نحوی، فقهی، کلامی و تاریخی آیات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه کلامی دارد (رجوع کنید به التبیان فی تفسیرالقرآن*).تاریخ و تراجم و رجال. رواج تاریخ نویسی عمومی در بغداد و رونق مباحث کلامی در حوزه شیعی بغداد، که یکی از اصلی ترین مسائل آن موضوع امامت بود، ناگزیر از توجه ویژه به تاریخ زندگی ائمه شیعه بود؛ چنان که نقد و بررسی احادیث و جرح و تعدیل آنها محتاج شناخت و بررسی راویان آنها و توجه ویژه به علم رجال بود. از این رو تاریخ و کتابهای شرح حال و آثار رجالی در حوزه بغداد بسیار محل توجه واقع شد. محمدبن عمر جعابی (۲۸۴ـ۳۵۵) مورخ و تذکره شناس بزرگ شیعی در این باره کتابهای بسیار نوشت، از جمله اخبار آل ابی طالب، اخباربغداد، الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم، کتاب اخبار علی بن الحسین علیهماالسلام (نجاشی، ج۲، ص ۳۱۹ـ۳۲۰). سیدرضی نیز خصائص الائمة را در تاریخ شیعه نوشت.ابوالمفضل محمد شیبانی (متوفی ۳۸۷) نیز از عالمان تاریخ دان بغداد بود؛ از کتابهای تاریخی او مزار امیرالمؤمنین، مزارالحسین، کتابُ مَنْ رَوی حدیثَ غدیرخم، و کتاب اخبار ابی حنیفة است. نجاشی از این استاد تاریخ دان در حوزه مسائل تاریخی استفاده بسیار کرده است (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۳۲۱ـ ۳۲۲). بخش بزرگی از تألیفات احمدبن محمد جوهری (متوفی ۴۰۱) در باب مسائل تاریخ است مانند، اخبار جابرالجعفی، کتاب فی ذکرالشِجاج، کتاب اخبارالسید (یعنی سیدحمیری شاعر معروف شیعی)، کتاب اخبار و کلاء الائمة الاربعة (همان، ج ۱، ص ۲۲۵ـ۲۲۶). شیخ مفید نیز در حوزه تاریخ امامان شیعه آثار مهمی تألیف کرد، از جمله الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، و الجَمَل درباره جنگ جمل در بصره و تحلیل آن.در دانش تراجم و رجال شناسی نیز سهم عمده پژوهشهای علمی بر دوش حوزه بغداد بوده است. احمدبن محمدبن عمران معروف به ابن الجُندی (متوفی ۳۹۰ یا ۳۹۲) ساکن بغداد و از مشایخ نجاشی، کتاب الرجال را نوشت (همان، ج ۱، ص ۲۲۴؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۰، ص ۸۴). احمدبن حسین بن عبداللّه غضائری معروف به ابن عضائری (زنده پس از ۴۱۱) از همدرسان نجاشی، از علمای رجالی حوزه بغداد بود و نجاشی در جرح و تعدیل راویان به دیدگاههای او توجه نشان می داد (رجوع کنید به نجاشی، ج ۱، ص ۳۰۲ـ۳۰۳، ۳۵۸، ۴۱۷ـ۴۱۸). اثر رجالی ابن غضائری برپایه اطلاعات موجود در منابعِ سپسین، تدوین شده و با نام الرجال در ۱۳۸۰ش در قم به چاپ رسیده است.اما سهم عمده در پیشبرد علم رجال در حوزه بغداد و بلکه در تاریخ شیعه، از آنِ شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و ابوالعباس احمدبن علی نجاشی بوده است؛ با این ملاحظه که شیخ طوسی یک تنه سه کتاب از کتب اربعه رجالی شیعه را تألیف کرد :۱) الفهرست یا فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول (تاریخ تألیف: ۴۰۸)، که در آن حدود نهصد شرح حال از کسانی که دارای تألیف بوده یا آثاری را روایت کرده بودند، همراه با فهرستی از تصانیف آنان عرضه شده است (دُریاب نجفی، ج ۱، ص ۲۳). هدف اصلی در تنظیم این فهرست معرفی مؤلفان شیعه و آثار آنها بوده است (طوسی، ۱۴۲۰، ص ۳ـ۴).۲) اختیار معرفة الرجال، که گزیده ای سامان یافته از معرفة الناقلین ابوعمرو کَشّی است (شوشتری، ج ۱، ص ۲۵ـ۲۶). این کتاب از معتبرترین اسناد تاریخ شیعه در دوران حیات امامان به شمار می آید که به بیان مناسبات شیعیان با امامان و تشکیلات شیعه و رقابتها و دعویهای برخی از متشیّعان، شناخت غالیان و بدعت گذاران و جرح و تعدیل راویان پرداخته است (نیز رجوع کنید به بخش ۵ همین مقاله).۳) الرجال، که حاوی معرفی بیش از ۵۸۰۰ نفر از راویان امامان است و غرض از تألیف آن، احصای نامها و جمع آنها و تعیین طبقات آنها بوده است.چهارمین کتاب رجالی شیعه را نجاشی* (۳۷۲ـ۴۵۰) رجال شناس مسلّم حوزه بغداد نوشته است. کتاب او که از سنخ فهرست است، غالبآ با عنوان الرجال (کتاب الرجال) معرفی می شود. به اعتقاد شمار زیادی از محققان، کتاب نجاشی بر کتابهای مشابه، از جمله سه اثر پیش گفته شیخ طوسی، ترجیح دارد (رجوع کنید به نجاشی، ج ۱، مقدمه نائینی، ص ۱۵ـ۲۱؛ دریاب نجفی، ج ۱، ص ۳۰؛ برای تفصیل رجوع کنید به خامنه ای، ص ۳۷۲ـ۴۱۲).دانشهای دیگر. ذکر دانشهای رایج در حوزه بغداد چون فقه و اصول و حدیث و کلام و رجال به معنای بی توجهی حوزه بغداد به علوم دیگر نیست؛ بلکه مراد بیان این واقعیت است که اولا حوزه بغداد در این علوم خوش درخشیده و ثانیآ اصلی ترین موضوع حوزه های شیعی و رسالت مذهبی آنها تدریس این دانشها و پژوهش در آنها بوده است؛ وگرنه پیداست که علوم دیگری نیز در این حوزه محلّ توجه بوده است. مثلا علوم ادبی مانند همه حوزه های دینی، در حوزه بغداد، هم در سطح مقدماتی و هم در سطح عالی، تدریس می شده است. از قدیم ترین عالمان و ادیبان شیعی در بغداد باید به ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکّیت (۱۸۶ـ۲۴۴) از اصحاب امام جواد و امام هادی اشاره کرد که در لغت و صرف و نحو و بدیع کتابهایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح المنطق، کتاب الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب المذکر و المؤنث (نجاشی، ج ۲، ص ۴۲۵). علاوه بر ابن سکّیت، اشخاص دیگری چون علی بن عبداللّه بن وصیف معروف به ناشیء الاصغر (متوفی ح ۳۶۵) متکلم و شاعر مشهور اهل بیت (رجوع کنید به ابن خلّکان، ج ۳، ص ۳۶۹ـ۳۷۱)، ابوعبیداللّه محمدبن عمران مرزبانی (متوفی ۳۸۴ یا ۳۷۸) ادیب مشهور شیعه (همان، ج ۴، ص ۳۵۴ـ۳۵۶) و مهیار دیلمی (متوفی ۴۲۸) شاعر خلاق شیعی و شاگرد سیدرضی در شعر و ادب، درخور ذکرند (همان، ج ۵، ص ۳۵۹ـ۳۶۳). اما بزرگ ترین ادیب و شاعر شیعه در بغداد که برخی او را بزرگ ترین شاعر قریش خوانده اند، شریف رضی از علمای حوزه بغداد بوده (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج ۳، ص ۴۰ـ۴۱؛ ابن خلّکان، ج ۴، ص ۴۱۴ـ ۴۳۰) و دیوان شعر او هم به دست ما رسیده است.علاوه بر این در حوزه بغداد، ریاضیات، هندسه، نجوم، طب و دیگر دانشهای کاربردی نیز تدریس می شد. مثلا ابن سکّیت که بیشتر یک شخصیت ادبی بود، در علوم طبیعی نیز تألیفاتی داشت، از جمله: کتاب الطیر، کتاب النبات، کتاب الوحش، و کتاب الارضین و الجبال و الاودیة (نجاشی، ج ۲، ص ۴۲۵ـ۴۲۶). علی بن حسن علوی، صاحب زیج موسوم به زیجِ ابن اعلم، از منجمان بسیار برجسته بغداد بود (آقابزرگ طهرانی، طبقات: نوابغ، ص ۱۷۸). ابوعبداللّه احمدبن محمد جوهری و از مشایخ ابوالعباس نجاشی علاوه بر تألیفات مذهبی، کتابی با نام اللؤلؤ و صنعته و انواعه داشته است (نجاشی، ج ۱، ص ۲۲۵ـ۲۲۶).کانون های آموزش. در عموم گزارشهای موجود درباره تاریخ آموزش، بیشتر به اسامی معلمان و شاگردان اشاره شده و از مکانهای آموزش بسیار کم سخن رفته است. با این حال تردیدی نیست که مساجد و مکانهای مقدس از کانونهای اصلی آموزش در حوزه بغداد بوده است. به گزارش نجاشی (ج۲، ص۳۰۲) عده ای کتاب الغیبه محمدبن ابراهیم نعمانی را نزد محمدبن علی شجاعی کاتب در مشهد العتیقة، از مراکز دینی شیعیان در جنوب شرقی مدینة المنصور، می خواندند. نجاشی (ج۲،ص۲۹۱) همچنین شاهد تدریس کتاب کافی کلینی توسط ابوالحسین احمدبن احمد کوفی کاتب در مسجد لؤلؤی بغداد بوده است. به نوشته طوسی (۱۴۱۴، ص ۳۳۱)، ابن صلت اهوازی در مسجدش در کوی دارالرقیق بغداد در سال ۴۰۹ تدریس حدیث می کرده است.در کنار مساجد، خانه های علما نیز از محلهای عمده تدریس بوده است. مثلا نجاشی (ج ۲، ص ۴۰۷ـ ۴۰۸) شاهد تدریس ابومحمد هارون بن موسی تلّعکبری در خانه خودش در بغداد بوده است.جلسات درس و مناظره شیخ مفید در خانه اش در محله درب رباح تشکیل می شد و از پیروان همه مذاهب در آن شرکت می کردند (ابن جوزی، ج ۱۵، ص ۱۵۷). شیخ طوسی در سال ۴۱۰ در حلقه درس حدیث عبدالواحدبن محمد، مشهور به ابن مهدی، واقع در خانه او در درب زعفرانی در میدان ابن مهدی، و نیز در ۴۱۱ در مجلس دیگری از درس حدیث در منزل ابن بشران معدّل در بغداد شرکت کرد (طوسی، ۱۴۱۴، ص ۲۵۷، ۳۹۴). حسین بن محمدبن حسن حُلوانی نیز در ۴۲۹ در منزلش در کوی برکه زلزل بغداد مجلس درس داشته است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، طبقات: النابس، ص ۶۶). حسن بن محمد معروف به ابن الحمامی (متوفی ۴۳۹)، محدّث امامی و از مشایخ خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) در سرای خود در کوی کرخ بغداد تدریس می کرد (خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۴۵۴ـ۴۵۵).این رسم تدریس در خانه ها پس از تأسیس مدارس بزرگ نیز ادامه داشت. وقتی ابوالحسن علی بن محمد فصیحی (متوفی ۵۱۶) استاد درس نحو نظامیه را به جرم تشیع از تدریس باز داشتند، وی در سرای خود به طالبان دانش درس می داد (یاقوت حموی، ج ۵، ص ۱۹۶۴).نظام آموزشی حوزه بغداد، تا آنجا که از منابع برمی آید، کمابیش مانند حوزه های علمی و مدارس و جوامع بوده است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به تعلیم و تربیت*).نظام مالی. از نظام مالی حاکم بر حوزه بغداد و طریق امرار معاش استادان و شاگردان هم اطلاع قابل توجهی در دست نیست. از مرور سرگذشت برخی از عالمان و از وجود برخی از اسمها یا القاب مانند بزاز و ورّاق و سبّاک همراه با نام اصلی شماری از آنان، این نظر قوت می گیرد که آنان از راه کسب و کار گذران زندگی می کردند. ورّاقی یکی از مشاغل برخی علما بود، چه نیاز دائمی محصلان و استادان به کتاب و دفتر موجب رونق این شغل شده بود. عباس بن موسی، عالم و نویسنده امامی قرن سوم و از اصحاب یونس بن عبدالرحمان، ورّاقی می کرد و از همین رو به او ابوالفضل ورّاق می گفتند (رجوع کنید به نجاشی، ج ۲، ص ۱۲۰). محمدبن علی بن یعقوب معروف به ابوالفرج قنانی کاتب، معاصر و معاشر نجاشی، ورّاق بود (همان، ج ۲، ص ۳۲۶). محمدبن خلیل بغدادی، متکلم و صاحب چند اثر کلامی و از شاگردان و یاران هشام بن حکم در ضرب سکه مهارت داشت (همان، ج۲، ص۲۱۱). علی بن عبداللّه بن وصیف (متوفی ۳۶۵) از متکلمان برجسته نیمه قرن چهارم در کار ساخت لوازم و وسایل برنجین به ویژه قندیلها بسیار ماهر بود (یاقوت حموی، ج ۴، ص۱۷۸۵ـ ۱۷۸۶). پیداست که اشتغال استادان وعالمان به حرفه ای مشخص دست بالا می توانست موجب گذران زندگی خود آنان گردد، اما تأمین هزینه مراکز آموزشی و طلاب نیازمند بودجه ای سنگین و مستمر بود. گواینکه این گونه مراکز بیشتر از طریق موقوفات و کمکهای افراد خیّر حمایت می شده اند. سیدمرتضی مرکزی موسوم به دارالعلم را اداره می کرد و به شاگردان حوزه درسی خود در این دارالعلم مقرری ماهیانه می پرداخت، چنان که به شیخ طوسی ماهی دوازده دینار و به عبدالعزیزبن براج، هشت دینار پرداخت می شد. سیدمرتضی همچنین روستایی را برای تأمین کاغذ فقها و طلاب وقف کرده بود (قمی، ص ۳۳۵).علاوه بر اینها حاکمان دانش پرور نیز به حوزه های علوم دینی کمکهای مالی می کردند. با توجه به اهتمام عضدالدوله به رسیدگی به وضع مالی دانشمندان رشته های مختلف، اعم از فقها، محدّثان، مفسران، متکلمان، نحویان، شاعران، پزشکان و مهندسان و اهتمام خاص او به آبادی کربلا و نجف (ابن اثیر، ج ۸، ص ۷۰۴ـ۷۰۵)، احتمالا باید وضع مالی حوزه علمی شیعی بغداد هم در دوره او بهتر شده باشد.دوره افول. حوزه بغداد که به ویژه در عصر آل بویه، با مرجعیت علمی شیخ الطائفه به اوج شکوفایی رسیده بود، با ورود طغرل سلجوقی به بغداد، به دعوت خلیفه عباسی در ۴۴۷، از رونق افتاد. سلجوقیان حنفی مذهب توانستند با تحریک فرقه گرایان مذهبی به نفوذ آل بویه بر بغداد پایان دهند. به دنبال حمله سلجوقیان، مدارس و مساجد و کتابخانه های شیعیان مورد هجوم قرار گرفت و بخش اعظم میراث مکتوب شیعه از میان رفت. کتابخانه شاپوربن اردشیر (تأسیس ۳۸۱)، وزیرِ بهاءالدوله دیلمی، با افزون بر ده هزار جلد کتاب به آتش کشیده شد. کتابخانه شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی را نیز به غارت بردند و آتش زدند و شیخ طوسی که قبل از ورود طغرل و سپاهش به بغداد، برای زیارت مرقد امیرمؤمنان علیه السلام به نجف رفته بود، ناگزیز از اقامت در همانجا شد (ابن جوزی، ج ۱۶، ص ۱۶؛ ابن اثیر، ج ۹، ص۳۵۰، ۶۳۷ـ۶۳۸؛ ذهبی، حوادث و وفیات ۴۴۱ـ ۴۶۰ه .، ص ۴۹۰ـ۴۹۱). این مهاجرت اجباری، پایان درخشش حوزه علمیه بغداد و سرآغاز تکوین حوزه دیرسال نجف بوده است. با این حال، درآمدن سلجوقیان به بغداد را نباید پایان بخش همه فعالیتهای علمی حوزه بغداد تلقی کرد، چرا که علمای شیعه تا قرنها بعد نیز کمابیش به تألیف و تدریس و تربیت شاگردان در حوزه بغداد اشتغال داشته اند. چنان که کاظمین، از محلات غربی بغداد و مزار دو تن از امامان شیعه، امام کاظم و امام جواد سلام اللّه علیهما، به ویژه در دوره خلافت ناصر عباسی (حک : ۵۷۵ـ۶۲۲)، رونقی گرفته بود و علمای شیعه در اطراف حرم حلقه های درس داشتند (آل یاسین، ص ۳۷). کاظمین که بعدها به صورت شهری مستقل در شمال بغداد و پیوسته به آن درآمد، از سده سیزدهم به این سو دارای حوزه علمی مستقلی ــ البته تحت تأثیر مکتب نجف ــ شد. این حوزه به ویژه از زمان محمدمهدی خالصی کاظمی که وی را مؤسس حوزه علمی کاظمین نیز می دانند، اهمیت مضاعف یافت و خاندانهای علمی مشهوری در آنجا ظهور کردند (رجوع کنید به خالصی، شیخ مهدی*؛ نیز رجوع کنید به کاظمین*). اما تقریبآ از میانه های قرن پنجم و سده های سپسین، کانون اصلی فعالیتهای حوزه شیعی به جای بغداد، ابتدا نجف و سپس حلّه بوده است.
منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: النابس فی القرن الخامس، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱؛ همان: نوابغ الرُّواة فی رابعة المئات، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱؛ محمدحسن آل یاسین، تاریخ حرم کاظمین (علیهماالسلام)، ترجمه غلامرضا اکبری، ]مشهد[ ۱۳۷۱ش؛ ابن ابی زینب، کتاب الغیبة، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ?] ۱۳۹۷[؛ ابن اثیر؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ ابن خلّکان؛ ابن ندیم (تهران)؛ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ؛ عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران ۱۳۵۷ش؛ علی خامنه ای، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، در یادنامه علامه امینی: مجموعه مقالات تحقیقی به اهتمام جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، تهران: مؤسسه انجام کتاب، ۱۳۶۱ش؛ خطیب بغدادی؛ محمود دُریاب نجفی، المعجم الموحَّد، قم ۱۴۱۴؛ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج ۳، تهران ۱۳۶۳ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۴۴۱ـ۴۶۰ه .، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ شوشتری؛ عبدالعزیز طباطبائی، «شخصیت علمی و مشایخ شیخ طوسی»، در میراث اسلامی ایران، دفتر۲، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ش؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴؛ همو، عدّة الاصول، و بذیله الحاشیة الخلیلیة، لخلیل بن غازی قزوینی، چاپ محمدمهدی نجف، ]قم [۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰؛ همو، کتاب الغیبة، تهران ?] ۱۳۹۸[؛ حسن بن یوسف علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، ]قم[ ۱۳۶۳ش؛ علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و دررالقلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴؛ همو، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۴۶ـ ۱۳۴۸ش؛ همو، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰؛ عباس قمی، فواید رضویه در شرح حال علمای جعفریه (ع)، چاپ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم ۱۳۸۵ش؛ کلینی؛ احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.