حوزه علمیه قم. الف) از آغاز تا سده چهارم. قدمت بسیار زیاد حوزه علمیه قم، خود حاصل دیرینگی مذهب شیعه در این شهر است که با مهاجرت افراد قبیله در اصل یمنیِ اشعری از کوفه به قم پیوند وثیق دارد (رجوع کنید به قمی، ص۲۴۰). گسترش و افزایش مهاجرت اشعریان شیعی در سده دوم، شهر قم را به زودی به یکی از شهرهای مسلمان نشین شیعه مذهب تبدیل کرد. بررسی زندگینامه محدّثان و علمای اهل تشیع که در سده دوم، یا حتی اول، در قم زندگی می کرده اند، نشان دهنده تکوین حوزه علمیه شیعی در این شهر از نخستین دهه های سده دوم هجری است. از فهرست ۹۱ تن از دانشمندان و محدّثان خاندان اشعری در قم در فاصله سده اول تا چهارم که جعفر مهاجر (ص ۱۹۲- ۱۹۵) گردآوری کرده، ۳۳ تن در سده دوم می زیسته اند که این رقم خود نشان می دهد که از اواخر قرن اول و در طول سده دوم حوزه قم کاملا فعال بوده است. ابوبکربن عبداللّه بن سعدبن مالک بن عامر اشعری (زنده در اواخر قرن اول)، محدّث و صحابی امام صادق علیه السلام از جمله این افراد است که از نسل او دانشمندان بسیاری پدید آمدند (برقی، ص۴۳؛ قمی، ص۲۴۱؛ مهاجر، ص۲۶). نیای ابوبکر بن عبداللّه، سعدبن مالک، سرسلسله مهاجران خاندان اشعری به قم بوده است (نجاشی، ج ۱، ص ۲۱۶). یازده تن دیگر از فرزندان عبداللّه بن سعد اشعری نیز از راویان و محدّثان سده دوم هجری بوده اند (قمی، ص ۲۷۸) از جمله: موسی بن عبداللّه بن سعد اشعری (زنده در ۱۱۴)، صحابی امام صادق که پیشگام تبلیغ و ترویج مذهب شیعه در قم بود (برقی، ص۳۰؛ قمی، همانجا)؛ یَسَع بن عبداللّه (زنده در ۱۱۴) از راویان امام صادق علیه السلام (قمی، ص۲۷، ۲۴۱؛ خویی، ج۲۰، ص۱۲۵)؛ یعقوب بن عبداللّه (زنده در ۱۱۴) صحابی امام صادق (برقی، ص۲۸؛ یاقوت حموی، ذیل «قم»؛ مهاجر، ص ۱۸۶ـ ۱۸۷)؛ ادریس بن عبداللّه (زنده در ۱۸۳)، صحابی امام صادق علیه السلام (نجاشی، ج ۱، ص۲۶۰؛ طوسی، ۱۴۲۰الف، ص ۱۶۳). یکی دیگر از دانشمندان اشعری در قرن دوم عبدالعزیزبن مهتدی بن محمد (زنده در ۱۸۳) بود. وی از جانب امام رضا علیه السلام وکالت داشته و نامش در اسنادِ دست کم شانزده حدیث در کتب اربعه حدیثی شیعه آمده است (نجاشی، ج ۲، ص ۶۰؛ مهاجر، ص ۹۶).شمار علمای شیعه در قرن سوم همچنان روی به افزایش داشته، چنان که بنابر فهرست پیش گفته (مهاجر، ص ۱۹۲ـ۱۹۵)، ۴۴ تن در این قرن می زیسته اند. این رقم اگر در کنار شمار دانشمندان خاندانهای دیگر از قرن سوم به بعد، مانند خاندان برقی، حِمْیَری، ابراهیم بن هاشم قمی، ابن مَتّیل/ مُتَّیْل، ابن بابویه و دیگر خاندانهای دانش پرور نهاده شود، گسترش سریع حوزه قم را در قرون سوم به بعد به خوبی نشان می دهد. سرسلسله و نخستین دانشمند خاندان برقی، ابوعبداللّه محمدبن خالدبن عبدالرحمان برقی (زنده قبل از ۲۲۰) از اصحاب امام کاظم و امام رضا سلام اللّه علیهما راوی و محدّث معروف سده دوم و اوایل قرن سوم بوده است (رجوع کنید به برقی*، ابوعبداللّه). فرزند محمدبن خالد برقی، احمدبن محمد نامدارترین دانشمند این خاندان است (برای دیگر دانشمندان این خاندان رجوع کنید به برقی*، ابوجعفر).مشهورترین فرد خاندان حمیری، ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حِمیَری* (متوفی ح ۳۱۰)، از راویان امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام بوده که در کتب اربعه فقهی شیعی بیش از ۱۸۰ حدیث به نقل از وی آمده است. او کتابهای بسیاری نوشته است، مانند قرب الاسناد الی الرضا، و قرب الاسناد الی صاحب الامر (نجاشی، ج۲، ص ۱۸ـ۱۹؛ طوسی، ۱۴۲۰الف، ص۳۸۹، ۴۰۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۲۳۸). فرزندش، ابوجعفر محمد نیز از راویان سرشناس و موثق و صاحب تألیفاتی بوده و با امام عصرعلیه السلام مکاتبه کرده است (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۳).ابواسحاق ابراهیم بن هاشم قمی (زنده در ۲۴۷) نیز سرسلسله خاندانی علمی در حوزه قم بود. وی اصالتآ کوفی و شاگرد یونس بن عبدالرحمان و از پیش گامان علم حدیث در قم بود. وی را نخستین محدّثی دانسته اند که احادیث کوفیان را در قم نشر داده است (نجاشی، ج۱، ص۸۹؛ طوسی، ۱۴۲۰ب، ص۱۱ـ ۱۲). فرزندش، علی بن ابراهیم قمی* محدّث و مفسری بسیار مشهور (رجوع کنید به تفسیر علی بن ابراهیم قمی*) و از مشایخ کلینی بوده است.فرزندان مَتّیل/ مُتَّیْل قمی نیز در شمار محدّثان برجسته بوده اند. حسن بن متّیل (زنده پس از ۳۰۰) مصنف و محدّث مشهوری در قم بوده و کتابی به نام نوادر داشته است (نجاشی، ج۱، ص ۱۵۵؛ منعّل قمی، ص ۳۷). برادرش علی بن متیل، از مشایخ شیخ صدوق بوده است (نائینی، ۱۳۸۱ش ب، ص ۴۹۵). احمدبن متّیل و فرزندش جعفربن احمد نزد ابوجعفر محمدبن عثمان عَمْری، دومین نایب خاص امام زمان آن چنان قدر و اعتباری داشته اند که برخی از علمای شیعه تقریباً مطمئن بودند که پس از محمدبن عثمان، نیابت خاصه به یکی از این دو تن خواهد رسید (طوسی، ۱۴۱۷، ص ۳۶۹).اما بلندآوازه ترین خاندان حوزه قم و سپس ری خاندان ابن بابویه است. خاندان ابن بابویه تا اواخر سده ششم در حوزه های قم و ری نامی بلند داشته اند. منتجب الدین رازی* آخرین دانشمند این خاندان نیز مانند نخستین دانشمند این خاندان، کنیه ابن بابویه و نام علی داشته است. ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (متوفی ۳۲۹؛ رجوع کنید به بابویه*، آل) محدّثی بزرگ بوده و نجاشی (ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰) وی را شیخ و فقیه قمیان خوانده و کتابهای او را که بسیاری از آنها در احکام فقهی است، نام برده است. فرزندش ابوعبداللّه حسین بن علی نیز همانند پدر کنیه ابن بابویه داشت و از پدرش اجازه نقل حدیث داشته است (همان، ج ۱، ص ۱۸۹). او خود گفته که پیش از بیست سالگی مجلس تدریس داشته و حاضرجوابی او در حل احکام فقهی، مستمعان را شگفت زده می کرد (طوسی، ۱۴۱۷، ص ۳۲۱؛ نیز رجوع کنید به بابویه*، آل). فرزند دیگر ابوالحسن علی بن حسین، ابوجعفر محمدبن علی معروف به شیخ صدوق و ابن بابویه، معروف ترین عضو این خاندان علمی است. کتاب مَن لایَحضُرُه الفقیه، یکی از کتب اربعه حدیثی ـ فقهی شیعه از نوشته های اوست (طوسی، ۱۴۲۰ب، ص ۴۴۲ـ۴۴۳). شیخ صدوق را در واقع می توان نماد و برجسته ترین چهره حوزه قم و سپس ری ــکه پس از ۳۳۹ به آنجا مهاجرت کردــ (رجوع کنید به ابن بابویه، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص ۱۸ـ۱۹؛ نیز رجوع کنید به صدوق*، محمدبن علی)، دانست. آوازه و اعتبار صدوق را در حوزه قم و ری می توان با آوازه شیخ طوسی در حوزه بغداد هم سنگ دانست.گذشته از این خاندانهای دانش پرور، آنچه بر رونق حوزه قم افزود، حضور پرشمار علویان و سادات در این شهر بود، علویان دست کم به دو طریق به رونق این حوزه یاری رساندند. نخست آنکه از میان آنان دانشمندان زیادی در طول تاریخ حوزه قم ظهور کردند و دیگر اینکه مزار آنان که سخت مورد احترام مردم بود ضمن تقدس بخشیدن به قم، به کانونی برای تدریس و تعلیم علوم دینی طبق بیان امامان شیعه علیهم السلام تبدیل شد (برای ستایش از قم در روایات امامان معصوم رجوع کنید به قمی، ص ۹۰ـ۱۰۰؛ محمدباقر مجلسی، ج ۴۸، ص ۳۱۷، ج ۵۷، ص ۲۱۴، ۲۱۷). در رأس علویان قم باید از خواهر امام رضا، حضرت فاطمه معصومه نام برد که در ۲۰۲ و در پی ولایتعهدی امام هشتم، از مدینه عازم خراسان شد و در قم درگذشت (قمی، ص ۲۱۳). مزار او امروزه دومین محل بزرگ زیارتی در ایران و یکی از عوامل اصلی رونق حوزه علمیه این شهر است.قمی در تاریخ قم (ص ۲۲۴ـ۲۲۸) از چند عالم و فقیه علوی که نسلشان از طریق علی بن جعفر عُریضی به امام جعفرصادق علیه السلام می رسد نام برده است. همچنین در منابع از نسل امام موسی بن جعفر، به فاصله پنج پشت، از محمدبن موسی بن اسحاق با تعبیر فقیه یاد شده است (رجوع کنید به نائینی، ۱۳۸۱ش الف، ج ۱، ص ۵۱۷). موسی مبرقَع* فرزند امام جواد علیه السلام از فضلایی بود که به قم مهاجرت کرد (قمی، ص ۲۱۵). فرزندان او در قم شهرت رضوی یافتند (ابن عنبه، ص۲۳۰). فرزندش، احمدبن موسی، پسری داشت به نام ابوالحسن موسی بن احمد (زنده در ۳۷۱). وی دانشمندی فروتن و مردم دار بود و درایت وی سبب شد تا با وجود جوانی، نقابت علویان قم و آوه و کاشان و خورزن به او سپرده شود. در زمان او شمار سادات در قم و اطراف از خرد و کلان، ۳۳۱ تن بوده است (قمی، ص۲۲۰). از نسل موسی مبرقع، به فاصله سه پشت، عبیداللّه بن موسی عالم و محدّثی پرهیزگار بوده و چند کتاب تألیف کرده از جمله انساب آل الرسول و اولادالبتول و الادیان و الملل (منتجب الدین رازی، ص ۷۸؛ نائینی، ۱۳۸۱شالف، ج ۳، ص ۲۶۹).از دیگر عالمان علوی، حمزة بن محمدبن احمد از نسل زیدبن علی بن الحسین علیهم السلام است. وی از علی بن ابراهیم بن هاشم در قم حدیث شنید و خود در رجب ۳۳۹ در قم برای صدوق حدیث نقل کرد (رجوع کنید به ابن بابویه، ص ۳۰۱).یکی دیگر از علویان، که نویسنده تاریخ قم (ص ۲۲۸) وی را از فقهایی شمرده اند که از امام حسن عسکری علیه السلام روایت کرده، ابوالفضل حسین بن حسن بن علی بن علی بن الحسین علیه السلام بوده است (برای علما و فقهای علوی دیگر در تاریخ قم رجوع کنید به قمی، ص ۲۲۵).گسترش کمّی حوزه قم چندان بوده که صاحب تاریخ قم (ص ۱۸)، علمای مشهور شیعه در این شهر را از آغاز تا سده چهارم ۲۶۶ و شمار علمای سنّی را ۱۴تن ذکر کرده است. اقبال به علوم دینی، به ویژه علم حدیث، در قم چندان بوده است که محمدتقی مجلسی (ج ۱، ص ۴۷۷) گفته در کتابی خوانده که در عصر شیخ صدوق (قرن چهارم) بالغ بر دویست هزار محدّث در قم می زیسته اند. مجلسی این رقم بسیار بالای محدّثان را این گونه برای خود قابل باور ساخته است که در قم عوام و خواص همه به حفظ حدیث می کوشیده اند. این رقم در هر صورت نشانه اقبال عمومی قمیان به دانش حدیث بوده است.این مزیتها و ویژگیهای ذکر شده برای حوزه قم، یعنی قدمت حوزه و کثرت خاندانهای علمی و حضور گسترده علویان در آن، البته به هیچ رو با مزیت اصلی و بسیار پراهمیت و اعتبارآور این حوزه، یعنی ارتباط نزدیک با امامان معصوم قابل قیاس نیست. این پیوند هم در قالب نامه نگاری صورت می گرفته و هم در قالب مسافرتهای علمای قم به عراق و حجاز و خراسان. در فهرست سابق الذکرِ مهاجر (ص ۱۹۲ـ۱۹۵) از میان ۹۱ تن از علما و محدّثان اشعری قم، ۴۶ تن با یک یا چند امام معصوم ارتباط و دیدار داشته اند. شمار قمیان صحابیِ امامان با احتساب علمای غیراشعری از این رقم هم بالاتر می رود (رجوع کنید به طبسی، ص ۱۱۸ـ ۱۲۱). این ارتباط مایه اعتبار روزافزون حوزه قم شده و آن حوزه را به مرجع و معیاری در حوزه علوم اسلامی بدل کرده بوده است. به نوشته شیخ طوسی (۱۴۱۷، ص ۳۹۰؛ و به نقل از او محمدباقر مجلسی، ج ۵۱، ص ۳۵۹) یک بار حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان علیه السلام کتابی فقهی ــکتاب التأدیبــ را به قم فرستاد تا فقهای آنجا نظر خود را در باب صحت و سقم مطالب آن بازگو کنند.دانشها و کتابها. بر پایه منابع گوناگون می توان دریافت که در حوزه قم تقریبآ همه شاخه های علوم دینی و مقدمات آنها ــالبته باتوجه به ابتدایی بودن مراحل پاره ای از آن علمهاــ تدریس می شد. ابوجعفر برقی (متوفی ۲۷۴ یا ۲۸۰) در علوم ادبی و بلاغی تبحر داشت. وی در این حوزه دو کتاب به نامهای الشعر و الشعراء و النحو را تألیف کرد (نجاشی، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۰۶). یکی از شاگردان او، ابوعبداللّه محمدبن عبیداللّه (عبداللّه) ملقب به ماجیلویه* نیز فقیهی ادیب بود (همان، ج ۲، ص ۲۵۱). دیگر استاد برجسته علوم ادبی در حوزه قم ابوعلی احمدبن اسماعیل ملقب به سمکه بود. وی چند کتاب داشت که نجاشی (ج ۱، ص ۲۴۶) آنها را بی مانند خوانده است.علوم قرآنی نیز محل توجه حوزه قم بود. ابوطالب عبداللّه بن صلت قمی از راویان امام رضا علیه السلام کتابی در تفسیر قرآن نوشته بود (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۱۳ـ۱۴). ابوعبداللّه برقی کتابی در تفسیر با نام کتاب التنزیل و التعبیر، و نیز کتاب دیگری به نام التفسیر داشت (همان، ج ۲، ص۲۲۰ـ۲۲۱). برادرش حسن بن خالد نیز کتاب تفسیری در ۱۲۰ جلد داشت که امام حسن عسکری علیه السلام آن را املا کرده بود (ابن شهرآشوب، ص ۳۴؛ شوشتری، ج ۳، ص ۲۲۸). محمدبن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، از محدّثان ارجمند قم و نویسنده کتابهای فقهی بسیار، کتابی درباره قرآن با نام فضل القرآن داشت (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۲). ابوالقاسم سعدبن عبداللّه اشعری قمی، شیخ و فقیه خاندان اشعری در همین باره کتابی نوشت، با نام ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه (همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۲، ۴۰۴). در همین دوره تفسیر علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (زنده در ۳۰۷) نوشته شد که پایه بسیاری از تفاسیر مأثور بعدی قرار گرفت (رجوع کنید به تفسیر علی بن ابراهیم قمی*).موضوع دیگرِ تألیف و تدریس در حوزه قم قدیم مسائل اعتقادی و کلامی بود و مباحث مربوط به غیبت امام دوازدهم و امامت در نقطه مرکزی این مباحثات قرار داشت. برای نمونه می توان از این کتابها نام برد: کتاب الجبر و التفویض و کتابُ مایفعل الناسُ حین یَفْقُدون الامام، درباره وظایف مؤمنان در وضع فقدان امام، از ابوجعفر احمدبن ابی زاهر اشعری قمی (زنده قبل از ۲۶۲؛ نجاشی، ج۱،ص۲۳۰ـ۲۳۱)؛ کتاب الغیبة و کتاب الامامة از ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حمیری قمی (متوفی ح ۳۱۰؛طوسی، ۱۴۲۰ب،ص۲۹۴؛ قس نجاشی، ج۲،ص۱۸ـ۱۹، که نام کتاب نخست را الغیبة و الحیرة ضبط کرده است)؛ کتاب الامامة و التبصرة من الحیرة از علی بن حسین بن بابویه (متوفی ۳۲۹؛ نجاشی، ج ۲، ص ۸۹؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص ۲۸۴). بخش قابل توجهی از فعالیتهای کلامی حوزه قم، در چهارچوب مبارزه با اندیشه های انحرافی غلات سامان می یافت. حسین بن سعیدِ اهوازی* (زنده در ۲۲۰؛ رجوع کنید به طوسی، ۱۴۲۰ب، ص ۱۴۹ـ ۱۵۰)، محمدبن حسن صفارِ قمی* (متوفی ۲۹۰؛ نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۲) و ابوالقاسم سعدبن عبداللّه بن ابی خلف اشعری، شیخ و فقیه برجسته شیعه (متوفی ح ۲۹۹ تا ۳۰۰؛ همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۲) هریک کتابی در رد غلات نوشتند.از دیگر علوم محل توجه در حوزه قم قدیم، تاریخ و جغرافیا بود. ابوعبداللّه برقی به نوشته نجاشی (ج ۲، ص ۲۲۱) به اخبار و علوم عرب آگاه بود و چند کتاب، از جمله کتاب مکّة و المدینة و کتاب حروب الاوس و الخزرج، نوشت. پسرش ابوجعفر برقی از ادیبان و مورخان حوزه قم، چندین کتاب با گرایش تاریخ تألیف کرد از جمله: انساب الامم، الاوائل، بنات النبی و ازواجه، کتاب التاریخ، کتاب المغازی، و طبقات الرجال؛ همچنان که کتابی در موضوع جغرافیا با عنوان البلدان و المساحة نوشت که از مآخذ تاریخ قم* نیز بود (همان، ج ۱، ص ۲۰۴ـ۲۰۶). شاگرد ابوجعفر برقی، احمدبن اسماعیل، ملقب به سمکه نیز در دانش تاریخ تبحر داشت. از جمله تألیفات تاریخی او، کتاب العباسی بوده که به گفته نجاشی (ج ۱، ص ۲۴۶ـ۲۴۷) ده هزار ورق داشته و نجاشی اخبار امین عباسی را در این کتاب دیده و آن را ستوده است. از این اثر، حسن بن محمد قمی، مؤلف تاریخ قم (ص ۲۳۷) هم استفاده کرده است. ابوجعفرمحمدبن عبداللّه بن جعفر حمیری نیز به تاریخ و جغرافیا آگاه بود و کتاب المساحة و البلدان را براساس کتاب ابوجعفر برقی تألیف کرد (نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۳). ابوالقاسم جعفربن محمدبن جعفر، معروف به ابن قولویه* (متوفی ۳۶۸)، از نامورترین مشایخ فقه و حدیث و استاد شیخ مفید، نیز چند اثر در تاریخ داشت از جمله تاریخ الشهور و الحوادث فیها (همان، ج ۱، ص ۳۰۵ـ۳۰۶).علمای قم درباره تراجم و علم رجال نیز تألیفات قابل ملاحظه ای داشتند. ظاهرآ ابوجعفر برقی اثری به نام کتاب الرجال داشت (در این باره رجوع کنید به برقی، ابوجعفر*). علاوه بر وی، علمای دیگر چون ابوعلی احمدبن اسحاق اشعری (زنده در ۲۶۰)، ابوجعفرمحمدبن یحیی اشعری (متوفی ح ۲۸۰)، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی بین ۲۹۹ تا ۳۰۰)، محمدبن حسن بن ولید (متوفی ۳۴۳)، ابن دؤل قمی (متوفی ۳۵۰)، ابن داوود قمی (متوفی ۳۶۸)، شیخ صدوق و برادرزاده اش حسین بن حسن بابویه قمی (قرن چهارم) هریک کتابی در علم رجال داشته اند (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۰، ص ۸۳، ۸۵، ۹۴، ۱۱۲، ۱۱۸، ۱۴۲- ۱۴۳). نیز ابن بُطّه قمی، و ابن قولویه و شیخ صدوق، هرکدام کتابی در ذکر فهرست کتابهای تألیف شده نوشته اند (رجوع کنید به همان، ج ۱۶، ص ۳۷۴ـ۳۷۵).رواج این علوم متنوع در حوزه قم قدیم، البته به هیچ رو به گستردگی رواج علم حدیث در آنجا نبوده است. حدیث را باید نه تنها مسلط ترین دانش، بلکه گسترده ترین جنبش علمی شیعه در سده دوم تا چهارم به شمار آورد. احادیث امامان که نخست در مدینه و کوفه روایت می شد، در حوزه قم تهذیب و تدوین می گردید. بررسی در سلسله اسناد کتابهایی چون المحاسن، نوشته احمدبن محمدبن خالد برقی، شاهدی بر این مدعاست. یکی از بزرگ ترین محدّثان این حوزه، ابراهیم بن هاشم قمی، در کثرت روایت بی مانند بود و نامش در اسناد بیش از ۶۴۱۴ حدیث آمده است (خویی، ج ۱۱، ص ۳۱۸). بخش عظیمی از احادیث کافی از علی بن ابراهیم، از طریق پدرش ابراهیم بن هاشم نقل شده است. مطالعه در اسناد احادیث کتاب کافی نشان می دهد که بیش از هشتاد درصد از مشایخ حدیثی کلینی قمی اند. این خود حاکی از آن است که کلینی زمان نه چندان کوتاهی را از محضر عالمان حوزه قم استفاده کرده است (جعفریان، ج ۱، ص ۲۰۹).از شاخصه های مدرسه حدیثی قم، توجه به متن حدیث و ساماندهی آنها در موضوعات مختلف دینی بوده است. شیخ صدوق که نماد این مکتب حدیثی به شمار می رود، علاوه بر نگارش چند اثر فقهی ـ حدیثی مهم، آثاری نیز در مباحث کلامی بر مبنای حدیث تألیف کرد، که از مشهورترین آنها کتاب التوحید* در مباحث الهیات و کمال الدین و تمام النعمة در استدلال بر امامت حضرت محمدبن الحسن العسکری و غیببت و طول عمر ایشان است. در واقع میان محدّثان قمی مکتب کلامی به معنای مصطلح وجود نداشت، آنچه وجود داشت مجموعه ای از احادیث کلامی بود که گاه با شرح و توضیح همراه می شد. متن گرایی مکتب حدیثی قم با مکتب اهل حدیث نیز تفاوت داشت، زیرا گرایش اهل حدیث ــکه در میان اهل سنّت غالب بودــ در میان محدّثان شیعه نیز بی طرفدار نبود. مخالفان از این افراد به مقلّده و حشویه نیز تعبیر کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به مفید، ۱۴۱۴، ص ۷۴، ۱۰۰، ۱۲۱، ۱۲۵؛ نیز رجوع کنید به حشویّه*). ولی محدّثان قم احادیث را با اصول و قواعد روایتِ حدیث و معیارهای نقد حدیث می سنجیدند و هر روایتی را با هر کیفیتی نمی پذیرفتند و به ویژه برای پیشگیری از ورود احادیث مجعول غالیان سخت گیری جدی داشتند و با افرادی که از راویان ضعیف و غیرمعتمد روایت می کردند، به تندی رفتار می کردند؛ چنان که ابوجعفر احمدبن محمدبن عیسی (زنده در ۲۷۴)، از محدّثان بزرگ قم و بالاترین شخصیت علمی قم در آن زمان (شیخ القمیّین و فقیههم رجوع کنید به نجاشی، ج ۱، ص ۱۹۶ـ۱۹۷)، سهل بن زیاد آدمی را ــازآن رو که وی را غالی و دروغ پرداز می دانست ــ از قم بیرون کرد و مردم را از سَماع حدیث و روایت آن از او بازداشت (همان، ج ۱، ص ۴۱۷)؛ حتی وی احمدبن محمدبن خالد برقی را به سبب نقل روایات از افراد ضعیف از شهر قم تبعید کرد ولی به زودی او را بازگرداند و از وی پوزش خواست و خود در تشییع جنازه برقی پا برهنه و بی عمامه شرکت کرد و در مرگ او بسیار متأثر شد (ابن غضائری، ص ۳۹). همچنین بنابر برخی شواهد، ابوجعفر از حسن بن محبوب* (۱۴۹ـ۲۲۴) روایت نمی کرد، زیرا این محدث کوفی در نزد اصحاب متهم بود که بدون واسطه به نقل روایات ابوحمزه ثمالی* می پرداخته با اینکه او را ندیده بوده است (رجوع کنید به کشی، ص ۵۱۲؛ معارف، ص ۳۸۵). اگرچه کشی (همانجا) بر آن است که احمدبن محمدبن عیسی پیش از مرگ پشیمان شد و از این نظر برگشت و از ابن محبوب و محدّثان قدیم تر از او به نقل روایت پرداخت، چنان که از طریق محمدبن قاسم نوفلی* حدیث رؤیا را از ابن محبوب نقل کرده است. البته این تغییر روش به معنای عدول از معیارهای علمی نبود، بلکه او مطمئن شده بود که ابن محبوب به نسخه کتاب ابوحمزه دست یافته و پس از اطمینان از صحت انتساب آن به ابوحمزه، آن را نقل کرده است (معارف، همانجا). این متن گرایی و فاصله گیری از نقد و بررسی حدیث به شیوه متکلمان، خرده گیری و نقد علمای حوزه بغداد مانند شیخ مفید و سید مرتضی را در پی داشت. شیخ مفید در آثاری چون تصحیح الاعتقاد، و المسائل السَرَویة، روش صدوق را به نقد کشید (در این باره رجوع کنید به صافی، ص ۷ـ۵۹؛ طارمی راد، ص ۲۱ـ ۵۲). سیدمرتضی نیز درباره اتهام اسلاف امامیه به گرایش به تشبیه از شیخ مفید پرسید و شیخ نادرستی این قول را بیان کرد (مفید، ۱۴۱۳، ص ۷۷ـ ۷۸). بعدها ابوالحسن شریف فتونی* عاملی (متوفی ۱۱۳۸) کتابی به نام تنزیه القمیین نوشت که در آن اتهام مذکور را ــکه قمی ها جز صدوق مجبرّه و مشبهه بوده اندــ رد کرده است (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۴۵۷).باری، احتمالا همین توجه و دقت علمای حوزه قم در گزینش و پذیرش حدیث موجب شده بود که رجال شناسان آنان را فقیه بنامند. آنان به تعبیر محمدتقی مجلسی (ج ۱، ص ۴۷۶) فقیه محدّثان بودند، چرا که از میان نصوص حدیثی که در اختیار داشتند، روایات صحیح را برمی گزیدند و نیز می توانستند احادیث متخالف را باهم سازگار سازند (همانجا). چنین بود که برخی از محدّثان بزرگ قم، در منابع فقیه خوانده شدند، مانند محمدبن علی بن محبوب (متوفی ۲۲۴؛ رجوع کنید به نجاشی، ج ۲، ص ۲۴۵)، احمدبن محمدبن عیسی اشعری (زنده در ۲۷۴؛ اردبیلی، ج ۱، ص ۶۹)، ابوعبداللّه محمدبن ابی القاسم معروف به ماجیلویه (قرن سوم؛ نجاشی، ج ۲، ص ۲۵۱)، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی بین ۲۹۹ تا ۳۰۱، همان، ج ۱، ص ۴۰۱)، علی بن حسین ابن بابویه (متوفی ۳۲۹؛ ابن ندیم، ص ۲۴۶) و علی بن حسن بن شاذان (قرن چهارم، نجاشی، ج ۱، ص ۲۰۲). این علما کتابهای فراوانی در احکام فقه نوشته اند. برای مثال محمدبن علی بن محبوب چندین کتاب درباره احکام عبادی مثل نماز، روزه، حج و احکام جزایی و کیفری تألیف کرد (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۲۴۵)، محمدبن حسن صفار افزون بر سی کتاب فقهی داشته است (همان، ج ۲، ص ۲۵۲). سعدبن عبداللّه اشعری، در بیشتر ابواب فقهی صاحب تألیف بود (همان، ج ۱، ص ۴۰۱ـ۴۰۳) و احمدبن محمدبن حسین معروف به ابن دؤل قمی (متوفی ۳۵۰) دست کم ۳۵ کتاب فقهی نوشته بوده است (همان، ج ۱، ص ۲۳۲ـ۲۳۳).روشهای آموزشی. شیوه های آموزش در همه حوزه های دینی کمابیش همسان بود. یک روش بسیار معمول به ویژه در آموزش حدیث این بوده که طالبان دانش، گروهی یا فردی، نزد استاد گرد می آمدند و استاد احادیث را از حفظ یا از روی نوشته بر آنان می خواند و آنان درس استاد را به حافظه سپرده و می نوشتند. کتابهای امالی و مجالس حاصل این گونه از آموزش بوده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص ۳۰۵ـ۳۰۶). گاه نیز شاگرد کتابی از آن استاد یا دیگری را نزد استادش قرائت می کرد و استاد آن را می شنید و تأیید می کرد. به هر روی، استاد پس از اطمینان از تبحر شاگرد در سماع و فهم حدیث و وثاقت و امانت او به وی اجازه روایت می داد. معمولا این اجازه ها بر کاغذی یا در پایان کتابِ اجازه داده شده نوشته می شد (رجوع کنید به تعلیم و تربیت*). به نوشته طوسی ( ۱۴۲۰الف، ص۴۱۰ـ۴۱۱)، ابن ابی جید قمی در سال ۳۵۶ از احمدبن محمد عطار قمی اجازه روایت دریافت کرده است. ابن ندیم (همانجا) در پشت کتابی به خط شیخ صدوق، محمدبن علی ابن بابویه خوانده بود که به فلان فرزند فلان، روایت کتابهای دویست گانه پدرم و کتابهای هجده گانه خودم را اجازه دادم (برای اطلاع بیشتر درباره شیوه های آموزش رجوع کنید به تعلیم و تربیت*).اقتصاد حوزه. از محتویات منابع قدیم اطلاع چندانی درباره نظام مالی و اداری حوزه قدیم قم نصیب محقق نمی شود. از این منابع همین برمی آید که معیشت علما عموماً از طریق کسب و کار تأمین می شد و استادان و شاگردان در کنار درس و بحث کار می کردند. حسن بن علی حجّال، محدّث و صاحب کتاب بزرگ الجامع فی ابواب الشریعة به اتفاق محمدبن حسن بن ولید قمی (متوفی ۳۴۳) به اشتراک تجارت می کردند (رجوع کنید به نجاشی، ج ۱، ص ۱۵۵). به گفته نجاشی (همانجا) وی را چون در کار فروش حجل (= خلخال) بود، حجّال گفته اند؛ یا ابونصر وهْب بن محمد قمّی، صاحب کتابی با نام النوادر، بزّاز (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص۳۹۲) و محمدبن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، صاحب بصائر الدرجات رویگر (همان، ج۲، ص۲۵۲) و حسین بن شاذویه (قرن چهارم)، از محدّثان قم و از استادان ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه، صحّاف بود (همان، ج۱، ص۱۸۴). در تاریخ قم (ص ۲۷۹) آمده که اشعریهای قم، خانه ها و آبادیها و زمینهای کشاورزی فراوانی را وقف امامان معصوم می کردند و همچنین خمس اموال خود را از طریق وکلای ائمه که بسیاری از آنها نیز قمی بوده اند، نزد امامان می فرستادند. می توان احتمال داد که یکی از مصارف این اوقاف، تأمین هزینه طلاب و مراکز علمی بوده است.عرصه سیاست. در بررسی جامع درباره حوزه علمیه قم قدیم، نمی توان پیوند آن را با حوزه سیاست و اجتماع در نظر نیاورد. این پیوند دو گونه تجلی داشته است: یکی دخالت علمای حوزه در امور سیاسی و تصدّی مناصب دیوانی شهر، دوم ــکه خود از عامل حضور اجتماعی و سیاسی علما ناشی می شده ــ توجه به تألیف و پژوهش نظری در باب مسائل مبتلا به عملی از منظر دینی. سبب اصلی پیوند حوزه قم با مسائل اجتماعی و سیاسی، صرف نظر از گونه های نمود آن، بافتار جمعیتی قم بود، که شهری یکپارچه شیعه نشین بوده است. ازاین رو هم والیان و هم قاضیان از میان شیعیان که اکثریت را در اختیار داشته اند، برگزیده می شدند (رجوع کنید به عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹). برای نمونه، هارون الرشید (حک: ۱۷۹ـ۱۹۳) حمزة بن یَسَع بن عبداللّه قمی، از راویان امام رضا را والی قم کرد و به او اجازه داد تا قم را از اصفهان مستقل و در آنجا نماز جمعه برپا کند (قمی، ص ۲۸). همین خلیفه در سال ۱۹۲، عامربن عمران اشعری را به ولایت قم برگزید (همان، ص۱۰۲). اگر هم حاکم شهراز میان علمای حوزه انتخاب نمی شد، وی بر خود لازم می دید تا برای موفقیت در اداره شهر نظر آنان را جلب نماید، چنان که والی قم به همین منظور با احمدبن محمدبن عیسی اشعری دیدار می کرد (رجوع کنید به نجاشی، ج ۱، ص ۲۱۶ـ۲۱۷).علاوه بر والی، قاضی نیز بر مذهب مردم شهر بود. آنچنان که از تاریخ قم (ص ۱۷) برمی آید، قاضی را نیز تا اواخر قرن سوم، مردم شهر خود برمی گزیدند، تا اینکه مکتفی (حک : ۲۸۹ـ۲۹۵) رسم انتصاب قضات را معمول و آنان را از مرکز خلافت به قم گسیل کرد. در این صورت نیز قضات معمولا از میان علمای شیعه شهر معین می شدند. از بین علمای شهر قم خاندان دعویدار قمی که به گفته عبدالجلیل قزوینی (ص ۲۱۲) همه زاهد و عالم و اهل فتوا و تقوا بودند، عمدتآ به کار قضا می پرداختند، از جمله: ابوالمناقب ظهیرالدین علی بن هبة اللّه، علاءالدین محمدبن علی بن هبة اللّه، رکن الدین محمدبن سعدبن هبة اللّه (منتجب الدین رازی، ص ۱۲۲). همچنین از عالمان دیگری نیز به عنوان قاضی قم یاد شده است، مانند سدیدالدین ابومحمدبن حسن قمی (رجوع کنید به همان، ص ۴۰)، قاضی ابوابراهیم بابویی که در سرتاسر نیمه نخست قرن ششم دست در کار قضا در قم بود (عبدالجلیل قزوینی، ص ۴۵۹). این چنین بود که به گفته عبدالجلیل قزوینی (همانجا) در قم «همه فتاوی و حکومت بر مذهب صادق و باقر» و قاضی شهر علوی یا شیعی بود.علمای حوزه قم علاوه بر تصدی مناصب دیوانی، به ویژه منصب قضا، در مباحث نظری نیز کمابیش به موضوعات حکومتی مانند خراج، خمس، زکات، قضا، مناسبات مسلمانان با نامسلمانان، دفاع و جهاد توجه نشان می دادند؛ از جمله تألیفاتی که در مسیر همین مباحث بوده، اثری است از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه (ح ۲۹۰ـ۳۶۸) با نام القضاء و آداب الحکام (نجاشی، ج ۱، ص ۳۰۵ـ۳۰۶). نمونه دیگر کتابی است با نامِ الرسالة فی عمل السلطان، تألیف ابوالحسن محمدبن احمدبن داوود (متوفی ۳۶۸) فقیه و شیخ قمیان در روزگار خود (همان، ج ۲، ص ۳۰۴ـ۳۰۵).ب) سده ششم تا نهم. حوزه علمیه قم قدیم که به ویژه در سده های سوم و چهارم شکوه فراوان یافته بود، با رونق حوزه های مشابه دیگر در ری و سپس بغداد و به ویژه به علت قدرت یافتن سلجوقیان سنّی مذهب در سده پنجم، از شکوه پیشین آن کاسته شد. با این همه، گزارشهای دو نویسنده شیعه اهل ری یعنی منتجب الدین رازی و عبدالجلیل قزوینی رازی از زندگینامه علما و وضع علمی و آموزش این شهر، نشان می دهد که مخصوصاً در قرن ششم، این حوزه به سالهای رونق پیشین خود نزدیک شده بود. چنان که گذشت از خاندان دعویدار قمی در سده های پنجم تا هفتم عالمان بسیاری برخاستند که چند تن آنان به منصب قضای شهر دست یافتند. بیرون از این خاندان، دانشمندان دیگری نیز این حوزه را رونق بخشیدند. یکی از فقهای مشهور قم در قرن ششم ابومحمدحسن بن حَسّولة بن صالحان قمی خطیب جامع عتیق قم بود که نزد ابوعبداللّه جعفربن محمد دُوریستی (از مردم طرشت) درس خوانده و نیز از شاگردان شاذان بن جبرئیل قمی بود (محمدباقر مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۴۲). فقیه صاحب فتوا، قاضی ابوابراهیم بابویی، نیز در نیمه نخست سده ششم در قم مطابق مذهب اهل بیت حکم می کرد (عبدالجلیل قزوینی، ص ۴۵۹). همچنین ابوجعفر محمدبن علی نیشابوری، استادِ فضل اللّه بن علی حسنی راوندی (متوفی ح ۵۵۰)، در حوزه قم فعالیت داشت و صاحب چند اثر از جمله الحدود و الموجَز فی النحو بود (منتجب الدین رازی، ص ۱۰۲ـ ۱۰۳؛ عبدالجلیل قزوینی، ص ۲۱۲؛ امین، ج ۸، ص ۴۰۸). از خاندان علویِ سیدزکی، مرتضی کبیر شرف الدین محمدبن علی ــکه مدرسه ای نیز داشت ــ در علم و پارسایی شهره بود و برادرانش تاج الدین و امیر شمس الدین ابوالفضل رضوی در سده ششم در حوزه قم فعال بودند (عبدالجلیل قزوینی، ص ۱۹۵، ۲۲۴ـ۲۲۵). زین الدین امیرة بن شرفشاه حسینی نیز از فقهایی بود که به امر قضا و تدریس اشتغال داشت و مدرسه ای نیز به نام او در قم دایر بود (منتجب الدین رازی، ص ۳۶؛ عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵، ۴۵۹؛ قس ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص ۲۱۸ که نامش را امیربن شرف شاه الشریف الحسنی القمی ضبط کرده است).مدرسه امیرة بن شرفشاه تنها مدرسه دایر در قم در سده ششم نبود و به تصریح عبدالجلیل قزوینی (ص ۱۹۵) در این شهر کتابخانه ها انباشته از کتب طوایف مختلف، و کرسیها و حلقه های درس دایر بود. وی از ده مدرسه آباد در قم نام برده است، از جمله: مدرسه سعد، اثیرالملک، شهید سعیدعزالدین مرتضی، ظهیرالدین عبدالعزیز، ابوالحسن کمیج، و مدرسه شمس الدین مرتضی. همچنین در بارگاه فاطمه معصومه سلام اللّه علیها نیز علوم دینی تدریس می شد و این مزار اوقافی داشت که هزینه طلاب و استادان و مدرّسان از آن تأمین می شد (همانجا).با حمله مغولان به قم و کاشان و خون ریزی و ویرانی گسترده در این شهرها در سال ۶۲۱ (رجوع کنید به ابن اثیر، ج ۱۲، ص ۴۱۹)، حوزه قم نیز روی به زوال نهاد. آقابزرگ طهرانی از عالمانی که نسبت «قمی» داشته اند، در قرن ششم ۳۴ نفر (رجوع کنید به طبقات: الثقات، ص ۲۲۵ـ۲۲۶)، قرن هفتم ۳ نفر (همان : الحقائق، ص ۱۶۵) و در قرن نهم ۷ نفر (همان: الضیاء، ص۱۱۰) را نام برده است. این رقم ــ صرف نظر از این فرض که ممکن است همه آنها اهل و مقیم قم نباشند ــ در مقایسه با شمار عالمان حلّه در قرن ششم: ۱۶ نفر (رجوع کنید به همان: الثقات، ص ۸۵ـ۸۶)، در قرن هفتم: ۳۴ نفر (همان: الانوار، ص ۵۵ـ۵۶)، در قرن هشتم: ۳۸ نفر (همان: الحقائق، ص ۶۱ـ۶۲) و در قرن نهم: ۱۰ نفر (همان: الضیاء، ص ۵۴)، رکود حوزه علمیه قم را در این دوره ها به خوبی به تصویر می کشد.در این دوره دیگر از مدارس متعدد و پررونق قم سده ششم خبری نیست. با این همه فعالیتهای این حوزه، با افت و خیز بسیار زیاد، کمابیش تداوم یافته است. ابن طاووس (۶۴۷ـ۶۹۳؛ ص ۱۳۱) از مدرسه ای به نام رضویه در قم یاد کرده که در روزگار او باقی و دایر بوده است. احتمالا مدرسه ای که امروزه با نام مدرسه رضویه در منطقه بازار قدیم قم واقع است یادگاری از همان مدرسه است. ابن عنبه (ص ۹۲) نیز از مدرسه ای واقع در محله سورانیک واقع در بازار قم که ناصرالدین علی بطحانی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام در آن مدفون بوده، یاد کرده است. خواندمیر در دستورالوزراء (ص ۳۷۷ـ۳۸۰) در شرح حال برهان الدین عبدالحمید کرمانی (متوفی ح ۸۷۷) از وزرای شاهان گورکانی، از مدرسه ای در قم یاد کرده است که وی در آن منزل گزیده بود. مدرسی طباطبائی (ص ۳۷ـ۳۸) احتمال داده که این همان مدرسه غیاثیه بوده که در حدود ۷۳۰ به دستور خواجه غیاث الدین امیرمحمد پسر رشیدالدین فضل اللّه بنا شده بود و اکنون نیز سردر و مناره های آن باقی است.منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ همو، طبقات اعلام الشیعة: الانوار الساطعة فی المائة السابعة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛ همان: الحقائق الراهنة فی المائة الثامنة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵؛ همان: الضیاء اللامع فی القرن التاسع، چاپ علی نقی منزوی، تهران ۱۳۶۲ش؛ ابن اثیر؛ ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛ ابن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، چاپ تحسین آل شبیب موسوی، ]قم[ ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت: دارمکتبة الحیاة، ]بی تا.[؛ ابن غضائری، الرجال لابن الغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۲۲؛ ابن ندیم (تهران)؛ محمدبن علی اردبیلی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ امین؛ احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، در ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، تهران ۱۳۸۳ش؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، ج ۱، قم ۱۳۷۵ش؛ غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۵۵ش؛ خویی؛ شوشتری؛ لطف اللّه صافی، «بین العَلَمین: الشیخ الصدوق و الشیخ المفید»، ترجمة محمدرضا آل صادق، در المقالات و الرسالات، ش ۱۸، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳؛ حسن طارمی راد، «صدوق و مفید در بحارالانوار مجلسی»، در مقالات فارسی، ش ۵۲، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳؛ محمدجواد طبسی، قم عاصمة الحضارة الشیعیة، قم ۱۳۸۴ش؛ محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۲۰الف؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰ب؛ همو، کتاب الغیبة، چاپ عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش؛ حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش؛ محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی؛ محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیه، ج ۱، قم ۱۴۱۴؛ حسین مدرسی طباطبائی، قم در قرن نهم هجری، قم ۱۳۵۰ش؛ مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران ۱۳۷۴ش؛ محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات، چاپ ابراهیم انصاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛ همو، الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة والفرق بینهم و بین الشیعة الامامیة من امالی الامام الشیخ المفید، عرض و روایة شریف مرتضی، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۱۳؛ علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ نورالدین علی منعّل قمی، تذکره مشایخ قم، چاپ مدرسی طباطبائی، قم ۱۳۵۳ش؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ جعفر مهاجر، رجال الاشعریین من المحدثین و اصحاب الائمة علیهم السلام، قم ۱۴۲۹؛ محمدعلی بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمیین، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش الف؛ همو، ریاض المحدثین فی ترجمة الرواة و العلماء القمیین من المتقدمین و المتأخرین، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش ب؛ احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ یاقوت حموی.ج) عصر صفوی تا قاجار. با آنکه حوزه قم از سده هفتم تا نهم رو به افول نهاده بود، اهمیت مذهبی قم و اصالت و قدمت حوزه علمیه آن و ریشه دار بودن علمای شیعه در این شهر مانع فروپاشی یکباره و زوال کامل این حوزه شد. حمایتهای کمابیش مداوم صفویان از علما و مذهب شیعه، که از عوامل رشد و رونق حوزه های شیعی در قزوین و اصفهان بود، می بایست شامل قم، باسابقه ترین شهر شیعی ایران، نیز شده باشد. صرف نظر از مدرسه فیضیه* که تا اواخر قرن یازدهم با نام مدرسه آستانه شناخته می شد، تقریبآ در سرتاسر دوره صفوی علمای شیعه ولو برای مدتی معین در قم اقامت و احتمالا تدریس کرده اند. از جمله آنان این دانشمندان در خور ذکرند : بهاءالدین عاملی* (رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، ص ۱۲۸)؛ مولی حاج حسین یزدی، از شاگردان بزرگ بهاءالدین عاملی، متکلم و ریاضی دان که شرحی مفصّل بر تجرید خواجه نصیر طوسی نوشت و در اواخر عمر در مدرسه معصومیه قم تدریس می کرد (افندی اصفهانی، ج ۲، ص ۱۹۵ـ۱۹۶، ۴۵۲ـ۴۵۳)؛ صدرالدین شیرازی مشهوربه ملاصدرا* (صدرالدین شیرازی، مقدمه نصر، ص پنج ـ شش)؛ فیض کاشانی* (متوفی ۱۰۹۱) که به گفته خود (ص۱۵۱) هشت سال در قم نزد صدرالدین شیرازی به تلمذ و ریاضت پرداخت؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی* (متوفی ۱۰۷۲) شاگرد و داماد صدرالدین شیرازی و یکی از بزرگ ترین متکلمان چهار قرن اخیر، بلکه یکی از محقق ترین متکلمان دوره اسلامی، نویسنده کتابهای معروف شوارق الالهام و گوهر مراد که اصلا اهل لاهیجان بود ولی به سبب اقامت طولانی در قم به قمی مشهور شد. او در مدرسه معصومیه قم مَدْرَسی خاص داشت (نصرآبادی، ص۲۲۶؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۱، ص ۲۷۲؛ افندی اصفهانی، ج۳، ص۱۱۴)؛ مولی محمدطاهر قمی (متوفی ۱۰۹۸) از مشایخ اجازه علامه مجلسی (رجوع کنید به مجلسی، ج۱۱۰، ص۱۲۹ـ ۱۳۱). وی شیخ الاسلام قم بود و در آن شهر به اداره امور مذهبی مردم اشتغال داشت و کتابهای متعددی در کلام و حدیث و نقد تصوف نوشت (رجوع کنید به نصرآبادی، ص ۲۳۸؛ افندی اصفهانی، ج ۵، ص۱۱۱)؛ قاضی سعید قمی* (متوفی ۱۱۰۷) نویسنده شرح معروف بر التوحید ابن بابویه که آثاری چون رساله ششم از کتاب الاَرْبَعینیّات لِکشفِ انوارِ القُدسیّات خود را تحت عنوان الاَنوارُالقُدسیةُ فی تحقیقِ الهَیولی و الصُّورةِ و النَّفسِ و فوائِدَ اُخَر در محرّم ۱۰۸۵ (رجوع کنید به قاضی سعیدقمی، ص ۱۹۵) و رساله هفتم آن را تحت عنوان المَقَصدُ الاَسْنی فی تحقیقِ ماهیّة الحرکةِ و وجودِها در ۱۰۸۸ (رجوع کنید به همان، ص ۲۱۱) در قم به اتمام رساند؛ صدرالدین، فرزند مولی محمدطاهر قمی، که او نیز در علم کلام تبحر داشت و در قم در مدرسه معصومیه تدریس می کرد (جزایری، ص ۱۴۲)؛ میرزاحسن لاهیجی (متوفی ۱۱۲۱)، فرزند ملاعبدالرزاق لاهیجی، که مانند پدرش حکیم و متکلمی بزرگ بود. وی در قم زاده شد و همانجا تحصیل و تدریس و تألیف کرد و در همان شهر درگذشت (رجوع کنید به قزوینی، ص ۱۱۱؛ افندی اصفهانی، ج ۱، ص ۲۰۷ـ۲۰۸؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۳، ص ۲۱۹)؛ مولی فخرالدین ماوراءالنهری که معاصر شاه عباس دوم بود. وی که از مذهب اهل سنّت به مذهب شیعه گرویده بود از ماوراءالنهر به قم آمد و در همانجا ساکن شد و نزد علمای قم درس خواند. وی آثاری نیز دارد (رجوع کنید به افندی اصفهانی، ج ۴، ص ۳۳۱ـ۳۳۲).در قرن سیزدهم نیز شماری از عالمان در قم به فعالیت علمی اشتغال داشتند که مهم ترین و مشهورترین آنان شیخ ابوالقاسم قمی* (متوفی ۱۲۳۱)، معروف به میرزای قمی، است. وی از شاگردان مبرِّز وحید بهبهانی بود و از جاپلق، که پدرش در آنجا ساکن شده بود، به قم مهاجرت کرد و در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت. زنوزی، که در زمان حیات میرزای قمی کتاب خود را نوشته، از او به عنوان عالم فاضل کامل مجتهد و ماهر در علم اصول فقه یاد کرده و کتاب القوانین المحکمه او را، که تألیف آن در آخر ربیع الثانی ۱۲۰۵ در قم به پایان رسید، ستوده است (رجوع کنید به روضه ۴، قسم ۱، ص ۵۲۳). از نوشته زنوزی معلوم می شود که این کتاب در زمان حیات مؤلفش شهرت داشته و بی سبب نیست که بعدها یکی از کتب معتبر درسی در حوزه های علمیه شده است (رجوع کنید به تعلیم و تربیت*). میرزای قمی در فقه نیز کتابها و رساله های بسیار دارد از جمله غنائم الایام و جامع الشتات. وی در دوران اقامت در عتبات عراق، شاگردان متعدد مشهوری داشت از جمله ملااحمد نراقی، سیدعبداللّه شُبَّر و سیدمحمدجواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه (برای تفصیل رجوع کنید به میرزای قمی، ج ۱، مقدمه تبریزیان، ص ۴۸ـ۴۹). بسیاری از شاگردان قمی، این شهر را ترک کردند و به مراکز علمی فعال تر، و از همه مهم تر، نجف، رفتند. با این حال، او در دوران اقامت خود در قم موجب رونق بیشتر علمی قم گردید و حضور او به تداوم رشته تعلیم و تعلم دینی در قم انجامید.از کسانی که در حیات و نیز پس از مرگ میرزای قمی در قم به فعالیت علمی پرداخته اند از این افراد می توان نام برد : محمدتقی برغانی (متوفی ۱۲۶۳؛ رجوع کنید به برغانی*، آل) که مدتها در قم نزد میرزای قمی تحصیل کرد (رجوع کنید به امامی خوئی، ج۱، ص۳۱۴ـ۳۱۵)؛ سیدجواد فاطمی قمی (متوفی۱۳۰۳) از فقهای دانشمند مقیم قم که در نجف نزد شیخ انصاری درس خوانده بود و در قم ریاست دینی شهر را برعهده داشت (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۳۶۳ـ۳۶۴)؛ شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۳۵۳) از مشاهیر علمای قم که با بیشتر علوم آشنایی داشت و آنها را تدریس می کرد (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۲۲ـ۲۲۳). محمدتقی بیک ارباب قمی، مؤلف تاریخ دارالایمان قم در اواخر عهد ناصرالدین شاه قاجار، از برخی علمای آن عصر قم نام برده است، از جمله حاجی ملامحمد صادق که او را از علمای نافذالحکم معرفی کرده، شیخ محمدحسن که در علم معقول و منقول سرآمد بوده، میرزاحسن، آقاسیدعبداللّه، آخوند ملاعلی و حاج آقا جلال امام جمعه و میرزاابوالقاسم شیخ الاسلام، نواده میرزای قمی (رجوع کنید به ص۳۰ـ۳۱). از علمای اواخر دوره قاجاری حاج سیدصادق قمی (متوفی۱۳۳۸)، از درس آموختگان حوزه های عتبات و حاج میرزا محمد ارباب قمی، شاگرد میرزا حبیب اللّه رشتی و آخوند خراسانی و از استادانِ شیخ عباس قمی و مؤلف چند کتاب و نیز مصحح کتابهایی چون الغیبه نعمانی (چاپ ۱۳۱۸) و اثبات الوصیّه (چاپ ۱۳۲۰) بوده اند (دانشوران قم، ص ۱۲۱ـ ۱۲۲، ص ۱۲۵ـ۱۲۶).
منابع: محمدتقی ارباب قمی، تاریخ دارالایمان قم، چاپ حسین مدرسی طباطبایی، قم ۱۳۵۳ش؛ عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ؛ محمدامین امامی خوئی، مرآة الشرق: موسوعة تراجم اعلام الشیعة الامامیة فی القرنی الثالث عشر و الرابع عشر، چاپ علی صدرائی خوئی، قم ۱۳۸۵ش؛ عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹؛ دانشوران قم: نگاهی به زندگی ۲۰۴ تن از دانشمندان و بزرگان قمی یا مدفون در قم، گزیده ستارگان حرم (۱ـ ۱۵)، تلخیص علی رضا هزار، تدوین محمدتقی ادهم نژاد، قم: زائر، ۱۳۸۴ش؛ محمدحسن بن عبدالرسول زنوزی، ریاض الجنة، روضه ۴، قسم ۱، چاپ علی رفیعی، قم ۱۳۷۰ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، رساله سه اصل، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۴۰ش؛ محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، شرح صدر فیض کاشانی، چاپ شهرام پازوکی، در عرفان ایران: مجموعه مقالات (۲۹ و ۳۰)، گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش، تهران: حقیقت، ۱۳۸۵ش؛ محمدسعیدبن محمد مفید قاضی سعید قمی، الاربعینیات لکشف انوارالقدسیات، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۸۱ش؛ عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم امل الآمل، چاپ احمدحسینی، قم ۱۴۰۷؛ مجلسی؛ حسین مدرسی طباطبائی، «مدرسه آستانه مقدسه (فیضیه)»، وحید، ش ۱ (فروردین ۱۳۵۰)؛ منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر، چاپ جلال الدین آشتیانی، ج ۱، تهران: انیستیتو ایران و فرانسه، ۱۳۵۱ش، ج ۳، تهران: انجمن فلسفه، ۱۳۵۵ش؛ ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، قم ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش؛ محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ش.