حور/ حوری، تعبیری قرآنی در وصف دوشیزگان بهشتی. حور واژهای عربی و جمع حَوراء است (ابنمنظور، ذیل «حور»). در فارسی این واژه به تنهایی یا به صورت مرکّب (مثلا حورعین) و گاه با افزودن یای نسبت، غالباً به معنای مفرد به کار میرود (برای کاربرد مشابه در زبان ترکی رجوع کنید به د. ا. د. ترک، ذیل مادّه؛ و در زبان انگلیسی رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «حور»). نیز با افزودن علامت جمع فارسی در آخر حور و حوری، واژههای حوران و حوریان ساخته میشود. همچنین واژه حور در اشعار و متون فارسی در ترکیب با واژگان دیگر (مثلا حورپیکر، حورزاد، حورسرشت، حورلَقا، حورنژاد، حوروَش، حوردیس) برای وصف زنان زیبارو به کار رفته است (رجوع کنید به دهخدا، ذیل همین واژهها؛ نیز برای کاربرد این واژگان در شعر و نثر فارسی رجوع کنید به همانجاها؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل همین واژهها).حور مشتق از حَوَر است که احتمالاً به معنای سفید از آرامی وارد زبان عربی شده است (رجوع کنید به اشپرنگر، ج 2، ص 222؛ کولر و بومگارتنر، ص 283؛ برای معانی مختلف مادّه حور در زبان عربی رجوع کنید به ابنفارس؛ ابنمنظور، ذیل «حور»). هرچند برخی آن را مأخوذ از مصدر حَوْر به معنای رجوع (رجوع کنید به طوسی، ذیل دخان: 54؛ مصطفوی، ذیل «حور») یا از مادّه حیر (به معنای حیرت و شگفتی) گرفتهاند (رجوع کنید به طبری، ذیل دخان : 54، به نقل از مجاهد) که ظاهراً هر دو خطاست. با اینکه اصمعی از رابطه حَوَر با چشم اظهار بیاطلاعی کرده است، اما واژهشناسان عرب عموماً آن را به معنای تضاد شدید میان سپیدی و سیاهی در چشم بهویژه در چشم آهو و گاو، دانستهاند (رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ جوهری، ذیل «حور»؛ ابنفارس؛ ابنمنظور، همانجاها؛ قس راغب اصفهانی، ذیل حور، که حَوَر را نمایان شدن اندک سفیدی در چشم از میان سیاهی دانسته است). از اینرو برخی معتقدند که این ویژگی در انسانها وجود ندارد و کاربرد آن درباره زنان صرفاً از باب تشبیه است (رجوع کنید به جوهری؛ ابنفارس، همانجاها). ابنمنظور (همانجا) در بیانی جامع، حوراء را زنی وصف کرده که سفیدی چشمانش شفاف، سیاهیاش غلیظ، چشمانش کاملا گرد و پلکهایش نازک و ظریف است. به نظر برخی این واژه علاوه بر وصف چشم بر سپیدی تن نیز دلالت دارد (رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ابنمنظور، همانجاها؛ برای اقوال مفسران قرآن در اینباره رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ فخررازی، ذیل دخان: 54). در اشعار عربی نیز واژه حواریّات برای بیان سپیدی پوست و رنگ زنان شهرنشین، برخلاف زنانی که در صحرا زندگی میکنند به کار رفته است (ابنمنظور؛ همانجا؛ نیز رجوع کنید به ازهری؛ جوهری؛ ابنفارس، همانجاها). واژه حور در اشعار کهن عربی نیز کاربرد داشته است (برای نمونه رجوع کنید به جفری، ص 118). در همگی این اشعار وصف حور برای زنان به کار رفته و غالباً ناظر به سپیدی تن ایشان است (برای دیدگاه خاورشناسان درباره خاستگاه و مفهوم این واژه رجوع کنید به ادامه مقاله).واژه حور چهار بار در قرآن آمده است که سه بار با صفت «عین» همراه است (رجوع کنید به دخان:54؛ طور:20؛ واقعه: 22). عین جمع عَیناء به معنای زن فراخ چشم است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذیل «عین»). بنابراین «حورعین» ترکیبی از دو صفت است که به صورت اسم به کار رفته و به معنای «دوشیزگان سیم تن چشم درشتی» است که در زندگی پس از مرگ به همسری مؤمنان در خواهند آمد. در آیه چهارم (رجوع کنید به رحمن: 72)، حور با عبارت «مَقصورات فیالخیام» همراه شده است. به گفته ابنمنظور (ذیل «قصر») قصر به معنای حبس بوده و معنای این عبارت «محبوس در خیمهها» است. به نظر فرّاء (ذیل رحمن: 72) منظور آن است که حوریان بهشتی وابسته به همسرانشان هستند و جز به آنان نظر ندارند (نیز رجوع کنید به طبری؛ طوسی، ذیل آیه؛ فخررازی، ذیل رحمن: 56). مؤید این معنا آیات دیگری است که در آنها از حوریان بدون استفاده از واژه حور و با وصف «قاصِراتُ الطرفِ» به معنای زنانی که نگاهشان را از همسرانشان برنمیدارند، یاد شده است (رجوع کنید به صافّات: 48؛ ص: 52؛ رحمن : 56). به عبارت دیگر مراد آن است که آنان تنها به همسرانشان چشم دارند و دل و دیده به آنان میسپارند و به کسان دیگر هیچ رغبتی ندارند (رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیات). میبدی (ذیل صافّات: 48) این تعبیر را حاکی از نوعی حیا و دلبری در حوریان دانسته است. همچنین آنان به مرواریدهای پنهان تشبیه شدهاند (کأمثالِ اللؤلؤِ المَکنونِ؛ واقعه : 23) که بیانگر پاکی و صفای حوریان است که همچون مروارید نهفته در صدف هیچ دستی به آنان نمیرسد (رجوع کنید به طبری، ذیل آیه). چنانکه گفته شده پیش از همسرانشان در بهشت، هیچ انسان یا جنی آنها را لمس نکرده است (لم یَطمِثهُنَّ أنسٌ قَبلَهم و لا جانٌ؛ رحمن: 56، 74؛ برای تفاسیر مختلفِ این تعبیر رجوع کنید به طوسی؛ فخررازی، ذیل آیات). باکره بودن حوریان در آیه 36 سوره واقعه نیز تأکید شده است (برای تفسیر این آیه رجوع کنید به زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیه). برخی مفسران از آیات 56 و 74 سوره رحمن چنین نتیجهگیری کردهاند که حوریان به دو نوع انسان و جن تقسیم میشوند (رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی، ذیل آیات). همچنین از حوریان با اوصاف «همسال» (أتراب)، «شوهردوست» (عُرُب) و «نارپستان» (کَواعِب) یاد شده است (رجوع کنید به ص: 52؛ واقعه: 37؛ نبأ: 33). مفسران حوریان بهشتی را همسال با شوهرانشان، نه پیر و نه جوان، دانستهاند (رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل ص: 52؛ واقعه: 37). حوریان با وصف «أزواجٌ مُطَهَّره» (همسرانی پاک) نیز ستوده شدهاند (رجوع کنید به بقره: 25؛ آلعمران: 15؛ نساء: 57). به عقیده مفسران این طهارت مطلق است و پاکی از هرگونه پلیدی و آلودگی، چه ظاهری و جسمی و چه باطنی و روانی نظیر کژخلقی، زشتخویی، دودلی و بدگمانی را شامل میشود (رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ زمخشری؛ طبرسی، ذیل آیات). همچنین حوریان به «بیضٌ مَکنونٌ» (صافّات: 49) مانند شدهاند. طبری (ذیل آیه) دیدگاههای گوناگون را در بیان مقصود از این تشبیه آورده است : برخی آن را بیان پوشیده بودن حوریان میدانند همچون پرندگان که تخم خود را زیر بال و پرشان میپوشانند تا از گرد و غبار و باد در امان باشند؛ یا ممکن است مراد از آن پرده نازک و سپیدرنگی باشد که درون تخم مرغان قرار دارد و از دسترس دیگران به دور است؛ بعضی نیز منظور آن را رنگ سفید متمایل به زرد حوریان دانستهاند (نیز رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ فخررازی، ذیل آیه). ابنعباس این تعبیر را هم معنای «اللؤلؤ المَکنون» (رجوع کنید به واقعه : 23) دانسته است (رجوع کنید به طبری، ذیل آیه) چنانکه در جای دیگر حوریان به یاقوت و مرجان مانند شدهاند (رجوع کنید به رحمن: 58).در اینکه حوریان همان زنان شایسته کردار دنیا هستند یا از نوعی دیگر خلق میشوند، اختلاف هست. از سویی در آیاتی از قرآن تأکید شده است که زندگی در بهشت شبیه زندگی در زمین خواهد بود و اعضای خانوادههای مؤمن از جمله همسران با یکدیگر خواهند بود (رجوع کنید به رعد: 23؛ یس:56؛ غافر:8؛ زخرف:70؛ نیز رجوع کنید به جنت*). بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که زنان یا حوریان بهشتی احتمالا همان همسران مردان در دنیا خواهند بود. از اینرو گروهی از مفسران بر این عقیدهاند که حوریان همان زنان زمینیاند که با خلقتی نو به زنانی باکره و همسال با شوهران بهشتیشان بدل میشوند (رجوع کنید به طبری؛ طبرسی، ذیل واقعه: 35ـ37؛ طوسی، ذیل رحمن: 74). اما ظاهر آیات سوره واقعه (7ـ40) آن است که زنان بهشتی دو دستهاند: نخست حورعین که پاداش سابقون و مؤمنان پیشتاز است و دوم همسرانی که از نو خلق میشوند که برای اصحابالیمین در نظر گرفته شدهاند. البته این تفکیک در آیات دیگر قرآن وجود ندارد و تنها تأکید شده است که این دست از نعمتهای بهشتی برای متقیان (ص: 49؛ دخان: 51؛ طور: 17؛ نبأ: 31)، کسانی که از بازخواست شدن نزد خدا هراس دارند (رحمن: 46) و بندههای خالص خدا (صافّات: 40) آماده شده است. برخی نیز معتقدند به جز زنان زمینی که با خلقتی جدید به زنان باکره تبدیل میشوند، حوریانی دیگر از نوعی متفاوت نیز در بهشت خلق میشوند (رجوع کنید به حلیمی، ج 1، ص 476ـ 477؛ ابنقیّم جوزیه، ص 264ـ266). البته تأکید شده است که زنان زمینی از نظر مقام و منزلت بسیار بالاتر از حوریان بهشتی قرار دارند (رجوع کنید به طبرانی، ج 23، ص 368؛ حلیمی، ج 2، ص 176ـ 177).در متون حدیثی اهلسنّت و شیعه، گاه تعبیراتی مبالغهآمیز در وصف حوریان بهشتی روایت شده است، از جمله اینکه : حوریان بهشتی از قطرههای بارانِ ابری در آسمانِ عرش (رجوع کنید به قرطبی، ذیل رحمن: 72) یا از تسبیح فرشتگان (ثعلبی، ذیل واقعه: 35) یا در پارهای روایات از زعفران (طبری، ذیل واقعه : 22؛ مجلسی، ج 8، ص 122، به نقل از ابنشهرآشوب) آفریده شدهاند؛ در روایتی مادّه خلقت حوریان زعفران، مشک، عنبر و کافور است به گونهای که از نوک انگشتان پاها تا رانها از زعفران، از رانها تا سینهها از مشک، سینهها تا گردن از عنبر و از گردن تا سر از کافور سپید و خوشبو خلق شده است (رجوع کنید به قرطبی، ذیل واقعه: 22؛ مُناوی، ج 3، ص 598)؛ بدن حوریان بیاندازه سفید و براق است و ظرافت اندامشان به اندازهای است که حتی عصب ساقهای سیمین آنان از پس هفتاد جامه ابریشمین هویداست (بخاری، ج 4، ص 88، ج 8، ص 147؛ ترمذی، ج 4، ص 83)؛ ابروانشان خطی سیاه بر بالای نور، پیشانیشان هلال ماه، و چهرههای درخشانشان منعکسکننده نور الهی است (قرطبی، 1410، ص 150؛ عینی، ج 14، ص 95)؛ آنان مزیّن به جواهرات و سنگهای قیمتی فراواناند به طوری که اگر یک حوری دستبندش را نمایان سازد تمام دنیا نورانی میشود (قرطبی، 1410، همانجا)؛ اگر زنی بهشتی بر اهل دنیا ظاهر شود، نور و بوی او آسمان و زمین را فراخواهد گرفت و حتی روسری او از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است (بخاری، ج 3، ص 203، ج 7، ص 204؛ ترمذی، ج 3، ص 101)؛ و اگر قطرهای از آب دهان او در دریا بریزد، آب آن شیرین میشود (ثعلبی، ذیل رحمن: 72). در آیات قرآنی سخنی از تعداد حوریان بهشتی نیست، اما بنابر روایات به هر مؤمن دو (رجوع کنید به بخاری، ج 4، ص 86، 88؛ مسلمبن حجاج، ج 8، ص 146ـ147)، هفتاد و دو (ترمذی، ج3، ص 106) و حتی صدها و هزاران حوری (ابونعیم اصفهانی، ج3، ص217ـ220، 279ـ280؛ بیهقی، ص208؛ مجلسی، ج 8، ص 149ـ150، 198، 214) وعده داده شده است. حوریان در بهشت به طور دستهجمعی آواز میخوانند و احساسات خود را درباره همسرانشان بیان میکنند (ترمذی، ج 4، ص 100؛ ابونعیم اصفهانی، ج 3، ص 282ـ283؛ بیهقی، ص 210ـ212؛ مجلسی، ج 8، ص 194ـ195؛ نیز برای مجموعه روایات درباره اوصاف حوریان بهشتی رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج 3، ص 205ـ232، 278ـ284؛ بیهقی، ص 194ـ212؛ قرطبی، 1410، ص146ـ154؛ ابنقیّم جوزیه، ص 257ـ282، 291ـ294).در روایات، حورعین پاداش پارهای از اعمال یاد شده است، از جمله: فروخوردن خشم، جهاد در راه خدا، رها کردن مال حرام (برقی، ج 1، ص 6)، چشمندوختن به زن نامحرم (ابنبابویه، ج 3، ص 473ـ474)، و قرائت برخی از سورههای قرآن (رجوع کنید به مجلسی، ج 8، ص 191ـ192).خاورشناسان در پژوهشهای متعدد خود جملگی معتقدند که حور وام واژهای غیرعربی است، هر چند درباره خاستگاه واژه و مفهوم حور اختلاف دارند. با اینکه در تورات (رجوع کنید به صحیفه اشعیاء نبی، 19:26؛ صحیفه حزقیال نبی، 1:37ـ14؛ صحیفه دانیال نبی، 1:12ـ3) اشاراتی به زندگی اخروی انسانها شده و توضیحات مبسوط و کاملتری در اینباره در متون ربّانی و تلمودی آمده است (رجوع کنید به کوهن، ص 362ـ391)، با این حال در شمار نعمتهای بهشتی مفهومی نظیر حوری آنگونه که در تلقی اسلامی وجود دارد، دیده نمیشود. از اینرو خاورشناسان برمبنای پیشفرضهای خود درباره پیامبر اسلام و قرآن، برای خاستگاه و مفهوم این واژه گمانهزنیهایی کردهاند. بهگمان کارا دو وو، آنچه که در قرآن در وصف دختران و پسران خوبروی بهشتی آمده ناشی از آن است که تصویر فرشتگان در نگاره (مینیاتور)ها و کاشیکاریهای کلیساهای مسیحی، که بهشت را به تصویر کشیده بودند، خوبرویان بهشتی پنداشته شده است (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ اول، ذیل «جنه»). به گمان تور آندرآ(ص 71ـ72) مفهوم دوشیزگان بهشتی از متنی مسیحی ـ سریانی از قرن چهارم میلادی الهام گرفته شده است؛ زیرا اوصاف و نعمتهایی که در این کتاب برای بهشت ذکر شده با بهشت قرآنی متناظر است و فقط بهجای زنان سپیدروی درشت چشم از نعمت انگور سفید یاد شده است. بنابر این دیدگاه، الفاظ کتاب )سرودهایی درباره بهشت( اثر افرام سوری (306ـ373م؛ ص 125) در توصیف انگورهای بهشتی منشأ تکوین مفهوم حورعین در قرآن بوده است (رجوع کنید به بک، 1948، ص 398ـ405؛ همو، 1959ـ1961، ص405ـ 408). اخیراً در کتابی با عنوان )قرائت آرامی ـ سریانی قرآن( (برلین 2000) با استناد به فقدان این مفهوم در سنّت یهودی ـ مسیحی و با بهرهگیری از متون سریانی و واژهشناسی تطبیقی، تفسیر تعبیر «حورعین» به دوشیزگان بهشتی را ناشی از بدفهمی مفسران مسلمان و بدخوانی متن قرآن دانسته و ریشهای سریانی برای این تعبیر به معنای «انگور سفید» پیشنهاد شده است. به عبارت دیگر، واژه حورعین از زبان و متون سریانی وارد قرآن شده و در زمان نزول قرآن نیز به معنای انگور سفید بوده است، اما بعدها در تاریخ تفسیر و حدیث بر اثر قرائت و فهم نادرست از قرآن، مفهومی جدید بر آن تحمیل شده است (رجوع کنید به لوگزنبرگ، ص 258ـ274؛ برای اشکالات روششناختی این دیدگاه رجوع کنید به بلوا، ص 92ـ97؛ نویورت، ص 7ـ10؛ کریمینیا، ص 45ـ56). از سوی دیگر، برخی خاورشناسان خاستگاه مفهوم حوری را ایرانی دانستهاند. نخستینبار، سیل چنین نظریهای را طرح کرد، هر چند او به متنی ارجاع میداد که بسیار متأخر بود (د. اسلام، چاپ اول، ذیل «حور»). به گفته برتلس (ص 263) ویژگیهای حوران بهشتی قرآن کاملا با تعالیم زردشتی در باب دئنا مطابق است، اما وی ایرانی بودن اصل واژه را نمیپذیرد (نیز رجوع کنید به هوروویتس، ص 543). در مقابل، برخی احتمال دادهاند که حور مأخوذ از واژه پهلوی هوروست به معنای «خوبرسته، رشدیافته و تمامبالیده» باشد ()رجوع کنید به کتاب مینوی خرد(، واژهنامه، ص 107؛ تفضلی، ص 68؛ برای کاربردهای مختلف این واژه در متون زردشتی رجوع کنید به یسنا، 4:5؛ هادُخت نَسْک :2 23؛ )کتاب مینویخرد(، 21:27). در متون پهلوی ارداویرافنامه (18:4ـ 19) و هادُخت نسک (23:2) از دوشیزهای زیبا و خوشاندام سخن رفته است که بازوانی سپید و چهرهای تابان و سینههایی برجسته دارد. در این متن سخن از انسانی پارسا و نیکآیین است که اعمال خیرش پس از مرگ چنین بر او نمودار میشود (برای تفصیل بیشتر در اینباره رجوع کنید به ارداویراف نامه، 8:4ـ35؛ هادخت نسک، 1:2ـ38؛ )کتاب مینوی خرد(، 123:2ـ157). البته برخلاف تلقی اسلامی از حوری، در این متون به زیبایی چشم اشارهای نشده است. بیلی (ص 492) نیز این واژه را (عینآ با تلفظ هوری) در یک داستان و چند غزل به زبان سکایی خُتَن به معنای غلام جوان یافته است. جفری (ص 120) خاستگاهی دوگانه برای واژه حور در نظر گرفته است که اصل واژه در معنای سپیدی و کاربردش برای دوشیزگان سپیدتن در میان اعراب عربستان شمالی و به عاریت از جوامع مسیحی تداول یافته و سپس تحتتأثیر مفهوم ایرانی پیش گفته درباره حوریان بهشتی به کار رفته است (برای دیگر گمانهزنیهای خاورشناسان در باب خاستگاه مفهومی این واژه رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، همانجا).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ ابنبابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1404؛ ابنفارس؛ ابنقیّم جوزیه، حادی الارواح الی بلادالافراح، چاپ سیدجمیلی، بیروت 1409/1988؛ ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، ]قاهره 1373/ 1954[، چاپ افست ]بیروت، بیتا.[؛ ابنمنظور؛ ابونعیم اصفهانی، صفةالجنة، چاپ علیرضا عبداللّه، دمشق 1406ـ1407/ 1986ـ1987؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 5، چاپ عبداللّه درویش، قاهره ]بیتا.[؛ اوستا، یسنا، گزارش پورداود، ج 1، تهران 1356ش؛ اوستا. یشتها. هادخت نسک، بررسی هادخت نسک، ]از [مهشید میرفخرایی، تهران 1371ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنیافندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1330ش؛ احمدبن حسین بیهقی، کتاب البعث و النشور، چاپ محمدسعید ابیانی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن عیسی ترمذی، سننالترمذی، ج 3 و 4، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، بیروت 1403؛ احمد تفضلی، واژهنامه مینویخرد، تهران 1348ش؛ احمدبن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت 1422/2002؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ حسینبن حسن حلیمی، کتاب المنهاج فی شعب الایمان، چاپ حلمی محمد فوده، ]بیروت [1399/1979؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ دهخدا؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ]بیتا.[؛ زمخشری؛ سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت 1404ـ ?140؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ طوسی؛ محمودبن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیح البخاری، چاپ عبداللّه محمود محمدعمر، بیروت 1421/2001؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، چاپ عماد زکی بارودی، قاهره 2003؛ یحییبن زیاد فرّاء، معانی القرآن، ج 3، چاپ عبدالفتاح اسماعیل شلبی، ]قاهره 1972[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ محمدبن احمد قرطبی، التذکرة فی احوال الموتی و امور الآخرة، چاپ فواز احمد زمرلی، بیروت 1410/1990؛ همو، الجامع لاحکام القرآن، بیروت 1405/1985؛ مرتضی کریمینیا، «مسئله تأثیر زبانهای آرامی و سریانی در زبان قرآن»، نشر دانش، سال20، ش 4 (زمستان 1382)؛ آبراهام کوهن، گنجینهای از تلمود، ترجمه از متن انگلیسی از امیر فریدون گرگانی، تهران 1382ش؛ ماهر جرّار، «'مصارعالعشاق،: دراسة فی احادیث الجهاد و 'الحور العین،»، الابحاث، سال 41 (1993)؛ مجلسی؛ مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1 و 2، تهران 1416؛ محمدعبدالرووفبن تاجالعارفین مُناوی، فیض القدیر: شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر، چاپ احمد عبدالسلام، بیروت 1415/1994؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش؛Tor Andrae, Mohammed: sein Leben und sein Glaube, Gauting 2002; Harold Walter Bailey, Dictionary of Khotan Saka, Cambridge 1979; Edmund Beck, "Eine christliche Parallele zu den Paradiesesjungfrauen des Korans?", Orientalia Christiana periodica, 14 (1948); idem, "Les houris du Coran et Ephrem le Syrien", Melanges de l'Institut dominicain d'etudes orientales, 6 (1959-1961); E. Berthels, "Die paradieisdchen Jungfrauen (Huris) im Islam", Islamica, vol.1 (1925); Francois de Blois, "Review of Die syro-aramaische Lesart des Koran: ein Beitrag zur Entschlusselung der Koransprache", Journal of Qur'anic studies, v, no.1 (2003); The Book of Arda Viraf, Pahlavi text prepared by Destur Hoshangji Jamaspji Asa, revised and collated with further manuscripts, with an English translation [by] Martin Haug and Edward William West, Amsterdam: Oriental Press, 1971; The Book of the Mainyo-i-khard, or, the spirit of wisdom, The Pazand and Sanskrit texts, as arraned by Neriosengh Dhaval, ed. and tr. Edward William West, Amsterdam: Academic Publishers Associated, 1979; EI1, s.vv. "Dj anna" (by B. Carra de Vaux), "Hur" (by A.J. Wensinck); EI2, s.v. "Hur" (by A.J. Wensinck - [Ch.Pellat]); Saint Syrus Ephraem, Hymns on paradise, introduction and translation by Sebastian Brock, Crestwood, N.Y. 1990; Josef Horovitz, "Die paradies ischen Jungfrauen im Koran", Islamica, vol. 1 (1925); Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'an, Leiden 2007; Ludwig Kohler and Walter Baumgartner, Lexicon in veteris testamenti libros, Leiden 1958; Christoph Luxenberg, Die syro - aramaische Lesart des Koran, Berlin 2004; Mahir Jarrar, "The martyrdom of Passionate lovers: holy war a sa sacred wedding", in Myths, historical, archetypes and symbolic figures in Arabic literature towards a new hermeneutic approach, ed. A. Neuwirth et al., Beirut 1998; Angelika Neuwirth, "Qur'an and history: a disputed relationship, some reflections on Qur'anic history and history in Qur'an", Journal of Qur'anic studies, v, no.1 (2003); Alois Sprenger, Das Leben und die Lehre des Moh.ammad, Berlin 1861-1865, repr. Hildesheim 2003; TDVIA, s.v. "Huri" (by Bekir Topaloglu).