چِگِل، قوم و ناحیهای در آسیای مرکزی، بین شهر طراز (در قرقیزستان، نزدیک اولیا آتا) و کاشغر و شهری کهن در نزدیکی طراز*.1) قوم. چگلها ترکزبان (گردیزی، ص 279) و از قبایل خَلُّخ (حدودالعالم، ص 83) بودند که در ساحل شمالی دریاچه ایسیککول (گردیزی، ص 266) و دره رود ایلی (کاشغری، ج 1، ص 85؛ بارتولد، ص 90ـ91) سکونت داشتند. در قرن چهارم و پنجم، جمعیتشان بسیار بود (گردیزی، ص 266، 279) و ظاهرآ تا پیش از قراخانیان (ایلکخانیان، حک : از قرن چهارم تا هفتم) دولت مستقل داشتند (رجوع کنید به حدودالعالم، همانجا) و به پادشاهانِ آنان تکین یا تَکْسین گفته میشد (مجمل التواریخ والقصص، ص 421). بیشتر چگلها، دست کم تا نیمه اول قرن پنجم، چادرنشین بودند و در سرزمینشان تعداد اندکی شهر و روستا وجود داشت (رجوع کنید به حدودالعالم؛ گردیزی، همانجاها). گردیزی (ص 266) از چادرنشینان چگل سخن گفته و به نبودن آبادانی در نزد آنها اشاره کرده است. بهنوشته کاشغری در 466 (سال اتمام نگارش کتابش؛ ج 1، ص 329ـ330)، پراکندگی چگلها از حوالی طراز تا کاشغر بود و غُزها، تمام ترکانی را که در فاصله میان رود جیحون تا چین سکونت داشتند، چگل مینامیدند و میان چگلها و غزها غالبآ جنگ و دشمنی بود. بارتولد (ص 90) گسترش چگلها را از جیحون تا چین ناشی از اهمیت سیاسی آنها دانسته است. کاشغری (همانجا) چگلها را به سه گروه تقسیم کرده است: یک گروه در حوالی طراز، گروهی چادرنشین در ناحیه قیاس و گروهی که در روستاهای اطراف کاشغر زندگی میکردند. گروههایی از چگلها در نیمه دوم قرن چهارم هنوز پیرو مذاهب قدیم خود بودند و برخی پدیدههای طبیعی، نظیر آفتاب و ستارگان، را میپرستیدند (حدودالعالم، ص 84) و بعضی دیگر، از جمله ساکنان شهر چگل در حوالی طراز (رجوع کنید به ادامه مقاله)، مسلمان بودند (رجوع کنید به مقدسی، ص 275). بارتولد (ص 111) احتمال داده است که چگلهای دره رود ایلی نیز مسلمان بوده باشند. با توجه به تابعیت چگلها از دولت قراخانی، احتمالا چگلها نیز در قرن پنجم و ششم در زمره مسلمانان بودهاند.عنصرالمعالی (ص 115) غلامان چگلی را سستتر و کاهلتر از دیگر غلامان ترک معرفی کرده است. گردیزی در گزارشی که از چگلها داده، به خیمههای مکین آنان اشاره کرده است (رجوع کنید به همانجا) که به احتمال بسیار، تصحیف تکین یا تکسین است. به نوشته کاشغری، تکسین لقب ملوکی بوده است که در مرتبه سوم، میان پادشاه و رعایا، قرار داشتند (ج 1، ص 365) و کلمه تکین را، که مجازآ به معنای توانگر و غنی و مرد دارای مرتبه بوده، از عناوین فرزندان افراسیاب دانسته است (همان، ج 1، ص 292). احتمالا قراخانیان از میان چگلها برخاسته بودند و سپاهیان قراخانی، چگل نامیده میشدهاند (رجوع کنید به بارتولد، ص 90). گروهی از چگلها در خدمت شاهان قراخانی سمرقند بودند و در جنگهای شمسالملک احمدخان بن خضرخان با سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی در 482 حضور داشتند (ابناثیر، ج 10، ص 172). پس از اسارت احمدخان و انتقال او به اصفهان، ابوطاهر (عمید خوارزم) از جانب ملکشاه، امیر سمرقند شد، اما پس از مدتی، از بیم سپاهیان چگلی سمرقند، به خوارزم بازگشت و عینالدوله، سردار چگلیان، یعقوبتکین (برادر پادشاه قراخانی کاشغر) را برای حکومت به سمرقند فراخواند. یعقوبتکین، پس از چندی، عینالدوله چگلی را کشت و خود زمام امور سمرقند را به دست گرفت (همان، ج 10، ص 171ـ174).از قرن پنجم به بعد، عنوان چگل، که برای مشخص کردن چندین قبیله ترک بهکار میرفت، در هیچیک از منابع تاریخی دیده نمیشود (بارتولد، همانجا).2) ناحیه. سرزمینی که چگلها در آن زندگی میکردند، به نام آنان، چگل، خوانده میشد. این ناحیه از مشرق و جنوب به سرزمین خلّخها، از مغرب به سرزمین تُخْسیها و از شمال به سرزمین خرخیزها (قرقیزها) محدود میشد و همان محصولاتی را داشت که در سرزمین خلّخها تولید میشد (حدودالعالم، ص 83؛ برای محصولات خلّخ رجوع کنید به همان، ص 81). در برخی مناطق این سرزمین (نظیر قیاس و دژهای سه گانه آن: اَرَنْگْ قیاس، سایلُغ و قَراقیاس)، چگلها و تخسیها درهم آمیخته بودند و تخسی ـ چگل نامیده میشدند (کاشغری، ج 1، ص 354). منطقه نیز سرزمین تخسیها و چگلها بهشمار میآمد (همان، ج3، ص 129). رود ایلی، که در حکم جیحونِ سرزمین ترک است، در این ناحیه جاری است و قبایل ترکزبانِ یغما و تخسی و طایفهای از چگلها در دو کرانه آن زندگی میکردند (همان، ج 1، ص 85). شاخهای از رود برک نیز، که به رود چاچ میریخت، از ولایت چگل سرچشمه میگرفت (اصطخری، ص262).شهر کوچک چگل، در نزدیکیِ شهر طراز، از مراکز چگلهای مسلمان بود. مسجدجامع شهر در بازار قرار داشت (مقدسی، ص 274ـ275). کاشغری (ج 1، ص 329ـ330) درباره بنیان این شهر روایتی نقل کرده که شبیه به افسانه است. طبق این روایت، ذوالقرنین در این منطقه، بهسبب بارش باران و گل شدن راه، به سختی افتاد و به فارسی گفت «این چه گل است». ازاینرو، مردم، این شهر را چگل (چهگِل) خواندند و هرکه در آن ساکن شد چگل نامیده شد. ذوالقرنین، سپس دستور داد در این نقطه بنا و دژی بسازند. در 732، ابوالفداء (ص 519) در وصف طراز، از شهرهای ماوراءالنهر، به چگل/جکل نیز اشاره کرده است. ابومحمد عبدالرحمانبن یحیی بن یونس جکلی (متوفی 516)، خطیب سمرقند، از مردم این شهر بود (رجوع کنید به سمعانی، ج 2، ص 72). کاشغری (همانجا) همچنین از دهی به نام چگل، در نزدیکی کاشغر نام برده است.منابع : ابناثیر؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ اصطخری، ترجمه فارسی؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمه غفار حسینی، تهران 1376ش؛ حدودالعالم؛ سمعانی؛ کیکاوسبن اسکندر عنصرالمعالی، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1364ش؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات الترک، ]استانبول[ 1333ـ1335؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران 1347ش؛ مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، 1318ش؛ مقدسی.