حنیفة بن لجیم

معرف

قبیله کهن عرب و شاخه‌ای از قبیله بزرگ عدنانی بَکربن وائل*
متن
حَنیفة ‌بن لُجَیْم، قبیله کهن عرب و شاخه‌ای از قبیله بزرگ عدنانی بَکربن وائل*. حنیفة‌بن لجیم، که بنوحنیفه نیز خوانده شده‌اند، مانند دیگر قبیله‌هایی که نسبشان به بکربن وائل می‌رسد، از طریق بکر به ربیعة‌بن نزار و سپس عدنان نسب می‌رسانند. از این‌رو از آنان با عنوان قبایل ربیعه نام برده می‌شود (رجوع کنید به یعقوبی، ج 1، ص 224؛ ابن‌حزم، ص 309). قبیله حنیفة‌بن لجیم گرچه از قبایل مهم و عمده بود، اما اصلی‌ترین قبایل ربیعه یا بکربن وائل محسوب نمی‌شد (رجوع کنید به یعقوبی، همانجا). این قبیله دارای چند طایفه اصلی بود، بدین‌قرار: دُول، عَدی، عامر، زیدمَناة، حُجْر و عبد عَمرو (رجوع کنید به ابن‌کلبی، 1407، ج 1، ص 538؛ همو، 1408، ج 1، ص 62ـ63). طایفه دول دارای ثروت و کثرت جمعیت بودند. از تیره‌های مهم حنیفة‌بن لجیم، بنی‌سُحَیْم بودند (رجوع کنید به ابن حزم، ص 309، 469ـ470). گفته شده است که قبیله حنیفة‌بن لجیم از حجاز به یمامه، که فرهنگ و تمدن دیرین آن نابود شده بود، به قصد یافتن مرتع و آب کوچیدند. گروهی از ایشان به ریاست عُبَیدبن ثعلبه، از نسل دول‌بن حنیفه، به جایی که حَجر نامیده شد و حاصلخیز، رفتند و در کاخها و خانه‌هایی که در آنجا بر جای مانده بود، منزل گزیدند. سپس گروه دیگری از قبیله حنیفه به ریاست زیدبن یربوع، عموی عبیدبن ثعلبه، که بادیه‌نشین بودند، با دیگر افراد بکربن وائل به یمامه رفتند و در نواحی اطراف حجر، در خیمه‌ها جای گرفتند و همه به کاشت نخل پرداختند (رجوع کنید به بکری، ج 1، ص 83ـ85؛ یاقوت حموی، ذیل «حَجر»؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ برّو، ص 26ـ27). بنابراین، بخشی از بنوحنیفه کوچ‌نشین و بیابان گرد و بخشی دیگر یکجانشین و کشاورز بودند. همچنین گروهی از آنها مسیحی و گروه دیگر مشرک بودند (رجوع کنید به ابن‌حزم، ص 309؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). شهر حجر مرکز یمامه و منزلگاه امرا بود. در شهر جَوّ ــکه بعدآ خِضْرَمه خوانده شدــ نیز تعداد زیادی از افراد قبیله حنیفة‌بن لجیم زندگی می‌کردند. از دیگر قُرا و مکانهایی که به قبیله حنیفة‌بن لجیم تعلق داشت، وادی‌العِرض، کِرش، عَوقَه، مُهَشمه، عِماریه، فَیشان، اُباض، هَدّار، قُرّان، نَقب، تَلعة‌بن عطاء و دژ مَنصِف بود (رجوع کنید به ابن‌حائک، ص 253، 274ـ275).قبیله حنیفة ‌بن لجیم پس از استقرار در یمامه، از مشرق با بحرین که سکونتگاه تمیم بود، از مغرب با مرزهای یمن و حجاز، از جنوب با نجران و از شمال با سرزمین نجد همسایه شدند و بدین‌گونه مملکتی در یمامه بنیان کردند که با دولت ایران (ساسانیان) و دودمان و امارت لخمیان حیره مناسبات داشتند (سعد زغلول عبدالحمید، ص 264). در اواخر جنگ بَسوس*، که میان دو قبیله بزرگ بکربن وائل و تَغْلِب* روی داد و چهل سال به درازا کشید، بنوحنیفه از گروه اصلی خود، بکربن وائل، جدا شدند و از این‌رو، در مهم‌ترین پیکار بکربن وائل با لشکر ایران، یعنی جنگ ذوقار*، که با پیروزی بکربن وائل پایان یافت، شرکت نداشتند (رجوع کنید به یعقوبی، ج 1، ص 225؛ میدانی، ج 2، ص 181ـ184؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). غیبت حنیفة‌بن لجیم در جنگ ذوقار ممکن است به این‌سبب باشد که آنان سلطه لخمیان حیره را پذیرفته و رهبری کاروانهای ایرانی از یمن به عراق را عهده‌دار شده بودند. بنوحنیفه، برای گسترش نفوذ و قدرت خود در منطقه میان یمامه تا عراق، چندین بار با قبیله تمیم جنگیدند. در حدود سال 600میلادی، هَوذة بن علی، به جای قتادة‌بن مَسلَمه، رئیس قبیله بنوحنیفه شد (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). چون کاروانی از نفایس یمن که برای خسرو انوشروان فرستاده شده بود، در سرزمین بنی‌تمیم ــکه با قبایل بکر و حنیفه دشمنی خونی داشتندــ غارت شد، هوذة‌بن علی کاروانیان را اکرام نمود و با ایشان نزد انوشروان رفت. انوشروان هوذه را گرامی داشت و رشته مرواریدی بر سر او بست؛ از این‌رو، به وی هوذه تاجدار گفتند. پس از آن، حاکمِ ایرانیِ بحرین به دستور انوشروان، با یاری هوذه، بنی‌تمیم را سرکوب کرد (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 169ـ171). از اشعاری که اَعشی، شاعر مشهور، به این مناسبت سروده (رجوع کنید به ص 229ـ231، ابیات 61ـ 70) معلوم می‌شود که هوذه مسیحی بوده است (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 171؛ نولدکه، ص 263، پانویس 1).پس از صلح حدیبیه (سال ششم هجرت)، که رسول‌خدا سفیرانی برای دعوت رؤسای قبایل بزرگ و پادشاهان کشورهای مجاور فرستاد، نامه‌ای نیز برای هوذة‌بن علی به یمامه فرستاد و مردم آنجا را به اسلام فراخواند. هوذه فرستاده پیامبر را گرامی داشت، اما مسلمان نشد. وی پس از فتح مکه درگذشت (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 262؛ بلاذری، ص 86ـ87). بعدآ بنوحنیفه هیئتی را به سرپرستی سَلمیبن حَنْظَله به مدینه نزد رسول‌خدا فرستادند و اسلام آوردند و چون به یمامه بازگشتند، به دستور رسول خدا معبد خود را خراب کردند و به جای آن مسجد ساختند. کمی بعد، مُسَیلمه در یمامه ادعای پیامبری کرد و بنوحنیفه و بسیاری از مردم یمامه به پیروی از او از اسلام برگشتند (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 316ـ317؛ بلاذری، ص 87). از آن میان، ثُمامة‌بن اُثال ــکه احتمالا جانشین هوذة‌بن علی در یمامه بوده است و در حمله‌ای به اسارت مسلمانان در آمده و در حضور پیامبر به اسلام گرویده بودــ همراه شماری از افراد قبیله بنوحنیفه به اسلام وفادار ماند و مردم یمامه را از پیروی مسیلمه نهی کرد (رجوع کنید به طبری، ج 3، ص 304ـ305؛ ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 213ـ216؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا). از حنیفة‌بن لجیم در گزارش حوادث پیشروی مسلمانان در همدان، و قبل از فتح نهاوند، یاد شده است (رجوع کنید به طبری، ج 4، ص 146).منابع: ابن‌حائک، صفة جزیرة‌العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بغداد 1989؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب‌العرب، بیروت 1403/1983؛ ابن‌سعد (بیروت)؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة‌الاصحاب، چاپ علی‌محمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابن‌کلبی، جَمْهَرة‌النسب، ج 1، چاپ ناجی‌حسن، بیروت 1407/1986؛ همو، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی‌حسن، بیروت 1408/1988؛ میمون‌بن قیس اعشی، دیوان‌الاعشی‌الکبیر، چاپ محمد احمد قاسم، بیروت 1415/1994؛ توفیق برّو، تاریخ‌العرب القدیم، دمشق 1988؛ عبداللّه‌بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت 1403/1983؛ بلاذری (لیدن)؛ سعد زغلول عبدالحمید، فی تاریخ العرب قبل‌الاسلام، بیروت 1976؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ احمدبن محمد میدانی، مجمع‌الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ؛EI2, s.v. "Hanifa b. Ludjaym" (by W. Montgomery Watt); Theodor Noldeke, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden 1973.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده