حمیدالدین بلخی، محمدبن عمر محمودی بلخی، مؤلف مقامات حمیدی. نام او را محمود (صفیالدین بلخی، ص 344؛ خوافی، ج 2، ص 255) و عمر (عوفی، ج 1، ص 198) نیز ذکر کردهاند، اما به نوشته محمد قزوینی (نظامیعروضی، تعلیقات، ص 23) و اقبال آشتیانی (ص 29، 34) ظاهرآ نام پدر و پسر در نوشته عوفی و به تبعیت از او در تذکره هفت اقلیم امین احمد رازی (ج 2، ص 578) اشتباه شدهاست. در فرمان سلطان سنجر که در جمادیالاولی 547 صادر شده، نام او محمد ذکر گردیده که مقرون به صحت است (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 25، پانویس 1 و 2؛ نیز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 22، ص 9). اغلب منابع لقب او را حمیدالدین دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به انوری، ج 1، ص 470؛ دقایقی مروزی، ص 194؛ صفیالدین بلخی، همانجا؛ اقبال آشتیانی، ص 27، به نقل از جوینی) و در چهارمقاله نظامیعروضی (ص 22) و نزهةالمجالس خلیل شروانی (ص 221) به صورت حمید و حمید بلخی از او یاد شده است. در فرمان سلطان سنجر علاوه بر حمیدالدین، لقب ظهیرالدین نیز برای او ذکر شده (اقبال آشتیانی، ص 26، به نقل از جوینی) و به نظر اقبال آشتیانی (ص 28) لقب دوم از القاب واقعی او بوده است، نه از نوع تعارفات. کنیهاش را ابوبکر نوشتهاند و چون قاضی حمیدالدین به خاندان محمودیان طالقان بلخ منسوب بوده در اغلب منابع نسبت محمودی نیز برای او ذکر شده است (رجوع کنید به دقایقیمروزی، ص 196؛ عوفی، ج 1، ص 198؛ ابناثیر، ج 11، ص 314؛ اقبال آشتیانی، ص 26، به نقل از جوینی).صفیالدین بلخی در کتاب فضائل بلخ (ص 343) اصل وی را از تالقان بلخ دانسته (نیز رجوع کنید به ابن ابیالوفا، ج 3، ص 380) و دولتشاه سمرقندی (ص 86) او را «حمیدالدین ولوالجی» (ولوالج از نواحی بلخ) نامیده است.پدر حمیدالدین از 536 قاضیالقضات بلخ بود (صفیالدین بلخی، ص 344) و در 547 درگذشت (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 30، 34؛ قس ابنابیالوفا، ج 2، ص 655، که 546 را سال وفات او ذکر کرده است). پس از وی، به فرمان سلطان سنجر، قاضیالقضاتی بلخ، که به احتمال بسیار در خاندان محمودی موروثی بوده است (رجوع کنید به صفیالدین بلخی، ص 343ـ344)، به حمیدالدین محمد واگذار شد (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 26، 28، به نقل از جوینی) و او ظاهراً تا پایان عمر در این مسند باقیماند. ابناثیر (همانجا) فوت حمیدالدین را در حوادث سال 559 ذکر کرده است.حمیدالدین مانند دیگر اعضای خاندان خود در علم و فضل، بهویژه در نویسندگی و شاعری، سرآمد بود (رجوع کنید به صفیالدین بلخی، ص 343؛ عوفی، ج 1، ص 199).وی به هنگام قاضیالقضاتی بلخ، با شاعر هم روزگار خود، انوری ابیوردی*، مراوده داشت. ظاهراً انوری به سبب شهرآشوبی که فتوحی مروزی در هجو بلخ گفته و به نام انوری مشهور شده بود (در اینباره رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ص 31ـ32)، به قاضی حمیدالدین پناه برد و با حمایت و التفات او مدتی در بلخ زیست (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 36، 38). مناسبات شاعرانه آنان سالها ادامه داشته است و در دیوان انوری نُه مورد مدح و ذکر حمیدالدین دیده میشود (رجوع کنید به ج 1، ص 50، 470، ج 2، ص 523، 541، 580، 609، 612، 665، 679). حمیدالدین همچنین با شاعر و ادیب اهل بلخ، یعنی رشیدالدین وطواط، ارتباط شاعرانه داشت و در دیوان و طواط چهار اشاره ستایشآمیز به قاضی حمیدالدین دیده میشود (رجوع کنید به ص 573، 581، 587، 606، مقدمه نفیسی، ص 9). حمیدالدین با شاعر معاصر خود، شمسالدین دقایقیمروزی، نیز مرتبط بوده و دقایقی در نامهای به حمیدالدین، او را ستوده است (رجوع کنید به ص 194، 197ـ198).شهرت حمیدالدین بیشتر به سبب کتاب مقامات اوست (تألیف 551؛ رجوع کنید به مقامات حمیدی*). آثار دیگری نیز به او نسبت دادهاند که منشأ اغلب آنها نوشته عوفی در لبابالالباب (ج 1، ص 199) است. او این رسالهها را به حمیدالدین نسبت داده است :وسیلة العفاة الی اکفیالکفاة ؛ حنینالمستجیر الی حضرةالمجیر؛ روضةالرضا فی مدح ابیالرضا؛ قدح المغنی فی مدحالمعنی، که اقبال آشتیانی (ص 33) صحیح آن را «قدحالمعین فی مدحالمعین» میداند؛ رسالة الاستغاثه الی اخوانالثلاثه؛ منیة الراجی فی جوهر التاجی، که اقبال آشتیانی (همانجا) صحیح آن را «منیةالراج فی جوهرالتاج» میداند. با وجود انتساب این رسالهها به حمیدالدین، اقبال آشتیانی (ص 33ـ34) برای هر یک از آنها، که امروز در دست نیستند، مخاطب تاریخی خاصی در نظر گرفته و سرانجام به این نتیجه رسیده که همه مطالبی که عوفی نوشته مربوط به پدر حمیدالدین است، و عوفی فقط تألیف مقامات حمیدی را که کار پسر است، به اشتباه، به پدر او نسبت داده است. این در حالی است که در کتاب فضائل بلخ صفیالدین بلخی که پنجاه سال پس از درگذشت حمیدالدین تألیف شده، علاوه بر مقامات، به رساله روضةالرضا (رجوع کنید به ص 344) و «رسائل متفرقه» او نیز اشاره شده است. همچنین علاوه بر خوافی (ج 2، ص 255) ابناثیر (ج 11، ص 314) نیز او را «صاحب تصانیف» شمرده است؛ بنابراین، به نظر میرسد تأکید اقبال آشتیانی بر اشتباه عوفی در نسبت دادن تألیفات پدر به پسر و در نظر گرفتن مخاطب تاریخی خاص برای رسائل مذکور، چندان مقرون به صحت نباشد مخصوصاً که او کتاب فضائل بلخ را ندیده است. به گفته عوفی (همانجا) منشآت (نامهها) حمیدالدین در زمان خود او مشهور بوده است. اما از میان آنها فقط یک نامه در اختیار است که صاحب کتاب مختارات منالرسائل (تألیف در 693؛ تهران 1378ش) آن را به عنوان نمونهای از یک اخوانیه در ضمن رسائل دیگر آورده است (رجوع کنید به ص 185ـ186)، که البته مخاطب آن معلوم نیست (نیز رجوع کنید به خلیل شروانی، ص 67).با آنکه در قرن نهم دولتشاه سمرقندی (ص 86) نام حمیدالدین بلخی را در میان شاعران تذکره خود نیاورده و فقط از ارتباط او با انوری سخن گفته است، اغلب منابع به شاعری او اشاره کردهاند. ابناثیر (همانجا) و خوافی (ج 2، ص 255) او را صاحب «تصانیف و اشعار» میدانند و انوری (ج 2، ص 680) ارائه شعر خود را در برابر شعر حمیدالدین به «زیره به کرمان بردن» تشبیه کرده است. شمسالدین دقایقی مروزی (ص 194)، «نظم لطیف» او را «سحر حلال» به شمار آورده و عوفی (ج 1، ص 199ـ200) ضمن بیانِ اینکه «اشعار او به غایت لطیف است» نمونههایی از شعر او را ذکر کرده است. هدایت (ج 1، ص 576ـ596) نیز با اشاره به اینکه قاضی حمیدالدین «در شعر و شاعری صاحب قدرت بوده» سفرنامهای منظوم به نام سفرنامه مرو به قاضی حمیدالدین نسبت داده و 25 بیت از ابیات آن را ذکر کرده است. بهزعم اقبال آشتیانی (ص 36) ابیات یاد شده را که در نسخه چاپی لبابالالباب نیست هدایت از نسخه خطی لبابالالباب نقل کرده است. سپس اقبال آشتیانی به سبب اشارهای که در این مثنوی ظاهراً به شرفالملک خوارزمی، رئیس دیوان استیفای ملکشاه سلجوقی (حک : 465ـ485)، وجود دارد به این نتیجه رسیده است که سراینده آن حمیدالدین بلخی نیست بلکه پدر اوست. در مجموعه رباعیات کتاب نزهةالمجالس (تألیف در نیمه اول قرن هفتم) یک رباعی از حمیدالدین بلخی آمده است (رجوع کنید به خلیلشروانی، ص 221) که نشانه شهرت شاعری او در قرن هفتم است. به نظر بهار، اشعاری که از حمیدالدین در ضمن مطالب مقامات حمیدی آمده است «لطفی ندارد و بهتر از نثرش نیست» (ج 2، ص 332)، اما گاه «بسیار خوب و مطبوع است و از طراز اشعار قرن پنجم و ششم است» (ج 2، ص 344). در کنار اشعار حمیدالدین بلخی که در مقامات آمده است «غزلهای منثور» او نیز دلالت بر هنر شاعری نویسنده دارد (رجوع کنید به خطیبی نوری، ج 1، ص 588).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابنابیالوفا، الجواهرالمضیّة فی طبقات الحنفیّة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض 1413/1993؛ ابناثیر؛ عباس اقبال آشتیانی، «قاضی حمیدالدین محمودی بلخی مؤلف مقامات حمیدی»، یادگار، سال 1 ش 7 (دی 1323)؛ امین احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378ش؛ محمدبن محمد(علی) انوری، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364ش؛ محمدتقی بهار، سبکشناسی، یا، تاریخ تطور نثرفارسی، تهران ?]1321ش[؛ حسین خطیبی نوری، فن نثر در ادب پارسی، ج 1، تهران 1366ش؛ جمالالدین خلیل شروانی، نزهةالمجالس، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1366ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛ محمدبن علی دقایقیمروزی، «نامهای از شمسالدین محمد دقائقی به حمیدالدین بلخی»، ]چاپ[ محمد روشن، در جشننامه محمد پروین گنابادی: سی و دو گفتار در ایرانشناسی، به پاس پنجاه سال خدمات فرهنگی، چاپ محسن ابوالقاسمی و محمد روشن، تهران: توس، 1354ش؛ دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن 1319/1901؛ محمدبن محمد رشیدالدین وطواط، دیوان، چاپ سعید نفیسی، تهران 1339ش؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، مفلس کیمیافروش: نقد و تحلیل شعر انوری، تهران 1372ش؛ عبداللّهبن عمر صفیالدین بلخی، فضائل بلخ، ترجمه عبداللّهبن محمدحسینی بلخی، چاپ عبدالحی حبیی، تهران 1350ش؛ عوفی؛ احمدبن عمر نظامیعروضی، چهار مقاله، چاپ محمد قزوینی و محمدمعین، تهران 1333ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش.