حمید (الحمید)، از اسماء الحسنی. حمید، بر وزن فعیل، از مادّه حمد است که همه لغتشناسان آن را ضد ذمّ (برای نمونه رجوع کنید به خلیلبن احمد، ج 3، ص 188، ذیل «حمد»؛ ابندرید، ج 1، ص 505؛ جوهری، ذیل «حمد») و غالبآ به معنای مدح، ثنا و شکر دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابوحاتم رازی، ج 2، ص 112؛ ازهری، ج 4، ص 434، ذیل «حمد»؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ج 20، قسم 2، ص 215)، گرچه به رأی راغب اصفهانی (ذیل «حمد»)، حمد اخصّ از مدح و اعم از شکر است. برخی رضا را نیز از معانی حمد برشمردهاند (ابنبابویه، 1357ش، ص 202؛ ابنسیده، ذیل «حمد»؛ قشیری، ص 73؛ برای اطلاع بیشتر از تحلیل معنایی حمد و تفاوتهای آن با مادّههای مشابه رجوع کنید به حمد*).واژه حمید هفدهبار در قرآن و در همه موارد به صورت اسم خدا به کار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل واژه). در احادیث نیز حمید در شمار 99 نام نیکوی خدا (رجوع کنید به الاسماء الحسنی*) ذکر شده است (رجوع کنید به ترمذی، ج 5، ص 192؛ ابنبابویه 1357ش، ص 194، 220؛ نیز رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ص 101، 108، 131 که طرق مختلف احادیث اسماءاللّهالحسنی را آورده است). همچنین در پایان صلوات بر پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام، خدا به این نام خوانده شده است (برای نمونه رجوع کنید به بخاری، ج 4، ص 118ـ119، ج 6، ص 27؛ مسلمبن حجاج، ج 2، ص 16ـ17؛ کلینی، ج 4، ص 552؛ ابنبابویه، 1417، ص 470؛ نیز رجوع کنید به ونسینک، ذیل واژه).دانشمندان مسلمان اقوال گوناگونی درباره معنای این نام خدا ذکر کردهاند. رایجترین دیدگاه این است که فعیل در معنای مفعولی به کار رفته باشد (رجوع کنید به طبری، ذیل ابراهیم: 1، حج: 22؛ ابنبابویه، 1357ش، ص 202)، که دراینصورت حمید به معنای محمود است. جُبایِی (رجوع کنید به اشعری، ص 536؛ قاضی عبدالجباربن احمد، همانجا)، زجاج (ص 55)، زَجّاجی (ص 125)، اشعری (رجوع کنید به ابنفورک، ص 54)، جوینی (ص153)، غزالی (ص 141) و ابنقیّم جوزیّه (ص 198) صرفآ به این معنا برای حمید قائلاند. اغلب مفسران نیز همین معنا را برای حمید ذکر کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به طبری؛ طوسی؛ طبرسی؛ فخررازی، 1421، ذیل بقره: 267، ابراهیم: 1، 8، حج: 64، هود: 73). درعینحال، حمید وصفی بلیغتر از محمود است (طوسی، ذیل ابراهیم: 8؛ ابنقیّم جوزیّه، ص 198) و حاکی از حمد و ستایش به سبب نعمتها و الطاف الاهی و فراتر از آن، ستایش همه مخلوقات از خداست، چنانکه در قرآن آمده است: «وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِه» (اسراء: 44؛ ابنعربی، ج 4، ص 286ـ287؛ ابنقیّم جوزیّه، ص 202ـ203). اما این بدان معنا نیست که حمد خدا موکول به حمد مخلوقات است، زیرا اولا حمید فی نفسه حمید است، هر چند کسی او را حمد نکند (فخر رازی، 1421، ذیل حج: 64؛ ابنقیّم جوزیّه، همانجا) و ثانیآ خدا خود حامد خویش است، چنانکه آیه «الحمدللّه ربالعالمین» بر آن دلالت دارد (قشیری، ص 72؛ غزالی، همانجا؛ سمعانی، ص 467ـ468؛ فخررازی، 1364ش، ص 299؛ برای تفصیل بیشتر درباره آیه رجوع کنید به حمد*). بدین سبب غزالی (همانجا) حمید را از حیث تعلق به ذکر بندگان، از صفات جلال و از حیث انتساب به ذاتالاهی، از صفات کمال برشمرده است. برخی گفتهاند حمید به معنای حامد، صفت ذات خدا و به معنای محمود وصف فعل اوست (رجوع کنید به ابنفورک، ص 54؛ بغدادی، ص 127). برخی دیگر گفتهاند که هم صفات خدا محمود و ستودنی است و هم به واسطه آنچه در حق بندگان انجام داده، همواره و در هر حال شایسته و مستحق ستایش است (زجّاجی، همانجا؛ حلیمی، ج 1، ص 202؛ بیهقی، ج 1، ص 101ـ102؛ طبرسی، ذیل حج: 64) و ازاینرو، حمید را مستحقِ حمد و ثنا معنا کردهاند (رجوع کنید به طوسی؛ ذیل بقره: 267؛ زمخشری، ذیل لقمان: 12؛ فخر رازی، 1364ش، ص 300). برخی معتقدند خدا با ذکر صفت حمید، بندگانش را به حمد و ستایش خود فراخوانده است (رجوع کنید به طبری، ذیل ابراهیم: 8؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل بقره: 267، حج: 22)، چنانکه در روایتی منسوب به پیامبر آمده است: «حمد نزد هیچکس به اندازه خدا محبوب نیست» (طبری، ذیل حمد: 1؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل حج: 22). شیخ طوسی (ذیل بقره: 267) این رأی را به حَسَن بصری* نسبت داده است. خدا در آیات متعددی خود را حمد کرده است تا به بندگانش بیاموزد چگونه او را بستایند (برای نمونه رجوع کنید به حمد: 1؛ انعام: 1؛ کهف: 1)، چنانکه پیامبر اکرم را به حمد و ستایش خویش مأمور کرده است (رجوع کنید به اسراء: 111؛ عنکبوت: 63).برخی بر این عقیدهاند که حمید میتواند، همچون صفات علیم و قدیر، متضمن معنای فاعلی هم باشد (رجوع کنید به ابوحاتم رازی؛ بغدادی؛ قشیری، همانجاها؛ فخر رازی، 1364ش، ص 299). دراینصورت، خدا ازآن رو حمید است که از یک سو از ازل ستایشگر خویش بوده و هست و از دیگر سو سپاسگزار اعمال نیک بندگان خویش است و در مقابل اعمال خیر اندک ایشان، پاداش و ثواب فراوان به آنان میدهد (سمرقندی، ذیل بقره : 267؛ نیز رجوع کنید به الشکور*).کاربرد قرآنی واژه حمید نیز با معانی پیشگفته سازگار است. این صفت ده بار همراه با صفت غنی، در موارد دیگر با صفات عزیز، مجید، حکیم، و یکبار هم تنها به کار رفته است. در آیاتی از قرآن که صفت حمید با غنی (یعنی بینیاز) همراه است، به بندگان یادآوری شده که اگر همه انسانها ناسپاسی کنند و کفر بورزند، خدا از آنان بینیاز و همچنان مستحق حمد و ستایش است (رجوع کنید به ابراهیم: 8؛ نیز رجوع کنید به حدید: 24؛ ممتحنه: 6؛ تغابن: 6)؛ بنابراین هر کس سپاسگزاری کند برای خودش سودمند است، ناسپاسی نیز به خدا ضرری نمیرساند (لقمان: 12)، زیرا آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست و بنابراین خدا از ستایش بندگان بینیاز است (حج: 64، لقمان: 26، نساء: 131) و در مقابل، انسانها همواره به او نیازمندند (فاطر: 15). در آیات دیگری که در آنها صفت حمید آمده، نعمتهای گوناگون الاهی بر انسانها، از جمله هدایت بندگان به راه حق (رجوع کنید به ابراهیم: 1، سبأ : 6، حج: 24)، نزول قرآن (فصلت: 42)، انزال رحمت و برکت بر بندگان و مؤمنان (شوری: 28، هود: 73)، یادآوری شده، که برای هریک شایسته سپاس و ستایش است، چنانکه مؤمنانِ به خدا به کسی ایمان آوردهاند که مستحق بندگی است (بروج: 8). در آیه 267 سوره بقره، مسلمانان امر به انفاق شدهاند و یادآوری شده که گر چه خدا از این کار ایشان مستغنی است، ولی کار نیک آنان را با اعطای پاداش میستاید (رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ فخر رازی، 1421، ذیل آیه).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنبابویه، الامالی، قم 1417؛ همو، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?]1357ش[؛ ابندرید، کتاب جمهرةاللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ1988؛ ابنسیده، المحکم والمحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوی، بیروت 1421/2000؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ ابنفورک، مجرد مقالات الشیخ ابیالحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت 1987؛ ابنقیّم جوزیّه، اسماءاللّه الحسنی، چاپ یوسف علی بدیوی و ایمن عبدالرزاق شوّا، دمشق 1424/2003؛ ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسینبن فیضاللّه همدانی، قاهره 1957ـ1958؛ ابونعیم اصفهانی، جزء فیه طرق حدیث «اناللّه تسعة و تسعین اسمآ»، چاپ مشهوربن حسنبن سلمان، مدینه ] 1413[؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 4، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره ]بیتا.[؛ علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول 1401/1981؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصولالدین، استانبول 1346/1928؛ احمدبن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت 1417/1997؛ محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت 1403/1983؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطا، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ عبدالملکبن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ محمد یوسفموسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر 1369/1950؛ حسینبن حسن حلیمی، کتاب المنهاج فی شعب الایمان، چاپ حلمی محمد فوده، ]بیروت[ 1399/1979؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ?] 1332ش[؛ ابراهیمبن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ احمد یوسف دقاق، دمشق 1974؛ عبدالرحمانبن اسحاق زَجّاجی، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت 1406/1986؛ زمخشری؛ نصربن محمد سمرقندی، تفسیر السمرقندی، چاپ محمود مطرجی، بیروت ]بیتا.[؛ احمدبن منصور سمعانی، روحالارواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1368ش؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ طوسی؛ محمدبن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت 1971؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت 1421/2000؛ همو، شرح اسماء اللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالروؤف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج 20، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، ]قاهره، بیتا.[؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، التحبیر فیالتذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1968؛ کلینی؛ محمدفؤاد عبدالباقی، المعجمالمفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?] 1397[؛ مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت : دارالفکر، ]بیتا.[؛ آرنتیان ونسینک، المعجمالمفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن 1936ـ1969.