حِمْص، استان و شهری در سوریه.1) استان. وسیعترین استان سوریه، به مرکزیت شهر حمص که در مرکز سوریه قرار دارد و از شمال به استانهای حماه و رقّه، از شمالشرقی به استان دیرالزور، از جنوبشرقی به کشورهای عراق و اردن، از جنوب به استان دمشق و از مغرب به استان طرطوس و کشور لبنان محدود است (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 562ـ563؛ الموسوعة العربیة العالمیة؛ خوند، ذیل مادّه). استان حمص شامل شش منطقه اداری و 21 ناحیه است (رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج 8، ص 564؛ بهنسی، ص 53). ناهمواریهای ابورجمین (ارتفاع 394،1 متر)، بلعاس، بویضه و عمور، و دشت پهناور حمص در مشرق نهرالعاصی (اورنتس)، و دشت بقیعه در مغرب این رود، از عوارض مهم این استاناند (رجوع کنید به وصفی زکریا، ج 1، ص 121؛ جبّور، ص 80؛ الموسوعة العربیة، همانجا).آب و هوای استان حمص در زمستان، معتدل و سرد و مرطوب و در تابستان، معتدل و گرم خشک است (الموسوعة العربیة، همانجا). دریاچه قطینه (حمص) ــکه درگذشته قدس نامیده میشد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 12، ص 6، 273)ــ در بیست کیلومتری جنوبغربی شهر حمص، از ذخیره آب نهرالعاصی تشکیل شده است و به فراوانی ماهی شهرت دارد (میدودکو و اوسیپوف، ص 256). بر روی این رود، سدّی به ارتفاع 4ر7 متر و طول 130’1متر بسته شده که به همراه سدّ رستن، در تأمین آب زمینهای کشاورزی و آب آشامیدنی آبادیهای استان مؤثر است (رجوع کنید به بهنسی، ص 55؛ الموسوعة العربیة، همانجا). منابع و معادن مهم استان، نفت، گاز، آهن و اورانیوم است (رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج 8، ص 564ـ 565).ذرت، گندم، پنبه، چغندرقند، میوه و انواع سبزی از محصولات آنجاست و صنایع آن، نساجی، پتروشیمی، سیمان، صنایع شیمیایی، صنایع روغنی، کنسروسازی و پشم است (رجوع کنید به ابوحجر، ص 185).منطقه حمص قبل از اسلام مقصد مهاجرانی از قبایل بنیکلب، کِنْده، تَنوخ*، طَی، حَجر، کَلْب و هَمْدان/ حَمْدان بود (رجوع کنید به ابنشداد، ج 2، قسم 2، ص 38، پانویس 2؛ بهنسی، ص 57؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا). قبایل بَهراء* و حِمْیَرْ و غسّان در سدههای سوم و چهارم در استان حمص بهسر میبردند (یعقوبی، البلدان، ص 324؛ ابنحائک، ص 245ـ246؛ قلقشندی، ص 348). ثَعلبیه، سوالمه، آلنعیم، آلفضل، عنزه و موالی (که در قرنهای یازدهم و دوازدهم در آنجا ساکن شدند) از قبایل مهم حمص بهشمار میروند (رجوع کنید به بکری، 1403، ج 1، ص 341؛ ابنخانقاه، مقدمه عمر، ص 57؛ وصفی زکریا، ج 2، ص 353، 365، 382، 396؛ نیز رجوع کنید به جبّور، ص220، 224، 227). همچنین تمرکز اصلی ترکمنها در شام، در اواسط سده چهاردهم/ بیستم در حمص بود (بشور، ص 34).در آمار سال 1379ش/2000، جمعیت استان حمص بالغ بر 000’ 365’1 تن بود ()سالنامه جمعیتی 2003(، ص 276). شهر حمص 41% جمعیت استان را در خود دارد (رجوع کنید به ادامه مقاله) و پس از آن، شهرهای رستن، تدمر، قصیر و تلبیسه، بهترتیب، پرجمعیتترین شهرهای استاناند (رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج 8، ص 564).بسیاری از راههای اصلی شمال به جنوب کشور، مانند حلب ـ دمشق، و راههای شرقی ـ غربی از این استان میگذرند (نک به )نقشه جمهوری عربی سوریه().2) شهر. در حدود 160 کیلومتری شمال دمشق*، در دشت حاصلخیز حمص، در ارتفاع 508 متری قرار دارد و پس از دمشق و حلب*، سومین شهر پراهمیت کشور است (رجوع کنید به خوند، همانجا؛ دبیات، ص 18). این شهر در مغرب بادیةالشام* و در فاصله مستقیم سی کیلومتری از مرز لبنان واقع است (رجوع کنید به خوند، همانجا؛ )نقشه جمهوری عربی سوریه(). نهرالعاصی شهر را به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم میکند. قسمت شرقی ــکه بافت قدیم شهر در آنجا شکل گرفته ــ وسیعتر، ولی قسمت غربی کوچکتر و نوسازتر است (رجوع کنید به بهنسی، ص 55؛ )نقشه جمهوری عربی سوریه(). جبل شومریه (به بلندی 072، 1 متر) و جبل جَرَح (به بلندی 060 ،1متر) معروفترین ناهمواریهای پیرامون شهر هستند (رجوع کنید به )نقشه جمهوری عربی سوریه(). میانگین دمای سالیانه در حمص ْ16 و میانگین بارش سالیانه آنجا ششصد میلیمتر است (د. اسلام، چاپ دوم، ج 3، ص 397).شهر حمص با راههای اصلی به شهرهای حلب، حماه، تدمر و بندر طرطوس مرتبط است (رجوع کنید به دبیات، ص 248؛ )نقشه جمهوری عربی سوریه(). در دهههای اخیر، شهر بهجز در قسمت غربی (که محدودیت طبیعی داشته) بیشتر در مجاورت راههای اصلی گسترش یافته و این گاه به جابهجایی و انتقال صنایع به خارج از شهر انجامیده است (رجوع کنید به دبیات، ص 146، 174؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 563). این شهر، همچنین بهسبب تجارت محصولات کشاورزی و بعضی کالاهای صنعتی با صحرانشینان شرق حمص، به بازار بادیةالشام بدل شده است (رجوع کنید به خوند، همانجا).نام این شهر را بسیاری از مورخان مانند دینوری (ص 172)، بلاذری (ص180) و ابناثیر (ج 2، ص 311) و جغرافیانویسانی مانند اصطخری (ص 61)، مقدسی (ص 154)، بکری (1403، ج 1، ص260) و زهری (ص70) و لغتشناسان قدیمی مانند صاحببن عباد (ج 7، ص50) و ابندرید (ج 1، ص 543) و همچنین بسیاری از مؤلفان سدههای اخیر به صورت حِمْص ضبط کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به کحّاله، ص 533؛ شُرّاب، ص 142)؛ اما ضبط حُمص نیز در منابع دیده میشود (برای نمونه رجوع کنید به دام، ص 80؛ سامی، ذیل مادّه؛ )اطلس تاریخی اسلام(، ص 20). حمص در دوره یونانیان و رومیها، ایمسیا/ اِمسا (جوادعلی، ج 2، ص 622؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا؛ ابوخلیل، ص 9، 268) و در قرون وسطا، از سوی صلیبیان شهر شتر نامیده میشد (میدودکو و اوسیپوف، ص 254ـ255). نام این شهر با ضبطهای دیگری مانند امیسّا، امیسا، امسّا، حُمسا و حِمسا نیز دیده شده است (رجوع کنید به جوادعلی، ج 2، ص 41، 622، ج 3، ص 95).نام حمص از واژه حث (نام قبیله) یا از واژه امیسای یونانی یا از واژهای آرامی که گویای موقعیت شهر در دشت است، گرفته شده است (خوری، قسم 1، ص 37). بنای این شهر به حمصبن مُکنف عَملیقی یا به حمصبن مَهْربن جانبن مکنفبن عملیق منسوب است (یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ حافظابرو، ج 1، ص 343). برخی مؤلفان، بنای آن را به یونانیان نسبت دادهاند (رجوع کنید به بکری، 1992، ج 1، ص 183ـ184؛ یاقوت حموی؛ حافظ ابرو، همانجاها؛ محمدعلیپاشا، ص 102). بنابر قولی دیگر، یکی از اولاد نسل دهم کنعان، بهنام صمار، حمص را بنیان نهاده است (رجوع کنید به خوری، همانجا). چون این شهر میان نهرالعاصی و فرات قرار دارد، به آن شبه بینالنهرین نیز گفته شده است (الموسوعة العربیه، ج 8، ص 566). حمص مرز شمالی بلاد عرب بوده (ابنحائک، ص 84ـ85) و به گفته یاقوت حموی (همانجا) که آن را در اقلیم چهارم دانسته، زیتون از این شهر به فلسطین برده شده است.تاریخ پیش از اسلام. تاریخ مشخص حمص از هزاره سوم پیش از میلاد، که حمص از شهرهای مهم مملکت إبلا به شمار میرفت، شروع میشود (رجوع کنید به ابوخلیل، ص 9). آثار بهدست آمده از این شهر نشان میدهد که در 2300ق م، گروهی از قبیله روثان در آنجا بهسر میبردند. پس از آنان، طوایفی از عمالقه به حمص رفتند و سپس آموریها تا 1900ق م در حمص زندگی کردند (رجوع کنید به خوری، قسم 1، ص 32، 39ـ44). از 1900ق م تا 1225ق م حمص ابتدا در تصرف مصریها بود که بر نهرالعاصی سدّ بستند و سپس در اختیار اقوام هکسوس، حثیون و میتانیون بود. در زمان حثیون، حمص شهر مرکزی آنان بود و سراسر دشتهای مشرق شهر تا تدمر و فرات و تمام حوضه آبریز نهرالعاصی تابع آنجا بود. پس از آن، تقریبآ به مدت پانصد سال حمص به دست فینیقیان، عبرانیان و آرامیان افتاد (رجوع کنید به همان، قسم 1، ص 71ـ81، 94، 119). از 732ق م تا 331ق م آشوریان، کلدانیان و سپس مدتی ایرانیان بر حمص حکومت کردند (رجوع کنید به همان، قسم 1، ص 169).از 331ق م اسکندر مقدونی شهر را تصرف کرد و به مرمت آنجا و نیز بستن سدّی نزدیک دریاچه قطینه پرداخت. حمص از این زمان تا سال 80ق م در اختیار سلوکیان قرار داشت (همان، قسم 1، ص 212؛ الموسوعة العربیة، همانجا). در سال 64ق م رومیان حمص را گرفتند و مدتها بر آنجا حکومت کردند (رجوع کنید به خوری، قسم 1، ص 274؛ حتی، ج 1، ص340). در سدههای اول و دوم میلادی، بهسبب گسترش دولت تدمر، حمص مدتی تابع آنجا شد و احتمالا از سال 79 تا 235 میلادی تابع امپراتوری روم گردید (رجوع کنید به ابوخلیل، ص 26؛ خوری، قسم 1، ص 296، 309ـ335). در این دوران، مسیحیت در آنجا رواج یافت که یکی از نشانههای آن احداث کلیساهای متعدد بود، از جمله امّالزنّار در سال 59 میلادی و کلیسای برباره (رجوع کنید به الموسوعة العربیة، همانجا). پس از رومیان، حکام تدمر بار دیگر شهر را 37 سال، تا 273 میلادی، در اختیار داشتند تا اینکه این شهر در قلمرو امپراتوری روم شرقی قرار گرفت (رجوع کنید به خوری، قسم 1، ص 344، 354؛ حتی، ج 1، ص 317، 440؛ ابوخلیل، ص 29).از سال 307 میلادی، امپراتور قسطنطین اول (متوفی 337 میلادی) بر شهر مسلط شد و در آنجا به مسیحیت رسمیت بخشید. در 391 میلادی بتپرستی در حمص تحریم شد و معبد شمس ــکه بتکده حمصیان بودــ به کلیسای قدیس یوحنا بدل گردید. در 495 میلادی، دمشق، تدمر و بعلبک تابع حمص بودند (الموسوعة العربیة، همانجا). در زمان حکومت روم شرقی در حمص، این شهر یکی از مراکز فینیقیان نیز بهشمار میرفت (حتی، ج 1، ص 389). زلزلههای سالهای 447، 526 و 528 میلادی بسیاری از قسمتهای شهر را ویران کرد (رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج 8، ص 566ـ567).کلیسای هیلانی/ هلانی ــکه از عجایب جهان بهشمار میرفت ــ در حمص واقع است و از شکوفایی حمص در دوره روم شرقی حکایت میکند (رجوع کنید به مسعودی، ص 144؛ بکری، 1992، ج 1، ص 311).در 540 میلادی، انوشیروان ساسانی حمص را تصرف کرد (رجوع کنید به دینوری، ص 69؛ ثعالبی مرغنی، ص 612) و پس از آن، ساسانیان حدود هفتاد سال در شهر فرمانروایی کردند، اما مقارن ورود اسلام، حمص شهری عربی ـ یمنی و جزو مناطق بنیکلب و از نواحی مستقل سوریه بهشمار میرفت و امپراتور روم شرقی، هرقل، در این شهر اقامت داشت (یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 157؛ طبری، ج 2، ص 646؛ مسعودی، ص 272).تاریخ پس از اسلام. مسلمانان در سال پانزدهم یا شانزدهم هجرت با امضای صلحنامه، که نخستین صلح مسلمانان بود، وارد این شهر شدند (رجوع کنید به یعقوبی، البلدان، ص 324؛ طبری، ج 3، ص 599ـ601؛ محمود سعید عمران، ص 78) و عبادةبن صامت انصاری نخستین والی حمص شد؛ مسلمانان، کلیسای قدیس یوحنا را مسجد کردند و در نگهداری آثار و باروی شهر کوشیدند (بلاذری، ص 179؛ الموسوعةالعربیة، ج 8، ص 562، 567). اندکی پس از ورود مسلمانان به حمص، بیش از پانصد تن از صحابه در این شهر ساکن شدند (رجوع کنید به بهنسی، ص 67ـ69).در سال 21، خالدبن ولید*، که ساکن حمص بود، درگذشت و خارج از دروازه شمالی شهر دفن شد؛ سپس معاویه، که والی عثمانبن عفان در شام بود، حمص را در اختیار گرفت و در سال 33 عبدالرحمانبن خالدبن ولید* را والی حمص کرد (طبری، ج 4، ص 144، 321؛ ابناثیر، ج 3، ص 21؛ ابنعثمان، ص 161). در زمان معاویه، خراج جُندِ حمص 000 ،350 دینار بود (یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 233).در سال 37 و در نبرد صفّین، بیشتر اهالی شهر، بهنفع معاویه به جنگ با حضرت علی علیهالسلام پرداختند (دینوری، ص160، 172؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا). در اواخر دوره اموی، مردم این شهر با مروان دوم، آخرین خلیفه اموی، به مخالفت برخاستند ولی سرکوب شدند. مروان در 127 باروی شهر را ویران کرد و با آنکه اهالی امان خواسته بودند، به قتل آنان پرداخت (بلاذری، ص 183؛ یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص340؛ مسعودی، ص 325).در سال 132، با روی کار آمدن عباسیان، حمص تابع عراق شد (رجوع کنید به بیطار، ص 66). مخالفتهای بسیار اهالی حمص با حکام عباسی ــ مانند قیام سال 190 در زمان هارونالرشید، شورش برضد امین در سال 194 و برضد نمایندهاش اسحاقبن سلیمان، و مخالفتهای پراکنده در سده سوم با حکام عباسی ــ نشاندهنده مقبول نبودن حکومت آنان در این شهر است (رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 428، 446، 490، 495، 505؛ ابناثیر، ج 6، ص 227). در سال 139 اهالی حمص در فتوحات مسلمانان در اندلس مشارکت داشتند و افرادی از این شهر در سپاه عبدالرحمانبن معاویه در اشبیلیه مستقر شدند. این امر موجب شد تا اشبیلیه از آن پس به نام حمص معروف شود (ابناثیر، ج 5، ص 491؛ نیز رجوع کنید به حتی، ج 2، ص 156). در سال 250، مستعین عباسی برای سرکوب شورشهایی که به اخراج نمایندهاش، کیدربن عبداللّه اشروسنی، از شهر انجامید، به حمص حمله کرد و بسیاری را کشت (یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 495).حمص، پیش از آنکه در 254 در قلمرو طولونیان قرار گیرد، با چند درگیری دیگر روبهرو بود که مهمترینِ آنها، حمله موسیبن بغای کبیر (سردار ترک دربار عباسی) به شهر و اسارت بزرگان و کشتار بسیاری از اهالی حمص بود (رجوع کنید به ابناثیر، ج 7، ص 134ـ135؛ ابوخلیل، ص 54). در اواخر دوره طولونیان*، وصیفبن صوار تکین (حاکم حمص)، برای دفاع از شهر، دستور حفر خندق داد (خوری، قسم 2، ص 144ـ145).در 333، سیفالدوله حمدانی بر حمص مسلط شد و حمدانیان بیش از هفتاد سال در آنجا حکم راندند. در زمان آنان، رومیها، بهویژه در نیمه دوم سده چهارم، بارها به حمص حمله کردند، اهالی را کشتند، به آثار آنجا آسیب رساندند و شهر را آتش زدند. پس از حمدانیان، حمص چند قسمت شد و هر قسمت در اختیار یک حکومت قرار گرفت: بنیمرداس شرق حمص را در اختیار داشتند و فاطمیان، سلاجقه و اتابکان، هریک، بر قسمتی از حمص مسلط بودند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 417، 596، 604، 682، ج 9، ص90؛ الموسوعة العربیة، ج 8، ص 567).در سدههای اولیه اسلامی، جغرافیدانان و مؤلفان مسلمان درباره این شهر گزارشهایی دادهاند. ابنحائک (ص40) آن را نیکوترین شهرها و زُهْری (ص70) آن را شهری با باغ و مزارع بسیار معرفی کرده است. در این سدهها، حمص یکی از پنج کوره (استان) شام بود (رجوع کنید به ابنرسته، ص 107؛ اصطخری، ص 61؛ ابنحوقل، ص 168، 177؛ بکری، 1992، ج 1، ص 498). خیابانهای حمص، دستکم تا اواخر سده سوم، سنگفرش بود (رجوع کنید به ابنفقیه، ص 112؛ جیهانی، ص 181؛ نیز رجوع کنید به اصطخری، همانجا). در اواخر قرن چهارم، این شهر با قلعهای مستحکم، بزرگترین شهر شام بود (مقدسی، ص 154، 156). حمصِ دوره اسلامی، با بادیةالشام و تدمر ارتباط بسیاری داشت و دارای توابع بسیار بود (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 75ـ76). صالحبن مرداس در 414 بر شهر و قلعه حمص تسلط یافت (خوری، قسم 2، ص 179). در 422، نصربن مرداس، حاکم حمص، گروهی از کردان را در قلعه سَّفح اسکان داد. از آن پس این قلعه به حِصنالاکراد* معروف شد (ابنشداد، ج 2، قسم 2، ص 115). در 485 تاجالدوله تُتُش* حمص را تصرف کرد (ابناثیر، ج10، ص 202ـ203؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، ج 3، ص 398؛ حتی، ج 2، ص 204ـ207). حمص از جمله شهرهایی است که نخستین جنگهای صلیبی در اوایل سده ششم، در آن روی داد و این شهر درگیر جنگهای سخت شد و آسیب فراوان دید (رجوع کنید به )اطلس تاریخی اسلام(، ص 22). در 517 طغتکین، صاحب دمشق، نیز به حمص حمله کرد و آنجا را آتش زد (ابناثیر، ج10، ص 617). این شهر یکبار در 523 و سپس در 531 تابع زنگیان* شد (همان، ج10، ص 658ـ659، ، ج 11، ص50).حمصِ دوره زنگیان بیشتر به صورت اقطاع* اداره میشد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 11، ص 338، 417). در 559، نورالدین محمودبن عمادالدین زنگی شهر را به اقطاع به اسدالدین شیرکوه ایوبی اعطا کرد که موجب آغاز حکومت سلسله اسدی در حمص شد (د.اسلام، ج 3، ص 399). حمص در دوره زنگیان از دو زلزله سخت (در 552 و 565) آسیب بسیاری دید. در 570 صلاحالدین ایوبی* آنجا را تصرف کرد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 11، ص 218، 354، 417). ابنجبیر ــکه در 580 به این شهر سفر کرده ــ از وضع نسبتاً مساعد شهر خبر داده است. به گفته او (ص 231ـ233)، قلعه آنجا استوار، باروی شهر بسیار نیکو و دارای دروازههای فلزی است و این شهر مستطیلی شکل، بازار، مدرسه و خانهایی دارد، از جمله خانکبیر که مانند قلعه است، و خان سلطان که صلاحالدین ایوبی آن را ساخته است.در 662 با مرگ اشرف موسی، حاکم حمص، سلسله اسدی حمص، پس از یکصد سال حکومت، منقرض شد. پس از این سلسله، حمص استقلال نسبی خود را از دست داد و گاهی به حماه* و گاهی به دمشق وابسته شد (الموسوعة العربیة، همانجا؛ خوری، قسم 2، ص230ـ233، 248ـ249؛ د.اسلام، همانجا). در نیمه دوم قرن هفتم، با حمله مغولها به حمص، بارو و دروازههای شهر از بین رفت (بهنسی، ص 58؛ الموسوعة العربیة، همانجا؛ خوری، قسم 2، ص 232، 250؛ نیز رجوع کنید به حمص*، جنگ). پس از این رویداد، تا 784 ممالیک*، و تا 923 چرکسها حمص را اداره کردند (ابوخلیل، ص 65، 71؛ خوری، قسم 2، ص 241). در 702 زلزلهای شدید در حمص موجب کشته شدن بسیاری از اهالی و ویرانی آثار شهر شد، چندان که تا چند قرن بعد نتوانست جایگاه قدیم را باز یابد (رجوع کنید به خوری، قسم 2، ص 253). در سدههای هشتم و نهم، حمص کوچکترین و کماهمیتترین قسمت شام بود و از لحاظ مرتبه، هشتمین شهر شام بهشمار میرفت (رجوع کنید به دمشقی، ص 269؛ ابوالفداء، ص260ـ261). به گزارش ابنبطوطه (متوفی 779؛ ج 2، ص 665)، در سال 749 با شیوع وبا سیصد تن از اهالی شهر در یک روز کشته شدند.در 922 سلطان سلیم اول، شهر را تصرف کرد (حتی، ج 2، ص 306ـ309؛ ابوخلیل، ص 115). در 1242 وبا، بار دیگر، بسیاری از اهالی را کشت. چهار سال بعد، بر اثر درگیری شورشیان با عثمانیها، ارگ شهر کاملا ویران شد (خوری، قسم 2، ص 373ـ375؛ الموسوعة العربیة، همانجا). در دوره عثمانی، محلات جدیدی در قسمت شمالی حمص شکل گرفت (رجوع کنید به ادامه مقاله).در 1297، مدحتپاشا برای تقویت راههای ارتباطی حمص اقداماتی کرد، که از آن جمله احداث راه میان حمص و طرابلس و حماه، و احداث راهآهن حمص ـ طرابلس بود که در 1328/ 1910 بهرهبرداری شد (رجوع کنید به خوری، قسم 2، ص 384ـ385، 420). ادامه راهسازی در حمص در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم و اوایل قرن بعد، این شهر را از طریق راه آهن به حلب در شمال و مدینه در جنوب متصل کرد (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 562ـ563؛ نیز رجوع کنید به حجاز*، راهآهن). در دوره عثمانی حمص و توابع آن شصت جامع، پنج مسجد، سه مدرسه و هشت دروازه داشت (سامی، همانجا؛ ابنخانقاه، مقدمه عمر، ص 18).در پایان جنگ جهانی اول، امیرفیصلبن حسین (پادشاه عراق) حمص را تصرف کرد (خوری، قسم 2، ص 429) اما پس از جنگ، فرانسویها در 1339/1920 این شهر را در اختیار گرفتند. مبارزات مردم حمص با آنان، در 1304ش/1925 به درگیری سختی انجامید که با شدت و ضعف تا 1308ش/1929 ادامه یافت (رجوع کنید به معلم، ص 191ـ192؛ خوری، قسم 2، ص 432ـ433، 437، 443ـ444؛ ابوخلیل، ص 141). جمعیت شهر از هشتهزار تن در 1328/1910 به پنجاههزار تن در 1339/1920 و 000،130 تن در 1341ش/1962 رسید که در محلههای تازه تأسیس اسکان یافتند (محمدعلی پاشا، ص 102؛ د. اسلام، ج 3، ص400). در زمان جنگ جهانی دوم، در 1320ش/1941، نیروهای انگلیسی، بههمراه نیروهای فرانسوی، وارد حمص شدند و در 1325ش/1946 سوریه را ترک گفتند (خوری، قسم 2، ص450، 452). پس از جنگ، آرامشِ نسبیِ حاکم بر شهر، موجب شد تا صادرات نفت عراق از طریق دریای مدیترانه، در 1336ش/1957 از حمص بگذرد. نقش اقتصادی حمص، باتوجه به عبور لولههای نفتی کرکوک از آنجا، موجب شد که حکومت وقت، پالایشگاه نفتی بزرگی در غرب شهر ایجاد کند (رجوع کنید به بهنسی، ص 69ـ70؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا).نقشههای قدیم از شهر حمص (تا سال 1337/1918) نشان میدهد این شهر مستطیلی شکل در جهت شرقی ـ غربی، دیوار مستحکمی دور خود داشته و دروازه جنوبغربی مهمترین دروازه شهر بوده است. راه دسترسی به قلعه از نزدیک باب ترکمن میگذشت. بازار شهر، به طول چهارصد متر، دارای دو جامع بود. این بازار تا 1359ش/1980 هسته اصلی شهر را تشکیل میداد. از این سال به بعد، بیشترین گسترش در جهت شمال و مشرق روی داده است (دبیات، ص 185، 192). از 1297ش (= 1336) تا 1324ش/1918ـ1945، شمال و مشرق و جنوب دیوار قدیم شهر مسکونی شد. حمص جدید بهویژه پس از 1341ش/1962 شکل گرفت که در آن آبادیهای پیرامون به شهر متصل شدند (رجوع کنید به بهنسی، ص 59). مغرب حمص که تا 1344ش/1965 گسترش کمتری داشت، پس از این سال، بهویژه در مغرب نهرالعاصی، مسکونی شد و شهر را به صورت دو هسته مجزا (شامل هسته اصلی و بزرگ در سمت راست و هسته کوچک منطقه وَعْر در سمت چپ نهرالعاصی) درآورد (رجوع کنید به دبیات، ص 171؛ بهنسی، ص 59، 114).این شهر مساجد قدیمی بسیاری دارد که از مشهورترین آنهاست: جامع نوری، قدیمترین مسجد حمص، که در جای کلیسای قدیس یوحنا ساخته شده است (الموسوعة العربیة، ج 8، ص 562، 566؛ بهنسی، ص 65)؛ و جامع خالدبن ولید (میدودکو و اوسیپوف، ص 255)، که قبر خالدبن ولید، عبدالرحمانبن خالد و عبیداللّهبن عمربن خطّاب در آن قرار دارد (یاقوت حموی، همانجا؛ بهنسی، ص 67؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص 19ـ21). کلیساهای این شهر شهرت بسیاری دارد و از اوایل دوره اسلامی، در منابع از آنها یاد شده است (برای نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 162؛ اصطخری، ص 61). در حمص، مشهدی منسوب به حضرت امیر علیهالسلام قرار دارد که روی یکی از ستونهای آن اثر انگشت حضرت علی علیهالسلام دیده میشود و به گفته یاقوت حموی (همانجا)، گویا کسی در خواب دیده که این اثر انگشت حضرت علی است. مقام جعفر طیار (رجوع کنید به جعفربن ابیطالب*) و قبور اولاد وی در این شهر قرار دارد. همچنین است قبر علما و بزرگانی چون ابوالحسن کلاعی حمصی، زیدبن حارثه و فرزندش اسامه، ثوبانبن بجدد*، مهران (سفینة) غلام رسولاللّه، قنبر (غلام امیرالمؤمنین)، مقام کعبالاحبار، هود نبی، ابوموسی اشعری، اسدالدین شیرکوه، ابوذر غفاری، عبدالرحمانبن عوف، میسرةبن مسروق، و عمربن عبدالعزیز (رجوع کنید به همانجا؛ ابناثیر، ج 2، ص 311؛ حافظ ابرو، ج 1، ص 344؛ عثمان، ص 86ـ87؛ محمدعلی پاشا، ص 102). قبر سقراط حکیم نیز در این شهر است (ابنزینالتقاة، ص 91). این شهر به دلیل مهاجرت پانصد تن از صحابه، محدّثان و راویان بسیاری در سده اول داشته است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 2، ص 569، ج 3، ص 18، 20). از دوره امویان، نام 34 تن از رجال، قاضیان و محدّثان حمص ذکر شده است. حمص در این دوره، شاعران متعددی نیز داشته است (رجوع کنید به خوری، قسم 2، ص 97ـ104، 153ـ193؛ حتی، ج 2، ص 182). سمعانی در سده ششم (ج 3، ص 263ـ264) به چند محدّثی که پیش از وی در حمص بودهاند، مانند محمدبن عوف حمصی، حکمبن نافع حمصی و عبداللّهبن معاویه حمصی، اشاره کرده است.عبدالصمدبن سعید حمصی*، قاضی و محدّث سده چهارم و سعادة اعمی حمصی (شاعر)، کمالالدین طبیب حمصی (صاحب تألیفات بسیار در طب)، ابنخلّال حمصی (منجم) از مشاهیر این شهر در سدههای ششم و هفتم بودهاند (رجوع کنید به خوری، قسم 2، ص 234ـ237). در سدههای هشتم و نهم نیز بزرگانی در این شهر پرورش یافتند از جمله ابنحمصی*، فقیه شافعی (رجوع کنید به همان، قسم 2، ص 278ـ286). در دوره عثمانی، قاضیانی چون عبداللّه افندی، عبدالفتاح سباعی و عمربن کرم جاویش؛ و علما و فقهایی چون ابراهیمبن علیبن حسن اتاسی، عبدالمنعمبن خضر معروف به ابناشرف، علیبن زهره، عمرشماع، و ابنهلال (فقیه و ادیب) در این شهر بهسر میبردند (رجوع کنید به همان، قسم 2، ص 315ـ323، 353ـ356؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص 35ـ 42). در دوره اخیر و معاصر نیز حمص علما و بزرگانی داشته است، از جمله ابراهیم یازجی، ابراهیم حورانی، عبدالحمید زهراوی، و عیسیبن اسعد خوری، مؤلف معروف تاریخ حمص (رجوع کنید به فرفور، ص10، 33، 138، 175، 188؛ خوری، قسم 2، ص 489ـ506).منابع: ابناثیر؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت 1404/1984؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعا 1403/1983؛ ابنحوقل؛ ابنخانقاه، تاریخ حمص: یومیات محمدالمکیبن السیدبن الحاج مکیبن الخانقاه، من سنة 1100/1688 الی سنة 1135/ 1722، چاپ عمر نجیب عمر، دمشق 1987؛ ابنخرداذبه؛ ابندرید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت 1987ـ1988؛ ابنرسته؛ ابنزینالتقاة، المواکب الاسلامیة فی الممالک الشامیة، چاپ ایمن عبدالجابر بحیری، قاهره 1421/2001؛ ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة، ج 2، قسم 2، چاپ سامی دهان، دمشق 1382/1962؛ ابنعثمان، رحلة المکناسی: احراز المعلّی و الرقیب فی حج بیتاللّه الحرام و زیارة القدس الشریف و الخلیل و التبرک بقبر الحبیب، چاپ محمد بوکبوط، ابوظبی 2003؛ ابنفقیه؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ آمنه ابوحجر، موسوعة المدن العربیة، عمان 2002؛ شوقی ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی الاسلامی، بیروت 1423/2002؛ اصطخری؛ امل میخائیل بشور، دراسة فی تاریخ سوریا السیاسی المعاصر، ]بیجا[: جروسبرس، ]بیتا.[؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندریفری، تونس 1992؛ همو، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت 1403/1983؛ بلاذری (بیروت)؛ عفیف بهنسی، سوریة، التاریخ والحضارة: المنطقة الوسطی محافظتا حمص و حماة، ]دمشق[ 2001؛ امینه بیطار، الحیاة السیاسیة و اهم مظاهرالحضارة فی بلاد الشام: 132ـ358ه / 750ـ967م ، دمشق 1980؛ حسینبن محمد ثعالبی مرغنی، تاریخ غررالسیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زوتنبرگ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ جبرائیل سلیمان جبّور، البدو و البادیة: صور من حیاة البدو فی بادیةالشام، بیروت 1988؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ 1978؛ ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، ]مشهد[ 1368ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافیای حافظابرو، چاپ صادق سجادی، تهران 1375ـ1378ش؛ فیلیپ خوری حتی، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ج 1، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق، ج 2، ترجمة کمال یازجی، بیروت 1958ـ1959؛ منیر خوری، تاریخ حمص، حمص 1984؛ مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت 1994ـ2004؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت 1408/1988؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]1379/ 1959[، چاپ افست بغداد ]بیتا.[؛ محمدبن ابیبکر زهری، کتاب الجغرافیة، چاپ محمد حاجصادق، قاهره ]بیتا.[؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ سمعانی؛ محمد محمدحسن شُرّاب، فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ترجمه حمیدرضا شیخی، تحقیق محمدرضا نعمتی، تهران 1383ش؛ اسماعیلبن عباد صاحببن عباد، المحیط فیاللغة، چاپ محمدحسن آلیاسین، بیروت 1414/1994؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ هاشم عثمان، مشاهد و مزارات و مقامات آلالبیت (ع) فی سوریة، بیروت 1414/1994؛ محمد عبداللطیف صالح فرفور، اعلام دمشق فی القرن الرابع عشر الهجری، ]دمشق [1408/1987؛ احمدبن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت 1405/1984؛ عمررضا کحّاله، جغرافیة شبهجزیرةالعرب، چاپ احمدعلی، مکه 1384/ 1964؛ محمدعلیپاشا، الرحلة الشامیة 1910، حررها و قدم لها : علیاحمد کنعان، ابوظبی 2002؛ محمود سعید عمران، الامبراطوریة البیزنطیة و حضارتها، بیروت 1422/2002؛ مسعودی، تنبیه؛ ولید معلم، سوریة: 1916ـ1946م، الطریق الی الحرّیة، دمشق 1988؛ مقدسی؛ الموسوعة العربیة، دمشق: هیئة الموسوعة العربیة، 1988ـ، ذیل «حمص» (از عمادالدین موصلی)؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض : مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، 1419/1999؛ سرگی میدودکو و دیمیتری اوسیپوف، تاریخ کبیر لبلد عریق، ترجمة عیاد عید، دمشق 2002؛ احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، دمشق 1403/1983؛ یاقوت حموی ؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ؛Nikolaos Van Dam, The struggle for power in Syria: politics and society under Asad and the Ba`th Party, London 1997; Mohamed Dbiyat, Homs et Hama en Syrie centrale, Damas 1995; Demographic yearbook 2003, NewYork: United Nations, Dept. of Economic and Social Affairs, 2006; EI2, s.v. "Hims" (by N. Elisseeff); An Historical atlas of Islam, ed. William C. Brice, Leiden: Brill, 1981; Map of the Syrian Arab Republic, scale: 1:1'000'000, Beirut: GEO Projects, 2000.